مدیران رابط کاربری، مدیران، templateeditor
۲۴٬۴۴۹
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | {{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = صحابه | عنوان مدخل = هاشم بن عتبة بن ابی وقاص | مداخل مرتبط = [[هاشم بن عتبة بن ابی وقاص در تاریخ اسلامی]] - [[هاشم بن عتبة بن ابی وقاص در نهج البلاغه]] - [[هاشم بن عتبة بن ابی وقاص در سیره و معارف حسینی]]| پرسش مرتبط = }} | ||
{{جعبه اطلاعات اصحاب | {{جعبه اطلاعات اصحاب | ||
| نام = هاشم بن عتبة بن ابی وقاص | | نام = هاشم بن عتبة بن ابی وقاص | ||
خط ۶۸: | خط ۶۸: | ||
== [[شناخت]] [[دشمن]] از [[کلام]] [[هاشم بن عتبه|هاشم]] == | == [[شناخت]] [[دشمن]] از [[کلام]] [[هاشم بن عتبه|هاشم]] == | ||
[[نصر بن مزاحم]] [[نقل]] میکند: موقعی که [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} [[تصمیم]] گرفت برای سرکوبی [[سپاه معاویه]] عزیمت کند، نخست [[مهاجران]] و [[انصار]] را جمع کرد و نظر آنان را در حرکت به سوی [[صفین]] و [[شام]] جویا شد. [[هاشم مرقال]] چون مردی روشن و [[آگاه]] بود و [[دوست]] و [[دشمن]] را به خوبی میشناخت، در [[مقام]] [[مشورت]]، [[مردم]] [[شام]] را اینگونه معرفی کرد و به [[حضرت]] [[اعتقاد]] خود را دربارۀ آنان چنین بیان داشت: | [[نصر بن مزاحم]] [[نقل]] میکند: موقعی که [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} [[تصمیم]] گرفت برای سرکوبی [[سپاه معاویه]] عزیمت کند، نخست [[مهاجران]] و [[انصار]] را جمع کرد و نظر آنان را در حرکت به سوی [[صفین]] و [[شام]] جویا شد. [[هاشم مرقال]] چون مردی روشن و [[آگاه]] بود و [[دوست]] و [[دشمن]] را به خوبی میشناخت، در [[مقام]] [[مشورت]]، [[مردم]] [[شام]] را اینگونه معرفی کرد و به [[حضرت]] [[اعتقاد]] خود را دربارۀ آنان چنین بیان داشت: «اما بعد، ای [[امیرمؤمنان]]، من به خوبی از [[نیت]] این [[قوم]] آگاهم، آنان [[دشمنان]] تو و [[دشمنان]] [[شیعیان]] تو هستند، آنان [[دوست]] کسانی هستند که طالب دنیایند و با تو [[قتال]] و [[جنگ]] خواهند کرد و در این [[راه]] از هیچ تلاشی فروگذار نیستند، آنان بر [[دنیا]] و متاع زودگذر آن حریصاند و در آنچه به چنگ آوردهاند، سخت بخیلاند. و [[آرزو]] و هدفی جز نیل به [[دنیا]] ندارند، و خونخواهیِ [[عثمان]] را بهانه قرار داده و به این وسیله افراد [[نادان]] را میفریبند، و [[دروغ]] میگویند، زیرا از ریختن [[خون عثمان]] [[نفرت]] نداشتند ولی به بهانه آن در [[طلب]] دنیایند. ای [[امیرمؤمنان]]، ما را به مقابله با ایشان ببر، اگر [[حق]] را گردن نهادند، چه بهتر و غیر از [[حق]]، چیزی جز [[گمراهی]] نیست. و اگر چیزی جز [[تفرقه]] و [[تمرّد]] و [[بدبختی]] را نپذیرفتند که [[گمان]] من نسبت به ایشان چنین است، و به [[خدا]] [[سوگند]] نمیبینم که آنان [[بیعت]] نمایند ولی ممکن است هنوز در میانشان کسانی باشند که اگر از منکر [[نهی]] شوند و به معروف امر گردند، [[فرمان]] برند و [[پیروی]] نمایند و از [[راه]] رفتۀ خویش باز گردند»<ref>وقعة صفین، ص۹۲؛ شرح ابن ابی الحدید، ج۳، ص۱۷۲.</ref>. | ||
[[هاشم بن عتبه|هاشم]] با این سخنان حکیمانه [[شناخت]] خود از [[یاران]] [[معاویه]] را به [[حق]] بیان کرد و [[راه]] و [[اعتقاد]] خود در [[جنگ]] با [[شامیان]] را در [[مقام]] [[مشورت]] به وضوح اعلام نمود.<ref>[[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۲ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۲، ص۱۴۰۵-۱۴۰۶.</ref> | [[هاشم بن عتبه|هاشم]] با این سخنان حکیمانه [[شناخت]] خود از [[یاران]] [[معاویه]] را به [[حق]] بیان کرد و [[راه]] و [[اعتقاد]] خود در [[جنگ]] با [[شامیان]] را در [[مقام]] [[مشورت]] به وضوح اعلام نمود.<ref>[[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۲ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۲، ص۱۴۰۵-۱۴۰۶.</ref> | ||
خط ۷۵: | خط ۷۵: | ||
طبق [[نقل]] مؤرخان، [[امیرمؤمنان]] {{ع}} در [[جنگ صفین]] [[عمار یاسر]] را به [[فرماندهی]] کل سواران و [[عبدالله بن بدیل]] را به [[فرماندهی]] کل پیادگان [[سپاه]] گماشت و لوا و [[پرچم]] [[سپاه]] را به دست [[هاشم مرقال]] داد و [[اشعث بن قیس]] را بر [[میمنه]] و [[عبدالله بن عباس]] را بر [[میسره]] [[سپاه]] و دیگر [[فرماندهان]] بلندپایه نیروهای خود را بر گروهها و [[قبایل]] [[منصوب]] کرد و با [[نظم و انضباط]] کامل، لشکری [[منظم]] و آماده به رزم تشکیل داد، و طرف مقابل [[معاویه]] هم همین کار را کرد<ref>ر. ک: وقعة صفین، ص۲۰۵؛ شرح ابن ابی الحدید، ج۴، ص۲۶.</ref>. و در اولین روز [[نبرد]] که روز چهارشنبه اول ماه صفر ۳۷ [[هجری]] بود، [[مالک اشتر]] با نیروهای زیادی از [[سپاه امام]] به مقابله نیروهای شامی به [[فرماندهی]] [[حبیب بن مسلمه]] رفت و [[جنگ]] [[سختی]] در آن روز در گرفت و بدون هیچ نتیجهای هر دو گروه به اردوگاه خود بازگشتند. روز دوم روز [[پنجشنبه]]، [[هاشم مرقال]] به همراه گروهی به مصاف [[ابوالأعور سلمی]] سردار [[سپاه شام]] رفت و تمام روز را سرگرم [[نبرد]] بودند، و شامگاهان به اردوگاه خود بازگشتند و روز سوم [[عمار یاسر]] به مصاف [[عمروعاص]] رفت و روز چهارم، [[محمد حنفیه]] با [[عبیدالله بن عمر]] همراه گروهی با هم جنگیدند، و روز پنجم [[عبدالله بن عباس]] با همراهان به [[نبرد]] با [[ولید بن عقبه]] و همراهانش پرداخت، گفته شده تا [[چهل]] نوبت درگیری پراکنده میان دو [[لشکر]] صورت گرفت و در بیشتر آنها [[برتری]] با [[سپاه امام]] {{ع}} بود<ref>ر. ک: وقعة صفین، ص۲۱۴؛ شرح ابن ابی الحدید، ج۴، ص۲۹.</ref>. | طبق [[نقل]] مؤرخان، [[امیرمؤمنان]] {{ع}} در [[جنگ صفین]] [[عمار یاسر]] را به [[فرماندهی]] کل سواران و [[عبدالله بن بدیل]] را به [[فرماندهی]] کل پیادگان [[سپاه]] گماشت و لوا و [[پرچم]] [[سپاه]] را به دست [[هاشم مرقال]] داد و [[اشعث بن قیس]] را بر [[میمنه]] و [[عبدالله بن عباس]] را بر [[میسره]] [[سپاه]] و دیگر [[فرماندهان]] بلندپایه نیروهای خود را بر گروهها و [[قبایل]] [[منصوب]] کرد و با [[نظم و انضباط]] کامل، لشکری [[منظم]] و آماده به رزم تشکیل داد، و طرف مقابل [[معاویه]] هم همین کار را کرد<ref>ر. ک: وقعة صفین، ص۲۰۵؛ شرح ابن ابی الحدید، ج۴، ص۲۶.</ref>. و در اولین روز [[نبرد]] که روز چهارشنبه اول ماه صفر ۳۷ [[هجری]] بود، [[مالک اشتر]] با نیروهای زیادی از [[سپاه امام]] به مقابله نیروهای شامی به [[فرماندهی]] [[حبیب بن مسلمه]] رفت و [[جنگ]] [[سختی]] در آن روز در گرفت و بدون هیچ نتیجهای هر دو گروه به اردوگاه خود بازگشتند. روز دوم روز [[پنجشنبه]]، [[هاشم مرقال]] به همراه گروهی به مصاف [[ابوالأعور سلمی]] سردار [[سپاه شام]] رفت و تمام روز را سرگرم [[نبرد]] بودند، و شامگاهان به اردوگاه خود بازگشتند و روز سوم [[عمار یاسر]] به مصاف [[عمروعاص]] رفت و روز چهارم، [[محمد حنفیه]] با [[عبیدالله بن عمر]] همراه گروهی با هم جنگیدند، و روز پنجم [[عبدالله بن عباس]] با همراهان به [[نبرد]] با [[ولید بن عقبه]] و همراهانش پرداخت، گفته شده تا [[چهل]] نوبت درگیری پراکنده میان دو [[لشکر]] صورت گرفت و در بیشتر آنها [[برتری]] با [[سپاه امام]] {{ع}} بود<ref>ر. ک: وقعة صفین، ص۲۱۴؛ شرح ابن ابی الحدید، ج۴، ص۲۹.</ref>. | ||
در [[نقلی]] دیگر از [[زید بن وهب جهنی]] آمده، روزی که [[حضرت علی]] {{ع}} [[پرچم]] [[سپاه]] را به [[هاشم مرقال]] داد، در آن روز [[هاشم]] دو [[زره]] به تن داشت، [[امام]] {{ع}} از روی [[مزاح]] به او فرمود: | در [[نقلی]] دیگر از [[زید بن وهب جهنی]] آمده، روزی که [[حضرت علی]] {{ع}} [[پرچم]] [[سپاه]] را به [[هاشم مرقال]] داد، در آن روز [[هاشم]] دو [[زره]] به تن داشت، [[امام]] {{ع}} از روی [[مزاح]] به او فرمود: «ای [[هاشم بن عتبه|هاشم]]، آیا خوفی بر [[جان]] خودت نداری که یک چشم داری و [[ترسو]] باشی؟» | ||
[[هاشم بن عتبه|هاشم]] در پاسخ [[امام]] {{ع}} عرض کرد: | [[هاشم بن عتبه|هاشم]] در پاسخ [[امام]] {{ع}} عرض کرد: «به زودی خواهید دانست که خوفی ندارم، به [[خدا]] [[سوگند]]، چنان به میان جبهههای این [[اعراب]] یورش خواهم برد، مانند کسی که به قصد [[آخرت]] [[دست]] از [[دنیا]] کشیده باشد». سپس نیزهای گرفت ولی همین که آن را تکان داد، [[شکست]]، بعد نیزۀ دیگری در دست گرفت و حرکت داد، آن را خشک و غیر قابل انعطاف یافت، آن را به دور انداخت، بعد نیزهای نرم خواست و [[رایت]] و [[پرچم]] را بر آن بست، و چون [[پرچم]] را به [[عزم]] میدان به اهتزاز در آورد، مردی از [[قبیله بکر بن وائل]] و از [[یاران]] [[هاشم بن عتبه|هاشم]] چند بار فریاد برآورد: به پیش ای [[هاشم بن عتبه|هاشم]]، به پیش ای [[هاشم بن عتبه|هاشم]]، بعد به او گفت: ای [[هاشم بن عتبه|هاشم]]، تو را چه شده باد در گلو انداختهای آیا [[ترس]] و بُزدلی بر تو چیره شده است؟ | ||
[[هاشم بن عتبه|هاشم]] وقتی این صدا را شنید، سؤال کرد: صاحب آن صدا کیست؟ گفتند: فلانی از [[یاران]] شماست. [[هاشم بن عتبه|هاشم]]، با اشاره به او گفت: آری، او [[اهل]] و سزاوار چنین سخنی است، بنابراین من پیش میروم چون دید من بر [[زمین]] افتادم، [[پرچم]] را برگیرد و حمله کند، سپس خطاب به نیروهای خودی گفت: | [[هاشم بن عتبه|هاشم]] وقتی این صدا را شنید، سؤال کرد: صاحب آن صدا کیست؟ گفتند: فلانی از [[یاران]] شماست. [[هاشم بن عتبه|هاشم]]، با اشاره به او گفت: آری، او [[اهل]] و سزاوار چنین سخنی است، بنابراین من پیش میروم چون دید من بر [[زمین]] افتادم، [[پرچم]] را برگیرد و حمله کند، سپس خطاب به نیروهای خودی گفت: «بندهای [[کفش]] و کمربندهای خویش را محکم ببندید، هرگاه دیدید که من [[پرچم]] را سه بار به حرکت درآوردم، بدانید که آهنگ حمله دارم، البته نباید هیچ کس از شما در حملهها از من پیشی بگیرد». | ||
سپس [[هاشم بن عتبه|هاشم]] به لشکرهای متعدد [[شامیان]] نگریست و نام هر یک از [[فرماندهان]] دستهها را پرسید و [[جنگ]] با آنها را رد کرد و در نهایت، [[نبرد]] با [[لشکر]] [[عمروعاص]] را [[انتخاب]] نمود و به سوی وی حملهور شد، و [[رجز]] میخواند و با [[سپاهیان]] خود به پیش میرفت. | سپس [[هاشم بن عتبه|هاشم]] به لشکرهای متعدد [[شامیان]] نگریست و نام هر یک از [[فرماندهان]] دستهها را پرسید و [[جنگ]] با آنها را رد کرد و در نهایت، [[نبرد]] با [[لشکر]] [[عمروعاص]] را [[انتخاب]] نمود و به سوی وی حملهور شد، و [[رجز]] میخواند و با [[سپاهیان]] خود به پیش میرفت. | ||
خط ۱۰۱: | خط ۱۰۱: | ||
[[هاشم بن عتبه|هاشم]] به او گفت: تو سخت در اشتباهی زیرا [[اصحاب پیامبر]] {{صل}} و [[قاریان قرآن]] وقتی دیدند [[عثمان]] در [[اسلام]] [[بدعت]] گذاشته و با [[احکام خدا]] و کتاب او [[مخالفت]] کرده، او را کشتهاند؛ بنابراین تو در این امور دخالت نکن و این [[کارها]] را به اهلش واگذار نما. | [[هاشم بن عتبه|هاشم]] به او گفت: تو سخت در اشتباهی زیرا [[اصحاب پیامبر]] {{صل}} و [[قاریان قرآن]] وقتی دیدند [[عثمان]] در [[اسلام]] [[بدعت]] گذاشته و با [[احکام خدا]] و کتاب او [[مخالفت]] کرده، او را کشتهاند؛ بنابراین تو در این امور دخالت نکن و این [[کارها]] را به اهلش واگذار نما. | ||
[[جوان]] تحت تأثیر قرار گرفت و گفت: به [[خدا]] قسم، مرا [[نصیحت]] و [[راهنمایی]] کردی. سپس [[هاشم بن عتبه|هاشم]] گفت: | [[جوان]] تحت تأثیر قرار گرفت و گفت: به [[خدا]] قسم، مرا [[نصیحت]] و [[راهنمایی]] کردی. سپس [[هاشم بن عتبه|هاشم]] گفت: «اما این که گفتی مولای ما [[نماز]] نمیخواند، باید بدانی که مولای ما نخستین کسی است که با [[پیامبر خدا]] {{صل}} [[نماز]] گزارد، و [[داناترین]] کس به [[احکام]] و [[فقه]] [[دین]]، و به [[رسول خدا]] {{صل}} نزدیکترین است و همه کسانی که با او میبینی [[قاریان قرآن]] و حاملان کتاب خدایند و برای [[تهجّد]] و [[راز و نیاز]] به درگاه [[خداوند]] و گزاردن [[نماز]]، شبها نمیخوابند. اینک از [[خدا]] بترس و از عقابش [[بیم]] کن و بیش از این [[گمراهان]] و سیهدلان تو را [[فریب]] ندهند». | ||
آن [[جوان]] غسانی گفت: ای بندۀ [[خدا]]، از این سخن تو، بیمی در دلم افتاد و من تو را صادق و [[راستگو]] و خود را [[گنهکار]] و [[عاصی]] میدانم، آیا با این همه پروردگارت برای من امکان [[توبه]] فراهم است؟ [[هاشم بن عتبه|هاشم]] گفت: آری، [[توبه]] کن و به سوی پروردگارت بازگرد که:{{متن قرآن|وَهُوَ الَّذِي يَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبَادِهِ وَيَعْفُو عَنِ السَّيِّئَاتِ وَيَعْلَمُ مَا تَفْعَلُونَ}}<ref>«و اوست که توبه را از بندگانش میپذیرد و از گناهان درمیگذرد و آنچه میکنید میداند» سوره شوری، آیه ۲۵.</ref> | آن [[جوان]] غسانی گفت: ای بندۀ [[خدا]]، از این سخن تو، بیمی در دلم افتاد و من تو را صادق و [[راستگو]] و خود را [[گنهکار]] و [[عاصی]] میدانم، آیا با این همه پروردگارت برای من امکان [[توبه]] فراهم است؟ [[هاشم بن عتبه|هاشم]] گفت: آری، [[توبه]] کن و به سوی پروردگارت بازگرد که:{{متن قرآن|وَهُوَ الَّذِي يَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبَادِهِ وَيَعْفُو عَنِ السَّيِّئَاتِ وَيَعْلَمُ مَا تَفْعَلُونَ}}<ref>«و اوست که توبه را از بندگانش میپذیرد و از گناهان درمیگذرد و آنچه میکنید میداند» سوره شوری، آیه ۲۵.</ref> |