سرگذشت زندگی امام حسین: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش
(←منابع) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۴: | خط ۱۴: | ||
تمام [[کردار]] و گفتار رسول خدا {{صل}} در مواجهه با حسین {{ع}} سراسر [[محبت]] و [[حرمت]] بود. از [[سلمان فارسی]] نقل شده که حسین {{ع}} بر زانوی پیامبر بود و حضرت او را میبوسید و میفرمود که تو بزرگ، فرزند بزرگی؛ تو [[امام]]، فرزند امام و پدر امامانی؛ تو [[حجت]]، فرزند حجت و پدر حجتهایی<ref>الإمامة و التبصرة، ص۱۱۰؛ الخصال، ج۲، ص۴۷۵؛ عیون أخبار الرضا {{ع}}، ج۱، ص۵۲؛ المناقب، ابنشهرآشوب، ج۴، ص۷۱.</ref>. [[حضرت محمد]] {{صل}}، حسین را در میان جمع میستود و میفرمود من از حسینم و حسین از من و خداوند آنکس را که او را [[دوست]] دارد، دوست بدارد<ref>المناقب، ابنشهرآشوب، ج۴، ص۷۱.</ref>. رسول خدا {{صل}} برای به آغوشکشیدن حسین {{ع}} از [[منبر]] پایین میآمد<ref>المناقب، ابنشهرآشوب، ج۴، ص۷۱.</ref> و آنگاه که وی در [[نماز]] بر پشتش قرار میگرفت، نمازش را طولانی میکرد<ref>بحار الأنوار، ج۴۳، ص۲۹۶.</ref> و چنان او را مورد محبت قرار میداد که مورد [[اعتراض]] قرار میگرفت که چرا برخلاف رویه دیگر [[عربها]] عمل میکند و به [[کودک]] خود چنین [[محبت]] مینماید<ref>بحار الأنوار، ج۴۳، ص۲۹۶.</ref>." [[رسول خدا]] {{صل}} به حدی [[حسین]] {{ع}} را [[دوست]] میداشت که هرگاه صدای [[گریه]] او را میشنید، اظهار [[ناراحتی]] میکرد و میفرمود آیا نمیدانید که گریه او مرا ناراحت میکند<ref>کشف الغمة، ج۲، ص۶۰.</ref>. | تمام [[کردار]] و گفتار رسول خدا {{صل}} در مواجهه با حسین {{ع}} سراسر [[محبت]] و [[حرمت]] بود. از [[سلمان فارسی]] نقل شده که حسین {{ع}} بر زانوی پیامبر بود و حضرت او را میبوسید و میفرمود که تو بزرگ، فرزند بزرگی؛ تو [[امام]]، فرزند امام و پدر امامانی؛ تو [[حجت]]، فرزند حجت و پدر حجتهایی<ref>الإمامة و التبصرة، ص۱۱۰؛ الخصال، ج۲، ص۴۷۵؛ عیون أخبار الرضا {{ع}}، ج۱، ص۵۲؛ المناقب، ابنشهرآشوب، ج۴، ص۷۱.</ref>. [[حضرت محمد]] {{صل}}، حسین را در میان جمع میستود و میفرمود من از حسینم و حسین از من و خداوند آنکس را که او را [[دوست]] دارد، دوست بدارد<ref>المناقب، ابنشهرآشوب، ج۴، ص۷۱.</ref>. رسول خدا {{صل}} برای به آغوشکشیدن حسین {{ع}} از [[منبر]] پایین میآمد<ref>المناقب، ابنشهرآشوب، ج۴، ص۷۱.</ref> و آنگاه که وی در [[نماز]] بر پشتش قرار میگرفت، نمازش را طولانی میکرد<ref>بحار الأنوار، ج۴۳، ص۲۹۶.</ref> و چنان او را مورد محبت قرار میداد که مورد [[اعتراض]] قرار میگرفت که چرا برخلاف رویه دیگر [[عربها]] عمل میکند و به [[کودک]] خود چنین [[محبت]] مینماید<ref>بحار الأنوار، ج۴۳، ص۲۹۶.</ref>." [[رسول خدا]] {{صل}} به حدی [[حسین]] {{ع}} را [[دوست]] میداشت که هرگاه صدای [[گریه]] او را میشنید، اظهار [[ناراحتی]] میکرد و میفرمود آیا نمیدانید که گریه او مرا ناراحت میکند<ref>کشف الغمة، ج۲، ص۶۰.</ref>. | ||
در [[جریان مباهله]] با [[مسیحیان نجران]] مطابق بیان [[قرآن کریم]]، [[حسن]] {{ع}} به همراه حسین {{ع}} [[پسران]] رسول خدا {{صل}} نامیده شدند<ref>{{متن قرآن|إِنَّ مَثَلَ عِيسَى عِنْدَ اللَّهِ كَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ قَالَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ * الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ فَلَا تَكُنْ مِنَ الْمُمْتَرِينَ * فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ}} «داستان عیسی نزد خداوند چون داستان آدم است که او را از خاک آفرید و سپس فرمود: باش! و بیدرنگ موجود شد * حق از آن پروردگار توست پس، از دودلان مباش! * بنابراین، پس از دست یافتن تو به دانش، به هر کس که با تو به چالش برخیزد؛ بگو: بیایید تا فرزندان خود و فرزندان شما و زنان خود و زنان شما و خودیهای خویش و خودیهای شما را فرا خوانیم آنگاه (به درگاه خداوند) زاری کنیم تا لعنت خداوند را بر دروغگویان نهیم» سوره آل عمران، آیه ۵۹-۶۱.</ref> و این محکمترین [[سند]] برای نسبت [[فرزندی]] آن دو به [[پیامبر]] {{صل}} است. علاوه بر [[آیه مباهله]]، در برخی از [[آیات]] دیگر نیز قرائنی وجود دارد که نشان میدهد میتوان فرزند دختر را نیز فرزند خود به شمار آورد. برای نمونه میتوان به آیهای که [[عیسی]] {{ع}} را [[ذریه ابراهیم]] معرفی میکند، اشاره کرد<ref>{{متن قرآن|وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ كُلًّا هَدَيْنَا وَنُوحًا هَدَيْنَا مِنْ قَبْلُ وَمِنْ ذُرِّيَّتِهِ دَاوُودَ وَسُلَيْمَانَ وَأَيُّوبَ وَيُوسُفَ وَمُوسَى وَهَارُونَ وَكَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ * وَزَكَرِيَّا وَيَحْيَى وَعِيسَى وَإِلْيَاسَ كُلٌّ مِنَ الصَّالِحِينَ}} «و به او اسحاق و یعقوب را بخشیدیم و همه را راهنمایی کردیم- نوح را پیشتر راهنمایی کرده بودیم- و داود و سلیمان و ایوب و یوسف و موسی و هارون را که از فرزندزادگان وی بودند (نیز راهنمایی کردیم)؛ و این چنین نیکوکاران را پاداش میدهیم * و زکریا و یحیی و عیسی و الیاس را (نیز)؛ آنان همه از شایستگان بودند» سوره انعام، آیه ۸۴-۸۵.</ref>.<ref>[[مهدی کمپانی زارع|کمپانی زارع، مهدی]]، [[امام حسین بن علی | در [[جریان مباهله]] با [[مسیحیان نجران]] مطابق بیان [[قرآن کریم]]، [[حسن]] {{ع}} به همراه حسین {{ع}} [[پسران]] رسول خدا {{صل}} نامیده شدند<ref>{{متن قرآن|إِنَّ مَثَلَ عِيسَى عِنْدَ اللَّهِ كَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ قَالَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ * الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ فَلَا تَكُنْ مِنَ الْمُمْتَرِينَ * فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ}} «داستان عیسی نزد خداوند چون داستان آدم است که او را از خاک آفرید و سپس فرمود: باش! و بیدرنگ موجود شد * حق از آن پروردگار توست پس، از دودلان مباش! * بنابراین، پس از دست یافتن تو به دانش، به هر کس که با تو به چالش برخیزد؛ بگو: بیایید تا فرزندان خود و فرزندان شما و زنان خود و زنان شما و خودیهای خویش و خودیهای شما را فرا خوانیم آنگاه (به درگاه خداوند) زاری کنیم تا لعنت خداوند را بر دروغگویان نهیم» سوره آل عمران، آیه ۵۹-۶۱.</ref> و این محکمترین [[سند]] برای نسبت [[فرزندی]] آن دو به [[پیامبر]] {{صل}} است. علاوه بر [[آیه مباهله]]، در برخی از [[آیات]] دیگر نیز قرائنی وجود دارد که نشان میدهد میتوان فرزند دختر را نیز فرزند خود به شمار آورد. برای نمونه میتوان به آیهای که [[عیسی]] {{ع}} را [[ذریه ابراهیم]] معرفی میکند، اشاره کرد<ref>{{متن قرآن|وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ كُلًّا هَدَيْنَا وَنُوحًا هَدَيْنَا مِنْ قَبْلُ وَمِنْ ذُرِّيَّتِهِ دَاوُودَ وَسُلَيْمَانَ وَأَيُّوبَ وَيُوسُفَ وَمُوسَى وَهَارُونَ وَكَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ * وَزَكَرِيَّا وَيَحْيَى وَعِيسَى وَإِلْيَاسَ كُلٌّ مِنَ الصَّالِحِينَ}} «و به او اسحاق و یعقوب را بخشیدیم و همه را راهنمایی کردیم- نوح را پیشتر راهنمایی کرده بودیم- و داود و سلیمان و ایوب و یوسف و موسی و هارون را که از فرزندزادگان وی بودند (نیز راهنمایی کردیم)؛ و این چنین نیکوکاران را پاداش میدهیم * و زکریا و یحیی و عیسی و الیاس را (نیز)؛ آنان همه از شایستگان بودند» سوره انعام، آیه ۸۴-۸۵.</ref>.<ref>[[مهدی کمپانی زارع|کمپانی زارع، مهدی]]، [[امام حسین بن علی (مقاله)|مقاله «امام حسین بن علی»]]، [[دانشنامه امام رضا ج۲ (کتاب)|دانشنامه امام رضا ج۲]] ص ۴۳۸-۴۵۴.</ref> | ||
[[روایات]] فراوانی از [[رسول خدا]] {{صل}} درباره حسین {{ع}} وارد شده که حاکی از جایگاه برجسته وی در دنیای [[رسالت]] و [[امت]] است و در اینجا جهت [[آگاهی]] به [[مقام]] و [[منزلت]] والای او، نمونهای از آنها را یادآور میشویم: | [[روایات]] فراوانی از [[رسول خدا]] {{صل}} درباره حسین {{ع}} وارد شده که حاکی از جایگاه برجسته وی در دنیای [[رسالت]] و [[امت]] است و در اینجا جهت [[آگاهی]] به [[مقام]] و [[منزلت]] والای او، نمونهای از آنها را یادآور میشویم: | ||
خط ۳۸: | خط ۳۸: | ||
درباره [[عصر عثمان]] در منابع چند مطلب درباره امام حسین {{ع}} ذکر شده است. [[امام حسین]] {{ع}} در ماجرای [[تبعید]] [[ابوذر]] به [[ربذه]] موضع و [[رفتار]] عثمان را [[نقد]] کرد و بر [[درستی]] [[اندیشه]] و عمل ابوذر صحه گذاشت و علیرغم تأکید عثمان و [[مروان]] در عدم بدرقه او، با پدر و [[برادر]]، وی را [[همراهی]] کرد و سخنان قابلتوجهی خطاب به وی گفت. حضرت به ابوذر فرمود [[خدا]] [[قادر]] است آنچه را که میبینی [[تغییر]] دهد و [[خداوند]] هر [[روز]] در کاری است. این [[قوم]] تو را از دنیایشان [[محروم]] کردند و تو آنان را از دینت. تو از آنچه محرومت نمودند چه [[بینیازی]] و آنان به آنچه از آنان دریغ داشتی، چه نیازمند هستند. از خداوند [[بردباری]] و [[یاری]] بطلب؛ زیرا آنها نتیجه [[دینداری]] و [[بزرگواری]] است<ref>السقیفة و فدک، ص۷۷؛ شرح نهج البلاغة، ابن ابیالحدید، ج۸، ص۲۵۳-۲۵۴.</ref>. | درباره [[عصر عثمان]] در منابع چند مطلب درباره امام حسین {{ع}} ذکر شده است. [[امام حسین]] {{ع}} در ماجرای [[تبعید]] [[ابوذر]] به [[ربذه]] موضع و [[رفتار]] عثمان را [[نقد]] کرد و بر [[درستی]] [[اندیشه]] و عمل ابوذر صحه گذاشت و علیرغم تأکید عثمان و [[مروان]] در عدم بدرقه او، با پدر و [[برادر]]، وی را [[همراهی]] کرد و سخنان قابلتوجهی خطاب به وی گفت. حضرت به ابوذر فرمود [[خدا]] [[قادر]] است آنچه را که میبینی [[تغییر]] دهد و [[خداوند]] هر [[روز]] در کاری است. این [[قوم]] تو را از دنیایشان [[محروم]] کردند و تو آنان را از دینت. تو از آنچه محرومت نمودند چه [[بینیازی]] و آنان به آنچه از آنان دریغ داشتی، چه نیازمند هستند. از خداوند [[بردباری]] و [[یاری]] بطلب؛ زیرا آنها نتیجه [[دینداری]] و [[بزرگواری]] است<ref>السقیفة و فدک، ص۷۷؛ شرح نهج البلاغة، ابن ابیالحدید، ج۸، ص۲۵۳-۲۵۴.</ref>. | ||
آخرین مطلبی که درباره امام حسین {{ع}} در [[عصر عثمان]] در برخی گزارشها آمده، [[دفاع]] حضرت از عثمان و جلوگیری از کشتهشدن وی است. برخی منابع گفتهاند [[علی]] {{ع}} در یاری عثمان چنان کوشید که حتی حاضر شد حسنین را برای محافظت از [[خانه]] عثمان بر در بگمارد و حتی حسنین در این راه زخمی شدند و مورد [[عتاب]] امیرمؤمنان قرار گرفتند که چگونه با حضور شما عثمان کشته شد؟<ref>مروج الذهب، ج۲، ص۳۴۵؛ تاریخ الإسلام، ذهبی، ج۳، ص۴۵۹-۴۶۰.</ref> این سخنان نادرست است؛ زیرا هر چند علی {{ع}} از [[آشوب]] پیشآمده [[خشنود]] نبود و با [[نصیحت]] و وساطت میکوشید که از [[خونریزی]] جلوگیری کند، اما به هیچروی نه چندان علاقهای به [[عثمان]] داشت و نه [[استمرار خلافت]] او را به نفع [[اسلام]] و [[مسلمانان]] میدانست. حضرت [[معتقد]] بود عثمان با [[همراهی]] [[بنیامیه]] بدعتهایی در [[دین]] نهاده که ریشه دین را میپوساند و [[مظلومان]] را از [[دادخواهی]] [[نومید]] میکند. در سخنان حضرت مطالب متعددی برای [[تأیید]] این مطلب وجود دارد<ref>نهج البلاغة، صبحی صالح، ص۷۳، ۷۴، ۳۵۸.</ref>. در جریان [[بیعت مردم با امام علی]] {{ع}} یکی از کسانی که به [[دستور]] [[امیرمؤمنان]] سخن گفت، [[امام حسین]] {{ع}} بود. حضرت فرمود که از [[رسول خدا]] {{صل}} شنیدم که فرمود [[علی]]، [[شهر]] [[هدایت]] است و هرکس در آن در آید، هدایت یابد و هرکس از آن کناره جوید، هلاک گردد<ref>التوحید، ص۳۰۷-۳۰۸؛ الاختصاص، ص۲۳۸.</ref>.<ref>[[مهدی کمپانی زارع|کمپانی زارع، مهدی]]، [[امام حسین بن علی | آخرین مطلبی که درباره امام حسین {{ع}} در [[عصر عثمان]] در برخی گزارشها آمده، [[دفاع]] حضرت از عثمان و جلوگیری از کشتهشدن وی است. برخی منابع گفتهاند [[علی]] {{ع}} در یاری عثمان چنان کوشید که حتی حاضر شد حسنین را برای محافظت از [[خانه]] عثمان بر در بگمارد و حتی حسنین در این راه زخمی شدند و مورد [[عتاب]] امیرمؤمنان قرار گرفتند که چگونه با حضور شما عثمان کشته شد؟<ref>مروج الذهب، ج۲، ص۳۴۵؛ تاریخ الإسلام، ذهبی، ج۳، ص۴۵۹-۴۶۰.</ref> این سخنان نادرست است؛ زیرا هر چند علی {{ع}} از [[آشوب]] پیشآمده [[خشنود]] نبود و با [[نصیحت]] و وساطت میکوشید که از [[خونریزی]] جلوگیری کند، اما به هیچروی نه چندان علاقهای به [[عثمان]] داشت و نه [[استمرار خلافت]] او را به نفع [[اسلام]] و [[مسلمانان]] میدانست. حضرت [[معتقد]] بود عثمان با [[همراهی]] [[بنیامیه]] بدعتهایی در [[دین]] نهاده که ریشه دین را میپوساند و [[مظلومان]] را از [[دادخواهی]] [[نومید]] میکند. در سخنان حضرت مطالب متعددی برای [[تأیید]] این مطلب وجود دارد<ref>نهج البلاغة، صبحی صالح، ص۷۳، ۷۴، ۳۵۸.</ref>. در جریان [[بیعت مردم با امام علی]] {{ع}} یکی از کسانی که به [[دستور]] [[امیرمؤمنان]] سخن گفت، [[امام حسین]] {{ع}} بود. حضرت فرمود که از [[رسول خدا]] {{صل}} شنیدم که فرمود [[علی]]، [[شهر]] [[هدایت]] است و هرکس در آن در آید، هدایت یابد و هرکس از آن کناره جوید، هلاک گردد<ref>التوحید، ص۳۰۷-۳۰۸؛ الاختصاص، ص۲۳۸.</ref>.<ref>[[مهدی کمپانی زارع|کمپانی زارع، مهدی]]، [[امام حسین بن علی (مقاله)|مقاله «امام حسین بن علی»]]، [[دانشنامه امام رضا ج۲ (کتاب)|دانشنامه امام رضا ج۲]] ص ۴۳۸-۴۵۴؛ [[مهران اسماعیلی|اسماعیلی، مهران]]، [[حسین بن علی (مقاله)|مقاله «حسین بن علی»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۱؛ [[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۵ (کتاب)|پیشوایان هدایت ج۵]] ص۲۲-۲۹؛ [[سید علی رضا عالمی|عالمی، سید علی رضا]]، [[حسین بن علی (مقاله)| مقاله «حسین بن علی»]]، [[دانشنامه فاطمی ج۱ (کتاب)|دانشنامه فاطمی]]، ج۱، ص ۲۰۴.</ref> | ||
==== حسین {{ع}} در زمان مادر ==== | ==== حسین {{ع}} در زمان مادر ==== | ||
حسین {{ع}} هفت سالی بیشتر نداشت که هم جدّ بزرگوار خود و هم مادر گرامیاش را از دست داد. [[فاطمه]] {{س}} بیش از چند ماه پس از [[وفات]] [[رسول]] اللله {{صل}} زنده نبود و در این مدت نیز بیشتر در حالت [[اندوه]] و [[بیماری]] و [[دفاع]] از [[حریم]] [[نبوّت]] و [[ولایت علی]] {{ع}} مشغول بود. منابع، موارد اندکی از [[ارتباطات]] [[حسین]] {{ع}} با مادر را بیان میکند. گفته شده که [[حسنین]] با هم [[بازی]] میکردند و کشتی میگرفتند و برخی اوقات آن دو برای اینکه خود را محک بزنند، نزد مادر میآمدند و از او میخواستند تا بگوید کدامیک قویتر است و در مسابقه [[پیروز]] شده است. حتی درباره خط [[نوشتن]] آن دو نیز روایتهایی وجود دارد. [[فاطمه]] {{س}} در مواجهه با این درخواست [[کودکان]] خود، طریق [[سکوت]] پیش میگرفت و به هیچروی صراحتاً از [[برتری]] یکی از آن دو سخن نمیگفت<ref>بحار الأنوار، ج۴۳، ص۳۰۹؛ ریاض الأبرار، ج۱، ص۹۱-۹۲.</ref>. در دوران درد و [[رنج]] پس از [[رحلت رسول خدا]] {{صل}} نیز گاه فاطمه {{س}} به حسنین مینگریست و با [[اندوه]] از [[روزگار]] حضور جدّشان سخن میگفت و میفرمود کجاست پدرتان که شما را گرامی میداشت و بیش از همه به شما [[محبت]] میورزید و نمیگذاشت پای بر [[زمین]] بگذارید و بر دوشتان میگرفت<ref>روضة الواعظین، ج۱، ص۱۵۰-۱۵۱؛ تسلیة المجالس، ج۱، ص۵۶۷.</ref>.<ref>[[مهدی کمپانی زارع|کمپانی زارع، مهدی]]، [[امام حسین بن علی | حسین {{ع}} هفت سالی بیشتر نداشت که هم جدّ بزرگوار خود و هم مادر گرامیاش را از دست داد. [[فاطمه]] {{س}} بیش از چند ماه پس از [[وفات]] [[رسول]] اللله {{صل}} زنده نبود و در این مدت نیز بیشتر در حالت [[اندوه]] و [[بیماری]] و [[دفاع]] از [[حریم]] [[نبوّت]] و [[ولایت علی]] {{ع}} مشغول بود. منابع، موارد اندکی از [[ارتباطات]] [[حسین]] {{ع}} با مادر را بیان میکند. گفته شده که [[حسنین]] با هم [[بازی]] میکردند و کشتی میگرفتند و برخی اوقات آن دو برای اینکه خود را محک بزنند، نزد مادر میآمدند و از او میخواستند تا بگوید کدامیک قویتر است و در مسابقه [[پیروز]] شده است. حتی درباره خط [[نوشتن]] آن دو نیز روایتهایی وجود دارد. [[فاطمه]] {{س}} در مواجهه با این درخواست [[کودکان]] خود، طریق [[سکوت]] پیش میگرفت و به هیچروی صراحتاً از [[برتری]] یکی از آن دو سخن نمیگفت<ref>بحار الأنوار، ج۴۳، ص۳۰۹؛ ریاض الأبرار، ج۱، ص۹۱-۹۲.</ref>. در دوران درد و [[رنج]] پس از [[رحلت رسول خدا]] {{صل}} نیز گاه فاطمه {{س}} به حسنین مینگریست و با [[اندوه]] از [[روزگار]] حضور جدّشان سخن میگفت و میفرمود کجاست پدرتان که شما را گرامی میداشت و بیش از همه به شما [[محبت]] میورزید و نمیگذاشت پای بر [[زمین]] بگذارید و بر دوشتان میگرفت<ref>روضة الواعظین، ج۱، ص۱۵۰-۱۵۱؛ تسلیة المجالس، ج۱، ص۵۶۷.</ref>.<ref>[[مهدی کمپانی زارع|کمپانی زارع، مهدی]]، [[امام حسین بن علی (مقاله)|مقاله «امام حسین بن علی»]]، [[دانشنامه امام رضا ج۲ (کتاب)|دانشنامه امام رضا ج۲]] ص ۴۳۸-۴۵۴؛ [[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۵ (کتاب)|پیشوایان هدایت ج۵]] ص۲۲-۲۹.</ref> | ||
=== عصر خلافت امیرالمؤمنین === | === عصر خلافت امیرالمؤمنین === | ||
خط ۴۸: | خط ۴۸: | ||
گزارشهای تاریخی حاکی از آن است که [[امام]] پیش از [[جنگ صفین]] برای [[مردم کوفه]] [[سخنرانی]] کرده و آنان را به [[جهاد]] [[تشویق]] نموده و از [[سستی]] در آن [[پرهیز]] داده است<ref>وقعة صفین، ص۱۱۴-۱۱۵؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابیالحدید، ج۳. ص۱۸۶.</ref>. در [[جنگها]] علی {{ع}} [[مراقبت]] ویژه از [[حسنین]] داشته است، به گونهای که برخی منابع گفتهاند فرزندُ حضرت یعنی [[محمد بن علی]] (حنفیه) از این امر، اظهار [[ناراحتی]] نموده و برخی از [[یاران علی]] {{ع}} به او گفتهاند که تو در [[حکم]] دستان اویی و حسنین در حکم چشمانش و او با دستهایش از چشمهایش مراقبت میکند<ref>شرح نهج البلاغة، ابن ابیالحدید، ج۱، ص۲۴۳-۲۴۴.</ref>. [[نقلی]] دیگر حاکی از آن است که چون [[محمد بن حنفیه]] در [[جنگ جمل]] به امیرمؤمنان [[اعتراض]] میکند که چرا چندین بار مرا به [[جنگ با دشمنان]] فرستادی و چنین اجازهای به حسنین ندادی، حضرت به او فرمود که تو فرزند [[منی]] و این دو [[فرزندان رسول خدا]] {{صل}}، آیا روا نیست که من از آنان مراقبت کنم<ref>بحار الأنوار، ج۴۲، ص۱۰۵-۱۰۶.</ref>. | گزارشهای تاریخی حاکی از آن است که [[امام]] پیش از [[جنگ صفین]] برای [[مردم کوفه]] [[سخنرانی]] کرده و آنان را به [[جهاد]] [[تشویق]] نموده و از [[سستی]] در آن [[پرهیز]] داده است<ref>وقعة صفین، ص۱۱۴-۱۱۵؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابیالحدید، ج۳. ص۱۸۶.</ref>. در [[جنگها]] علی {{ع}} [[مراقبت]] ویژه از [[حسنین]] داشته است، به گونهای که برخی منابع گفتهاند فرزندُ حضرت یعنی [[محمد بن علی]] (حنفیه) از این امر، اظهار [[ناراحتی]] نموده و برخی از [[یاران علی]] {{ع}} به او گفتهاند که تو در [[حکم]] دستان اویی و حسنین در حکم چشمانش و او با دستهایش از چشمهایش مراقبت میکند<ref>شرح نهج البلاغة، ابن ابیالحدید، ج۱، ص۲۴۳-۲۴۴.</ref>. [[نقلی]] دیگر حاکی از آن است که چون [[محمد بن حنفیه]] در [[جنگ جمل]] به امیرمؤمنان [[اعتراض]] میکند که چرا چندین بار مرا به [[جنگ با دشمنان]] فرستادی و چنین اجازهای به حسنین ندادی، حضرت به او فرمود که تو فرزند [[منی]] و این دو [[فرزندان رسول خدا]] {{صل}}، آیا روا نیست که من از آنان مراقبت کنم<ref>بحار الأنوار، ج۴۲، ص۱۰۵-۱۰۶.</ref>. | ||
[[حسین]] {{ع}} مانند [[برادر]] تا آخرین لحظات عمر پدر در کنار وی بود و چون [[امیرمؤمنان]] به بستر [[مرگ]] افتاد، از جانب پدر [[وصیّ]] پس از [[حسن]] {{ع}} [[تعیین]] شد<ref>الکافی، ج۱، ص۲۹۷-۲۹۸.</ref>.<ref>[[مهدی کمپانی زارع|کمپانی زارع، مهدی]]، [[امام حسین بن علی | [[حسین]] {{ع}} مانند [[برادر]] تا آخرین لحظات عمر پدر در کنار وی بود و چون [[امیرمؤمنان]] به بستر [[مرگ]] افتاد، از جانب پدر [[وصیّ]] پس از [[حسن]] {{ع}} [[تعیین]] شد<ref>الکافی، ج۱، ص۲۹۷-۲۹۸.</ref>.<ref>[[مهدی کمپانی زارع|کمپانی زارع، مهدی]]، [[امام حسین بن علی (مقاله)|مقاله «امام حسین بن علی»]]، [[دانشنامه امام رضا ج۲ (کتاب)|دانشنامه امام رضا ج۲]] ص ۴۳۸-۴۵۴.</ref> | ||
[[حضرت ابا عبدالله الحسین]] {{ع}} در عصر [[حکومت علوی]] در کلیه موضعگیریها و [[جنگ]] و نبردهای پدر بزرگوارش علی {{ع}} در کنار آن حضرت قرار داشت و در [[نبرد]] با [[ناکثین]] و [[قاسطین]] و [[مارقین]]، لحظهای [[ضعف]] و [[سستی]] به خود راه نداد؛ با اینکه پدر ارجمندش به جهت بیم از قطع [[دودمان رسول اکرم]] {{صل}} به واسطه [[شهادت]] او و برادرش [[حسن]]، به [[حیات]] و [[زندگی]] آنها سخت علاقهمند بود. | [[حضرت ابا عبدالله الحسین]] {{ع}} در عصر [[حکومت علوی]] در کلیه موضعگیریها و [[جنگ]] و نبردهای پدر بزرگوارش علی {{ع}} در کنار آن حضرت قرار داشت و در [[نبرد]] با [[ناکثین]] و [[قاسطین]] و [[مارقین]]، لحظهای [[ضعف]] و [[سستی]] به خود راه نداد؛ با اینکه پدر ارجمندش به جهت بیم از قطع [[دودمان رسول اکرم]] {{صل}} به واسطه [[شهادت]] او و برادرش [[حسن]]، به [[حیات]] و [[زندگی]] آنها سخت علاقهمند بود. | ||
خط ۶۶: | خط ۶۶: | ||
امام حسین {{ع}} در دوره [[امامت]] و زمامداری امام مجتبی {{ع}} پیرو سیاستهای آن حضرت بود. هم در جنگ تابع سیاستهای برادر بود و هم در صلح. او برادرش را [[امام]] بر [[حق]] و [[اطاعت]] از آن حضرت را بر خود لازم میدانست؛ چه هنگامی که آهنگ نبرد و مقابله با [[سپاه]] [[شامیان]] نواخته شد، [[حسین بن علی]] {{ع}} در بسیج و اعزام نیروها به ارودگاه «[[نخیله]]» و «[[مسکن]]» نقش داشت و همراه برادر به «[[مدائن]]» و «[[ساباط]]» برای جمعآوری [[لشکر]] رفت و چه هنگامی که پیمان صلح منعقد شد. حسین بن علی {{ع}} هم در [[قیام]] برادر مطیع بود و هم در [[قعود]] آن حضرت و نیز بعد از کنارهگیری برادر از حکومت. آنگاه که [[حسن مجتبی]] {{ع}} بار [[سفر]] بست و از کوفه رهسپار [[مدینه]] شد، حسین بن علی {{ع}} در کنار برادر بود و مدام از سیاستهای برادر در برابر انتقادهای [[دوست]] و [[دشمن]]، بهویژه در برابر انتقادهای دوستانی که در جنگ با [[معاویه]] پافشاری داشتند و از معاهده صلح آن حضرت ناراضی بودند، دفاع میکرد و خود را سرباز [[وفادار]] و فداکار امام مجتبی {{ع}} معرفی میکرد<ref>[[حسن عاشوری لنگرودی|عاشوری لنگرودی، حسن]]، [[حیات سیاسی اجتماعی امام حسین (مقاله)|مقاله «حیات سیاسی اجتماعی امام حسین»]] [[فرهنگ عاشورایی ج۱ (کتاب)|فرهنگ عاشورایی ج۱]] ص ۴۳-۵۳.</ref>. | امام حسین {{ع}} در دوره [[امامت]] و زمامداری امام مجتبی {{ع}} پیرو سیاستهای آن حضرت بود. هم در جنگ تابع سیاستهای برادر بود و هم در صلح. او برادرش را [[امام]] بر [[حق]] و [[اطاعت]] از آن حضرت را بر خود لازم میدانست؛ چه هنگامی که آهنگ نبرد و مقابله با [[سپاه]] [[شامیان]] نواخته شد، [[حسین بن علی]] {{ع}} در بسیج و اعزام نیروها به ارودگاه «[[نخیله]]» و «[[مسکن]]» نقش داشت و همراه برادر به «[[مدائن]]» و «[[ساباط]]» برای جمعآوری [[لشکر]] رفت و چه هنگامی که پیمان صلح منعقد شد. حسین بن علی {{ع}} هم در [[قیام]] برادر مطیع بود و هم در [[قعود]] آن حضرت و نیز بعد از کنارهگیری برادر از حکومت. آنگاه که [[حسن مجتبی]] {{ع}} بار [[سفر]] بست و از کوفه رهسپار [[مدینه]] شد، حسین بن علی {{ع}} در کنار برادر بود و مدام از سیاستهای برادر در برابر انتقادهای [[دوست]] و [[دشمن]]، بهویژه در برابر انتقادهای دوستانی که در جنگ با [[معاویه]] پافشاری داشتند و از معاهده صلح آن حضرت ناراضی بودند، دفاع میکرد و خود را سرباز [[وفادار]] و فداکار امام مجتبی {{ع}} معرفی میکرد<ref>[[حسن عاشوری لنگرودی|عاشوری لنگرودی، حسن]]، [[حیات سیاسی اجتماعی امام حسین (مقاله)|مقاله «حیات سیاسی اجتماعی امام حسین»]] [[فرهنگ عاشورایی ج۱ (کتاب)|فرهنگ عاشورایی ج۱]] ص ۴۳-۵۳.</ref>. | ||
امام حسین {{ع}} در مواضع متعددی فرمود صلح برادرم به امر [[خدا]] و رسولش بوده و [[جهاد]] من نیز چنین است<ref>الثاقب فی المناقب، ص۳۲۲.</ref>. [[حرمت]] حسین {{ع}} نسبت به برادر [[گواهی]] دیگر بر نادرستی ادعاهای مذکور است. از [[امام باقر]] {{ع}} نقل شده که حسین {{ع}} به حرمت حسن {{ع}} در محفلی که او حضور داشت سخن نمیگفت<ref>المناقب، ابنشهرآشوب، ج۳، ص۴۰۱.</ref>. نقل شده پس از اینکه [[امام حسن]] {{ع}} پس از شهادت پدر، [[بیعت]] خود را مشروط به جنگ نکرد، عدهای نزد امام حسین {{ع}} آمدند و خواستند با وی بیعت کنند. [[امام حسین]] {{ع}} در پاسخ آنان فرمود: به [[خدا]] [[پناه]] میبرم از اینکه [[حسن]] زنده باشد و با شما [[بیعت]] کنم<ref>الإمامة و السیاسة، ج۱، ص۱۸۴.</ref>. حضرت به [[قیس بن سعد]] نیز فرمود که [[امام]] من، حسن است<ref>اختیار معرفة الرجال، ص۱۱۰.</ref>. [[امامان]] صاحب [[مقام]] عصمتاند و معلوم است که [[حسین]] {{ع}} بهتر از همه به [[عصمت]] [[برادر]] [[آگاه]] بوده و از اینروست که وی را در همه امور [[تصدیق]] و [[یاری]] میکرده است. عجیب آنکه در برخی منابع دیده میشود این است که پس از [[صلح]]، [[معاویه]] میخواهد که امام حسین {{ع}} با او بیعت کند و حضرت از بیعت روی میگرداند و [[امام حسن]] {{ع}} به معاویه میگوید که او [[اهل]] بیعت با تو نیست. این نقلها به گونهای است که گویی خود حسن {{ع}} بیعت کرده و تنها حسین {{ع}} است که از بیعت [[امتناع]] میورزد<ref>کتاب الفتوح، ج۴، ص۲۹۲؛ المناقب، ابنشهرآشوب، ج۴، ص۳۵.</ref>. اینچنین نقلهایی با توجه به [[اطاعت]] و [[حرمت]] حسین {{ع}} نسبت به برادر نمیتواند درست باشد. اگر بیعت با معاویه برای امام حسین {{ع}} اشکال دارد، برای امام حسن {{ع}} نیز که [[امام عصر]] اوست، به مراتب اشکال بیشتری دارد<ref>[[مهدی کمپانی زارع|کمپانی زارع، مهدی]]، [[امام حسین بن علی | امام حسین {{ع}} در مواضع متعددی فرمود صلح برادرم به امر [[خدا]] و رسولش بوده و [[جهاد]] من نیز چنین است<ref>الثاقب فی المناقب، ص۳۲۲.</ref>. [[حرمت]] حسین {{ع}} نسبت به برادر [[گواهی]] دیگر بر نادرستی ادعاهای مذکور است. از [[امام باقر]] {{ع}} نقل شده که حسین {{ع}} به حرمت حسن {{ع}} در محفلی که او حضور داشت سخن نمیگفت<ref>المناقب، ابنشهرآشوب، ج۳، ص۴۰۱.</ref>. نقل شده پس از اینکه [[امام حسن]] {{ع}} پس از شهادت پدر، [[بیعت]] خود را مشروط به جنگ نکرد، عدهای نزد امام حسین {{ع}} آمدند و خواستند با وی بیعت کنند. [[امام حسین]] {{ع}} در پاسخ آنان فرمود: به [[خدا]] [[پناه]] میبرم از اینکه [[حسن]] زنده باشد و با شما [[بیعت]] کنم<ref>الإمامة و السیاسة، ج۱، ص۱۸۴.</ref>. حضرت به [[قیس بن سعد]] نیز فرمود که [[امام]] من، حسن است<ref>اختیار معرفة الرجال، ص۱۱۰.</ref>. [[امامان]] صاحب [[مقام]] عصمتاند و معلوم است که [[حسین]] {{ع}} بهتر از همه به [[عصمت]] [[برادر]] [[آگاه]] بوده و از اینروست که وی را در همه امور [[تصدیق]] و [[یاری]] میکرده است. عجیب آنکه در برخی منابع دیده میشود این است که پس از [[صلح]]، [[معاویه]] میخواهد که امام حسین {{ع}} با او بیعت کند و حضرت از بیعت روی میگرداند و [[امام حسن]] {{ع}} به معاویه میگوید که او [[اهل]] بیعت با تو نیست. این نقلها به گونهای است که گویی خود حسن {{ع}} بیعت کرده و تنها حسین {{ع}} است که از بیعت [[امتناع]] میورزد<ref>کتاب الفتوح، ج۴، ص۲۹۲؛ المناقب، ابنشهرآشوب، ج۴، ص۳۵.</ref>. اینچنین نقلهایی با توجه به [[اطاعت]] و [[حرمت]] حسین {{ع}} نسبت به برادر نمیتواند درست باشد. اگر بیعت با معاویه برای امام حسین {{ع}} اشکال دارد، برای امام حسن {{ع}} نیز که [[امام عصر]] اوست، به مراتب اشکال بیشتری دارد<ref>[[مهدی کمپانی زارع|کمپانی زارع، مهدی]]، [[امام حسین بن علی (مقاله)|مقاله «امام حسین بن علی»]]، [[دانشنامه امام رضا ج۲ (کتاب)|دانشنامه امام رضا ج۲]] ص ۴۳۸-۴۵۴.</ref>. | ||
==== در مبارزهها و برخوردها ==== | ==== در مبارزهها و برخوردها ==== | ||
خط ۱۰۶: | خط ۱۰۶: | ||
{{همچنین|یزید بن معاویه}} | {{همچنین|یزید بن معاویه}} | ||
===== امتناع از بیعت یزید ===== | ===== امتناع از بیعت یزید ===== | ||
پس از اینکه [[معاویه]] در [[رجب]] [[سال ۶۰ق]] از [[دنیا]] رفت، [[یزید]] بیفوت وقت، پیکی را روانه [[مدینه]] کرد و از [[حاکم]] مدینه، [[ولید بن عتبة بن ابیسفیان]] خواست یا از [[حسین]] {{ع}} [[بیعت]] بستاند و یا او را بکشد و سرش را به [[شام]] ارسال نماید. [[ولید]] با [[مروان بن حکم]] [[مشورت]] کرد و [[مروان]] نیز همان [[فرمان]] یزید را تکرار کرد<ref>أنساب الأشراف، ج۵، ص۲۹۹؛ البدایة والنهایة، ج۸ ص۱۴۶-۱۴۷.</ref>. ولید، [[عبدالله بن عمرو بن عثمان]] را برای احضار [[امام حسین]] {{ع}} در نیمه شب نزد حضرت فرستاد. حسین {{ع}} با سینفر از [[جوانان]] [[بنیهاشم]] به نزد حاکم مدینه رفت و به آنان فرمود اگر شما را صدا کردم و یا صدای من بلند شد، داخل شوید و [[مداخله]] نمایید. وقتی [[امام]] سخن ولید را شنید، بیعت پنهانی را [[شایسته]] ندانست و خواست زمانی که همه بیعت میکنند، [[تکلیف]] بیعت وی نیز یکسره شود. حاکم مدینه این مطلب را پذیرفت، اما مروان این [[فرصت]] را [[خطا]] دانست و به او متذکر شد که دیگر حسین را نخواهی دید و دستت به او نخواهد رسید<ref>تاریخ الطبری، ج۵، ص۳۳۹؛ الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۱۵.</ref>. البته برخی منابع گفتهاند حضرت ضمن سخنانش با ولید، به [[شایستگی]] خود و [[خاندان]] [[نبوت]] و [[فسق]] و [[فجور]] یزید با [[قدرت]] تمام تصریح نموده است<ref>مثیر الأحزان، ص۲۴.</ref>. گویی مروان در موقعیتی با امام حسین {{ع}} [[گفتوگو]] داشته و به حضرت اعلام داشته که خیر و مصلحتاش در بیعت با یزید است و امام فرموده که با [[خلافت]] یافتن چنین فاسقی باید فاتحه [[اسلام]] را خواند و شدیداً [[مروان]] را مورد [[انتقاد]] قرار داده است<ref>کتاب الفتوح، ج۵، ص۱۷.</ref>.<ref>[[مهدی کمپانی زارع|کمپانی زارع، مهدی]]، [[امام حسین بن علی | پس از اینکه [[معاویه]] در [[رجب]] [[سال ۶۰ق]] از [[دنیا]] رفت، [[یزید]] بیفوت وقت، پیکی را روانه [[مدینه]] کرد و از [[حاکم]] مدینه، [[ولید بن عتبة بن ابیسفیان]] خواست یا از [[حسین]] {{ع}} [[بیعت]] بستاند و یا او را بکشد و سرش را به [[شام]] ارسال نماید. [[ولید]] با [[مروان بن حکم]] [[مشورت]] کرد و [[مروان]] نیز همان [[فرمان]] یزید را تکرار کرد<ref>أنساب الأشراف، ج۵، ص۲۹۹؛ البدایة والنهایة، ج۸ ص۱۴۶-۱۴۷.</ref>. ولید، [[عبدالله بن عمرو بن عثمان]] را برای احضار [[امام حسین]] {{ع}} در نیمه شب نزد حضرت فرستاد. حسین {{ع}} با سینفر از [[جوانان]] [[بنیهاشم]] به نزد حاکم مدینه رفت و به آنان فرمود اگر شما را صدا کردم و یا صدای من بلند شد، داخل شوید و [[مداخله]] نمایید. وقتی [[امام]] سخن ولید را شنید، بیعت پنهانی را [[شایسته]] ندانست و خواست زمانی که همه بیعت میکنند، [[تکلیف]] بیعت وی نیز یکسره شود. حاکم مدینه این مطلب را پذیرفت، اما مروان این [[فرصت]] را [[خطا]] دانست و به او متذکر شد که دیگر حسین را نخواهی دید و دستت به او نخواهد رسید<ref>تاریخ الطبری، ج۵، ص۳۳۹؛ الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۱۵.</ref>. البته برخی منابع گفتهاند حضرت ضمن سخنانش با ولید، به [[شایستگی]] خود و [[خاندان]] [[نبوت]] و [[فسق]] و [[فجور]] یزید با [[قدرت]] تمام تصریح نموده است<ref>مثیر الأحزان، ص۲۴.</ref>. گویی مروان در موقعیتی با امام حسین {{ع}} [[گفتوگو]] داشته و به حضرت اعلام داشته که خیر و مصلحتاش در بیعت با یزید است و امام فرموده که با [[خلافت]] یافتن چنین فاسقی باید فاتحه [[اسلام]] را خواند و شدیداً [[مروان]] را مورد [[انتقاد]] قرار داده است<ref>کتاب الفتوح، ج۵، ص۱۷.</ref>.<ref>[[مهدی کمپانی زارع|کمپانی زارع، مهدی]]، [[امام حسین بن علی (مقاله)|مقاله «امام حسین بن علی»]]، [[دانشنامه امام رضا ج۲ (کتاب)|دانشنامه امام رضا ج۲]] ص ۴۳۸-۴۵۴؛ [[اکبر روستایی|روستایی، اکبر]]، [[حسین بن علی بن ابی طالب (مقاله)| مقاله «حسین بن علی بن ابی طالب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۴۸۳-۴۸۶.</ref> | ||
===== مهاجرت به مکه ===== | ===== مهاجرت به مکه ===== | ||
[[امام]] با توجه به شرایط پیشآمده و نیز [[مشورت]] با کسانی چون [[محمد بن حنفیه]] تنها راه ممکن را [[مهاجرت]] به [[مکه]] دید و از اینرو با فاصله اندکی در اواخر [[رجب]]، [[مدینه]] را به قصد مکه ترک کرد. منقول است که امام پیش از خروج از مدینه به محمد بن حنفیه [[وصیت]] کرد و بیان داشت که من برای [[اصلاح]] [[امّت]] جدم و [[امر به معروف و نهی از منکر]] خروج کردم و قصد [[فساد]] ندارم<ref>کتاب الفتوح، ج۵، ص۲۱؛ بحار الأنوار، ج۴۴، ص۳۲۹.</ref>. پس از ورود امام به مکه توجهات به وی معطوف شد و این امر موجب [[نگرانی]] [[بنیامیه]] و حتی [[عبدالله بن زبیر]] که مدعی [[خلافت]] بود، شد. در مدت چهار ماهی که امام از سوم [[شعبان]] تا هشتم [[ذی حجه]] [[سال ۶۰ق]] در مکه بود، [[مردم]] مکرر به حضرت مراجعه میکردند و از وی بهره میبردند<ref>[[مهدی کمپانی زارع|کمپانی زارع، مهدی]]، [[امام حسین بن علی | [[امام]] با توجه به شرایط پیشآمده و نیز [[مشورت]] با کسانی چون [[محمد بن حنفیه]] تنها راه ممکن را [[مهاجرت]] به [[مکه]] دید و از اینرو با فاصله اندکی در اواخر [[رجب]]، [[مدینه]] را به قصد مکه ترک کرد. منقول است که امام پیش از خروج از مدینه به محمد بن حنفیه [[وصیت]] کرد و بیان داشت که من برای [[اصلاح]] [[امّت]] جدم و [[امر به معروف و نهی از منکر]] خروج کردم و قصد [[فساد]] ندارم<ref>کتاب الفتوح، ج۵، ص۲۱؛ بحار الأنوار، ج۴۴، ص۳۲۹.</ref>. پس از ورود امام به مکه توجهات به وی معطوف شد و این امر موجب [[نگرانی]] [[بنیامیه]] و حتی [[عبدالله بن زبیر]] که مدعی [[خلافت]] بود، شد. در مدت چهار ماهی که امام از سوم [[شعبان]] تا هشتم [[ذی حجه]] [[سال ۶۰ق]] در مکه بود، [[مردم]] مکرر به حضرت مراجعه میکردند و از وی بهره میبردند<ref>[[مهدی کمپانی زارع|کمپانی زارع، مهدی]]، [[امام حسین بن علی (مقاله)|مقاله «امام حسین بن علی»]]، [[دانشنامه امام رضا ج۲ (کتاب)|دانشنامه امام رضا ج۲]] ص ۴۳۸-۴۵۴؛ [[سید علی رضا عالمی|عالمی، سید علی رضا]]، [[حسین بن علی (مقاله)| مقاله «حسین بن علی»]]، [[دانشنامه فاطمی ج۱ (کتاب)|دانشنامه فاطمی]]، ج۱، ص ۲۰۶.</ref>. | ||
===== کوفیان و دعوت از امام ===== | ===== کوفیان و دعوت از امام ===== | ||
[[کوفیان]] که متوجه [[حضور امام]] در مکه شده بودند، در [[خانه]] [[سلیمان بن صرد خزاعی]] گرد آمدند و [[تصمیم]] به یاری حضرت و [[جهاد]] با [[یزید]] و کارگزارانش گرفتند. آنان برای حضرت نامههای [[دعوت]] بسیاری فرستادند و از مناسببودن شرایط و [[آمادگی]] خود سخن گفتند<ref>تاریخ الطبری، ج۵، ص۳۵۲؛ تاریخ ابن خلدون، ج۳، ص۲۷.</ref>. امام که خیل [[عظیم]] نامههای کوفیان را میدید، برای تحقیق [[درستی]] ادعاهایشان، [[مسلم بن عقیل]] را به جانب [[کوفه]] فرستاد و حضور خود در کوفه را موکول به [[تأیید]] او دانست<ref>وقعة الطف، ص۹۶؛ الارشاد، ج۲، ص۳۹.</ref>. مسلم به [[دشواری]] خود را به کوفه رسانید و در آنجا با استقبال خوبی از جانب کوفیان مواجه شد و این موجب شد که نامهای به حضرت بنویسد و او را به کوفه دعوت کند. مسلم در [[نامه]] خود به امام نوشت که هجدههزار نفر با من [[بیعت]] کردهاند و همگی با تو هستند و به [[خاندان]] [[معاویه]] علاقهای ندارند<ref>الأخبار الطوال، ص۲۴۳؛ تاریخ الطبری، ج۵، ص۳۷۵.</ref>.<ref>[[مهدی کمپانی زارع|کمپانی زارع، مهدی]]، [[امام حسین بن علی | [[کوفیان]] که متوجه [[حضور امام]] در مکه شده بودند، در [[خانه]] [[سلیمان بن صرد خزاعی]] گرد آمدند و [[تصمیم]] به یاری حضرت و [[جهاد]] با [[یزید]] و کارگزارانش گرفتند. آنان برای حضرت نامههای [[دعوت]] بسیاری فرستادند و از مناسببودن شرایط و [[آمادگی]] خود سخن گفتند<ref>تاریخ الطبری، ج۵، ص۳۵۲؛ تاریخ ابن خلدون، ج۳، ص۲۷.</ref>. امام که خیل [[عظیم]] نامههای کوفیان را میدید، برای تحقیق [[درستی]] ادعاهایشان، [[مسلم بن عقیل]] را به جانب [[کوفه]] فرستاد و حضور خود در کوفه را موکول به [[تأیید]] او دانست<ref>وقعة الطف، ص۹۶؛ الارشاد، ج۲، ص۳۹.</ref>. مسلم به [[دشواری]] خود را به کوفه رسانید و در آنجا با استقبال خوبی از جانب کوفیان مواجه شد و این موجب شد که نامهای به حضرت بنویسد و او را به کوفه دعوت کند. مسلم در [[نامه]] خود به امام نوشت که هجدههزار نفر با من [[بیعت]] کردهاند و همگی با تو هستند و به [[خاندان]] [[معاویه]] علاقهای ندارند<ref>الأخبار الطوال، ص۲۴۳؛ تاریخ الطبری، ج۵، ص۳۷۵.</ref>.<ref>[[مهدی کمپانی زارع|کمپانی زارع، مهدی]]، [[امام حسین بن علی (مقاله)|مقاله «امام حسین بن علی»]]، [[دانشنامه امام رضا ج۲ (کتاب)|دانشنامه امام رضا ج۲]] ص ۴۳۸-۴۵۴.</ref> | ||
===== حرکت به سوی کربلا ===== | ===== حرکت به سوی کربلا ===== | ||
[[یزید]] که [[اخبار]] [[حضور امام]] را در [[مکه]] میشنید، برای مقابله با حضرت، [[عمرو بن سعید]] را که [[دشمنی]] دیرینه با [[اهل بیت]] {{عم}} داشت، به [[حکومت]] [[حجاز]] [[منصوب]] کرد. [[امام]] که میدانست درگیری خونینی در راه است و [[حرمت]] ماه [[حج]] و [[حرم امن الهی]] در خطر است، حج خود را نیمهتمام رها کرد و به جانب [[کوفه]] راهی شد. حتی در نیمه راه درگیری جدیای برای بازگرداندن [[امام حسین]] {{ع}} و همراهانش صورت گرفت که نهایتاً سودی برای [[عمرو بن سعید]] نداشت<ref>تاریخ الطبری، ج۵، ص۳۴۳، ۳۸۵.</ref>. [[حسین بن علی]] {{ع}} راه طولانیای را با همراهان طی کرد و در [[منزل]] ثعلبیه خبر [[شهادت]] مسلم را دریافت و دانست که وضعیت کوفه پس از [[نصب]] [[عبیدالله بن زیاد]] به جای [[نعمان بن بشیر]] به هیچرو مانند قبل نیست<ref>تاریخ الطبری، ج۵، ص۳۹۷.</ref>. امام و اطرافیانش در نزدیکی کوفه به [[محاصره]] سپاه حر بن یزید ریاحی که از جانب [[ابن زیاد]] فرستاده شده بود، درآمدند. او از امام [[بیعت]] یا تسلیم طلبید که هیچیک مورد پذیرش حضرت قرار نگرفت. از اینرو قرار بر این شد که [[حسین]] {{ع}} به مسیری جز حجاز یا کوفه برود تا ابن زیاد [[تعیین]] [[تکلیف]] نماید<ref>[[مهدی کمپانی زارع|کمپانی زارع، مهدی]]، [[امام حسین بن علی | [[یزید]] که [[اخبار]] [[حضور امام]] را در [[مکه]] میشنید، برای مقابله با حضرت، [[عمرو بن سعید]] را که [[دشمنی]] دیرینه با [[اهل بیت]] {{عم}} داشت، به [[حکومت]] [[حجاز]] [[منصوب]] کرد. [[امام]] که میدانست درگیری خونینی در راه است و [[حرمت]] ماه [[حج]] و [[حرم امن الهی]] در خطر است، حج خود را نیمهتمام رها کرد و به جانب [[کوفه]] راهی شد. حتی در نیمه راه درگیری جدیای برای بازگرداندن [[امام حسین]] {{ع}} و همراهانش صورت گرفت که نهایتاً سودی برای [[عمرو بن سعید]] نداشت<ref>تاریخ الطبری، ج۵، ص۳۴۳، ۳۸۵.</ref>. [[حسین بن علی]] {{ع}} راه طولانیای را با همراهان طی کرد و در [[منزل]] ثعلبیه خبر [[شهادت]] مسلم را دریافت و دانست که وضعیت کوفه پس از [[نصب]] [[عبیدالله بن زیاد]] به جای [[نعمان بن بشیر]] به هیچرو مانند قبل نیست<ref>تاریخ الطبری، ج۵، ص۳۹۷.</ref>. امام و اطرافیانش در نزدیکی کوفه به [[محاصره]] سپاه حر بن یزید ریاحی که از جانب [[ابن زیاد]] فرستاده شده بود، درآمدند. او از امام [[بیعت]] یا تسلیم طلبید که هیچیک مورد پذیرش حضرت قرار نگرفت. از اینرو قرار بر این شد که [[حسین]] {{ع}} به مسیری جز حجاز یا کوفه برود تا ابن زیاد [[تعیین]] [[تکلیف]] نماید<ref>[[مهدی کمپانی زارع|کمپانی زارع، مهدی]]، [[امام حسین بن علی (مقاله)|مقاله «امام حسین بن علی»]]، [[دانشنامه امام رضا ج۲ (کتاب)|دانشنامه امام رضا ج۲]] ص ۴۳۸-۴۵۴.</ref>. | ||
=== واقعه کربلا === | === واقعه کربلا === | ||
خط ۱۲۳: | خط ۱۲۳: | ||
لشکر [[ابن سعد]] قصد داشت [[روز]] نهم [[محرم]] کار امام و همراهانش را تمام کند که به درخواست حضرت و پذیرش ابن سعد [[جنگ]] به روز دهم کشیده شد. حضرت در [[شب عاشورا]] [[یاران]] و [[خویشان]] را جمع کرد و فرمود که من دیگر [[گمان]] یاریکردن از این [[مردم]] ندارم، از اینرو به همه شما اجازه رفتن میدهم. بیعتی از من به گردن ندارید. از موقعیت شب استفاده کنید و بگریزید. پس از این کسانی چون [[عباس بن علی]]، [[فرزندان مسلم]]، [[مسلم بن عوسجه]] و جماعتی دیگر از یاران حضرت، اعلام [[وفاداری]] نمودند و اظهار داشتند که تا آخرین نفس در کنار امام و مولای خود خواهند ایستاد<ref>الإرشاد، ج۲، ص۹۱-۹۲.</ref>. | لشکر [[ابن سعد]] قصد داشت [[روز]] نهم [[محرم]] کار امام و همراهانش را تمام کند که به درخواست حضرت و پذیرش ابن سعد [[جنگ]] به روز دهم کشیده شد. حضرت در [[شب عاشورا]] [[یاران]] و [[خویشان]] را جمع کرد و فرمود که من دیگر [[گمان]] یاریکردن از این [[مردم]] ندارم، از اینرو به همه شما اجازه رفتن میدهم. بیعتی از من به گردن ندارید. از موقعیت شب استفاده کنید و بگریزید. پس از این کسانی چون [[عباس بن علی]]، [[فرزندان مسلم]]، [[مسلم بن عوسجه]] و جماعتی دیگر از یاران حضرت، اعلام [[وفاداری]] نمودند و اظهار داشتند که تا آخرین نفس در کنار امام و مولای خود خواهند ایستاد<ref>الإرشاد، ج۲، ص۹۱-۹۲.</ref>. | ||
در روز واقعه چندی از سران [[سپاه]] عمر بن سعد مانند [[حر بن یزید ریاحی]] و [[یزید بن زیاد مهاصر]] به سپاه کوچک [[امام]] پیوستند. در [[روز عاشورا]] پیش از آغاز [[جنگ]] نابرابر [[سپاه]] چندین هزار نفره [[ابن سعد]] با [[امام حسین]] {{ع}} و [[جماعت]] اندک همراه او، حضرت سخنانی خطاب به [[لشکر]] [[کوفه]] فرمود. حضرت نام و [[نسب]] خود را به آنان یادآوری کرد و نسبتش با [[رسول خدا]] {{صل}} را خاطرنشان کرد و از آن جماعت پرسید آیا خونی از شما به گردن من است و یا حقی را از شما ضایع کردهام که بر من تیغ کشیدهاید؟ در پایان نیز حضرت خطاب به برخی از سران کوفه از نامههای ارسالیشان سخن گفت و آنان را به یاد دعوتهای شورانگیزشان انداخت<ref>الإرشاد، ج۲، ص۹۷-۹۸؛ إعلام الوری، ج۱، ص۴۵۸-۴۶۰.</ref>. [[سخنان امام]] هرچند مانع از جنگ نشد، اما برخی افراد را متنبه ساخت که برخی از آنان به [[حسین]] {{ع}} پیوستند. حضرت که کشتهشدن را ناگزیر میدید، از [[حقیقت]] [[مرگ]] سخن گفت و آن را چیزی جز پلی عبور دهنده از [[سختیها]] به جانب راحتیها و نعمات ندانست<ref>معانی الأخبار، ص۲۸۹.</ref>. در روز عاشورا امام و یارانش به [[شهادت]] رسیدند و [[لشکریان عمر بن سعد]] از هیچ [[رفتار]] وحشیانهای در [[حق]] آنان دریغ نورزیدند و علاوه بر بریدن سر همه ایشان، بر بدنهایشان اسب تازاندند و آنها را [[مثله]] کردند. آن جماعت به [[زنان]] و [[کودکان]] نیز رحم نکردند و به خیمهها ریخته و آنان را [[غارت]] کرده و مورد [[آزار]] و توهین قرار دادند و ایشان را [[اسیر]] کرده و به [[شام]] نزد [[یزید]] بردند<ref>تاریخ الطبری، ج۵، ص۳۵۳، ۴۵۶؛ الإرشاد، ج۲، ص۹۵.</ref>.<ref>[[مهدی کمپانی زارع|کمپانی زارع، مهدی]]، [[امام حسین بن علی | در روز واقعه چندی از سران [[سپاه]] عمر بن سعد مانند [[حر بن یزید ریاحی]] و [[یزید بن زیاد مهاصر]] به سپاه کوچک [[امام]] پیوستند. در [[روز عاشورا]] پیش از آغاز [[جنگ]] نابرابر [[سپاه]] چندین هزار نفره [[ابن سعد]] با [[امام حسین]] {{ع}} و [[جماعت]] اندک همراه او، حضرت سخنانی خطاب به [[لشکر]] [[کوفه]] فرمود. حضرت نام و [[نسب]] خود را به آنان یادآوری کرد و نسبتش با [[رسول خدا]] {{صل}} را خاطرنشان کرد و از آن جماعت پرسید آیا خونی از شما به گردن من است و یا حقی را از شما ضایع کردهام که بر من تیغ کشیدهاید؟ در پایان نیز حضرت خطاب به برخی از سران کوفه از نامههای ارسالیشان سخن گفت و آنان را به یاد دعوتهای شورانگیزشان انداخت<ref>الإرشاد، ج۲، ص۹۷-۹۸؛ إعلام الوری، ج۱، ص۴۵۸-۴۶۰.</ref>. [[سخنان امام]] هرچند مانع از جنگ نشد، اما برخی افراد را متنبه ساخت که برخی از آنان به [[حسین]] {{ع}} پیوستند. حضرت که کشتهشدن را ناگزیر میدید، از [[حقیقت]] [[مرگ]] سخن گفت و آن را چیزی جز پلی عبور دهنده از [[سختیها]] به جانب راحتیها و نعمات ندانست<ref>معانی الأخبار، ص۲۸۹.</ref>. در روز عاشورا امام و یارانش به [[شهادت]] رسیدند و [[لشکریان عمر بن سعد]] از هیچ [[رفتار]] وحشیانهای در [[حق]] آنان دریغ نورزیدند و علاوه بر بریدن سر همه ایشان، بر بدنهایشان اسب تازاندند و آنها را [[مثله]] کردند. آن جماعت به [[زنان]] و [[کودکان]] نیز رحم نکردند و به خیمهها ریخته و آنان را [[غارت]] کرده و مورد [[آزار]] و توهین قرار دادند و ایشان را [[اسیر]] کرده و به [[شام]] نزد [[یزید]] بردند<ref>تاریخ الطبری، ج۵، ص۳۵۳، ۴۵۶؛ الإرشاد، ج۲، ص۹۵.</ref>.<ref>[[مهدی کمپانی زارع|کمپانی زارع، مهدی]]، [[امام حسین بن علی (مقاله)|مقاله «امام حسین بن علی»]]، [[دانشنامه امام رضا ج۲ (کتاب)|دانشنامه امام رضا ج۲]] ص ۴۳۸-۴۵۴؛ [[سید علی رضا عالمی|عالمی، سید علی رضا]]، [[حسین بن علی (مقاله)| مقاله «حسین بن علی»]]، [[دانشنامه فاطمی ج۱ (کتاب)|دانشنامه فاطمی]]، ج۱، ص ۲۰۷.</ref> | ||
== منابع == | == منابع == |