حذیفة بن یمان: تفاوت میان نسخهها
جز
جایگزینی متن - 'اهل مدینه' به 'اهل مدینه'
خط ۲۴: | خط ۲۴: | ||
===[[جنگ خندق]]=== | ===[[جنگ خندق]]=== | ||
محاصرۀ [[مدینه]] به دست [[قریش]] و [[قبایل عرب]]، نزدیک به یک ماه طول کشید و [[مردم مدینه]] و هم چنین [[دشمنان]] نیز خسته شده و به تنگ آمده بودند و کار بر [[مردم]]، به خصوص [[اهل | محاصرۀ [[مدینه]] به دست [[قریش]] و [[قبایل عرب]]، نزدیک به یک ماه طول کشید و [[مردم مدینه]] و هم چنین [[دشمنان]] نیز خسته شده و به تنگ آمده بودند و کار بر [[مردم]]، به خصوص [[اهل مدینه]] سخت شده بود. در این هنگام، [[خداوند]] بادی سخت فرستاد که از طرفی باعث سردی هوا شد و از سوی دیگر خیمههای [[قریش]] را از جا کنده و پراکنده ساخت و آنها نمیتوانستند آتشی بیفروزند. | ||
[[حذیفه]] میگوید: "روزی [[پیامبر]] {{صل}} در [[مسجد]] مشغول [[خواندن نماز]] بود و مردم هم افسرده و غمناک نشسته بودند. در این حال، پیامبر {{صل}} رو به جمعیت کرد و فرمود: "آیا کسی هست که از [[لشکر]] قریش خبری بیاورد تا در [[بهشت]] [[رفیق]] من باشد؟" هیچ کس جواب نگفت؛ زیرا به خاطر دشوار بودن این کار و [[گرسنگی]]، کسی [[قدرت]] این کار را نداشت. چون کسی پاسخ مثبت نداد، پیامبر {{صل}} مرا خواند و فرمود: "برو و خبری از لشکر قریش بیاور؛ به شرط آنکه کاری نکنی تا برگردی". | [[حذیفه]] میگوید: "روزی [[پیامبر]] {{صل}} در [[مسجد]] مشغول [[خواندن نماز]] بود و مردم هم افسرده و غمناک نشسته بودند. در این حال، پیامبر {{صل}} رو به جمعیت کرد و فرمود: "آیا کسی هست که از [[لشکر]] قریش خبری بیاورد تا در [[بهشت]] [[رفیق]] من باشد؟" هیچ کس جواب نگفت؛ زیرا به خاطر دشوار بودن این کار و [[گرسنگی]]، کسی [[قدرت]] این کار را نداشت. چون کسی پاسخ مثبت نداد، پیامبر {{صل}} مرا خواند و فرمود: "برو و خبری از لشکر قریش بیاور؛ به شرط آنکه کاری نکنی تا برگردی". |