پرش به محتوا

بصره در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۳: خط ۱۳:
اولین باری که [[مسلمانان]] به مرزهای ایران [[حمله]] کردند، سال دوازدهم بود. این حمله به [[تأیید]] [[ابوبکر]] و در طی تجاوزات [[مثنی بن حارثه]] و [[سوید بن قطبه]] انجام گرفت که باعث ویرانی پادگان‌ها و انبارهای [[جنگی]] [[ایرانیان]] در ابله، نزدیک بصره امروزی، و دیگر مناطق مرزی شد و بسیاری از [[مردم]] کشته شدند یا [[اسیر]] شدند. اما هم‌زمان با [[خلافت عمر بن خطاب]] سیل حملات به سوی ایران روان شد.
اولین باری که [[مسلمانان]] به مرزهای ایران [[حمله]] کردند، سال دوازدهم بود. این حمله به [[تأیید]] [[ابوبکر]] و در طی تجاوزات [[مثنی بن حارثه]] و [[سوید بن قطبه]] انجام گرفت که باعث ویرانی پادگان‌ها و انبارهای [[جنگی]] [[ایرانیان]] در ابله، نزدیک بصره امروزی، و دیگر مناطق مرزی شد و بسیاری از [[مردم]] کشته شدند یا [[اسیر]] شدند. اما هم‌زمان با [[خلافت عمر بن خطاب]] سیل حملات به سوی ایران روان شد.
پس از [[فتح مدائن]]، پایتخت ساسانیان، به دست مسلمانان، عمرطی نامه‌ای از سعد خواست در [[مدائن]] [[اردو]] بزند و همان‌جا بماند و سپاهیانی که از طرف [[ابوعبیده]] برای کمک به او فرستاده شده بودند را به [[شام]] بازگرداند. پس از رسیدن [[نامه]]، سعد خانه‌های مدائن را به مسلمانان داد و سپس [[فرمان]] داد تا [[زن]] و [[فرزندان]] آنها نیز به مدائن بیایند و در خانه‌های آنجا ساکن شوند.
پس از [[فتح مدائن]]، پایتخت ساسانیان، به دست مسلمانان، عمرطی نامه‌ای از سعد خواست در [[مدائن]] [[اردو]] بزند و همان‌جا بماند و سپاهیانی که از طرف [[ابوعبیده]] برای کمک به او فرستاده شده بودند را به [[شام]] بازگرداند. پس از رسیدن [[نامه]]، سعد خانه‌های مدائن را به مسلمانان داد و سپس [[فرمان]] داد تا [[زن]] و [[فرزندان]] آنها نیز به مدائن بیایند و در خانه‌های آنجا ساکن شوند.
پس از گذشت مدتی از ساکن شدن مسلمانان، گروهی از طرف سعد به‌عنوان [[نماینده]] نزد [[عمر]] رفتند که احتمالاً حامل [[غنائم]] بودند. عمر علت زردی‌رنگ و نزار بودن و [[تغییر]] حالت آنها را جویا شد که در پاسخ علت را [[بدی]] آب و هوای مدائن اعلام کردند<ref>مدائن به احتمال بسیار زیاد، مکان مناسبی برای سکونت بود و دارای آب‌وهوای مطبوع و خاک حاصل‌خیزی بوده است که ساسانیان آن را به‌عنوان پایتخت خود انتخاب کرده بودند و تنها یک شهر نبوده است؛ بلکه از هفت شهر تشکیل یافته بوده است. از طرف دیگر منصور عباسی در کنار این شهر کهن و با استفاده از مصالح آن، شهر جدید خود، یعنی بغداد را ساخت. حال سؤال اینجاست که شهری با این ویژگی چگونه برای اعراب که با سختی‌ها و مشقات زیادی روبه‌رو بودند، ایجاد مشکل کرده است؟</ref>. از طرف دیگر [[حذیفه بن یمان]] که در [[سپاه]] [[سعد بن ابی وقاص]] بود، نامه‌ای به [[عمر]] نوشت و از [[بدی]] اوضاع [[زندگی]] و سکونت [[مسلمانان]] [[شکایت]] کرد. او در [[نامه]] خود این‌گونه نوشت:
پس از گذشت مدتی از ساکن شدن مسلمانان، گروهی از طرف سعد به‌عنوان [[نماینده]] نزد [[عمر]] رفتند که احتمالاً حامل [[غنائم]] بودند. عمر علت زردی‌رنگ و نزار بودن و [[تغییر]] حالت آنها را جویا شد که در پاسخ علت را [[بدی]] آب و هوای مدائن اعلام کردند<ref>مدائن به احتمال بسیار زیاد، مکان مناسبی برای سکونت بود و دارای آب‌وهوای مطبوع و خاک حاصل‌خیزی بوده است که ساسانیان آن را به‌عنوان پایتخت خود انتخاب کرده بودند و تنها یک شهر نبوده است؛ بلکه از هفت شهر تشکیل یافته بوده است. از طرف دیگر منصور عباسی در کنار این شهر کهن و با استفاده از مصالح آن، شهر جدید خود، یعنی بغداد را ساخت. حال سؤال اینجاست که شهری با این ویژگی چگونه برای عرب‌ها که با سختی‌ها و مشقات زیادی روبه‌رو بودند، ایجاد مشکل کرده است؟</ref>. از طرف دیگر [[حذیفه بن یمان]] که در [[سپاه]] [[سعد بن ابی وقاص]] بود، نامه‌ای به [[عمر]] نوشت و از [[بدی]] اوضاع [[زندگی]] و سکونت [[مسلمانان]] [[شکایت]] کرد. او در [[نامه]] خود این‌گونه نوشت:
«[[اعراب]] در [[مدائن]] زارونزار شده، شکم آنها به پشت چسبیده است و بازوان آنها خشک و باریک گردیده و رنگ آنها پریده و دگرگون شده [است]»<ref>کامل، ج۸، ص۳۵۱.</ref>. عمر بعد از اطلاع از حال مسلمانان در نامه‌ای به سعد نوشت:
«[[عرب‌ها]] در [[مدائن]] زارونزار شده، شکم آنها به پشت چسبیده است و بازوان آنها خشک و باریک گردیده و رنگ آنها پریده و دگرگون شده [است]»<ref>کامل، ج۸، ص۳۵۱.</ref>. عمر بعد از اطلاع از حال مسلمانان در نامه‌ای به سعد نوشت:
[[عرب]] را جز آنجا که [[شایسته]] شتران و گوسفندان باشد، جایی سزاوار نیست؛ پس به فلاتی متوجه شو و مسلمانان را در آنجا فرودآور و به جای خویش اقامت کن و لشکری به دروازه [[هند]]، [جایی که بعدها [[بصره]] خوانده شد] و سپاهی به جزیره و نشیمن خویش را سرای [[هجرت]] خود قرار ده و میان من و مسلمانان دریا را فاصله مکن<ref>آفرینش و تاریخ، ج۲، ص۸۵۳.</ref>.
[[عرب]] را جز آنجا که [[شایسته]] شتران و گوسفندان باشد، جایی سزاوار نیست؛ پس به فلاتی متوجه شو و مسلمانان را در آنجا فرودآور و به جای خویش اقامت کن و لشکری به دروازه [[هند]]، [جایی که بعدها [[بصره]] خوانده شد] و سپاهی به جزیره و نشیمن خویش را سرای [[هجرت]] خود قرار ده و میان من و مسلمانان دریا را فاصله مکن<ref>آفرینش و تاریخ، ج۲، ص۸۵۳.</ref>.
سخن عمر به این معنا است که عرب جایی را برای زندگی می‌پسندد که بتواند در آن گوسفند و شتر نگهداری کند و به پرورش آنها بپردازد. پس از دریافت نامه، سعد افرادی را برای یافتن مکان مناسب به اطراف فرستاد که به گفته بعضی [[روایات]] [[حذیفة بن یمان]] و [[سلمان فارسی]]، [[مأمور]] یافتن مکانی شدند که بعدها [[کوفه]] نامیده شد<ref>عتبة بن غزوان بن جابر بن وهب بن نشیب بن وهیب بن زید بن مالک بن عبد عوف بن الحارث بن مازن که از اصحاب پیامبر بود. عتبه از پیش‌گامان مسلمانان و مهاجران به حبشه و از تیراندازان بنام است و صفیه، دختر حارث بن کلده، همسر عتبة بن غزوان بود. (اسد الغابه، ج۳، ص۴۶۱).</ref> و [[عتبة بن غزوان]] نیز به طرف ارض‌الهند روان شد.
سخن عمر به این معنا است که عرب جایی را برای زندگی می‌پسندد که بتواند در آن گوسفند و شتر نگهداری کند و به پرورش آنها بپردازد. پس از دریافت نامه، سعد افرادی را برای یافتن مکان مناسب به اطراف فرستاد که به گفته بعضی [[روایات]] [[حذیفة بن یمان]] و [[سلمان فارسی]]، [[مأمور]] یافتن مکانی شدند که بعدها [[کوفه]] نامیده شد<ref>عتبة بن غزوان بن جابر بن وهب بن نشیب بن وهیب بن زید بن مالک بن عبد عوف بن الحارث بن مازن که از اصحاب پیامبر بود. عتبه از پیش‌گامان مسلمانان و مهاجران به حبشه و از تیراندازان بنام است و صفیه، دختر حارث بن کلده، همسر عتبة بن غزوان بود. (اسد الغابه، ج۳، ص۴۶۱).</ref> و [[عتبة بن غزوان]] نیز به طرف ارض‌الهند روان شد.
خط ۴۰: خط ۴۰:
یاقوت می‌نویسد: «از نظر قطرب، بصره [[زمین]] سنگ‌زاری است که سم ستوران را زخم می‌کند و دارای زمین [[سختی]] است».
یاقوت می‌نویسد: «از نظر قطرب، بصره [[زمین]] سنگ‌زاری است که سم ستوران را زخم می‌کند و دارای زمین [[سختی]] است».


از قول [[ابن‌عربی]] نیز می‌گوید: «بصره سنگ‌زاری دشوار است و از آن جهت به آن بصره گویند که سخت است و در آن سنگ‌زار در بالای مربد<ref>مربد، جای نگهداری و نشاندن و محبوس کردن شتران است و یا چوب یا تنه درختی که جلوی شتران می‌گذارند تا از محل خود خارج نشوند. (لغت‌نامه دهخدا). مربد محله‌ای بزرگ در بصره است به سمت بیابان که اعراب از هر سو بدان‌جا گرد آیند و شعر خوانند و خریدوفروش کنند (جغرافیای تاریخی کشورهای اسلامی، ج۱، ص۲۸۲).</ref> سنگ‌های سفید و سخت یافتم».
از قول [[ابن‌عربی]] نیز می‌گوید: «بصره سنگ‌زاری دشوار است و از آن جهت به آن بصره گویند که سخت است و در آن سنگ‌زار در بالای مربد<ref>مربد، جای نگهداری و نشاندن و محبوس کردن شتران است و یا چوب یا تنه درختی که جلوی شتران می‌گذارند تا از محل خود خارج نشوند. (لغت‌نامه دهخدا). مربد محله‌ای بزرگ در بصره است به سمت بیابان که عرب‌ها از هر سو بدان‌جا گرد آیند و شعر خوانند و خریدوفروش کنند (جغرافیای تاریخی کشورهای اسلامی، ج۱، ص۲۸۲).</ref> سنگ‌های سفید و سخت یافتم».
شرقی بن القطامی می‌گوید: هنگامی که [[مسلمانان]] برای زیستن به [[بصره]] آمدند و ریگ‌های آن را از دور دیدند، گفتند: این [[سرزمین]] بصره است یعنی سنگ‌زار است و این نام بر آن ماند. یکی از [[مغربیان]] گوید: بصره به معنی گل چسبناک است. و برخی آن را به معنی گل خوش سرخ‌فام آورده‌اند. احمد پسر [[محمد همدانی]] ([[ابن فقیه]]) از محمد، پسر [[شرحبیل]] پسر [[حسنه]]، آورده است که بصره از آن جهت بصره نامیده شده است که سنگ‌های سیاه سخت دارد.
شرقی بن القطامی می‌گوید: هنگامی که [[مسلمانان]] برای زیستن به [[بصره]] آمدند و ریگ‌های آن را از دور دیدند، گفتند: این [[سرزمین]] بصره است یعنی سنگ‌زار است و این نام بر آن ماند. یکی از [[مغربیان]] گوید: بصره به معنی گل چسبناک است. و برخی آن را به معنی گل خوش سرخ‌فام آورده‌اند. احمد پسر [[محمد همدانی]] ([[ابن فقیه]]) از محمد، پسر [[شرحبیل]] پسر [[حسنه]]، آورده است که بصره از آن جهت بصره نامیده شده است که سنگ‌های سیاه سخت دارد.
در این دو بیتی که از [[خفاف بن ندبه]] و [[طرماح]] آمده است به‌سختی بصره اشاره شده است:
در این دو بیتی که از [[خفاف بن ندبه]] و [[طرماح]] آمده است به‌سختی بصره اشاره شده است:
۲۱۸٬۲۲۶

ویرایش