جز
جایگزینی متن - 'اهل مدینه' به 'اهل مدینه'
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۱۶۱: | خط ۱۶۱: | ||
پس [[امام]] فرمود: چون [[مرض]] [[پیامبر]] {{صل}} سنگین شد سر خود را در دامن علی گذاشت و او را اغمایی عارض شد و هنگام [[نماز]] رسید و بانک [[اذان]] بلند شد. [[عایشه]] بیرون آمد و گفت: یا [[عمر]] بیرون رو و بر [[مردم]] نماز بخوان! عمر گفت: ای عایشه پدرت اولی است از من. عایشه گفت: راست گفتی و لکن پدرم مردی است تن پرور و نمیخواهم که مردم بر او [[هجوم]] آورند! تو نماز بخوان. عمر گفت: [[ابوبکر]] نماز بخواند و من به [[حمایت]] او میایستم و اگر مردم به او هجوم آرند من ایشان را کفایت میکنم. پس عایشه ابوبکر را گفت: برو و با مردم نماز بخوان و عمر ایستاده و مردم را کفایت خواهد کرد و محمد را غشوهای عارض شده و من [[گمان]] میکنم که از این عشوه به هوش نیاید و او را افاقه حاصل نشود و علی مشغول است و تاب مفارقت او را ندارد. | پس [[امام]] فرمود: چون [[مرض]] [[پیامبر]] {{صل}} سنگین شد سر خود را در دامن علی گذاشت و او را اغمایی عارض شد و هنگام [[نماز]] رسید و بانک [[اذان]] بلند شد. [[عایشه]] بیرون آمد و گفت: یا [[عمر]] بیرون رو و بر [[مردم]] نماز بخوان! عمر گفت: ای عایشه پدرت اولی است از من. عایشه گفت: راست گفتی و لکن پدرم مردی است تن پرور و نمیخواهم که مردم بر او [[هجوم]] آورند! تو نماز بخوان. عمر گفت: [[ابوبکر]] نماز بخواند و من به [[حمایت]] او میایستم و اگر مردم به او هجوم آرند من ایشان را کفایت میکنم. پس عایشه ابوبکر را گفت: برو و با مردم نماز بخوان و عمر ایستاده و مردم را کفایت خواهد کرد و محمد را غشوهای عارض شده و من [[گمان]] میکنم که از این عشوه به هوش نیاید و او را افاقه حاصل نشود و علی مشغول است و تاب مفارقت او را ندارد. | ||
اکنون بشتاب به نماز قبل از آنکه به هوش آید و اگر به هوش آمد گمان آن دارم که علی را به نماز امر کند و من دیشب از ابتدای آن میشنیدم که با علی [[راز]] میگفت و در آخر سخن به او فرموده: {{متن حدیث|الصلوة الصلوة}}. گوید: ابوبکر به قصد نماز بیرون آمد و مردم از [[نماز خواندن]] با او [[انکار]] داشتند و گمان کردند که به امر پیامبر {{صل}} است. [[تکبیر]] نماز را گفتند ولی آنقدر تاخیر افتاد که [[پیامبر]] {{صل}} به هوش آمد و فرمود: عباس را حاضر کنید! پس عباس و علی پیامبر {{صل}} را برداشتند و به [[مسجد]] آوردند و پیامبر {{صل}} نشسته با [[مردم]] [[نماز]] خواند بعد از آن او را برداشتند بر بالای [[منبر]] گذاشتند و دیگر بعد از آن به منبر نرفت و تمام [[اهل | اکنون بشتاب به نماز قبل از آنکه به هوش آید و اگر به هوش آمد گمان آن دارم که علی را به نماز امر کند و من دیشب از ابتدای آن میشنیدم که با علی [[راز]] میگفت و در آخر سخن به او فرموده: {{متن حدیث|الصلوة الصلوة}}. گوید: ابوبکر به قصد نماز بیرون آمد و مردم از [[نماز خواندن]] با او [[انکار]] داشتند و گمان کردند که به امر پیامبر {{صل}} است. [[تکبیر]] نماز را گفتند ولی آنقدر تاخیر افتاد که [[پیامبر]] {{صل}} به هوش آمد و فرمود: عباس را حاضر کنید! پس عباس و علی پیامبر {{صل}} را برداشتند و به [[مسجد]] آوردند و پیامبر {{صل}} نشسته با [[مردم]] [[نماز]] خواند بعد از آن او را برداشتند بر بالای [[منبر]] گذاشتند و دیگر بعد از آن به منبر نرفت و تمام [[اهل مدینه]] از [[مهاجرین]] و [[انصار]] جمع شدند، حتی [[دختران]] [[خانهنشین]]. | ||
بعضی گریان و بعضی نالان و بعضی {{متن قرآن|إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ}} گویان و پیامبر {{صل}} قدری [[خطبه]] میخواند و مدتی از خطبه بازمیماند و از جمله سخنانی که در آن خطبه فرمود این بود که: ای مهاجرین و انصار و سایر کسانی که امروز در این [[ساعت]] حضور دارید! باید هر کس حضور دارد سخنان مرا به غایبین برساند و بدانید که من [[خلیفه]] و [[جانشین]] خود قرار دادم در میان شما [[کتاب خدا]] را که [[نور]] و [[هدایت]] در اوست و تبیان هر چیزی و [[خداوند]] هیچ چیز را در آن به جا نگذاشته و آن [[حجت]] خداست بر شما و خلیفه کردم در میان شما [[علم]] اکبر، علم [[دین]] و [[نور هدایت]] [[وصی]] خود [[علی بن ابیطالب]] را. | بعضی گریان و بعضی نالان و بعضی {{متن قرآن|إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ}} گویان و پیامبر {{صل}} قدری [[خطبه]] میخواند و مدتی از خطبه بازمیماند و از جمله سخنانی که در آن خطبه فرمود این بود که: ای مهاجرین و انصار و سایر کسانی که امروز در این [[ساعت]] حضور دارید! باید هر کس حضور دارد سخنان مرا به غایبین برساند و بدانید که من [[خلیفه]] و [[جانشین]] خود قرار دادم در میان شما [[کتاب خدا]] را که [[نور]] و [[هدایت]] در اوست و تبیان هر چیزی و [[خداوند]] هیچ چیز را در آن به جا نگذاشته و آن [[حجت]] خداست بر شما و خلیفه کردم در میان شما [[علم]] اکبر، علم [[دین]] و [[نور هدایت]] [[وصی]] خود [[علی بن ابیطالب]] را. |