بصره در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۱۰: خط ۱۰:


==بنای [[شهر بصره]]==
==بنای [[شهر بصره]]==
در دوره [[حکومت]] [[ساسانیان]]، منطقه [[بصره]] از نواحی بهمن اردشیرخوره به شمار می‌رفت که برای تقویت مرزهای [[غربی]] [[ایران]] در برابر [[تهاجم]] [[قبایل عرب]]، در آن پادگان‌های [[استوار]] و استحکاماتی بنا شده بود و همیشه در آن دیدبان وجود داشت؛ چنان‌که [[شاپور]] دوم در آن خندقی ایجاد کرده بود که به دریا می‌رسید و احتمالاً این [[خندق]] به دست [[خسرو]] انوشیروان بازسازی شد. پس می‌توان این‌گونه گفت که بصره قبل از تأسیس، پایگاه و یا اردوگاه [[سربازان]] [[ایرانی]] بود که از مرزهای این [[کشور]] در برابر تهاجمات [[بیگانگان]] [[محافظت]] می‌کردند.
در دوره [[حکومت]] [[ساسانیان]]، منطقه [[بصره]] از نواحی بهمن اردشیرخوره به شمار می‌رفت که برای تقویت مرزهای [[غربی]] [[ایران]] در برابر [[تهاجم]] [[قبایل عرب]]، در آن پادگان‌های [[استوار]] و استحکاماتی بنا شده بود و همیشه در آن دیدبان وجود داشت؛ چنان‌که [[شاپور]] دوم در آن خندقی ایجاد کرده بود که به دریا می‌رسید و احتمالاً این [[خندق]] به دست [[خسرو انوشیروان]] بازسازی شد. پس می‌توان این‌گونه گفت که بصره قبل از تأسیس، پایگاه و یا اردوگاه [[سربازان]] [[ایرانی]] بود که از مرزهای این [[کشور]] در برابر تهاجمات [[بیگانگان]] [[محافظت]] می‌کردند.
اولین باری که [[مسلمانان]] به مرزهای ایران [[حمله]] کردند، سال دوازدهم بود. این حمله به [[تأیید]] [[ابوبکر]] و در طی تجاوزات [[مثنی بن حارثه]] و [[سوید بن قطبه]] انجام گرفت که باعث ویرانی پادگان‌ها و انبارهای [[جنگی]] [[ایرانیان]] در ابله، نزدیک بصره امروزی، و دیگر مناطق مرزی شد و بسیاری از [[مردم]] کشته شدند یا [[اسیر]] شدند. اما هم‌زمان با [[خلافت عمر بن خطاب]] سیل حملات به سوی ایران روان شد.
اولین باری که [[مسلمانان]] به مرزهای ایران [[حمله]] کردند، سال دوازدهم بود. این حمله به [[تأیید]] [[ابوبکر]] و در طی تجاوزات [[مثنی بن حارثه]] و [[سوید بن قطبه]] انجام گرفت که باعث ویرانی پادگان‌ها و انبارهای [[جنگی]] [[ایرانیان]] در ابله، نزدیک بصره امروزی، و دیگر مناطق مرزی شد و بسیاری از [[مردم]] کشته شدند یا [[اسیر]] شدند. اما هم‌زمان با [[خلافت عمر بن خطاب]] سیل حملات به سوی ایران روان شد.
پس از [[فتح مدائن]]، پایتخت ساسانیان، به دست مسلمانان، عمر طی نامه‌ای از سعد خواست در [[مدائن]] [[اردو]] بزند و همان‌جا بماند و سپاهیانی که از طرف [[ابوعبیده]] برای کمک به او فرستاده شده بودند را به [[شام]] بازگرداند. پس از رسیدن [[نامه]]، سعد خانه‌های مدائن را به مسلمانان داد و سپس [[فرمان]] داد تا [[زن]] و [[فرزندان]] آنها نیز به مدائن بیایند و در خانه‌های آنجا ساکن شوند.
پس از [[فتح مدائن]]، پایتخت ساسانیان، به دست مسلمانان، عمر طی نامه‌ای از سعد خواست در [[مدائن]] [[اردو]] بزند و همان‌جا بماند و سپاهیانی که از طرف [[ابوعبیده]] برای کمک به او فرستاده شده بودند را به [[شام]] بازگرداند. پس از رسیدن [[نامه]]، سعد خانه‌های مدائن را به مسلمانان داد و سپس [[فرمان]] داد تا [[زن]] و [[فرزندان]] آنها نیز به مدائن بیایند و در خانه‌های آنجا ساکن شوند.
خط ۲۴: خط ۲۴:


[[عبدالملک بن عمیر]] گوید: وقتی عمر، عتبة بن غزوان را سوی بصره می‌فرستاد بدو گفت:
[[عبدالملک بن عمیر]] گوید: وقتی عمر، عتبة بن غزوان را سوی بصره می‌فرستاد بدو گفت:
ای عتبه، تو را به دروازه هند می‌گمارم که یکی از نواحی [[دشمن]] است و امیدوارم خدایت کمک کند و بر اطراف آن [[تسلط]] یابی. به [[علابن حضرمی]] نوشته‌ام که [[عرفجه بن هرثمه]] را که در [[خدعه]] و در جنگِ [[دشمن]] ورزیده است، به کمک تو فرستد، وقتی آمد با او [[مشورت]] کن و [[حرمت]] کن و کسان را سوی خدای [[دعوت]] کن. هر که پذیرفت از او بپذیر و هر که دریغ کرد با [[ذلت]] و [[حقارت]] [[جزیه]] دهد، وگرنه بی‌تأمل [[شمشیر]] به کار است. در کاری که به تو سپرده‌اند از [[خدا]] بترس. مبادا دلت به [[تکبر]] گراید و یارانت را با تو [[بددل]] کند. تو صحبت [[پیامبر]] داشته‌ای و به سبب وی از پس ذلت، [[عزت]] یافته‌ای و از پس [[ضعف]] نیرو گرفته‌ای و [[امیر]] صاحب‌قدرت و شاه [[مطاع]] شده‌ای که می‌گویی و می‌شنوند و [[فرمان]] می‌دهی و فرمانت را [[اطاعت]] می‌کنند. چه نعمتی است اگر تو را بالاتر از آنچه هستی [[نبرد]] و با زیردستان گردن‌فراز نکند، از [[نعمت]] نیز چون [[گناه]] بپرهیز که به نزد من از گناه بیم‌انگیزتر است. مبادا که نعمت تو را بکشاند و [[فریب]] دهد و خطایی کنی که به سبب آن به [[جهنم]] روی که خدا تو را و مرا از این خطر مصون دارد. [[مردم]] وقتی [[دنیا]] به آنها رخ نمود سوی خدا شتافتند که منظورشان دنیا بود. خدا را منظور دار و دنیا را منظور مدار و از [[سقوط]] [[ستمگران]] بیمناک باش<ref>تاریخ طبری، صص ۱۷۷۱-۱۷۷۰.</ref>.
ای عتبه، تو را به دروازه هند می‌گمارم که یکی از نواحی [[دشمن]] است و امیدوارم خدایت کمک کند و بر اطراف آن [[تسلط]] یابی. به [[علاء بن حضرمی]] نوشته‌ام که [[عرفجه بن هرثمه]] را که در [[خدعه]] و در جنگِ [[دشمن]] ورزیده است، به کمک تو فرستد، وقتی آمد با او [[مشورت]] کن و [[حرمت]] کن و کسان را سوی خدای [[دعوت]] کن. هر که پذیرفت از او بپذیر و هر که دریغ کرد با [[ذلت]] و [[حقارت]] [[جزیه]] دهد، وگرنه بی‌تأمل [[شمشیر]] به کار است. در کاری که به تو سپرده‌اند از [[خدا]] بترس. مبادا دلت به [[تکبر]] گراید و یارانت را با تو [[بددل]] کند. تو صحبت [[پیامبر]] داشته‌ای و به سبب وی از پس ذلت، [[عزت]] یافته‌ای و از پس [[ضعف]] نیرو گرفته‌ای و [[امیر]] صاحب‌قدرت و شاه [[مطاع]] شده‌ای که می‌گویی و می‌شنوند و [[فرمان]] می‌دهی و فرمانت را [[اطاعت]] می‌کنند. چه نعمتی است اگر تو را بالاتر از آنچه هستی [[نبرد]] و با زیردستان گردن‌فراز نکند، از [[نعمت]] نیز چون [[گناه]] بپرهیز که به نزد من از گناه بیم‌انگیزتر است. مبادا که نعمت تو را بکشاند و [[فریب]] دهد و خطایی کنی که به سبب آن به [[جهنم]] روی که خدا تو را و مرا از این خطر مصون دارد. [[مردم]] وقتی [[دنیا]] به آنها رخ نمود سوی خدا شتافتند که منظورشان دنیا بود. خدا را منظور دار و دنیا را منظور مدار و از [[سقوط]] [[ستمگران]] بیمناک باش<ref>تاریخ طبری، صص ۱۷۷۱-۱۷۷۰.</ref>.
[[عتبة بن غزوان]] به همراه هشتصد نفر حرکت کرد تا به خریبه<ref>جایی در کرانه خشکی کنار شهری کهنه از شهرهای ایران به نام و هشتاآباد اردشیر بود و فرمانده عرب، مثنی پسر حارثه شیبانی، آن را با چند یورش ویران کرده بود. پس از آمدن تازیان آنجا نوسازی و خریبه نامیده شد. و در همین جا بود که جنگ جمل میان علی{{ع}} و عائشه رخ داد. به گفته زجاجی، بدین جهت به آن خریبه گویند که مرزبان آنجا کاخی برای خود ساخته است و پس از مرگ او به ویرانی‌گراییده بود و چون مسلمانان به بصره رسیدند و ساختمان‌هایی در آنجا ساختند، به سبب ویرانه بودن آن کاخ، آنجا را خریبه نامیدند (معجم البلدان، ج۲، ص۲۸۷).</ref> رسید و در آنجا فرود آمد. [[عتبه]] برای خود خیمه‌ای از عباهای مویین بر پا کرد و [[مسلمانان]] هم [[خیمه]] و چادر خود را بر پا کردند. عتبه چند ماهی را در آنجا ماند و [[جنگی]] نکرد. [[عمر]] برای کمک به عتبه، افرادی را به آنجا فرستاد که چون [[جمعیت]] زیاد شد، مجبور شدند هفت [[خانه]] گلی در هفت منطقه بسازند؛ دو تا در خریبه، یکی در زابوقه، دو تا در محلهٔ [[بنی‌تمیم]] و دو تا در محله [[ازد]]. به طرف منزلگاه جدید حرکت کردند. عمر به عتبه دستور داده بود سپس تا در سنگستان فرود آید. از سه [[منزل]] گذشتند که [[خاک]] آن [[سست]] و گلی بود؛ سپس به منزلگاه چهارم رسیدند که سرزمینی سنگی بود و در آنجا اقامت کردند.
[[عتبة بن غزوان]] به همراه هشتصد نفر حرکت کرد تا به خریبه<ref>جایی در کرانه خشکی کنار شهری کهنه از شهرهای ایران به نام و هشتاآباد اردشیر بود و فرمانده عرب، مثنی پسر حارثه شیبانی، آن را با چند یورش ویران کرده بود. پس از آمدن تازیان آنجا نوسازی و خریبه نامیده شد. و در همین جا بود که جنگ جمل میان علی{{ع}} و عائشه رخ داد. به گفته زجاجی، بدین جهت به آن خریبه گویند که مرزبان آنجا کاخی برای خود ساخته است و پس از مرگ او به ویرانی‌گراییده بود و چون مسلمانان به بصره رسیدند و ساختمان‌هایی در آنجا ساختند، به سبب ویرانه بودن آن کاخ، آنجا را خریبه نامیدند (معجم البلدان، ج۲، ص۲۸۷).</ref> رسید و در آنجا فرود آمد. [[عتبه]] برای خود خیمه‌ای از عباهای مویین بر پا کرد و [[مسلمانان]] هم [[خیمه]] و چادر خود را بر پا کردند. عتبه چند ماهی را در آنجا ماند و [[جنگی]] نکرد. [[عمر]] برای کمک به عتبه، افرادی را به آنجا فرستاد که چون [[جمعیت]] زیاد شد، مجبور شدند هفت [[خانه]] گلی در هفت منطقه بسازند؛ دو تا در خریبه، یکی در زابوقه، دو تا در محلهٔ [[بنی‌تمیم]] و دو تا در محله [[ازد]]. به طرف منزلگاه جدید حرکت کردند. عمر به عتبه دستور داده بود سپس تا در سنگستان فرود آید. از سه [[منزل]] گذشتند که [[خاک]] آن [[سست]] و گلی بود؛ سپس به منزلگاه چهارم رسیدند که سرزمینی سنگی بود و در آنجا اقامت کردند.


۲۱۸٬۹۱۲

ویرایش