دین حضرت آدم: تفاوت میان نسخهها
جز
جایگزینی متن - 'سکنا گزید' به 'ساکن شد'
HeydariBot (بحث | مشارکتها) |
جز (جایگزینی متن - 'سکنا گزید' به 'ساکن شد') |
||
خط ۱۳: | خط ۱۳: | ||
ماجرای تقدیم [[قربانی]] از سوی [[هابیل و قابیل]] به درگاه [[خداوند]]، معرفی [[تقوا]] به عنوان تنها عامل [[پذیرش]] [[قربانی]] از سوی [[خدا]] و خودداری [[هابیل]] از کشتن [[قابیل]] نشان میدهند که مفاهیم [[قربانی]] کردن، [[تقوا]]، [[حرمت]] [[قتل]] نفس، [[ترس از خدا]] و [[ربوبیت خدا]] بر جهانیان نیز در [[آموزههای دین]] [[حضرت آدم]] بودهاند{{متن قرآن|وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ ابْنَيْ آدَمَ بِالْحَقِّ إِذْ قَرَّبَا قُرْبَانًا فَتُقُبِّلَ مِن أَحَدِهِمَا وَلَمْ يُتَقَبَّلْ مِنَ الآخَرِ قَالَ لَأَقْتُلَنَّكَ قَالَ إِنَّمَا يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ لَئِن بَسَطتَ إِلَيَّ يَدَكَ لِتَقْتُلَنِي مَا أَنَاْ بِبَاسِطٍ يَدِيَ إِلَيْكَ لِأَقْتُلَكَ إِنِّي أَخَافُ اللَّهَ رَبَّ الْعَالَمِينَ إِنِّي أُرِيدُ أَن تَبُوءَ بِإِثْمِي وَإِثْمِكَ فَتَكُونَ مِنْ أَصْحَابِ النَّارِ وَذَلِكَ جَزَاء الظَّالِمِينَ فَطَوَّعَتْ لَهُ نَفْسُهُ قَتْلَ أَخِيهِ فَقَتَلَهُ فَأَصْبَحَ مِنَ الْخَاسِرِينَ }}<ref> و برای آنان داستان دو پسر آدم (هابیل و قابیل) را به درستی بخوان! که قربانییی پیش آوردند اما از یکی از آن دو پذیرفته شد و از دیگری پذیرفته نشد، (قابیل) گفت:بیگمان تو را خواهم کشت! (هابیل) گفت: خداوند تنها از پرهیزگاران میپذیرد. اگر به سوی من دست دراز کنی تا مرا بکشی، من به سوی تو دست دراز نمیکنم تا تو را بکشم؛ که من از خداوند، پروردگار جهانیان میهراسم. من میخواهم که تو با گناه من و گناه خود (نزد خداوند) بازگردی تا از دمسازان آتش باشی و این کیفر ستمگران است. نفس (امّاره) او کشتن برادرش را بر وی آسان گردانید پس او را کشت و از زیانکاران شد؛ سوره مائده، آیه: ۲۷- ۳۰.</ref>، چنان که از سردرگمی [[قابیل]] درباره [[جسد]] [[هابیل]] و [[دفن]] آن با یادگیری از کلاغ بر میآید که [[آیین]] [[حضرت آدم]] {{ع}} تا آن زمان احکامی درباره [[نماز]] و [[کفن]] و [[دفن]] میت نداشته است: {{متن قرآن|فَبَعَثَ اللَّهُ غُرَابًا يَبْحَثُ فِي الأَرْضِ لِيُرِيَهُ كَيْفَ يُوَارِي سَوْءَةَ أَخِيهِ قَالَ يَا وَيْلَتَى أَعَجَزْتُ أَنْ أَكُونَ مِثْلَ هَذَا الْغُرَابِ فَأُوَارِيَ سَوْءَةَ أَخِي فَأَصْبَحَ مِنَ النَّادِمِينَ}}<ref> خداوند کلاغی را برانگیخت که زمین را میکاوید تا بدو نشان دهد چگونه کالبد برادرش را در خاک کند؛ گفت: وای بر من! آیا ناتوان بودم که چون این کلاغ باشم تا کالبد برادرم را در خاک کنم؟ و از پشیمانان شد؛ سوره مائده، آیه:۳۱.</ref> البته براساس برخی [[روایات]]، [[جبرئیل]] چگونگی [[نماز]] گزاردن بر جنازه [[حضرت آدم]] {{ع}} و [[دفن]] و [[کفن]] او را به [[حضرت شیث]] {{ع}} آموخت و از وی خواست تا با مردگان خویش چنان کند<ref>تفسیر عیاشی، ج۱، ص۳۰۸-۳۱۰.</ref><ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]؛ ج۱۳، ص ۲۱۰- ۲۱۳.</ref>. | ماجرای تقدیم [[قربانی]] از سوی [[هابیل و قابیل]] به درگاه [[خداوند]]، معرفی [[تقوا]] به عنوان تنها عامل [[پذیرش]] [[قربانی]] از سوی [[خدا]] و خودداری [[هابیل]] از کشتن [[قابیل]] نشان میدهند که مفاهیم [[قربانی]] کردن، [[تقوا]]، [[حرمت]] [[قتل]] نفس، [[ترس از خدا]] و [[ربوبیت خدا]] بر جهانیان نیز در [[آموزههای دین]] [[حضرت آدم]] بودهاند{{متن قرآن|وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ ابْنَيْ آدَمَ بِالْحَقِّ إِذْ قَرَّبَا قُرْبَانًا فَتُقُبِّلَ مِن أَحَدِهِمَا وَلَمْ يُتَقَبَّلْ مِنَ الآخَرِ قَالَ لَأَقْتُلَنَّكَ قَالَ إِنَّمَا يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ لَئِن بَسَطتَ إِلَيَّ يَدَكَ لِتَقْتُلَنِي مَا أَنَاْ بِبَاسِطٍ يَدِيَ إِلَيْكَ لِأَقْتُلَكَ إِنِّي أَخَافُ اللَّهَ رَبَّ الْعَالَمِينَ إِنِّي أُرِيدُ أَن تَبُوءَ بِإِثْمِي وَإِثْمِكَ فَتَكُونَ مِنْ أَصْحَابِ النَّارِ وَذَلِكَ جَزَاء الظَّالِمِينَ فَطَوَّعَتْ لَهُ نَفْسُهُ قَتْلَ أَخِيهِ فَقَتَلَهُ فَأَصْبَحَ مِنَ الْخَاسِرِينَ }}<ref> و برای آنان داستان دو پسر آدم (هابیل و قابیل) را به درستی بخوان! که قربانییی پیش آوردند اما از یکی از آن دو پذیرفته شد و از دیگری پذیرفته نشد، (قابیل) گفت:بیگمان تو را خواهم کشت! (هابیل) گفت: خداوند تنها از پرهیزگاران میپذیرد. اگر به سوی من دست دراز کنی تا مرا بکشی، من به سوی تو دست دراز نمیکنم تا تو را بکشم؛ که من از خداوند، پروردگار جهانیان میهراسم. من میخواهم که تو با گناه من و گناه خود (نزد خداوند) بازگردی تا از دمسازان آتش باشی و این کیفر ستمگران است. نفس (امّاره) او کشتن برادرش را بر وی آسان گردانید پس او را کشت و از زیانکاران شد؛ سوره مائده، آیه: ۲۷- ۳۰.</ref>، چنان که از سردرگمی [[قابیل]] درباره [[جسد]] [[هابیل]] و [[دفن]] آن با یادگیری از کلاغ بر میآید که [[آیین]] [[حضرت آدم]] {{ع}} تا آن زمان احکامی درباره [[نماز]] و [[کفن]] و [[دفن]] میت نداشته است: {{متن قرآن|فَبَعَثَ اللَّهُ غُرَابًا يَبْحَثُ فِي الأَرْضِ لِيُرِيَهُ كَيْفَ يُوَارِي سَوْءَةَ أَخِيهِ قَالَ يَا وَيْلَتَى أَعَجَزْتُ أَنْ أَكُونَ مِثْلَ هَذَا الْغُرَابِ فَأُوَارِيَ سَوْءَةَ أَخِي فَأَصْبَحَ مِنَ النَّادِمِينَ}}<ref> خداوند کلاغی را برانگیخت که زمین را میکاوید تا بدو نشان دهد چگونه کالبد برادرش را در خاک کند؛ گفت: وای بر من! آیا ناتوان بودم که چون این کلاغ باشم تا کالبد برادرم را در خاک کنم؟ و از پشیمانان شد؛ سوره مائده، آیه:۳۱.</ref> البته براساس برخی [[روایات]]، [[جبرئیل]] چگونگی [[نماز]] گزاردن بر جنازه [[حضرت آدم]] {{ع}} و [[دفن]] و [[کفن]] او را به [[حضرت شیث]] {{ع}} آموخت و از وی خواست تا با مردگان خویش چنان کند<ref>تفسیر عیاشی، ج۱، ص۳۰۸-۳۱۰.</ref><ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]؛ ج۱۳، ص ۲۱۰- ۲۱۳.</ref>. | ||
درباره [[پیروان]] [[دین]] [[حضرت آدم]] {{ع}}، [[سرنوشت]]، تحولات و مدت زمان [[پایداری]] آن و موضوعاتی از این دست گزارشی در [[قرآن کریم]] نیامده است؛ اما براساس برخی از دادههای [[حدیثی]] و تفسیری، [[دین]] [[حضرت آدم]] {{ع}} تا زمان [[حضرت نوح]] {{ع}} "حدود ده قرن پس از [[حضرت آدم]] {{ع}}"<ref>المنار، ج۷، ص۶۰۳-۶۰۷، تفسیر ثعلبی، ج۵، ص۱۲۵.</ref> در میان [[همسر]]، [[فرزندان]]، [[نوادگان]] وی و دیگران رواج و استمرار داشت<ref>تفسیر عیاشی، ج۱، ص۳۰۹-۳۰۸؛ نور الثقلین، ج۲، ص۴۲، ۳۴۸.</ref> [[حضرت آدم]] {{ع}} فرزندش [[شیث]] را به [[جانشینی]] خود برگزید و همه [[فرزندان]] و نوادگانش را به [[پیروی]] از او سفارش کرد. [[شیث]] و پیروانش بنا به [[وصیت]] [[حضرت آدم]] {{ع}} و برای صیانت از [[دین]] خویش ضمن [[کنارهگیری]] از [[قابیل]] و [[خاندان]] وی در مکانی جداگانه | درباره [[پیروان]] [[دین]] [[حضرت آدم]] {{ع}}، [[سرنوشت]]، تحولات و مدت زمان [[پایداری]] آن و موضوعاتی از این دست گزارشی در [[قرآن کریم]] نیامده است؛ اما براساس برخی از دادههای [[حدیثی]] و تفسیری، [[دین]] [[حضرت آدم]] {{ع}} تا زمان [[حضرت نوح]] {{ع}} "حدود ده قرن پس از [[حضرت آدم]] {{ع}}"<ref>المنار، ج۷، ص۶۰۳-۶۰۷، تفسیر ثعلبی، ج۵، ص۱۲۵.</ref> در میان [[همسر]]، [[فرزندان]]، [[نوادگان]] وی و دیگران رواج و استمرار داشت<ref>تفسیر عیاشی، ج۱، ص۳۰۹-۳۰۸؛ نور الثقلین، ج۲، ص۴۲، ۳۴۸.</ref> [[حضرت آدم]] {{ع}} فرزندش [[شیث]] را به [[جانشینی]] خود برگزید و همه [[فرزندان]] و نوادگانش را به [[پیروی]] از او سفارش کرد. [[شیث]] و پیروانش بنا به [[وصیت]] [[حضرت آدم]] {{ع}} و برای صیانت از [[دین]] خویش ضمن [[کنارهگیری]] از [[قابیل]] و [[خاندان]] وی در مکانی جداگانه ساکن شده و به [[آموزههای دین]] [[حضرت آدم]] {{ع}} [[وفادار]] ماندند. بعد از [[شیث]] تا زمان [[حضرت نوح]] {{ع}} ۵ نفر دیگر از جمله ادريسِ [[نبی]] {{ع}} یکی پس از دیگری به [[جانشینی]] رسیده و متولی [[دین]] و [[هدایت مردم]] شدند. اینان همه با [[هدایت الهی]] [[گزینش]] شدند تا [[زمین]] از [[حجت]] و [[هدایت]] [[خدا]] تهی نماند<ref>تفسیر عیاشی، ج۱، ص۳۰۷-۳۱۰.</ref> برخی [[روایات]] از [[نزول]] [[کتاب آسمانی]] "چند [[صحیفه]]" بر [[شیث]] و [[ادریس]] {{عم}} یاد کردهاند <ref>الكشاف، ج۴، ص۲۴۵؛ الصافی، ج۵، ص۳۱۸؛ نور الثقلین، ج۵، ص۵۶۲.</ref> براساس برخی گفتهها در این مدت پیامبرانی به [[تبلیغ دین]] [[حضرت آدم]] {{ع}} پرداختند<ref>تفسیر عیاشی، ج۱، ص۳۱۰؛ البرهان، ج۲، ص۲۸۷.</ref><ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]؛ ج۱۳، ص ۲۱۰- ۲۱۳.</ref>. | ||
[[قرآن کریم]] در دوره میان [[حضرت آدم]] {{ع}} و [[حضرت نوح]] {{ع}} از [[پیامبر]] صاحب شریعتی یاد نکرده است و این میتواند مؤید آن باشد که در این دوره جز [[دین]] [[حضرت آدم]] {{ع}} [[شریعت]] [[وحیانی]] دیگری نبوده است. مجموع این گزارشها بر استمرار [[دین]] [[آدم]] تا زمان [[حضرت نوح]] {{ع}} دلالت میکنند؛ اما برپایه برخی دیگر از [[احادیث]]، [[قابیل]] ضمن [[تهدید]] [[شیث]] به [[قتل]]، از او خواست تا از [[ترویج دین]] [[حضرت آدم]] {{ع}} خودداری کند و با روی آوردن [[شیث]] و پیروانش به [[تقیه]] و [[پنهانکاری]] درباره مسایل [[دینی]]، روز به روز از رونق [[دین]] [[حضرت آدم]] {{ع}} کاسته شد و [[مردم]] دچار [[گمراهی]] شدند<ref>تفسیر عیاشی، ج۱، ص۱۰۴، ۳۱۱.</ref> برخی از [[احادیث]]<ref>تفسیر عیاشی، ج۱، ص۱۰۴-۱۰۵؛ الصافی، ج۱، ص۲۴۴؛ نور الثقلين، ج۱، ص۲۰۸-۲۰۹.</ref> و [[مفسران]]، [[آیه]] ۲۱۳ [[سوره بقره]] را ناظر به این دوره دانستهاند. براساس این تفسير، [[مردم]] پیش از [[حضرت نوح]] {{ع}} امتی واحد و پیرو [[دین]] [[حضرت آدم]] {{ع}} بودند و اختلافی نداشتند؛ اما به مرور زمان [[اختلاف شرایع]] پیش آمد و [[خداوند]]، [[پیامبران]] و [[کتب آسمانی]] را برای رفع اختلافها فرستاد: {{متن قرآن|كَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَمُنذِرِينَ وَأَنزَلَ مَعَهُمُ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُواْ فِيهِ وَمَا اخْتَلَفَ فِيهِ إِلاَّ الَّذِينَ أُوتُوهُ مِن بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَيِّنَاتُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ فَهَدَى اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُواْ لِمَا اخْتَلَفُواْ فِيهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ وَاللَّهُ يَهْدِي مَن يَشَاء إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ }}<ref> مردم (در آغاز) امّتی یگانه بودند، (آنگاه به اختلاف پرداختند) پس خداوند پیامبران را مژدهآور و بیمدهنده برانگیخت و با آنان کتاب (آسمانی) را به حق فرو فرستاد تا میان مردم در آنچه اختلاف داشتند داوری کند و در آن جز کسانی که به آنها کتاب داده بودند، اختلاف نورزیدند (آن هم) پس از آنکه برهانهای روشن به آنان رسید (و) از سر افزونجویی که در میانشان بود؛ آنگاه خداوند به اراده خویش مؤمنان را در حقیقتی که در آن اختلاف داشتند رهنمون شد و خداوند هر که را بخواهد به راه راست رهنمایی میکند؛ سوره بقره، آیه: ۲۱۳.</ref><ref>جامع البیان، ج۲، ص۴۵۸-۴۵۶؛ نک: تفسیر ثعلبی، ج۵، ص۱۲۵؛ المنار، ج۷، ص۶۰۷.</ref><ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]؛ ج۱۳، ص ۲۱۰- ۲۱۳.</ref>. | [[قرآن کریم]] در دوره میان [[حضرت آدم]] {{ع}} و [[حضرت نوح]] {{ع}} از [[پیامبر]] صاحب شریعتی یاد نکرده است و این میتواند مؤید آن باشد که در این دوره جز [[دین]] [[حضرت آدم]] {{ع}} [[شریعت]] [[وحیانی]] دیگری نبوده است. مجموع این گزارشها بر استمرار [[دین]] [[آدم]] تا زمان [[حضرت نوح]] {{ع}} دلالت میکنند؛ اما برپایه برخی دیگر از [[احادیث]]، [[قابیل]] ضمن [[تهدید]] [[شیث]] به [[قتل]]، از او خواست تا از [[ترویج دین]] [[حضرت آدم]] {{ع}} خودداری کند و با روی آوردن [[شیث]] و پیروانش به [[تقیه]] و [[پنهانکاری]] درباره مسایل [[دینی]]، روز به روز از رونق [[دین]] [[حضرت آدم]] {{ع}} کاسته شد و [[مردم]] دچار [[گمراهی]] شدند<ref>تفسیر عیاشی، ج۱، ص۱۰۴، ۳۱۱.</ref> برخی از [[احادیث]]<ref>تفسیر عیاشی، ج۱، ص۱۰۴-۱۰۵؛ الصافی، ج۱، ص۲۴۴؛ نور الثقلين، ج۱، ص۲۰۸-۲۰۹.</ref> و [[مفسران]]، [[آیه]] ۲۱۳ [[سوره بقره]] را ناظر به این دوره دانستهاند. براساس این تفسير، [[مردم]] پیش از [[حضرت نوح]] {{ع}} امتی واحد و پیرو [[دین]] [[حضرت آدم]] {{ع}} بودند و اختلافی نداشتند؛ اما به مرور زمان [[اختلاف شرایع]] پیش آمد و [[خداوند]]، [[پیامبران]] و [[کتب آسمانی]] را برای رفع اختلافها فرستاد: {{متن قرآن|كَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَمُنذِرِينَ وَأَنزَلَ مَعَهُمُ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُواْ فِيهِ وَمَا اخْتَلَفَ فِيهِ إِلاَّ الَّذِينَ أُوتُوهُ مِن بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَيِّنَاتُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ فَهَدَى اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُواْ لِمَا اخْتَلَفُواْ فِيهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ وَاللَّهُ يَهْدِي مَن يَشَاء إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ }}<ref> مردم (در آغاز) امّتی یگانه بودند، (آنگاه به اختلاف پرداختند) پس خداوند پیامبران را مژدهآور و بیمدهنده برانگیخت و با آنان کتاب (آسمانی) را به حق فرو فرستاد تا میان مردم در آنچه اختلاف داشتند داوری کند و در آن جز کسانی که به آنها کتاب داده بودند، اختلاف نورزیدند (آن هم) پس از آنکه برهانهای روشن به آنان رسید (و) از سر افزونجویی که در میانشان بود؛ آنگاه خداوند به اراده خویش مؤمنان را در حقیقتی که در آن اختلاف داشتند رهنمون شد و خداوند هر که را بخواهد به راه راست رهنمایی میکند؛ سوره بقره، آیه: ۲۱۳.</ref><ref>جامع البیان، ج۲، ص۴۵۸-۴۵۶؛ نک: تفسیر ثعلبی، ج۵، ص۱۲۵؛ المنار، ج۷، ص۶۰۷.</ref><ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]؛ ج۱۳، ص ۲۱۰- ۲۱۳.</ref>. |