جز
جایگزینی متن - 'سپاهیان اسلام' به 'سپاهیان اسلام'
بدون خلاصۀ ویرایش |
جز (جایگزینی متن - 'سپاهیان اسلام' به 'سپاهیان اسلام') |
||
خط ۱۷: | خط ۱۷: | ||
پیامبر [[فرمان]] [[بسیج عمومی]] داد و [[مردم مدینه]] ساز و برگ را آماده کردند و اقدامات احتیاطی برای [[حفاظت]] از [[جان]] [[پیامبر]] {{صل}} و اماکن مهم آغاز شد و برای سرتاسر [[شهر]] و معابر گشتهای [[پاسداری]] گذاردند. پیامبر [[اخبار]] را برای افسران و بزرگان شهر بیان نمود و [[اختیار]] [[جنگ]] را بر عهده شورای [[مجاهدان]] [[مدینه]] گذارد ولی آنها از ارائه یک [[استراتژی]] دقیق عاجز ماندند. دستهای [[راهبرد]] محافظهکارانه جنگ حصار را پیشنهاد کردند. این شیوه همان رسم سنتی و بومی مدینه در جنگ اطم بود، اطم عبارت از ساختمان محکم [[دژ]] مانندی است که هر قبیلهای برای خود داشت و به [[راحتی]] قابل [[دفاع]] بود. در آن [[تاریخ]]، مدینه در حدود هشتاد اطم داشته است. [[عبدالله]] ابن ابی از سران [[خزرج]] در این گروه بود. دسته دیگر که غالباً [[جوانان]] بودند جنگ صحرایی را در میدان باز خواستند، مانند [[سعد بن معاذ]] [[رهبر]] [[اوس]]. دسته دوم در [[اکثریت]] قرار گرفت و لاجرم [[حضرت]] پیشنهاد دسته دوم را پسندید و [[زره]] پوشید و آماده [[نبرد]] شد<ref>ابن کثیر، البدایة والنهایة، ج۴، ص۱۵.</ref>، ولی بین دو [[قبیله]] [[اوس و خزرج]] [[اختلاف]] افتاد و [[قبیله خزرج]] در جنگ شرکت نکردند؛ لذا آن حضرت با نیروی کمی به حدود هفتصد نفر به [[جبهه]] [[احد]] عازم شدند<ref>علی ابن ابراهیم القمی، تفسیر القمی، ج۱، ص۱۱۱.</ref>. | پیامبر [[فرمان]] [[بسیج عمومی]] داد و [[مردم مدینه]] ساز و برگ را آماده کردند و اقدامات احتیاطی برای [[حفاظت]] از [[جان]] [[پیامبر]] {{صل}} و اماکن مهم آغاز شد و برای سرتاسر [[شهر]] و معابر گشتهای [[پاسداری]] گذاردند. پیامبر [[اخبار]] را برای افسران و بزرگان شهر بیان نمود و [[اختیار]] [[جنگ]] را بر عهده شورای [[مجاهدان]] [[مدینه]] گذارد ولی آنها از ارائه یک [[استراتژی]] دقیق عاجز ماندند. دستهای [[راهبرد]] محافظهکارانه جنگ حصار را پیشنهاد کردند. این شیوه همان رسم سنتی و بومی مدینه در جنگ اطم بود، اطم عبارت از ساختمان محکم [[دژ]] مانندی است که هر قبیلهای برای خود داشت و به [[راحتی]] قابل [[دفاع]] بود. در آن [[تاریخ]]، مدینه در حدود هشتاد اطم داشته است. [[عبدالله]] ابن ابی از سران [[خزرج]] در این گروه بود. دسته دیگر که غالباً [[جوانان]] بودند جنگ صحرایی را در میدان باز خواستند، مانند [[سعد بن معاذ]] [[رهبر]] [[اوس]]. دسته دوم در [[اکثریت]] قرار گرفت و لاجرم [[حضرت]] پیشنهاد دسته دوم را پسندید و [[زره]] پوشید و آماده [[نبرد]] شد<ref>ابن کثیر، البدایة والنهایة، ج۴، ص۱۵.</ref>، ولی بین دو [[قبیله]] [[اوس و خزرج]] [[اختلاف]] افتاد و [[قبیله خزرج]] در جنگ شرکت نکردند؛ لذا آن حضرت با نیروی کمی به حدود هفتصد نفر به [[جبهه]] [[احد]] عازم شدند<ref>علی ابن ابراهیم القمی، تفسیر القمی، ج۱، ص۱۱۱.</ref>. | ||
[[رسول خدا]] {{صل}} نیروها را حرکت داد و به تناسب در مناطق مختلف نبرد مستقر کرده و پس از گوشزد نمودن دستورهای مهم، [[پرچم]] [[فرماندهی]] را به دست توانای [[علی]] {{ع}} داد<ref>ابن کثیر، البدایة والنهایة، ج۴، ص۲۲.</ref>. پیامبر قبل از استقرار نیروها در منطقه سوق الجیشی، از منطقه عملیاتی [[شناسایی]] کاملی انجام داد و مناطق آسیبپذیر را بررسی کرده و راههای [[نفوذ]] [[دشمن]] را به دست آورد، سپس [[سپاهیان | [[رسول خدا]] {{صل}} نیروها را حرکت داد و به تناسب در مناطق مختلف نبرد مستقر کرده و پس از گوشزد نمودن دستورهای مهم، [[پرچم]] [[فرماندهی]] را به دست توانای [[علی]] {{ع}} داد<ref>ابن کثیر، البدایة والنهایة، ج۴، ص۲۲.</ref>. پیامبر قبل از استقرار نیروها در منطقه سوق الجیشی، از منطقه عملیاتی [[شناسایی]] کاملی انجام داد و مناطق آسیبپذیر را بررسی کرده و راههای [[نفوذ]] [[دشمن]] را به دست آورد، سپس [[سپاهیان اسلام]] را در مقابل دشمن [[صفآرایی]] کرد. ایشان با توجه به گزارشها از نسبت یک به چهار نیروهای [[مسلمانان]] در برابر [[مشرکان]] اطلاع داشتند، از اینرو به گونهای اردو زدند که بتوانند از آخرین امکانات طبیعی استفاده نموده و همه چیز را علیه [[دشمن]] به کار گیرند. | ||
اردوگاه دشمن در مدخل شمالی [[مدینه]] (سبخه) در نزدیکی درهای در حوالی [[کوه]] [[احد]] بود. به [[دستور پیامبر]] نخست نیروها در [[شیخین]] جمع شدند. در اینجا دسته [[منافقان]] به [[رهبری]] [[عبدالله]] ابن ابی با سیصد نفر جدا شدند. بقیه [[مجاهدان]] که هفتصد نفر بودند شبانه از [[بیراهه]] به سمت احد حرکت نمودند. [[لشکر]] از راهی که قبلاً هیچ سابقهای نداشت پیشروی نمود<ref>ابن کثیر، البدایة والنهایة، ج۴، ص۱۵.</ref> و خود را به دره اصلی احد رسانید و [[پیامبر]] در دهانه کمانیشکل کوه، اردوگاه و سنگر اصلی را برپا نمود<ref>ابن کثیر، البدایة والنهایة، ج۴، ص۱۷.</ref>، بعدها همین دهانه موجب [[نجات]] دستهجمعی گردید. [[رسول خدا]] {{صل}} یک گردان از نیروهای خود به تعداد ۵۰ نفر را به [[فرماندهی]] [[عبدالله بن جبیر انصاری]] در درّه عینین (دربرابر سوارهنظام [[خالد]]) مستقر کرد و [[دستور]] داد دره را به طور کامل [[حفاظت]] نموده و از [[نفوذ]] دشمن جلوگیری کنید، حتی اگر دیدید که همه ما کشته شدیم و دشمن تا مدینه ما را تعقیب نمود، [[دفاع]] از تنگه را رها نکنید و اگر هم دشمن را [[شکست]] داده و تا [[مکه]] به تعقیب آنان پرداختیم، این تنگه را ترک نکنید<ref>علی ابن ابراهیم القمی، تفسیر القمی، ج۱، ص۱۱۱.</ref>. | اردوگاه دشمن در مدخل شمالی [[مدینه]] (سبخه) در نزدیکی درهای در حوالی [[کوه]] [[احد]] بود. به [[دستور پیامبر]] نخست نیروها در [[شیخین]] جمع شدند. در اینجا دسته [[منافقان]] به [[رهبری]] [[عبدالله]] ابن ابی با سیصد نفر جدا شدند. بقیه [[مجاهدان]] که هفتصد نفر بودند شبانه از [[بیراهه]] به سمت احد حرکت نمودند. [[لشکر]] از راهی که قبلاً هیچ سابقهای نداشت پیشروی نمود<ref>ابن کثیر، البدایة والنهایة، ج۴، ص۱۵.</ref> و خود را به دره اصلی احد رسانید و [[پیامبر]] در دهانه کمانیشکل کوه، اردوگاه و سنگر اصلی را برپا نمود<ref>ابن کثیر، البدایة والنهایة، ج۴، ص۱۷.</ref>، بعدها همین دهانه موجب [[نجات]] دستهجمعی گردید. [[رسول خدا]] {{صل}} یک گردان از نیروهای خود به تعداد ۵۰ نفر را به [[فرماندهی]] [[عبدالله بن جبیر انصاری]] در درّه عینین (دربرابر سوارهنظام [[خالد]]) مستقر کرد و [[دستور]] داد دره را به طور کامل [[حفاظت]] نموده و از [[نفوذ]] دشمن جلوگیری کنید، حتی اگر دیدید که همه ما کشته شدیم و دشمن تا مدینه ما را تعقیب نمود، [[دفاع]] از تنگه را رها نکنید و اگر هم دشمن را [[شکست]] داده و تا [[مکه]] به تعقیب آنان پرداختیم، این تنگه را ترک نکنید<ref>علی ابن ابراهیم القمی، تفسیر القمی، ج۱، ص۱۱۱.</ref>. | ||
هنگامی که [[جنگ]] شروع شد [[پرچمدار]] [[سپاه قریش]] به نام [[طلحة بن ابی طلحه]] العودی از [[اولاد]] عبدالدار به میدان رزم آمده و در برابر [[سپاه اسلام]] جولان داده و [[مرد]] [[جنگی]] را به مبارزهطلبید. تنها کسی که ندای او را پاسخ داد [[حضرت علی]] {{ع}} بود<ref>ابن کثیر، البدایة والنهایة، ج۴، ص۲۵.</ref>. آن [[حضرت]] [[طلحة]] و چند نفر از پسرانش و نیز دیگر پرچمداران [[قریش]] را به [[هلاکت]] رساند<ref>ابن کثیر، البدایة والنهایة، ج۴، ص۱۴.</ref>. | هنگامی که [[جنگ]] شروع شد [[پرچمدار]] [[سپاه قریش]] به نام [[طلحة بن ابی طلحه]] العودی از [[اولاد]] عبدالدار به میدان رزم آمده و در برابر [[سپاه اسلام]] جولان داده و [[مرد]] [[جنگی]] را به مبارزهطلبید. تنها کسی که ندای او را پاسخ داد [[حضرت علی]] {{ع}} بود<ref>ابن کثیر، البدایة والنهایة، ج۴، ص۲۵.</ref>. آن [[حضرت]] [[طلحة]] و چند نفر از پسرانش و نیز دیگر پرچمداران [[قریش]] را به [[هلاکت]] رساند<ref>ابن کثیر، البدایة والنهایة، ج۴، ص۱۴.</ref>. | ||
در این [[نبرد]]، [[مسلمانان]] با [[امدادهای غیبی]] و با [[شجاعت]] بینظیر، [[سپاه]] دشمن را شکست دادند و [[سربازان]] دشمن با فرار از صحنه نبرد، وسایل و تجهیزات جنگی را رها کردند. در این هنگام [[سپاهیان | در این [[نبرد]]، [[مسلمانان]] با [[امدادهای غیبی]] و با [[شجاعت]] بینظیر، [[سپاه]] دشمن را شکست دادند و [[سربازان]] دشمن با فرار از صحنه نبرد، وسایل و تجهیزات جنگی را رها کردند. در این هنگام [[سپاهیان اسلام]] به جمعآوری [[غنایم]] پرداختند. | ||
براساس تاکتیک نظامی [[پیامبر]]، گردان رزمی [[عبدالله بن جبیر]] [[مسئولیت]] [[حفاظت]] از درههای عینین را به عهده داشت که تنها راه [[نفوذ]] [[دشمن]] بود. هنگامی که دشمن [[شکست]] خورد و عقبنشینی کرد [[مسلمانان]] به جمعآوری غنایم پرداختند. بخشی از نیروهای مستقر در درههای عینین که از بلندی [[پیروزی]] سپاهیان اسلام را نظاره میکردند به [[طمع]] جمعآوری غنایم، با [[تخلف از دستور پیامبر]]، گلوگاه را ترک کردند. نیروی سواره [[خالد بن ولید]] براساس اطلاعاتی که از منطقه استقرار آنان داشت، [[حمله]] را آغاز کرد. عده کمی چون عبدالله بن جبیر - که در محل مستقر بودند - به [[دفاع]] پرداختند، لکن نتوانستند در برابر این نیروی [[قوی]] و کارآزموده [[مقاومت]] کنند. پس از آن، این نیروها از پشت به [[سپاه اسلام]] حمله نموده و آنان را محاصره کردند و با [[قدرت]] بسیار به سپاهیان اسلام حملهور شدند<ref>احمد بن ابی یعقوب، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۴۷.</ref>. در اثر این [[یورش]]، [[سپاه]] فراری [[قریش]] نیز به میدان برگشت و این در حالی بود که [[نظام]] [[لشکر]] مسلمانان از هم گسیخته بود و از دو سو مورد [[هجوم]] غافلگیرانه قرار گرفتند. در این حالت سپاه اسلام تقریباً به سه دسته مجزا تقسیم شدند: | براساس تاکتیک نظامی [[پیامبر]]، گردان رزمی [[عبدالله بن جبیر]] [[مسئولیت]] [[حفاظت]] از درههای عینین را به عهده داشت که تنها راه [[نفوذ]] [[دشمن]] بود. هنگامی که دشمن [[شکست]] خورد و عقبنشینی کرد [[مسلمانان]] به جمعآوری غنایم پرداختند. بخشی از نیروهای مستقر در درههای عینین که از بلندی [[پیروزی]] سپاهیان اسلام را نظاره میکردند به [[طمع]] جمعآوری غنایم، با [[تخلف از دستور پیامبر]]، گلوگاه را ترک کردند. نیروی سواره [[خالد بن ولید]] براساس اطلاعاتی که از منطقه استقرار آنان داشت، [[حمله]] را آغاز کرد. عده کمی چون عبدالله بن جبیر - که در محل مستقر بودند - به [[دفاع]] پرداختند، لکن نتوانستند در برابر این نیروی [[قوی]] و کارآزموده [[مقاومت]] کنند. پس از آن، این نیروها از پشت به [[سپاه اسلام]] حمله نموده و آنان را محاصره کردند و با [[قدرت]] بسیار به سپاهیان اسلام حملهور شدند<ref>احمد بن ابی یعقوب، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۴۷.</ref>. در اثر این [[یورش]]، [[سپاه]] فراری [[قریش]] نیز به میدان برگشت و این در حالی بود که [[نظام]] [[لشکر]] مسلمانان از هم گسیخته بود و از دو سو مورد [[هجوم]] غافلگیرانه قرار گرفتند. در این حالت سپاه اسلام تقریباً به سه دسته مجزا تقسیم شدند: | ||
خط ۳۷: | خط ۳۷: | ||
== مقدمات [[جنگ احد]] == | == مقدمات [[جنگ احد]] == | ||
[[جنگ بدر]] با [[پیروزی]] [[سپاهیان | [[جنگ بدر]] با [[پیروزی]] [[سپاهیان اسلام]]، زخمی عمیق و دردناک بر پیکر [[مشرکین قریش]] ایجاد کرده بود. جرأت و [[جسارت]] [[مسلمین]] در عملیات [[بدر]] به نمایش بزرگان [[قریش]] گذاشته شد. از طرفی [[کفار]] قریش هر سال دو بار کاروان [[تجاری]] به [[شامات]] ارسال میداشتند، یکی در زمستان و دیگری در تابستان «پوست و کشمش و نقره و.».. را صادر میکردند و در مقابل خواربار و مواد غذایی و پارچه... وارد میکردند و آنها به دلیل مساعد نبودن [[سرزمین]] [[حجاز]] برای کشت و زرع، به این مسافرتهای تجاری ناچار بودند. | ||
قریش [[منافع]] سرشار کاروان تجارتی خویش را که از [[شام]] بار گرفته بود و هزار شتر کالا داشت و در حدود پنجاه هزار دینار [[سرمایه]] آن را برآورد میکردند به [[جنگ]] تازهای بر [[ضد]] مسلمین اختصاص دادند؛ لذا [[آیه]] تند و سخت [[توبیخ]] آمیز زیر درباره ایشان فرود آمد: {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا يُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ لِيَصُدُّوا عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ فَسَيُنْفِقُونَهَا ثُمَّ تَكُونُ عَلَيْهِمْ حَسْرَةً ثُمَّ يُغْلَبُونَ وَالَّذِينَ كَفَرُوا إِلَى جَهَنَّمَ يُحْشَرُونَ}}<ref>«بیگمان کافران داراییهای خود را برای بازداشتن (مردم) از راه خدا میبخشند؛ به زودی (همه) آن را خواهند بخشید آنگاه برای آنان مایه دریغ خواهد بود سپس مغلوب میگردند و کافران به سوی دوزخ گرد آورده میشوند» سوره انفال، آیه ۳۶.</ref><ref>نقش عایشه در تاریخ اسلام، ج۳، ص۱۸.</ref>. | قریش [[منافع]] سرشار کاروان تجارتی خویش را که از [[شام]] بار گرفته بود و هزار شتر کالا داشت و در حدود پنجاه هزار دینار [[سرمایه]] آن را برآورد میکردند به [[جنگ]] تازهای بر [[ضد]] مسلمین اختصاص دادند؛ لذا [[آیه]] تند و سخت [[توبیخ]] آمیز زیر درباره ایشان فرود آمد: {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا يُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ لِيَصُدُّوا عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ فَسَيُنْفِقُونَهَا ثُمَّ تَكُونُ عَلَيْهِمْ حَسْرَةً ثُمَّ يُغْلَبُونَ وَالَّذِينَ كَفَرُوا إِلَى جَهَنَّمَ يُحْشَرُونَ}}<ref>«بیگمان کافران داراییهای خود را برای بازداشتن (مردم) از راه خدا میبخشند؛ به زودی (همه) آن را خواهند بخشید آنگاه برای آنان مایه دریغ خواهد بود سپس مغلوب میگردند و کافران به سوی دوزخ گرد آورده میشوند» سوره انفال، آیه ۳۶.</ref><ref>نقش عایشه در تاریخ اسلام، ج۳، ص۱۸.</ref>. | ||
خط ۶۲: | خط ۶۲: | ||
[[مشرکان قریش]] صفوف خود را [[منظم]] کردند و به همان آرایشی که از مکه خارج شده بودند، باقی ماندند؛ یعنی خالد بن ولید، [[فرماندهی]] جناح راست، [[عکرمه بن ابی جهل]]، فرماندهی [[جناح چپ]] و [[عبدالعزی طلحه بن طلحه]]، پرچمداری سپاه را بر عهده داشتند. سپس [[مشرکان]] به سمت دشتی که در کنار تپه قرار داشت، پیشروی کردند و سپاه [[قدرتمند]] آنها با سواران یکه تاز و کسانی که به یاریشان شتافتند بودند و نیز همراه بردههایشان در آنجا مستقر شدند. [[عکرمه]] با گردان تحت [[فرمان]] خود [[جنگ]] را آغاز کرد و میخواست با یک [[حمله]] برق آسا جناح مقابل خود از [[سپاه اسلام]] را از کار بیاندازد؛ اما با سیلی از [[باران]] تیر مواجه شد و از پیشروی باز ماند. | [[مشرکان قریش]] صفوف خود را [[منظم]] کردند و به همان آرایشی که از مکه خارج شده بودند، باقی ماندند؛ یعنی خالد بن ولید، [[فرماندهی]] جناح راست، [[عکرمه بن ابی جهل]]، فرماندهی [[جناح چپ]] و [[عبدالعزی طلحه بن طلحه]]، پرچمداری سپاه را بر عهده داشتند. سپس [[مشرکان]] به سمت دشتی که در کنار تپه قرار داشت، پیشروی کردند و سپاه [[قدرتمند]] آنها با سواران یکه تاز و کسانی که به یاریشان شتافتند بودند و نیز همراه بردههایشان در آنجا مستقر شدند. [[عکرمه]] با گردان تحت [[فرمان]] خود [[جنگ]] را آغاز کرد و میخواست با یک [[حمله]] برق آسا جناح مقابل خود از [[سپاه اسلام]] را از کار بیاندازد؛ اما با سیلی از [[باران]] تیر مواجه شد و از پیشروی باز ماند. | ||
خالد بن ولید نیز بر آن شد تا با سواران خود از سمت راست، سپاه اسلام را مورد تعرض قرار دهد؛ اما رگبار تیر سپاه اسلام آنان را وادار به عقبنشینی کرد. شدت تیر باران به حدی بود که نزدیک بود اسبها سواران خود را از [[ترس]] بر [[زمین]] بزنند. برخی از [[قریش]] [[تصور]] میکردند آن قدر [[قدرت]] و [[شجاعت]] دارند که در [[جنگ]] تن به تن بر [[سپاهیان | خالد بن ولید نیز بر آن شد تا با سواران خود از سمت راست، سپاه اسلام را مورد تعرض قرار دهد؛ اما رگبار تیر سپاه اسلام آنان را وادار به عقبنشینی کرد. شدت تیر باران به حدی بود که نزدیک بود اسبها سواران خود را از [[ترس]] بر [[زمین]] بزنند. برخی از [[قریش]] [[تصور]] میکردند آن قدر [[قدرت]] و [[شجاعت]] دارند که در [[جنگ]] تن به تن بر [[سپاهیان اسلام]] [[غلبه]] خواهند کرد! لذا عدهای از آنها به وسط میدان رفتند و هماوردطلبیدند. اولین کسی که با صدای بلند از [[سپاه اسلام]] حریفطلبید، [[طلحه بن طلحه]]، [[پرچمدار]] [[مشرکان]] بود که [[حضرت علی]] {{ع}} به سوی او شتافت و در اولین برخورد با یک ضربت فرق او شکافت و به [[خاک]] ذلتش افکند. | ||
با این [[پیروزی]] صدای [[تکبیر]] [[مسلمانان]] در فضا طنینانداز شد و نخستین کسی که تکبیر گفت، [[رسول خدا]] بود. علی {{ع}} پس از کشتن طلحه در میدان باقی ماند و [[منتظر]] حریف شد تا اینکه [[اجل]]، [[عثمان بن ابی]] طلحه را به جنگ وی فرستاد؛ اما او نیز اقبالی بهتر از برادرش نداشت و بلافاصله به دست علی {{ع}} کشته شد. با کشته شدن طلحه و عثمان، برادرشان سعد برای گرفتن [[انتقام]] [[خون]] آنها وارد میدان شد. آنها دو ضربه را رد و بدل کردند. ضربه سعد کلاهخود علی {{ع}} را شکافت؛ اما به وی آسیبی نرساند، لکن ضربه علی {{ع}} بیدرنگ سعد را بر زمین انداخت. حاضران با [[تعجب]] دیدند که آن [[حضرت]] بدون آنکه وی را به [[قتل]] برساند، از آنجا دور شد و چون [[دوستان امام]] علت را از ایشان جویا شدند، فرمود: او با عورت مکشوف خود به سوی من آمد و دانستم که [[خداوند]] او را کشته است. | با این [[پیروزی]] صدای [[تکبیر]] [[مسلمانان]] در فضا طنینانداز شد و نخستین کسی که تکبیر گفت، [[رسول خدا]] بود. علی {{ع}} پس از کشتن طلحه در میدان باقی ماند و [[منتظر]] حریف شد تا اینکه [[اجل]]، [[عثمان بن ابی]] طلحه را به جنگ وی فرستاد؛ اما او نیز اقبالی بهتر از برادرش نداشت و بلافاصله به دست علی {{ع}} کشته شد. با کشته شدن طلحه و عثمان، برادرشان سعد برای گرفتن [[انتقام]] [[خون]] آنها وارد میدان شد. آنها دو ضربه را رد و بدل کردند. ضربه سعد کلاهخود علی {{ع}} را شکافت؛ اما به وی آسیبی نرساند، لکن ضربه علی {{ع}} بیدرنگ سعد را بر زمین انداخت. حاضران با [[تعجب]] دیدند که آن [[حضرت]] بدون آنکه وی را به [[قتل]] برساند، از آنجا دور شد و چون [[دوستان امام]] علت را از ایشان جویا شدند، فرمود: او با عورت مکشوف خود به سوی من آمد و دانستم که [[خداوند]] او را کشته است. |