سوده بنت عماره: تفاوت میان نسخهها
جز
جایگزینی متن - 'ارطات' به 'ارطأه'
جز (جایگزینی متن - 'أرطات' به 'ارطأه') |
جز (جایگزینی متن - 'ارطات' به 'ارطأه') |
||
خط ۶: | خط ۶: | ||
او هنگامی که نزد [[معاویه]] رفت، بعد از احوالپرسی، [[معاویه]] از [[پشتیبانی]] او در [[جنگ صفین]] علیه خودش ([[معاویه]]) پرسید، سوده گفت: گذشتهها گذشت، و از آن بگذر، اما [[معاویه]] [[اصرار]] کرد که دربارۀ [[تشویق]] برادرش برای [[جنگ]] با [[شامیان]] [[سخن]] بگوید، از این رو سوده گفت: آری راست میگویی، به [[راستی]] که موضع و جهتگیری برادرم و منزلتِ او فراموش ناشدنی است. سپس شعری از خنساء برای [[معاویه]] خواند و بعد گفت: تو را به [[خدا]] [[سوگند]] میدهم مرا [[عفو]] کن. [[معاویه]] گفت: تو را بخشیدم و از گذشتهها گذشتم، حال حاجتت را بگو! | او هنگامی که نزد [[معاویه]] رفت، بعد از احوالپرسی، [[معاویه]] از [[پشتیبانی]] او در [[جنگ صفین]] علیه خودش ([[معاویه]]) پرسید، سوده گفت: گذشتهها گذشت، و از آن بگذر، اما [[معاویه]] [[اصرار]] کرد که دربارۀ [[تشویق]] برادرش برای [[جنگ]] با [[شامیان]] [[سخن]] بگوید، از این رو سوده گفت: آری راست میگویی، به [[راستی]] که موضع و جهتگیری برادرم و منزلتِ او فراموش ناشدنی است. سپس شعری از خنساء برای [[معاویه]] خواند و بعد گفت: تو را به [[خدا]] [[سوگند]] میدهم مرا [[عفو]] کن. [[معاویه]] گفت: تو را بخشیدم و از گذشتهها گذشتم، حال حاجتت را بگو! | ||
سوده گفت: تو که امروز پیشوای [[مردم]] شدهای در [[روز قیامت]] [[مسئول]] [[رفتار]] خویش هستی. تو همواره افرادی را به دیار ما میفرستی که به [[مردم]] بسیار [[ظلم]] میکنند و هم اکنون [[بُسر بن | سوده گفت: تو که امروز پیشوای [[مردم]] شدهای در [[روز قیامت]] [[مسئول]] [[رفتار]] خویش هستی. تو همواره افرادی را به دیار ما میفرستی که به [[مردم]] بسیار [[ظلم]] میکنند و هم اکنون [[بُسر بن ارطأه]] که از جانب تو به دیار ما آمده مردان ما را میکشد و [[اموال]] ما را به یغما میبرد. اما بدان اگر به خاطر تو نبود، [[بُسر]] را با کمک افراد قبیلهام از میان برمیداشتم. [[معاویه]] با شنیدن این سخن [[خشمگین]] شد و سوده را [[تهدید]] به [[مرگ]] کرد. در این هنگام سوده سر به زیر انداخت و این اشعار را در منقبت و [[رفتار عادلانه]] [[امام علی]] {{ع}} سرود: | ||
-[[درود]] [[خدا]] [[ابر]] آن [[روح]] [[پاکی]] که وقتی در زیر [[خاک]] پنهان شد، [[عدالت]] هم با او مدفون گردید. | -[[درود]] [[خدا]] [[ابر]] آن [[روح]] [[پاکی]] که وقتی در زیر [[خاک]] پنهان شد، [[عدالت]] هم با او مدفون گردید. | ||
خط ۱۹: | خط ۱۹: | ||
سوده گفت: ای [[معاویه]]، [[علی]] {{ع}} با چنین فرمانی [[کارگزار]] خود را از [[فرمانداری]] [[عزل]] کرد، در حالی که به آن [[نامه]] را لاک و مهر کرد و نه به دورش نخ بست، بلکه [[نامه]] را سرگشاده به من داد و خودم [[نامه]] را برای کار گزارش بردم. | سوده گفت: ای [[معاویه]]، [[علی]] {{ع}} با چنین فرمانی [[کارگزار]] خود را از [[فرمانداری]] [[عزل]] کرد، در حالی که به آن [[نامه]] را لاک و مهر کرد و نه به دورش نخ بست، بلکه [[نامه]] را سرگشاده به من داد و خودم [[نامه]] را برای کار گزارش بردم. | ||
[[معاویه]] که از شنیدن این داستان متأثر شده بود برای نشان دادنِ [[عدل]] و [[رأفت]] و ترحم خویش در حقِ [[رعیت]]، [[دستور]] داد به [[بُسر بن | [[معاویه]] که از شنیدن این داستان متأثر شده بود برای نشان دادنِ [[عدل]] و [[رأفت]] و ترحم خویش در حقِ [[رعیت]]، [[دستور]] داد به [[بُسر بن ارطأه]] بنویسند با سوده [[خوشرفتاری]] کند و اموالش را بازگرداند و با او به [[عدالت]] [[رفتار]] نماید. | ||
سوده گفت: آیا این [[دستور]] مخصوص من است یا شامل افراد [[قوم]] و طایفهام هم میشود؟ [[معاویه]] گفت: تو را با دیگران چکار؟ سوده گفت: [[فرمان]] شما اگر [[عدل]] است، باید همه را در بر گیرد و اگر غیر [[عدالت]] است من هم چیزی نمیخواهم. | سوده گفت: آیا این [[دستور]] مخصوص من است یا شامل افراد [[قوم]] و طایفهام هم میشود؟ [[معاویه]] گفت: تو را با دیگران چکار؟ سوده گفت: [[فرمان]] شما اگر [[عدل]] است، باید همه را در بر گیرد و اگر غیر [[عدالت]] است من هم چیزی نمیخواهم. |