بصره در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخهها
←منابع
(←منابع) برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
(←منابع) برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
||
خط ۸۴: | خط ۸۴: | ||
عدهای از تابعین و [[پیروان]] آنان، در اوایل [[قرن دوم هجری]] درصدد برآمدند تا به ضبط [[قرائات قرآن]] بپردازند. در نظر آنها [[قرائات]]، [[علمی]] جدا و مستقل بود که [[مسلمانان]] به آن سخت نیازمند بودند؛ همانند [[علم حدیث]] و [[تفسیر]]. این گروه در [[فن قرائت]] و مسائل آن [[شهرت]] چشمگیری داشتهاند و هفت تن از آنان به دلیل حسن شهرت، قرّای سبعه<ref>قرّاء سبعه شامل ابن عامر، ابن کثیر، عاصم، ابوعمرو، حمزه، نافع و کسائی میشود.</ref> نام گرفتند و از دیگران ممتاز شدند. در میان این قرا، نام [[ابو عمرو]] [[قاری بصره]] نیز به چشم میخورد. او [[ابوعمرو]]، [[زبان بن علا بن عمار بن عبدالله بصری مازنی تمیمی]] است که در سال ۶۵ یا ۶۸ یا هفتاد [[هجری]] در مکه متولد شد. نام یا کنیهاش [[یحیی]] بوده است و در [[سال ۱۵۴ هجری]] در کوفه بدرود [[حیات]] گفته است. گروهی معتقداند که او [[عرب]] بوده است و برخی میگویند که ایرانیتبار بوده است. ابوعمرو نزد علمایی چون نافع و [[ابن کثیر]] و عاصم تلمذ کرد و قرائت را آن [[اساتید]] بزرگ آموخت. او از [[قاریان بصره]]، [[یحیی بن یعمر]] و حسن بصری<ref>حسن بن یسار یکی از قرّای بصره است که جزء قرّاء اربعه عشر است و یکی از افرادی است که به قرائت شاذ و خلافِ مشهور قرائت میکرده است. (نگارنده)</ref> را [[ملاقات]] کرد و در این [[دیدارها]] به بحث و بررسی در خصوص قرائت پرداختند<ref>تاریخ جمعآوری قرآن کریم، ص۳۴۱.</ref>. دو [[راوی]] او [[حفص بن عمر]] و [[ابوشعیب سوسی صالح بن زیاد]] هستند که او را ندیدهاند؛ ولی به واسطه یزیدی<ref>یحیی بن مبارک از جمله قاریان بصره بود. جزء قرّاء اربعه عشر است و یکی از افرادی است که به قرائت شاذ و خلاف مشهور قرائت میکرده است. دو راوی باواسطه از او روایت نقل کردهاند.</ref> قرائت او را فراگرفتهاند<ref>تمدن اسلام و عرب، ص۵۵۶.</ref>.<ref>[[سید امیر حسینی|حسینی، سید امیر]]، [[بصره و نقش آن در تحولات قرن اول هجری (کتاب)|بصره و نقش آن در تحولات قرن اول هجری]]، ص ۳۲۴.</ref> | عدهای از تابعین و [[پیروان]] آنان، در اوایل [[قرن دوم هجری]] درصدد برآمدند تا به ضبط [[قرائات قرآن]] بپردازند. در نظر آنها [[قرائات]]، [[علمی]] جدا و مستقل بود که [[مسلمانان]] به آن سخت نیازمند بودند؛ همانند [[علم حدیث]] و [[تفسیر]]. این گروه در [[فن قرائت]] و مسائل آن [[شهرت]] چشمگیری داشتهاند و هفت تن از آنان به دلیل حسن شهرت، قرّای سبعه<ref>قرّاء سبعه شامل ابن عامر، ابن کثیر، عاصم، ابوعمرو، حمزه، نافع و کسائی میشود.</ref> نام گرفتند و از دیگران ممتاز شدند. در میان این قرا، نام [[ابو عمرو]] [[قاری بصره]] نیز به چشم میخورد. او [[ابوعمرو]]، [[زبان بن علا بن عمار بن عبدالله بصری مازنی تمیمی]] است که در سال ۶۵ یا ۶۸ یا هفتاد [[هجری]] در مکه متولد شد. نام یا کنیهاش [[یحیی]] بوده است و در [[سال ۱۵۴ هجری]] در کوفه بدرود [[حیات]] گفته است. گروهی معتقداند که او [[عرب]] بوده است و برخی میگویند که ایرانیتبار بوده است. ابوعمرو نزد علمایی چون نافع و [[ابن کثیر]] و عاصم تلمذ کرد و قرائت را آن [[اساتید]] بزرگ آموخت. او از [[قاریان بصره]]، [[یحیی بن یعمر]] و حسن بصری<ref>حسن بن یسار یکی از قرّای بصره است که جزء قرّاء اربعه عشر است و یکی از افرادی است که به قرائت شاذ و خلافِ مشهور قرائت میکرده است. (نگارنده)</ref> را [[ملاقات]] کرد و در این [[دیدارها]] به بحث و بررسی در خصوص قرائت پرداختند<ref>تاریخ جمعآوری قرآن کریم، ص۳۴۱.</ref>. دو [[راوی]] او [[حفص بن عمر]] و [[ابوشعیب سوسی صالح بن زیاد]] هستند که او را ندیدهاند؛ ولی به واسطه یزیدی<ref>یحیی بن مبارک از جمله قاریان بصره بود. جزء قرّاء اربعه عشر است و یکی از افرادی است که به قرائت شاذ و خلاف مشهور قرائت میکرده است. دو راوی باواسطه از او روایت نقل کردهاند.</ref> قرائت او را فراگرفتهاند<ref>تمدن اسلام و عرب، ص۵۵۶.</ref>.<ref>[[سید امیر حسینی|حسینی، سید امیر]]، [[بصره و نقش آن در تحولات قرن اول هجری (کتاب)|بصره و نقش آن در تحولات قرن اول هجری]]، ص ۳۲۴.</ref> | ||
==شعرای [[بصره]]== | |||
[[شعر]] در همه دورانها نزد [[اعراب]] از [[ارزش]] خاصی برخوردار بود. شعر در [[زمان جاهلی]] در [[خدمت]] [[قبیله]] بود و با [[ظهور اسلام]] در خدمت [[دعوت اسلامی]] قرار گرفت و وسیله [[تأیید]] آن شد و در عصر [[اموی]] وسیلهای برای [[ستایشگری]] و تأیید [[احزاب سیاسی]] و مفاخرات قبیلگی شد. | |||
چند [[قرن]] [[پیش از ظهور اسلام]] هر ساله یک مجمع ادبی در [[شهر]] کوچک [[عکاظ]] در نزدیکی [[طائف]] برگزار میشد و هر قصیدهای که در این مجمع سرآمد دیگر قصاید بود، روی پارچه قیمتی با حروف طلا مینوشتند و در [[خانه کعبه]] میآویختند تا به دست آیندگان برسد. بدین ترتیب، معلقات سبعه (قصیدههای هفتگانه) تا مدتها باقی بود. به واسطه علاقهای که اعراب به شعر داشتند، [[شاعران]] [[نفوذ]] زیادی پیدا کرده بودند که حتی میتوانستند به وسیله اشعار خود [[احساسات مردم]] را تحریک کنند و شخصی را در نظر [[مردم]] بالا ببرند و یا او را از چشم مردم بیندازند<ref>علوم قرآنی، ص۱۹۰.</ref>. | |||
اعراب در تمام دورهها به شعر اهمیت میدادند و هرکسی که از [[علم]] و فضل بهرهای داشت، شعر میسرود. برخی از محققین بر این عقیدهاند که اعراب بهتنهایی به اندازه تمام [[ملل]] [[دنیا]] شعر گفتهاند. آنها گاهی مسائلی [[اعتقادی]] خود را مانند [[توحید]] و [[فلسفه]] و [[جبر]] را بهصورت شعر و [[نظم]] ذکر میکردند<ref>علوم قرآنی، ص۵۵۸.</ref>. | |||
[[بعثت پیامبر]]{{صل}} و [[نزول]] [[قرآن کریم]] [[تحول]] عمیق و ژرفی در شعر [[عربی]] به وجود آورد. مهمترین موضوعاتی که در [[دوره اسلامی]] در شعر [[عرب]] ایجاد شد، دو مسئله مرثیه و [[مدح]] بود که بیشترین جایگاه را در بین شاعران [[مسلمان]] به خود اختصاص داد. | |||
[[مراثی]] بیشتر در سوگواریها سروده میشد، مانند آنچه که در [[وفات پیامبر]]{{صل}} و [[مرگ]] خلفای دیگر سروده شد. چندانکه اشعار [[ابوالاسود دوئلی]] در رثای [[امام علی]]{{ع}} از بهترین مراثی به شمار میرود. | |||
از دیگر موضوع اشعار مربوط به مدحی است که شاعران مسلمان در [[جنگ با ایرانیان]] و [[رومیان]] بخاطر فتوحاتشان سرودند که سبب ایجاد افق تازهای در اشعار [[صدر اسلام]] شد و به آن نوعی رنگ حماسی داد<ref>حریرچی، فیروز، «شعر متعهد در صدر اسلام»، مجله دانشکده ادبیات و علوم اسلامی دانشگاه تهران، بهار ۱۳۸۲.</ref>. | |||
بهطورکلی در اشعار [[دوره اسلامی]] و بهخصوص صدر اسلام [[مشاهده]] میشود، شاعرانی که به [[اسلام]] گرویدند نوعی [[التزام]] و [[تعهد به اسلام]] و [[دفاع از پیامبر]]{{صل}} و [[مسلمانان]] در سرودههایشان وجود دارد؛ اما [[شاعران]] عصر [[اموی]] سرودههای خود را چون سلاحی برای پیشبرد اهداف [[حزب]] خود و کوبیدن [[مخالفان]] و [[دشمنان]] خویش به کار میبردند. [[خلفا]]، امرا، [[رهبران]] [[احزاب]] و نیز دستجات [[دینی]] و [[سیاسی]] به [[شعر]] توجه خاص داشتند و شاعران را گرامی میداشتند و به خود نزدیک میکردند. تمام [[خلفای اموی]] غیر از [[عمر بن عبدالعزیز]] به [[شعرا]] بهای زیادی میدادند و و [[اموال]] زیادی به آنها پیشکش میکردند<ref>تمدن اسلامی در عصر امویان، ص۲۳۰.</ref>. | |||
از بزرگترین شعرای عصر اموی میتوان از اخطل و [[فرزدق]] و [[جریر]] نام برد که هر سه در یک دوره میزیستند و یکدیگر را نیز هجو میکردند؛ اما از شاعران [[بصره]] در این دوران میتوان به افراد زیر اشاره کرد. | |||
#فرزدق: ابوالاخطل [[همام بن غالب]] از بزرگان [[قوم]] دارم [[تمیم]] و از شعرای مشهور [[عرب]] در [[قرن اول]] و دوم [[هجری]] بود. مادرش [[لیلی بنت حابس]]، [[خواهر]] [[اقرع بن حابس تمیمی]]، از [[صحابه پیامبر]]{{صل}} بود<ref>تاریخ برگزیده، ص۷۰۹.</ref>. [[کنیه]] او را [[ابوفراس]] و لقبش را فرزدق عنوان کردهاند. [[منابع اهل سنت]]، فرزدق را به چند دلیل [[شیعه]] دانستهاند. [[ملاقات]] وی با [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} و [[حفظ قرآن]] بنا بر فرمایش ایشان در [[کودکی]]، سرودن اشعاری در [[مذمت]] [[ابن ملجم]]، رفت و آمد به [[کوفه]] که پایگاه [[شیعیان]] است، [[ملاقات با امام]] حسین{{ع}} در مسیر حرکت ایشان به کوفه و سرودن ابیاتی در رثای ایشان و اصحابشان از جمله [[مسلم بن عقیل]] و [[هانی بن عروه]] و بهعنوان مهمترین نشانه، [[سرودن شعر]] در [[مدح]] [[امام زین العابدین]]{{ع}} در حضور هشام، شاید از شاخصترین دلایلی باشد که وی را در ردیف [[شیعیان]] برشمردهاند. اما حضور او در دستگاه [[خلفای اموی]]، با توجه به نقش و [[جایگاه اجتماعی]] یک [[شاعر]] و [[میزان]] تأثیرگذاری [[شعر]] او در آن عصر، تأملبرانگیز است و شاید بتوان اینگونه نتیجهگیری کرد که او را تحتعنوان [[شیعه]] [[محب]] [[اهلبیت]]{{عم}} قرار داد که به جهت علاقهاش به [[خاندان پیامبر]]{{صل}} اشعاری در [[مدح]] آنان سروده است. [[فرزدق]] در [[سال ۱۱۰ هجری]] در [[بصره]] دیده از [[جهان]] فروبست<ref>خدامی، قدسیه، مقاله همام بن غالب، سایت پژوهه، پژوهشگاه باقرالعلوم، ۹۳/۸/۲۴.</ref>. | |||
#[[ابوالاسود دوئلی]]: ظالم بن عمرو بن سفیان بن جندل بن یعمر بن حلس بن نفاثة بن عدی بن دیل که در سال [[فتح مکه]] به [[دنیا]] آمده است؛ اما [[پیامبر]]{{صل}} را ندید؛ لذا او جزء [[صحابه]] به شمار نمیرود و در زمره [[تابعین]] است. [[ابوالاسود]] از [[شاعران]] بزرگ دوره [[صدر اسلام]] به شمار میرود و [[یاران باوفا]] و [[صدیق]] [[امام علی]]{{ع}} محسوب میشود. او [[اهل بصره]] بود و از اشخاصی همچون امام علی{{ع}}، [[ابوموسی اشعری]]، [[ابوذر]] و [[عمران بن حصین]] [[روایت]] نقل کرده است. او از [[شاگردان]] [[مکتب امام علی]]{{ع}} محسوب میشده است و [[امام]]، [[علم نحو]] و رسم آن را به او آموخته است. برخی ابوالاسود را واضع حرکات و تنوین در نحو میدانند. در [[تاریخ الاسلام]] آمده است که فاعل و مفعول، مضاف، حرف رفع و [[نصب]] و جر و نیز جزم از ابداعات ابوالاسود است. او در [[جنگ جمل]] هنگامی که [[عایشه]] و [[طلحه]] و [[زبیر]] به بصره آمدند، با هر کدام از آنان [[گفتگو]] کرد و [[شکست]] حتمیشان را گوشزد کرد و با استدلالات [[قوی]]، اشتباهاتشان را یادآور شد. در [[جنگ صفین]]، [[ابن عباس]] [[حاکم بصره]] در [[نخیله]] به امام پیوست و ابوالاسود را [[جانشین]] خود کرد و طبق [[دستور امام]]{{ع}} او به جمعآوری نیرو در بصره مشغول شد و توانست ۱۷۰۰ نفر را برای این [[جنگ]] [[بسیج]] کند بعد از [[جنگ صفین]] [[ابن عباس]] [[ابوالاسود]] را برای خواباندن [[شورشها]] و فتنههای [[خوارج]] به مقابله با آنان فرستاد. او با یارانش به تعقیب خوارج پرداخت. بیشتر مآخذ، [[مرگ]] او را در [[سال ۶۹ هجری]] ذکر کردهاند، هنگامی که [[طاعون]] کشندهای [[بصره]] را فراگرفته بود و ابوالاسود نیز در این طاعون [[جان]] باخت. از ابوالاسود اشعاری در [[مدح]] یا [[مرثیه]] [[امام علی]]{{ع}} و [[امام حسین]]{{ع}} به جای مانده است. مرثیه او درباره [[شهادت امام علی]]{{ع}} بسیار معروف است. قسمت زیادی از اشعار ابوالاسود را هجو [[ابن زیاد]] و [[آل زیاد]] تشکیل میدهد و چون این اشعار با اوج [[قدرت]] ابن زیاد در [[عراق]] همزمان است، بسیار با اهمیت به حساب میآید و بیانگر [[اعتقاد]] [[راسخ]] ابوالاسود در [[مهرورزی]] به [[آل علی]]{{ع}} و حاکی از [[شجاعت]] او است<ref>دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «ابوالاسود دوئلی»، ص۱۹۵۴.</ref>. | |||
#[[سید حمیری]]: سیداسماعیل بن محمد یزید بن ربیعه حِمیر معروف به سید حمیری در ۱۰۵ [[هجری]] در عمان متولد شد و پس از [[مهاجرت]] والدینش به بصره در آن [[شهر]] [[رشد]] کرد و پرورش یافت. [[کنیه]] او را [[ابوهاشم]] گفتهاند. [[مذهب]] والدینش [[اباضیه]] از خوارج بود که از [[دشمنان سرسخت امام علی]]{{ع}} به حساب میآمدند. او نیز در ابتدا بر [[مذهب خوارج]] بود؛ اما پس از گذشت مدتی و در عنفوان [[جوانی]] به مذهب [[کیسانیه]] پیوست و سپس با [[عنایت]] [[امام صادق]]{{ع}} به مذهب امامیهگرایید و تا پایان [[عمر]] [[شیعه]] باقی ماند. امام صادق{{ع}} او را «[[سید]] الشعراء» خواند و به فرمود: «مادرت اسم تو را سید گذاشته است. تو نیز موفق شدهای و اکنون سید شاعرانی»<ref>{{متن حدیث|سَمَّتْكَ أُمُّكَ سَيِّداً وَ وُفِّقْتَ فِي ذَلِكَ وَ أَنْتَ سَيِّدُ الشُّعَرَاءِ}}، الغدیر، ج۲، ص۲۳۲.</ref>. سید از مشهورترین [[شاعران]] و مدافعان [[مذهب شیعه]] بود و در شعرش [[طعنه]] بر [[صحابه]] و خلفای ثلاث بسیار بوده است. اشعار [[روایت]] شده سید از شعرای دیگر بیشتر است و تنها از [[هاشمیات]] او ۲ هزار و ۳۰۰ قصیده جمعآوری شده است. گاهی قصاید و اشعار او برای [[شیعیان]] بهصورت [[تقدس]] و [[شعار]] درآمده است؛ مانند، قصیده عینیه که در [[ستایش]] [[حضرت علی]]{{ع}} سروده است. [[علامه امینی]] از ۲۱ قصیده [[غدیریه]] او اشعاری را در کتاب نفیس [[الغدیر]] آورده است و [[هاشمیات]] [[سید]] و [[مراثی]] او برای شهدای [[طف]]، پیوسته منبع الهامبخش مهمی برای [[شاعران]] [[شیعی]] بوده است. در سال [[وفات]] سید بین [[مورخان]] [[اختلاف]] وجود دارد؛ برخی آن را در [[سال ۱۷۳ هجری]] و برخی در سال ۱۷۸ یا ۱۷۹ [[هجری]] نوشتهاند و سن او را بین ۶۸ یا ۷۴ هجری در [[بغداد]] بیان کردهاند. از جنازه او به امر [[هارون الرشید]] [[تجلیل]] و [[تشییع]] رسمی به عمل آمد. [[علی بن مهدی]]، [[برادر]] [[هارون]]، جنازه را تا [[قبرستان]] تشییع کرد و بر او [[نماز]] گذارد و به [[احترام]] سید در [[نماز میت]]، به رسم شیعیان پنج [[تکبیر]] گفت. [[قبر]] او در محله شیعهنشین [[کرخ بغداد]] در جُنَینَه (باغچه) واقع است.<ref>[[سید امیر حسینی|حسینی، سید امیر]]، [[بصره و نقش آن در تحولات قرن اول هجری (کتاب)|بصره و نقش آن در تحولات قرن اول هجری]]، ص ۳۲۷.</ref> | |||
== منابع == | == منابع == |