بدون خلاصۀ ویرایش
HeydariBot (بحث | مشارکتها) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۵: | خط ۵: | ||
| پرسش مرتبط = | | پرسش مرتبط = | ||
}} | }} | ||
== مقدمه == | == مقدمه == | ||
'''فطری بودن [[نیاز به امام]]''': [[انسان]] با نهاد خدادادی خود بدون هیچگونه [[تردید]]، [[درک]] میکند که هرگز [[جامعه]] متشکلی مانند یک کشور یا یک شهر یا ده یا قبیله و حتی یک خانه که از چند تن [[انسان]] تشکیل یابد، بدون [[سرپرست]] و [[زمامداری]] که چرخ [[جامعه]] را به کار اندازد و [[اراده]] او بر ارادههای جزء [[حکومت]] کند و هر یک از اجزای [[جامعه]] را به [[وظیفه]] اجتماعی خود وادارد، نمیتواند به بقای خود ادامه دهد و در کمترین وقتی اجزای آن [[جامعه]] متلاشی شده وضع عمومیش به [[هرج و مرج]] گرفتار خواهد شد. | |||
به همین [[دلیل]] کسی که [[زمامدار]] و فرمانروای جامعهای است - اعم از [[جامعه]] بزرگ یا کوچک - و به سِمَت خود و بقای [[جامعه]] عنایت دارد، اگر بخواهد به طور موقت یا غیر موقت از سر کار خود [[غیبت]] کند البته [[جانشینی]] به جای خود میگذارد و هرگز حاضر نمیشود که قلمرو [[فرمانروایی]] و [[زمامداری]] خود را سر خود رها کرده از بقا و زوال آن چشم پوشد. رئیس خانوادهای که برای سفر چند [[روزه]] یا چند ماهه میخواهد خانه و اهل خانه را وداع کند، یکی از آنان را (یا کسی دیگر را) برای خود [[جانشین]] معرفی کرده امورات منزل را به وی میسپارد. رئیس مؤسسه یا مدیر مدرسه یا [[صاحب]] دکانی که کارمندان یا شاگردان چندی زیر دست دارد، حتی برای چند ساعت [[غیبت]]، یکی از آنان را به جای خود نشانیده دیگران را به وی ارجاع میدهد<ref>شیعه در اسلام، ص ۱۷۶.</ref>. | به همین [[دلیل]] کسی که [[زمامدار]] و فرمانروای جامعهای است - اعم از [[جامعه]] بزرگ یا کوچک - و به سِمَت خود و بقای [[جامعه]] عنایت دارد، اگر بخواهد به طور موقت یا غیر موقت از سر کار خود [[غیبت]] کند البته [[جانشینی]] به جای خود میگذارد و هرگز حاضر نمیشود که قلمرو [[فرمانروایی]] و [[زمامداری]] خود را سر خود رها کرده از بقا و زوال آن چشم پوشد. رئیس خانوادهای که برای سفر چند [[روزه]] یا چند ماهه میخواهد خانه و اهل خانه را وداع کند، یکی از آنان را (یا کسی دیگر را) برای خود [[جانشین]] معرفی کرده امورات منزل را به وی میسپارد. رئیس مؤسسه یا مدیر مدرسه یا [[صاحب]] دکانی که کارمندان یا شاگردان چندی زیر دست دارد، حتی برای چند ساعت [[غیبت]]، یکی از آنان را به جای خود نشانیده دیگران را به وی ارجاع میدهد<ref>شیعه در اسلام، ص ۱۷۶.</ref>. | ||
خط ۱۹: | خط ۱۹: | ||
اینکه پیدایش جامعهای بستگی دارد به یک سلسله مقررات و [[رسوم]] مشترکی که [[اکثریت]] اجزای [[جامعه]] آنها را عملاً بپذیرند، و بقا و [[پایداری]] آن بستگی کامل دارد به یک [[حکومت]] عادلهای که اجرای کامل آنها را به عهده بگیرد، مسئلهای نیست که [[فطرت انسانی]] در ارزش و اهمیت آن [[شک]] داشته باشد یا برای عاقلی پوشیده بماند یا فراموشش کند در حالی که نه در وسعت و دقت [[شریعت اسلامی]] میتوان [[شک]] نمود و نه در اهمیت و ارزشی که [[پیغمبر اکرم]] {{صل}} برای آن قائل بود و در راه آن [[فداکاری]] و [[از خودگذشتگی]] مینمود میتوان [[تردید]] نمود، و نه در [[نبوغ فکر]] و [[کمال عقل]] و اصابت نظر و [[قدرت]] [[تدبیر پیغمبر اکرم]] {{صل}} -گذشته از تأیید [[وحی]] و نبوت- میتوان مناقشه کرد<ref>شیعه در اسلام، ص۱۷۸.</ref>. [[شیعه]] از راه بحث و کنجکاوی در [[درک]] فطری [[بشر]] و [[سیره]] مستمره عقلای [[انسان]] و تعمق در نظر اساسی [[آیین اسلام]] که احیای [[فطرت]] میباشد و... ، به این نتیجه میرسد که [[اسلام]] نیز مانند هر اجتماع دیگری نیازمند [[سرپرست]] و [[زمامدار]] در هر عصری میباشد<ref>شیعه در اسلام، ص ۱۸۰.</ref>. | اینکه پیدایش جامعهای بستگی دارد به یک سلسله مقررات و [[رسوم]] مشترکی که [[اکثریت]] اجزای [[جامعه]] آنها را عملاً بپذیرند، و بقا و [[پایداری]] آن بستگی کامل دارد به یک [[حکومت]] عادلهای که اجرای کامل آنها را به عهده بگیرد، مسئلهای نیست که [[فطرت انسانی]] در ارزش و اهمیت آن [[شک]] داشته باشد یا برای عاقلی پوشیده بماند یا فراموشش کند در حالی که نه در وسعت و دقت [[شریعت اسلامی]] میتوان [[شک]] نمود و نه در اهمیت و ارزشی که [[پیغمبر اکرم]] {{صل}} برای آن قائل بود و در راه آن [[فداکاری]] و [[از خودگذشتگی]] مینمود میتوان [[تردید]] نمود، و نه در [[نبوغ فکر]] و [[کمال عقل]] و اصابت نظر و [[قدرت]] [[تدبیر پیغمبر اکرم]] {{صل}} -گذشته از تأیید [[وحی]] و نبوت- میتوان مناقشه کرد<ref>شیعه در اسلام، ص۱۷۸.</ref>. [[شیعه]] از راه بحث و کنجکاوی در [[درک]] فطری [[بشر]] و [[سیره]] مستمره عقلای [[انسان]] و تعمق در نظر اساسی [[آیین اسلام]] که احیای [[فطرت]] میباشد و... ، به این نتیجه میرسد که [[اسلام]] نیز مانند هر اجتماع دیگری نیازمند [[سرپرست]] و [[زمامدار]] در هر عصری میباشد<ref>شیعه در اسلام، ص ۱۸۰.</ref>. | ||
چنانچه روشن است بر اساس این [[برهان]]، هیچگاه هیچ [[جامعه انسانی]] و از جمله [[جامعه اسلام]] از [[امام]] و [[سرپرست]] بینیاز نیست. در [[حقیقت]] [[رسالت]] [[برهان]] در اینجا تمام میشود و نمیتوان مصداق [[سرپرست]] در [[جامعه]] را که امری جزئی است، از طریق این [[برهان]] به دست آورد؛ ولی با مراجعه به متون روایی و تاریخی روشن میشود که [[پیامبر]] {{صل}} نیز بر اساس همین [[حکم]] فطری و بدیهی برای خود [[جانشینی]] به عنوان [[امام]] برای [[مردم]] معین نمود و این شیوه در [[جانشینان]] ایشان نیز وجود داشته و هر امامی و از جمله [[امام حسن عسکری]] {{ع}} برای خود [[جانشینی]] مشخص کردهاند. به مقتضای این [[نصوص]]، [[ائمه]] [[اسلام]] [[دوازده تن]] میباشند که آخرین آنها [[مهدی]] {{ع}} میباشد<ref>شیعه در اسلام، ص ۱۹۸.</ref> | چنانچه روشن است بر اساس این [[برهان]]، هیچگاه هیچ [[جامعه انسانی]] و از جمله [[جامعه اسلام]] از [[امام]] و [[سرپرست]] بینیاز نیست. در [[حقیقت]] [[رسالت]] [[برهان]] در اینجا تمام میشود و نمیتوان مصداق [[سرپرست]] در [[جامعه]] را که امری جزئی است، از طریق این [[برهان]] به دست آورد؛ ولی با مراجعه به متون روایی و تاریخی روشن میشود که [[پیامبر]] {{صل}} نیز بر اساس همین [[حکم]] فطری و بدیهی برای خود [[جانشینی]] به عنوان [[امام]] برای [[مردم]] معین نمود و این شیوه در [[جانشینان]] ایشان نیز وجود داشته و هر امامی و از جمله [[امام حسن عسکری]] {{ع}} برای خود [[جانشینی]] مشخص کردهاند. به مقتضای این [[نصوص]]، [[ائمه]] [[اسلام]] [[دوازده تن]] میباشند که آخرین آنها [[مهدی]] {{ع}} میباشد<ref>شیعه در اسلام، ص ۱۹۸.</ref>.<ref>[[علی رضا امامی میبدی|امامی میبدی، علی رضا]]، [[آموزههای مهدویت در آثار علامه طباطبائی (کتاب)|آموزههای مهدویت در آثار علامه طباطبائی]]، ص۳۱- ۴۷.</ref> | ||
== پرسش مستقیم == | == پرسش مستقیم == |