|
|
خط ۵۳: |
خط ۵۳: |
|
| |
|
| ==== شبهه اول: [[جبرگرایی]] در نظریه [[عصمت]] ==== | | ==== شبهه اول: [[جبرگرایی]] در نظریه [[عصمت]] ==== |
| یکی از [[شبهات]] عمومی نظریه عصمت، تلقی جبرگرایانه بودن از آن است؛ یعنی هنگامی که [[انسان]] [[معصوم]] با اِمداد [[الهی]] از انجام [[گناه]] عصمت داشته باشند، گویا به نوعی [[اختیار]] و [[گزینش]] آزادانه و ارادیِ او محدود شده و در [[سایه]] یک عامل بیرونی قرار گرفته است<ref>ر.ک: حسن حنفی، من العقیدة الی الثورة، ج۴، ص۱۸۷ – ۱۸۸.</ref>. [[معتقدان]] این نظریه میگویند: اینکه در زمینههای پیدایش عصمت گفته میشود، [[خداوند]] [[انسان]] معصوم را به نوعی در برابر گناه و [[آلودگی]] [[حفظ]] میکند، به معنای [[جبر]] است و اساساً، [[اندیشه]] عصمت همسان با جبرگرایی است و با [[اختیار انسان]] سازگاری ندارد.
| | {{اصلی|آیا عصمت معصوم جبری است؟ (پرسش)}} |
| | |
| '''نقد و نظر'''
| |
| | |
| [[ادله]] فراوانی دلالت میکند که [[انبیا]] و [[امامان معصوم]]{{عم}} نیز همانند دیگر [[انسانها]] مکلفاند و خداوند در برابر [[اعمال]] آنان نیز [[پاداش]] میدهد<ref>درباره پیامبر{{صل}} آمده: {{متن قرآن|فَأَنَا أَوَّلُ الْعَابِدِينَ}} «من نخستین پرستنده (ی اوی) ام» سوره زخرف، آیه ۸۱؛ {{متن قرآن|وَأَنَا أَوَّلُ الْمُسْلِمِينَ}} «و من نخستین مسلمانم» سوره انعام، آیه ۱۶۳؛ خداوند خطاب به پیامبر{{صل}} میفرماید: {{متن قرآن|وَاعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّى يَأْتِيَكَ الْيَقِينُ}} «و پروردگارت را پرستش کن تا مرگ تو فرا رسد» سوره حجر، آیه ۹۹؛ {{متن قرآن|وَإِنَّ لَكَ لَأَجْرًا غَيْرَ مَمْنُونٍ}} «و بیگمان تو را پاداشی بیپایان است» سوره قلم، آیه ۳؛ یا درباره حضرت داوود و سلیمان{{عم}} میفرماید: {{متن قرآن|وَإِنَّ لَهُ عِنْدَنَا لَزُلْفَى وَحُسْنَ مَآبٍ}} «و بیگمان او را نزد ما نزدیکی و سرانجامی نیک بود» سوره ص، آیه ۲۵ و ۴۰.</ref> و این نشان میدهد که آنان در اعمال و [[کردار]] خویش کاملاً مختارند و در مورد [[ترک معاصی]] و [[گناهان]] نیز با اختیار خود عمل میکنند؛ زیرا اگر بدون اختیار باشد، گناه نکردن فضیلتی نخواهد بود و هر کس دیگری را هم خداوند به [[زور]] از انجام [[معاصی]] بازدارد، [[مرتکب گناه]] نمیشود.
| |
| | |
| از اینرو، [[کمال انسان]] معصوم در این است که با [[اختیار]] و [[اراده]] خویش از [[گناه]] و [[آلودگی]] خودداری کند. چنانکه در زمینههای پیدایش [[عصمت]] گفته شد، [[انسان]] [[معصوم]] البته از اِمداد و کمک ویژه [[خداوند]] برخوردار است، ولی این کمکها گزاف نیست<ref>عماد الدین طبری از دانشمندان بزرگ قرن هفتم هجری میفرمایند: «سؤال: بنابراین باید که معصوم به عصمت مستحق مدح نیاید. جواب: ما معصوم را به عصمت مدح نکنیم، بلکه به طاعت مدح کنیم، که آن به مشقت حاصل شود، و وی بدان تحمل مشقت مستحق مدح است». تحفة الأبرار، فصل سیم، در عصمت، ص۶۱.</ref>؛ به این معنا که خداوند کمکی را که به آنان میکند که از گناه خودداری کنند، از دیگران دریغ نمیورزد، بلکه این کمکها کاملاً بر اساس معیار و ضابطه است. هر کس به اندازه شایستگیها و متناسب با تلاشی که در [[راه خدا]] دارد، از این کمکها برخوردار میشود. چون [[معصومان]] با همه توان در راه [[بندگی]] و [[طاعت خدا]] قدم برمیدارند، هنگام نیاز به کمک و اِمداد فوقالعاده [[الهی]]، خداوند آنها را بهرهمند میکند، اما این کمکها به گونهای نیست که آنان را مجبور و اختیارشان را سلب کند<ref>چنانکه طبق دیدگاه شیعیان که انسان نه مجبور است و نه به گونهای که همه چیز به او واگذاشته شده باشد، طبق فرمایش امام صادق{{ع}}: {{متن حدیث|لَا جَبْرَ وَ لَا تَفْوِيضَ وَ لَكِنْ أَمْرٌ بَيْنَ الْأَمْرَيْنِ}}، عصمت داشتن نه آنها را مجبور میکند و نه همه چیز را به آنها را میگذارد. ر.ک: شیخ صدوق، التوحید، ص۳۵۲، ب ۵۹، ح۸.</ref>.
| |
| | |
| برای مثال، برخی از کارهای زشت وجود دارد که همه ما [[پلید]] بودن آن را قبول داریم و هرگز قصد انجام آن را نیز نمیکنیم؛ در حالیکه، اصلا مجبور به ترک آن نیستیم. کسی که در [[عمر]] خود قصد خوردن [[نجاست]] را نمیکند؛ در حالیکه در این کار کاملا اختیار دارد، چنین است. [[انبیا]] و [[امامان]]{{عم}} نیز در مورد گناه و [[معصیت]] چنین حالتی از [[بیزاری]] را دارند. [[پلیدی]] و پیامدهای [[گناه]] چنان برایشان روشن است که حتی [[هوس]] ارتکاب آن را هم در سر نمیپرورانند و این هرگز به معنای مجبور بودن آنها نیست<ref>ر.ک: مصباح یزدی، راه و راهنماشناسی، ص۱۶۳.</ref>.<ref>[[سید موسی هاشمی تنکابنی|هاشمی تنکابنی، سید موسی]]، [[عصمت ضرورت و آثار (کتاب)|عصمت ضرورت و آثار]]، ص۲۰۵.</ref>.
| |
| | |
| این شبهه را به نحو دیگری نیز میتوان پاسخ داد و آن اینکه:
| |
| | |
| [[عصمت]] با یکی از راههای زیر به دست میآید:
| |
| # [[آفرینش]] آدمی به گونهای باشد که بر اثر فقدان عامل [[معصیت]]، اصلاً میل و رغبتی به [[گناه]] نداشته باشد. به دیگر سخن، چون از [[گناه]] [[احساس]] لذّت نمیکند، زمینه و استعداد [[گناه]] در او پدید نیاید، مانند [[فرشتگان]].
| |
| # بر اثر ممانعت و بازداشتن دیگری، [[قدرت]] [[گناه]] از آدمی گرفته میشود و دیگر توان انجام آن را ندارد مانند سمّی که از دسترس اطفال دور نگه داشته میشود.
| |
| # [[بینش]] و [[آگاهی]] شخص به گونهای است که به ضررهای [[گناه]] آشنایی کامل دارد و یا اینکه بهدست آمدن [[لذت]] طبیعی از [[گناه]] ممکن است، به مقابله با آن برمیخیزد و از آن برهیز میکند، مانند مریضی که بر اثر [[نهی]] طبیب، از غذای زیانبار دوری میورزد؛ هر چند ممکن است از خوردن آن لذّت ببرد<ref>ر.ک: ادب فنای مقربان، ج۳، ص۳۵۱.</ref>.
| |
| | |
| واژه "[[معصوم]]" که اسم مفعول یا صفت مشبهه است، بر هر یک از سه راه یاد شده اطلاق میگردد؛ زیرا هر سه گونه، از [[گناه]] و [[نافرمانی]] محفوظ ماندهاند.
| |
| | |
| بر پایه مقدمه یاد شده، آنچه شامل [[اهل بیت]] {{عم}} میشود، قسم سوم است؛ چرا که امکان [[ارتکاب گناه]] و زمینه آن در [[ائمه اطهار]] {{عم}} هست؛ از این رو، [[شیطان]] میخواهد به سراغ آنها نیز برود و برای [[وسوسه]] کردن آنها تلاش میکند: {{متن قرآن|وَإِمَّا يَنْزَغَنَّكَ مِنَ الشَّيْطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ}}<ref>«و اگر دمدمهای از شیطان تو را برانگیزد به خداوند پناه جو که او شنوایی داناست» سوره اعراف، آیه ۲۰۰.</ref>؛ ولی آنها با [[توفیق]] ویژه [[الهی]] و [[انتخاب]] و [[اختیار]] خود بر خواسته [[شیطان]] [[غلبه]] میکنند و به [[وسوسه]] او بیاعتنایند: "[[امام]]، نگهداری شده، [[تأیید]] شده، [[توفیق]] داده شده، [[استوار]] گشته (از جانب [[خدای سبحان]]) است و از [[خطا]]، [[لغزش]] و [[گناه]] در [[امان]] نگه داشته شده است"<ref>{{متن حدیث|فَهُوَ مَعْصُومٌ مُؤَيَّدٌ مُوَفَّقٌ مُسَدَّدٌ قَدْ أَمِنَ مِنَ الْخَطَايَا وَ الزَّلَلِ وَ الْعِثَارِ}}؛ الإحتجاج علی أهل اللجاج، ج۲، ص۴۳۶؛ {{متن حدیث|إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمْ يَكِلْنَا إِلَى أَنْفُسِنَا وَ لَوْ وَكَلَنَا إِلَى أَنْفُسِنَا لَكُنَّا كَبَعْضِ النَّاسِ...}}؛ بحارالأنوار، ج۲۴، ص۳۱۰.</ref>.
| |
| | |
| از اینرو، [[امامان معصوم]] {{عم}} در [[اطاعت]] کردن و ترک [[معصیت]] مجبور نیستند؛ زیرا با [[جبر]]، [[وسوسه]] [[شیطان]] بیمعنا بود.
| |
| | |
| از سویی دیگر، [[اهل بیت]] {{عم}} به [[روحالقدس]] و [[برهان]] [[الهی]] [[تأیید]] شدهاند. [[خداوند]] با اشاره به حالت بشری و طبع اوّلی و [[انسانی]] [[حضرت رسول]] {{صل}} میفرماید: {{متن قرآن|وَإِنْ كَادُوا لَيَفْتِنُونَكَ عَنِ الَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ لِتَفْتَرِيَ عَلَيْنَا غَيْرَهُ}}<ref>«و نزدیک بود که تو را از آنچه ما به تو وحی کردیم (به ترفند) باز دارند تا جز آن را بر ما بربندی» سوره اسراء، آیه ۷۳.</ref>. آنگاه به تثبیت و [[توفیق الهی]] اشاره کرده، میفرماید: اگر ما گامهایت را [[استوار]] نمیکردیم، نزدیک بود که به آنها اندکی [[تمایل]] پیدا کنی (لکن تثبیت و [[توفیق]] ما [[مانع]] از این انعطاف شد): {{متن قرآن|وَلَوْلَا أَنْ ثَبَّتْنَاكَ لَقَدْ كِدْتَ تَرْكَنُ إِلَيْهِمْ شَيْئًا قَلِيلًا}}<ref>«و اگر ما تو را پابرجا نمیداشتیم نزدیک بود اندکی به آنان گرایش یابی» سوره اسراء، آیه ۷۴.</ref>.<ref>ر. ک: ادب فنای مقربان، ج۳، ص۳۵۲.</ref>
| |
| | |
| درباره [[حضرت یوسف]] {{ع}} نیز آمده است: آن [[زن]] آهنگ [[یوسف]] کرد. [[یوسف]] نیز، اگر [[برهان]] پروردگارش را نمیدید، آهنگ وی میکرد. این ارائه [[برهان]] برای آن بود که [[زشتی]] و ناپسندی را از [[یوسف]] دور کنیم تا به سراغ وی نرود: {{متن قرآن|وَلَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَهَمَّ بِهَا لَوْلَا أَنْ رَأَى بُرْهَانَ رَبِّهِ كَذَلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَالْفَحْشَاءَ}}<ref>«و بیگمان آن زن آهنگ وی کرد و وی نیز اگر برهان پروردگار خویش را نمیدید آهنگ او میکرد بدین گونه (بر آن بودیم) تا از او زشتی و پلیدکاری را بگردانیم» سوره یوسف، آیه ۲۴.</ref>؛ پس {{متن قرآن|هَمَّ بِهَا}} به جنبه شخصی و طبع بشری حضرت و {{متن قرآن|لَوْلَا أَنْ رَأَى بُرْهَانَ رَبِّهِ}} به جنبه شخصیتی و [[معنوی]] ایشان اشاره دارد<ref>[[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]، [[درسنامه امامشناسی (کتاب)|درسنامه امامشناسی]]، ص۵۹-۶۲.</ref>.
| |
|
| |
|
| ===== پیامدهای جبری دانستن عصمت ===== | | ===== پیامدهای جبری دانستن عصمت ===== |
| اگر کسی بر جبری دانستن [[عصمت]] تأکید ورزد. چارهای جز این ندارد که به خاطر پیامدهای ناپسندی که [[جبر]] در پی دارد. [[دست]] از [[ظهور]] آنها کشیده، این [[متشابهات]] را به اصول و [[محکمات]] ارجاع دهد. در اینجا برخی از اشکالات جبری انگاری عصمت را یادآور میشویم:
| | {{اصلی|پیامدهای جبری دانستن عصمت چیست؟ (پرسش)}} |
| | |
| '''[[سقوط]] از ارزش انسانی''':
| |
| | |
| عصمت جبری بدان معناست که [[اراده]] و [[اختیار]] [[معصومان]] هیچگونه نقشی در [[پیراستگی]] آنان از [[گناه]] ندارد و همچون ماشین خودکاری، بیاراده و اختیار و بدون اینکه خود بخواهند از اراده و [[فرمان الهی]] [[تبعیت]] میکنند. در این صورت، معصومان فاقد ارزش انسانی خواهند بود. به عبارت دیگر، جبری انگاشتن عصمت به معنای تنزل دادن معصومان از [[مقام]] [[انسانی]] و بشری است؛ [[ارزش]] [[آدمی]] به [[آزادی]]، اراده و اختیار اوست<ref>فلسفه وحی و نبوت، ص۲۰۷.</ref>.
| |
| | |
| '''عدم شایستگی برای [[الگو]] شدن'''<ref>ر.ک: فلسفه وحی و نبوت، ص۲۰۸.</ref>:
| |
| | |
| شکی نیست که [[خداوند]]، [[پیامبران]] [[معصوم]] خود را به عنوان [[اسوه]] و الگوی [[آدمیان]] معرفی کرده و در [[آیات]] بسیاری، [[انسانها]] را به تبعیت از [[رفتار]] و [[اعمال]] آنها امر نموده است. حتی در برابر برخی از بهانهگیریها و اشکالتراشیهای [[مردم]] که میگفتند چرا خداوند فرشتهای را به [[رسالت]] بر نگزیده است، پاسخ [[قرآن]] آن است که چون بر روی [[زمین]] انسانها [[زندگی]] میکنند، باید پیامبرشان نیز از جنس آنان باشد، تا بتواند [[اسوه حسنه]] برای [[پیروان]] زمینی خود به شمار آید: {{متن قرآن|قُل لَّوْ كَانَ فِي الأَرْضِ مَلائِكَةٌ يَمْشُونَ مُطْمَئِنِّينَ لَنَزَّلْنَا عَلَيْهِم مِّنَ السَّمَاء مَلَكًا رَّسُولاً}}<ref>«بگو: اگر بر زمین فرشتگانی میبودند که با آرامش راه میپیمودند (باز هم) بر آنان از آسمان فرشتهای را به پیامبری میفرستادیم» سوره اسراء، آیه ۹۵.</ref>.
| |
| | |
| روشن است که برای الگو واقع شدن، تنها برخورداری از شکل و [[شمایل]] و صورت انسانی کافی نیست؛ بلکه همچون سایر افراد [[بشر]] که دارای [[آزادی]] و [[گزینش]] و [[انتخاب]] زنند، الگوی آنان نیز باید این خصیصه اصلی و بنیادین را دارا باشد. حال اگر فرض شود که [[عصمت]] و [[پاکی]] [[معصومین]] و کارهای خوب آنان معلول یکسری اسباب و عوامل غیراختیاری و ماوراءالطبیعی است که احراز آنها برای [[آدمیان]] مقدور نیست، چگونه میتوان از ایشان [[پیروی]] کرد؟ در این صورت، آنها همانند کسانی هستند که سوار بر مرکب [[خوبیها]] شدهاند و بدون هیچ مانعی و بیاختیار به راه خود ادامه میدهند، در حالی که در مسیر حرکت سایر [[انسانها]]، انواع و اقسام موانع درونی و بیرونی قرار داده شده است.
| |
| | |
| '''[[برتری]] نداشتن بر سایرین''':
| |
| | |
| بیشک، یکی از موجبات برتری [[انبیا]] بر سایر انسانها عصمت آنان از هر گونه [[عیب]] و نقصی است. حال اگر فرض شود که پیراستگیشان غیر اختیاری است و آنان بیآنکه بخواهند، [[کارهای نیک]] را انجام میدهند و از [[بدیها]] دوری میگزینند، این [[پرسش]] پیش میآید که وجه برتری آنان بر دیگران چیست؟ چرا انبیا افضلالعباد شمرده شدهاند؟ و اینکه [[قرآن کریم]] در [[تکریم]] انبیا {{عم}} میفرماید: {{متن قرآن|وَلَقَدِ اخْتَرْنَاهُمْ عَلَى عِلْمٍ عَلَى الْعَالَمِينَ}}<ref>«و به یقین آنان را با دانایی بر جهانیان برگزیدیم» سوره دخان، آیه ۳۲.</ref> و یا {{متن قرآن|وَإِنَّهُمْ عِنْدَنَا لَمِنَ الْمُصْطَفَيْنَ الْأَخْيَارِ}}<ref>«و آنان نزد ما از گزیدگان نیکان بودند» سوره ص، آیه ۴۷.</ref> چگونه توجیه میپذیرند؟
| |
| | |
| اگر معصومین آنگونه باشند که هر گاه [[اراده]] کار ناپسندی را کنند، بندهای نامرئی ناخودآگاه از ناحیه [[غیب]] فرود آمده، بر دست و پای آنان زده شود. تا [[قدرت]] انجام [[گناه]] را از آنان بستاند و یا اینکه نیروهای غیبی و ماوراءالطبیعی آنها را بیاختیار به سوی کارهای خوب و شایسته سوق دهند، در این صورت مقایسه آنان با دیگر انسانها و برتری آنها بر دیگران بیمعنا خواهد بود؛
| |
| | |
| حتی عدهای، از آنجا که عصمت را ملازم با جبری بودن دانستهاند، برای [[حفظ]] [[فضیلت]] و برتری معصومین بر سایرین، بهتر آن دیدهاند که اصل [[عصمت]] آنان را در بعضی از مراتب [[انکار]] کنند. یکی از نویسندگان معاصر در این باره میگوید: {{عربی|"فلو أن النبي معصوم لما كان له من فضل فيما يأتي به او بدع، و لكن بقاء حياة الرسول بدون عصمة ترفع من شأنه و تدل على نجاحه في جهاده لنفسه و فهمه للافضل و اتباعه للاحسن في أغلب الأحوال"}}<ref>مقارنة الادیان، ج۳ (الاسلام)، ص۱۲۶.</ref>؛
| |
| | |
| اگر [[پیامبر]] [[معصوم]] باشد، فضیلتی بر دیگران ـ در کارهایی که انجام میدهد یا ترک میکند ـ نخواهد داشت، امّا [[زندگی پیامبر]] بدون عصمت، [[شأن]] و [[منزلت]] او را بالا میبرد. و نشانه این است که در [[جهاد اکبر]] و [[مبارزه]] با نفس امّاره موفق بوده و در غالب اوقات، راه و [[هدف]] صحیح را شناخته و از آن [[پیروی]] کرده است.
| |
| | |
| '''ناسازگاری با [[تکلیف]]''':
| |
| | |
| یکی از شرایط تکلیف "[[قدرت]]" است. و قدرت بدین معناست که فاعل به گونهای باشد که {{متن حدیث|إِنْ شَاءَ فَعَلَ وَ إِنْ شَاءَ تَرَكَ}}؛ اگر بخواهد انجام دهد و اگر بخواهد ترک کند. حال اگر فرض شود که تنها یک راه در پیشروی [[معصومین]] نهاده شده است و آن [[توانایی]] بر انجام [[کارهای نیک]] است. در این صورت [[مکلف]] بودن آنان بیمعنی خواهد بود؛ زیرا معصیتی در [[حق]] آنها [[تصور]] نمیشود تا مکلف به ترک آن شوند<ref>شرح العقائد النسفیه، ص۱۰۰؛ شرح المقاصد، ج۴، ص۳۱۲؛ ارشاد الطالبین، ص۳۰۱.</ref>.
| |
| | |
| '''بیمعنا بودن عصمت''':
| |
| | |
| کسی را میتوان معصوم نامید که [[آلوده]] شدن وی به [[گناه]]، قابل تصور باشد: مثلاً نمیتوان اطفالی را که هنوز به سن تکلیف نرسیدهاند معصوم دانست؛ زیرا جایی برای تصور گناه درباره آنان نیست. و اگر گاه، تعبیر "اطفال معصوم" در محاورات عامیانه به کار میرود، از سر [[تسامح]] است<ref>جزوه راه و راهنماشناسی، ص۶۷۳.</ref>. حال، با توجه به اینکه عصمت جبری را ناسازگار با تکلیف دانستیم، [[مفسده]] دیگری که بر مفسده پیشین بار میشود، این است که [[اثبات عصمت]] جبری مساوی است با [[نفی]] آن؛ زیرا از یک سو، مقتضای جبری بودن این است که [[معصومین]] تکلیفی نداشته و گناهی در [[حق]] آنها قابل [[تصوّر]] نباشد. از سوی دیگر، [[عصمت]] در جایی قابل اطلاق است که [[ارتکاب گناه]] متصوّر باشد. در همین [[ارتباط]] مرحوم [[علامه طباطبایی]] میفرمایند: {{عربی|"و لو كان كذلك لم تتصور في حقهم معصية كسائر من لا تكليف عليه فلم يكن معنى لعصمتهم"}}<ref>المیزان، ج۱۷، ص۲۹۰.</ref>؛ اگر [[عصمت انبیا]] جبری باشد و [[مکلف]] نباشند، معصیتی در حق آنها تصوّر نمیشود؛ مانند موجودات دیگری که مکلف نیستند. بنابراین، عصمت آنها هم بیمعنا خواهد بود.
| |
| | |
| '''عدم [[استحقاق]] [[پاداش]]'''<ref>ارشاد الطالبین، ص۳۰۱؛ شرح العقائد النسفیه، ص۱۰۰؛ شرح المقاصد، ج۴، ص۳۱۲؛ الیاقوت فی علم الکلام، ص۷۳.</ref>:
| |
| | |
| انسانهایی که بیاختیار عمری را در [[اطاعت]] و [[عبادت الهی]] سپری کنند، هیچگونه [[پاداش]] و ثوابی را سزاوار نخواهند بود. و حال آنکه [[خداوند]] [[بهترین]] و ارزشمندترین پاداشها را به معصومین [[وعده]] داده است. مثلاً درباره [[حضرت داود]] و [[سلیمان]] {{ع}} میفرماید: {{متن قرآن|وَإِنَّ لَهُ عِنْدَنَا لَزُلْفَى وَحُسْنَ مَآبٍ}}<ref>«و بیگمان او را نزد ما نزدیکی و سرانجامی نیک بود» سوره ص، آیه ۲۵.</ref>.
| |
| | |
| این خلاف [[عدالت]] خداوند است که ارزشمندترین پاداشها را به کسانی وعده دهد که بدون آنکه بخواهند، [[پاک]] و شایسته شدهاند. اما سایر افراد [[بشر]] را در معرض ارتکاب انواع [[گناهان]] قرار داده، اگر هم گناهی از آنان سر زند، به [[عذاب اخروی]] گرفتارشان سازد<ref>[[احمد حسین شریفی|شریفی، احمد حسین]]، [[حسن یوسفیان|یوسفیان، حسن]]، [[پژوهشی در عصمت معصومان (کتاب)|پژوهشی در عصمت معصومان]]، ص۴۵-۴۹.</ref>.
| |
| | |
| «اگر قبول کنیم که [[عصمت]]، جبری و [[معصوم]] در عمل مجبور است، [[التزام]] به آن، مفاسدی دارد که در [[حقیقت]]، عصمت را بیارزش میکند. این [[مفاسد]] در چند چیز است:
| |
| | |
| '''ناسازگاری با [[تکلیف]]'''<ref>تلخیص المحصل، ص۳۶۹؛ ارشاد الطالبین الی نهج المسترشدین، ص۳۰۱؛ شرح مقاصد، ج۴، ص۳۱۳.</ref>:
| |
| | |
| لازمه قول به [[جبر]] این است که [[معصومین]] قادر بر ترک [[معصیت]] نیستند و [[تکالیف الهی]] چه در بُعد [[اوامر]] و چه در بُعد [[نواهی]] شامل معصوم نمیشود و او مثل سایرین [[مکلف]] به تکلیف نیست، چون به صورت غیر ارادی از [[گناه]] دوری میکند و با جبر [[الهی]] [[عبادت]] میکند. با این فرض، اصلاً [[معصیت]] در حقش متصور نیست و مثل کسانی خواهد بود که تکلیف از آنها ساقط است؛ حال اینکه [[قرآن]] میفرماید: {{متن قرآن|وَلَقَدْ أُوحِيَ إِلَيْكَ وَإِلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكَ لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ وَلَتَكُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِينَ}}<ref>«و به تو و به پیشینیان تو وحی شده است که اگر شرک بورزی بیگمان کردارت از میان خواهد رفت و بیشک از زیانکاران خواهی بود» سوره زمر، آیه ۶۵.</ref>.
| |
| | |
| [[علامه طباطبایی]] ذیل این [[آیه]] میفرماید: همانا [[نبی مکرم اسلام]] {{صل}} [[مأمور]] و مکلف به [[ایمان]] است؛ همانطور که تمام [[مشرکین]] مکلف به تکلیفی هستند که [[پیامبر اکرم]] {{صل}} آنان را تکلیف کرده است که در صورت [[شرک]]، عملش حبط میشود و در زمره خاسرین قرار میگیرد<ref>المیزان، ج۱۷، ص۲۹۰.</ref>.
| |
| | |
| '''عدم [[پاداش]] و [[مدح]]'''<ref>تلخیص المحصل، ص۳۶۹؛ ارشاد الطالبین الی نهج المسترشدین، ص۳۰۱؛ شرح مقاصد، ج۴، ص۳۱۳.</ref>:
| |
| | |
| اگر معصوم مجبور به عصمت باشد و بدون [[اختیار]] از گناه دوری کند چنین عصمتی هیچگونه استحقاقی برای مدح در [[دنیا]] ندارد و هیچ [[ثواب]] و پاداشی نخواهد داشت، چون مدح، زمانی معنا دارد که فعل [[انسان]] از روی اختیار و با میل و رغبت باشد.
| |
| | |
| '''عدم [[فضیلت]] بر غیر معصوم''':
| |
| | |
| بیشک یکی از جهات [[برتری]] و فضیلت [[معصومان]] بر دیگران، عصمت آنان است که موجب میشود دیگران از آنان [[اطاعت]] و [[پیروی]] کنند. حال اگر فرض کنیم که [[معصومان]] مجبور به [[عصمت]] باشند، نه تنها بر دیگران [[برتری]] ندارند، بلکه نسبت به آنها ([[مؤمنین]]) در رتبه پایینتری قرار میگیرند، زیرا معصومان مجبور به عصمتاند، ولی سایر [[مردم]] با تلاش و کوشش خود به مراتب عصمت [[دست]] مییابند و میدانیم که [[پاداش]] و [[مدح]] [[الهی]] شامل فعلی است که با [[اختیار]] و تلاش حاصل شود.
| |
| | |
| [[قرآن کریم]] میفرماید: {{متن قرآن|وَلَقَدِ اخْتَرْنَاهُمْ عَلَى عِلْمٍ عَلَى الْعَالَمِينَ}}<ref>«و به یقین آنان را با دانایی بر جهانیان برگزیدیم» سوره دخان، آیه ۳۲.</ref> و در جایی دیگر فرموده: {{متن قرآن|وَإِنَّهُمْ عِنْدَنَا لَمِنَ الْمُصْطَفَيْنَ الْأَخْيَارِ}}<ref>«و آنان نزد ما از گزیدگان نیکان بودند» سوره ص، آیه ۴۷.</ref>. چنین آیاتی بیانگر آن است که معصومان مجبور به عصمت نبودند، بلکه [[زندگی]] آنان سرشار از [[مبارزه]] و تلاش و [[عبادت]] بود، لذا مقایسه معصومان و برتری آنان بر فرض [[عصمت جبری]] بر دیگران بیمعنا و ناصحیح است.
| |
| | |
| قول به [[جبر]]، بعضی از نویسندگان را مجبور کرده تا برای [[حفظ]] برتری معصومان بگویند: اگر [[پیامبر اکرم]] {{صل}} [[معصوم]] باشند در کارهایشان فضیلتی بر دیگران نخواهند داشت. اما زندگی [[پیامبران]] بدون در نظر گرفتن عصمت، [[شأن]] و [[منزلت]] آنان را بالا میبرد که در [[جهاد اکبر]] و [[مبارزه با نفس اماره]] موفق بوده و در اغلب اوقات در راه صحیح حرکت کرده و عمل درست را [[انتخاب]] کردهاند. بر این اساس، پیامبران بدون عصمت جبری، شأنشان حفظ و بر دیگران برتری خواهند داشت<ref>احمد شبلی، مقارنة الادیان، ج۳ (الاسلام)، ص۱۲۱.</ref>.
| |
| | |
| '''عدم لیاقت برای [[الگو]] بودن'''<ref>فلسفه وحی و نبوت، ص۲۰۷.</ref>:
| |
| | |
| کسانی که به عصمت جبری معصوماند شایستگی الگو شدن ندارند، زیرا بر فرض جبر، سایر مردم که با اختیار، عصمت را به دست میآورند، چگونه میتوانند کسی را که مختار و صاحب [[اراده]] نیست به عنوان [[اسوه]] خویش قرار دهند. الگو بودن در شرایط مساوی [[ارزش]] مییابند و یکی از دلایلی که [[خداوند]] [[انبیا]] و [[امامان]] را به عنوان پیشوای مردم انتخاب کرد همان [[انسان]] بودن آنان است که با سایر [[مردم]] در تمام صفات یکساناند. [[قرآن]] در این رابطه میفرماید: {{متن قرآن|لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ}}<ref>«بیگمان خداوند بر مؤمنان منّت نهاد که از خودشان فرستادهای در میان آنان برانگیخت» سوره آل عمران، آیه ۱۶۴.</ref> و نیز میفرماید: {{متن قرآن|هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا مِنْهُمْ...}}<ref>«اوست که در میان نانویسندگان (عرب)، پیامبری از خود آنان برانگیخت.».. سوره جمعه، آیه ۲.</ref>.
| |
| | |
| '''عدم ارزش [[انسان]]'''<ref>[[حسن یوسفیان|یوسفیان، حسن]]، [[احمد حسین شریفی|شریفی، احمد حسین]]، [[پژوهشی در عصمت معصومان (کتاب)|پژوهشی در عصمت معصومان]]، ص۴۲؛ فلسفه وحی و نبوت، ص۲۰۷.</ref>:
| |
| | |
| یکی از وجوه [[برتری]] و ملاک لیاقت و ارزش انسان، [[انتخاب]] و [[قدرت]] [[اراده]] اوست که [[حضرت حق]] در وجود بینظیر انسان قرار داده است.
| |
| | |
| فهم این مطلب برای هر [[انسانی]] [[بدیهی]] است، چون ملائک مجبور به [[عبادت]] و [[مأموریت]] در تمام [[نظام]] کیهانیاند، ولی انسان، مختار و صاحب انتخاب و اراده است. اگر [[انبیا]] مجبور به [[عصمت]] باشند فاقد ارزش انسانی خواهند بود، حال آنکه سایر مردم دارای قدرت اختیارند. لذا قول به [[جبر]] در عصمت [[معصومان]]، با ملاکهای [[عقلی]] و [[قرآنی]] ناسازگار است<ref>[[ابراهیم صفرزاده|صفرزاده، ابراهیم]]، [[عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی (کتاب)|عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی]]، ص۱۲۳.</ref>.
| |
| | |
| '''نتیجه'''
| |
| | |
| با توجه به آنچه گذشت میگوییم: اگر عصمت معنا و [[فضیلت]] دارد و یکی از ویژگیهای مهم [[پیامبران]]{{عم}} و [[ائمه اطهار]]{{عم}} به شمار میآید، به دلیل آن است که هیچگونه ناسازگاری با [[اختیار]] آنها نداشته، آنها را مجبور نساخته است. همین داشتن اختیار همراه با عصمت فضیلت است و آنها را برجسته و درخور [[ستایش]] کرده است<ref>ر.ک: [[حسن یوسفیان|یوسفیان، حسن]]، [[احمد حسین شریفی|شریفی، احمد حسین]]، [[پژوهشی در عصمت معصومان (کتاب)|پژوهشی در عصمت معصومان]]، ص۴۵ - ۴۹، با تصرف.</ref>.<ref>[[سید موسی هاشمی تنکابنی|هاشمی تنکابنی، سید موسی]]، [[عصمت ضرورت و آثار (کتاب)|عصمت ضرورت و آثار]]، ص۲۰۷.</ref>
| |
|
| |
|
| ==== شبهه دوم: عصمت مستلزم تعطیلی [[شریعت]] ==== | | ==== شبهه دوم: عصمت مستلزم تعطیلی [[شریعت]] ==== |