|
|
خط ۱۵۶: |
خط ۱۵۶: |
| == سیره == | | == سیره == |
| == اصحاب == | | == اصحاب == |
|
| |
| ==[[ناتوانی]] فرعون در برابر معجزه موسی ([[عصا]] و [[ید بیضا]])==
| |
| موسی{{ع}} بیدرنگ عصای خویش را به [[زمین]] انداخت و ناگاه به صورت اژدهایی [[عظیم]] درآمد. به دنبال آن دست به گریبان برد و چون بیرون آورد، نوری از آن بر تافت که شعاعش چشم بینندگان را [[خیره]] کرد.
| |
| داستان سرایان درباره [[هیبت]] اژدها و وحشتی که از دیدن آن به فرعون دست داد، داستانها نوشتهاند. از آن جمله [[ثعلبی]] در عرائس الفنون نوشته: هنگامی که موسی عصا را انداخت و به آن صورت وحشتناک درآمد، فرعون و اطرافیانش دیدند اژدهای مزبور دهان باز کرد و میان دو فک پایین و بالای او به قدری باز بود که تمامی قصر را فرا گرفت. یک لب را بر پایین و لب دیگر را بر بالای قصر گذاشت و پس از آن به سوی [[فرعون]] [[حمله]] کرد و خواست تا او را در کام خود گیرد. تماشاچیان و حاضران مجلس همگی از [[ترس]] گریختند و خود فرعون نیز [[وحشت]] کرد و فریاد زد: ای [[موسی]]! تو را به [[خدا]] و [[حق]] [[تربیتی]] که به گردن تو دارم [[سوگند]] میدهم که او را برگیری و شرش را از من دور سازی. من [[تعهد]] میکنم که به تو [[ایمان]] آورم و [[بنیاسرائیل]] را با تو بفرستم. در این وقت بود که موسی [[عصا]] را برگرفت و به حالت نخست بازگشت.
| |
| به دنبال آن، [[معجزه]] [[ید بیضا]] را نیز نشان داد. فرعون با دیدن آن دو معجزه بزرگ و وعدهای که به موسی داده بود، خواست به وی ایمان آورد. اما [[هامان]]! [[وزیر]] [[مشاور]] و مخصوص فرعون، مانع این کار شد و بدو گفت: تو اکنون خدایی هستی که تو را [[پرستش]] میکنند، چگونه میخواهی با داشتن این [[مقام]] پیرو بندهای گردی؟<ref>عرائس الفنون، ص۱۱۶.</ref>.
| |
| در پارهای از [[روایات]] نیز نظیر این داستان با مختصر اختلافی نقل شده است.
| |
|
| |
| به هر صورت، فرعون که [[انتظار]] نداشت با این دو منظره هولناک و [[خیره]] کننده رو به رو شود و [[فکر]] نمیکرد موسی دارای چنین معجزاتی باشد، در کار خویش فروماند و چارهای ندید جز آنکه از راه [[عوام]] فریبی و [[تهمت]]، حق را پنهان و برای [[حفظ]] مقام خود، [[حس]] [[وطن]] پرستی [[مردم]] را تحریک کند و با خود هم دست سازد، باشد که بدین وسیله چند صباح دیگر پایههای لرزان [[کاخ]] [[استبداد]] و [[ستمگری]] خود را [[استوار]] سازد و به جنایات خود ادامه دهد. به همین منظور رو به اطرافیان کرد و گفت: «این [[مرد]] [[جادوگر]] ماهری است که میخواهد شما را به وسیله جادوی خویش از سرزمینتان بیرون کند و خود و [[خویشان]] و قومش، مالک و فرمانروای این [[سرزمین]] گردند. اکنون شما درباره او چه نظری دارید؟»<ref>{{متن قرآن|قَالَ لِلْمَلَإِ حَوْلَهُ إِنَّ هَذَا لَسَاحِرٌ عَلِيمٌ * يُرِيدُ أَنْ يُخْرِجَكُمْ مِنْ أَرْضِكُمْ بِسِحْرِهِ فَمَاذَا تَأْمُرُونَ}} «(فرعون) به سرکردگان پیرامون خویش گفت: بیگمان این (مرد) جادوگری داناست * بر آن است که شما را با جادوی خویش از سرزمینتان بیرون براند پس چه نظر میدهید؟» سوره شعراء، آیه ۳۴-۳۵.</ref>.
| |
| برخی گفتهاند: نیروی [[اعجاز]] چنان او را سرگشته و نگران خویش ساخت که به طور کلی بزرگی [[مقام]] خود را فراموش کرد و به اندازهای عجز و [[زبونی]] بر وی چیره شد که ندانست چه میگوید و خود را باخته و گم کرد.
| |
| اطرافیان [[فرعون]] که [[پروردگار]] خود را آن چنان ترسان دیدند، به وی گفتند: «او و برادرش را مهلت ده و مأموران خود را به [[شهرها]] بفرست تا همه [[جادوگران]] ماهر را به نزد تو آورند». و در [[روز]] معینی به [[نبرد]] [[موسی]] برخیزند و [[جادو]] را به جادو پاسخ دهند.
| |
| شاید برای بار دوم فرعون از سراسیمگی و [[پریشانی]] که پیدا کرده بود، رو به موسی کرد و گفت: «ای موسی! آیا نزد ما آمدهای تا به وسیله جادوی خویش ما را از سرزمینمان بیرون کنی؟ اما بدان که ما نیز جادویی همانند آن برای تو بیاوریم. پس میان ما و خودت [[وعده]] گاهی بگذار و موعدی را مقرر کن که ما و تو از آن [[تخلف]] نکنیم»<ref>{{متن قرآن|قَالَ أَجِئْتَنَا لِتُخْرِجَنَا مِنْ أَرْضِنَا بِسِحْرِكَ يَا مُوسَى * فَلَنَأْتِيَنَّكَ بِسِحْرٍ مِثْلِهِ فَاجْعَلْ بَيْنَنَا وَبَيْنَكَ مَوْعِدًا لَا نُخْلِفُهُ نَحْنُ وَلَا أَنْتَ مَكَانًا سُوًى}} «گفت: ای موسی، آیا نزد ما آمدهای که ما را با جادوی خویش از سرزمینمان بیرون برانی؟ * ما (نیز) جادویی مانند آن برای تو میآوریم پس در جایگاهی هموار میان ما و خود وعدهای بگذار که در آن نه ما خلاف ورزیم و نه تو» سوره طه، آیه ۵۷-۵۸.</ref>.
| |
| موسی پذیرفت و روز [[عید]] را که روز [[اجتماع]] و [[جشن]] [[مردم]] بود برای این کار معین کرد. [[فرعون]] هم مأمورانی به سراسر [[مصر]] گسیل داشت تا هر ساحر زبر دست و [[جادوگر]] ماهری را در هر جا که هست برای [[روز]] [[موعود]] و [[نبرد]] با [[موسی]] به پایتخت بیاورند.<ref>[[سید هاشم رسولی محلاتی|رسولی محلاتی، سید هاشم]]، [[تاریخ انبیاء (کتاب)|تاریخ انبیاء]] ص ۳۹۹.</ref>
| |
|
| |
|
| ==[[اجتماع]] [[ساحران]] برای معارضه با موسی== | | ==[[اجتماع]] [[ساحران]] برای معارضه با موسی== |