پرش به محتوا

حضرت موسی علیه السلام: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۷: خط ۷:
== نسب و نیاکان ==
== نسب و نیاکان ==
=== پدر و مادر ===
=== پدر و مادر ===
===داستان تولد===
دستگاه [[فرعون]] برنامۀ وسیعی برای کشتن «نوزادان پسر» از [[بنی‌اسرائیل]] ترتیب داده بود، و حتی قابله‌های فرعون مراقب [[زنان]] باردار بنی‌اسرائیل بودند.
در این میان یکی از این قابله‌ها با [[مادر موسی]] [[دوستی]] داشت (حمل [[موسی]] مخفیانه صورت گرفت و چندان آثاری از حمل در مادر نمایان نبود) هنگامی که [[احساس]] کرد [[تولد]] نوزاد نزدیک شده به سراغ قابلۀ دوستش فرستاد و گفت: ماجرای من چنین است [[فرزندی]] در رحم دارم و امروز به [[محبت]] و دوستی تو نیازمندم.
هنگامی که موسی تولد یافت از چشمان او [[نور]] مرموزی درخشید، چنانکه [[بدن]] قابله به لرزه درآمد، و [[برقی]] از محبت در اعماق [[قلب]] او فرو نشست، و تمام زوایای دلش را روشن ساخت. در [[حدیثی]] از [[امام باقر]]{{ع}} می‌خوانیم موسی چنان بود که هر کس او را می‌دید دوستش می‌داشت».
[[زن]] قابله رو به مادر موسی کرد و گفت: من در نظر داشتم ماجرای تولد این نوزاد را به [[دستگاه حکومت]] خبر دهم، تا جلادان بیایند و این پسر را به [[قتل]] رسانند (و من جایزۀ خود را بگیرم) ولی چه کنم که [[عشق]] شدیدی از این نوزاد در درون قلبم احساس می‌کنم! حتی [[راضی]] نیستم مویی از سر او کم شود با دقت از او [[حفاظت]] کن، من [[فکر]] می‌کنم [[دشمن]] نهایی ما سرانجام او باشد!.<ref>[[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[قصه‌های قرآن (کتاب)|قصه‌های قرآن]] ص ۲۲۲.</ref>
از [[وهب بن منبه]] نقل شده است که وقتی سال به [[دنیا]] آمدن [[موسی]]{{ع}} رسید، [[فرعون]] به قابله‌ها دستور داد با دقت تمام [[زنان]] را [[تفتیش]] کنند و بنگرند تا کدام یک از آنها حامله است، ولی از آنجا که [[خدا]] می‌خواست، در [[مادر موسی]] هیچ اثری از [[آبستنی]] ظاهر نشد. نه شکمش برآمدگی پیدا کرد و نه رنگش [[تغییر]] کرد و نه شیر در پستانش پدید آمد، از این رو قابله‌های [[شهر]] به او کاری نداشتند و در آن شبی که موسی به دنیا آمد، به جز دختر یوکابد ([[مریم]]) [[خواهر موسی]]، کس دیگری از ولادت او مطلع نشد<ref>ثعلبی، عرائس الفنون، ص۱۱۴ و ۱۰۵.</ref>.
در [[روایت]] [[صدوق]] آمده است که فرعون قابله‌ای را مخصوص مادر موسی گماشته بود که در هر حال با وی بود و چون وی حامله شد، قابله دید که آن [[زن]] [[روز]] به روز رنگش زرد و لاغر می‌شود. روزی بدو گفت: دخترکم! چرا هر روز زرد می‌شوی و گوشتت آب می‌شود؟
مادر موسی در جواب گفت: برای آن‌که اگر من [[فرزندی]] به دنیا بیاورم، او را می‌گیرند و سر می‌برند.
قابله که محبتی از آن مولود در دلش جای‌گیر شده بود، بدو گفت: [[غم]] مخور که من ولادت او را پنهان خواهم کرد.
مادر موسی سخن او را [[باور]] نکرد تا وقتی که موسی به دنیا آمد. آن زن قابله پیش یوکابد آمد و به جای آن‌که به مأموران گزارش ولادت آن مولود را بدهد، به [[پرستاری]] وی مشغول شد و او را در بستر خوابانید. سپس نزد مأموران که بیرون در [[خانه]] [[منتظر]] گزارش قابله بودند آمد و به ایشان گفت: به دنبال کار خود بروید که از این زن فقط مقداری [[خون]] آمد و فرزندی نزایید.
مأموران رفتند و مادر موسی با خاطری [[آسوده]] به شیر دادن و [[تربیت فرزند]] دل‌بند خود مشغول شد تا وقتی که بر اثر [[گریه]] طفل ترسید مبادا مأموران و همسایه‌ها از وجود چنین نوزادی در [[خانه]] او مطلع گردند و در صدد [[قتل]] او برآیند<ref>اکمال الدین، ص۱۴۸.</ref>.
[[قرآن کریم]] دنباله داستان را چنین نقل می‌کند: «به [[مادر موسی]] [[وحی]] کردیم که او را شیر بده و چون بیمناک شدی به دریایش افکن و اندوهناک مباش که ما او را به تو باز می‌گردانیم و از پیغمبرانش خواهیم کرد»<ref>{{متن قرآن|وَأَوْحَيْنَا إِلَى أُمِّ مُوسَى أَنْ أَرْضِعِيهِ فَإِذَا خِفْتِ عَلَيْهِ فَأَلْقِيهِ فِي الْيَمِّ وَلَا تَخَافِي وَلَا تَحْزَنِي إِنَّا رَادُّوهُ إِلَيْكِ وَجَاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلِينَ}} «و به مادر موسی الهام کردیم که به او شیر بده و اگر بر (جان) او ترسیدی او را (در صندوقی بنه و) به دریا فکن و مهراس و اندوهگین مباش! ما او را به تو باز می‌گردانیم و او را از پیامبران خواهیم کرد» سوره قصص، آیه ۷.</ref>.
برخی از [[اهل]] [[تاریخ]]، مثل [[عبدالوهاب نجار]] در کتاب [[قصص]] الانبیاء گفته‌اند: [[موسی]]{{ع}} سه ماه نزد مادر بود و آن‌گاه مادرش ترسید که مطلب فاش شود و به دستور [[خدای تعالی]] او را به دریا افکند.
در [[سوره مبارکه طه]] آمده است که خدای تعالی در زمره نعمت‌هایی که به موسی{{ع}} [[عنایت]] فرموده، بدو می‌گوید: «بار دیگر نیز به تو [[منت]] نهادیم، آن‌گاه که به مادرت آن‌چه لازم بود، وحی کردیم که او را در [[تابوت]] (و صندوق) بگذار و آن را به دریا افکن تا دریا او را به [[ساحل]] افکند و [[دشمن]] من و دشمن او وی را برگیرد.»..<ref>{{متن قرآن|وَلَقَدْ مَنَنَّا عَلَيْكَ مَرَّةً أُخْرَى * إِذْ أَوْحَيْنَا إِلَى أُمِّكَ مَا يُوحَى * أَنِ اقْذِفِيهِ فِي التَّابُوتِ فَاقْذِفِيهِ فِي الْيَمِّ فَلْيُلْقِهِ الْيَمُّ بِالسَّاحِلِ يَأْخُذْهُ عَدُوٌّ لِي وَعَدُوٌّ لَهُ وَأَلْقَيْتُ عَلَيْكَ مَحَبَّةً مِنِّي وَلِتُصْنَعَ عَلَى عَيْنِي}} «و ما باری دیگر بر تو منّت نهادیم * آن هنگام که به مادرت آنچه (بایست) وحی می‌شد وحی کردیم * که او را در صندوقی بگذار و در دریا بیفکن! آنگاه دریا باید او را به ساحل اندازد تا دشمن من و دشمن او (فرعون) او را بر دارد و بر تو از خویش مهری افکندم و (خواستم) تا زیر نظر من پرورده شوی» سوره طه، آیه ۳۷-۳۹.</ref> تا به آخر [[آیه]].
[[مادر موسی]]{{ع}} طبق [[فرمان الهی]]، در صدد تهیه صندوقی بر آمد تا [[موسی]] را در آن بگذارد و به [[رود نیل]] افکند. طبق برخی از [[روایات]] طرز ساختن آن صندوق را نیز [[خداوند]] به او [[الهام]] کرد. به گفته برخی از [[مورخان]]، برای ساخت آن صندوق، از [[حزقیل]] یا [[حزبیل]] که از [[قبطیان]] بود، ولی به خدای [[جهان]] [[ایمان]] داشت و [[شغل]] او نجاری بود، کمک خواست تا برای وی صندوقی بسازد و پس از اینکه صندوق ساخته شد، موسی را میان پارچه و پنبه پیچید و در آن صندوق گذاشت و اطراف آن را قیر اندود کرد و سوراخ‌های آن را با قیر گرفت. آن‌گاه طبق گفته برخی شبانه به کنار رود نیل آمد و صندوق را به آب انداخت<ref>عرائس الفنون، ص۱۰۵ - ۱۱۴؛ بحارالانوار، ج۱۳، ص۵۲.</ref>.<ref>[[سید هاشم رسولی محلاتی|رسولی محلاتی، سید هاشم]]، [[تاریخ انبیاء (کتاب)|تاریخ انبیاء]] ص ۳۶۵.</ref>
==سرگذشت تاریخی==
==سرگذشت تاریخی==
===تولد و کودکی===
===تولد و کودکی===
۲۱۸٬۲۲۶

ویرایش