مدیران رابط کاربری، مدیران، templateeditor
۲۴٬۴۴۶
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۵۰: | خط ۵۰: | ||
== مقدمه == | == مقدمه == | ||
در منابع رجالی، از چهار نفر با نام | در منابع رجالی، از چهار نفر با نام «الجارود بن المنذر» نام برده شده است: | ||
=== نخست: الجارود بن المنذر<ref>المنذر، به ضم میم و نون ساکن خوانده شود. (تنقیح المقال فی علم الرجال (رحلی)، مامقانی، ج۱، ص۴۴).</ref>=== | === نخست: الجارود بن المنذر<ref>المنذر، به ضم میم و نون ساکن خوانده شود. (تنقیح المقال فی علم الرجال (رحلی)، مامقانی، ج۱، ص۴۴).</ref>=== | ||
خط ۵۶: | خط ۵۶: | ||
=== دوم: [[جارود بن المنذر کندی نخّاس]] === | === دوم: [[جارود بن المنذر کندی نخّاس]] === | ||
کنیهاش | کنیهاش «ابوالمنذر»<ref>رجال النجاشی، نجاشی، ص۱۳۰؛ رجال الطوسی، طوسی، ص۱۲۹؛ رجال البرقی، برقی، ص۱۵.</ref> و لقبش، «الکندی»<ref>رجال النجاشی، نجاشی، ص۱۳۰؛ رجال الطوسی، طوسی، ص۱۷۹؛ رجال البرقی، برقی، ص۴۲.</ref><ref>الکندی، به کسر کاف و نون ساکن خوانده شود. (تنقیح المقال فی علم الرجال(رحلی)، ج۱، ص۳۳).</ref>، «النخاس»<ref>رجال النجاشی، نجاشی، ص۱۳۰.</ref><ref>النخاس، به فتح نون و خاء و تشدید خاء خوانده شود. (تنقیح المقال فی علم الرجال(رحلی)، ج۱، ص۲).</ref> و [[کوفی]]<ref>رجال النجاشی، نجاشی، ص۱۳۰؛ رجال البرقی، برقی، ص۴۲.</ref> است و از [[اصحاب امام باقر]]<ref>رجال الطوسی، طوسی، ص۱۲۹؛ رجال البرقی، برقی، ص۱۵.</ref> و [[امام صادق]] {{عم}}<ref>رجال النجاشی، نجاشی، ص۱۳۰؛ رجال الطوسی، طوسی، ص۱۷۹؛ رجال البرقی، برقی، ص۴۲.</ref> به شمار رفته است. [[نجاشی]] او را [[ثقه]] دانسته است<ref>رجال النجاشی، نجاشی، ص۱۳۰.</ref> و [[ابن داوود]] و [[علامه حلی]] از او در قسمت اول کتابشان یاد کردهاند<ref>رجال ابن داوود، ابن داوود، ص۸۰ و ۳۸۲؛ الخلاصه، علامه حلی، ص۷.</ref>. | ||
صاحب [[منتهی المقال]]، [[محمد بن اسماعیل مازندرانی حائری]] درباره او در کتابش گفته است: اینکه گفته شود، با توجه به اینکه [[شیخ طوسی]] [[جارود بن منذر]] را از [[اصحاب امام حسن]]، [[امام باقر]] و [[امام صادق]] {{عم}} برشمرده، بنابراین، او دوران پنج [[امام]] را [[درک]] کرده است، بعید به نظر میرسد، زیرا با توجه به اینکه [[نجاشی]] او را فقط از [[اصحاب امام صادق]] {{ع}} برشمرده است و [[شیخ طوسی]] او را از [[اصحاب امام حسین]] و [[امام سجاد]] {{عم}} ندانسته است<ref>منتهی المقال فی أحوال الرجال، اسماعیل مازندرانی، ج۲، ص۲۲۱.</ref>، بنابراین، نمیتوان گفت که او دوران پنج [[امام]] را [[درک]] کرده است. | صاحب [[منتهی المقال]]، [[محمد بن اسماعیل مازندرانی حائری]] درباره او در کتابش گفته است: اینکه گفته شود، با توجه به اینکه [[شیخ طوسی]] [[جارود بن منذر]] را از [[اصحاب امام حسن]]، [[امام باقر]] و [[امام صادق]] {{عم}} برشمرده، بنابراین، او دوران پنج [[امام]] را [[درک]] کرده است، بعید به نظر میرسد، زیرا با توجه به اینکه [[نجاشی]] او را فقط از [[اصحاب امام صادق]] {{ع}} برشمرده است و [[شیخ طوسی]] او را از [[اصحاب امام حسین]] و [[امام سجاد]] {{عم}} ندانسته است<ref>منتهی المقال فی أحوال الرجال، اسماعیل مازندرانی، ج۲، ص۲۲۱.</ref>، بنابراین، نمیتوان گفت که او دوران پنج [[امام]] را [[درک]] کرده است. | ||
خط ۶۹: | خط ۶۹: | ||
درباره [[اعتقاد]] و [[مذهب]] او به [[نقل روایت]] زیر اکتفا میکنیم: | درباره [[اعتقاد]] و [[مذهب]] او به [[نقل روایت]] زیر اکتفا میکنیم: | ||
[[کراچکی]] در [[کنز الفوائد (کتاب)|کنز الفوائد]] مینویسد: [[جارود بن منذر عبدی]]، [[نصرانی]] بود و در جریان [[حدیبیه]] [[مسلمان]] شد و اسلامش بسیار [[نیکو]] بود. او مردی بود که به کتابهای آسمانی و [[تأویل]] آنها و [[مردم]] زمان خود و گذشتگان و همچنین به [[فلسفه]] و طب آشنا بود و آرای او [[استواری]] داشت. روزی در ایام [[عمر بن خطاب]] برای ما گفت: | [[کراچکی]] در [[کنز الفوائد (کتاب)|کنز الفوائد]] مینویسد: [[جارود بن منذر عبدی]]، [[نصرانی]] بود و در جریان [[حدیبیه]] [[مسلمان]] شد و اسلامش بسیار [[نیکو]] بود. او مردی بود که به کتابهای آسمانی و [[تأویل]] آنها و [[مردم]] زمان خود و گذشتگان و همچنین به [[فلسفه]] و طب آشنا بود و آرای او [[استواری]] داشت. روزی در ایام [[عمر بن خطاب]] برای ما گفت: «روزی به همراه گروهی از مردان [[قبیله]] [[عبد قیس]] و شخصیتهای بزرگ و سخاوتمند و سخنور و فهمیده و صاحب [[استدلال]] به حضور [[پیامبر]] {{صل}} رفتیم؛ همین که چشم آنها به [[پیامبر اکرم]] افتاد، از دیدن ایشان لرزه بر تن آنها افتاد و از سخن باز ماندند؛ مثل اینکه تب کرده بودند؛ پس [[رهبر]] آنها به من گفت: »خودت با [[پیامبر]] صحبت کن، ما یارای [[سخن گفتن]] نداریم«. پس من پیش رفته، مقابل [[پیامبر اکرم]] ایستادم و گفتم: [[سلام]] علیک یا [[رسول الله]]! [[پدر]] و مادرم فدایت! از سفری طولانی آمدهام و درباره [[رنج]] [[سفر]] گفتم؛ سپس [[پیامبر اکرم]] که صورتش در درخشش چنان مانند برق به نظر میآمد، رو به [[حق]] کرد و فرمود: »جارود دیر آمدی«؛ من [[وعده]] داده بودم یک سال جلوتر از این زمان با [[قوم]] خود [[خدمت]] [[پیامبر]] برسم ولی در سال [[حدیبیه]] آمده بودم؛ گفتم: فدایت شوم یا [[رسول الله]]! علت تأخیر من این بود که بیشتر [[قبیله]] من از آمدن خودداری میکردند تا اینکه بالاخره برکتی که باید نصیب آنها میشد، ایشان را به جانب شما کشید و هر که نیامده است از بهره [[دیدار]] شما [[محروم]] شده است و این، خود، بزرگترین [[اندوه]] و گرفتاری است و اگر تو را دیده بودند، از خدمتت دست بر نمیداشتند. در [[خدمت]] [[پیامبر اکرم]] مردی بود که او را نمیشناختم، پس گفتم: این شخص کیست؟ | ||
گفتند: | گفتند: »[[سلمان فارسی]] که مردی دانشمند و با [[شخصیت]] است«؛ پس [[سلمان فارسی]] گفت: چگونه [[پیامبر]] را قبل از دیدن ایشان شناختی؟ | ||
من رو به جانب [[پیامبر اکرم]] کردم و در حالی که صورتش از [[نور]] و [[شادی]] میدرخشید، گفتم: یا رسول الله! [[منتظر]] [[بعثت]] شما بودم و نام شما و [[پدر]] و [[مادر]] و اسمهای دیگری را که اکنون آنها را نمیبینم و جزء [[پیروان]] فعلی شما نیستند، بر زبان میراندم؛ | من رو به جانب [[پیامبر اکرم]] کردم و در حالی که صورتش از [[نور]] و [[شادی]] میدرخشید، گفتم: یا رسول الله! [[منتظر]] [[بعثت]] شما بودم و نام شما و [[پدر]] و [[مادر]] و اسمهای دیگری را که اکنون آنها را نمیبینم و جزء [[پیروان]] فعلی شما نیستند، بر زبان میراندم؛ | ||
[[سلمان فارسی]] گفت: | [[سلمان فارسی]] گفت: »ما را نیز مطلع کن!" و من به [[سخن گفتن]] پرداخته، در حالی که اطرافیان گوش میدادند و مطالب را با دقت به خاطر میسپردند؛ [[پیامبر اکرم]] نیز میشنید <ref>کنز الفوائد، أبوالفتح کراجکی، ج۲، ص۱۳۶؛ مقتضب الأثر فی النص علی الأئمة الاثنی عشر، ابن عیاشی، ص۳۲؛ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۱۵، ص۲۴۱ (ترجمه بحارالانوار، بخش امامت)، ج۴، ص۲۲۵- ۲۲۶.</ref>. | ||
=== چهارم: [[الجارود بن المنذر العبدی]] === | === چهارم: [[الجارود بن المنذر العبدی]] === |