علم سیاست: تفاوت میان نسخهها
جز
جایگزینی متن - 'علم سیاست' به 'علم سیاست'
HeydariBot (بحث | مشارکتها) |
|||
خط ۱۹: | خط ۱۹: | ||
مسلماً نمیتوان حوزه و گستره هر علم را به طور دقیق مشخص نمود و مرز میان علوم را به صورت [[قطعی]] [[تعیین]] و ترسیم نمود؛ زیرا [[درهم]] تنیدگی موضوعات و امکان ملاحظه یک موضوع از ابعاد گوناگون، موجب پیدایش حوزههای مشترک علوم و گاه همپوشی آنها میشود. بهویژه، این امر در زمینه [[علوم اجتماعی]] نمود [[عینی]] فراوانتری دارد. چون عرصه فعالیتهای بشری را نمیتوان به حیطههای کاملاً منفصل از یکدیگر تقسیم نمود، همچنین نمیتوان [[گرایشها]]، [[اندیشهها]] و [[فعالیتهای سیاسی]] [[انسان]] را از [[جهانبینی]]، [[اعتقادات]]، [[اخلاق]] و حیثیت مادی [[زندگی]] او جدا دید. | مسلماً نمیتوان حوزه و گستره هر علم را به طور دقیق مشخص نمود و مرز میان علوم را به صورت [[قطعی]] [[تعیین]] و ترسیم نمود؛ زیرا [[درهم]] تنیدگی موضوعات و امکان ملاحظه یک موضوع از ابعاد گوناگون، موجب پیدایش حوزههای مشترک علوم و گاه همپوشی آنها میشود. بهویژه، این امر در زمینه [[علوم اجتماعی]] نمود [[عینی]] فراوانتری دارد. چون عرصه فعالیتهای بشری را نمیتوان به حیطههای کاملاً منفصل از یکدیگر تقسیم نمود، همچنین نمیتوان [[گرایشها]]، [[اندیشهها]] و [[فعالیتهای سیاسی]] [[انسان]] را از [[جهانبینی]]، [[اعتقادات]]، [[اخلاق]] و حیثیت مادی [[زندگی]] او جدا دید. | ||
در این میان، ارتباط علم سیاست با [[علوم انسانی]] از [[پیوستگی]] و اشتراک فزونتری برخوردار است؛ چرا که سیاست قلمرو وسیعی را شامل میشود و نتیجه سیاست در بخشهای مختلف زندگی [[بشر]] [[ظهور]] و بروز پیدا میکند. در مقابل، سیاست نیز از دستاوردهای سایر علوم در تحقق اهداف خود بهره میجوید و همین امر موجب میشود که برخی، علم سیاست را علمی میانرشتهای بدانند؛ به شکلی که میتواند تنها در چارچوب گستردهتر رشتههای هم پیوند، به بررسی پدیدههای [[سیاسی]] بپردازد<ref>عالم، عبدالرحمن، تاریخ فلسفه سیاسی غرب، ج۱، ص۶۴.</ref>. | در این میان، ارتباط علم سیاست با [[علوم انسانی]] از [[پیوستگی]] و اشتراک فزونتری برخوردار است؛ چرا که سیاست قلمرو وسیعی را شامل میشود و نتیجه سیاست در بخشهای مختلف زندگی [[بشر]] [[ظهور]] و بروز پیدا میکند. در مقابل، سیاست نیز از دستاوردهای سایر علوم در تحقق اهداف خود بهره میجوید و همین امر موجب میشود که برخی، علم سیاست را علمی میانرشتهای بدانند؛ به شکلی که میتواند تنها در چارچوب گستردهتر رشتههای هم پیوند، به بررسی پدیدههای [[سیاسی]] بپردازد<ref>عالم، عبدالرحمن، تاریخ فلسفه سیاسی غرب، ج۱، ص۶۴.</ref>. | ||
حوزههای [[علمی]] همجوار که از تأثیر و تأثر بیشتری نسبت به [[علم | حوزههای [[علمی]] همجوار که از تأثیر و تأثر بیشتری نسبت به [[علم سیاست]] برخوردار میباشند؛ عبارتند از<ref>بدون شک در ارتباط حوزههای علمی، سیاست تنها منحصر به حوزههای مذکور نیست و به جرأت میتوان گفت، هر تلاش علمی و فرهنگی که به شکلی جامعه انسانی را تحت تأثیر قرار میدهد، میتوان آثار آن را در سیاست نیز مورد مطالعه قرار داد؛ چنانچه انقلاب صنعتی و پیامدهای آن موجب شد که نقش عوامل، نیروها و گرایشهای اقتصادی در سیاست به شکل آشکارتری مورد مطالعه قرار گیرد. از سوی دیگر، اثرگذاری تصمیمات کلان سیاسی بر سایر حوزههای علمی، انکارناپذیر است.</ref>: [[فلسفه]]، [[فقه]]، [[اخلاق]]، [[حقوق]]، [[تاریخ]]، جغرافی، [[جامعهشناسی]]، [[مردمشناسی]]، [[روانشناسی]] [[اجتماعی]]، [[اقتصاد]] و آمار، که در ادامه به طور [[اجمال]] به چگونگی این [[ارتباط]] اشاره میشود.<ref>[[علی اصغر نصرتی|نصرتی، علی اصغر]]، [[نظام سیاسی اسلام (کتاب)|نظام سیاسی اسلام]]، ص ۲۹.</ref> | ||
== فلسفه و علم سیاست == | == فلسفه و علم سیاست == | ||
خط ۲۶: | خط ۲۶: | ||
هر [[نظام حکومتی]]، فلسفه سیاسی مخصوص به خود دارد. [[حقیقت]] یک [[انقلاب]] در [[جامعه]] به مفهوم زوال و [[فروپاشی]] فلسفه سیاسی آن و [[غلبه]] و [[جایگزینی]] فلسفه سیاسی دیگری است؛ مثلاً [[قواعد]] و اصول [[فکری]] که در [[نظام جمهوری اسلامی ایران]]، پس از انقلاب، مبنای عمل قرار گرفت، مبین [[فلسفه]] سیاسیای مبتنی بر [[مبانی اسلام]] است و با فلسفه سیاسی نظامهای مستقر در [[جهان]] معاصر که بر پایه [[اندیشه]] بشری و [[لیبرالیسم]] [[استوار]] است، تفاوتی بنیادین دارد؛ همانگونه که با فلسفه سیاسی [[نظام]] پیشین [[ایران]] نیز متفاوت است<ref>فلسفه سیاست، ص۱۹.</ref>.<ref>[[علی اصغر نصرتی|نصرتی، علی اصغر]]، [[نظام سیاسی اسلام (کتاب)|نظام سیاسی اسلام]]، ص ۳۰.</ref> | هر [[نظام حکومتی]]، فلسفه سیاسی مخصوص به خود دارد. [[حقیقت]] یک [[انقلاب]] در [[جامعه]] به مفهوم زوال و [[فروپاشی]] فلسفه سیاسی آن و [[غلبه]] و [[جایگزینی]] فلسفه سیاسی دیگری است؛ مثلاً [[قواعد]] و اصول [[فکری]] که در [[نظام جمهوری اسلامی ایران]]، پس از انقلاب، مبنای عمل قرار گرفت، مبین [[فلسفه]] سیاسیای مبتنی بر [[مبانی اسلام]] است و با فلسفه سیاسی نظامهای مستقر در [[جهان]] معاصر که بر پایه [[اندیشه]] بشری و [[لیبرالیسم]] [[استوار]] است، تفاوتی بنیادین دارد؛ همانگونه که با فلسفه سیاسی [[نظام]] پیشین [[ایران]] نیز متفاوت است<ref>فلسفه سیاست، ص۱۹.</ref>.<ref>[[علی اصغر نصرتی|نصرتی، علی اصغر]]، [[نظام سیاسی اسلام (کتاب)|نظام سیاسی اسلام]]، ص ۳۰.</ref> | ||
== [[فقه]] و [[علم | == [[فقه]] و [[علم سیاست]] == | ||
علم فقه، بیانگر [[استنباط]] [[احکام]] و تکالیفی است که [[مسلمین]] [[مکلف]] به رعایت آن میباشند. این احکام در اصطلاح [[فقهی]] به [[احکام خمسه]] یا احکام پنجگانه مشهور است؛ یعنی [[تکلیف]] [[واجب]] که ترک آن مستوجب [[عقاب]] میشود، فعل [[حرام]] که انجام دادن آن [[عذاب الهی]] را به دنبال دارد، امور [[مستحب]] که انجام آنها پسندیدهتر و [[افعال]] [[مکروه]] که ترک آن بهتر و انجام آن [[ناپسند]] شمرده شده است و نیز امور [[مباح]] که فعل و ترک آن مساوی و به [[اختیار]] مکلف نهاده شده است. در نگاهی دیگر، “فقه، همان [[حقوق اسلامی]] در ابعاد وسیع آن است، همانطور که در [[حقوق]]، انشعابات مختلفی وجود دارد، [[فقه]] نیز دارای این انشعابات بوده و لذا فقه [[عبادی]]، فقه [[قضایی]] و [[فقه سیاسی]] را میتوان از شعبههای فقه قلمداد کرد”<ref>شکوری، ابوالفضل، فقه سیاسی اسلام، ج۱، ص۶.</ref>. | علم فقه، بیانگر [[استنباط]] [[احکام]] و تکالیفی است که [[مسلمین]] [[مکلف]] به رعایت آن میباشند. این احکام در اصطلاح [[فقهی]] به [[احکام خمسه]] یا احکام پنجگانه مشهور است؛ یعنی [[تکلیف]] [[واجب]] که ترک آن مستوجب [[عقاب]] میشود، فعل [[حرام]] که انجام دادن آن [[عذاب الهی]] را به دنبال دارد، امور [[مستحب]] که انجام آنها پسندیدهتر و [[افعال]] [[مکروه]] که ترک آن بهتر و انجام آن [[ناپسند]] شمرده شده است و نیز امور [[مباح]] که فعل و ترک آن مساوی و به [[اختیار]] مکلف نهاده شده است. در نگاهی دیگر، “فقه، همان [[حقوق اسلامی]] در ابعاد وسیع آن است، همانطور که در [[حقوق]]، انشعابات مختلفی وجود دارد، [[فقه]] نیز دارای این انشعابات بوده و لذا فقه [[عبادی]]، فقه [[قضایی]] و [[فقه سیاسی]] را میتوان از شعبههای فقه قلمداد کرد”<ref>شکوری، ابوالفضل، فقه سیاسی اسلام، ج۱، ص۶.</ref>. | ||
از طرفی با در نظر گرفتن تعریفی که از [[علم | از طرفی با در نظر گرفتن تعریفی که از [[علم سیاست]] در صفحات پیشین بیان شد، در [[جامعه]] و [[فرهنگ اسلامی]] عنصر [[هدایت]] و [[سرپرستی]] و اداره [[شئون]] [[فرهنگی]]، ارتباطی و [[اقتصادی]] [[جامعه اسلامی]] و تأمین [[مصالح دنیوی]] و [[اخروی]] مستلزم [[آگاهی]] و اشراف بر [[احکام]] هدایت و [[شناسایی]] [[مصالح]] و [[مفاسد]] [[مبتلا]] به فرد و جامعه است که بیشک جز با کمک گرفتن از منبع [[وحی]] قابل تأمین نیست. علم فقه با تأمین بخش وسیعی از احکام [[سیاسی]] و [[اجتماعی]] که به فقه سیاسی مشهور است با علم سیاست پیوند عمیق و [[الهام]] بخشی برقرار میسازد. [[امام خمینی]] میفرماید: “حکومت در منظر [[مجتهد]] [[واقعی]]، [[فلسفه]] عملی تمامی فقه در تمام زوایای [[زندگی]] [[بشریت]] است. [[حکومت]] نشان دهنده جنبه عملی فقه در برخورد با همه معضلات اجتماعی، سیاسی، نظامی و فرهنگی است. فقه [[تئوری]] واقعی و کامل اداره [[انسان]] و [[اجتماع]] از گهواره تا [[گور]] است”<ref>امام خمینی، صحیفه نور، ج۲۱، ص۸۸، ۱۰۱.</ref>. | ||
چنین تعبیری، فقه را فراتر از برداشتهای موجود، به عنوان [[فقه حکومتی]] معرفی مینماید، چون برداشتهای متعارف بر فقه فردی و در نهایت فقه جمعی که [[وظیفه]] [[پاسخگویی]] به حوادث و [[مسائل مستحدثه]] را دارد، متمرکز است؛ در حالی که فقه حکومتی به ایجاد و سرپرستی حوادث میپردازد و نیز [[قادر]] به هدفگذاری، [[تعیین]] [[استراتژی]] حرکت و [[برنامهریزی]] است و همچنین میتواند عینیت را تا حصول نتیجه مطلوب، سرپرستی کند.<ref>[[علی اصغر نصرتی|نصرتی، علی اصغر]]، [[نظام سیاسی اسلام (کتاب)|نظام سیاسی اسلام]]، ص ۳۱.</ref> | چنین تعبیری، فقه را فراتر از برداشتهای موجود، به عنوان [[فقه حکومتی]] معرفی مینماید، چون برداشتهای متعارف بر فقه فردی و در نهایت فقه جمعی که [[وظیفه]] [[پاسخگویی]] به حوادث و [[مسائل مستحدثه]] را دارد، متمرکز است؛ در حالی که فقه حکومتی به ایجاد و سرپرستی حوادث میپردازد و نیز [[قادر]] به هدفگذاری، [[تعیین]] [[استراتژی]] حرکت و [[برنامهریزی]] است و همچنین میتواند عینیت را تا حصول نتیجه مطلوب، سرپرستی کند.<ref>[[علی اصغر نصرتی|نصرتی، علی اصغر]]، [[نظام سیاسی اسلام (کتاب)|نظام سیاسی اسلام]]، ص ۳۱.</ref> | ||
خط ۳۹: | خط ۳۹: | ||
== جغرافیا و علم سیاست == | == جغرافیا و علم سیاست == | ||
برخی از متفکران بر این عقیدهاند که شرایط جغرافیایی و طبیعی بر خصوصیت و [[شخصیت]] [[مردم]] و [[زندگی]] ملی و نهادهای سیاسی آنها تأثیر دارد. ژان [[بدن]] به رابطه [[علم | برخی از متفکران بر این عقیدهاند که شرایط جغرافیایی و طبیعی بر خصوصیت و [[شخصیت]] [[مردم]] و [[زندگی]] ملی و نهادهای سیاسی آنها تأثیر دارد. ژان [[بدن]] به رابطه [[علم سیاست]] و جغرافیا اشاره میکند و روسو میکوشد تا میان اوضاع اقلیمی و شکلهای [[حکومت]]، رابطه برقرار نماید. بدین ترتیب که اقلیمهای گرم، مستعد [[استبداد]]، اقلیمهای سرد، مستعد حکومتهای [[وحشی]] و اقلیمهای [[معتدل]]، مستعد حکومت [[جامعه]] خوب است<ref>برای آگاهی بیشتر از اندیشه روسو در مورد روش جغرافیا در سیاست رجوع شود به: تاریخ فلسفه سیاسی غرب (عصر جدید و سده نوزدهم)، ص۲۵۹ - ۳۶۳.</ref>. منتسکیو هم به تأثیر محیطهای طبیعی بر شکلهای حکومت و [[آزادی]] [[مردم]] تأکید مینماید<ref>رجوع کنید به: بنیادهای علم سیاست، ص۸۲.</ref>. | ||
تأثیرگذاری شرایط جغرافیایی بر سیاست غیرقابلانکار بوده و میتوان آن را بازتاب جبری اقلیم بر [[زندگی اجتماعی]] نامید؛ اما گذشته از اینکه نمیتوان چنین ارتباطی را به [[سادگی]] [[قانونمند]] کرد، با اصل [[اختیار انسان]] نیز ناسازگار است. [[خداوند]] [[انسان]] را با دادن [[اختیار]]، [[شرافت]] بخشیده است و او میتواند شرایط پیرامون خود را شکافته و از [[سلطه]] آنها خارج شود و آنگاه به بازسازی شرایط، هماهنگ با خواست و [[اراده]] خود بپردازد. | تأثیرگذاری شرایط جغرافیایی بر سیاست غیرقابلانکار بوده و میتوان آن را بازتاب جبری اقلیم بر [[زندگی اجتماعی]] نامید؛ اما گذشته از اینکه نمیتوان چنین ارتباطی را به [[سادگی]] [[قانونمند]] کرد، با اصل [[اختیار انسان]] نیز ناسازگار است. [[خداوند]] [[انسان]] را با دادن [[اختیار]]، [[شرافت]] بخشیده است و او میتواند شرایط پیرامون خود را شکافته و از [[سلطه]] آنها خارج شود و آنگاه به بازسازی شرایط، هماهنگ با خواست و [[اراده]] خود بپردازد. | ||
بنابراین، صرفاً میتوان از اهمیت نقش جغرافیا در سیاست نام برد؛ چنانچه پیدایش علم جدیدی به نام “ژئوپولیتیک” یا سیاست جغرافیایی که اثر عوامل جغرافیایی را بر خطمشیهای [[سیاسی]] کشورها، اعم از [[سیاست خارجی]] و داخلی، موقعیت بینالمللی و مسائل استراتژیک، مورد بررسی قرار میدهد، در همین مسیر قرار دارد؛ همچنین “در [[اسلام]] و [[متون دینی]]، [[آیات]] مربوط به [[هجرت]] و [[دفاع]] از [[دارالاسلام]] از اهمیت جغرافیا در مسائل سیاسی حکایت دارد”<ref>رجوع کنید به: فلسفه سیاست، ص۵۶.</ref>.<ref>[[علی اصغر نصرتی|نصرتی، علی اصغر]]، [[نظام سیاسی اسلام (کتاب)|نظام سیاسی اسلام]]، ص ۳۴.</ref> | بنابراین، صرفاً میتوان از اهمیت نقش جغرافیا در سیاست نام برد؛ چنانچه پیدایش علم جدیدی به نام “ژئوپولیتیک” یا سیاست جغرافیایی که اثر عوامل جغرافیایی را بر خطمشیهای [[سیاسی]] کشورها، اعم از [[سیاست خارجی]] و داخلی، موقعیت بینالمللی و مسائل استراتژیک، مورد بررسی قرار میدهد، در همین مسیر قرار دارد؛ همچنین “در [[اسلام]] و [[متون دینی]]، [[آیات]] مربوط به [[هجرت]] و [[دفاع]] از [[دارالاسلام]] از اهمیت جغرافیا در مسائل سیاسی حکایت دارد”<ref>رجوع کنید به: فلسفه سیاست، ص۵۶.</ref>.<ref>[[علی اصغر نصرتی|نصرتی، علی اصغر]]، [[نظام سیاسی اسلام (کتاب)|نظام سیاسی اسلام]]، ص ۳۴.</ref> | ||
خط ۵۹: | خط ۵۹: | ||
ثالثاً: سیاست یکی از انواع [[روابط اجتماعی]] است که به [[دلیل]] وسعت موضوعی به صورت یک رشته جداگانه درآمده است. | ثالثاً: سیاست یکی از انواع [[روابط اجتماعی]] است که به [[دلیل]] وسعت موضوعی به صورت یک رشته جداگانه درآمده است. | ||
[[وابستگی]] علم سیاست به جامعهشناسی تا آنجاست که اگر سیاستشناس از روش [[پژوهش]] و دستاوردهای جامعهشناسی بیاطلاع باشد، نمیتواند [[موفقیت]] چشمگیری در صحنه مطالعات سیاسی داشته باشد؛ اما به شکل کامل به عنوان یکی از زیرمجموعههای جامعهشناسی تعریف نمیشود؛ چون در عین حالی که این دو به هم وابسته و جداییناپذیرند، دارای تفاوتهایی نیز هستند که آنها را از یکدیگر متمایز میسازد. جامعهشناسی به [[جامعه]] با نظر فراگیر نگاه میکند و [[دولت]] را از آن جهت که جزئی از جامعه است، مورد مطالعه قرار میدهد و نیز با آن برخوردی عام دارد؛ اما در علم سیاست، جامعه از نقطه نظر تنظیم، اداره و [[سرپرستی]] آن موردتوجه قرار میگیرد و دولت مهمترین نهادی است که در جامعه [[ظهور]] پیدا میکند. به عبارت دیگر، جامعهشناسی واقعیتهای مربوط به سازمان و فعالیتهای [[دولت]] را از [[علم | [[وابستگی]] علم سیاست به جامعهشناسی تا آنجاست که اگر سیاستشناس از روش [[پژوهش]] و دستاوردهای جامعهشناسی بیاطلاع باشد، نمیتواند [[موفقیت]] چشمگیری در صحنه مطالعات سیاسی داشته باشد؛ اما به شکل کامل به عنوان یکی از زیرمجموعههای جامعهشناسی تعریف نمیشود؛ چون در عین حالی که این دو به هم وابسته و جداییناپذیرند، دارای تفاوتهایی نیز هستند که آنها را از یکدیگر متمایز میسازد. جامعهشناسی به [[جامعه]] با نظر فراگیر نگاه میکند و [[دولت]] را از آن جهت که جزئی از جامعه است، مورد مطالعه قرار میدهد و نیز با آن برخوردی عام دارد؛ اما در علم سیاست، جامعه از نقطه نظر تنظیم، اداره و [[سرپرستی]] آن موردتوجه قرار میگیرد و دولت مهمترین نهادی است که در جامعه [[ظهور]] پیدا میکند. به عبارت دیگر، جامعهشناسی واقعیتهای مربوط به سازمان و فعالیتهای [[دولت]] را از [[علم سیاست]] به [[امانت]] میگیرد. | ||
بنابراین میتوان [[جامعهشناسی]] و سیاست را در علم مکمل یکدیگر دانست؛ یعنی نظریه رسمی جامعهشناسی به ناچار در جایی پایان میپذیرد که نظریه رسمی [[نظام سیاسی]] آغاز میشود. با این حال اگر این [[علوم]] با دامنههای تعریف شده، به صورت مستقل در نظر گرفته شوند، بسیاری از مفاهیم به شکل خام و نیمهتمام بررسی خواهند شد؛ بنابراین مطالعات و پلهای میانرشتهای [[ضرورت]] پیدا میکند. در این مقوله جامعهشناسی [[سیاسی]] رشته [[علمی]] میانبری است که میخواهد ره یافتهای جامعهشناختی و سیاسی را باهم پیوند دهد<ref>رجوع کنید به: بنیادهای علم سیاست، ص۶۶؛ ابوالحمد، عبدالحمید، مبانی سیاست، ص۵۵؛ سید جلالالدین مدنی، مبانی و کلیات علوم سیاسی، ص۴۸.</ref>.<ref>[[علی اصغر نصرتی|نصرتی، علی اصغر]]، [[نظام سیاسی اسلام (کتاب)|نظام سیاسی اسلام]]، ص ۳۶.</ref> | بنابراین میتوان [[جامعهشناسی]] و سیاست را در علم مکمل یکدیگر دانست؛ یعنی نظریه رسمی جامعهشناسی به ناچار در جایی پایان میپذیرد که نظریه رسمی [[نظام سیاسی]] آغاز میشود. با این حال اگر این [[علوم]] با دامنههای تعریف شده، به صورت مستقل در نظر گرفته شوند، بسیاری از مفاهیم به شکل خام و نیمهتمام بررسی خواهند شد؛ بنابراین مطالعات و پلهای میانرشتهای [[ضرورت]] پیدا میکند. در این مقوله جامعهشناسی [[سیاسی]] رشته [[علمی]] میانبری است که میخواهد ره یافتهای جامعهشناختی و سیاسی را باهم پیوند دهد<ref>رجوع کنید به: بنیادهای علم سیاست، ص۶۶؛ ابوالحمد، عبدالحمید، مبانی سیاست، ص۵۵؛ سید جلالالدین مدنی، مبانی و کلیات علوم سیاسی، ص۴۸.</ref>.<ref>[[علی اصغر نصرتی|نصرتی، علی اصغر]]، [[نظام سیاسی اسلام (کتاب)|نظام سیاسی اسلام]]، ص ۳۶.</ref> | ||
خط ۷۲: | خط ۷۲: | ||
از سوی دیگر، گاه [[مشکلات]] اقتصادی کشورها، موجب پیدایش بحرانهای سیاسی وسیعی میشود که [[خروج]] از آن بحرانها به [[سادگی]] امکانپذیر نیست؛ مانند: [[بحران]] ارزی سالهای پایانی دهه نود در آسیای جنوب شرقی که پیآمدهای سیاسی متنوعی را در برخی از این کشورها؛ چون اندونزی و مالزی به دنبال داشت. از سوی دیگر، برخی معتقدند، با وجود اینکه مارکس [[پیشبینی]] کرده بود که کشورهای صنعتی اروپایی زودتر از بقیه کشورها دچار [[تحول]] اجتماعی شده و در آن [[جوامع]] نظامهای سوسیالیستی و [[کمونیستی]] [[حاکم]] خواهد شد؛ ولی [[نظام سرمایهداری]] حاکم بر این کشورها با فراهم ساختن [[رفاه]] نسبی برای قشر کارگر، [[فرصت]] [[مبارزه]] و سربازگیری را از مارکسیستها سلب نمود و در [[حقیقت]] [[کارگران]] را در مزایای [[نظام سرمایهداری]]، به صورت محدودی [[شریک]] و سهیم نمود و [[انگیزه]] مبارزه برای [[زندگی]] بهتر را از آنان سلب کرد.<ref>[[علی اصغر نصرتی|نصرتی، علی اصغر]]، [[نظام سیاسی اسلام (کتاب)|نظام سیاسی اسلام]]، ص ۳۸.</ref> | از سوی دیگر، گاه [[مشکلات]] اقتصادی کشورها، موجب پیدایش بحرانهای سیاسی وسیعی میشود که [[خروج]] از آن بحرانها به [[سادگی]] امکانپذیر نیست؛ مانند: [[بحران]] ارزی سالهای پایانی دهه نود در آسیای جنوب شرقی که پیآمدهای سیاسی متنوعی را در برخی از این کشورها؛ چون اندونزی و مالزی به دنبال داشت. از سوی دیگر، برخی معتقدند، با وجود اینکه مارکس [[پیشبینی]] کرده بود که کشورهای صنعتی اروپایی زودتر از بقیه کشورها دچار [[تحول]] اجتماعی شده و در آن [[جوامع]] نظامهای سوسیالیستی و [[کمونیستی]] [[حاکم]] خواهد شد؛ ولی [[نظام سرمایهداری]] حاکم بر این کشورها با فراهم ساختن [[رفاه]] نسبی برای قشر کارگر، [[فرصت]] [[مبارزه]] و سربازگیری را از مارکسیستها سلب نمود و در [[حقیقت]] [[کارگران]] را در مزایای [[نظام سرمایهداری]]، به صورت محدودی [[شریک]] و سهیم نمود و [[انگیزه]] مبارزه برای [[زندگی]] بهتر را از آنان سلب کرد.<ref>[[علی اصغر نصرتی|نصرتی، علی اصغر]]، [[نظام سیاسی اسلام (کتاب)|نظام سیاسی اسلام]]، ص ۳۸.</ref> | ||
== [[روانشناسی]] [[اجتماعی]] و [[علم | == [[روانشناسی]] [[اجتماعی]] و [[علم سیاست]] == | ||
روانشناسی اجتماعی، شاخهای از [[علوم اجتماعی]] است، که رفتارهای اشخاص و گروههای اجتماعی را بررسی مینماید. از آنجا که [[رفتار]] [[سیاسی]] افراد و گروهها در [[جامعه]] نیز بخشی از رفتار گروهی آنان است، ازاینرو به پاری روشهای روانشناسی اجتماعی، میتوان کنشها و واکنشهای سیاسی افراد و گروهها را بررسی نمود<ref>ابوالحمد، عبدالحمید، مبانی سیاست، ص۵۵.</ref>. [[آگاهی]] از [[روانشناسی]] اجتماعی به [[سیاستمدار]] و [[قانونگذار]]، این [[فرصت]] را میدهد که با دقت بیشتری نیازها و عکسالعملها را [[پیشبینی]] نموده و [[بهترین]] تصمیمات و [[قوانین]] سودمند را در [[سرپرستی]] و [[اداره جامعه]] به کار گیرد. از سوی دیگر [[مردم]] قویترین و اصیلترین عنصر قوام و دوام سیاست در جامعه هستند؛ بنابراین سیاستمداری که از [[شناسایی]] [[روحیات]]، [[تمایلات]]، [[افکار]]، [[عقاید]] و رفتار مردم خود [[بیگانه]] باشد، نمیتواند در [[خدمت به مردم]] و جامعه مفید باشد؛ حتی یک [[تصمیم]] با [[سخنرانی]] سیاسی، چنانچه با شناسایی دقیق روحیات جامعه و روانشناسی اجتماعی همراه نباشد؛ چه بسا عواقب [[ناگواری]] را برای [[قدرت]] [[حاکم]] به دنبال آورد. گذشته از آن، استفاده سیاستمدار از توانمندیهای موجود جامعه و نیروی [[انسانی]] یک [[کشور]]، مستلزم این موضوع است که تواناییهای افراد جامعه و نیز راههای به [[خدمت]] گرفتن آن تواناییها، به خوبی شناخته شود<ref>جهت کسب اطلاع بیشتر رجوع کنید به: نگرش جدید به علم سیاست، مونتی پالمر، لاری اشترن، چارلز گایل، ترجمه منوچهر شجاعی، ص۱۳۹- ۱۷۲؛ سید جلالالدین مدنی، مبانی و کلیات علوم سیاسی، ص۵۶؛ بنیادهای علم سیاست، ص۷۶.</ref>.<ref>علی اصغر نصرتی|نصرتی، علی اصغر، نظام سیاسی اسلام (کتاب)|نظام سیاسی اسلام، ص ۳۷.</ref> | روانشناسی اجتماعی، شاخهای از [[علوم اجتماعی]] است، که رفتارهای اشخاص و گروههای اجتماعی را بررسی مینماید. از آنجا که [[رفتار]] [[سیاسی]] افراد و گروهها در [[جامعه]] نیز بخشی از رفتار گروهی آنان است، ازاینرو به پاری روشهای روانشناسی اجتماعی، میتوان کنشها و واکنشهای سیاسی افراد و گروهها را بررسی نمود<ref>ابوالحمد، عبدالحمید، مبانی سیاست، ص۵۵.</ref>. [[آگاهی]] از [[روانشناسی]] اجتماعی به [[سیاستمدار]] و [[قانونگذار]]، این [[فرصت]] را میدهد که با دقت بیشتری نیازها و عکسالعملها را [[پیشبینی]] نموده و [[بهترین]] تصمیمات و [[قوانین]] سودمند را در [[سرپرستی]] و [[اداره جامعه]] به کار گیرد. از سوی دیگر [[مردم]] قویترین و اصیلترین عنصر قوام و دوام سیاست در جامعه هستند؛ بنابراین سیاستمداری که از [[شناسایی]] [[روحیات]]، [[تمایلات]]، [[افکار]]، [[عقاید]] و رفتار مردم خود [[بیگانه]] باشد، نمیتواند در [[خدمت به مردم]] و جامعه مفید باشد؛ حتی یک [[تصمیم]] با [[سخنرانی]] سیاسی، چنانچه با شناسایی دقیق روحیات جامعه و روانشناسی اجتماعی همراه نباشد؛ چه بسا عواقب [[ناگواری]] را برای [[قدرت]] [[حاکم]] به دنبال آورد. گذشته از آن، استفاده سیاستمدار از توانمندیهای موجود جامعه و نیروی [[انسانی]] یک [[کشور]]، مستلزم این موضوع است که تواناییهای افراد جامعه و نیز راههای به [[خدمت]] گرفتن آن تواناییها، به خوبی شناخته شود<ref>جهت کسب اطلاع بیشتر رجوع کنید به: نگرش جدید به علم سیاست، مونتی پالمر، لاری اشترن، چارلز گایل، ترجمه منوچهر شجاعی، ص۱۳۹- ۱۷۲؛ سید جلالالدین مدنی، مبانی و کلیات علوم سیاسی، ص۵۶؛ بنیادهای علم سیاست، ص۷۶.</ref>.<ref>علی اصغر نصرتی|نصرتی، علی اصغر، نظام سیاسی اسلام (کتاب)|نظام سیاسی اسلام، ص ۳۷.</ref> | ||
== آمار و [[علم | == آمار و [[علم سیاست]] == | ||
بسیاری از محققین، [[عقیده]] دارند که بین آمار و سیاست [[ارتباط]] [[تاریخی]] وجود دارد؛ در هر صورت امروزه بسیاری از موضوعات مرتبط با تجزیه و تحلیل [[سیاسی]]، با استفاده از ابزار آماری و [[حساب احتمالات]] انجام میگیرد. هرچند [[انسان]] موجود صاحب اختیاری است و کمتر میتوان [[انتخاب]] و تصمیمات او را تحت قانونمندی مشخصی درآورد؛ اما تا حدود قابل توجهی، برخی پدیدههای سیاسی را میتوان در قالب علت و معلول قرار داد که در این ارتباط میتوان با دقت بر روند و تکرار فرایندها، و با استفاده از علم آمار، [[میزان]] [[همبستگی]] بین عوامل [[ثابت]] و متغیر را [[شناسایی]] نمود. | بسیاری از محققین، [[عقیده]] دارند که بین آمار و سیاست [[ارتباط]] [[تاریخی]] وجود دارد؛ در هر صورت امروزه بسیاری از موضوعات مرتبط با تجزیه و تحلیل [[سیاسی]]، با استفاده از ابزار آماری و [[حساب احتمالات]] انجام میگیرد. هرچند [[انسان]] موجود صاحب اختیاری است و کمتر میتوان [[انتخاب]] و تصمیمات او را تحت قانونمندی مشخصی درآورد؛ اما تا حدود قابل توجهی، برخی پدیدههای سیاسی را میتوان در قالب علت و معلول قرار داد که در این ارتباط میتوان با دقت بر روند و تکرار فرایندها، و با استفاده از علم آمار، [[میزان]] [[همبستگی]] بین عوامل [[ثابت]] و متغیر را [[شناسایی]] نمود. | ||
“امروزه اصطلاح سیاست سنجی<ref>Politimetrics</ref>، به تدریج رواج مییابد و آن چیزی نیست، مگر استفاده از ابزار کمی. ریاضیات، آمار و احتمالات برای [[درک]] [[روابط]] علت و معلولی رخدادها و پدیدههای محتمل الوقوع سیاسی، چنانچه نتایج آمارگیریها که حاصل نظرخواهی از گروهها و قشرهای مختلف [[جامعه]] در مورد مسائل سیاسی خاص؛ مانند: [[انتخابات]]، میزان [[محبوبیت]] کاندیداها یا [[احزاب سیاسی]] است، گاه بسیار سرنوشتساز میشود. برخی از مواقع نتایج حاصله از آمارگیری و پیشبینیهایی که بر آن اساس به عمل میآید، دقیق میشود. [[ارزش]] [[علمی]] آمارگیری و [[پیشبینی]] وقایع، بستگی به کیفیت و وسعت اطلاعات جمعآوری شده و ظرافت سؤالاتی دارد که آمارگیران با جمعیتهای آماری در میان میگذارند”<ref>کاظمی، سید علی اصغر، سیاست سنجی، فصل سوم مدیریت آمار و اطلاعات سیاسی، ص۳۵- ۵۷.</ref>.<ref>علی اصغر نصرتی|نصرتی، علی اصغر، نظام سیاسی اسلام (کتاب)|نظام سیاسی اسلام، ص ۳۹.</ref> | “امروزه اصطلاح سیاست سنجی<ref>Politimetrics</ref>، به تدریج رواج مییابد و آن چیزی نیست، مگر استفاده از ابزار کمی. ریاضیات، آمار و احتمالات برای [[درک]] [[روابط]] علت و معلولی رخدادها و پدیدههای محتمل الوقوع سیاسی، چنانچه نتایج آمارگیریها که حاصل نظرخواهی از گروهها و قشرهای مختلف [[جامعه]] در مورد مسائل سیاسی خاص؛ مانند: [[انتخابات]]، میزان [[محبوبیت]] کاندیداها یا [[احزاب سیاسی]] است، گاه بسیار سرنوشتساز میشود. برخی از مواقع نتایج حاصله از آمارگیری و پیشبینیهایی که بر آن اساس به عمل میآید، دقیق میشود. [[ارزش]] [[علمی]] آمارگیری و [[پیشبینی]] وقایع، بستگی به کیفیت و وسعت اطلاعات جمعآوری شده و ظرافت سؤالاتی دارد که آمارگیران با جمعیتهای آماری در میان میگذارند”<ref>کاظمی، سید علی اصغر، سیاست سنجی، فصل سوم مدیریت آمار و اطلاعات سیاسی، ص۳۵- ۵۷.</ref>.<ref>علی اصغر نصرتی|نصرتی، علی اصغر، نظام سیاسی اسلام (کتاب)|نظام سیاسی اسلام، ص ۳۹.</ref> |