ابوهریره دوسی: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۲ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۷ دسامبر ۲۰۲۲
خط ۱۵: خط ۱۵:
== [[ابوهریره]] و [[دعای پیامبر]] {{صل}} ==
== [[ابوهریره]] و [[دعای پیامبر]] {{صل}} ==


== نقش ابوهریره در جعل حدیث ==
== نقش [[ابوهریره]] در [[جعل حدیث]] ==
از برجسته‌ترین صحابیانی که معاویه برای رسیدن به اهداف [[سیاسی]] خویش از او بهره گرفت، [[صحابی]] پرحدیث، [[ابوهریره]] بود. [[معاویه]] از [[ساده‌لوحی]] و [[ضعف]] [[شخصیت]] او استفاده کرد و تا آنجا که [[هوا و هوس]] و [[طمع]] [[سیاسی]] او ایجاب می‌کرد، به دست ابوهریره احادیثی را به [[رسول خدا]] {{صل}} بست.
از برجسته‌ترین صحابیانی که [[معاویه]] برای رسیدن به [[اهداف]] [[سیاسی]] خویش از او بهره گرفت، [[صحابی]] پرحدیث، ابوهریره بود. معاویه از [[ساده‌لوحی]] و [[ضعف]] [[شخصیت]] او استفاده کرد و تا آنجا که [[هوا و هوس]] و [[طمع]] سیاسی او ایجاب می‌کرد، به دست ابوهریره احادیثی را به [[رسول خدا]]{{صل}} بست.
معاویه [[اموال]] و [[مناصب]] [[حکومتی]] را به پای ابوهریره ریخت، چندان که نیاز او به اموال، [[قدرت]] و [[دنیا]] را برطرف کرد. [[ابوجعفر اسکافی]] می‌گوید: [[اعمش]] [[روایت]] کرده، می‌گوید: هنگامی که در عام الجماعه<ref>همان سالی که امام حسن {{ع}} بهر جلوگیری از بر زمین ریختن خون مسلمانان به نفع معاویه از حکومت کنار رفت. سال ۴۱ه‍.ق که آن را عام الجماعه نامیدند.</ref>، ابوهریره با معاویه به [[عراق]] آمد، وارد [[مسجد کوفه]] شد دید [[مردم]] بسیاری به استقبال او آمده‌اند، بر زانوان خویش نشست و چند بار بر سر طاس خود کوبید و گفت:
ای عراقیان! آیا می‌پندارید من بر [[خدا]] و [[رسول]] او [[دروغ]] می‌بندم و خود را به [[آتش دوزخ]] می‌سوزانم؟ از رسول خدا {{صل}} شنیدم که می‌فرمود: همانا هر [[پیامبری]] را حرمی است و [[حرم]] من [[مدینه]] مابین عَیر تا ثور است. پس هر که در آن حادثه آفرینی کند، [[لعنت خدا]]، [[فرشتگان]] و تمام مردم بر او. من خدا را [[گواه]] می‌گیرم که علی در آن حادثه آفرینی کرد. چون خبر این سخنان ابوهریره به معاویه رسید، او را [[پاداش]] داد و گرامی داشت و [[حکمرانی]] مدینه را به وی سپرد<ref>ابن ابی الحدید معتزلی، عبدالحمید، شرح نهج البلاغه، ج۴، ص۶۷.</ref>.


اگر ابوهریره [[دین]] خود را ارزان به معاویه فروخت و در مسجد کوفه نشست تا برای مردم احادیثی را در [[نکوهش]] علی {{ع}} روایت کند تا معاویه را [[خرسند]] سازد، لیک [[زمین]] از مردانی [[استوار]] که [[حق]] را آشکار می‌کردند و بر پیشانی ابوهریره می‌کوبیدند، تهی نبود، اگرچه [[تاریخ]] اسم و رسم آنان را برای ما بازگو نکرده است.
معاویه [[اموال]] و [[مناصب]] [[حکومتی]] را به پای ابوهریره ریخت، چندان که نیاز او به اموال، [[قدرت]] و [[دنیا]] را برطرف کرد. [[ابوجعفر اسکافی]] می‌گوید: [[اعمش]] [[روایت]] کرده، می‌گوید: هنگامی که در عام الجماعه<ref>همان سالی که امام حسن{{ع}} بهر جلوگیری از بر زمین ریختن خون مسلمانان به نفع معاویه از حکومت کنار رفت. سال ۴۱ه‍.ق که آن را عام الجماعه نامیدند.</ref>، ابوهریره با معاویه به [[عراق]] آمد، وارد [[مسجد کوفه]] شد دید [[مردم]] بسیاری به استقبال او آمده‌اند، بر زانوان خویش نشست و چند بار بر سر طاس خود کوبید و گفت: ای عراقیان! آیا می‌پندارید من بر [[خدا]] و [[رسول]] او [[دروغ]] می‌بندم و خود را به [[آتش دوزخ]] می‌سوزانم؟ از رسول خدا{{صل}} شنیدم که می‌فرمود: همانا هر [[پیامبری]] را حرمی است و [[حرم]] من [[مدینه]] مابین عَیر تا [[ثور]] است. پس هر که در آن حادثه آفرینی کند، [[لعنت خدا]]، [[فرشتگان]] و تمام مردم بر او. من خدا را [[گواه]] می‌گیرم که علی در آن حادثه آفرینی کرد. چون خبر این سخنان ابوهریره به معاویه رسید، او را [[پاداش]] داد و گرامی داشت و [[حکمرانی]] مدینه را به وی سپرد<ref>ابن ابی الحدید معتزلی، عبدالحمید، شرح نهج البلاغه، ج۴، ص۶۷.</ref>.
سفیان [[ثوری]] روایت می‌کند: «هنگامی که ابوهریره همراه معاویه به [[کوفه]] آمد، عصرها در کنار دروازه کنده می‌نشست و [[مردم]] گرد او را می‌گرفتند، پس [[جوانی]] [[کوفی]] آمد و پیش او نشست و گفت:
 
«ای [[ابوهریره]]! تو را به [[خدا]] [[سوگند]] می‌دهم آیا از [[رسول خدا]] {{صل}} شنیدی که به [[علی بن ابی طالب]] می‌فرمود: «بار الها! [[دوست]] او را دوست و [[دشمن]] او را دشمن بدار»؟ ابوهریره گفت: آری. [[جوان]] گفت: من خدا را [[گواه]] می‌گیرم که تو دشمن علی را دوست گرفتی و دوست او را دشمن! سپس از نزد او برخاست»<ref>ابن ابی الحدید معتزلی، عبدالحمید، شرح نهج البلاغه، ج۴، ص۶۸.</ref>.<ref>[[محمد مهدی آصفی|آصفی، محمد مهدی]]، [[بر آستان عاشورا ج۱ (کتاب)|بر آستان عاشورا]]، ج۱، ص ۱۰۴.</ref>
اگر ابوهریره [[دین]] خود را ارزان به معاویه فروخت و در مسجد کوفه نشست تا برای مردم احادیثی را در [[نکوهش]] علی{{ع}} روایت کند تا معاویه را [[خرسند]] سازد، لیک [[زمین]] از مردانی [[استوار]] که [[حق]] را آشکار می‌کردند و بر پیشانی ابوهریره می‌کوبیدند، تهی نبود، اگرچه [[تاریخ]] اسم و رسم آنان را برای ما بازگو نکرده است.
 
سفیان [[ثوری]] [[روایت]] می‌کند: «هنگامی که [[ابوهریره]] همراه [[معاویه]] به [[کوفه]] آمد، عصرها در کنار دروازه کنده می‌نشست و [[مردم]] گرد او را می‌گرفتند، پس [[جوانی]] [[کوفی]] آمد و پیش او نشست و گفت: «ای ابوهریره! تو را به [[خدا]] [[سوگند]] می‌دهم آیا از [[رسول خدا]]{{صل}} شنیدی که به [[علی بن ابی طالب]] می‌فرمود: «بار الها! [[دوست]] او را دوست و [[دشمن]] او را دشمن بدار»؟ ابوهریره گفت: آری. [[جوان]] گفت: من خدا را [[گواه]] می‌گیرم که تو دشمن علی را دوست گرفتی و دوست او را دشمن! سپس از نزد او برخاست»<ref>ابن ابی الحدید معتزلی، عبدالحمید، شرح نهج البلاغه، ج۴، ص۶۸.</ref>.<ref>[[محمد مهدی آصفی|آصفی، محمد مهدی]]، [[بر آستان عاشورا ج۱ (کتاب)|بر آستان عاشورا]]، ج۱، ص۱۰۴.</ref>


== روش [[ابوهریره]] در [[جعل حدیث]] ==
== روش [[ابوهریره]] در [[جعل حدیث]] ==
۱۱۵٬۱۸۳

ویرایش