بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{مدخل مرتبط | {{مدخل مرتبط | ||
| موضوع مرتبط = استقلال | | موضوع مرتبط = استقلال | ||
| عنوان مدخل = | | عنوان مدخل = | ||
| مداخل مرتبط = [[استقلال در قرآن]] - [[استقلال اراده در حقوق اسلامی]] - [[استقلال در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی]] | | مداخل مرتبط = [[استقلال در قرآن]] - [[استقلال اراده در حقوق اسلامی]] - [[استقلال در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی]] | ||
| پرسش مرتبط = | | پرسش مرتبط = | ||
}} | }} | ||
== مقدمه == | == مقدمه == | ||
استقلال مصدر باب استفعال از ماده "ق ـ ل ـ ل" به معنای اندک شمردن، حمل کردن،<ref>المعجمالوسیط، ص ۷۵۶؛ لسانالعرب، ج ۱۱، ص ۲۸۷؛ القاموسالمحیط، ج ۴، ص ۵۴، «قلّ»؛ لغتنامه، ج ۲، ص ۱۸۴۲. </ref> و به کاری پرداختن بدون [[مشارکت]] دیگران آمده است. <ref>مجمعالبحرین، ج ۳، ۱۵۱۰؛ لسانالعرب، ج ۱۱، ص ۲۸۹؛ المعجمالوسیط، ص ۷۵۶، «قلّ».</ref> در اصطلاح [[علوم سیاسی]] برای استقلال تعاریفی متفاوت ارائه شده است؛ مانند: جدا بودن [[حاکمیت]] یک [[کشور]] از هر نوع [[سلطه]] خارجی و <ref>فرهنگ علوم سیاسی، آقابخشی، ص ۱۵۴. </ref>[[آزادی]] [[اراده]] ملّی برای [[اداره امور]] داخلی و خارجی خود که از خلال سازمان [[سیاسی]] [[دولت]] پدیدار میشود.<ref>ر. ک: فرهنگ علوم سیاسی، علی بابایی، ج ۲، ص ۴۵، ۶۱؛ فرهنگ واژههای انقلاب، ص ۸۴. </ref> میل به سلطهجویی در [[سرشت انسان]] قرار دارد و این میل در دولتها نیز تجلّی مییابد، بهگونهای که در پی [[مطیع]] ساختن دیگران و بهرهبرداری از منابع و امکانات آنان است. از سوی دیگر میل به استقلال نیز [[فطری]] انسانهاست و [[جوامع]] و دولتهای گوناگون در پی [[هویت]] و استقلال عملی خویش هستند. <ref>استقلال و ضرورتهای جدید، ج ۱۱. </ref> استقلال از ارزشهای مسلّم [[انسانی]]، عامل [[عزت]] و [[سربلندی]] [[انسانها]] و جوامع و نبود آن، نشانی از [[ذلت]] و [[زبونی]] آنان است.<ref>اندیشههای فقهی سیاسی، ص ۴۸۳؛ مقایسه تئوریهای وابستگی، ص ۱۷۰. </ref> برخی با استناد به اینکه دولت [[شخصیت]] ترکیب یافته از افراد است <ref>حقوق بینالملل اسلامی، فارسی، ص ۱۰۸ ـ ۱۰۹؛ حقوق بینالملل اسلامی، خلیلیان، ص ۱۴۵ ـ ۱۵۱. </ref> گفتهاند: چنانکه استقلال[[حق]] هر فرد است، حق دولت نیز هست. | استقلال مصدر باب استفعال از ماده "ق ـ ل ـ ل" به معنای اندک شمردن، حمل کردن،<ref>المعجمالوسیط، ص ۷۵۶؛ لسانالعرب، ج ۱۱، ص ۲۸۷؛ القاموسالمحیط، ج ۴، ص ۵۴، «قلّ»؛ لغتنامه، ج ۲، ص ۱۸۴۲. </ref> و به کاری پرداختن بدون [[مشارکت]] دیگران آمده است. <ref>مجمعالبحرین، ج ۳، ۱۵۱۰؛ لسانالعرب، ج ۱۱، ص ۲۸۹؛ المعجمالوسیط، ص ۷۵۶، «قلّ».</ref> در اصطلاح [[علوم سیاسی]] برای استقلال تعاریفی متفاوت ارائه شده است؛ مانند: جدا بودن [[حاکمیت]] یک [[کشور]] از هر نوع [[سلطه]] خارجی و <ref>فرهنگ علوم سیاسی، آقابخشی، ص ۱۵۴. </ref>[[آزادی]] [[اراده]] ملّی برای [[اداره امور]] داخلی و خارجی خود که از خلال سازمان [[سیاسی]] [[دولت]] پدیدار میشود.<ref>ر. ک: فرهنگ علوم سیاسی، علی بابایی، ج ۲، ص ۴۵، ۶۱؛ فرهنگ واژههای انقلاب، ص ۸۴. </ref> میل به سلطهجویی در [[سرشت انسان]] قرار دارد و این میل در دولتها نیز تجلّی مییابد، بهگونهای که در پی [[مطیع]] ساختن دیگران و بهرهبرداری از منابع و امکانات آنان است. از سوی دیگر میل به استقلال نیز [[فطری]] انسانهاست و [[جوامع]] و دولتهای گوناگون در پی [[هویت]] و استقلال عملی خویش هستند. <ref>استقلال و ضرورتهای جدید، ج ۱۱. </ref> استقلال از ارزشهای مسلّم [[انسانی]]، عامل [[عزت]] و [[سربلندی]] [[انسانها]] و جوامع و نبود آن، نشانی از [[ذلت]] و [[زبونی]] آنان است.<ref>اندیشههای فقهی سیاسی، ص ۴۸۳؛ مقایسه تئوریهای وابستگی، ص ۱۷۰. </ref> برخی با استناد به اینکه دولت [[شخصیت]] ترکیب یافته از افراد است <ref>حقوق بینالملل اسلامی، فارسی، ص ۱۰۸ ـ ۱۰۹؛ حقوق بینالملل اسلامی، خلیلیان، ص ۱۴۵ ـ ۱۵۱. </ref> گفتهاند: چنانکه استقلال[[حق]] هر فرد است، حق دولت نیز هست. |