احنف بن قیس تمیمی: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش
(←مقدمه) |
بدون خلاصۀ ویرایش برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
||
خط ۴۸: | خط ۴۸: | ||
| آخرین راوی از او = | | آخرین راوی از او = | ||
}} | }} | ||
== [[نسب]] == | |||
[[ابو بحر ضحاک بن قیس بن معاویة بن حصین بن عمیر بن عبادة بن نزال بن مرة بن عبید بن مقاعس]] [[بصری]]، [[سعدی]]، [[تمیمی]]، مشهور به [[احنف بن قیس تمیمی]] او از [[روات حدیث]] است. در بین [[اهل سنت]] برخی او را [[ثقة]] میدانند. در [[کوفه]] و [[بصره]] [[زندگی]] میکرد و در [[کوفه]] درگذشت.<ref>[http://hadith.islam-db.com/narrators/1493/%D8%B6%D8%AD%D8%A7%D9%83-%D8%A8%D9%86-%D9%82%D9%8A%D8%B3-%D8%A8%D9%86-%D9%85%D8%B9%D8%A7%D9%88%D9%8A%D8%A9-%D8%A8%D9%86-%D8%AD%D8%B5%D9%8A%D9%86-%D8%A8%D9%86-%D8%B9%D9%85%D9%8A%D8%B1-%D8%A8%D9%86-%D8%B9%D8%A8%D8%A7%D8%AF%D8%A9-%D8%A8%D9%86-%D8%A7%D9%84%D9%86%D8%B2%D8%A7%D9%84-%D8%A8%D9%86-%D9%85%D8%B1%D8%A9-%D8%A8%D9%86-%D8%B9%D8%A8%D9%8A%D8%AF-%D8%A8%D9%86-%D9%85%D9%82%D8%A7%D8%B9%D8%B3 موسوعة الحدیث]</ref> | |||
== مقدمه == | == مقدمه == | ||
اسم او صخر یا ضحاک [[فرزند]] [[قیس بن معاوية بن حصین تمیمی سعدی]] ملقب به احنف و کنیهاش [[ابوبحر]] است؛ چون پای او قدری کج بود لذا به احنف (کج پا) [[شهرت]] داشت<ref>اسد الغابه، ج۱، ص۵۵؛ سير أعلام النبلاء، ج۵، ص۱۹۹ و تهذيب التهذیب، ج۱، ص۲۰۹.</ref>. | اسم او صخر یا ضحاک [[فرزند]] [[قیس بن معاوية بن حصین تمیمی سعدی]] ملقب به احنف و کنیهاش [[ابوبحر]] است؛ چون پای او قدری کج بود لذا به احنف (کج پا) [[شهرت]] داشت<ref>اسد الغابه، ج۱، ص۵۵؛ سير أعلام النبلاء، ج۵، ص۱۹۹ و تهذيب التهذیب، ج۱، ص۲۰۹.</ref>. | ||
احنف از اشراف [[اهل بصره]] و بزرگ [[قبیله]] [[بنی تمیم]] و یکی از عقلای نامدار و سخنور و شاعر و از [[سادات]] تابیعن بود. وی گذشته از هوشِ بینظیرش، سخنگویی [[فصیح]] و ناطقی [[جسور]] بود و از نظر [[حلم]] و [[بردباری]] و بزرگی ضربالمثل [[عرب]] بوده است<ref>تهذیب التهذیب، ج۱، ص۲۰۹ و سیر اعلام النبلاء، ج۵، ص۱۱۹ و ۱۲۱.</ref>. از وی پرسیدند: چگونه بزرگ [[قوم]] خود شدی؟ گفت: با دستگیری [[ستمدیدگان]] و کمک به بینوایان. گفتند: [[حلم]] را از که آموختی؟ گفت: از [[حکیم]] عصر و [[حلیم]] زمان [[قیس بن عاصم منقری]]<ref>سفینة البحار، ج۱، ص۳۴۹ ماده احنف. </ref>. | احنف از اشراف [[اهل بصره]] و بزرگ [[قبیله]] [[بنی تمیم]] و یکی از عقلای نامدار و سخنور و شاعر و از [[سادات]] تابیعن بود. وی گذشته از هوشِ بینظیرش، سخنگویی [[فصیح]] و ناطقی [[جسور]] بود و از نظر [[حلم]] و [[بردباری]] و بزرگی ضربالمثل [[عرب]] بوده است<ref>تهذیب التهذیب، ج۱، ص۲۰۹ و سیر اعلام النبلاء، ج۵، ص۱۱۹ و ۱۲۱.</ref>. از وی پرسیدند: چگونه بزرگ [[قوم]] خود شدی؟ گفت: با دستگیری [[ستمدیدگان]] و کمک به بینوایان. گفتند: [[حلم]] را از که آموختی؟ گفت: از [[حکیم]] عصر و [[حلیم]] زمان [[قیس بن عاصم منقری]] <ref>سفینة البحار، ج۱، ص۳۴۹ ماده احنف. </ref>. | ||
در [[بردباری]] احنف همین کافی است که وقتی برادرزادهاش از درد دندان مینالید، به او گفت: چرا این [[قدر]] مینالی؟ من سی سال است از [[بینایی]] یک چشم محرومم و به احدی نگفتهام<ref>اعیان الشیعة، ج۷، ص۳۸۳.</ref>. | در [[بردباری]] احنف همین کافی است که وقتی برادرزادهاش از درد دندان مینالید، به او گفت: چرا این [[قدر]] مینالی؟ من سی سال است از [[بینایی]] یک چشم محرومم و به احدی نگفتهام<ref>اعیان الشیعة، ج۷، ص۳۸۳.</ref>. | ||
احنف در زمان [[حیات]] [[پیامبر اسلام]] {{صل}} [[مسلمان]] شد، اما موفق به [[دیدار]] آن [[حضرت]] نگردید، ولی مورد دعای [[حضرت]] {{صل}} قرار گرفت<ref>اسد الغابة، ج۱، ص۵۵ و الاصابة، ج۱، ص۱۸۸.</ref>؛ لذا او را از [[تابعین]] نامیدهاند، با این حال [[شیخ طوسی]] در کتاب [[رجال]] خود، وی را از [[اصحاب رسول خدا]] {{صل}}، و نیز از [[اصحاب امیرالمؤمنین]] {{ع}} و [[امام حسن مجتبی]] {{ع}} به شمار آورده است<ref>رجال [[طوسی]]، ص۷، ش۶۴ و ص۳۵، ش۶ و ص۶۶، ش۱.</ref><ref>[[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۱ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۱، ص۱۴۷-۱۴۸.</ref> | |||
احنف در زمان [[حیات]] [[پیامبر اسلام]] {{صل}} [[مسلمان]] شد، اما موفق به [[دیدار]] آن [[حضرت]] نگردید، ولی مورد دعای [[حضرت]] {{صل}} قرار گرفت<ref>اسد الغابة، ج۱، ص۵۵ و الاصابة، ج۱، ص۱۸۸.</ref>؛ لذا او را از [[تابعین]] نامیدهاند، با این حال [[شیخ طوسی]] در کتاب [[رجال]] خود، وی را از [[اصحاب رسول خدا]] {{صل}}، و نیز از [[اصحاب امیرالمؤمنین]] {{ع}} و [[امام حسن مجتبی]] {{ع}} به شمار آورده است<ref>رجال [[طوسی]]، ص۷، ش۶۴ و ص۳۵، ش۶ و ص۶۶، ش۱.</ref> | |||
== احنف و [[آزمایش]] [[خلیفه دوم]] == | == احنف و [[آزمایش]] [[خلیفه دوم]] == | ||
خط ۶۳: | خط ۶۵: | ||
[[عمر بن خطاب]] یک سال به او اجازه بازگشت نداد و در توجیه کار خود گفت: تو را در این مدت در [[مدینه]] نگاه داشتم و حرکاتت را زیر نظر گرفتم و ایمانت را آزمودم؛ تو را [[مسلمانی]] با [[ایمان]] یافتم، پس سپاسگزار باش و اینک به تو اجازه بازگشت میدهم. | [[عمر بن خطاب]] یک سال به او اجازه بازگشت نداد و در توجیه کار خود گفت: تو را در این مدت در [[مدینه]] نگاه داشتم و حرکاتت را زیر نظر گرفتم و ایمانت را آزمودم؛ تو را [[مسلمانی]] با [[ایمان]] یافتم، پس سپاسگزار باش و اینک به تو اجازه بازگشت میدهم. | ||
در پی بازگشت احنف به [[بصره]]، [[عمر بن خطاب]] نامهای به [[ابوموسی اشعری]] ([[والی بصره]]) نوشت و در آن متذکر شد که: احنف از بزرگان [[بصره]] است، او را به خود نزدیک و در امور [[کشور]] با وی [[مشورت]] کن<ref>ر. ک: سير أعلام النبلاء، ج۵، ص۱۲۱.</ref>. | در پی بازگشت احنف به [[بصره]]، [[عمر بن خطاب]] نامهای به [[ابوموسی اشعری]] ([[والی بصره]]) نوشت و در آن متذکر شد که: احنف از بزرگان [[بصره]] است، او را به خود نزدیک و در امور [[کشور]] با وی [[مشورت]] کن<ref>ر.ک: سير أعلام النبلاء، ج۵، ص۱۲۱.</ref>. | ||
به دنبال نامهای که [[خلیفه دوم]] برای [[ابوموسی اشعری]] در [[درایت]] و [[دانایی]] احنف نوشت دورهای از نبوغ [[سیاسی]] و [[اجتماعی]] احنف فرا رسید و سرانجام وی یکی از [[مشاوران]] رسمی و [[امین]] [[استانداران]] [[بصره]] در حکومتهای [[عمر بن خطاب]]، [[عثمان]] و [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} گردید<ref>[[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۱ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۱، ص۱۴۸-۱۴۹.</ref>. | به دنبال نامهای که [[خلیفه دوم]] برای [[ابوموسی اشعری]] در [[درایت]] و [[دانایی]] احنف نوشت دورهای از نبوغ [[سیاسی]] و [[اجتماعی]] احنف فرا رسید و سرانجام وی یکی از [[مشاوران]] رسمی و [[امین]] [[استانداران]] [[بصره]] در حکومتهای [[عمر بن خطاب]]، [[عثمان]] و [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} گردید<ref>[[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۱ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۱، ص۱۴۸-۱۴۹.</ref>. | ||
خط ۸۹: | خط ۹۱: | ||
احنف با [[اعتقادی]] که به [[عدالت گستری]] [[حضرت علی]] {{ع}} داشت عرض کرد: یا [[اميرالمؤمنين]]، حال شما یکی از دو پیشنهاد مرا بپذیرید، یا این که من در کنار شما بمانم و بجنگم و یا این که به [[شهر]] برگردم و از پیوستن ده هزار مرد [[جنگی]] قبیلهام به [[سپاه]] [[دشمن]] جلوگیری کنم؟ | احنف با [[اعتقادی]] که به [[عدالت گستری]] [[حضرت علی]] {{ع}} داشت عرض کرد: یا [[اميرالمؤمنين]]، حال شما یکی از دو پیشنهاد مرا بپذیرید، یا این که من در کنار شما بمانم و بجنگم و یا این که به [[شهر]] برگردم و از پیوستن ده هزار مرد [[جنگی]] قبیلهام به [[سپاه]] [[دشمن]] جلوگیری کنم؟ | ||
[[امام]] {{ع}} فرمود: "این خود [[نصرت]] بزرگی است که بتوانی ده هزار [[جنگ]] جو را از پیوستن به [[دشمن]] باز داری". لذا احنف به میان [[قوم]] خود بازگشت و آنان را به [[ارشاد]] و [[راهنمایی]] [[امام]] {{ع}} و [[پرهیز]] از [[جنگ]] و [[حفظ]] بیطرفی کامل [[دعوت]] کرد و خود نیز به همراه آنان از [[جنگ]] خودداری نمود <ref>تاریخ طبری، ج۴، ص۴۹۷.</ref><ref>[[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۱ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۱، ص۱۵۱-۱۵۲.</ref> | [[امام]] {{ع}} فرمود: "این خود [[نصرت]] بزرگی است که بتوانی ده هزار [[جنگ]] جو را از پیوستن به [[دشمن]] باز داری". لذا احنف به میان [[قوم]] خود بازگشت و آنان را به [[ارشاد]] و [[راهنمایی]] [[امام]] {{ع}} و [[پرهیز]] از [[جنگ]] و [[حفظ]] بیطرفی کامل [[دعوت]] کرد و خود نیز به همراه آنان از [[جنگ]] خودداری نمود<ref>تاریخ طبری، ج۴، ص۴۹۷.</ref>.<ref>[[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۱ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۱، ص۱۵۱-۱۵۲.</ref> | ||
== احنف و [[انتقاد]] از [[عایشه]] == | == احنف و [[انتقاد]] از [[عایشه]] == | ||
خط ۹۶: | خط ۹۸: | ||
منظور احنف این بود که اگر اکنون ما [[یاری]] خود را از تو دریغ میکنیم، بدین جهت است که [[رسول خدا]] {{صل}} هرگز اجازه نداده است که [[زنان]] او، در تعیین [[سرنوشت]] و [[اداره امور مسلمانان]] و [[جنگ]] با [[امام]] وقت دخالت کنند. | منظور احنف این بود که اگر اکنون ما [[یاری]] خود را از تو دریغ میکنیم، بدین جهت است که [[رسول خدا]] {{صل}} هرگز اجازه نداده است که [[زنان]] او، در تعیین [[سرنوشت]] و [[اداره امور مسلمانان]] و [[جنگ]] با [[امام]] وقت دخالت کنند. | ||
احنف در ادامه همچنین در مناظرهای با [[طلحه]] و [[زبیر]] آنها را در حرکت به [[بصره]] و [[جنگ]] با [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} محکوم کرد<ref>ر. ک: عقد الفرید، ج۴، ص۳۱۹ و الجمل، ص۱۴۳.</ref>.<ref>[[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۱ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۱، ص۱۵۳.</ref> | احنف در ادامه همچنین در مناظرهای با [[طلحه]] و [[زبیر]] آنها را در حرکت به [[بصره]] و [[جنگ]] با [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} محکوم کرد<ref>ر.ک: عقد الفرید، ج۴، ص۳۱۹ و الجمل، ص۱۴۳.</ref>.<ref>[[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۱ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۱، ص۱۵۳.</ref> | ||
== شرکت فعال و مؤثر احنف در [[نبرد صفین]] == | == شرکت فعال و مؤثر احنف در [[نبرد صفین]] == | ||
زمانی که [[حضرت علی]] {{ع}} قصد داشت به [[صفین]] عزیمت کند، نامهای به [[ابن عباس]] (استاندار وقت [[بصره]]) نوشت و از وی خواست که [[جنگ]] جویان [[بصره]] را برای پیوستن به [[سپاه امام]] و حرکت به سوی [[دشمن]] [[بسیج]] کند. در پی این [[دعوت]] احنف به [[کوفه]] آمد و به همراه گروهی از [[مردم بصره]] نزد [[امام]] {{ع}} شرفیاب شد و گفت: یا [[امیرالمؤمنین]] {{ع}}، اگر بنی سعد در [[جنگ جمل]] شما را [[یاری]] نکردند (اشاره به [[کنارهگیری]] احنف و قبیلهاش در [[جنگ جمل]]) در مقابل به ضرر شما نیز وارد [[جنگ]] نشدند و سران و گردانندگان آن واقعه خونین را بر ضد شما [[حمایت]] نکردند؛ اکنون [[طایفه]] ما در بصرهاند، اجازه بدهید پیکی به سویشان بفرستیم و از آنها کمک بخواهیم | زمانی که [[حضرت علی]] {{ع}} قصد داشت به [[صفین]] عزیمت کند، نامهای به [[ابن عباس]] (استاندار وقت [[بصره]]) نوشت و از وی خواست که [[جنگ]] جویان [[بصره]] را برای پیوستن به [[سپاه امام]] و حرکت به سوی [[دشمن]] [[بسیج]] کند. در پی این [[دعوت]] احنف به [[کوفه]] آمد و به همراه گروهی از [[مردم بصره]] نزد [[امام]] {{ع}} شرفیاب شد و گفت: یا [[امیرالمؤمنین]] {{ع}}، اگر بنی سعد در [[جنگ جمل]] شما را [[یاری]] نکردند (اشاره به [[کنارهگیری]] احنف و قبیلهاش در [[جنگ جمل]]) در مقابل به ضرر شما نیز وارد [[جنگ]] نشدند و سران و گردانندگان آن واقعه خونین را بر ضد شما [[حمایت]] نکردند؛ اکنون [[طایفه]] ما در بصرهاند، اجازه بدهید پیکی به سویشان بفرستیم و از آنها کمک بخواهیم<ref>{{عربی|یا امیرالمؤمنين، إنه إن تك سعد لم تنصرك يوم الجمل فإنها لم تنصر عليك و...}}.</ref>. | ||
زیرا آنان امروز بدین وسیله به [[تکلیف]] خود عمل کرده و [[قصور]] دیروزشان را نیز جبران میکنند و [[حق]] خود را از [[دشمن]] میگیرند و به [[فضیلت]] [[جهاد]] در رکاب [[امام]] خود نایل میشوند. | زیرا آنان امروز بدین وسیله به [[تکلیف]] خود عمل کرده و [[قصور]] دیروزشان را نیز جبران میکنند و [[حق]] خود را از [[دشمن]] میگیرند و به [[فضیلت]] [[جهاد]] در رکاب [[امام]] خود نایل میشوند. | ||
خط ۱۰۷: | خط ۱۰۹: | ||
وی به [[دستور امام]] {{ع}} بیدرنگ نامهای به این مضمون برای [[مردم]] قبیلهاش فرستاد: ای گروه بنی سعد، خوب میدانید که احدی از [[بنی تمیم]] در [[واقعه جمل]] [[جان]] سالم [[بدر]] [[نبرد]] و هر یک از طوایف این [[قبیله]] بزرگ به نوعی گرفتار [[سوء]] [[تدبیر]] بزرگ قبیله خود شدند... ، اما شما از گزند آن حوادث خونین به دور ماندید؛ زیرا [[خداوند]] شما را به وسیله [[حسن]] تدبير من، [[سلامت]] بخشید و همه به آرزوهایتان رسیدید و از هر آنچه که مایه [[هراس]] و [[ترس]] شما بود، در [[امان]] ماندید. خلاصه این که از [[گرفتاران]] و [[شکست]] خوردگان بریدید و به [[اهل]] [[عافیت]] پیوستید. حال به شما میگویم که ما بر [[قبیله]] [[بنی تمیم]] [[کوفه]] وارد شده و دوباره مورد محبتشان قرار گرفتیم. نخست با خروج به سوی ما در [[بصره]] مورد [[محبت]] شان قرار گرفتیم و اکنون هم برای حرکت به سوی [[دشمن]]، پس به سوی ما بشتابید و بر دشنت [[اعتماد]] نکنید...<ref>{{عربی|أما بعد، فإنه لم يبق أحد من بني تميم إلا وقد شقوا برأي سيدهم غيركم}}؛وقعه صفین، ص۲۵ و اعیان الشیعه، ج۷، ص۳۸۴.</ref>. | وی به [[دستور امام]] {{ع}} بیدرنگ نامهای به این مضمون برای [[مردم]] قبیلهاش فرستاد: ای گروه بنی سعد، خوب میدانید که احدی از [[بنی تمیم]] در [[واقعه جمل]] [[جان]] سالم [[بدر]] [[نبرد]] و هر یک از طوایف این [[قبیله]] بزرگ به نوعی گرفتار [[سوء]] [[تدبیر]] بزرگ قبیله خود شدند... ، اما شما از گزند آن حوادث خونین به دور ماندید؛ زیرا [[خداوند]] شما را به وسیله [[حسن]] تدبير من، [[سلامت]] بخشید و همه به آرزوهایتان رسیدید و از هر آنچه که مایه [[هراس]] و [[ترس]] شما بود، در [[امان]] ماندید. خلاصه این که از [[گرفتاران]] و [[شکست]] خوردگان بریدید و به [[اهل]] [[عافیت]] پیوستید. حال به شما میگویم که ما بر [[قبیله]] [[بنی تمیم]] [[کوفه]] وارد شده و دوباره مورد محبتشان قرار گرفتیم. نخست با خروج به سوی ما در [[بصره]] مورد [[محبت]] شان قرار گرفتیم و اکنون هم برای حرکت به سوی [[دشمن]]، پس به سوی ما بشتابید و بر دشنت [[اعتماد]] نکنید...<ref>{{عربی|أما بعد، فإنه لم يبق أحد من بني تميم إلا وقد شقوا برأي سيدهم غيركم}}؛وقعه صفین، ص۲۵ و اعیان الشیعه، ج۷، ص۳۸۴.</ref>. | ||
احنف در [[نبرد صفین]] با همه نیروهای تحت امر خود، حضور یافت و در این [[جنگ]] به [[دستور امام]] {{ع}} [[فرماندهی]] [[قبایل]] [[بنی تمیم]]، ضبه و رباب را عهدهدار بود<ref>شرح ابن ابی الحدید، ج۳، ص۱۹۴.</ref><ref>[[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۱ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۱، ص۱۵۳-۱۵۵.</ref> | احنف در [[نبرد صفین]] با همه نیروهای تحت امر خود، حضور یافت و در این [[جنگ]] به [[دستور امام]] {{ع}} [[فرماندهی]] [[قبایل]] [[بنی تمیم]]، ضبه و رباب را عهدهدار بود<ref>شرح ابن ابی الحدید، ج۳، ص۱۹۴.</ref>.<ref>[[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۱ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۱، ص۱۵۳-۱۵۵.</ref> | ||
== [[حمایت]] احنف از عنوان "[[امیرالمؤمنین]] == | == [[حمایت]] احنف از عنوان "[[امیرالمؤمنین]] == | ||
در [[جنگ صفین]] پس از به نیزه کردن [[قرآن]] توسط [[سپاه معاویه]] و [[حیله]] [[عمرو عاص]]، سرانجام [[امام]] {{ع}} ناچار شد [[مذاکره]] و [[حکمیت]] پیشنهادی [[دشمن]] را بپذیرد و به کاتب ویژه خود ([[عبدالله بن ابی رافع]]) [[دستور]] داد که متن [[بیانیه]] [[صلح]] را بدین ترتیب تنظیم کند: به [[نام خداوند]] [[رحمان]] و [[رحیم]] این قطعنامهای است که به موجب آن [[علی]] امیرالمؤنین {{ع}} و [[معاویة بن ابیسفیان]] و [[شیعیان]] و [[پیروان]] آن دو توافق کردند که به [[کتاب خدا]] و [[سنت پیامبر]] {{صل}} عمل کنند و [[داوری]] [[قرآن]] را در خصوص [[جنگ]] یا [[صلح]] بپذیرند<ref>{{عربی|بسم الله الرحمن الرحیم هذا ما تقاضی علیه علی امیرالمؤمنین و معاویة بن ابیسفیان و شیعتهما فیما تراضیا به من الحکم بکتاب الله و سنت نبیه}}</ref> | در [[جنگ صفین]] پس از به نیزه کردن [[قرآن]] توسط [[سپاه معاویه]] و [[حیله]] [[عمرو عاص]]، سرانجام [[امام]] {{ع}} ناچار شد [[مذاکره]] و [[حکمیت]] پیشنهادی [[دشمن]] را بپذیرد و به کاتب ویژه خود ([[عبدالله بن ابی رافع]]) [[دستور]] داد که متن [[بیانیه]] [[صلح]] را بدین ترتیب تنظیم کند: به [[نام خداوند]] [[رحمان]] و [[رحیم]] این قطعنامهای است که به موجب آن [[علی]] امیرالمؤنین {{ع}} و [[معاویة بن ابیسفیان]] و [[شیعیان]] و [[پیروان]] آن دو توافق کردند که به [[کتاب خدا]] و [[سنت پیامبر]] {{صل}} عمل کنند و [[داوری]] [[قرآن]] را در خصوص [[جنگ]] یا [[صلح]] بپذیرند<ref>{{عربی|بسم الله الرحمن الرحیم هذا ما تقاضی علیه علی امیرالمؤمنین و معاویة بن ابیسفیان و شیعتهما فیما تراضیا به من الحکم بکتاب الله و سنت نبیه}}</ref>. | ||
این [[بیانیه]] تنظیم گردید و به [[معاویه]] نشان داده شد تا ذیل آن را [[امضا]] کند. اما او همین که عنوان [[امیرالمؤمنین]] را دید، گفت: من [[آدم]] بسیار [[پستی]] خواهم بود که با وجود [[اذعان]] به [[امامت]] و [[امارت]] [[علی]] بر [[مؤمنین]]، باز هم عناد ورزم و با تو بجنگم. پس معلوم است من [[امارت]] تو را برای [[مؤمنین]] نپذیرفتهام که با تو از در [[جنگ]] وارد شده و اکنون [[پیمان]] [[صلح]] و [[حکمیت]] [[امضا]] میکنیم، بنابراین اگر میخواهی صلحی صورت گیرد: باید کلمه [[امیرالمؤمنین]] از متن [[بیانیه]] حذف گردد<ref>در روایتی آمد است که عمر و عاص گفت: علی فقط امیر شما است نه امیر همه مؤمنین و الا با او جنگ نمیکردیم. پس نام خود او و نام پدرش را بنویسد.</ref>. | این [[بیانیه]] تنظیم گردید و به [[معاویه]] نشان داده شد تا ذیل آن را [[امضا]] کند. اما او همین که عنوان [[امیرالمؤمنین]] را دید، گفت: من [[آدم]] بسیار [[پستی]] خواهم بود که با وجود [[اذعان]] به [[امامت]] و [[امارت]] [[علی]] بر [[مؤمنین]]، باز هم عناد ورزم و با تو بجنگم. پس معلوم است من [[امارت]] تو را برای [[مؤمنین]] نپذیرفتهام که با تو از در [[جنگ]] وارد شده و اکنون [[پیمان]] [[صلح]] و [[حکمیت]] [[امضا]] میکنیم، بنابراین اگر میخواهی صلحی صورت گیرد: باید کلمه [[امیرالمؤمنین]] از متن [[بیانیه]] حذف گردد<ref>در روایتی آمد است که عمر و عاص گفت: علی فقط امیر شما است نه امیر همه مؤمنین و الا با او جنگ نمیکردیم. پس نام خود او و نام پدرش را بنویسد.</ref>. | ||
خط ۱۱۶: | خط ۱۱۸: | ||
در اینجا، احنف از [[خیرخواهی]] به [[امام]] {{ع}} عرض کرد: مبادا عنوان [[امیرالمؤمنین]] را از متن [[معاهده]] حذف کنید که در این صورت میترسم هرگز به تو باز نگردد؛ پس تن به این کار ندهید اگر چه به [[جنگ]] تازهای بینجامد و عدهای کشته شوند؟ | در اینجا، احنف از [[خیرخواهی]] به [[امام]] {{ع}} عرض کرد: مبادا عنوان [[امیرالمؤمنین]] را از متن [[معاهده]] حذف کنید که در این صورت میترسم هرگز به تو باز نگردد؛ پس تن به این کار ندهید اگر چه به [[جنگ]] تازهای بینجامد و عدهای کشته شوند؟ | ||
[[حضرت امیر]] {{ع}} هم با این پیشنهاد موافق بود و نیمی از روز در همین مورد بحث شد تا اینکه [[اشعث بن قیس کندی]] این مرد دو چهره از میان [[سپاه امام]] {{ع}} با [[تنگنظری]] و [[تعصب]] خاص خود و با تکیه بر [[نفوذ]] قومی خود خواسته [[دشمن]] را بر [[امام]] {{ع}} [[تحمیل]] کرد که برای پایان [[مخاصمه]] عنوان [[امیرالمؤمنین]] از [[نامه]] حذف شود<ref>در پیمان صلح پیامبر خدا {{صل}} و مردم مکه، همینگونه اعتراض را مشرکین مکه به کلمه «رسول الله» برای پیامبر داشتند و حاضر به امضای صلحنامه نشدند تا «رسول الله» برداشته شود و به جای آنن کلمه «محمد بن عبدالله» گذاشته شود. و رسول خدا {{صل}} این تغییر در کلمه «رسول الله» را پذیرفت و به حضرت علی {{ع}} فرمود: «برای تو همچنین اتفاق خواهد افتاد». ر. ک: اثر دیگر مولف، مظهر ولایت، صلح حدیبیه، علی نویسنده پیمان صلح.</ref> و فقط به [[اسم حضرت]] و اسم پدرش ([[علی بن ابی طالب]]) اکتفا گردد<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۵۲، وقعه صفین، ص۵۰۸ و شرح ابن ابی الحدید، ج۲، ص۲۳۲.</ref><ref>[[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۱ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۱، ص۱۵۵-۱۵۶.</ref> | [[حضرت امیر]] {{ع}} هم با این پیشنهاد موافق بود و نیمی از روز در همین مورد بحث شد تا اینکه [[اشعث بن قیس کندی]] این مرد دو چهره از میان [[سپاه امام]] {{ع}} با [[تنگنظری]] و [[تعصب]] خاص خود و با تکیه بر [[نفوذ]] قومی خود خواسته [[دشمن]] را بر [[امام]] {{ع}} [[تحمیل]] کرد که برای پایان [[مخاصمه]] عنوان [[امیرالمؤمنین]] از [[نامه]] حذف شود<ref>در پیمان صلح پیامبر خدا {{صل}} و مردم مکه، همینگونه اعتراض را مشرکین مکه به کلمه «رسول الله» برای پیامبر داشتند و حاضر به امضای صلحنامه نشدند تا «رسول الله» برداشته شود و به جای آنن کلمه «محمد بن عبدالله» گذاشته شود. و رسول خدا {{صل}} این تغییر در کلمه «رسول الله» را پذیرفت و به حضرت علی {{ع}} فرمود: «برای تو همچنین اتفاق خواهد افتاد». ر. ک: اثر دیگر مولف، مظهر ولایت، صلح حدیبیه، علی نویسنده پیمان صلح.</ref> و فقط به [[اسم حضرت]] و اسم پدرش ([[علی بن ابی طالب]]) اکتفا گردد<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۵۲، وقعه صفین، ص۵۰۸ و شرح ابن ابی الحدید، ج۲، ص۲۳۲.</ref>.<ref>[[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۱ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۱، ص۱۵۵-۱۵۶.</ref> | ||
== تذکرات و [[نصایح]] احنف به [[ابوموسی اشعری]] == | == تذکرات و [[نصایح]] احنف به [[ابوموسی اشعری]] == | ||
خط ۱۵۶: | خط ۱۵۸: | ||
به نظر میرسد اصح آن است که احنف در آخر [[عمر]] در [[کوفه]] ساکن شده و در همانجا از [[دنیا]] رفته است، و مؤید این قول حضور [[مصعب]] در [[تشییع جنازه]] اوست. | به نظر میرسد اصح آن است که احنف در آخر [[عمر]] در [[کوفه]] ساکن شده و در همانجا از [[دنیا]] رفته است، و مؤید این قول حضور [[مصعب]] در [[تشییع جنازه]] اوست. | ||
[[مصعب]] در [[تشییع جنازه]] او میگفت: "امروز محکمکاری و و [[رأی]] صائب از میان رفت"<ref>{{عربی|ذهب اليوم الحزم و الرأي}}؛ الاصابه، ج۱، ص۱۸۹؛ وفات او را در بصره ذکر کرده اما ابن اثیر اسد الغابه، ج۱، ص۵۵؛ و سير أعلام النبلاء ج۵، ص۱۲۴ وفات او را در کوفه آورده، و ر. ک: تهذيب التهذیب، ج۱، ص۲۰۸.</ref><ref>[[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۱ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۱، ص۱۶۱.</ref> | [[مصعب]] در [[تشییع جنازه]] او میگفت: "امروز محکمکاری و و [[رأی]] صائب از میان رفت"<ref>{{عربی|ذهب اليوم الحزم و الرأي}}؛ الاصابه، ج۱، ص۱۸۹؛ وفات او را در بصره ذکر کرده اما ابن اثیر اسد الغابه، ج۱، ص۵۵؛ و سير أعلام النبلاء ج۵، ص۱۲۴ وفات او را در کوفه آورده، و ر. ک: تهذيب التهذیب، ج۱، ص۲۰۸.</ref>.<ref>[[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۱ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۱، ص۱۶۱.</ref> | ||
== مشایخ در روایت == | == مشایخ در روایت == |