حضرت موسی علیه السلام: تفاوت میان نسخهها
←ازدواج با دختر شعیب
برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
|||
خط ۱۲۵: | خط ۱۲۵: | ||
[[موسی]]{{ع}} پیشنهاد [[شعیب]] را پذیرفت و در پاسخ وی گفت: «همین قرار میان من و تو باشد و هر یک از دو مدت را به پایان بردم، به من ظلمی نشود و [[خدا]] بر آنچه میگوییم [[شاهد]] و [[گواه]] است»<ref>{{متن قرآن|قَالَ ذَلِكَ بَيْنِي وَبَيْنَكَ أَيَّمَا الْأَجَلَيْنِ قَضَيْتُ فَلَا عُدْوَانَ عَلَيَّ وَاللَّهُ عَلَى مَا نَقُولُ وَكِيلٌ}} «(موسی) گفت: این (قرار) میان من و شما بماند که هر یک از دو زمان را به پایان بردم بر من تجاوزی (روا) نباشد و خداوند بر آنچه میگوییم نگهبان است» سوره قصص، آیه ۲۸.</ref> | [[موسی]]{{ع}} پیشنهاد [[شعیب]] را پذیرفت و در پاسخ وی گفت: «همین قرار میان من و تو باشد و هر یک از دو مدت را به پایان بردم، به من ظلمی نشود و [[خدا]] بر آنچه میگوییم [[شاهد]] و [[گواه]] است»<ref>{{متن قرآن|قَالَ ذَلِكَ بَيْنِي وَبَيْنَكَ أَيَّمَا الْأَجَلَيْنِ قَضَيْتُ فَلَا عُدْوَانَ عَلَيَّ وَاللَّهُ عَلَى مَا نَقُولُ وَكِيلٌ}} «(موسی) گفت: این (قرار) میان من و شما بماند که هر یک از دو زمان را به پایان بردم بر من تجاوزی (روا) نباشد و خداوند بر آنچه میگوییم نگهبان است» سوره قصص، آیه ۲۸.</ref> | ||
بدین ترتیب موسی به دامادی شعیب در آمد و با دخترش - که بیشتر نام او را [[صفورا]] نوشتهاند -[[ازدواج]] کرد و در کنار شعیب [[زندگی]] جدیدی را آغاز نمود و با کمال [[صداقت]] و درستکاری به [[خدمت]] وی مشغول شد.<ref>[[سید هاشم رسولی محلاتی|رسولی محلاتی، سید هاشم]]، [[تاریخ انبیاء (کتاب)|تاریخ انبیاء]] ص ۳۸۶.</ref> | بدین ترتیب موسی به دامادی شعیب در آمد و با دخترش - که بیشتر نام او را [[صفورا]] نوشتهاند -[[ازدواج]] کرد و در کنار شعیب [[زندگی]] جدیدی را آغاز نمود و با کمال [[صداقت]] و درستکاری به [[خدمت]] وی مشغول شد.<ref>[[سید هاشم رسولی محلاتی|رسولی محلاتی، سید هاشم]]، [[تاریخ انبیاء (کتاب)|تاریخ انبیاء]] ص ۳۸۶.</ref> | ||
===[[احتجاج]] با [[فرعون]]=== | |||
[[موسی]] و [[هارون]] سخن را از این جا آغاز کردند و گفتند: «ما فرستاده [[پروردگار]] جهانیانیم [[بنیاسرائیل]] را با ما بفرست و از قید [[اسارت]] و [[ستم]] رها ساز». | |||
فرعون برای [[تحقیر]] موسی و [[تکذیب]] سخن او نخست در جواب آن حضرت گفت: «مگر ما نبودیم که تو را در [[کودکی]] نزد خود [[تربیت]] کردیم و سالها از [[عمر]] خویش را در میان ما به سر بردی؟» سپس به داستان [[قتل]] آن مرد قبطی اشاره کرد و ادامه داد: و... «آن کاری را که نباید بکنی کردی و ([[سپاس]] ما را نداشتی) [[کفران نعمت]] ما کردی!»<ref>{{متن قرآن|فَأْتِيَا فِرْعَوْنَ فَقُولَا إِنَّا رَسُولُ رَبِّ الْعَالَمِينَ * أَنْ أَرْسِلْ مَعَنَا بَنِي إِسْرَائِيلَ * قَالَ أَلَمْ نُرَبِّكَ فِينَا وَلِيدًا وَلَبِثْتَ فِينَا مِنْ عُمُرِكَ سِنِينَ * وَفَعَلْتَ فَعْلَتَكَ الَّتِي فَعَلْتَ وَأَنْتَ مِنَ الْكَافِرِينَ}} «نزد فرعون بروید و بگویید: ما فرستاده پروردگار جهانیانیم؛ * (و بگویید) که بنی اسرائیل را با ما بفرست * (فرعون) گفت: آیا در کودکی تو را نزد خود نپروردیم و سالهایی از عمرت را نزد ما نگذراندی؟ * و (آن) کار خود را که کردی، کردی و تو از ناسپاسانی» سوره شعراء، آیه ۱۶-۱۹.</ref> بدین ترتیب خواست بگوید که سابقه تو نزد ما به خوبی روشن است و ما تو را از کودکی بزرگ کردیم و وضع تو را میدانیم. پس از کجا به [[رسالت]] رسیدی و فرستاده پروردگار جهانیان گشتی؟ | |||
موسی در جواب او فرمود: «آن [[روز]] که من آن کار را کردم (و آن مرد را کشتم) از سرانجام آن [[آگاه]] نبودم (و نمیدانستم منجر به قتل آن مرد میشود و من ناچار به ترک [[وطن]] میشوم) و چون از شما ترسیدم فرار کردم و پروردگارم به من [[حکم]] (و [[فرزانگی]]) بخشید و از پیغمبرانم قرار داد.»..<ref>{{متن قرآن|قَالَ فَعَلْتُهَا إِذًا وَأَنَا مِنَ الضَّالِّينَ * فَفَرَرْتُ مِنْكُمْ لَمَّا خِفْتُكُمْ فَوَهَبَ لِي رَبِّي حُكْمًا وَجَعَلَنِي مِنَ الْمُرْسَلِينَ}} «گفت: آن را هنگامی کردم که از ناآگاهان بودم * آنگاه چون از شما هراسیدم گریختم و خداوند به من داوری (راستین) ارزانی داشت و مرا از پیامبران گردانید» سوره شعراء، آیه ۲۰-۲۱.</ref> | |||
به دنبال آن در پاسخ آن قسمت که گفته بود: «ما تو را در [[کودکی]] نزد خود [[تربیت]] کردیم.».. و میخواست ضمن [[تحقیر]] [[موسی]] منتی هم بر سر آن حضرت بگذارد فرمود: «مگر این نعمتی است که [[منت]] آن را بر من مینهی در حالی که [[بنیاسرائیل]] را به [[بردگی]] گرفتهای؟»<ref>{{متن قرآن|وَتِلْكَ نِعْمَةٌ تَمُنُّهَا عَلَيَّ أَنْ عَبَّدْتَ بَنِي إِسْرَائِيلَ}} «و (آیا) این نعمتی است که آن را بر من منّت مینهی که بنی اسرائیل را به بردگی گرفتهای؟» سوره شعراء، آیه ۲۲.</ref> | |||
یعنی منشأ آن ماجرا نیز [[ظلم و ستم]] تو بود که بنیاسرائیل را بردگان خود دانسته و هر گونه ستمی را درباره آنان روا داشتهای تا آنجا که دستور سر بریدن پسران آنها را صادر کردی و آن دستور [[ظالمانه]] تو سبب شد که مرا به دریا اندازند و دست تقدیر به قصر تو و تحت [[کفالت]] تو در آورد... این چه منتی است که تو بر ما داری و چه نعمتی است که [[انتظار]] [[سپاس]] آن را از من داری؟ مگر [[ظلم]] و [[بیدادگری]] [[نعمت]] است یا [[زورگویی]] چون تو، [[حق]] سپاس بر کسی دارد و [[ولی نعمت]] [[مردم]] ستمدیده میگردد؟ این تو هستی که [[نعمتهای خدا]] را [[ناسپاسی]] کرده و به جای [[دادگستری]] و رسیدگی به کار [[خلق]] [[خدا]]، آنها را به بردگی گرفته و هرگونه ستمی را در مورد آنها روا میداری! | |||
[[فرعون]] که تا آن [[روز]] خود را در برابر چنین [[منطق]] نیرومند و زبان گویایی ندیده بود و هر چه میگفت، اطرافیان [[چاپلوس]] بدون چون و چرا [[تصدیق]] میکردند و بلکه جنایات و بیدادگریهای او را [[پردهپوشی]] کرده و برای هر کدام بهانهای تراشیده و به صورت [[حق]] جلوه میدادند و به صورت معبودی او را میپرستیدند، یکهای خورد و قبل از آنکه راه [[خشونت]] و [[تهدید]] پیش گیرد، خواست تا از همان راه [[تحقیر]] و احیاناً [[استهزا]] و [[تهمت]] [[موسی]] را از میدان بیرون برد و اگر این حربهها کارگر نیفتاد، آنگاه با [[اسلحه]] تهدید و خشونت به میدان موسی بیاید. به همین منظور از موسی که گفته بود: «ما فرستاده [[پروردگار]] جهانیانیم» توضیح خواسته و پرسید: «پروردگار جهانیان چیست؟»<ref>{{متن قرآن|قَالَ فِرْعَوْنُ وَمَا رَبُّ الْعَالَمِينَ}} «فرعون گفت: و «پروردگار جهانیان» چیست؟» سوره شعراء، آیه ۲۳.</ref>. | |||
موسی در جواب گفت: «پروردگار [[آسمانها]] و [[زمین]] و آنچه میان آنهاست، اگر [[اهل یقین]] هستید»<ref>{{متن قرآن|قَالَ رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا إِنْ كُنْتُمْ مُوقِنِينَ}} «(موسی) گفت: پروردگار آسمانها و زمین و آنچه میان آنهاست اگر اهل یقین باشید» سوره شعراء، آیه ۲۴.</ref>. | |||
فرعون که خود را پروردگار [[مردم]] معرفی کرده بود و شاید خود او و بندگانش [[عقیده]] داشتند که در جهانی پروردگاری دارد، آسمانها هر کدام پروردگاری دارد و زمین هم دارای پروردگار جدایی است و همه پروردگارها نیز در [[فرمان]] خدای [[جهان]] هستند<ref>اقتباس از تفسیر المیزان، ج۱۵، ص۲۷۰ به بعد.</ref>، نمیتوانستند معنای سخن موسی را [[درک]] کنند و چنین پروردگاری به طور مستقل و جدا برای آنها مصداق و مفهومی نداشت. همین [[انحطاط]] [[فکری]] و [[جهالت]] اطرافیان فرعون بهانهای به او داد تا منظور خود را که همان تحقیر موسی بود عملی سازد و رو به اطرافیان خود کرده بگوید: «آیا نمیشنوید؟»<ref>{{متن قرآن|قَالَ لِمَنْ حَوْلَهُ أَلَا تَسْتَمِعُونَ}} «(فرعون) به پیرامونیان خود گفت: آیا نمیشنوید؟» سوره شعراء، آیه ۲۵.</ref> یعنی نمیبینید که پایه معلومات و [[درک]] این مرد تا چه اندازه است که وقتی از او میپرسم «[[پروردگار]] جهانیان چیست؟» جواب را وارونه کرده و همان سخن را تکرار میکند! | |||
[[موسی]]{{ع}} که میخواست تا در همان نخستین برخورد با [[فرعون]] [[خدای یکتا]] را به او و اطرفیانش معرفی کند و به اشتباهی که از نظر [[پرستش]] داشتند واقفشان سازد، به [[تحقیر]] فرعون اهمیتی نداد و گفت: «پروردگار شما و پروردگار [[پدران]] گذشتهتان»<ref>{{متن قرآن|قَالَ رَبُّكُمْ وَرَبُّ آبَائِكُمُ الْأَوَّلِينَ}} «(موسی) گفت: پروردگار شما و پروردگار نیاکان شماست» سوره شعراء، آیه ۲۶.</ref>. | |||
یعنی این [[اشتباه]] است که شما [[خیال]] کردهاید هر عالمی را پروردگاری بوده و پروردگار شما نیز فرعون است و باید او را پرستش کنید، بلکه تمام این [[جهان هستی]] و موجودات بیشمار و همه شما و پدران گذشته و [[فرزندان]] آیندهتان را یک پروردگار بیش نیست و او همان پروردگار جهانیان است که مرا به [[رسالت]] به سوی شما فرستاده است. | |||
فرعون که حربهای به دستش افتاده بود و میخواست بیشترین استفاده را از آن بر [[ضد]] موسی بنماید، به دنبال گفتار قبلی خود گفت: «این شخص که به اصطلاح [[رسول]] شماست و به سوی شما فرستاده شده، دیوانه است»<ref>{{متن قرآن|قَالَ إِنَّ رَسُولَكُمُ الَّذِي أُرْسِلَ إِلَيْكُمْ لَمَجْنُونٌ}} «(فرعون) گفت: بیگمان پیامبری که نزد شما فرستادهاند دیوانه است» سوره شعراء، آیه ۲۷.</ref>. | |||
موسی{{ع}} از سخن بازنایستاد و باز هم دنباله سخن را ادامه داد و فرمود: «پروردگار [[مشرق]] و [[مغرب]] و هر چه میان آنهاست، اگر میفهمید»<ref>{{متن قرآن|قَالَ رَبُّ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَمَا بَيْنَهُمَا إِنْ كُنْتُمْ تَعْقِلُونَ}} «(موسی) گفت: پروردگار خاور و باختر و آنچه میان آنهاست اگر خرد بورزید» سوره شعراء، آیه ۲۸.</ref>. | |||
فرعون که دید با این هوچیگریها نمیتواند موسی را از سخن باز دارد و حربه [[تهمت]] هم کارگر نیفتاد، به [[زور]] و [[تهدید]] [[متوسل]] شد و به موسی گفت: «اگر معبودی جز من بگیری (و غیر مرا پرستش کنی) تو را در زمره [[زندانیان]] قرار خواهیم داد»<ref>{{متن قرآن|قَالَ لَئِنِ اتَّخَذْتَ إِلَهًا غَيْرِي لَأَجْعَلَنَّكَ مِنَ الْمَسْجُونِينَ}} «(فرعون) گفت: اگر خدایی جز من بگزینی تو را زندانی خواهم کرد» سوره شعراء، آیه ۲۹.</ref>. | |||
و این که نگفت تو را به [[زندان]] میافکنم و گفت «تو را در زمره [[زندانیان]] قرار میدهم»، شاید برای آن بود که وضع سخت زندانیان و شکنجههای عجیب مأموران [[فرعون]]، برای همه روشن بود و [[مردم]] میدانستند اگر کسی [[زندانی]] شود و نامش در لیست زندانیان در آید، چه [[سرنوشت]] [[شومی]] در پیش دارد و چگونه در زیر دست و پای دژخیمان فرعون به بدترین وضع [[جان]] میدهد. | |||
[[موسی]]{{ع}} که گویا [[انتظار]] همین گفتار را میکشید و میخواست تا [[دشمن]] را با [[منطق]] نیرومند خویش از [[غرور]] و [[نخوت]] به زیر آورد وعجز و زبونیاش را بر وی آشکار سازد. در این جا دنباله سخن را رها کرد و فرمود: «اگرچه برای تو حجتی آشکار (و [[معجزه]] و دلیلی روشن بر [[صدق]] مدعای خویش) بیاورم؟»<ref>{{متن قرآن|قَالَ أَوَلَوْ جِئْتُكَ بِشَيْءٍ مُبِينٍ}} «(موسی) گفت: حتّی اگر چیزی روشنگر برایت آورده باشم؟» سوره شعراء، آیه ۳۰.</ref>. | |||
فرعون گفت: «آن را بیاور اگر راست میگویی»<ref>{{متن قرآن|قَالَ فَأْتِ بِهِ إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ}} «(فرعون) گفت: اگر راست میگویی آن را بیاور» سوره شعراء، آیه ۳۱.</ref>.<ref>[[سید هاشم رسولی محلاتی|رسولی محلاتی، سید هاشم]]، [[تاریخ انبیاء (کتاب)|تاریخ انبیاء]] ص ۳۹۶.</ref> | |||
== نبوت و رسالت == | == نبوت و رسالت == |