مدیران رابط کاربری، مدیران، templateeditor
۲۴٬۴۶۵
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
(۴ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱۲: | خط ۱۲: | ||
| لقب = | | لقب = | ||
| اهل = | | اهل = | ||
| از قبیله = [[ | | از قبیله = [[بنیطی]] | ||
| از تیره = | | از تیره = | ||
| پدر = | | پدر = | ||
خط ۵۱: | خط ۵۱: | ||
== مقدمه == | == مقدمه == | ||
خفاف از [[شاعران]] و [[خطیبان]] و در زمره [[شیعیان امیرالمؤمنین]] {{ع}} بود. | خفاف از [[شاعران]] و [[خطیبان]] و در زمره [[شیعیان امیرالمؤمنین]] {{ع}} بود. | ||
[[نصر بن مزاحم]] [[نقل]] میکند: قبل از [[جنگ صفین]]، [[عدی بن حاتم]] نزد [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} آمد و عرض کرد: در [[قبیله]] من مردی است به نام [[خفاف بن عبدالله]] که بسیار [[قوی]] است و کسی هم طراز او نیست، او قصد [[دیدار]] پسر عمویش [[حابس بن سعد طائی]] که در [[شام]] است را دارد، اگر اجازه بفرمایید او به [[شام]] رود، شاید [[معاویه]] و [[اهل شام]] را با بیان خود درهم شکند؟ [[حضرت علی]] {{ع}} پذیرفت و فرمود: | [[نصر بن مزاحم]] [[نقل]] میکند: قبل از [[جنگ صفین]]، [[عدی بن حاتم]] نزد [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} آمد و عرض کرد: در [[قبیله]] من مردی است به نام [[خفاف بن عبدالله]] که بسیار [[قوی]] است و کسی هم طراز او نیست، او قصد [[دیدار]] پسر عمویش [[حابس بن سعد طائی]] که در [[شام]] است را دارد، اگر اجازه بفرمایید او به [[شام]] رود، شاید [[معاویه]] و [[اهل شام]] را با بیان خود درهم شکند؟ [[حضرت علی]] {{ع}} پذیرفت و فرمود: «به او امر کنید به [[شام]] برود». خفاف این مرد [[دانا]] و سخنور به پیشنهاد عدی و [[فرمان امام]] [[علی]] {{ع}} عازم [[شام]] شد تا با [[معاویه]] [[دیدار]] کند. او ابتدا در [[شام]] نزد پسر عمویش [[حابس بن سعد طائی]] که از رؤسای [[قبیله طی]] بود رفت، ضمن گفت و گو نسبت به [[دیدار]] با [[معاویه]] تقاضای [[ملاقات]] کرد. [[حابس بن سعد طائی]] فردای آن روز خفاف را نزد [[معاویه]] برد و گفت: «این پسر عموی من است که هر چند با [[حضرت علی]] {{ع}} به [[کوفه]] آمده ولی در [[مدینه]] همراه [[عثمان]] بوده است و مردی مورد [[وثوق]] و [[اعتماد]] است». | ||
[[معاویه]] پس از [[شناخت]] خفاف به او گفت: ای [[برادر]] طی درباره [[عثمان]] برایم تعریف کن؟ خفاف آنچه از محاصره کاخ [[عثمان]] و [[شورش]] [[مردم]] بود، برای او تعریف کرد و در آخر گفت: مبراترین [[مردم]] به [[خون عثمان]] [[علی بن ابی طالب]] {{ع}} است. [[معاویه]] باز پرسید: سپس چه شد؟ گفت: پس از [[قتل عثمان]] [[مردم]] با [[هجوم]] به [[خانه علی]] {{ع}} به طوری که عباها به [[زمین]] میافتاد و پیرمردها زیر [[دست]] و پا میرفتند با [[علی]] [[بیعت]] کردند. و در ادامه، داستان حرکت [[سپاه امام]] {{ع}} به [[بصره]] را شرح داد و در ادامه گفت: چون از [[فتنه]] [[ناکثین]] فارغ شد، وارد [[کوفه]] شد و [[مردم]] از پیر و [[جوان]]، [[زن]] و مرد با [[شوق]] تمام از او استقبال نمودند و همینک [[اراده]] و [[تصمیم]] او حرکت به سوی به [[شام]] است. | [[معاویه]] پس از [[شناخت]] خفاف به او گفت: ای [[برادر]] طی درباره [[عثمان]] برایم تعریف کن؟ خفاف آنچه از محاصره کاخ [[عثمان]] و [[شورش]] [[مردم]] بود، برای او تعریف کرد و در آخر گفت: مبراترین [[مردم]] به [[خون عثمان]] [[علی بن ابی طالب]] {{ع}} است. [[معاویه]] باز پرسید: سپس چه شد؟ گفت: پس از [[قتل عثمان]] [[مردم]] با [[هجوم]] به [[خانه علی]] {{ع}} به طوری که عباها به [[زمین]] میافتاد و پیرمردها زیر [[دست]] و پا میرفتند با [[علی]] [[بیعت]] کردند. و در ادامه، داستان حرکت [[سپاه امام]] {{ع}} به [[بصره]] را شرح داد و در ادامه گفت: چون از [[فتنه]] [[ناکثین]] فارغ شد، وارد [[کوفه]] شد و [[مردم]] از پیر و [[جوان]]، [[زن]] و مرد با [[شوق]] تمام از او استقبال نمودند و همینک [[اراده]] و [[تصمیم]] او حرکت به سوی به [[شام]] است. | ||
خط ۷۷: | خط ۷۷: | ||
[[رده:اصحاب امام علی]] | [[رده:اصحاب امام علی]] | ||
[[رده:اعلام]] | [[رده:اعلام]] | ||
[[رده: | [[رده:بنیطی]] |