پرش به محتوا

ایمان ابوطالب: تفاوت میان نسخه‌ها

برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۸۵: خط ۸۵:
از همه اینها گذشته اگر در هر چیز تردید کنیم در این [[حقیقت]] هیچکس نمی‌تواند تردید کند که ابوطالب از حامیان درجه اول [[اسلام]] و پیامبر بود [[حمایت]] او از پیامبر و اسلام به حدی بود که هرگز نمی‌توان آن را با علایق و [[پیوندهای خویشاوندی]] و [[تعصبات قبیله‌ای]] [[تفسیر]] کرد.
از همه اینها گذشته اگر در هر چیز تردید کنیم در این [[حقیقت]] هیچکس نمی‌تواند تردید کند که ابوطالب از حامیان درجه اول [[اسلام]] و پیامبر بود [[حمایت]] او از پیامبر و اسلام به حدی بود که هرگز نمی‌توان آن را با علایق و [[پیوندهای خویشاوندی]] و [[تعصبات قبیله‌ای]] [[تفسیر]] کرد.
نمونه زنده آن داستان [[شعب ابوطالب]] است همه [[مورخان]] نوشته‌اند هنگامی که [[قریش]] پیامبر و [[مسلمان‌ها]] را در یک [[محاصره اقتصادی و اجتماعی]] و [[سیاسی]] شدید قرار دادند و [[روابط]] خود را با آنها قطع کردند ابوطالب یگانه حامی و مدافع حضرت سه سال از همه کارهای خود دست کشید و [[بنی‌هاشم]] را به درّه‌ای که در میان کوه‌های [[مکه]] قرار داشت و به شعب ابوطالب معروف بود برد و آنجا سکنی گزید. [[فداکاری]] را به جایی رسانید که اضافه بر ساختن برج‌های مخصوصی بخاطر جلوگیری از [[حمله]] قریش هر شب پیامبر را از خوابگاه خود بلند می‌کرد و جایگاه دیگری برای استراحت او تهیه می‌نمود و فرزند دلبندش علی{{ع}} را به جای او می‌خوابانید و هنگامی که علی{{ع}} می‌گفت پدر [[جان]] من با این وضع بالاخره کشته خواهم شد پاسخ می‌دهد عزیزم [[بردباری]] را از دست مده هر زنده به سوی [[مرگ]] رهسپار است من تو را فدای فرزند عبدالله نمودم جالب توجه اینکه علی{{ع}} در جواب پدر می‌گوید پدرجان این [[کلام]] من نه به خاطر این بود که از کشته شدن در راه محمد{{صل}} هراسی دارم بلکه بخاطر این بود که می‌خواستم بدانی چگونه در برابر تو [[مطیع]] و آماده برای [[یاری]] احمدم<ref>الغدیر، ج۸.</ref> ما معتقدیم هر کس [[تعصب]] را کنار گذاشته و بی‌طرفانه سطور طلایی [[تاریخ]] را دربارۀ [[ابوطالب]] مطالعه کند با این [[ابی الحدید]] [[شارح نهج البلاغه]] هم صدا شده و می‌گوید:
نمونه زنده آن داستان [[شعب ابوطالب]] است همه [[مورخان]] نوشته‌اند هنگامی که [[قریش]] پیامبر و [[مسلمان‌ها]] را در یک [[محاصره اقتصادی و اجتماعی]] و [[سیاسی]] شدید قرار دادند و [[روابط]] خود را با آنها قطع کردند ابوطالب یگانه حامی و مدافع حضرت سه سال از همه کارهای خود دست کشید و [[بنی‌هاشم]] را به درّه‌ای که در میان کوه‌های [[مکه]] قرار داشت و به شعب ابوطالب معروف بود برد و آنجا سکنی گزید. [[فداکاری]] را به جایی رسانید که اضافه بر ساختن برج‌های مخصوصی بخاطر جلوگیری از [[حمله]] قریش هر شب پیامبر را از خوابگاه خود بلند می‌کرد و جایگاه دیگری برای استراحت او تهیه می‌نمود و فرزند دلبندش علی{{ع}} را به جای او می‌خوابانید و هنگامی که علی{{ع}} می‌گفت پدر [[جان]] من با این وضع بالاخره کشته خواهم شد پاسخ می‌دهد عزیزم [[بردباری]] را از دست مده هر زنده به سوی [[مرگ]] رهسپار است من تو را فدای فرزند عبدالله نمودم جالب توجه اینکه علی{{ع}} در جواب پدر می‌گوید پدرجان این [[کلام]] من نه به خاطر این بود که از کشته شدن در راه محمد{{صل}} هراسی دارم بلکه بخاطر این بود که می‌خواستم بدانی چگونه در برابر تو [[مطیع]] و آماده برای [[یاری]] احمدم<ref>الغدیر، ج۸.</ref> ما معتقدیم هر کس [[تعصب]] را کنار گذاشته و بی‌طرفانه سطور طلایی [[تاریخ]] را دربارۀ [[ابوطالب]] مطالعه کند با این [[ابی الحدید]] [[شارح نهج البلاغه]] هم صدا شده و می‌گوید:
{{عربی|و لو لا ابوطالب و ابنه *** لما مثل الدین شخصا وقاما
{{عربی|و لو لا ابوطالب و ابنه لما مثل الدین شخصا وقاما
فذاک بمکة آوی و حامی *** و هذا بیثرب [[حس]] الحماما}}<ref>الغدیر، ج۸.</ref>
فذاک بمکة آوی و حامی و هذا بیثرب [[حس]] الحماما}}<ref>الغدیر، ج۸.</ref>
هر گاه ابوطالب و فرزند برومندش نبود هرگز [[دین]] و [[مکتب اسلام]] به جای نمی‌ماند و قد راست نمی‌کرد ابوطالب در [[مکه]] به [[یاری پیامبر]] شتافت و علی{{ع}} در [[یثرب]] ([[مدینه]]) در راه [[حمایت]] از [[اسلام]] در گرداب مرگ فرو رفت!<ref>[[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[قصه‌های قرآن (کتاب)|قصه‌های قرآن]] ص ۵۵۲.</ref>
هر گاه ابوطالب و فرزند برومندش نبود هرگز [[دین]] و [[مکتب اسلام]] به جای نمی‌ماند و قد راست نمی‌کرد ابوطالب در [[مکه]] به [[یاری پیامبر]] شتافت و علی{{ع}} در [[یثرب]] ([[مدینه]]) در راه [[حمایت]] از [[اسلام]] در گرداب مرگ فرو رفت!<ref>[[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[قصه‌های قرآن (کتاب)|قصه‌های قرآن]] ص ۵۵۲.</ref>


۷۳٬۲۶۲

ویرایش