←منابع
بدون خلاصۀ ویرایش |
(←منابع) برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
||
خط ۳۵: | خط ۳۵: | ||
== اوصاف و ویژگیهای شخصیتی == | == اوصاف و ویژگیهای شخصیتی == | ||
زحر بن قیس جعفی را فردی [[شجاع]]<ref>ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۳۰۷؛ ابن حجر، الاصابه، ج۲، ص۵۲۰.</ref> و خطیبی [[بلیغ]]<ref>الصفدی؛ الوافی بالوفیات، ج۱۴، ص۱۲۷.</ref> گفتهاند. منابع [[اهل سنت]] او را در شمار [[تابعین]]<ref>العجلی، معرفة الثقات، ج۱، ص۳۶۹؛ ابنعساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۱۸، ص۴۴۳. </ref> بلکه از کبار<ref>العجلی، معرفة الثقات، ج۱، ص۳۶۹.</ref> و [[ثقات]]<ref>ابن حبان، الثقات، ج۴، ص۲۷۱.</ref> آنان دانسته و از [[شعبی]] به عنوان تنها [[راوی]] وی نام بردهاند<ref>ابن ابی حاتم رازی، الجرح و التعدیل، ج۳، ص۶۱۹؛ ابن حبان، الثقات، ج۴، ص۲۷۱.</ref>. در منابع [[شیعی]] از او در شمار [[اصحاب]]<ref>شیخ طوسی، رجال، ص۶۵؛ ابن داود حلی، رجال، ص۹۶؛ تفرشی، نقد الرجال، ج۲، ص۲۵۳.</ref> و [[راویان]]<ref>شیخ طوسی، رجال، ص۶۵.</ref> [[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} یاد شده است. هر چند برخی منابع شیعی ماجرای [[زندگی]] او را [[سوء]] عاقبتی [[زحر بن قیس]] عنوان کردهاند<ref>نمازی شاهرودی، مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۳، ص۴۲۱.</ref>، اما واقع امر این است که او همان گونه که [[عتبة بن ابیسفیان]] در سخنان خود با [[قیس بن اشعث]] در [[جنگ صفین]] به این امر تصریح کرده که «او فردی است که جز [[منافع]] شخصیاش به چیز دیگری نمیاندیشد»<ref>نصر بن مزاحم منقری، وقعة الصفین، ص۴۰۸؛ ابن قتیبه، الامامه و السیاسه، ج۱، ص۱۳۷؛ ابن اعثم کوفی، الفتوح، ج۳، ص۱۶۵.</ref>. زحر شخصیتی داشته ملوّن و [[جاه طلب]] و به اصطلاح امروز "نان به نرخ [[روز]] خور". تمام تلاشهای این جاهطلب در راستای کسب [[منافع]] مادیاش بود، از این رو با هر [[حکومتی]] دمساز بوده و با آن به راحتی کار کرده است. از این رو زمانی با [[حکومت علی]]{{ع}} بود و مدتی بعد با حکومت معاویه، گاه زبیری بود و چون منافعش در [[حکومت]] [[مروانی]] بر منافعش در حکومت زبیری چربید، به [[سپاه]] زبیری پشت کرد و به [[مروانیان]] پیوست. اما اینکه [[روایت]] مشهور {{عربی|من سره أن ینظر إلی الشهید الحی، فلینظر إلی هذا}}؛ هر که شاد میشود از این که [[شهید]] زندهای را ببیند به این [[مرد]] ([[زحر بن قیس]]) بنگرد» را که [[ابن حجر]] بیان آن را به [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} نسبت داده است<ref>ابن حجر، الاصابه، ج۲، ص۵۲۰.</ref>، گفتهای است که جز او کسی قائل آن نشده است. تقریباً همه مورخین با عبارتهای مختلف این سخن را به [[حجاج بن یوسف ثقفی]] و پس از بازگشت زحر بن قیس از [[جنگ]] سیلحین نسبت دادهاند<ref>احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۸، ص۲۳؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک(تاریخ الطبری)، ج۶، ص۲۴۳؛ ابناثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۴۰۸-۴۰۹.</ref>.<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، مکاتبه اختصاصی با [[دانشنامه مجازی امامت و ولایت]].</ref> | زحر بن قیس جعفی را فردی [[شجاع]]<ref>ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۳۰۷؛ ابن حجر، الاصابه، ج۲، ص۵۲۰.</ref> و خطیبی [[بلیغ]]<ref>الصفدی؛ الوافی بالوفیات، ج۱۴، ص۱۲۷.</ref> گفتهاند. منابع [[اهل سنت]] او را در شمار [[تابعین]]<ref>العجلی، معرفة الثقات، ج۱، ص۳۶۹؛ ابنعساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۱۸، ص۴۴۳. </ref> بلکه از کبار<ref>العجلی، معرفة الثقات، ج۱، ص۳۶۹.</ref> و [[ثقات]]<ref>ابن حبان، الثقات، ج۴، ص۲۷۱.</ref> آنان دانسته و از [[شعبی]] به عنوان تنها [[راوی]] وی نام بردهاند<ref>ابن ابی حاتم رازی، الجرح و التعدیل، ج۳، ص۶۱۹؛ ابن حبان، الثقات، ج۴، ص۲۷۱.</ref>. در منابع [[شیعی]] از او در شمار [[اصحاب]]<ref>شیخ طوسی، رجال، ص۶۵؛ ابن داود حلی، رجال، ص۹۶؛ تفرشی، نقد الرجال، ج۲، ص۲۵۳.</ref> و [[راویان]]<ref>شیخ طوسی، رجال، ص۶۵.</ref> [[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} یاد شده است. هر چند برخی منابع شیعی ماجرای [[زندگی]] او را [[سوء]] عاقبتی [[زحر بن قیس]] عنوان کردهاند<ref>نمازی شاهرودی، مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۳، ص۴۲۱.</ref>، اما واقع امر این است که او همان گونه که [[عتبة بن ابیسفیان]] در سخنان خود با [[قیس بن اشعث]] در [[جنگ صفین]] به این امر تصریح کرده که «او فردی است که جز [[منافع]] شخصیاش به چیز دیگری نمیاندیشد»<ref>نصر بن مزاحم منقری، وقعة الصفین، ص۴۰۸؛ ابن قتیبه، الامامه و السیاسه، ج۱، ص۱۳۷؛ ابن اعثم کوفی، الفتوح، ج۳، ص۱۶۵.</ref>. زحر شخصیتی داشته ملوّن و [[جاه طلب]] و به اصطلاح امروز "نان به نرخ [[روز]] خور". تمام تلاشهای این جاهطلب در راستای کسب [[منافع]] مادیاش بود، از این رو با هر [[حکومتی]] دمساز بوده و با آن به راحتی کار کرده است. از این رو زمانی با [[حکومت علی]]{{ع}} بود و مدتی بعد با حکومت معاویه، گاه زبیری بود و چون منافعش در [[حکومت]] [[مروانی]] بر منافعش در حکومت زبیری چربید، به [[سپاه]] زبیری پشت کرد و به [[مروانیان]] پیوست. اما اینکه [[روایت]] مشهور {{عربی|من سره أن ینظر إلی الشهید الحی، فلینظر إلی هذا}}؛ هر که شاد میشود از این که [[شهید]] زندهای را ببیند به این [[مرد]] ([[زحر بن قیس]]) بنگرد» را که [[ابن حجر]] بیان آن را به [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} نسبت داده است<ref>ابن حجر، الاصابه، ج۲، ص۵۲۰.</ref>، گفتهای است که جز او کسی قائل آن نشده است. تقریباً همه مورخین با عبارتهای مختلف این سخن را به [[حجاج بن یوسف ثقفی]] و پس از بازگشت زحر بن قیس از [[جنگ]] سیلحین نسبت دادهاند<ref>احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۸، ص۲۳؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک(تاریخ الطبری)، ج۶، ص۲۴۳؛ ابناثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۴۰۸-۴۰۹.</ref>.<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، مکاتبه اختصاصی با [[دانشنامه مجازی امامت و ولایت]].</ref> | ||
==[[زحر بن قیس جعفی]]، [[کارگزار]] [[مدائن]]== | |||
[[ابن حجر]] در اصابه مینویسد: [[زحر بن قیس بن مالک بن معاویه جعفی]] [[پیامبر]]{{صل}} را دیده و از [[شجاعان]] است و با علی{{ع}} بود. پس هرگاه به او نگاه میکرد میفرمود: کسی که خوشحال میشود که به [[شهید]] زنده نگاه کند به این بنگرد. او را علی{{ع}} بر مدائن گمارد و برای زحر بن قیس چهار فرزند نجیب و از اشراف، در [[کوفه]] بود: یکی از آنها [[فرات]] نام داشت که مختار او را کشت و دومی [[جبله]] که با فرزند [[اشعث]] کشته شد، او [[فرمانده]] [[قاریان]] بود. سوم [[جهم]] بن [[زحر]] بود که همراه قتیبه در [[خراسان]] و [[ولایت]] [[جرجان]] را داشت. چهارم [[جمال]] بن زحر که در روستا بود تمام اینها را [[ابن کلبی]] ذکر کرده است<ref> الإصابه، ج۲، ص۵۲۰ و ابن کلبی، نسب معد والیمن الکبیر، ص۳۰۷.</ref>. | |||
از این سخنان، [[کارگزاری]] زحر بر مدائن به خوبی استفاده میشود و تجلیلی که علی از وی داشته است. اما به نظر ما کارگزاری وی بر مدائن قابل [[نقد]] و بررسی است و سخنی که از علی{{ع}} دربارهاش نقل شده، مورد تردید جدی است و از نظر ما نادرست است. در کتاب ابن کلبی آمده که این سخن را [[حجاج]] گفته است. پیش از این که در این در مورد سخنی بگوییم شرح حال وی را از [[سفینة]] البحار [[محدث قمی]] نقل میکنیم.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین (کتاب)|سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین]]، ج۱، ص 329-330.</ref> | |||
==شرح حال زحر بن قیس== | |||
در [[سفینة البحار]] مرحوم [[شیخ عباس قمی]] به نقل از [[بحارالأنوار]] مینویسد: زحر بن قیس کسی است که [[امیرالمؤمنین]] برنامهاش را از [[بصره]] به [[مردم کوفه]] به وسیله او فرستاد، تا از او درباره [[جنگ جمل]] بپرسند و از آن آگاهشان نماید<ref>بحارالأنوار، ج۳۲، ص۳۳۳.</ref>. | |||
او را حضرت از کوفه به سوی [[جریر بن عبدالله]] در مرز هَمَدان همراه نامهای فرستاد. او خطبهای خواند و [[مردم]] را به [[بیعت]] امیرالمؤمنین [[دعوت]] کرد<ref>بحارالأنوار، ج۳۲، ص۳۵۹.</ref>. | |||
او در هنگام جنگ جمل درباره علی گفت: | |||
{{شعر}} | |||
{{ب|''أَضْرِبُكُمْ حَتَّى تُقِرُّوا لِعَلِيٍّ''|2=''خَيْرِ قُرَيْشٍ كُلِّهَا بَعْدَ النَّبِيِّ''}} | |||
{{ب|''مَنْ زَانَهُ اللَّهُ وَ سَمَّاهُ الْوَصِيَّ''|2=''إِنَّ الْوَلِيَّ حَافِظٌ ظَهْرَ الْوَلِيِّ...''<ref>بحارالأنوار، ج۳۸، ص۲۳.</ref>}} | |||
{{پایان شعر}} | |||
و این [[شعر]] هم از اوست: | |||
{{شعر}} | |||
{{ب|''فَصَلَّى الْإِلَهُ عَلَى أَحْمَدَ''|2=''رَسُولِ الْمَلِيكِ تَمَامِ النِّعَمِ''<ref>بحارالأنوار، ج۳۸، ص۲۳.</ref>}} | |||
{{پایان شعر}} | |||
[[ابو الفرج]] [[زحر بن قیس جعفی]] را مانند [[سماک بن مخرمه اسدی]] صاحب [[مسجد]] [[سماک]] [[کوفه]]، [[عمر بن سعد]] و [[شمر بن ذی الجوشن]] جزو هفتاد تن از [[شاهدان]] علیه [[حجر بن عدی]] و [[یاران]] وی ذکر کرده است <ref>اصفهانی، أغانی، ج۱۷، ص۱۵۰.</ref>. | |||
[[ابن عدیم]] درباره وی گوید: [[زحر بن قیس جعفی بدائی کوفی]] از [[بنی بداء جعفی]] بود. وی سوارهای [[شریف]] و [[سخنوری]] [[بلیغ]] بود با [[علی بن ابی طالب]]{{ع}} در [[صفین]] بود و از او و از [[حسن بن علی]]{{ع}} [[روایت]] میکند و از او [[عامر شعبی]] روایت میکند. او کسی است که علی{{ع}} وی را از صفین به [[قطقطانه]] فرستاد تا مسیر [[معاویه]] را قطع کند، چون این خبر به معاویه رسید وی [[ضحاک بن قیس]] را به سوی زحر فرستاد و زحر توانست [[ضحاک]] را [[شکست]] بدهد و معاویه با او برخورد و او را ملامت کرد و ضحاک به علی{{ع}} پیوست. و گفته میشود زحر کسی است که [[سر امام حسین]]{{ع}} را نزد [[یزید بن معاویه]] برد<ref>ابن عدیم، بغیة الطلب فی تاریخ حلب، ج۸، ص۳۷۸۳؛ ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۱۸، ص۴۴۳، ش۲۲۴۲.</ref>.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین (کتاب)|سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین]]، ج۱، ص 330-331.</ref> | |||
==نقش [[زحر بن قیس]] در [[واقعه کربلا]]== | |||
[[ابن زیاد]] سر امام حسین{{ع}} و [[سرهای شهدای کربلا]] را به زحر بن قیس جعفی داد و او را به جانب [[یزید بن معاویه]] فرستاد. وقتی که زحر در [[شام]] بر [[یزید]] وارد شد گفت: [[بشارت]] باد [[امیرالمؤمنین]] را به فتح [[خدا]] و [[پیروزی]] وی، آنگاه واقعه کربلا و چگونگی [[کشتن امام]] و یارانش را شرح داد. یزید مدتی سرش را پایین انداخت و بعد سر بلند کرد و گفت من به پیروزی شما بدون کشتن هم [[راضی]] بودم<ref>تاریخ طبری، ج۴، ص۳۵۱؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۳، ص۲۱۲ و جمل من أنساب الأشراف، ج۳، ص۴۱۵؛ ابن کثیر، البدایة و النهایه، ج۸، ص۱۹۲؛ الفتوح، عربی، ج۵ - ۶، ص۱۴۷؛ الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۲۹۸؛ مفید، الارشاد، ج۲، ص۱۱۶؛ بحار الأنوار، ج۴۵، ص۱۲۴ و ۱۲۹.</ref>. | |||
[[محدث قمی]] مینویسد: در [[نور الأبصار (کتاب)|نور الأبصار]] و [[تذکره سبط (کتاب)|تذکره سبط]] ([[ابن جوزی]]) آمده که او را یزد بیرون کرد و هیچ صلهای به او نداد<ref>سبط ابن جوزی، تذکرة الخواص، ص۲۶۱.</ref>. او میافزاید [[امام حسین]]{{ع}} از این جریان خبر داده. [[روایت]] شده که به [[زُهیر بن قین]] فرمود: ای زهیر اینجا محل [[شهادت]] من است و بخشی از جسدم – سرم را- به [[زحر بن قیس]] میبرد و بر [[یزید]] وارد میشود که به او چیزی بدهد اما چیزی به او نمیدهد. این را [[سید]] [[بحرانی]] در مدینةُ المعاجز<ref>ابن نما، ذوب التضار، ص۲۹؛ بحرانی، مدینة المعاجز، ج۳، ص۴۵۱.</ref> از [[ابو جعفر محمد بن جریر شیعی]]<ref>طبری، دلائل الامامه، ص۷۴.</ref>) نقل کرده است<ref>قمی، سفینة البحار، ج۲، ص۴۴۴، چاپ آستان قدس رضوی.</ref>. | |||
از آنچه محدث قمی نقل کرده استفاده میشود که زحر بن قیس یک نفر بیشتر نبوده است. در نتیجه این که برخی در [[ترجمه]] [[نفس المهموم]] آنها را دو نفر دانستهاند؛ یکی که با علی{{ع}} بود و دیگری که [[سر امام حسین]]{{ع}} را به [[شام]] برده و برای اوّلی [[سخن امام]] را که گفته وی [[شهید]] زنده است نقل کرده، درست نیست. [[امام علی]]{{ع}} کسی را که اینگونه بدعاقبت بوده شهید زنده معرفی نمیکند. افزون بر اینکه مشخص نیست که وی در چه [[جنگی]] در [[زمان]] حضرت مجروح شده است.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین (کتاب)|سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین]]، ج۱، ص 331-332.</ref> | |||
==زحر بن قیس پس از [[واقعه کربلا]]== | |||
[[زحر بن قیس جعفی]] از [[فرماندهان]] [[عبد الله بن مطیع]] [[نماینده]] [[ابن زبیر]] در [[کوفه]] و در هنگام [[جنگ]] علیه مختار بود<ref>تاریخ طبری، ج۴، ص۴۹۹.</ref>. [[مصعب بن زبیر]] او را همراه هزار نفر به کمک ابن [[معمر]] فرستاد<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۴.</ref>. در جنگ [[حجاج بن یوسف]] با [[شبیب]] وی را همراه با ۱۸۰۰ سوار فرستاد و در سیلحین با هم درگیر شدند به گونهای که [[سپاه]] [[شبیب بن یزید شیبانی]] [[تصور]] کردند [[زحر بن قیس]] کشته شده و بسیار خوشحال شدند، ولی او به شدت مجروح شده بود. بیش از دهها جراحت در سر و صورت داشت. زخم نیزه هم داشت. او را به [[کوفه]] نزد [[حجّاج]] آوردند، حجّاج او را بر تختی نهاد و به کسانی که در اطراف او بودند چنین گفت: کسی که خوشحال میشود نگاه کند به مردی که از [[اهل بهشت]] است و بین [[مردم]] راه میرود در حالی که [[شهید]] است به این نگاه کند.<ref>{{عربی|مَنْ سَرَّهُ أَنْ يَنْظُرَ إِلَى رَجُلٍ مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ يَمْشِي بَيْنَ النَّاسِ وَ هُوَ شَهِيدٌ فَلْيَنْظُرْ إِلَى هَذَا}}؛ تاریخ طبری، ج۵، ص۷۳؛ ابن کلبی، نسب معد والیمن الکبیر، ص۳۰۷، {{عربی| مَنْ سَرَّهُ أَنْ يَنْظُرَ إِلَى الشَّهِيدِ الْحَيِّ...}}.</ref>؛ | |||
بنابراین تعبیر «شهید زنده» درباره زحر بن قیس از سوی [[حجاج]] به کار رفته، نه [[امام علی]]{{ع}} چون ما جایی نداریم که وی در [[زمان]] حضرت به شدت مجروح شده باشد. مشابه این عبارت را [[بلاذری]] در [[انساب الأشراف (کتاب)|انساب الأشراف ]]<ref>بلاذری، جمل من أنساب الاشراف، ج۸، ص۲۳ و ۳۰.</ref> و [[ابن اثیر]] در [[الکامل]] آوردهاند<ref>ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۵۰.</ref>.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین (کتاب)|سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین]]، ج۱، ص 332-333.</ref> | |||
==[[شعبی]] [[راوی]] کارگزاری [[زحر]] بر مدائن== | |||
کسی که کارگزاری وی را بر مدائن نقل کرده [[عامر بن شراحیل]] معروف به شعبی است. در کتاب [[تاریخ بغداد]] [[مجالد بن سعید]] از شعبی نقل میکند که [[زحر بن قیس جعفی]] به من خبر داد (أخبرنی) که علی{{ع}} مرا به [[فرماندهی]] چهارصد نفر گمارد و به ما دستور داد که به عنوان مرزدار در مدائن فرود آییم. به [[خدا]] [[سوگند]] روزی در هنگام غروب در راه نشسته بودیم که مردی نزد ما آمد در حالی که مرکبش به شدت عرق کرده بود. گفتیم از کجا میآیی؟ گفت: از کوفه. گفتیم: کی خارج شدهای؟ گفت: امروز. گفتیم: چه خبر؟ گفت: [[امیرالمؤمنین]] برای [[نماز صبح]] خارج شده بود که [[ابن بجده]] و [[ابن ملجم]] به او ضربهای زدند، ضربهای که به کمتر از آن مرد میمیرد. سپس رفت. [[عبدالله بن وهب سبائی]] در حالی که دستش را به [[آسمان]] بلند کرده بود گفت: اللّه اکبر، اللّه اکبر! به او گفتم: چه چیزی (تعجب آور) برای توست؟ گفت: اگر به ما خبر بدهند که مغز او را دیدهاند که (از سر) خارج شده میدانیم که [[امیرالمؤمنین]] نمیمیرد تا [[عرب]] را با عصای خودش [[رهبری]] کند. وی افزود به [[خدا]] [[سوگند]] درنگ نکردیم جز همان شب را که نامهای از [[حسن بن علی]]{{ع}} رسید: «از عبدالله حسن [[امیر المؤمنین]]{{ع}} به [[زحر بن قیس]]. اما بعد، [[بیعت]] از کسانی که نزد تو هستند بگیر». گفتم (به عبدالله بن وهب) چه شد آنچه گفتی که علی نمیمیرد)؟ گفت: من برای او (علی) مرگی نمیبینم<ref>خطیب، تاریخ بغداد، ج۸، ص۴۸۹؛ ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۱۸، ص۴۴۴.</ref>. | |||
این نقل اساس [[کارگزاری]] زحر بن قیس بر [[مدائن]] است که [[ابن ابی الدنیا]] نیز در [[مقتل امیرالمؤمنین]] آن را از مجالد از [[شعبی]] با همین عبارات نقل کرده است<ref>ابن أبی الدنیا، مقتل امیر المؤمنین{{ع}}، ص۹۲.</ref>. وی نقل دیگری هم از زحر بن قیس دارد که در آنجا مدعی زنده بودن علی توسط ابن سوداء از [[قبیله همدان]] است که به او [[عبدالله بن سبأ]] میگفتند و نقل کرده که زحر خبر ضربت خوردن علی{{ع}} را برای [[حسین بن علی]]{{ع}} که در مدائن بود، برده است<ref>ابن أبی الدنیا، مقتل امیر المؤمنین{{ع}}، ص۹۶.</ref>. | |||
بلاذُری همین نقل اخیر را به اختصار از مجالد از شعبی از زحر بن قیس آورده است که وقتی خبر کشته شدن علی{{ع}} را به مدائن دادم مردی چنین ادعایی کرد ولی نام وی را ذکر نکرده است<ref>بلاذری، جمل من أنساب الأشراف، ج۳، ص۲۶۲.</ref>. گفتهاند که در آن هنگام حسین در مدائن بوده که پدرش وی را برای رفتن به [[شام]] فرستاد. وقتی که [[نامه امام]] حسن{{ع}} آمد، وی به [[کوفه]] بازگشت. برخی هم گفتهاند حسین{{ع}} در هنگام [[قتل]] پدرش در کوفه بوده است<ref>بلاذری، جمل من أنساب الأشراف، ج۳، ص۲۵۸.</ref>. | |||
بنا به این نقل [[زحر بن قیس]] فقط خبر را به [[آگاهی امام حسین]]{{ع}} رسانده و وی [[کارگزار]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} در [[مدائن]] نبوده است.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین (کتاب)|سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین]]، ج۱، ص 333-335.</ref> | |||
==بررسی نقل [[شعبی]]== | |||
بنا به نقل ذکر شده زحر بن قیس کارگزار نبوده و فقط به مدائن رفته است و برای [[امام حسین]]{{ع}} خبر برده است. اگر ما اصل رفتن زحر بن قیس را به مدائن درست بدانیم جزئیات آن را از جمله آنچه درباره [[غلو]] افراد ذکر شده، نادرست و جعلی است و چون موضوع مربوط به [[حضرت علی]]{{ع}} است اندکی در آن درنگ میکنیم. | |||
#چرا باید زحر بن قیس مطالب خود را با [[سوگند]] ذکر کند آیا جز این است که وی میخواسته مطالب غیر [[واقعی]] را با سوگند جا بیندازد. | |||
#چطور شده که [[امام حسن]]{{ع}} برای چهارصد نفر [[نامه]] نوشته و از او میخواهد از آنها [[بیعت]] بگیرد؟ آیا مدائن کارگزار نداشته؟ برابر آنچه ذکر کردیم حداقل دو کارگزار داشته است: [[ثابت بن قیس]] و [[سعد بن مسعود]]. چرا نامه به آنها را نقل نکرده است. | |||
#در نقل [[خطیب]] و ابن ابی الدنیا ادعا شده که [[عبدالله بن وهب سبائی]]، مدعی شده که علی نمرده است و گروهی غالی در مدائن بودند و حال آنکه عبدالله بن وهب جزو سران [[خوارج]] بود و در [[جنگ نهروان]] کشته شده بود<ref>بلاذری، أنساب الاشراف، ج۳، ص۱۴۷؛ تاریخ طبری، ج۴، ص۶۵.</ref>. | |||
چگونه وی ادعای زنده بودن علی را داشته است. ظاهراً ناقل بعدی دیده این از نظر [[تاریخی]] درست نیست از این روی وی را ابن سوداء از [[قبیله همدان]] به نام [[عبد الله بن سبأ]] دانسته است. | |||
[[انتخاب نام]] عبدالله بن وهب از آن رو بوده که در [[زمان]] [[جعل حدیث]] نام وی به گونهای در اذهان همراه با [[زشتی]] بوده است. ذکر قبیله همدان هم به جهت طرفداری آنها از حضرت و از [[اهل بیت]] بوده است. | |||
به نظر ما این جریان ساختگی است که توسط [[شعبی]] و با [[همکاری]] [[زحر بن قیس]] که بعدها مخالف اهل بیت شده و [[سرهای شهدای کربلا]] را به [[شام]] برده و علیه مختار جنگیده، ساخته شده است. برای روشن شدن موضوع چند نکته باید روشن شود: | |||
#شعبی کیست و چرا به این [[جعل]] دست زده است؟ | |||
#چرا و در چه مقطعی این [[حدیث]] ساخته شده؟ | |||
#چرا ادعا شده که [[غالیان]] در [[مدائن]] بودهاند؟<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین (کتاب)|سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین]]، ج۱، ص 335-336.</ref> | |||
==شعبی کیست== | |||
[[عامر بن شراحیل همدانی حمیری]] معروف به [[شعبی]]، در سال ۱۷ یا ۲۸ ه، در [[کوفه]] زاده شده<ref>ذهبی، سیر أعلام النبلاء، ج۴، ص۲۹۵.</ref>. وی در دوران [[حکومت علی]]{{ع}} [[نوجوانی]] بیش نبود<ref>ثقفی، الغارات، ص۳۶.</ref>. در [[رحبه]] [[مسجد کوفه]] علی را دیده و پشت سر [[امام]] [[نماز]] گزارده است. [[حدیث]] بسیاری از [[صحابه]] شنیده و [[علم]] حساب را از [[حارث اعور]] آموخته است<ref>ابن سعد، طبقات الکبری، ج۶، ص۲۴۸؛ ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج۴، ص۲۹۶.</ref>. | |||
[[ابن شُبرُمه]] گوید که شعبی میگفت هیچ [[حدیثی]] را ننوشته و فقط از [[حفظ]] نقل میکند<ref>ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۲۵، ص۳۵۰.</ref>. | |||
شعبی مدتی کاتب [[عبد الله بن مطیع]] و [[عبدالله بن یزید خطمی]]، [[حاکمان کوفه]] از طرف [[عبدالله بن زبیر]] بود<ref> بغدادی، ابن حبیب، المحبّر، ص۳۷۹؛ ابن قتیبه، المعارف، ص۳۹۵، ۴۴۹، ۴۷۳ و ۵۹۵.</ref>. | |||
در آغاز [[قیام مختار]] با وی همراه شد و بعد وی را ترک گفت و از کوفه به [[مدینه]] رفت و ده یا هیجده ماه در آنجا ماند<ref>ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۲۵، ص۳۴۴؛ همو، طبقات الکبری، ج۶، ص۲۴۸.</ref>. سپس به کوفه بازگشت و مورد توجه [[مصعب بن زبیر]] قرار گرفت<ref>ابن کثیر، البدایة والنهایه، ج۸ ص۳۵۱.</ref>. در [[قیام]] [[عبدالرحمان بن محمد بن اشعث]] در جمع قرّاء بود<ref>تاریخ خلیفة بن خیاط، ص۲۲۱.</ref> و بعد [[حجّاج]] وی را در سال ۷۵ ه به [[ریاست]] [[قبیله همدان]] گمارد<ref>ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج۴، ص۲۹۷.</ref>. وی مدتی [[معلم]] [[فرزندان]] [[عبد الملک مروان]] بود<ref>المحبر، ص۴۷۵.</ref>. سه سال در دربار وی [[خدمت]] کرد و به عنوان [[سفیر]] [[عبد الملک]] نزد [[پادشاه روم]] رفت و در چند [[مأموریت]] دیگر شرکت نمود<ref>ذهبی، سیر أعلام النبلاء، ج۴، ص۲۹۵؛ دائر المعارف الاسلامیه، ج۱۳، ص۳۰۳.</ref>. [[شعبی]] به مدت سه سال (۹۹ - ۱۰۱ ه) [[قاضی کوفه]] بود<ref>الراوی، العراق فی العصر الأموی، جدول پایانی.</ref>. در سال ۱۰۴ درگذشت<ref>همو، طبقات الکبری، ج۶ ص۲۵۶.</ref>. بیشتر روایاتی که در [[نکوهش]] مختار وجود دارد، از شعبی است. | |||
شعبی، [[حارث اعور]] را [[دروغگو]] معرفی کرده است. بسیاری از علمای [[اهل سنت]] این [[تکذیب]] را نادرست دانسته و گفتهاند: از آن رو از حارث ایراد گرفته که وی بسیار علاقهمند به علی{{ع}} بود<ref>ابن حجر، تهذیب التهذیب، ج۲، ص۱۱۷.</ref>. | |||
[[شیخ مفید]] بهترین [[نقد]] را بر شعبی دارد وی کتابی در رد شعبی نگاشته است<ref>مفید، مقنعه، ص۱۷.</ref> و در [[فصول المختاره (کتاب)|فصول المختاره]] دربارهاش میگوید: شعبی مشهور به [[دشمنی با علی]]{{ع}} و [[شیعیان]] و [[خاندان]] حضرت بود. وی معروف به [[دروغگویی]]، مستی، شرابخواری، [[قماربازی]] و [[عیاری]] است. او [[معلم]] [[فرزندان]] [[عبد الملک بن مروان]] و قصهگوی شبانه [[حجّاج]] بود. وقتی که مشغول [[بازی]] شطرنج و نرد بود به [[نماز]] بها نمیداد<ref>مفید، فصول المختاره، ص۲۱۶.</ref>. از دروغهای وی است که در [[جنگ جمل]] جز چهار نفر از [[صحابه]] حضور نداشتند و اگر کسی بیش از این بیاورد من دروغگویم: علی، [[عمار]]، [[طلحه]] و [[زبیر]] و حال آنکه [[اهل]] [[سیره]] اتفاق دارند که همراه علی هشتصد تن از [[انصار]] و نهصد تن از اهل [[بیعت رضوان]] و هفتاد نفر از اهل [[بدر]] بودند. شیخ مفید به [[اخبار]] نادرست دیگری از وی اشاره میکند<ref>مفید، فصول المختاره، ص۲۱۶.</ref>. در کتاب افصاح مینویسد: وی و امثال وی نسبت به [[ابوبکر]]، [[عمر]] و [[عثمان]] [[تعصب]] دارند و با [[دروغ]]، به [[بنی امیه]] [[تقرّب]] میجستند<ref>مفید، الافصاح فی امامة امیر المؤمنین، ص۲۱۱.</ref>.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین (کتاب)|سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین]]، ج۱، ص 336-338.</ref> | |||
==چرا و در چه مقطعی جریان [[غلو]] سبئیه ساخته شده== | |||
در بحث سبئیه این ابهام وجود دارد که چرا آنها در [[هنگام قیام]] علیه [[عثمان]] و [[جنگ جمل]] حضور دارند. اما در [[جنگ صفین]] تا [[قیام مختار]] از آنها خبری نیست؟ ما با تحلیل این [[روایت]] [[شعبی]] تلاش خواهیم کرد که به این [[پرسشها]] پاسخ دهیم. | |||
از نظر ما جریان سبئیه و اتهامهای فراوان علیه مختار توسط [[خاندان]] [[آل زبیر]] در [[کوفه]] ساخته شده است. از این روی در جنگ جمل و قیام مختار که با این خاندان [[ارتباط]] دارد جریان سبئیه مطرح است، اما در جنگ صفین و بعد از آن خبری از آنها نیست تا [[زمان]] مختار در کوفه که آل زبیر با [[شیعیان]] درگیر میشوند. علت آن است که پس از کشته شدن مختار و [[دستگیری]] [[یاران]] وی [[مسعودی]] مینویسد: [[مصعب بن زبیر]] هفت هزار نفر را که [[طالب خون حسین]]{{ع}} بودند کشت. اینها همه از شیعیان بودند<ref>مسعودی، مروج الذهب، ج۳، ص۱۷۷ و چاپ ایران، ص۹۹.</ref>. | |||
پانصد نفر از [[قبیله همدان]] را از زیر تیغ گذراند<ref>تاریخ طبری، ج۴، ص۵۷۲.</ref>. [[عبدالله بن عمر]] در دیداری که با [[مصعب]] داشت گفت: تو کشنده هفت هزار نفر از [[مردم]] [[مسلمان]] در یک صبح هستی؟ مصعب گفت آنها [[کافر]] و ساحر بودند. [[ابن عمر]] گفت: اگر آنها از [[ارث]] پدرت و گوسفند بودند، کشتن آنها [[اسراف]] بود<ref>تاریخ طبری، ج۴، ص۵۷۴.</ref>. | |||
بهترین راه برای این که این [[کشتار]] وحشتناک را توجیه کنند ادعای [[غلو]] آنها بود. [[شاهد]] آن هم این است که از دو [[همسر]] مختار که یکی دختر [[سمرة بن جندب]] و دیگری دختر [[نعمان بن بشیر]] بود خواستند که از مختار که [[ادعای پیامبری]] داشته [[برائت]] بجویند. دختر سمره شرط آنها را پذیرفت اما دختر نعمان این ادعا را رد کرد و در نتیجه به [[اتهام]] اینکه شوهر خود را [[پیامبر]] میدانسته بین کوفه و [[حیره]] کشته شد<ref>مسعودی، مروج الذهب، ج۳، ص۱۰۳ و چاپ ایران، ص۹۹.</ref>. بنا براین کشتن [[غالیان]] نه تنها جایز بلکه لازم است. | |||
اما این که چرا شعبی و [[زحر]] گروهی را در [[مدائن]] متهم به [[غلو]] کردهاند؟! همانگونه که اشاره شد [[شعبی]] از [[مخالفان]] مختار بود [[مورخان]] از ملاقاتی خبر دادهاند که بین [[مصعب بن زبیر]] و شعبی برگزار شده در حالی که [[عایشه دختر طلحه]] و [[همسر]] مصعب در آن حضور داشته، [[انگیزه]] این [[دیدار]] را ذکر نکردهاند. فقط برخی گفتهاند که شعبی میخواسته بین آنها [[آشتی]] برقرار نماید. اما در همین گزارش آمده که مصعب به دستور همسرش ده هزار درهم به شعبی داده و شعبی فقط از [[زیبایی]] همسر مصعب گزارش داده است<ref>ابن کثیر، البدایة والنهایة، ج۸، ص۳۵۱.</ref>. به نظر ما نقشه متهم کردن [[شیعیان]] در این جلسه ریخته شده و با [[جعل]] این خبر و [[همکاری]] [[زحر بن قیس]] آنها را به غلو متهم کردند تا کشتن آنها قابل توجیه باشد. | |||
اما علت این که جریان در مدائن مطرح شده است، آن بود که بسیاری از [[یاران مختار]] از [[موالی]] و [[ایرانیان]] مقیم [[کوفه]] و معروف به [[حمراء]] بودند<ref>ر.ک: دینوری، أخبار الطوال، ص۲۹۳، دینوری ۲۰۰۰۰ هزار نفر از سپاه مختار را از موالی و ایرانیان دانسته است.</ref>. در نتیجه وقتی شما مرکز غلو و [[غالیان]] را در مدائن دانستی به این معناست که بسیاری از موالی و ایرانیان که در [[سپاه]] مختار بودند و کشته شدند از همین غالیان بودند و کشتن آنها [[واجب]] بوده است. جالب است که توجه کنیم مخالفان [[طلحه]] و [[زبیر]] در [[جنگ جمل]] متهم به غلو شدهاند؛ هم [[حکیم بن جبله]] که همراه با گروهی و فرزندش با [[ناکثین]] جنگید و به [[دفاع]] از [[عثمان بن حنیف]] پرداخت و پیش از آمدن [[امام علی]]{{ع}} به [[بصره]] به [[شهادت]] رسید<ref>تاریخ طبری، ج۳، ص۳۶۸.</ref> و هم گروه محافظان بیتالمال معروف به زُط و سبابجه که شبانه به آنها [[حمله]] کردند و گروهی از آنان را کشتند <ref>ر.ک: وسائل الشیعه، ج۱۸، ص۵۵۳، در روایتی مرسل آنها متهم به غلو شدهاند.</ref>. [[ابن ابی الحدید]] مینویسد آنان را مانند گوسفند سر بریدند. جمع آنها را هفتاد تا چهارصد نفر ذکر نموده و اولین گروهی از [[مسلمانان]] میداند که سرشان را از [[بدن]] جدا کردند<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۹، ص۳۲۱؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۲، ص۲۲۸؛ تاریخ طبری (هشت جلدی)، ج۳، ص۴۸۴، در این جا نام آنها سیابجه آمده.</ref>. [[امام علی]]{{ع}} به کشته شدن این جمع و [[لزوم]] تحویل [[قاتلان]] آنها در [[خطبههای نهج البلاغه]] اشاره مینماید <ref>نهج البلاغه، صبحی صالح، خطبه ۱۷۲، ص۲۴۷؛شیخ مفید، الجمل، ص۲۸۵، ۳۳۱، ۳۳۴.</ref>. [[ابن سوداء]] هم از قبیله [[همدان]] معرفی میشود چون بیشتر کشته شدگان به دست مصعب از این [[قبیله]] بودند.<ref>ر. ک: مجله حوزه، شماره ۸۸، ص۸۱، مقاله «تهاجم نو، با شبهه کهنه علیه تشیع، افسانه ابن سبأ».</ref>.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین (کتاب)|سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین]]، ج۱، ص 338-341.</ref> | |||
== منابع == | == منابع == | ||
خط ۴۲: | خط ۱۲۹: | ||
# [[پرونده:9030760879.jpg|22px]] [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[قاتلان امام حسین ـ حسینی ایمنی (مقاله)|'''قاتلان امام حسین''']]، [[دانشنامه پژوهه (کتاب)|دانشنامه پژوهه]]، پژوهشکده باقرالعلوم{{ع}} | # [[پرونده:9030760879.jpg|22px]] [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[قاتلان امام حسین ـ حسینی ایمنی (مقاله)|'''قاتلان امام حسین''']]، [[دانشنامه پژوهه (کتاب)|دانشنامه پژوهه]]، پژوهشکده باقرالعلوم{{ع}} | ||
# [[پرونده:9030760879.jpg|22px]] [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، مکاتبه اختصاصی با [[دانشنامه مجازی امامت و ولایت]] | # [[پرونده:9030760879.jpg|22px]] [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، مکاتبه اختصاصی با [[دانشنامه مجازی امامت و ولایت]] | ||
# [[پرونده:1100829.jpg|22px]] [[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین (کتاب)|'''سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین ج۱''']] | |||
{{پایان منابع}} | {{پایان منابع}} | ||