حضرت سلیمان علیه السلام: تفاوت میان نسخهها
←ولادت و نیاکان
(←منابع) |
برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
||
خط ۲۱: | خط ۲۱: | ||
== ولادت و نیاکان == | == ولادت و نیاکان == | ||
==آغاز کار سلیمان== | |||
[[مورخان]] نوشتهاند: سلیمان{{ع}} دارای [[برادران]] دیگری بود که از طرف مادر از او جدا بودند و چون عمرشان بیش از سلیمان بود، خود را به [[جانشینی]] پدر و [[پادشاهی]] سزاوارتر میدانستند. | |||
هنگامی که [[داود]] به [[فرمان]] [[پروردگار متعال]] سلیمان را به جانشینی خود برگزید، یکی از برادران سلیمان به نام آبشالوم برآشفت و در صدد [[مخالفت]] و [[جنگ]] با پدر بر آمد و گروهی را با خود همراه کرده به جنگ داود آمد. داود از [[ترس]] او به شرق [[اردن]] گریخت و آبشالوم برای چندی بر تخت [[سلطنت]] داود تکیه زد تا این که [[حضرت داود]] لشکری به سرکردگی شخصی به نام یوآب به جنگ آبشالوم فرستاد و آبشالوم در آن جنگ کشته شد و داود به سلطنت بازگشت. | |||
پس از فوت داود، [[برادر]] دیگر سلیمان به نام أدوینا مخالفت آغاز کرده و به همراه هواداران آبشالوم به جنگ سلیمان رفت و پس از [[جنگی]] که شد، أدوینا نیز کشته شد و پایههای سلطنت سلیمان میان [[بنیاسرائیل]] مستقر گردید.<ref>[[سید هاشم رسولی محلاتی|رسولی محلاتی، سید هاشم]]، [[تاریخ انبیاء (کتاب)|تاریخ انبیاء]] ص ۵۲۴.</ref> | |||
==نعمتهایی که [[خداوند]] به سلیمان داد== | |||
[[خدای تعالی]] به سلیمان نیز مانند پدرش داود نعمتهای بسیاری بخشید و موهبتهای فراوانی بدو [[عنایت]] فرمود، مانند: [[نبوت]]، سلطنت، [[علم]] [[منطق]] الطیر، علم [[قضاوت]]، [[حکمت]] و [[فرزانگی]]، رام کردن باد و [[جنیان]] و [[دیوان]] و [[شیاطین]] برای او... و نعمتهای دیگری که شرحش خواهد آمد. متأسفانه احوالات این [[پیغمبر]] بزرگوار و [[تاریخ]] آن حضرت در بسیاری از جاها به دست [[افسانه]] پردازان و [[خرافه]] نویسان افتاده و [[اسرائیلیات]] در تاریخ سلیمان بسیار راه یافته است تا آنجا که نسبتهای ناروایی به آن حضرت دادهاند که حتی نقل آنها نیز در این جا مناسب نیست<ref>ر.ک: تفسیر المیزان، ج۱۵، ص۴۰۳؛ خزائلی، اعلام القرآن، ص۳۹۰.</ref>، چنان که به پدرش داود{{ع}} هم نظیر آن نسبتها را داده بودند و ما به خواست خدای تعالی در هر قسمت، آن چه مطابق [[احادیث صحیح]] است برای شما ذکر نموده و از [[نقل احادیث]] و روایاتی که سندش به امثال [[وهب بن منبه]] و کعب میرسد و بیشتر به [[افسانه]] و [[خرافه]] شباهت دارد تا [[حدیث صحیح]]، خودداری میکنیم. | |||
باری چنان که گفتیم [[خدای تعالی]] [[نبوت]] و [[سلطنت]] را با هم به سلیمان [[عنایت]] کرد و او را بر [[کشور]] حاصلخیز و پهناوری که از [[خلیج عقبه]] تا [[رود فرات]] وسعت داشت [[فرمانروا]] گردانید و به وسیله [[جنیان]] و [[شیاطین]] و نیروی باد که در [[اختیار]] آن حضرت بود، توانست بناهای مرتفع و شگفتانگیزی مانند [[بیتالمقدس]] و هیکل معروف و تدمر و سایر آثار که هنوز هم نمونههای بسیاری از آنها در [[سرزمین فلسطین]] و [[شامات]] موجود است، بسازد و نگارنده از نزدیک بعضی از قسمتها را دیدهام و برای بیننده جای تردید باقی نمیماند که برای ساختمانهای مزبور و بالا بردن آن سنگهای بزرگ، از نیروهای نامرئی استفاده شده است.<ref>[[سید هاشم رسولی محلاتی|رسولی محلاتی، سید هاشم]]، [[تاریخ انبیاء (کتاب)|تاریخ انبیاء]] ص ۵۲۵.</ref> | |||
==بنای بیتالمقدس== | |||
بعضی از [[مورخان]] بنای بیتالمقدس را به [[داود]] [[پیغمبر]]{{ع}} نسبت دادهاند و گفتهاند: در [[زمان]] داود عدهای به طاعونی سخت [[مبتلا]] شدند و داود چون در مکان فعلی [[مسجد اقصی]] دیده بود که [[فرشتگان]] از آنجا به [[آسمان]] میروند، به همراه [[مردم]] به منظور [[دعا]] بدان جا رفت و برای برطرف شدن [[طاعون]]، به درگاه خدای تعالی دعا کرد و [[خداوند]] هم به دعای او، طاعون را از مردم بر طرف نمود. | |||
از آن پس داود دستور داد در آن مکان مسجدی بسازند و خود دست به کار شروع آن گردید، اما پیش از آنکه بنای آن پایان پذیرد، داود از [[دنیا]] رفت و به سلیمان [[وصیت]] کرد آن را به اتمام برساند. البته قولی هم هست که خود داود پس از این که [[شهر]] بیتالمقدس را بساخت، دست به کار بنای مسجدی شد و بنای آن را نیز به اتمام رسانید و طلا و جواهرات بسیاری برای [[تزیین]] سقفها و دیوارهای آن به کار برد و چون بنای آن به پایان رسید، [[جشن]] مفصلی بر پا داشت و آن [[روز]] را [[عید]] قرار داد و قربانیها کردند. | |||
در مقابل اینان هم گروهی گفتهاند که [[داود]]{{ع}} خواست تا دست به کار بنای آن شود، ولی از جانب [[خدای تعالی]] بدو [[وحی]] شد که این کار به دست تو انجام نمیشود و انجام آن را به فرزندت سلیمان واگذار کن. در [[نقلی]] هم - که به نظر نگارنده چندان اعتباری ندارد- آمده است که داود{{ع}} [[مصالح]] ساختمان [[مسجد]] [[بیتالمقدس]] را تهیه کرد، ولی سلیمان دست به کار آن گردید و آن مصالح عبارت بود از یک صد هزار وزنه طلا و یک میلیون وزنه [[نقره]] و مقداری فراوان مس و آهن که قیمت نقرهاش به بهای امروز /۰۰۰/۰۰۰/ ۳۴۲و بهای طلایش ۰۰۰/۵۰۰/۸۸۹ لیره [[انگلیسی]] میشود. سلیمان در سال چهارم سلطنتش بنای هیکل را - که همان [[معبد]] بیتالمقدس بود - آغاز کرد و ۶۰۰/۱۸۳ نفر را در ساختمانش به کار گماشت. ساختمان این معبد هفت سال و نیم طول کشید و به سال ۱۰۰۵ قبل از [[میلاد مسیح]] پایان یافت و [[نیکوترین]] بنای [[دنیا]] و [[فخر]] [[اورشلیم]] گردید. | |||
مرحوم [[طبرسی]] در [[مجمع البیان]] از جبایی که جزء گروه اول است نقل میکند که [[خدای عزوجل]] [[طاعون]] را بر [[بنیاسرائیل]] مسلط کرد و جمع بسیاری در یک روز هلاک شدند. داود{{ع}} به آنها دستور داد که [[غسل]] کنند و با [[زنها]] و بچههای خود به صحرا روند و به درگاه خدای تعالی [[زاری]] کنند، بلکه [[خداوند]] آنان را مورد [[رحمت]] و [[لطف]] خویش قرار دهد. صحرای مزبور - که بنیاسرائیل برای [[دعا]] به آنجا رفتند - همان سرزمینی بود که بعداً مسجد را در آن بنا کردند. خود داود{{ع}} نیز بالای [[صخره]] (و سنگی که اکنون نیز هست) برفت و به [[سجده]] افتاد و به درگاه [[خدا]] نالید و بنیاسرائیل نیز با او به سجده افتادند. هنوز سر از سجده برنداشته بودند که خداوند طاعون را از میان آنها برداشت. | |||
پس از این که سه [[روز]] از این ماجرا گذشت، [[داود]] آنها را جمع کرد و به ایشان فرمود: [[خدای تعالی]] بر شما [[منت]] گذاشت و مورد [[لطف]] خویش قرارتان داد. اکنون به شکرانه این [[نعمت]] بیایید و در آن نقطهای که دعایتان به [[اجابت]] رسید مسجدی بنا کنید. [[بنیاسرائیل]] به دستور داود عمل کرده و دست به کار بنای [[بیتالمقدس]] شدند و داود{{ع}} از کسانی بود که سنگ بر دوش خود حمل میکرد و بزرگان و [[نیکان]] بنیاسرائیل نیز به داود{{ع}} [[تأسی]] کرده و سنگ میآوردند تا دیوارهای آن را به مقدار یک قامت بالا بردند و در آن روز از [[عمر]] داود{{ع}} ۱۲۷ سال گذشته بود<ref>این قسمت گفتار جبائی و همچنین دنباله آن با آنچه ما درباره عمر حضرت داود{{ع}} قبل از این نقل کردیم سازگاری ندارد، والله اعلم.</ref>. خدای تعالی به داود [[وحی]] فرمود که اتمام بنای آن به دست فرزندت سلیمان انجام خواهد شد. | |||
وقتی داود به ۱۴۰ سالگی رسید، سلیمان را به [[جانشینی]] خود برگزید و سپس از [[دنیا]] رفت. سلیمان نیز [[جنیان]] و [[شیاطین]] را جمع کرد و کارهای ساختمان را میان ایشان تقسیم نمود و هر دستهای را به کاری گماشت و جمعی از جنیان و شیاطین را برای تهیه سنگهای مرمر و بلور به کندن [[معادن]] وادار کرد و دستور داد [[شهر]] [[بیت المقدس]] را از سنگهای مرمر سفید بنا کنند و برای آن [[دوازده]] قلعه ساخت و هر یک از تیرههای بنیاسرائیل را در قلعهای جای داد. | |||
هنگامی که از بنای شهر [[فراغت]] یافت، شروع به ساختن [[مسجد]] کرد و شیاطین و [[دیوان]] را گروه گروه به استخراج معادن طلا و جواهرات فرستاد و دستهای را هم برای حمل آنها به بیتالمقدس گماشت و گروهی نیز [[مشک]]، عنبر و سایر عطرها را برایش میآوردند و دستهای هم [[مأمور]] تهیه مروارید از قعر دریاها و حمل آن به بیت المقدس گردیدند. در نتیجه آن قدر سنگهای معدنی، طلا، جواهر و... تهیه شد که اندازه آنها را جز [[خدا]] کسی نمیدانست. سپس [[فرمان]] داد حجاران و سنگ تراشان زبردست را حاضر کردند و دستور داد سنگها و جواهرات را طبق دستور معماران حجاری کنند و آنگاه به وسیله آنها، سلیمان{{ع}} [[مسجد]] را با سنگهای سفید و زرد و سبز بنا کرد و ستونهای آن را از سنگهای مرمر بلورین قرار داد و سقف و دیوارهای آن را به انواع جواهرات مزین ساخت و کف آن را با صفحههایی از فیروزه فرش کرد و در روی [[زمین]] جایی زیباتر و درخشندهتر از آنجا نبود و چنان بود که در شب تاریک چون ماه شب چهارده میدرخشید. | |||
وقتی ساختمان آن به پایان رسید، بزرگان و [[نیکان]] [[بنیاسرائیل]] را جمع کرد و به ایشان خبر داد که من این بنا را برای [[خدای تعالی]] ساختم و آن [[روز]] را که بنای مسجد به اتمام رسید، [[جشن]] گرفت و [[بیتالمقدس]] هم چنان بود تا قتی که [[بخت النصر]] به [[جنگ]] بنیاسرائیل آمد و [[شهر]] را ویران کرده، دستور خرابی مسجد را داد و طلا و جواهری که در آن بود همه را به پایتخت [[کشور]] خود در [[سرزمین عراق]] برد<ref>مجمع البیان، ج۸، ص۳۸۲.</ref>. | |||
این بود آنچه جبائی درباره ساختمان شهر [[تاریخی]] بیتالمقدس و [[مسجد اقصی]] ذکر کرده ما میان [[روایات]] مختلف از [[مورخان]] و [[جغرافیدانان]] به همین مقدار اکتفا میکنیم و بد نیست این را هم بدانید که شهر بیتالمقدس با این که نه شهر تجارتی بوده و نه از نظر [[کشاورزی]] مورد توجه بوده است، ولی در طول [[تاریخ]] از هر شهری بیشتر مورد [[حمله]] و [[قتل]] و [[غارت]] قرار گرفته و چندین بار آنجا را سوزاندهاند و [[مردم]] آن را [[قتل عام]] کردهاند و چندین بار این [[شهر مقدس]] میان [[یهود]] و [[نصاری]] و [[مسلمانان]] دست به دست شده و هنوز هم بر سر [[حاکمیت]] آن جنگ برقرار است و در [[آینده]] هم معلوم نیست چه وضعی خواهد داشت و جنایاتی که به خصوص در [[جنگهای صلیبی]] به دست [[کشیشان]] [[مسیحی]] و طرفداران [[صلیب]] - که خود را [[رسولان]] [[رحمت]] و مبشران [[صلح]] و [[سلامت]] میدانستند - در این [[شهر]] اتفاق افتاده و کشتارهایی که آنان از [[مردم]] بیگناه و [[زنان]] و [[کودکان]] [[مسلمان]] کردند، در [[تاریخ]] کم نظیر است و قلم از نقل برخی قسمتهای آن [[شرم]] دارد و ما برای نمونه یک قسمت از کتاب گوستاولوبون فرانسوی که خود جزء [[مسیحیان]] بوده و او نیز قسمت مزبور را از یکی از کشیشان به نام ریموند داجیل، کشیش شهر لوپوی که خود [[شاهد]] [[رفتار]] وحشیانه مسیحیان در [[بیت المقدس]] بوده و مشاهدات خود را در کتاب نوشته است، نقل میکنیم. | |||
هنگامی که [[لشکر]] ما [[برج]] و باروی شهر [[بیتالمقدس]] را گرفت، حالت بهت و منظره هولناکی مردم مسلمان شهر را فرا گرفت. سرها بود که از تن جدا میشد این کوچکترین کاری بود که به سرشان میآمد. برخی را شکم میدریدند و به ناچار خود را از بالای [[دیوار]] پرتاب میکردند. برخی را در [[آتش]] میسوزاندند؛ یعنی بعد از این که مدت زمانی او را [[شکنجه]] و زجر داده بودند، او را میسوزاندند. در کوچهها و میدانهای بیتالمقدس جز تلهایی از سر و دست و پای [[بریده]] [[مسلمانان]] چیزی دیده نمیشد و راه عبور تنها از روی کشتههای ایشان بود، تازه اینها مختصری از مصیبتی بود که بر سرشان میآمد. به [[راستی]] قشون ما در هیکل سلیمان، در [[خونریزی]] [[افراط]] کردند. از یک سو لاشههای کشتگان در [[خون]] خود دست و پا میزدند، از طرف دیگر دست و بازوی قلم شده گویا با انگشتانشان [[تسبیح]] میگفتند، و هر کدام میخواستند به بدنی متصل گردند. میان دستها و بدنها به هیچ نحو تمیز داده نمیشد. لشکری که مباشر چنین [[کشتار]] بیرحمانهای بودند، از بخار [[خونها]] به [[زحمت]] افتاده بودند. | |||
جنگجویان [[صلیبی]] به این [[کشتار]] اکتفا نکردند، بلکه انجمنی کردند و در آنجا قرار گذاردند تمام ساکنان [[بیتالمقدس]] را اعم از [[مسلمان]] و [[یهود]] و [[مسیحی]] که تعدادشان به شصت هزار نفر میرسید نابود کنند و در مدت هشت [[روز]] این عمل را انجام دادند و حتی به [[زنان]] و [[کودکان]] و [[پیران]] هم رحم نکرده همه را بدون استثناء از دم [[شمشیر]] گذراندند. | |||
سپس برای آنکه از [[خستگی]] این [[قتل عام]] بیرون آیند، به یک سلسله [[اعمال زشت]] و ننگینی دست زدند و انواع بدمستیها و عربدهکشیها را انجام دادند، به طوری که [[مورخان]] مسیحی که عموماً جنایات صلیبیان را نادیده انگاشته از این [[سلوک]] زشتشان به [[خشم]] آمده تا آنجا که «برنارد [[خازن]]» آنها را به دیوانگان [[تشبیه]] کرده و «بودن» [[رئیس]] کشیشهای «[[دل]]» آنها را به حیوانایی تشبیه کرده که در کثافات و نجاسات خود میغلطیدند<ref>به طور خلاصه، حملهها و [[قتل]] و غارتهایی که در این [[شهر]] [[تاریخی]] انجام شده چه قبل از [[نبوت]] سلیمان و چه بعد از آن به به شرح زیر است: | |||
حملهای که در سال ۱۸۱۹ قبل از میلاد به دست [[بنیاسرائیل]] صورت گرفت و پس از اینکه شهر را فتح کردند، هر چه [[انسان]] و [[حیوان]] در آن شهر بود قتل عام کرده و شهر را به کلی سوزاندند؛ | |||
حملهای که در ۷۱۳ قبل از میلاد به دست [[آشوریان]] و سخاریب صورت گرفت و پس از قتل عام [[مردم]] همه نقدینه و کالای شهر را تاراج کردند؛ | |||
[[حمله نخست]] [[بخت نصر]] در سال ۵۹۷ قبل از میلاد؛ | |||
[[حمله دوم]] بخت نصر در سال ۵۸۶ قبل از میلاد که دو سال شهر را محاصره کرد و پس از فتح آن همه شهر را ویران ساخت و [[مسجد]] را سوزاند و [[اموال]] را [[غارت]] کرد و شهر را به صورت بیابانی در آورد؛ | |||
[[حمله]] انتیوخس، یکی از [[جانشینان]] [[اسکندر]] در سال ۱۶۸ قبل از میلاد که پس از فتح، همه شهر را ویران کرد و [[مردم]] بسیار را بکشت؛ | |||
[[حمله]] پومپی سردار [[روم]] که سال ۶۵ قبل از میلاد به [[جنگ]] مردم [[بیتالمقدس]] رفت و پس از سه ماه محاصره وقتی که [[شهر]] را گشود، ساکنان آنجا را [[قتل عام]] کرد؛ | |||
حمله پیلاطس، [[حاکم]] [[رومی]] در سال ۲۶ تا ۳۶ پس از میلاد؛ | |||
حمله تیطس در سال ۷۹ میلادی که شهر در محاصره بیسابقهای قرار گرفت و چند هزار نفر در مدت محاصره از [[گرسنگی]] [[جان]] دادند و پس از فتح تنها در جای [[مسجد]] و [[معید]] ده هزار نفر کشته شدند و بنا به قول یوسیفوس که خود در حلقه محاصره بود، [[خون]] مانند سیل در کوچههای شهر روان بود و تعداد کشتگان در این حادثه به نیم میلیون نفر رسید. تیطس پس از ویران کردن شهر، جمع زیادی از اهالی شهر را به [[اسارت]] برد و در بازار برده فروشان روم بفروخت و عدهای از [[اسیران]] را طعمه درندگان ساخت؛ | |||
حمله آدریانوس در سال ۱۳۵ میلادی که مانند گذشتگان شهر را قتل عام کرد و به کلی ویران ساخت؛ | |||
حمله [[لشکر]] [[ایران]] که به تحریک [[یهود]] در سال ۶۱۴ میلادی انجام شد و در این حمله [[کنیسه]] [[قیامت]] و کنیسههای دیگر را سوزاندند و به گفته [[مورخان]] نود هزار نفر از [[مسیحیان]] را طعمه [[شمشیر]] ساختند؛ | |||
حمله صلیبیان در [[جنگهای صلیبی]] که قسمتی از آن در بالا ذکر شد. | |||
[[فتنهها]] و کشت و کشتارهایی که در [[زمان]] ما به دست [[یهودیان]] [[غاصب]] و [[توطئه]] دولتهای بزرگ در جنگهای اول و دوم [[اعراب]] و [[اسرائیل]] در این شهر اتفاق افتاد و بسیاری از خوانندگان به خاطر دارند و [[تواریخ]] [[روز]] جزئیات آن را ثبت کرده است.</ref>.<ref>[[سید هاشم رسولی محلاتی|رسولی محلاتی، سید هاشم]]، [[تاریخ انبیاء (کتاب)|تاریخ انبیاء]] ص ۵۲۶.</ref> | |||
== پدر و مادر == | == پدر و مادر == | ||
== نام و نسب == | == نام و نسب == |