شهادت حضرت فاطمه در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخهها
←واپسین لحظات
خط ۸: | خط ۸: | ||
بعد از [[رحلت پیامبر اکرم]] {{صل}} حوادثی برای [[اهل بیت]] {{ع}} مخصوصاً [[حضرت زهرا]] {{س}} مانند [[آتش]] زدن [[خانه]] آن حضرت، مجروح شدن و سقط [[فرزند]] پیش آمد که بهسبب آنها اوضاع جسمی [[فاطمه]] {{س}} [[روز]] به روز وخیمتر میشد تا آنکه آن حضرت بستری شد و در نهایت پس از مدت کوتاهی از [[شهادت]] [[پیامبر اکرم]] {{صل}} ایشان هم به [[شهادت]] رسیدند. بنابر وصیتی که آن حضرت کرده بودند ـ بهدلیل نشان دادن نارضایتی از [[غاصبان خلافت]] ـ [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} ایشان را شبانه [[غسل]] و کفن کرده و [[دفن]] نمودند. | بعد از [[رحلت پیامبر اکرم]] {{صل}} حوادثی برای [[اهل بیت]] {{ع}} مخصوصاً [[حضرت زهرا]] {{س}} مانند [[آتش]] زدن [[خانه]] آن حضرت، مجروح شدن و سقط [[فرزند]] پیش آمد که بهسبب آنها اوضاع جسمی [[فاطمه]] {{س}} [[روز]] به روز وخیمتر میشد تا آنکه آن حضرت بستری شد و در نهایت پس از مدت کوتاهی از [[شهادت]] [[پیامبر اکرم]] {{صل}} ایشان هم به [[شهادت]] رسیدند. بنابر وصیتی که آن حضرت کرده بودند ـ بهدلیل نشان دادن نارضایتی از [[غاصبان خلافت]] ـ [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} ایشان را شبانه [[غسل]] و کفن کرده و [[دفن]] نمودند. | ||
== واپسین لحظات== | == واپسین لحظات == | ||
در آن [[روز]] که مرغ [[روح]] بلند [[فاطمه دخت رسول خدا]] {{صل}} به [[آسمانها]] پر کشید، [[حضرت]] در بستر افتاده و [[پدر]] بزرگوارش را در [[خواب]] دیده بود که بدو میفرماید: دخترم! [[مشتاق]] [[دیدار]] توام نزدم بشتاب و سپس به او فرمود: [[فاطمه]] [[جان]]! تو امشب مهمان من هستی. از خواب خفیفش بیدار شد و آماده [[سفر آخرت]] گشت، این سخن را از پدرش [[راستگوترین]] [[انسانها]] شنیده بود که: آنکس که مرا در خواب ببیند، گویی مرا در [[بیداری]] دیده است و از آن بزرگوار خبر [[رحلت]] خویش را شنیده بود بنابراین، جایی برای [[شک و تردید]] در [[صحت]] چنین خبری وجود نداشت. | در آن [[روز]] که مرغ [[روح]] بلند [[فاطمه دخت رسول خدا]] {{صل}} به [[آسمانها]] پر کشید، [[حضرت]] در بستر افتاده و [[پدر]] بزرگوارش را در [[خواب]] دیده بود که بدو میفرماید: دخترم! [[مشتاق]] [[دیدار]] توام نزدم بشتاب و سپس به او فرمود: [[فاطمه]] [[جان]]! تو امشب مهمان من هستی. از خواب خفیفش بیدار شد و آماده [[سفر آخرت]] گشت، این سخن را از پدرش [[راستگوترین]] [[انسانها]] شنیده بود که: آنکس که مرا در خواب ببیند، گویی مرا در [[بیداری]] دیده است و از آن بزرگوار خبر [[رحلت]] خویش را شنیده بود بنابراین، جایی برای [[شک و تردید]] در [[صحت]] چنین خبری وجود نداشت. | ||
فاطمه که گویی در حالت بیداری قبل از رحلت بسر میبرد، چشمان مبارکش را گشود و جانی تازه گرفت و به اتخاذ [[تدابیر]] لازم پرداخت و با [[غنیمت]] شمردن آخرین لحظات [[عمر]] شریفش با کمک دست و یا با تکیه بر دیوار به محلی که آب در [[خانه]] بود به راه افتاد، و با دستهای لرزان خویش به شستن لباسهای کودکانش [[همت]] گمارد و سپس عزیزانش را خواست و سر آنها را شستوشو داد و [[امام علی]] {{ع}} که وارد خانه شد دید زهرای عزیزش بستر [[بیماری]] را ترک کرده و به انجام کارهای خانه پرداخته است. | فاطمه که گویی در حالت بیداری قبل از رحلت بسر میبرد، چشمان مبارکش را گشود و جانی تازه گرفت و به اتخاذ [[تدابیر]] لازم پرداخت و با [[غنیمت]] شمردن آخرین لحظات [[عمر]] شریفش با کمک دست و یا با تکیه بر دیوار به محلی که آب در [[خانه]] بود به راه افتاد، و با دستهای لرزان خویش به شستن لباسهای کودکانش [[همت]] گمارد و سپس عزیزانش را خواست و سر آنها را شستوشو داد و [[امام علی]] {{ع}} که وارد خانه شد دید زهرای عزیزش بستر [[بیماری]] را ترک کرده و به انجام کارهای خانه پرداخته است. | ||
وقتی [[امام]] {{ع}} به فاطمهاش نگریست دلش به حال او سوخت؛ چراکه میدید [[زهرا]] با آن حال یکبار دیگر بهپا خاسته و به کارهای [[دشواری]] که ایّام سلامتیاش انجام میداد، پرداخته است و اگر امام {{ع}} سبب انجام این [[کارها]] را با وجود بیماری زهرا از آن مخدّره پرسید، جای [[شگفتی]] نیست و فاطمه با [[صراحت]] تمام به امام {{ع}} پاسخ داد: [علی جان!] انجام این کارها بدین جهت است که امروز آخرین روز [[زندگی]] من است، بهپا خاستم تا [[بدن]] و [[لباس]] کودکانم را شستشو دهم؛ چراکه فردا غبار [[یتیمی]] بر سرشان ریخته و بیمادر میشوند. [[امام علی]] {{ع}} از او جویای منبع خبر شد، زهرا {{س}} [[امام]] {{ع}} را در جریان خوابی که دیده بود قرار داد و با نقل این [[رؤیا]]، خبر [[شهادت]] تردیدناپذیرش را به [[همسر]] داد | وقتی [[امام]] {{ع}} به فاطمهاش نگریست دلش به حال او سوخت؛ چراکه میدید [[زهرا]] با آن حال یکبار دیگر بهپا خاسته و به کارهای [[دشواری]] که ایّام سلامتیاش انجام میداد، پرداخته است و اگر امام {{ع}} سبب انجام این [[کارها]] را با وجود بیماری زهرا از آن مخدّره پرسید، جای [[شگفتی]] نیست و فاطمه با [[صراحت]] تمام به امام {{ع}} پاسخ داد: [علی جان!] انجام این کارها بدین جهت است که امروز آخرین روز [[زندگی]] من است، بهپا خاستم تا [[بدن]] و [[لباس]] کودکانم را شستشو دهم؛ چراکه فردا غبار [[یتیمی]] بر سرشان ریخته و بیمادر میشوند. [[امام علی]] {{ع}} از او جویای منبع خبر شد، زهرا {{س}} [[امام]] {{ع}} را در جریان خوابی که دیده بود قرار داد و با نقل این [[رؤیا]]، خبر [[شهادت]] تردیدناپذیرش را به [[همسر]] داد<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۳ (کتاب)|پیشوایان هدایت]] ج۳ ص ۲۴۶.</ref>.<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۳ (کتاب)|پیشوایان هدایت]]، ج۳ ص۲۴۶.</ref> | ||
== [[وصیت حضرت فاطمه]] == | == [[وصیت حضرت فاطمه]] == |