آزادی اجتماعی در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{مدخل مرتبط
{{مدخل مرتبط
| موضوع مرتبط = آزادی اجتماعی
| موضوع مرتبط = آزادی اجتماعی
| عنوان مدخل  = [[آزادی اجتماعی]]
| عنوان مدخل  = آزادی اجتماعی
| مداخل مرتبط = [[آزادی اجتماعی در قرآن]] - [[آزادی اجتماعی در حدیث]] - [[آزادی اجتماعی در اخلاق اسلامی]] - [[آزادی اجتماعی در معارف دعا و زیارات]] - [[آزادی اجتماعی در فقه سیاسی]] - [[آزادی اجتماعی در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی]]
| مداخل مرتبط = [[آزادی اجتماعی در قرآن]] - [[آزادی اجتماعی در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی]]
| پرسش مرتبط  = آزادی اجتماعی (پرسش)
| پرسش مرتبط  = آزادی (پرسش)
}}
}}


== مقدمه ==
== مقدمه ==
[[آزادی]] - که نوعی [[حق]] و [[تکلیف]] به شمار می‌رود - از آن جهت که [[مکلف]]، خودِ شخص است، درباره خود یا دیگران نسبت به او بر دو قسم است: [[آزادی معنوی]] و [[آزادی اجتماعی]]. آنجا که [[انسان]] مکلف است که خود را برده و [[بنده]] [[خرافات]] [[فکری]] یا [[هواهای نفسانی]] قرار ندهد آزادی جنبه درونی و [[باطنی]] دارد و آنجا که دیگران نسبت به او و راه و مسیر او قید و بندی ایجاد نکنند آزادی جنبه خارجی و بیرونی دارد<ref>یادداشت‌ها، ج۱، ص۷۱-۸۰.</ref>.
[[آزادی]] - که نوعی [[حق]] و [[تکلیف]] به شمار می‌رود - از آن جهت که [[مکلف]]، خودِ شخص است، درباره خود یا دیگران نسبت به او بر دو قسم است: [[آزادی معنوی]] و [[آزادی اجتماعی]]. آنجا که [[انسان]] مکلف است که خود را برده و [[بنده]] [[خرافات]] [[فکری]] یا [[هواهای نفسانی]] قرار ندهد آزادی جنبه درونی و [[باطنی]] دارد و آنجا که دیگران نسبت به او و راه و مسیر او قید و بندی ایجاد نکنند آزادی جنبه خارجی و بیرونی دارد<ref>یادداشت‌ها، ج۱، ص۷۱-۸۰.</ref>.
در تعریف آزادی معنوی گفته شده است، آزادی از خود است و آزادی اجتماعی، آزادی از [[بندگی]] دیگران و به ویژه [[حکومت]] است.
در تعریف آزادی معنوی گفته شده است، آزادی از خود است و آزادی اجتماعی، آزادی از [[بندگی]] دیگران و به ویژه [[حکومت]] است.
آزادی اجتماعی، آزادی انسان است از قید و [[اسارت]] افراد دیگر، ولی آزادی معنوی... آزادی انسان است از قید و اسارت خودش<ref>یادداشت‌ها، ج۱، ص۳۲.</ref>.
آزادی اجتماعی، آزادی انسان است از قید و [[اسارت]] افراد دیگر، ولی آزادی معنوی... آزادی انسان است از قید و اسارت خودش<ref>یادداشت‌ها، ج۱، ص۳۲.</ref>.
بحث آزادی معنوی، مقدمه‌ای برای رسیدن به آزادی اجتماعی است.
بحث آزادی معنوی، مقدمه‌ای برای رسیدن به آزادی اجتماعی است.


بنابراین، برای دریافت و دست‌یابی به آزادی [[واقعی]] [[اجتماعی]]، [[انسان‌ها]] باید نخست از درون خود [[آزاد]] گشته و بنده و برده [[شهوات]] و مادیات و دلبستگی‌های [[دنیوی]] نباشند.
بنابراین، برای دریافت و دست‌یابی به آزادی [[واقعی]] [[اجتماعی]]، [[انسان‌ها]] باید نخست از درون خود [[آزاد]] گشته و بنده و برده [[شهوات]] و مادیات و دلبستگی‌های [[دنیوی]] نباشند.
با تقسیم آزادی به [[معنوی]] و اجتماعی، می‌توان طبقه‌بندی تقریباً کاملی از آزادی ارائه داد که هم جنبه‌های درونی و معنوی که به خود افراد مربوط می‌شود را دربر می‌گیرد و هم ابعاد بیرونی و اجتماعی را شامل می‌شود. آنچه امروزه در [[دنیا]] [[مقدس]] و ارجمند است، آزادی‌های اجتماعی و [[سیاسی]] است؛ اما به نظر، آزادی معنوی زیربنا و بنیاد آزادی‌های اجتماعی است. از این‌رو باید تأکید بسیاری بر آزادی معنوی داشت و آزادی معنوی را در [[اولویت]] قرار داد.
با تقسیم آزادی به [[معنوی]] و اجتماعی، می‌توان طبقه‌بندی تقریباً کاملی از آزادی ارائه داد که هم جنبه‌های درونی و معنوی که به خود افراد مربوط می‌شود را دربر می‌گیرد و هم ابعاد بیرونی و اجتماعی را شامل می‌شود. آنچه امروزه در [[دنیا]] [[مقدس]] و ارجمند است، آزادی‌های اجتماعی و [[سیاسی]] است؛ اما به نظر، آزادی معنوی زیربنا و بنیاد آزادی‌های اجتماعی است. از این‌رو باید تأکید بسیاری بر آزادی معنوی داشت و آزادی معنوی را در [[اولویت]] قرار داد.
البته فقدان آزادی‌های اجتماعی یکی از گرفتاری‌های [[بشر]] در طول [[تاریخ]] بوده است. یکی از مقاصد [[انبیا]] به طور کلی و [[قاطع]] این بوده است که آزادی اجتماعی را تأمین کنند و با انواع بندگی‌ها و بردگی‌های اجتماعی و سلب آزادی‌هایی که در [[اجتماع]] [[مشاهده]] می‌شود [[مبارزه]] کنند<ref>گفتارهای معنوی، ص۱۸.</ref>. برای [[اثبات]] آزادی اجتماعی در [[دین]] می‌توان از [[آیه]] ۶۴ [[سوره آل عمران]] بهره گرفت که می‌گوید: در [[مقام]] [[پرستش]]، جز خدای یگانه، چیزی را پرستش نکنیم؛ نه [[مسیح]] را و نه اهرمن را و هیچ کدام از ما دیگری را [[بنده]] و برده خودش قرار ندهد و هیچ کس دیگری را ارباب و آقای خودش نداند<ref>گفتارهای معنوی، ص۱۷.</ref>.
البته فقدان آزادی‌های اجتماعی یکی از گرفتاری‌های [[بشر]] در طول [[تاریخ]] بوده است. یکی از مقاصد [[انبیا]] به طور کلی و [[قاطع]] این بوده است که آزادی اجتماعی را تأمین کنند و با انواع بندگی‌ها و بردگی‌های اجتماعی و سلب آزادی‌هایی که در [[اجتماع]] [[مشاهده]] می‌شود [[مبارزه]] کنند<ref>گفتارهای معنوی، ص۱۸.</ref>. برای [[اثبات]] آزادی اجتماعی در [[دین]] می‌توان از [[آیه]] ۶۴ [[سوره آل عمران]] بهره گرفت که می‌گوید: در [[مقام]] [[پرستش]]، جز خدای یگانه، چیزی را پرستش نکنیم؛ نه [[مسیح]] را و نه اهرمن را و هیچ کدام از ما دیگری را [[بنده]] و برده خودش قرار ندهد و هیچ کس دیگری را ارباب و آقای خودش نداند<ref>گفتارهای معنوی، ص۱۷.</ref>.
خط ۱۹: خط ۲۲:


عناصر مختلفی در دست‌یابی به آزادی معنوی به [[آدمی]] مساعدت می‌کند. از جمله [[تقوا]] که [[انسان]] را از [[اسارت]] و [[بندگی]] [[هوا و هوس]] [[آزاد]] می‌کند، رشته [[آز]] و [[طمع]] و [[حسد]] و [[شهوت]] و [[خشم]] را از گردنش برمی‌دارد و به این ترتیب ریشه رقیت‌ها و بردگی‌های [[اجتماعی]] را از بین می‌برد. مردمی که بنده و برده [[پول]] و مقام و [[راحت‌طلبی]] نباشند، هرگز زیر بار [[اسارت‌ها]] و رقیت‌های اجتماعی نمی‌روند<ref>مجموعه آثار، ج۱۶، ص۵۰۸.</ref>.
عناصر مختلفی در دست‌یابی به آزادی معنوی به [[آدمی]] مساعدت می‌کند. از جمله [[تقوا]] که [[انسان]] را از [[اسارت]] و [[بندگی]] [[هوا و هوس]] [[آزاد]] می‌کند، رشته [[آز]] و [[طمع]] و [[حسد]] و [[شهوت]] و [[خشم]] را از گردنش برمی‌دارد و به این ترتیب ریشه رقیت‌ها و بردگی‌های [[اجتماعی]] را از بین می‌برد. مردمی که بنده و برده [[پول]] و مقام و [[راحت‌طلبی]] نباشند، هرگز زیر بار [[اسارت‌ها]] و رقیت‌های اجتماعی نمی‌روند<ref>مجموعه آثار، ج۱۶، ص۵۰۸.</ref>.
یکی از مهم‌ترین حکمت‌های [[زهدورزی]] و [[ساده‌زیستی]]، آزادی و [[آزادگی]] است. از این‌رو میان [[زهد]] و آزادگی پیوندی کهن و ناگسستنی برقرار است. نیاز و احتیاج، ملاک "رو به مزاجی" است و [[بی‌نیازی]] ملاک "آزادگی". آزادگان [[جهان]] که سبکباری و سبکبالی و قابلیت تحرک و پرواز، اصیل‌ترین آرزوی آنها است از آن جهت زهد و [[قناعت]] را پیشه می‌سازند که نیازها را تقلیل دهند و به نسبت تقلیل نیازها، خویشتن را از قید اسارت اشیاء و اشخاص رها سازند<ref>مجموعه آثار، ج۱۶، ص۲۳۱؛ ر. ک: "زهد در اسلام در آثار استاد مطهری"، پیام حوزه، سال پنجم، ش۱۸، تابستان ۱۳۷۷، ص۳۳-۵۰.</ref>.
یکی از مهم‌ترین حکمت‌های [[زهدورزی]] و [[ساده‌زیستی]]، آزادی و [[آزادگی]] است. از این‌رو میان [[زهد]] و آزادگی پیوندی کهن و ناگسستنی برقرار است. نیاز و احتیاج، ملاک "رو به مزاجی" است و [[بی‌نیازی]] ملاک "آزادگی". آزادگان [[جهان]] که سبکباری و سبکبالی و قابلیت تحرک و پرواز، اصیل‌ترین آرزوی آنها است از آن جهت زهد و [[قناعت]] را پیشه می‌سازند که نیازها را تقلیل دهند و به نسبت تقلیل نیازها، خویشتن را از قید اسارت اشیاء و اشخاص رها سازند<ref>مجموعه آثار، ج۱۶، ص۲۳۱؛ ر. ک: "زهد در اسلام در آثار استاد مطهری"، پیام حوزه، سال پنجم، ش۱۸، تابستان ۱۳۷۷، ص۳۳-۵۰.</ref>.


به هر روی، مسائلی چون [[تقوا]]، [[زهد]] و حتی [[صبر]] و [[استقامت]]، ریشه در [[آزادمنشی]] [[آدمی]] دارند. [[انسان]] در برابر عواملی که درون او را به [[اسارت]] می‌کشاند و او را [[ضعیف]] و [[خوار]] می‌سازد، [[طغیان]] می‌کند و خود را رها می‌سازد و این گونه است که در برابر بندهای برونی نیز [[قیام]] می‌کند و تنها به [[حاکمیت]] [[خداوند]] و دستورهای او گردن می‌نهد و غیر او را [[نفی]] می‌کند.
به هر روی، مسائلی چون [[تقوا]]، [[زهد]] و حتی [[صبر]] و [[استقامت]]، ریشه در [[آزادمنشی]] [[آدمی]] دارند. [[انسان]] در برابر عواملی که درون او را به [[اسارت]] می‌کشاند و او را [[ضعیف]] و [[خوار]] می‌سازد، [[طغیان]] می‌کند و خود را رها می‌سازد و این گونه است که در برابر بندهای برونی نیز [[قیام]] می‌کند و تنها به [[حاکمیت]] [[خداوند]] و دستورهای او گردن می‌نهد و غیر او را [[نفی]] می‌کند.
از آنجا که گفته شد [[آزادی]] راه و معبری برای رسیدن به مقصد است، در این مسیر باید با هوا و [[هوس‌ها]] و [[خواهش‌های نفسانی]] [[مبارزه]] کرد و [[پیروز]] گشت و برای ادامه این راه باید بندها و زنجیرهای بیرونی را گسست و از هرچه تعلق و [[وابستگی]] است [[آزاد]] گشت. آزادی در این معنا، وسیله‌ای برای بروز و ظهور استعدادهای نهفته آدمی است. انسان [[نیازمند]] آزادی است و آزادی به صورت [[فطری]] در نهاد وی به [[ودیعه]] نهاده شده است و وی باید در مسیر [[زندگی]] خویش و برای بروز و ظهور استعدادهای عالی و [[برتر]] [[انسانی]] از آن استفاده کند. در چنین وضعیتی است که [[راه رشد]] و [[پیشرفت]] به سوی کمال برای انسان گشوده می‌شود و [[جامعه انسانی]] هر [[روز]] بیشتر از دیروز به پیش گام بر می‌دارد.
از آنجا که گفته شد [[آزادی]] راه و معبری برای رسیدن به مقصد است، در این مسیر باید با هوا و [[هوس‌ها]] و [[خواهش‌های نفسانی]] [[مبارزه]] کرد و [[پیروز]] گشت و برای ادامه این راه باید بندها و زنجیرهای بیرونی را گسست و از هرچه تعلق و [[وابستگی]] است [[آزاد]] گشت. آزادی در این معنا، وسیله‌ای برای بروز و ظهور استعدادهای نهفته آدمی است. انسان [[نیازمند]] آزادی است و آزادی به صورت [[فطری]] در نهاد وی به [[ودیعه]] نهاده شده است و وی باید در مسیر [[زندگی]] خویش و برای بروز و ظهور استعدادهای عالی و [[برتر]] [[انسانی]] از آن استفاده کند. در چنین وضعیتی است که [[راه رشد]] و [[پیشرفت]] به سوی کمال برای انسان گشوده می‌شود و [[جامعه انسانی]] هر [[روز]] بیشتر از دیروز به پیش گام بر می‌دارد.


گفتنی است [[اسلام]] در عین اینکه [[دینی]] [[اجتماعی]] است و به [[جامعه]] می‌اندیشد و فرد را [[مسئول]] جامعه می‌شمارد اما [[حقوق]] و آزادی فرد را نادیده نگرفته و فرد را غیر اصیل نمی‌شمارد. فرد از نظر اسلام، از نظر [[سیاسی]]، [[اقتصادی]]، [[قضایی]] و اجتماعی دارای [[حقوقی]] است. از نظر سیاسی [[حق]] [[مشورت]] و حق [[انتخاب]]؛ از نظر اقتصادی حق [[مالکیت]] بر محصول کار خود و حق معاوضه، مبادله، [[صدقه]]، [[وقف]]، اجاره، مزارعه و مضاربه؛ از نظر قضایی حق اقامه دعوی، [[احقاق حق]] و حق [[شهادت]]؛ از نظر اجتماعی حق انتخاب شغل، [[مسکن]]، رشته تحصیلی و از نظر [[خانوادگی]] و شخصی [[حق]] [[انتخاب همسر]] را دارا است<ref>مجموعه آثار، ج۲، ص۲۲۶.</ref><ref>[[شریف لک‌زایی|لک‌زایی، شریف]]، [[آزادی (کتاب)|آزادی]]، ص ۱۶.</ref>
گفتنی است [[اسلام]] در عین اینکه [[دینی]] [[اجتماعی]] است و به [[جامعه]] می‌اندیشد و فرد را [[مسئول]] جامعه می‌شمارد اما [[حقوق]] و آزادی فرد را نادیده نگرفته و فرد را غیر اصیل نمی‌شمارد. فرد از نظر اسلام، از نظر [[سیاسی]]، [[اقتصادی]]، [[قضایی]] و اجتماعی دارای [[حقوقی]] است. از نظر سیاسی [[حق]] [[مشورت]] و حق [[انتخاب]]؛ از نظر اقتصادی حق [[مالکیت]] بر محصول کار خود و حق معاوضه، مبادله، [[صدقه]]، [[وقف]]، اجاره، مزارعه و مضاربه؛ از نظر قضایی حق اقامه دعوی، [[احقاق حق]] و حق [[شهادت]]؛ از نظر اجتماعی حق انتخاب شغل، [[مسکن]]، رشته تحصیلی و از نظر [[خانوادگی]] و شخصی [[حق]] [[انتخاب همسر]] را دارا است<ref>مجموعه آثار، ج۲، ص۲۲۶.</ref>.<ref>[[شریف لک‌زایی|لک‌زایی، شریف]]، [[آزادی (کتاب)|آزادی]]، ص ۱۶.</ref>


== آزادی اجتماعی ==
== آزادی اجتماعی ==
طرفداران اصالت [[اجتماع]] می‌گویند باید فقط [[قدرت]] و افتخارات اجتماع را مورد اهمیت قرار داد و در مقابل طرفداران اصالت فرد معتقدند که [[آزادی اجتماعی]] نیاز به [[استدلال]] ندارد؛ چراکه همان‌گونه که [[انسان]] فطرتاً [[آزاد]] است باید در اجتماع نیز آزاد باشد. همان‌طور که [[شهید مطهری]] می‌گوید [[بشر]] باید در اجتماع به گونه‌ای [[زندگی]] کند که از ناحیه سایر افراد اجتماع [[آزادی]] داشته باشد و دیگران مانعی در [[راه رشد]] و [[تکامل]] او نباشند و او را [[محبوس]] نکنند<ref>مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج۳۰، ص۱۷ – ۲۰.</ref>. از دیدگاه [[اسلام]] انسان تکویناً آزاد [[خلق]] شده است تا به کمال مطلوب [[انسانی]] خود برسد؛ اما همان‌طور که آزاد است در [[راه کمال]] یا زوال خود قدم بردارد، [[حق]] ندارد موجب [[سقوط]] [[جامعه]] شود؛ چراکه جامعه هم [[شخصیت]] دارد، اجتماع هم باید به تکامل برسد. در واقع اهداف هر جامعه [[حدود آزادی]] فردی شخص را تعیین می‌کند. [[تاریخ]] [[بشریت]] نشان داده است همواره افراد [[قدرتمند]] با [[سوء]] استفاده از نیروی خود دیگران را [[استثمار]] کردند و مانع زیست [[اجتماعی]] آنها شدند و آنها را به [[بردگی]] و [[اسارت]] خود گرفتند. [[قرآن کریم]] از [[قول پیامبر]] می‌فرماید: {{متن قرآن|وَلَا يَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ}}<ref>«و یکی از ما، دیگری را به جای خداوند، به خدایی نگیرد» سوره آل عمران، آیه ۶۴.</ref>. [[امام خمینی]] معتقدند که [[خدمت]] به [[خالق]]، اصل آزادی است و [[هدف]] آزادی اجتماعی است<ref>صحیفه امام، ج۷، ص۴۸۹.</ref>.<ref>[[علی حسن‌زاده|حسن‌زاده، علی]]، [[آزادی اسلامی - حسن‌زاده (مقاله)| مقاله «آزادی اسلامی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص ۷۹۹.</ref>
طرفداران اصالت [[اجتماع]] می‌گویند باید فقط [[قدرت]] و افتخارات اجتماع را مورد اهمیت قرار داد و در مقابل طرفداران اصالت فرد معتقدند که [[آزادی اجتماعی]] نیاز به [[استدلال]] ندارد؛ چراکه همان‌گونه که [[انسان]] فطرتاً [[آزاد]] است باید در اجتماع نیز آزاد باشد. همان‌طور که [[شهید مطهری]] می‌گوید [[بشر]] باید در اجتماع به گونه‌ای [[زندگی]] کند که از ناحیه سایر افراد اجتماع [[آزادی]] داشته باشد و دیگران مانعی در [[راه رشد]] و [[تکامل]] او نباشند و او را [[محبوس]] نکنند<ref>مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج۳۰، ص۱۷ – ۲۰.</ref>. از دیدگاه [[اسلام]] انسان تکویناً آزاد [[خلق]] شده است تا به کمال مطلوب [[انسانی]] خود برسد؛ اما همان‌طور که آزاد است در [[راه کمال]] یا زوال خود قدم بردارد، [[حق]] ندارد موجب [[سقوط]] [[جامعه]] شود؛ چراکه جامعه هم [[شخصیت]] دارد، اجتماع هم باید به تکامل برسد. در واقع اهداف هر جامعه [[حدود آزادی]] فردی شخص را تعیین می‌کند. [[تاریخ]] [[بشریت]] نشان داده است همواره افراد [[قدرتمند]] با [[سوء]] استفاده از نیروی خود دیگران را [[استثمار]] کردند و مانع زیست [[اجتماعی]] آنها شدند و آنها را به [[بردگی]] و [[اسارت]] خود گرفتند. [[قرآن کریم]] از [[قول پیامبر]] می‌فرماید: {{متن قرآن|وَلَا يَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ}}<ref>«و یکی از ما، دیگری را به جای خداوند، به خدایی نگیرد» سوره آل عمران، آیه ۶۴.</ref>. [[امام خمینی]] معتقدند که [[خدمت]] به [[خالق]]، اصل آزادی است و [[هدف]] آزادی اجتماعی است<ref>صحیفه امام، ج۷، ص۴۸۹.</ref>.<ref>[[علی حسن‌زاده|حسن‌زاده، علی]]، [[آزادی اسلامی - حسن‌زاده (مقاله)| مقاله «آزادی اسلامی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص۷۹۹.</ref>


== منابع ==
== منابع ==
۱۰۷٬۱۸۸

ویرایش