پرش به محتوا

سریه ذات السلاسل: تفاوت میان نسخه‌ها

جز (جایگزینی متن - 'ذات السلاسل' به 'ذات‌السلاسل')
خط ۸: خط ۸:
== مقدمه ==
== مقدمه ==
{{اصلی|ذات‌السلاسل}}
{{اصلی|ذات‌السلاسل}}
[[ذات‌السلاسل]] نام یکی از جنگ‌های [[رسول خدا]] {{صل}} با یکی از [[قبایل]] [[مشرک]] شناخته می‌شود که در [[جمادی]] الآخر [[سال ۸ هجرت]] و پس از سریه [[موته]] روی داده است<ref>المغازی، ج ۱، ص ۶؛ الطبقات، ج ۲، ص ۹۹؛ ج ۷، ص ۳۴۲.</ref>. با اینکه رسول خدا {{صل}} شخصاً در [[نبرد]] ذات‌السلاسل حضور نداشته، به جهت اهمیت آن، به "[[غزوه]]" مشهور شده است<ref>السیرة النبویه، ج ۲، ص ۶۲۳؛ المحبر، ص ۱۲۱؛ الکامل، ج ۲، ص ۲۳۲.</ref>. از این [[جنگ]] با نام غزوه لَخْم، جُذَام<ref>صحیح البخاری، ج ۵، ص ۱۱۳؛ تعلیق التعلیق، ص ۱۵۷.</ref>، [[وادی الرمل]]، [[وادی یابس]] و [[غزوة السَلْسَله]]<ref>تفسیر قمی، ج ۲، ص ۴۳۵؛ الارشاد، ج ۱، ص ۱۱۳.</ref> نیز یاد شده است.
«ذات‌السلاسل» نام یکی از [[جنگ‌های رسول خدا]]{{صل}} با یکی از [[قبایل]] [[مشرک]] شناخته می‌شود که در [[جمادی الآخر]] [[سال ۸ هجرت]] و پس از [[سریه موته]] روی داده است<ref>المغازی، ج ۱، ص۶؛ الطبقات، ج ۲، ص۹۹؛ ج ۷، ص۳۴۲.</ref>. با اینکه [[رسول خدا]]{{صل}} شخصاً در [[نبرد]] ذات‌السلاسل حضور نداشته، به جهت اهمیت آن، به "[[غزوه]]" مشهور شده است<ref>السیرة النبویه، ج ۲، ص۶۲۳؛ المحبر، ص۱۲۱؛ الکامل، ج ۲، ص۲۳۲.</ref>. از این [[جنگ]] با نام [[غزوه لَخْم]]، [[جُذَام]]<ref>صحیح البخاری، ج ۵، ص۱۱۳؛ تعلیق التعلیق، ص۱۵۷.</ref>، [[وادی]] الرمل، [[وادی یابس]] و غزوة السَلْسَله<ref>تفسیر قمی، ج ۲، ص۴۳۵؛ الارشاد، ج ۱، ص۱۱۳.</ref> نیز یاد شده است.


غزوه ذات‌السلاسل در منطقه‌ای نزدیک به [[سرزمین]] [[شام]] روی داده که مردمی‌ از دو [[طایفه]] بنی عُذره و بُلَیّ و بعضی از قبایل [[یمن]] در آنجا [[زندگی]] می‌کردند<ref>تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۷۵.</ref>. فاصله این منطقه تا [[مدینه]] نزدیک ۱۰ [[روز]] بوده است<ref>التنبیه و الاشراف، ص ۲۳۱.</ref>. درباره نامگذاری این غزوه به ذات‌السلاسل [[نقل]] کرده‌اند که در سرزمین [[جذام]] آبی بود که سلسل یا سلاسل نام داشت و چون غزوه در آن منطقه رخ داد، آن را ذات‌السلاسل نامیدند<ref>السیرة النبویه، ج ۲، ص ۶۲۳؛ تاریخ طبری، ج ۳، ص ۳۲؛ معجم البلدان، ج ۳، ص ۲۳۳.</ref>. [[طبرسی]] درباره این نامگذاری گفته است که شمار فراوانی از [[سپاه]] [[دشمن]] در این جنگ به [[اسارت]] درآمدند و آنان را با طناب‌هایی چون زنجیر (سلاسل) به بند کشیدند<ref>مجمع البیان، ج ۱۰، ص ۸۰۳.</ref>. درباره اصل غزوه ذات‌السلاسل، [[اخبار]] [[منابع تاریخی]] نزدیک به یکدیگرند و بیشتر مضمونی مشترک گزارش کرده‌اند؛ ولی بخش‌هایی از حوادث این غزوه به [[اختلاف]] نقل شده و برای آن جزئیات و حاشیه‌هایی متفاوت در منابع [[شیعی]] و [[اهل تسنن]] یاد شده است.
غزوه ذات‌السلاسل در منطقه‌ای نزدیک به [[سرزمین شام]] روی داده که مردمی‌ از دو [[طایفه بنی عُذره]] و [[بُلَیّ]] و بعضی از [[قبایل یمن]] در آنجا [[زندگی]] می‌کردند<ref>تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص۷۵.</ref>. فاصله این منطقه تا [[مدینه]] نزدیک ۱۰ [[روز]] بوده است<ref>التنبیه و الاشراف، ص۲۳۱.</ref>. درباره نامگذاری این غزوه به ذات‌السلاسل نقل کرده‌اند که در [[سرزمین جذام]] آبی بود که سلسل یا سلاسل نام داشت و چون غزوه در آن منطقه رخ داد، آن را ذات‌السلاسل نامیدند<ref>السیرة النبویه، ج ۲، ص۶۲۳؛ تاریخ طبری، ج ۳، ص۳۲؛ معجم البلدان، ج ۳، ص۲۳۳.</ref>. [[طبرسی]] درباره این نامگذاری گفته است که شمار فراوانی از [[سپاه]] [[دشمن]] در این جنگ به [[اسارت]] درآمدند و آنان را با طناب‌هایی چون زنجیر (سلاسل) به بند کشیدند<ref>مجمع البیان، ج ۱۰، ص۸۰۳.</ref>. درباره اصل غزوه ذات‌السلاسل، [[اخبار]] [[منابع تاریخی]] نزدیک به یکدیگرند و بیشتر مضمونی مشترک گزارش کرده‌اند؛ ولی بخش‌هایی از حوادث این غزوه به [[اختلاف]] نقل شده و برای آن جزئیات و حاشیه‌هایی متفاوت در منابع [[شیعی]] و [[اهل تسنن]] یاد شده است.


گویا در [[سال ۸ هجری]] و پس از [[جنگ موته]]<ref>المغازی، ج ۱، ص ۶.</ref>، فردی بیابان‌نشین به [[رسول خدا]] {{صل}} خبر می‌دهد که گروهی از [[مردم]] [[قبیله]] [[قضاعه]] در منطقه‌ای گرد آمده و می‌خواهند به بخشی از مناطق [[اسلامی]] پیرامون [[پیامبر]] {{صل}} تعرض کنند و به [[مدینه]] [[شبیخون]] بزنند<ref>الارشاد، ج ۱، ص ۱۱۳ـ۱۱۴؛ مناقب، ج ۱، ص ۱۷۴؛ بحار الانوار، ج ۲۰، ص ۳۰۸.</ref>، از این رو [[رسول اکرم]] {{صل}} [[عمرو بن عاص]] را که احتمالاً آن منطقه را خوب می‌شناخته یا به جهت [[خویشاوندی]] با برخی طوایف آن منطقه<ref>السیرة النبویه، ج ۲، ص ۶۲۳؛ تاریخ طبری، ج ۳، ص ۳۲؛ البدایة و النهایه، ج ۴، ص ۲۷۳.</ref> می‌توانسته نظر آنان را جلب کند، همراه نزدیک ۳۰۰ تن از [[مهاجران]] و [[انصار]] که در میان آنان ۳۰ سواره بود، به منطقه گسیل کرد و عَمرو را [[فرمان]] داد با هر کس از طوایف بلی، عُذره و بلقَین روبه‌رو شد، از او [[یاری]] بجوید.
گویا در [[سال ۸ هجری]] و پس از [[جنگ موته]]<ref>المغازی، ج ۱، ص۶.</ref>، فردی بیابان‌نشین به رسول خدا{{صل}} خبر می‌دهد که گروهی از [[مردم]] [[قبیله قضاعه]] در منطقه‌ای گرد آمده و می‌خواهند به بخشی از مناطق [[اسلامی]] پیرامون [[پیامبر]]{{صل}} تعرض کنند و به [[مدینه]] [[شبیخون]] بزنند<ref>الارشاد، ج ۱، ص۱۱۳ـ۱۱۴؛ مناقب، ج ۱، ص۱۷۴؛ بحار الانوار، ج ۲۰، ص۳۰۸.</ref>، از این رو [[رسول اکرم]]{{صل}} [[عمرو بن عاص]] را که احتمالاً آن منطقه را خوب می‌شناخته یا به جهت [[خویشاوندی]] با برخی [[طوایف]] آن منطقه<ref>السیرة النبویه، ج ۲، ص۶۲۳؛ تاریخ طبری، ج ۳، ص۳۲؛ البدایة و النهایه، ج ۴، ص۲۷۳.</ref> می‌توانسته نظر آنان را جلب کند، همراه نزدیک ۳۰۰ تن از [[مهاجران]] و [[انصار]] که در میان آنان ۳۰ سواره بود، به منطقه گسیل کرد و عَمرو را [[فرمان]] داد با هر کس از طوایف [[طایفه بلی|بلی]]، [[طایفه عذره|عُذره]] و [[طایفه بلقین|بلقَین]] روبه‌رو شد، از او [[یاری]] بجوید.


عمرو بن عاص برای عزیمت [[دستور]] داد شب‌ها حرکت کنند و روزها خود را پنهان سازند و چون به نزدیکی قضاعه رسید، بر اثر فراوانی [[سپاه]] [[دشمن]]، او را [[ترس]] فرا گرفت<ref> الطبقات، ج ۲، ص ۹۹ـ۱۰۰؛ تاریخ طبری، ج ۳، ص ۳۲.</ref> و با فرستادن پیکی، از رسول خدا {{صل}} نیروی کمکی خواست و رسول خدا سپاهی ۲۰۰ نفره را که [[ابوبکر]] و [[عمر]] نیز در میانشان بودند، به [[فرماندهی]] [[ابوعبیده جرّاح]] به یاری [[عمرو]] فرستاد. عمرو پس از آنکه ابوعبیده به او پیوست، به گروهی از مردم قضاعه [[حمله]] کرد و با فرار آنها از تعقیب آنان خودداری کرد و ظاهرا هیچ دستاوردی جز فرار آن گروه نداشت و بی‌آنکه [[جنگ]] را ادامه دهد، به سوی مدینه حرکت کرد و با ارسال پیکی [[سلامتی]] سپاه را به رسول خدا {{صل}} خبر داد<ref>الطبقات، ج ۲، ص ۹۹ ـ ۱۰۰؛ تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۷۵؛ البدایة و النهایه، ج ۴، ص ۲۷۳.</ref>. هنگامی که گروهی از [[سپاه]] از [[عمرو]] می‌خواهند که [[دشمن]] را دنبال کند، او به عنوان [[فرمانده سپاه]] از احتمال کمین دشمن در کوه‌های پیش‌رو [[ترس]] خود را از [[شکست]] در [[جنگ]] اظهار کرده و بازگشت به [[مدینه]] را [[دستور]] می‌دهد<ref>المحبر، ص ۱۲۲؛ تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۷۵.</ref>. بعضی منابع از [[نارضایتی]] [[ابوبکر]] و [[عمر]] از شیوه [[فرماندهی]] [[عمرو بن عاص]] و اینکه زیر امر او قرار گرفته‌اند، نیز اظهار این [[ناخشنودی]] به [[رسول خدا]] {{صل}} خبر داده‌اند<ref>المنتظم، ج ۳، ص ۳۲۱ـ۳۲۲؛ سیر اعلام النبلاء، ج ۲، ص ۱۴۹؛ البدایة و النهایه، ج ۴، ص ۲۷۴.</ref>؛ همچنین در این [[غزوه]]، عمرو بن عاص [[نماز]] صبحی را با حال جنابت برای سپاه [[امامت]] کرد که گویا این عمل وی نیز مایه [[تعجب]] و پرخاش بعضی از [[اصحاب]] شده و از وی نزد [[رسول اکرم]] {{صل}} [[شکایت]] کردند و هنگامی که آن حضرت از این رخداد [[آگاه]] شد، با اظهار تعجب علّت این کار را از وی جویا شد و عمرو در توجیه عمل خود گفت هوا سرد بود و چنانچه [[غسل]] می‌کردم می‌مردم. [[پیامبر]] از پاسخ وی خندید و چیزی نگفت<ref>المنتظم، ج ۳، ص ۳۲۲؛ البدایة و النهایه، ج ۴، ص ۲۷۴.</ref>. در منابع [[شیعی]]، جز اشاراتی گذرا درباره این بخش از غزوه سخنی به میان نیامده است؛ اما اصل غزوه [[ذات‌السلاسل]] با تفاوت‌هایی در [[نقل]]، مسلّم انگاشته شده است.
عمرو بن عاص برای عزیمت دستور داد شب‌ها حرکت کنند و روزها خود را پنهان سازند و چون به نزدیکی [[قضاعه]] رسید، بر اثر فراوانی [[سپاه]] [[دشمن]]، او را [[ترس]] فرا گرفت<ref> الطبقات، ج ۲، ص۹۹ـ۱۰۰؛ تاریخ طبری، ج ۳، ص۳۲.</ref> و با فرستادن پیکی، از [[رسول خدا]]{{صل}} نیروی کمکی خواست و رسول خدا سپاهی ۲۰۰ نفره را که [[ابوبکر]] و [[عمر]] نیز در میانشان بودند، به [[فرماندهی]] [[ابوعبیده]] جرّاح به یاری [[عمرو]] فرستاد. عمرو پس از آنکه ابوعبیده به او پیوست، به گروهی از [[مردم]] قضاعه [[حمله]] کرد و با فرار آنها از تعقیب آنان خودداری کرد و ظاهرا هیچ دستاوردی جز فرار آن گروه نداشت و بی‌آنکه [[جنگ]] را ادامه دهد، به سوی مدینه حرکت کرد و با ارسال پیکی [[سلامتی]] سپاه را به رسول خدا{{صل}} خبر داد<ref>الطبقات، ج ۲، ص۹۹ ـ ۱۰۰؛ تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص۷۵؛ البدایة و النهایه، ج ۴، ص۲۷۳.</ref>. هنگامی که گروهی از سپاه از عمرو می‌خواهند که دشمن را دنبال کند، او به عنوان [[فرمانده سپاه]] از احتمال کمین دشمن در کوه‌های پیش‌رو ترس خود را از [[شکست]] در جنگ اظهار کرده و بازگشت به مدینه را دستور می‌دهد<ref>المحبر، ص۱۲۲؛ تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص۷۵.</ref>. بعضی منابع از [[نارضایتی]] [[ابوبکر]] و [[عمر]] از شیوه [[فرماندهی]] [[عمرو بن عاص]] و اینکه زیر امر او قرار گرفته‌اند، نیز اظهار این [[ناخشنودی]] به [[رسول خدا]]{{صل}} خبر داده‌اند<ref>المنتظم، ج ۳، ص۳۲۱ـ۳۲۲؛ سیر اعلام النبلاء، ج ۲، ص۱۴۹؛ البدایة و النهایه، ج ۴، ص۲۷۴.</ref>؛ همچنین در این [[غزوه]]، عمرو بن عاص [[نماز]] صبحی را با حال جنابت برای [[سپاه]] [[امامت]] کرد که گویا این عمل وی نیز مایه [[تعجب]] و پرخاش بعضی از [[اصحاب]] شده و از وی نزد [[رسول اکرم]]{{صل}} [[شکایت]] کردند و هنگامی که آن حضرت از این رخداد [[آگاه]] شد، با اظهار تعجب علّت این کار را از وی جویا شد و [[عمرو]] در توجیه عمل خود گفت هوا سرد بود و چنانچه [[غسل]] می‌کردم می‌مردم. [[پیامبر]] از پاسخ وی خندید و چیزی نگفت<ref>المنتظم، ج ۳، ص۳۲۲؛ البدایة و النهایه، ج ۴، ص۲۷۴.</ref>. در منابع [[شیعی]]، جز اشاراتی گذرا درباره این بخش از غزوه سخنی به میان نیامده است؛ اما اصل غزوه [[ذات‌السلاسل]] با تفاوت‌هایی در نقل، مسلّم انگاشته شده است.


[[شیخ مفید]] نیز به گزارش از [[اصحاب]] [[سیره]] به غزوه وادی الرّمل (همان ذات‌السلاسل) اشاره کرده و نزول سوره عادیات را در مورد این غزوه دانسته است. مطابق نقل شیخ مفید که تهی از [[غلو]] به نظر می‌رسد، مردی بادیه‌نشین به قصد [[خیرخواهی]]، [[رسول خدا]] {{صل}} را از [[تصمیم]] برخی [[قبایل عرب]] برای [[حمله]] به [[مدینه]] [[آگاه]] کرد و حضرت اصحاب را به [[مسجد]] فرا خواند و ضمن [[آگاه کردن]] آنان، از بزرگان اصحاب خواست هر یک که می‌پذیرد به مقابله با آن گروه رفته و آنان را به [[توحید]] و [[ایمان به خدا]] و [[پیامبر]] {{صل}} [[دعوت]] کند و در صورت خودداری با آنان بجنگد. یکی از سران اصحاب از [[مهاجران]] که در این گزارش نام وی نیامده، [[آمادگی]] خود را برای انجام دادن این [[مأموریت]] اعلام کرد و رسول خدا {{صل}} او را همراه ۷۰۰ تن به وادی یابس گسیل داشتند. این [[فرمانده]] پس از [[آگاهی]] از فراوانی [[دشمن]] بی هیچ گونه رویارویی و دستاوردی به مدینه نزد پیامبر {{صل}} بازگشت.
[[شیخ مفید]] نیز به گزارش از اصحاب [[سیره]] به [[غزوه وادی الرمل]] (همان ذات‌السلاسل) اشاره کرده و [[نزول]] [[سوره عادیات]] را در مورد این غزوه دانسته است. مطابق نقل شیخ مفید که تهی از [[غلو]] به نظر می‌رسد، مردی [[بادیه‌نشین]] به قصد [[خیرخواهی]]، رسول خدا{{صل}} را از [[تصمیم]] برخی [[قبایل عرب]] برای [[حمله]] به [[مدینه]] آگاه کرد و حضرت اصحاب را به [[مسجد]] فرا خواند و ضمن [[آگاه کردن]] آنان، از بزرگان اصحاب خواست هر یک که می‌پذیرد به مقابله با آن گروه رفته و آنان را به [[توحید]] و [[ایمان به خدا]] و پیامبر{{صل}} [[دعوت]] کند و در صورت خودداری با آنان بجنگد. یکی از سران اصحاب از [[مهاجران]] که در این گزارش نام وی نیامده، [[آمادگی]] خود را برای انجام دادن این [[مأموریت]] اعلام کرد و رسول خدا{{صل}} او را همراه ۷۰۰ تن به [[وادی یابس]] گسیل داشتند. این [[فرمانده]] پس از [[آگاهی]] از فراوانی [[دشمن]] بی‌هیچ گونه [[رویارویی]] و دستاوردی به [[مدینه]] نزد [[پیامبر]]{{صل}} بازگشت.


آن‌گاه رسول خدا {{صل}} داوطلب دیگری از مهاجران را با همان [[سپاه]] اعزام می‌کنند و او نیز بی‌هرگونه توفیقی باز می‌گردد و در مرتبه سوم، [[رسول اعظم]] {{صل}} [[امام علی]] {{ع}} را فرامی‌خواند و [[امیرمؤمنان]] {{ع}} شجاعانه با [[مشرکان]] وادی الرمل رویارو شده و با کشتن ۶ یا ۷ نفر از آنها [[پیروز]] میدان می‌شود و [[مشرکان]] پس از [[پذیرش]] [[شکست]] می‌گریزند و [[امام]] {{ع}} با [[غنایم]] فراوان به سوی [[مدینه]] باز می‌گردد. [[رسول خدا]] {{صل}} با گزارش [[جبرئیل]] از [[پیروزی]] [[علی بن ابی طالب]] {{ع}} [[آگاه]] شده و برای استقبال از ایشان و [[سپاه]] وی، با [[اصحاب]] خود از مدینه بیرون می‌روند و با دیدن [[علی]] {{ع}} از عملکرد وی در این [[غزوه]] [[رضایت]] کامل اظهار می‌کند.
آن‌گاه [[رسول خدا]]{{صل}} داوطلب دیگری از [[مهاجران]] را با همان [[سپاه]] اعزام می‌کنند و او نیز بی‌هرگونه توفیقی باز می‌گردد و در مرتبه سوم، [[رسول اعظم]]{{صل}} [[امام علی]]{{ع}} را فرامی‌خواند و [[امیرمؤمنان]]{{ع}} [[شجاعانه]] با [[مشرکان]] [[وادی]] الرمل رویارو شده و با کشتن ۶ یا ۷ نفر از آنها [[پیروز]] میدان می‌شود و مشرکان پس از پذیرش [[شکست]] می‌گریزند و [[امام]]{{ع}} با [[غنایم]] فراوان به سوی مدینه باز می‌گردد. رسول خدا{{صل}} با گزارش [[جبرئیل]] از [[پیروزی]] [[علی بن ابی طالب]]{{ع}} [[آگاه]] شده و برای استقبال از ایشان و سپاه وی، با [[اصحاب]] خود از مدینه بیرون می‌روند و با دیدن علی{{ع}} از عملکرد وی در این [[غزوه]] [[رضایت]] کامل اظهار می‌کند.


در پایان این [[روایت]] آمده است که [[پیامبر]] {{صل}} در حضور همه به علی {{ع}} خطاب می‌کند: ای علی! اگر نمی‌ترسیدم که [[مردم]] درباره تو همان چیزی را بگویند که گروهی از [[نصارا]] در باره [[حضرت مسیح]] {{ع}} گفته‌اند، در [[شأن]] و [[منزلت]] تو چیزی بیان می‌کردم که از هیچ گروهی نگذری، مگر آنکه خاک پای تو را برای [[تبرک]] برگیرند<ref>الارشاد، ج ۱، ص ۱۱۳ ـ ۱۱۷.</ref>. در ادامه، [[شیخ مفید]] به [[نقل]] از "بسیاری از اصحاب [[سیره]]" [[نزول]] [[سوره عادیات]] را درباره این غزوه و در شأن و [[فضیلت]] [[امیرمؤمنان]] {{ع}} می‌شمرد<ref> الارشاد، ج ۱، ص ۱۱۷.</ref>. این گزارش با تفاوت‌هایی در جزئیات حادثه، افزون بر [[تفسیر قمی]] و [[تفسیر فرات کوفی]]، در [[امالی طوسی]]، [[مجمع البیان]]، و [[مناقب ابن‌شهرآشوب]] نیز آمده است<ref>مجمع البیان، ج ۱۰، ص ۸۰۲ ـ ۸۰۳؛ نک: الامالی، ص ۴۰۷؛ مناقب، ج ۲، ص ۳۲۹ ـ ۳۳۰.</ref>.<ref>[[سید محمود طیب حسینی|طیب حسینی، سید محمود]]، [[ذات‌السلاسل (مقاله)|مقاله «ذات‌السلاسل»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۳.</ref>
در پایان این [[روایت]] آمده است که پیامبر{{صل}} در حضور همه به علی{{ع}} خطاب می‌کند: ای علی! اگر نمی‌ترسیدم که [[مردم]] درباره تو همان چیزی را بگویند که گروهی از [[نصارا]] در باره [[حضرت مسیح]]{{ع}} گفته‌اند، در [[شأن]] و [[منزلت]] تو چیزی بیان می‌کردم که از هیچ گروهی نگذری، مگر آنکه [[خاک]] پای تو را برای [[تبرک]] برگیرند<ref>الارشاد، ج ۱، ص۱۱۳ ـ ۱۱۷.</ref>. در ادامه، [[شیخ مفید]] به نقل از "بسیاری از اصحاب [[سیره]]" [[نزول]] [[سوره عادیات]] را درباره این غزوه و در شأن و [[فضیلت]] امیرمؤمنان{{ع}} می‌شمرد<ref> الارشاد، ج ۱، ص۱۱۷.</ref>. این گزارش با تفاوت‌هایی در جزئیات حادثه، افزون بر [[تفسیر قمی]] و [[تفسیر فرات کوفی]]، در [[امالی طوسی]]، [[مجمع البیان]]، و [[مناقب]] ابن‌شهرآشوب نیز آمده است<ref>مجمع البیان، ج ۱۰، ص۸۰۲ ـ ۸۰۳؛ نک: الامالی، ص۴۰۷؛ مناقب، ج ۲، ص۳۲۹ ـ ۳۳۰.</ref>.<ref>[[سید محمود طیب حسینی|طیب حسینی، سید محمود]]، [[ذات‌السلاسل (مقاله)|مقاله «ذات‌السلاسل»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۳.</ref>


== منابع ==
== منابع ==
۲۱۸٬۲۲۶

ویرایش