مبانی نظام سیاسی اسلام: تفاوت میان نسخهها
←مقدمه
جز (جایگزینی متن - 'پیوستن' به 'پیوستن') |
(←مقدمه) |
||
خط ۸: | خط ۸: | ||
در [[جهانبینی الهی]]، '''مبانی [[نظام سیاسی]]''' با جهانبینی الهی با سه بُعد اصلی [[هستیشناسی]]، [[انسانشناسی]] و جامعهشناسی قابل بررسی است: الف) هستیشناسی در جهان بینی الهی: در جهانبینی الهی، مسائلی از [[هستیشناسی]] وجود دارد که به عنوان زیربناهای [[نظام سیاسی]] شناخته میشود؛ این موارد عبارتاند از: اختصاص [[حاکمیت]] به [[خداوند]]؛ [[نیازمندی]] به [[وحی]] در تنظیمات اجتماعی؛ دنیا و آخرت، گستره توسعه در نظام [[الهی]]؛ معادگرایی و [[خودکنترلی]]؛ ب) [[انسانشناسی]] در [[جهانبینی الهی]]: در جهانبینی الهی، دو مسأله کلیدی یعنی ابعاد وجودی انسان و توسعه [[انسانی]]، از جمله مسائلی هستند که به عنوان مبانی [[انسانشناسی]] این نظام فکری مورد توجه هستند؛ ج) جامعهشناسی در [[جهانبینی الهی]]: مسائلی که تحت عنوان جامعهشناسی در جهانبینی الهی بررسی میشوند و در [[حقیقت]] مبانی جامعهشناختی این دستگاه [[فکری]] را میسازند؛ عبارتاند از: فرد و [[جامعه]]؛ [[حکومت]]، متولی [[رشد]] و توسعه اجتماعی؛ [[ستیز]] دائمی [[ولایت الهی]] و [[ولایت طاغوت]]؛ تکاملیبودن روند کلی [[ولایت الهی]]؛ [[حاکمیت]] نهایی ولایت الهی. | در [[جهانبینی الهی]]، '''مبانی [[نظام سیاسی]]''' با جهانبینی الهی با سه بُعد اصلی [[هستیشناسی]]، [[انسانشناسی]] و جامعهشناسی قابل بررسی است: الف) هستیشناسی در جهان بینی الهی: در جهانبینی الهی، مسائلی از [[هستیشناسی]] وجود دارد که به عنوان زیربناهای [[نظام سیاسی]] شناخته میشود؛ این موارد عبارتاند از: اختصاص [[حاکمیت]] به [[خداوند]]؛ [[نیازمندی]] به [[وحی]] در تنظیمات اجتماعی؛ دنیا و آخرت، گستره توسعه در نظام [[الهی]]؛ معادگرایی و [[خودکنترلی]]؛ ب) [[انسانشناسی]] در [[جهانبینی الهی]]: در جهانبینی الهی، دو مسأله کلیدی یعنی ابعاد وجودی انسان و توسعه [[انسانی]]، از جمله مسائلی هستند که به عنوان مبانی [[انسانشناسی]] این نظام فکری مورد توجه هستند؛ ج) جامعهشناسی در [[جهانبینی الهی]]: مسائلی که تحت عنوان جامعهشناسی در جهانبینی الهی بررسی میشوند و در [[حقیقت]] مبانی جامعهشناختی این دستگاه [[فکری]] را میسازند؛ عبارتاند از: فرد و [[جامعه]]؛ [[حکومت]]، متولی [[رشد]] و توسعه اجتماعی؛ [[ستیز]] دائمی [[ولایت الهی]] و [[ولایت طاغوت]]؛ تکاملیبودن روند کلی [[ولایت الهی]]؛ [[حاکمیت]] نهایی ولایت الهی. | ||
== | == ابعاد سهگانه مبانی == | ||
در [[جهانبینی الهی]]، مبانی [[نظام سیاسی]] با جهانبینی الهی با سه بُعد اصلی [[هستیشناسی]]، [[انسانشناسی]] و [[جامعهشناسی]] قابل بررسی است که به تفصیل و [[تبیین]] آنها میپردازیم: | در [[جهانبینی الهی]]، مبانی [[نظام سیاسی]] با جهانبینی الهی با سه بُعد اصلی [[هستیشناسی]]، [[انسانشناسی]] و [[جامعهشناسی]] قابل بررسی است که به تفصیل و [[تبیین]] آنها میپردازیم: | ||
== | == نخست: هستیشناسی در جهان بینی الهی == | ||
در جهانبینی الهی، مسائلی از [[هستیشناسی]] وجود دارد که به عنوان زیربناهای [[نظام سیاسی]] شناخته میشود؛ این موارد عبارتاند از: | در جهانبینی الهی، مسائلی از [[هستیشناسی]] وجود دارد که به عنوان زیربناهای [[نظام سیاسی]] شناخته میشود؛ این موارد عبارتاند از: | ||
=== اختصاص حاکمیت به خداوند === | |||
{{اصلی|توحید در حاکمیت}} | {{اصلی|توحید در حاکمیت}} | ||
خط ۲۳: | خط ۲۳: | ||
بنابراین حکم تکوینی مختص خدای متعال است؛ ولی در حکم [[تشریعی]]، مواردی دارد که به [[اذن خداوند]] به غیر او نیز نسبت پیدا میکند<ref>{{متن قرآن|يَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ فَاحْكُمْ بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ}} «ای داود! ما تو را در زمین خلیفه (خویش) کردهایم پس میان مردم به درستی داوری کن» سوره ص، آیه ۲۶؛ {{متن قرآن|وَأَنِ احْكُمْ بَيْنَهُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ}} «و در میان آنان بنابر آنچه خداوند فرو فرستاده است داوری کن» سوره مائده، آیه ۴۹.</ref>. لذا [[اعتقاد]] به: انحصار [[حاکمیت]] [[خداوند]]، پایه اساسی و [[استوار]] [[نظام اسلامی]] است که در [[قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران]] نیز تبلور یافته است. چنانچه میگویند: حاکمیت مطلق بر [[جهان]] و [[انسان]] از آن خداست و هم او، انسان را بر [[سرنوشت]] [[اجتماعی]] خویش [[حاکم]] ساخته است. هیچکس نمیتواند این [[حق الهی]] را از انسان سلب کند یا در [[خدمت]] [[منافع]] فرد یا گروهی خاص قرار دهد<ref>اصل ۵۶ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران.</ref>. | بنابراین حکم تکوینی مختص خدای متعال است؛ ولی در حکم [[تشریعی]]، مواردی دارد که به [[اذن خداوند]] به غیر او نیز نسبت پیدا میکند<ref>{{متن قرآن|يَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ فَاحْكُمْ بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ}} «ای داود! ما تو را در زمین خلیفه (خویش) کردهایم پس میان مردم به درستی داوری کن» سوره ص، آیه ۲۶؛ {{متن قرآن|وَأَنِ احْكُمْ بَيْنَهُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ}} «و در میان آنان بنابر آنچه خداوند فرو فرستاده است داوری کن» سوره مائده، آیه ۴۹.</ref>. لذا [[اعتقاد]] به: انحصار [[حاکمیت]] [[خداوند]]، پایه اساسی و [[استوار]] [[نظام اسلامی]] است که در [[قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران]] نیز تبلور یافته است. چنانچه میگویند: حاکمیت مطلق بر [[جهان]] و [[انسان]] از آن خداست و هم او، انسان را بر [[سرنوشت]] [[اجتماعی]] خویش [[حاکم]] ساخته است. هیچکس نمیتواند این [[حق الهی]] را از انسان سلب کند یا در [[خدمت]] [[منافع]] فرد یا گروهی خاص قرار دهد<ref>اصل ۵۶ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران.</ref>. | ||
=== [[نیازمندی به وحی]] در [[تنظیمات اجتماعی]] === | |||
در [[نظام سیاسی]] و اجتماعی که بر اساس [[اسلام]] شکل میگیرد؛ نه تنها در جهتگیری و ساختار؛ بلکه در بُعد [[قوانین]]، مقررات، [[برنامهریزی]] و برقراری تنظیمات اجتماعی نیز لازم است با وحی و [[دستورات الهی]] مطابقت داشته باشد. مهمترین دلایلی که نیازمندی [[بشر]] به وحی را در انتظامبخشیدن به [[حیات اجتماعی]] خویش توجیه میکنند، عبارتاند از: | در [[نظام سیاسی]] و اجتماعی که بر اساس [[اسلام]] شکل میگیرد؛ نه تنها در جهتگیری و ساختار؛ بلکه در بُعد [[قوانین]]، مقررات، [[برنامهریزی]] و برقراری تنظیمات اجتماعی نیز لازم است با وحی و [[دستورات الهی]] مطابقت داشته باشد. مهمترین دلایلی که نیازمندی [[بشر]] به وحی را در انتظامبخشیدن به [[حیات اجتماعی]] خویش توجیه میکنند، عبارتاند از: | ||
# '''فهم مسیر صحیح [[زندگی]]، تابع [[اعتقاد]] به وحی''': همواره انسان، در پرتو [[علم کامل]] به [[روابط]] و قانونمندی پدیدهها و [[انتخاب]] صحیح آنها میتواند مسیر درست زندگی را پیدا کند؛ اما دستگاه ادراکی او به سبب وجود موانع و محدودیتهای [[ابزار شناخت]]، از فهم همه رموز و پیچیدگیهای [[جهان هستی]] [[ناتوان]] است. [[تاریخ]] زیست اجتماعی بشر، آینه صادقی است و این [[حقیقت]] را به خوبی منعکس نموده است که هرگاه بشر، مستقلاً با تکیه بر [[اندیشهها]] و تواناییهای خود به [[دعوت انبیا]] پشت نموده، نه تنها از خیر و [[صلاح]] [[محروم]] شده؛ بلکه زندگی رنجآور؛ بیثبات و توأم با [[ناامیدی]] و ناآرامی را تجربه کرده است. علم کامل و مطلق به روابط هستی را میتوان تنها، نزد [[انبیاء الهی]] جستجو نمود؛ چون [[علم]] آنان از [[علم مطلق الهی]] سرچشمه گرفته و به وسیله وحی به ایشان منتقل شده است. بنابراین در [[مکتب اسلام]]، قوانین، مقررات، نقشه [[سعادت بشر]] و الگوی زندگی کمال مطلوب که از آن به عناوینی همچون: [[مدینه فاضله]] و [[حیات طیبه]] یاد میشود، توسط [[پیامبر بزرگوار اسلام]] که سرچشمه [[ایمان]]، [[علم]] و [[خیرخواهی]] منحصر به فرد و نیز [[خطاناپذیر]] هستند، ارائه شده است و اصولاً در [[اعتقادات اسلامی]]، [[قانونگذاری]] [[حق]] انحصاری [[خداوند]] و یا کسانی است که از جانب او [[مأذون]] هستند؛ زیرا اولاً: خداوند نسبت به همه [[مصالح]] [[حقیقی]] [[بشر]] [[آگاهی]] کامل دارد، ثانیاً: خداوند [[عادل]] است و هیچ ستمی بر [[بندگان]] روا نمیدارد و ثالثاً: خداوند در قانونگذاری هیچ منفعتی ندارد و هرچه هست جریان خیر و [[صلاح]] است که از [[ناحیه]] او متوجه بندگان میشود<ref>رجوع کنید به محمدتقی مصباح یزدی، نظریه سیاسی اسلام، ج۱، ص۲۳۹ - ۲۴۳.</ref>. | # '''فهم مسیر صحیح [[زندگی]]، تابع [[اعتقاد]] به وحی''': همواره انسان، در پرتو [[علم کامل]] به [[روابط]] و قانونمندی پدیدهها و [[انتخاب]] صحیح آنها میتواند مسیر درست زندگی را پیدا کند؛ اما دستگاه ادراکی او به سبب وجود موانع و محدودیتهای [[ابزار شناخت]]، از فهم همه رموز و پیچیدگیهای [[جهان هستی]] [[ناتوان]] است. [[تاریخ]] زیست اجتماعی بشر، آینه صادقی است و این [[حقیقت]] را به خوبی منعکس نموده است که هرگاه بشر، مستقلاً با تکیه بر [[اندیشهها]] و تواناییهای خود به [[دعوت انبیا]] پشت نموده، نه تنها از خیر و [[صلاح]] [[محروم]] شده؛ بلکه زندگی رنجآور؛ بیثبات و توأم با [[ناامیدی]] و ناآرامی را تجربه کرده است. علم کامل و مطلق به روابط هستی را میتوان تنها، نزد [[انبیاء الهی]] جستجو نمود؛ چون [[علم]] آنان از [[علم مطلق الهی]] سرچشمه گرفته و به وسیله وحی به ایشان منتقل شده است. بنابراین در [[مکتب اسلام]]، قوانین، مقررات، نقشه [[سعادت بشر]] و الگوی زندگی کمال مطلوب که از آن به عناوینی همچون: [[مدینه فاضله]] و [[حیات طیبه]] یاد میشود، توسط [[پیامبر بزرگوار اسلام]] که سرچشمه [[ایمان]]، [[علم]] و [[خیرخواهی]] منحصر به فرد و نیز [[خطاناپذیر]] هستند، ارائه شده است و اصولاً در [[اعتقادات اسلامی]]، [[قانونگذاری]] [[حق]] انحصاری [[خداوند]] و یا کسانی است که از جانب او [[مأذون]] هستند؛ زیرا اولاً: خداوند نسبت به همه [[مصالح]] [[حقیقی]] [[بشر]] [[آگاهی]] کامل دارد، ثانیاً: خداوند [[عادل]] است و هیچ ستمی بر [[بندگان]] روا نمیدارد و ثالثاً: خداوند در قانونگذاری هیچ منفعتی ندارد و هرچه هست جریان خیر و [[صلاح]] است که از [[ناحیه]] او متوجه بندگان میشود<ref>رجوع کنید به محمدتقی مصباح یزدی، نظریه سیاسی اسلام، ج۱، ص۲۳۹ - ۲۴۳.</ref>. | ||
خط ۳۱: | خط ۳۱: | ||
[[احکام]] و [[دستورات]] [[دینی]]، رفتار فرد و جامعه را برای دستیابی به سعادت، هماهنگ با [[باورهای اعتقادی]] و [[نظام فکری]]، [[سازماندهی]] میکنند؛ بنابراین نقش عمده [[ارزشها]] و [[احکام الهی]]، [[حاکم]] و جهتدهنده همه دانستنیها و [[علوم]] و نیز تنظیم کننده همه [[شؤون]] و ابعاد [[نظام]] فردی و اجتماعی [[جامعه اسلامی]] است. | [[احکام]] و [[دستورات]] [[دینی]]، رفتار فرد و جامعه را برای دستیابی به سعادت، هماهنگ با [[باورهای اعتقادی]] و [[نظام فکری]]، [[سازماندهی]] میکنند؛ بنابراین نقش عمده [[ارزشها]] و [[احکام الهی]]، [[حاکم]] و جهتدهنده همه دانستنیها و [[علوم]] و نیز تنظیم کننده همه [[شؤون]] و ابعاد [[نظام]] فردی و اجتماعی [[جامعه اسلامی]] است. | ||
=== دنیا و آخرت، گستره توسعه در نظام [[الهی]] === | |||
نظام الهی برای انسان دو نمونه زندگی را به رسمیت میشناسد؛ زندگی در دنیای مادی و این [[جهان]] و دیگری زندگی در [[جهان آخرت]] که هر کدام از این دو، ساز و کارهای ویژه خود را دارند و باید [[انسانها]] با [[کوشش]] و تلاش، آنها را فراهم سازند. دستورات [[قرآن کریم]] و [[انبیا]] الهی بر این مبنا [[استوار]] است که باید توشه آن جهان، در دنیای مادی فراهم شود. این دنیا مقدمه عالم دیگر و کشتزار محصولاتی است که باید در آن جهان درو شود؛ بنابراین، [[خداوند]] [[پیامبران]] را به منظور [[راهنمایی]] [[بشر]] برای کسب [[توفیق]] بیشتر در همین امر مهم، فرستاده است. قانونهای الهی که توسط پیامبران [[ابلاغ]] میشود، همگی [[یاریدهنده]] [[بشر]] در این راهند و هرچند برای این [[جهان]] نیز قوانینی وضع شده؛ ولی مقصود اصلی تأمین [[سعادت]] در [[زندگی]] بیپایان آن جهان است که البته دنباله منطقی و طبیعی سعادت در این جهان به شمار میرود؛ ولی مطمئناً زندگی این جهان، [[هدف]] اصلی نیست؛ بلکه وسیله نیل به سعادت در جهان [[ابدی]] است. [[قرآن کریم]] زندگی [[دنیایی]] را چون بازیچههای کودکانه خوانده است: {{متن قرآن|إِنَّمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا لَعِبٌ وَلَهْوٌ}}<ref>«زندگانی این جهان تنها بازیچه و سرگرمی است» سوره محمد، آیه ۳۶.</ref>. | نظام الهی برای انسان دو نمونه زندگی را به رسمیت میشناسد؛ زندگی در دنیای مادی و این [[جهان]] و دیگری زندگی در [[جهان آخرت]] که هر کدام از این دو، ساز و کارهای ویژه خود را دارند و باید [[انسانها]] با [[کوشش]] و تلاش، آنها را فراهم سازند. دستورات [[قرآن کریم]] و [[انبیا]] الهی بر این مبنا [[استوار]] است که باید توشه آن جهان، در دنیای مادی فراهم شود. این دنیا مقدمه عالم دیگر و کشتزار محصولاتی است که باید در آن جهان درو شود؛ بنابراین، [[خداوند]] [[پیامبران]] را به منظور [[راهنمایی]] [[بشر]] برای کسب [[توفیق]] بیشتر در همین امر مهم، فرستاده است. قانونهای الهی که توسط پیامبران [[ابلاغ]] میشود، همگی [[یاریدهنده]] [[بشر]] در این راهند و هرچند برای این [[جهان]] نیز قوانینی وضع شده؛ ولی مقصود اصلی تأمین [[سعادت]] در [[زندگی]] بیپایان آن جهان است که البته دنباله منطقی و طبیعی سعادت در این جهان به شمار میرود؛ ولی مطمئناً زندگی این جهان، [[هدف]] اصلی نیست؛ بلکه وسیله نیل به سعادت در جهان [[ابدی]] است. [[قرآن کریم]] زندگی [[دنیایی]] را چون بازیچههای کودکانه خوانده است: {{متن قرآن|إِنَّمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا لَعِبٌ وَلَهْوٌ}}<ref>«زندگانی این جهان تنها بازیچه و سرگرمی است» سوره محمد، آیه ۳۶.</ref>. | ||
خط ۳۸: | خط ۳۸: | ||
از اینرو در [[نظام]] [[الهی]]، منظر توسعه و کمال، تنها محدود به حیات دنیایی نیست؛ بلکه دنیا و آخرت، در یک مجموعه واحد و متصل به هم قرار دارد و برای تأمین سعادت و [[رفاه]] هر دوی آن [[برنامهریزی]] شده است. | از اینرو در [[نظام]] [[الهی]]، منظر توسعه و کمال، تنها محدود به حیات دنیایی نیست؛ بلکه دنیا و آخرت، در یک مجموعه واحد و متصل به هم قرار دارد و برای تأمین سعادت و [[رفاه]] هر دوی آن [[برنامهریزی]] شده است. | ||
=== معادگرایی و [[خودکنترلی]] === | |||
نظام الهی زندگی انسان را به دنیای مادی محدود نمیکند و [[جهان آخرت]] را که پس از آن میآید ادامه حیات انسان میشمرد. [[اعتقاد]] به آخرت، [[معاد]] و حضور در [[محکمه]] [[کیفر الهی]]، [[محاسبه]] کارهای انسان و اعطای [[ثواب و عقاب]]<ref>{{متن قرآن|فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْرًا يَرَهُ * وَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ }} «پس هر کس همسنگ ذرهای نیکی ورزد، آن را خواهد دید * و هر کس همسنگ ذرهای بدی کند، آن را خواهد دید» سوره زلزال، آیه ۷-۸.</ref> و [[باور]] این [[حقیقت]] که مردن، انتقال از یک [[نقص]]، به کمال است، [[انسان]] را از [[لغزشها]] باز میدارد و در او تقوایی ایجاد میکند که عامل کنترل درونی، در مقابل [[تعدی]] و [[تجاوز به حقوق دیگران]]، است. علاوه بر آن با توجه به وجود عوامل نگهدارنده [[اجتماعی]]؛ همچون: [[امر به معروف]]، [[نهی از منکر]]<ref>فی التنزیل: {{متن قرآن|كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ}} «شما بهترین گروهی بودهاید که (به عنوان سرمشق) برای مردم پدیدار شدهاید؛ به کار پسندیده فرمان میدهید و از (کار) ناپسند باز میدارید» سوره آل عمران، آیه ۱۱۰؛ {{متن قرآن|وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ}} «و مردان و زنان مؤمن، دوستان یکدیگرند که به کار شایسته فرمان میدهند و از کار ناشایست باز میدارند» سوره توبه، آیه ۷۱؛ و {{متن حدیث|قال علي {{ع}}: قِوَامُ الشَّرِيعَةِ الْأَمْرُ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْيُ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ إِقَامُ الْحُدُودِ}}؛ غررالحکم و دررالکلم.</ref>، حسّ [[مسؤولیت]] نسبت به [[سرنوشت]] دیگران و [[جامعه اسلامی]]<ref>امام صادق {{ع}} فرمود: {{متن حدیث|إِنَّ النَّبِيَّ {{صل}} قَالَ: مَنْ أَصْبَحَ لَايَهْتَمُّ بِأُمُورِ الْمُسْلِمِينَ فَلَيْسَ مِنْهُمْ، وَ مَنْ سَمِعَ رَجُلًا يُنَادِي: يَا لَلْمُسْلِمِينَ، فَلَمْ يُجِبْهُ، فَلَيْسَ بِمُسْلِمٍ}}؛ کافی، ج۲، ص۱۶۴، حدیث ۵ و امام علی {{ع}} قال: {{متن حدیث|اتَّقُوا اللَّهَ فِي عِبَادِهِ وَ بِلَادِهِ فَإِنَّكُمْ مَسْئُولُونَ حَتَّى عَنِ الْبِقَاعِ وَ الْبَهَائِمِ}}؛ نهجالبلاغه، ابن ابی الحدید، ج۷، ص۳۰۴ و رسول الله {{صل}} قال: {{متن حدیث|أَلَا كُلُّكُمْ رَاعٍ وَ كُلُّكُمْ مَسْئُولٌ عَنْ رَعِيَّتِهِ...}}؛ صحیفة الرضا، ج۲، ص۱۴۵۹.</ref> و همچنین نقش تعیینکننده [[حکومت]] در [[حفظ]] و حراست افراد و [[جامعه]] از [[انحطاط]] و [[انحراف]]، مکمل عامل کنترل درونی بوده و صیانت جامعه اسلامی را تضمین مینماید<ref>[[علی اصغر نصرتی|نصرتی، علی اصغر]]، [[نظام سیاسی اسلام (کتاب)|نظام سیاسی اسلام]]، ص ۹۲.</ref>. | نظام الهی زندگی انسان را به دنیای مادی محدود نمیکند و [[جهان آخرت]] را که پس از آن میآید ادامه حیات انسان میشمرد. [[اعتقاد]] به آخرت، [[معاد]] و حضور در [[محکمه]] [[کیفر الهی]]، [[محاسبه]] کارهای انسان و اعطای [[ثواب و عقاب]]<ref>{{متن قرآن|فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْرًا يَرَهُ * وَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ }} «پس هر کس همسنگ ذرهای نیکی ورزد، آن را خواهد دید * و هر کس همسنگ ذرهای بدی کند، آن را خواهد دید» سوره زلزال، آیه ۷-۸.</ref> و [[باور]] این [[حقیقت]] که مردن، انتقال از یک [[نقص]]، به کمال است، [[انسان]] را از [[لغزشها]] باز میدارد و در او تقوایی ایجاد میکند که عامل کنترل درونی، در مقابل [[تعدی]] و [[تجاوز به حقوق دیگران]]، است. علاوه بر آن با توجه به وجود عوامل نگهدارنده [[اجتماعی]]؛ همچون: [[امر به معروف]]، [[نهی از منکر]]<ref>فی التنزیل: {{متن قرآن|كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ}} «شما بهترین گروهی بودهاید که (به عنوان سرمشق) برای مردم پدیدار شدهاید؛ به کار پسندیده فرمان میدهید و از (کار) ناپسند باز میدارید» سوره آل عمران، آیه ۱۱۰؛ {{متن قرآن|وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ}} «و مردان و زنان مؤمن، دوستان یکدیگرند که به کار شایسته فرمان میدهند و از کار ناشایست باز میدارند» سوره توبه، آیه ۷۱؛ و {{متن حدیث|قال علي {{ع}}: قِوَامُ الشَّرِيعَةِ الْأَمْرُ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْيُ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ إِقَامُ الْحُدُودِ}}؛ غررالحکم و دررالکلم.</ref>، حسّ [[مسؤولیت]] نسبت به [[سرنوشت]] دیگران و [[جامعه اسلامی]]<ref>امام صادق {{ع}} فرمود: {{متن حدیث|إِنَّ النَّبِيَّ {{صل}} قَالَ: مَنْ أَصْبَحَ لَايَهْتَمُّ بِأُمُورِ الْمُسْلِمِينَ فَلَيْسَ مِنْهُمْ، وَ مَنْ سَمِعَ رَجُلًا يُنَادِي: يَا لَلْمُسْلِمِينَ، فَلَمْ يُجِبْهُ، فَلَيْسَ بِمُسْلِمٍ}}؛ کافی، ج۲، ص۱۶۴، حدیث ۵ و امام علی {{ع}} قال: {{متن حدیث|اتَّقُوا اللَّهَ فِي عِبَادِهِ وَ بِلَادِهِ فَإِنَّكُمْ مَسْئُولُونَ حَتَّى عَنِ الْبِقَاعِ وَ الْبَهَائِمِ}}؛ نهجالبلاغه، ابن ابی الحدید، ج۷، ص۳۰۴ و رسول الله {{صل}} قال: {{متن حدیث|أَلَا كُلُّكُمْ رَاعٍ وَ كُلُّكُمْ مَسْئُولٌ عَنْ رَعِيَّتِهِ...}}؛ صحیفة الرضا، ج۲، ص۱۴۵۹.</ref> و همچنین نقش تعیینکننده [[حکومت]] در [[حفظ]] و حراست افراد و [[جامعه]] از [[انحطاط]] و [[انحراف]]، مکمل عامل کنترل درونی بوده و صیانت جامعه اسلامی را تضمین مینماید<ref>[[علی اصغر نصرتی|نصرتی، علی اصغر]]، [[نظام سیاسی اسلام (کتاب)|نظام سیاسی اسلام]]، ص ۹۲.</ref>. | ||
== | == دوم: [[انسانشناسی]] در [[جهانبینی الهی]] == | ||
در جهانبینی الهی، دو مسأله کلیدی یعنی ابعاد وجودی انسان و توسعه [[انسانی]]، از جمله مسائلی هستند که به عنوان مبانی [[انسانشناسی]] این [[نظام فکری]] مورد توجه هستند: | در جهانبینی الهی، دو مسأله کلیدی یعنی ابعاد وجودی انسان و توسعه [[انسانی]]، از جمله مسائلی هستند که به عنوان مبانی [[انسانشناسی]] این [[نظام فکری]] مورد توجه هستند: | ||
=== ابعاد وجودی [[انسان]] === | |||
وجود انسان از سه زاویه یا سه بُعد، قابل [[شناسایی]] است. از یکسو دارای “بُعد فیزیکی و جسمی” است و از سوی دیگر، وجود [[ناپیدا]]، “بُعد روانی” او را میسازد. به علاوه، عامل [[ارتباط]] میان این دو “بعد ذهنی” اوست که هماهنگی میان رفتارها را برعهده دارد و نیز زمینههای راهبری [[روح]] بر [[جسم]] و [[رفتار]] [[عینی]] را فراهم میسازد. | وجود انسان از سه زاویه یا سه بُعد، قابل [[شناسایی]] است. از یکسو دارای “بُعد فیزیکی و جسمی” است و از سوی دیگر، وجود [[ناپیدا]]، “بُعد روانی” او را میسازد. به علاوه، عامل [[ارتباط]] میان این دو “بعد ذهنی” اوست که هماهنگی میان رفتارها را برعهده دارد و نیز زمینههای راهبری [[روح]] بر [[جسم]] و [[رفتار]] [[عینی]] را فراهم میسازد. | ||
خط ۵۷: | خط ۵۷: | ||
مکانیزم ایفای نقش به این ترتیب است که نقطه آغازین رفتار انسانی، [[تمایل]] و [[گرایش]] است و در قلب او شکل میگیرد، در این حیطه، کششها و جاذبههای مختلف [[قلبی]] با محوریت کلیترین و اصلیترین گرایش و [[طلب]]، [[انسجام]] مییابند. در مرحله بعدی، قوای ذهن، [[راه]] وصول به مقصد را در عالم مثالی به صورت فرض و گمانه بررسی نموده و سرانجام عملیات اجرایی و تجسم [[اراده]] با شکل و قالب رفتار، در خارج تجلی پیدا میکند. | مکانیزم ایفای نقش به این ترتیب است که نقطه آغازین رفتار انسانی، [[تمایل]] و [[گرایش]] است و در قلب او شکل میگیرد، در این حیطه، کششها و جاذبههای مختلف [[قلبی]] با محوریت کلیترین و اصلیترین گرایش و [[طلب]]، [[انسجام]] مییابند. در مرحله بعدی، قوای ذهن، [[راه]] وصول به مقصد را در عالم مثالی به صورت فرض و گمانه بررسی نموده و سرانجام عملیات اجرایی و تجسم [[اراده]] با شکل و قالب رفتار، در خارج تجلی پیدا میکند. | ||
=== توسعه انسانی === | |||
مهمترین مبحث در [[انسانشناسی]]، توسعه انسانی است؛ زیرا ابعاد وجودی، توصیف انسان در حال ایستایی و نهایتاً [[تبیین]] [[ساده]] رفتار اوست؛ حال آنکه “توسعه انسانی”، در جریان [[تکامل]] و روند هدفمند [[نظام هستی]]، ناظر به حرکت انسان است. | مهمترین مبحث در [[انسانشناسی]]، توسعه انسانی است؛ زیرا ابعاد وجودی، توصیف انسان در حال ایستایی و نهایتاً [[تبیین]] [[ساده]] رفتار اوست؛ حال آنکه “توسعه انسانی”، در جریان [[تکامل]] و روند هدفمند [[نظام هستی]]، ناظر به حرکت انسان است. | ||
خط ۷۲: | خط ۷۲: | ||
# '''بستر توسعه''': در [[جهانبینی الهی]]، بستر توسعه انسانی اراده و [[اختیار انسان]] است. هر چند که نمیتوان انسان را از شرایط خارجی و محیط پیرامونی آن؛ اعم از: محیط طبیعی، محیط [[اجتماعی]]، [[تاریخ]] و [[نظام هستی]]، جدا کرد و این عوامل در تعامل و تأثیر و تأثر نسبت به اراده او قرار دارند؛ ولی هیچگاه نمیتوان نقش این عوامل را آنچنان بزرگ نمود که اراده او را تحتالشعاع قرار داده و برای وی [[جبر]] شرایطی ایجاد نمایند و همین که [[مؤاخذه]] برای [[انسان]] معنا دارد؛ یعنی [[حاکم]] بر شرایط بیرونی است و [[قدرت]] [[انتخاب]] و [[اختیار]] دارد و میتواند در احاطه کامل شرایط، مسیر مستقلی را اختیار نماید؛ ولی [[تکامل انسان]]، حاصل [[اراده]] نیکوی او در بستر مناسب [[اجتماعی]] است و [[بسترسازی]]، برای [[رشد]] و توسعه انسان به عهده [[نظام سیاسی]] است؛ بنابراین در [[جهانبینی الهی]] متناسب با رشد و تکامل انسان، نظام سیاسی [[الهی]] مورد نیاز میباشد تا با بسترسازی و فراهم کردن شرایط مساعد، کمال و توسعه [[انسانی]] تحقق یابد<ref>[[علی اصغر نصرتی|نصرتی، علی اصغر]]، [[نظام سیاسی اسلام (کتاب)|نظام سیاسی اسلام]]، ص ۹۷.</ref>. | # '''بستر توسعه''': در [[جهانبینی الهی]]، بستر توسعه انسانی اراده و [[اختیار انسان]] است. هر چند که نمیتوان انسان را از شرایط خارجی و محیط پیرامونی آن؛ اعم از: محیط طبیعی، محیط [[اجتماعی]]، [[تاریخ]] و [[نظام هستی]]، جدا کرد و این عوامل در تعامل و تأثیر و تأثر نسبت به اراده او قرار دارند؛ ولی هیچگاه نمیتوان نقش این عوامل را آنچنان بزرگ نمود که اراده او را تحتالشعاع قرار داده و برای وی [[جبر]] شرایطی ایجاد نمایند و همین که [[مؤاخذه]] برای [[انسان]] معنا دارد؛ یعنی [[حاکم]] بر شرایط بیرونی است و [[قدرت]] [[انتخاب]] و [[اختیار]] دارد و میتواند در احاطه کامل شرایط، مسیر مستقلی را اختیار نماید؛ ولی [[تکامل انسان]]، حاصل [[اراده]] نیکوی او در بستر مناسب [[اجتماعی]] است و [[بسترسازی]]، برای [[رشد]] و توسعه انسان به عهده [[نظام سیاسی]] است؛ بنابراین در [[جهانبینی الهی]] متناسب با رشد و تکامل انسان، نظام سیاسی [[الهی]] مورد نیاز میباشد تا با بسترسازی و فراهم کردن شرایط مساعد، کمال و توسعه [[انسانی]] تحقق یابد<ref>[[علی اصغر نصرتی|نصرتی، علی اصغر]]، [[نظام سیاسی اسلام (کتاب)|نظام سیاسی اسلام]]، ص ۹۷.</ref>. | ||
== جامعهشناسی در [[جهانبینی الهی]] == | |||
مسائلی که تحت عنوان جامعهشناسی در جهانبینی الهی بررسی میشوند و در [[حقیقت]] مبانی جامعهشناختی این دستگاه [[فکری]] را میسازند؛ عبارتاند از: | مسائلی که تحت عنوان جامعهشناسی در جهانبینی الهی بررسی میشوند و در [[حقیقت]] مبانی جامعهشناختی این دستگاه [[فکری]] را میسازند؛ عبارتاند از: | ||
=== فرد و [[جامعه]] === | |||
“فرد” و “جامعه” از عناصر اصلی [[نظام سیاسی]] به شمار میروند. بر خلاف دیدگاههایی که یک جانبه یا فرد را [[حقیقی]] فرض کرده و جامعه را، وجودی اعتباری و [[ذهنی]] میدانند و یا جامعه را وجودی اصیل و حقیقی دانسته و برای فرد هیچگونه حقیقتی قائل نیستند، [[دانشمندان اسلامی]] نوعی [[ارتباط]] [[واقعی]] بین فرد و جامعه برقرار نمودهاند. [[علامه طباطبائی]] در ذیل [[آیه]] ۲۰ [[سوره آل عمران]] مینویسد: “این رابطه حقیقی که بین فرد و [[اجتماع]] برقرار است، ناچار موجب میشود که [[خواص]] و آثار فرد در اجتماع نیز پدید آمده و همان نسبت که افراد، از نیروها و خواص و [[آثار وجودی]] خویش جامعه را بهرهمند میسازند، این حالات یک موجودیت [[اجتماعی]] پیدا میکند و لذا میبینیم که [[قرآن]] برای “ملت” وجود، اصل، کتاب، [[شعور]]، [[فهم]]، عمل، [[طاعت]] و [[معصیت]] اعتبار فرموده و میگوید: “برای هر [[امت]] [[اجل]] و دورهای است که نه لحظهای به عقب افتد و نه لحظهای پیشی میگیرد”<ref>طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی همدانی، ج۷، ص۱۶۲-۱۶۳.</ref> ([[اعراف]]، ۳۴). | “فرد” و “جامعه” از عناصر اصلی [[نظام سیاسی]] به شمار میروند. بر خلاف دیدگاههایی که یک جانبه یا فرد را [[حقیقی]] فرض کرده و جامعه را، وجودی اعتباری و [[ذهنی]] میدانند و یا جامعه را وجودی اصیل و حقیقی دانسته و برای فرد هیچگونه حقیقتی قائل نیستند، [[دانشمندان اسلامی]] نوعی [[ارتباط]] [[واقعی]] بین فرد و جامعه برقرار نمودهاند. [[علامه طباطبائی]] در ذیل [[آیه]] ۲۰ [[سوره آل عمران]] مینویسد: “این رابطه حقیقی که بین فرد و [[اجتماع]] برقرار است، ناچار موجب میشود که [[خواص]] و آثار فرد در اجتماع نیز پدید آمده و همان نسبت که افراد، از نیروها و خواص و [[آثار وجودی]] خویش جامعه را بهرهمند میسازند، این حالات یک موجودیت [[اجتماعی]] پیدا میکند و لذا میبینیم که [[قرآن]] برای “ملت” وجود، اصل، کتاب، [[شعور]]، [[فهم]]، عمل، [[طاعت]] و [[معصیت]] اعتبار فرموده و میگوید: “برای هر [[امت]] [[اجل]] و دورهای است که نه لحظهای به عقب افتد و نه لحظهای پیشی میگیرد”<ref>طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی همدانی، ج۷، ص۱۶۲-۱۶۳.</ref> ([[اعراف]]، ۳۴). | ||
خط ۸۲: | خط ۸۲: | ||
بنابراین از آن جهت که افراد، [[جامعه]] را تشکیل میدهند، [[مسؤولیت]] [[درجه]] اول متوجه خود آنها است؛ زیرا [[روح]] فردی در مقابل جامعه؛ یعنی [[روح جمعی]]، مجبور و بیاختیار نیست. | بنابراین از آن جهت که افراد، [[جامعه]] را تشکیل میدهند، [[مسؤولیت]] [[درجه]] اول متوجه خود آنها است؛ زیرا [[روح]] فردی در مقابل جامعه؛ یعنی [[روح جمعی]]، مجبور و بیاختیار نیست. | ||
=== [[حکومت]]، متولی [[رشد]] و توسعه اجتماعی === | |||
هر [[اجتماع]] و [[نظام اجتماعی]]، جدای از فرد، رشد یابنده و توسعهیاب است. توسعه اجتماعی علاوه بر ماهیت استقلالیش، تأثیر بهسزایی در به کمال رسیدن [[انسانها]] دارد. لازمه توسعه جامعه، استفاده از [[قدرت]] و بهرهبرداری از امکانات طبیعی و [[انسانی]] است؛ ولی بدون وجود سازمان و نهادی به نام حکومت که امکان برخورداری از قدرت را داشته باشد، نمیتوان به [[هدف]] توسعه و رشد در نظام اجتماعی دست یافت؛ بنابراین میتوان حکومت را به عنوان [[سرپرست]] و متولی رشد اجتماعی دانست؛ چون اگر فردی در مسیر رشد، قدم بر میدارد، [[اختیار]] و [[انتخاب]] او، اصلیترین عامل در [[هدایت]] و [[رهبری]] وی به سوی تعالی و رشد تلقی میشود؛ اما در اجتماع، این نقش متعلق به حکومت است زیرا حکومت به عنوان یگانه [[مرجع]] [[تصمیمگیری]] و هدایتکننده جامعه در مسیر رشد محسوب میگردد. | هر [[اجتماع]] و [[نظام اجتماعی]]، جدای از فرد، رشد یابنده و توسعهیاب است. توسعه اجتماعی علاوه بر ماهیت استقلالیش، تأثیر بهسزایی در به کمال رسیدن [[انسانها]] دارد. لازمه توسعه جامعه، استفاده از [[قدرت]] و بهرهبرداری از امکانات طبیعی و [[انسانی]] است؛ ولی بدون وجود سازمان و نهادی به نام حکومت که امکان برخورداری از قدرت را داشته باشد، نمیتوان به [[هدف]] توسعه و رشد در نظام اجتماعی دست یافت؛ بنابراین میتوان حکومت را به عنوان [[سرپرست]] و متولی رشد اجتماعی دانست؛ چون اگر فردی در مسیر رشد، قدم بر میدارد، [[اختیار]] و [[انتخاب]] او، اصلیترین عامل در [[هدایت]] و [[رهبری]] وی به سوی تعالی و رشد تلقی میشود؛ اما در اجتماع، این نقش متعلق به حکومت است زیرا حکومت به عنوان یگانه [[مرجع]] [[تصمیمگیری]] و هدایتکننده جامعه در مسیر رشد محسوب میگردد. | ||
در [[نظام]] [[الهی]]، حکومت که [[وظیفه]] خود را برپایی قدرت [[اسلامی]] و اعتلای کلمه [[توحید]] میداند، متولی توسعه و رشد اجتماعی است؛ توسعهای متناسب و براساس معیارها و ارزشهای والای اسلامی؛ اما سهم حکومت اغلب ایجاد بستر رشد و توسعه اجتماعی است. | در [[نظام]] [[الهی]]، حکومت که [[وظیفه]] خود را برپایی قدرت [[اسلامی]] و اعتلای کلمه [[توحید]] میداند، متولی توسعه و رشد اجتماعی است؛ توسعهای متناسب و براساس معیارها و ارزشهای والای اسلامی؛ اما سهم حکومت اغلب ایجاد بستر رشد و توسعه اجتماعی است. | ||
=== [[ستیز]] دائمی [[ولایت الهی]] و [[ولایت طاغوت]] === | |||
بیشک در کلیترین مقیاس، دو نظام رهبری و [[سرپرستی]]، بر [[جوامع انسانی]] [[حاکم]] و یا در تلاش برای استقرار [[حاکمیت]] خود هستند. از زمانی که [[جامعه بشری]] تشکیل شده است، این [[سنت الهی]] است که در نوع [[ولایت]]؛ یعنی ولایت [[ربوبی]] و الهی از یک سو و ولایت [[شیطانی]] و طاغوتی از سوی دیگر جاری و ساری میباشد؛ چنانچه [[قرآن کریم]] در ترسیم این دو جریان، میفرماید: {{متن قرآن|اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَالَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِيَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ}}<ref>«خداوند سرور مؤمنان است که آنان را به سوی روشنایی از تیرگیها بیرون میبرد اما سروران کافران، طاغوتهایند که آنها را از روشنایی به سوی تیرگیها بیرون میکشانند» سوره بقره، آیه ۲۵۷.</ref>؛ [[خداوند]]، [[سرپرست]] و صاحب [[اختیار]] کسانی است که [[ایمان]] آوردهاند و ایشان را از تاریکیها بیرون برده، به سوی [[نور هدایت]] میکند و در مقابل، کسانی که [[کافر]] شدند، افراد [[سرکش]]، [[سرپرستی]] و صاحب اختیاری آنان را به دست میگیرند، آنها را از [[نور]] به سوی تاریکیها میکشانند.. ”. | بیشک در کلیترین مقیاس، دو نظام رهبری و [[سرپرستی]]، بر [[جوامع انسانی]] [[حاکم]] و یا در تلاش برای استقرار [[حاکمیت]] خود هستند. از زمانی که [[جامعه بشری]] تشکیل شده است، این [[سنت الهی]] است که در نوع [[ولایت]]؛ یعنی ولایت [[ربوبی]] و الهی از یک سو و ولایت [[شیطانی]] و طاغوتی از سوی دیگر جاری و ساری میباشد؛ چنانچه [[قرآن کریم]] در ترسیم این دو جریان، میفرماید: {{متن قرآن|اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَالَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِيَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ}}<ref>«خداوند سرور مؤمنان است که آنان را به سوی روشنایی از تیرگیها بیرون میبرد اما سروران کافران، طاغوتهایند که آنها را از روشنایی به سوی تیرگیها بیرون میکشانند» سوره بقره، آیه ۲۵۷.</ref>؛ [[خداوند]]، [[سرپرست]] و صاحب [[اختیار]] کسانی است که [[ایمان]] آوردهاند و ایشان را از تاریکیها بیرون برده، به سوی [[نور هدایت]] میکند و در مقابل، کسانی که [[کافر]] شدند، افراد [[سرکش]]، [[سرپرستی]] و صاحب اختیاری آنان را به دست میگیرند، آنها را از [[نور]] به سوی تاریکیها میکشانند.. ”. | ||
خط ۹۸: | خط ۹۸: | ||
“با [[کافران]] [[نبرد]] کنید تا دیگر در [[زمین]] [[فتنه]] نشود و [[دین]] [[بشریت]] تنها از آن [[خدا]] باشد”؛ یعنی تا زمانی که [[قلب]] دنیای [[سرکش]] [[کفر]] میتپد، تا [[عصیان]] علیه [[خداوند]] به صورت تشکلیافته و سازمانیافته، ادامه دارد، تا [[فساد]] در پهنه زمین رواج دارد و تا فتنه و فتنهگری در [[جهان]] باقی است، [[مبارزه]] [[حق]] پویان برای محو تمامی مظاهر [[شرک]]، کفر، [[نفاق]] و [[اقامه عدل]] و [[ایمان]]، [[قطعی]] و اجتنابناپذیر است و این یک مبارزه دائمی خواهد بود. | “با [[کافران]] [[نبرد]] کنید تا دیگر در [[زمین]] [[فتنه]] نشود و [[دین]] [[بشریت]] تنها از آن [[خدا]] باشد”؛ یعنی تا زمانی که [[قلب]] دنیای [[سرکش]] [[کفر]] میتپد، تا [[عصیان]] علیه [[خداوند]] به صورت تشکلیافته و سازمانیافته، ادامه دارد، تا [[فساد]] در پهنه زمین رواج دارد و تا فتنه و فتنهگری در [[جهان]] باقی است، [[مبارزه]] [[حق]] پویان برای محو تمامی مظاهر [[شرک]]، کفر، [[نفاق]] و [[اقامه عدل]] و [[ایمان]]، [[قطعی]] و اجتنابناپذیر است و این یک مبارزه دائمی خواهد بود. | ||
=== تکاملیبودن روند کلی [[ولایت الهی]] === | |||
[[نظام]] [[الهی]] و [[حکومت دینی]]، [[حکومتی]] است که [[سرمایه]] اصلی خود را در تحققیافتن، [[مردم]] و [[پذیرش مردمی]] میداند. [[تاریخ]] حکومتهای [[دینی]] و [[نظام سیاسی اسلام]] بر این مطلب [[گواه]] است که هر وقت مردم حکومت دینی را پذیرا شدند و دست [[زمامداران]] الهی را به [[بیعت]] [[یاری]] و [[تبعیت]] فشردند. [[قدرت]] و شکوه دین رو به فراگیری گذاشت و آنگاه که به هر دلیلی، از [[رهبران]] [[حقیقی]] دینی رویگردان شدند و حاضر به [[پذیرش ولایت]] و [[سرپرستی]] آنها نشدند، دست [[رهبران الهی]] در [[حکومت]] بسته شد و نتیجه طبیعی و منطقی آن به صورت [[ضعف]] و [[سستی]] [[دولت]] و [[حکومت الهی]] و باعث [[غلبه]] [[ارزشها]] و حکومتهای طاغوتی، مادی و [[نفسانی]] گردید. البته [[فرمانبری]] و [[پذیرش مردم]] از [[حکومتهای الهی]] و عادلانه، تناسب مستقیم با [[علم]] و [[آگاهی]] آنان دارد؛ چنانچه در مقاطعی از تاریخ به تبع تفاوت [[فهم]] و [[بینش]] مردم، فراز و نشیب محسوس و مشخص را در پذیرش حکومتهای الهی مشاهد میکنیم<ref>پذیرش، حکومت رسول الله {{صل}}، عدم تمکین به حکومت امیرالمؤمنین {{ع}}، بازگشت به امیرالمؤمنین، پس از چشیدن طعم حکومت سه خلیفه، تندادن به حکومت معاویه و یزید و شانه خالیکردن مردم از حکومت امام حسن مجتبی {{ع}} و... و بالاخره رویآوردن مردم به دین و حکومت دینی و استقرار نظام اسلامی در ایران.</ref>. | [[نظام]] [[الهی]] و [[حکومت دینی]]، [[حکومتی]] است که [[سرمایه]] اصلی خود را در تحققیافتن، [[مردم]] و [[پذیرش مردمی]] میداند. [[تاریخ]] حکومتهای [[دینی]] و [[نظام سیاسی اسلام]] بر این مطلب [[گواه]] است که هر وقت مردم حکومت دینی را پذیرا شدند و دست [[زمامداران]] الهی را به [[بیعت]] [[یاری]] و [[تبعیت]] فشردند. [[قدرت]] و شکوه دین رو به فراگیری گذاشت و آنگاه که به هر دلیلی، از [[رهبران]] [[حقیقی]] دینی رویگردان شدند و حاضر به [[پذیرش ولایت]] و [[سرپرستی]] آنها نشدند، دست [[رهبران الهی]] در [[حکومت]] بسته شد و نتیجه طبیعی و منطقی آن به صورت [[ضعف]] و [[سستی]] [[دولت]] و [[حکومت الهی]] و باعث [[غلبه]] [[ارزشها]] و حکومتهای طاغوتی، مادی و [[نفسانی]] گردید. البته [[فرمانبری]] و [[پذیرش مردم]] از [[حکومتهای الهی]] و عادلانه، تناسب مستقیم با [[علم]] و [[آگاهی]] آنان دارد؛ چنانچه در مقاطعی از تاریخ به تبع تفاوت [[فهم]] و [[بینش]] مردم، فراز و نشیب محسوس و مشخص را در پذیرش حکومتهای الهی مشاهد میکنیم<ref>پذیرش، حکومت رسول الله {{صل}}، عدم تمکین به حکومت امیرالمؤمنین {{ع}}، بازگشت به امیرالمؤمنین، پس از چشیدن طعم حکومت سه خلیفه، تندادن به حکومت معاویه و یزید و شانه خالیکردن مردم از حکومت امام حسن مجتبی {{ع}} و... و بالاخره رویآوردن مردم به دین و حکومت دینی و استقرار نظام اسلامی در ایران.</ref>. | ||
[[تکامل]] و استقرار کامل [[حکومت دینی]]، بستگی به پیدایش کمال در [[ناحیه]] [[پذیرش مردمی]] و [[اجتماعی]] دارد و آن نیز در گرو کمال [[فهم]] و [[ادراک]] [[بشریت]] از [[دین]] خواهد بود. هرچه [[بشر]]، [[تاریخ]] را بیشتر پشتسر میگذارد، در میدانهای جدیدتری، [[توفیق]] کسب [[آزمون]]، ارتقا [[دانش]] و [[آگاهی]] مییابد و این فزونی آگاهی، وی را برای [[پذیرش حکومت]] [[رهبران الهی]]، آماده و مهیا میسازد؛ البته هر چند که [[دوران غیبت امام عصر]] ارواحنا فداه [[ضعف]] و [[ناتوانی]] بشر را در [[کسب آمادگی]] لازم برای پذیرش [[ولیّ]] [[الهی]]، [[ثابت]] میکند؛ ولی از طرف دیگر دورانی است که بشریت همه راههای ممکن را طی خواهد نمود و در نهایت به ضعف و ناتوانی خویش، بدون [[راهنمایی]] دین و [[سرپرستی]] [[اولیای الهی]] در [[اداره امور]] واقف میشود و آنگاه که [[شعور]] و آگاهی بشر ارتقاء یابد، بیشترین ظرفیت پذیرش را، نسبت به ولی الهی و [[احکام]] [[نورانی]] دین پیدا خواهد کرد. بر همین اساس، [[حکومت امام عصر]] ارواحنا فداه با روند [[تاریخی]] و رو به کمال [[ولایت الهی]]، در عالیترین سطح از [[قدرت]] و تعالی قرار دارد و شاید بتوان رمز اصلی آن را پیدایش عالیترین سطح آگاهی و شعور بشر و در نتیجه پیدایش بیشترین امکان [[پیروی]] و پذیرش دانست<ref>[[علی اصغر نصرتی|نصرتی، علی اصغر]]، [[نظام سیاسی اسلام (کتاب)|نظام سیاسی اسلام]]، ص ۱۰۴.</ref>. | [[تکامل]] و استقرار کامل [[حکومت دینی]]، بستگی به پیدایش کمال در [[ناحیه]] [[پذیرش مردمی]] و [[اجتماعی]] دارد و آن نیز در گرو کمال [[فهم]] و [[ادراک]] [[بشریت]] از [[دین]] خواهد بود. هرچه [[بشر]]، [[تاریخ]] را بیشتر پشتسر میگذارد، در میدانهای جدیدتری، [[توفیق]] کسب [[آزمون]]، ارتقا [[دانش]] و [[آگاهی]] مییابد و این فزونی آگاهی، وی را برای [[پذیرش حکومت]] [[رهبران الهی]]، آماده و مهیا میسازد؛ البته هر چند که [[دوران غیبت امام عصر]] ارواحنا فداه [[ضعف]] و [[ناتوانی]] بشر را در [[کسب آمادگی]] لازم برای پذیرش [[ولیّ]] [[الهی]]، [[ثابت]] میکند؛ ولی از طرف دیگر دورانی است که بشریت همه راههای ممکن را طی خواهد نمود و در نهایت به ضعف و ناتوانی خویش، بدون [[راهنمایی]] دین و [[سرپرستی]] [[اولیای الهی]] در [[اداره امور]] واقف میشود و آنگاه که [[شعور]] و آگاهی بشر ارتقاء یابد، بیشترین ظرفیت پذیرش را، نسبت به ولی الهی و [[احکام]] [[نورانی]] دین پیدا خواهد کرد. بر همین اساس، [[حکومت امام عصر]] ارواحنا فداه با روند [[تاریخی]] و رو به کمال [[ولایت الهی]]، در عالیترین سطح از [[قدرت]] و تعالی قرار دارد و شاید بتوان رمز اصلی آن را پیدایش عالیترین سطح آگاهی و شعور بشر و در نتیجه پیدایش بیشترین امکان [[پیروی]] و پذیرش دانست<ref>[[علی اصغر نصرتی|نصرتی، علی اصغر]]، [[نظام سیاسی اسلام (کتاب)|نظام سیاسی اسلام]]، ص ۱۰۴.</ref>. | ||
=== [[حاکمیت]] نهایی ولایت الهی === | |||
در تزاحم و [[تقابل]] دو نوع [[حکومت]] و ولایت الهی و طاغوتی، عنصر تعیینکننده، [[علم]] و [[جهل]] است؛ چنانچه استقرار حکومت [[طاغوت]]، مبتنی بر پذیرش مردمی است که البته این پذیرش، ریشه در جهل آنان دارد و در مقابل، [[حکومت الهی]] نیز بر پذیرشی [[استوار]] است که بر پایه علم و آگاهی بنا شده است. در گذر [[زمان]] و تداوم حرکت تاریخ، سطوح و لایههای علم و جهل بشر پیچیدهتر شده و اشکال مقابله و [[تعارض]] نظامهای الهی و طاغوتی نیز در هر مقطع تاریخی نمود پیچیدهتری مییابد؛ چنانچه گاهی جهل، موجب [[پذیرش حکومت]] [[طاغوت]] میشود و در شکل [[ترس]] و یا به خاطر [[حفظ]] [[منافع]] فردی، بروز میکند و گاهی مواقع نیز در شکل پیچیدهتر آن، [[جهل مرکب]] ظاهر میشود؛ یعنی به [[بشریت]] در عین اینکه نمیداند و [[توانایی]] ندارد، گفته میشود که میدانید و میتوانید و به شکلی در الگوهای [[فهم]] و [[قدرت]] او [[تصرف]] نموده و [[بشر]] با خواست خود و با رغبت و [[رضا]]، [[حکومت ظلم]] و طاغوت را [[اختیار]] و [[انتخاب]] میکند. | در تزاحم و [[تقابل]] دو نوع [[حکومت]] و ولایت الهی و طاغوتی، عنصر تعیینکننده، [[علم]] و [[جهل]] است؛ چنانچه استقرار حکومت [[طاغوت]]، مبتنی بر پذیرش مردمی است که البته این پذیرش، ریشه در جهل آنان دارد و در مقابل، [[حکومت الهی]] نیز بر پذیرشی [[استوار]] است که بر پایه علم و آگاهی بنا شده است. در گذر [[زمان]] و تداوم حرکت تاریخ، سطوح و لایههای علم و جهل بشر پیچیدهتر شده و اشکال مقابله و [[تعارض]] نظامهای الهی و طاغوتی نیز در هر مقطع تاریخی نمود پیچیدهتری مییابد؛ چنانچه گاهی جهل، موجب [[پذیرش حکومت]] [[طاغوت]] میشود و در شکل [[ترس]] و یا به خاطر [[حفظ]] [[منافع]] فردی، بروز میکند و گاهی مواقع نیز در شکل پیچیدهتر آن، [[جهل مرکب]] ظاهر میشود؛ یعنی به [[بشریت]] در عین اینکه نمیداند و [[توانایی]] ندارد، گفته میشود که میدانید و میتوانید و به شکلی در الگوهای [[فهم]] و [[قدرت]] او [[تصرف]] نموده و [[بشر]] با خواست خود و با رغبت و [[رضا]]، [[حکومت ظلم]] و طاغوت را [[اختیار]] و [[انتخاب]] میکند. | ||