حدیث فاطمة بضعة منی: تفاوت میان نسخهها
←شان صدور حدیث
برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
|||
خط ۹۵: | خط ۹۵: | ||
'''حضرت فاطمه{{س}} و [[ملاقات]] با [[نابینا]]:''' در [[نقلی]] دیگر آمده: شخصى نابینا از حضرت فاطمه{{س}} [[اجازه]] خواست تا به حضور او برود، حضرت فاطمه پرده انداخت و در پشت پرده قرار گرفت. [[پیامبر خدا]]{{صل}}به او فرمود: «چرا در [[حجاب]] قرار گرفتی در حالىکه او تو را نمىدید؟» حضرت فاطمه پاسخ داد: «اگر او مرا نمیبیند، من او را مىبینم، و او بوى تن مرا نیز [[حسّ]] مىکند». پیامبر فرمود: {{متن حدیث|أَشْهَدُ أَنَّکِ بَضْعَهٌ مِنِّی}}؛ [[شهادت]] مىدهم که تو پارهاى از وجود من هستى». <ref>راوندی کاشانی، فضل [[الله]] بن علی، النوادر، محقق و مصحح: صادقی اردستانی، ص13 – 14؛ [[کوفی]]،[[ محمد بن محمد]] [[اشعث]]، [[الجعفریات]] (الأشعثیات)، ص95؛ [[اصفهانی]]، [[أبو نعیم]] أحمد بن عبد الله، [[حلیه]] الأولیاء و طبقات الأصفیاء، ج 2، ص40.</ref>. | '''حضرت فاطمه{{س}} و [[ملاقات]] با [[نابینا]]:''' در [[نقلی]] دیگر آمده: شخصى نابینا از حضرت فاطمه{{س}} [[اجازه]] خواست تا به حضور او برود، حضرت فاطمه پرده انداخت و در پشت پرده قرار گرفت. [[پیامبر خدا]]{{صل}}به او فرمود: «چرا در [[حجاب]] قرار گرفتی در حالىکه او تو را نمىدید؟» حضرت فاطمه پاسخ داد: «اگر او مرا نمیبیند، من او را مىبینم، و او بوى تن مرا نیز [[حسّ]] مىکند». پیامبر فرمود: {{متن حدیث|أَشْهَدُ أَنَّکِ بَضْعَهٌ مِنِّی}}؛ [[شهادت]] مىدهم که تو پارهاى از وجود من هستى». <ref>راوندی کاشانی، فضل [[الله]] بن علی، النوادر، محقق و مصحح: صادقی اردستانی، ص13 – 14؛ [[کوفی]]،[[ محمد بن محمد]] [[اشعث]]، [[الجعفریات]] (الأشعثیات)، ص95؛ [[اصفهانی]]، [[أبو نعیم]] أحمد بن عبد الله، [[حلیه]] الأولیاء و طبقات الأصفیاء، ج 2، ص40.</ref>. | ||
'''[[ازدواج علی]] با دختر [[ابوجهل]]، شان صدوری ساختگی''' | '''[[ازدواج علی]]{{ع}} با دختر [[ابوجهل]]، شان صدوری ساختگی''' | ||
برخی [[منابع اهل سنت]]، شان صدور این [[روایت]] را جریان [[ازدواج حضرت علی]]{{ع}} با دختر [[ابوجهل]] آن هم در [[زمان]] [[حیات حضرت فاطمه]]{{س}} دانستهاند حال آنکه [[نقلی]] که بدان استناد شده به دلیل اشکالات موجود در آن قابل پذیرش نیست: | |||
«از [[مسور بن مخرمه]] روایت شده که [[علی بن ابی طالب]] دختر ابوجهل را به [[عقد]] خود در آورد. این خبر به [[گوش ]][[فاطمه]] رسید. او نزد [[پیامبر]]{{صل}} رفته و گفت: علی، دختر ابی [[جهل]] را عقد کرده است و [[مردم]] [[گمان]] میبرند که شما نسبت به [[ناراحتی]] دخترانتان، هیچ نگران نیستید! پس [[رسول خدا]]{{صل}}بلند شد و بعد از سخنانی فرمود: … همانا فاطمه پاره تن من است و من با ناراحتی او [[خشمگین]] میشوم. به [[خدا]] [[سوگند]] که دختر [[پیغمبر]] و دختر [[دشمن خدا]] (ابوجهل) نزد یک مرد جمع نخواهند شد! پس از آن بود که علی این عقد را [[باطل]] کرد» <ref>بخاری، محمد بن إسماعیل أبو عبدالله، صحیح بخاری، محقق: محمد زهیر بن ناصر الناصر، ج 5، ص22.</ref>. | |||
به همین مضمون نقلهای دیگری نیز از [[اهل سنت]] وجود دارد: «پیامبر{{صل}} در بالای [[منبر]] بوده و فرمود: همانا [[فرزندان]] هشام بن [[مغیره]] از من [[اجازه]] خواستهاند که دخترشان را به عقد علی بن ابی طالب درآورند! | |||
اجازه نمیدهم! اجازه نمیدهم! اجازه نمیدهم! مگر اینکه پسر [[ابی طالب]] [[دوست]] داشته باشد دختر من را [[طلاق]] دهد و با دختر آنها [[پیمان]] [[ازدواج]] بندد. همانا دختر من پاره تن من است …».<ref> قشیری نیسابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، محقق: عبد الباقی، محمد فؤاد، ج 4، ص1902؛ سجِسْتانی، سلیمان بن أشعث، سنن أبی داود، محقق: عبد الحمید، محمد محی الدین، ج 2، ص226.</ref>. | |||
[[نقد]] | |||
== جمع بندی == | == جمع بندی == |