پرش به محتوا

حضرت موسی علیه السلام: تفاوت میان نسخه‌ها

برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۳۶۴: خط ۳۶۴:


== رحلت و محل دفن ==
== رحلت و محل دفن ==
درباره مدت [[عمر]] [[موسی]] و [[هارون]] و همچنین کیفیت [[وفات]] آن دو اختلافی در [[روایات]] و [[تواریخ]] دیده می‌شود. مشهور آن است که عمر موسی هنگام [[رحلت]] ۱۲۰ و عمر هارون ۱۲۳ سال بوده و در روایتی که [[صدوق]] در اکمال الدین از [[رسول خدا]]{{صل}} [[روایت]] کرده عمر موسی{{ع}} ۱۲۶ و عمر هارون ۱۲۳ سال ذکر شده است.
[[قبر]] موسی{{ع}} را عموماً در [[کوه]] نیا یا نبو در کنار جاده اصلی، کنار [[تل]] قرمز رنگ ذکر کرده و قبر هارون را در کوه هور در [[طور سینا]] نوشته‌اند<ref>تفسیر قمی، ص۱۵۳.</ref>.
ضمناً در این باره نیز [[اختلاف]] است که آیا وفات موسی{{ع}} در [[وادی تیه]] و پیش از آن‌که [[بنی‌اسرائیل]] از آنجا بیرون روند و به [[سرزمین]] [[اریحا]] درآیند اتفاق افتاد یا پس از خروج از آن، در روایات مشهور آمده است که وفات آن حضرت در وادی تیه اتفاق افتاد و پس از وی، [[وصی]] آن حضرت [[یوشع بن نون]] با بنی‌اسرائیل به اریحا رفت و آنجا را فتح کرد. برخی نیز [[عقیده]] دارند که موسی{{ع}} زنده ماند تا [[خدای متعال]] به دست او اریحا را فتح کرد آن‌گاه رحلت نمود.
مطابق [[حدیثی]] که صدوق از [[امام صادق]]{{ع}} روایت کرده، داستان وفات هارون این گونه بود که موسی با هارون به طور سینا رفتند و در آنجا به خانه‌ای برخوردند که بر آن درختی بود و دو [[جامه]] بر آن درخت آویزان بود. موسی به هارون گفت: جامه‌ات را بیرون آر و این دو جامه را بپوش و داخل این [[خانه]] شو و روی تختی که در آن قرار دارد بخواب. هارون چنان کرد و چون روی تخت خوابید [[خدای تعالی]] [[قبض]] روحش کرد و مرگش فرا رسید.
موسی به نزد بنی‌اسرائیل بازگشت و داستان [[قبض روح]] هارون را به آنها خبر داد. بنی‌اسرائیل موسی را [[تکذیب]] کردند و گفتند: تو او را کشته‌ای و آن حضرت را متهم به [[قتل]] هارون کردند. موسی را برای رفع این [[اتهام]] به [[خدای تعالی]] [[پناه]] برد و [[خداوند]] به [[فرشتگان]] دستور داد جنازه [[هارون]] را روی تختی در هوا حاضر کردند و [[بنی‌اسرائیل]] او را دیدند و دانستند که هارون از [[دنیا]] رفته است<ref>بحارالانوار، ج۱۳، ص۳۶۸؛ راوندی، قصص الانبیاء، ص۱۷۰ – ۱۷۴.</ref>.
در چند [[حدیث]] دیگر که در [[امالی]] و اکمال الدین از آن حضرت [[روایت]] کرده‌اند، موضوع [[رحلت]] [[موسی]]{{ع}} را این‌گونه ذکر فرموده که چون [[عمر]] [[حضرت موسی]]{{ع}} به سر رسید، خدای تعالی [[ملک الموت]] را فرستاد و او به نزد موسی آمد و بر آن حضرت [[سلام]] کرد. موسی جواب سلام او را داد و فرمود: تو کیستی؟
# ملک الموت هستم که برای [[قبض روح]] تو آمده‌ام.
#از کجا قبض روح می‌کنی؟
#از دهانت.
#چگونه! با این که به وسیله آن با پروردگارم تکلم کرده‌ام.
#از دست‌هایت.
#چگونه! با این که [[تورات]] را با آنها گرفته‌ام.
#از پاهایت.
#چگونه؟ با این که با آنها به [[طور سینا]] رفته‌ام.
#از دیدگانت.
#چگونه! با این که پیوسته با [[امید]] نگران پروردگارم بوده‌ام.
#از گو‌شهایت.
#چگونه؟ با این که سخن پروردگارم را با آنها شنیده‌ام.
[[خدای سبحان]] به ملک الموت [[وحی]] فرمود که او را واگذار تا خود درخواست [[مرگ]] کند. این موضوع گذشت و موسی{{ع}} [[یوشع بن نون]] را خواست و وصیت‌های خود را بدو کرد و سپس از نزد بنی‌اسرائیل رفت و غایب شد. در همان [[دوران غیبت]] به مردی برخورد کرد که قبری می‌کند. موسی بدان مرد گفت: میل داری در کندن این [[قبر]] به تو کمک کنم؟ آن مرد گفت: آری.
موسی به کمک آن مرد قبر را کند و لحدی بر آن ساخت، آن‌گاه میان آن قبر رفت و خوابید تا ببیند چگونه است. در همان حال پرده از جلوی چشم موسی برداشته شد و جای‌گاه خود را در [[بهشت]] دید و به خدای تعالی عرض کرد: پروردگارا! مرا به نزد خود ببر. همان مرد که در واقع ملک الموت بود و به صورت [[آدمیان]] در آمده بود و [[قبر]] را حفر می‌کرد، [[موسی]] را [[قبض روح]] کرد و در همان قبر او را [[دفن]] نمود و بر روی او [[خاک]] ریخت.
در این وقت کسی فریاد زد: [[موسی کلیم]] [[اللّه]] از [[دنیا]] رفت کیست که نمی‌میرد؟<ref>تهذیب، ج۱، ص۳۲.</ref>.
[[شیخ طوسی]] در کتاب [[تهذیب]] [[روایت]] کرده که [[رحلت]] موسی{{ع}} در شب بیست و یکم [[ماه رمضان]] اتفاق افتاد، چنان‌که [[حضرت عیسی]]{{ع}} را نیز در همان شب به [[آسمان]] بردند. در روایتی که [[صدوق]] نقل کرده، [[مرگ]] [[یوشع بن نون]] [[وصی]] [[حضرت موسی]] نیز در همان شب اتفاق افتاد<ref>امالی، ص۱۹۲؛ بحارالانوار، ج۱۳، ص۳۷۹.</ref>.<ref>[[سید هاشم رسولی محلاتی|رسولی محلاتی، سید هاشم]]، [[تاریخ انبیاء (کتاب)|تاریخ انبیاء]] ص ۴۸۰.</ref>


== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==
۷۳٬۳۶۴

ویرایش