قعقاع بن شور ذهلی در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخهها
قعقاع بن شور ذهلی در تاریخ اسلامی (نمایش مبدأ)
نسخهٔ ۲۸ ژانویهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۰۹:۲۷
، ۲۸ ژانویهٔ ۲۰۲۳←منابع
بدون خلاصۀ ویرایش |
(←منابع) برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
||
خط ۲۴: | خط ۲۴: | ||
پس از [[تلاش فراوان]] برای [[پیروزی]] [[عبیدالله بن زیاد]] در [[کوفه]]، دیگر نامی از او برده نمیشود. [[ذهبی]] در [[میزان الاعتدال (کتاب)|میزان الاعتدال]] او را فردی [[ضعیف]] در [[حدیث]] میداند<ref>الغارات، ثقفی، ابراهیم بن محمد، چاپ جلالالدین محدث ارموی، تهران: ۱۳۵۵ شمسی(تعلیقات)، ج۲، ص۹۰۰.</ref>.<ref>[[مرضیه محمدزاده|محمدزاده، مرضیه]]، [[دوزخیان جاوید (کتاب)|دوزخیان جاوید]]، ص۲۱۱-۲۱۳.</ref> | پس از [[تلاش فراوان]] برای [[پیروزی]] [[عبیدالله بن زیاد]] در [[کوفه]]، دیگر نامی از او برده نمیشود. [[ذهبی]] در [[میزان الاعتدال (کتاب)|میزان الاعتدال]] او را فردی [[ضعیف]] در [[حدیث]] میداند<ref>الغارات، ثقفی، ابراهیم بن محمد، چاپ جلالالدین محدث ارموی، تهران: ۱۳۵۵ شمسی(تعلیقات)، ج۲، ص۹۰۰.</ref>.<ref>[[مرضیه محمدزاده|محمدزاده، مرضیه]]، [[دوزخیان جاوید (کتاب)|دوزخیان جاوید]]، ص۲۱۱-۲۱۳.</ref> | ||
==[[قعقاع]] بن شَور [[کارگزار]] [[کسکر]] و [[میسان]]== | |||
[[امام علی]]{{ع}} بعد از [[قدامة بن عجلان]]، [[قعقاع بن شور]] را به عنوان کارگزار کسکر [[انتخاب]] کرد. اما حضرت کارهای خلاف او را مورد [[انتقاد]] قرار داد. از جمله این که او با زنی [[ازدواج]] کرده و صداق او را صد هزار درهم قرار داد. قعقاع وقتی متوجه شد حضرت از کارهای خلافش [[آگاه]] شده، از [[ترس]] به جانب [[معاویه]] در [[شام]] فرار کرده، به او پیوست<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۴، ص۱۸۷.</ref>.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین (کتاب)|سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین]]، ج۱، ص 293.</ref> | |||
==داستان ازدواج قعقاع== | |||
[[ابن قیم]] در کتاب [[أحکام أهل الذمه (کتاب)|أحکام أهل الذمه]]، داستانی را نقل کرده که مربوط به ازدواج قعقاع است. بعید نیست همین داستان باعث [[اختلاس]] وی شده است. وی مینویسد: [[هانی بن قبیصه]] که [[نصرانی]] بود، دخترش را با مهریه چهل هزار درهم به ازدواج [[عروه بارقی]] در آورد. قعقاع بن شَور، نزد دختر رفته و گفت: پدرت تو را به ازدواج در آورده، در حالی که او نصرانی است و ازدواج توسط او جایز نیست. خودت را به ازدواج من در آور و با مهریه دو برابر؛ یعنی هشتاد هزار درهم با او ازدواج کرد. [[عروه]] نزد [[علی بن ابی طالب]]{{ع}} رفت و گفت: قعقاع با همسرم ازدواج کرده است. حضرت فرمود: اگر تو (ای قعقاع) با [[همسر]] او ازدواج کرده باشی سنگسارت خواهم کرد.<ref>{{متن حدیث|لَئِنْ كُنْتَ تَزَوَّجْتَ اِمْرَأَتَهُ لَأَرْجُمَنَّكَ}}</ref> | |||
قعقاع پاسخ داد: ای [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} پدرش او را به ازدواج در آورده در حالی که او نصرانی است و ازدواج توسط وی درست نیست. حضرت پرسید: پس چه کسی او را به ازدواج تو در آورده؟ گفت: خودش ازدواج با مرا قبول کرده. حضرت [[نکاح]] دختر را پذیرفت و [[عقد]] [[اجازه]] پدر را رد کرد و به عروه فرمود: مهرت را از پدرش بگیر. | |||
ابن قیم میگوید: از آن رو کار ازدواجش را به خودش واگذارده که پدرش نصرانی بوده و نظر وی درباره دخترش جایز نبوده و ناچار با [[رضایت]] وی باید [[عقد]] تجدید شود. و کار [[ازدواج]] را موکول به [[رضایت]] دختر کرده است و از آنجا که ازدواج دختر جز با ولی روا نیست، علی به عنوان [[حاکم]] و ولی دختر، [[ازدواج]] را مجاز دانسته و از [[عروه]] خواسته است که مهر را از پدرش بگیرد چون هنوز با او همبستر نشده، در غیر آن صورت، باید مهر را میداد و عده هم نگه میداشت<ref>ابن قیّم، أحکام أهل الذمه، ج۲، ص۷۸۴ و تحقیق صبحی صالح، ج۲، ص۴۱۱، در هر دو نسخه به جای شور، سور آمده که شور، درست به نظر میرسد.</ref>. | |||
در این نقل، مهریه [[زن]] [[قعقاع]] هشتاد هزار درهم، آمده ولی در نقل [[اختلاس]]، صدهزار درهم که ممکن است یکی از موارد دقیق نباشد و بعید است که دو جریان مختلف و متفاوت باشد. شاید افزون بر مهر بقیه را هم برای نیازهای خود برداشته است. | |||
صاحب [[الغارات]] از [[اسحاق شیبانی]] از [[حضرت علی]]{{ع}} سخنانی در این باره نقل کرده است که نشان میدهد مقدار مهر [[همسر]] قعقاع، صد هزار درهم بوده است. حضرت میفرماید: از من [[مال]] میخواهید در حالی که قعقاع بن شَور را بر [[کسکر]] گماردم. او مهریه همسرش را صد هزار درهم قرار داد. به [[خدا]] [[سوگند]] اگر او [[کفو]] و همگون آن دختر بود، این مقدار برای مهر قرار نمیداد.<ref>{{متن حدیث|تَسْأَلُونِّي الْمَالَ وَ قَدِ اسْتَعْمَلْتُ الْقَعْقَاعَ بْنَ شَوْرٍ عَلَى كَسْكَرَ فَأَصْدَقَ امْرَأَةً بِمِائَةِ أَلْفِ دِرْهَمٍ؟ وَ ايْمُ اللَّهِ لَوْ كَانَ كُفْواً مَا أَصْدَقَهَا ذَلِكَ}}؛ ثقفی، الغارات، ج۲، ص۵۳۳؛ یک جلدی، ص۳۶۵؛ بحارالأنوار، ج۳۴، ص۳۲۴.</ref> | |||
یعنی گروهی هستند که از بیت المال [[سوء]] استفاده کرده و [[دارایی]] [[مسلمین]] را [[غارت]] نمودهاند و باید مورد تعقیب قرار گیرند.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین (کتاب)|سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین]]، ج۱، ص 394-396.</ref> | |||
==خیانتهای [[قعقاع بن شور]]== | |||
[[ابن ابی الحدید]] در توجیه این نکته که چگونه [[کارگزاران]] حضرت [[خیانت]] کردهاند میگوید: ما میدانیم که [[رسول خدا]]{{صل}} [[ولید بن عقبه]] را برای [[گرفتن زکات]] [[بنی المصطلق]] [[ولایت]] داد و از او سرزد آنچه سرزد. از بعضی امرای [[امیرالمؤمنین]] نیز خیانت سرزد، مثل [[قعقاع بن شور]] که حضرت او را بر [[میسان]]<ref>میسان شهری بود بین بصره و واسط که در زمان عمر فتح شد.</ref> [[ولایت]] داد. او [[اموال]] آنجا را گرفته، به [[معاویه]] پیوست و همینگونه [[اشعث بن قیس]] نسبت به اموال [[آذربایجان]] عمل کرد و به [[ابوموسی]] [[حق]] حکَم داد (با آن وضعیت معین) و او آنگونه مل کرد. و نباید اساساً کسی به فعل دیگری مورد [[سرزنش]] واقع بشود؛ در صورتی که در ابتدای کار عیبی نداشته باشد؛ چون در این صورت، [[وضع آغازین]] وی، ملاک و معیار این است که وی عیبی نخواهد داشت و کار خلافی انجام نخواهد داد<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۳، ص۲۷.</ref>. | |||
از اینجا به دست میآید که [[قعقاع]] بر منطقه [[کسکر]] و میسان [[امارت]] داشته و اموال آن منطقه را برای خود برداشته و به معاویه پیوسته است. | |||
وقتی که قعقاع بن شور نزد معاویه رفت و بر او وارد شد، دید مجلس از [[جمعیت]] پر است و جای خالی در آن نیست. مردی به [[احترام]] قعقاع برخاست و او را در جای خود نشاند. قعقاع از این مکان با معاویه صحبت و گفتوگو میکرد و معاویه هم او را مورد خطاب قرار میداد تا این که دستور داد صد هزار درهم به او بدهند. درهمها را در کنار قعقاع گذاشتند. وقتی که قعقاع برخاست تا برود، به مردی که به احترام او از جایش بلند شده بود، گفت: اینها را به [[پاداش]] بلند شدن تو به خاطر ما برای خودت بردار و این ضرب المثل به وجود آمد «او [[همنشین]] قعقاع میباشد»<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۲۰، ص۱۹۵.</ref>. | |||
این ضرب المثل را زمانی به کار میبرند که فردی از [[همنشینی]] با دیگری [[سود]] ببرد. [[ابن حمدون]] درباره این ضرب المثل به گونهای دیگر سخن گفته و مدعی است هر کس نزد او میآمد به وی [[کمک مالی]] و غیر [[مالی]] میکرد <ref>ابن حمدون، تذکرة الحمدونیه، ج۲، ص۱۷۸، شماره ۴۰۱.</ref>.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین (کتاب)|سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین]]، ج۱، ص 396-397.</ref> | |||
==دو [[سیره]] متفاوت== | |||
در این قصه و حکایت، به دو سیره و روش متفاوت و مختلف برخورد میکنیم: در یک سو علی{{ع}} به خاطر این که صد هزار درهم از بیتالمال [[مسلمین]] به وسیله [[قعقاع]] به [[غارت]] رفته، او را بازخواست مینماید و در سوی دیگر، [[معاویه]] صد هزار درهم به او میبخشد و او نیز آن درهمها را به [[همنشین]] خود میدهد که نشان این است که او [[مال]] زیادی را از بیت المال به غارت برده که اینگونه حاتم بخشی میکند و همیشه [[امیدوار]] به عطایای معاویه است. با توجه به این دو روش مختلف که یکی مطابق با سیره [[پیامبر گرامی]] اسلام{{صل}}، که توجه به [[حفظ]] بیت المال و رعایت [[عدالت]] در [[مصرف]] آن دارد و دیگری برای جلب افراد [[دنیا]] [[طلب]] و مال اندوز، بذل و بخششهای آنچنانی میکند، پی میبریم که چرا گروهی از طرفداران علی{{ع}}، حضرت را رها کرده، و به معاویه میپیوستند؛ آنها از [[عدل]] [[امام]] میترسیدند، نه این که حضرت به آنها ظلمی کرده باشد.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین (کتاب)|سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین]]، ج۱، ص 397-398.</ref> | |||
==[[خیانت]] قعقاع به مسلم== | |||
خیانت قعقاع ادامه داشت تا این که در [[زمان]] [[قیام امام حسین]]{{ع}}، به [[مسلم بن عقیل]] [[نماینده]] حضرت در [[کوفه]] نیز خیانت کرد. زمانی که [[عبید الله بن زیاد]] با [[مقاومت]] مُسلم و [[همراهی]] [[مردم]] با او روبهرو شد، تدبیری اندیشید که مردم را از [[لشکر]] [[شام]] بترساند و بدین گونه آنها را از اطراف مسلم متفرّق سازد. از این روی به دستور او [[کثیر بن شهاب]]، [[محمد بن أشعث بن قیس]]، [[قعقاع بن شور ذُهَلی]]، [[شَبَث بن رَبعی]]، [[حجّار بن أبجر أسلمی]] و [[شمر بن ذی الجوشن]] به پراکنده ساختن [[یاران]] مسلم کمر بستند؛ از یک سو [[کوفیان]] را از لشکر شام [[بیم]] دادند و از سوی دیگر به زربخشی عبیدالله امیدوارشان ساختند و هنوز دیری نپاییده بود که بیش از نیمی از [[شمشیر]] [[زنان]] مسلم را، در شمار خدمتگزاران عبیدالله در آوردند<ref>شکیب، تاریخ سیاسی اسلام، ص۵۵۵ و ۵۶۹؛ بحارالأنوار، ج۴۴، ص۳۴۹؛ اخبار الطوال، ص۲۳۹.</ref>. | |||
[[لعنت خدا]] بر عبیدالله و یارانش باد و کسانی که در [[شهادت]] حضرت نقش داشتند!<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین (کتاب)|سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین]]، ج۱، ص 398.</ref> | |||
== منابع == | == منابع == | ||
{{منابع}} | {{منابع}} | ||
# [[پرونده:1100829.jpg|22px]] [[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین ج۱ (کتاب)|'''سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین ج۱''']] | |||
# [[پرونده:87443.jpg|22px]] [[مرضیه محمدزاده|محمدزاده، مرضیه]]، [[دوزخیان جاوید (کتاب)|'''دوزخیان جاوید''']] | # [[پرونده:87443.jpg|22px]] [[مرضیه محمدزاده|محمدزاده، مرضیه]]، [[دوزخیان جاوید (کتاب)|'''دوزخیان جاوید''']] | ||
# [[پرونده:IM010499.jpg|22px]] [[محمد حسین رجبی دوانی|رجبی دوانی، محمد حسین]]، [[کوفه و نقش آن در قرون نخستین اسلامی (کتاب)|'''کوفه و نقش آن در قرون نخستین اسلامی''']] | # [[پرونده:IM010499.jpg|22px]] [[محمد حسین رجبی دوانی|رجبی دوانی، محمد حسین]]، [[کوفه و نقش آن در قرون نخستین اسلامی (کتاب)|'''کوفه و نقش آن در قرون نخستین اسلامی''']] |