مدیران رابط کاربری، مدیران، templateeditor
۲۴٬۴۴۹
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۶۶: | خط ۶۶: | ||
[[نصر بن مزاحم]] [[نقل]] میکند: [[امیرمؤمنان]] {{ع}} برای رفتن به [[صفین]] و [[جنگ]] با [[معاویه]] در [[نخیله]] خطبهای خواند و [[مردم]] را به حاضر شدن در [[جنگ صفین]] فراخواند و اجازه نداد کسی از این امر [[سرپیچی]] کند. در همین موقعیت، معقل بن قیس ریاحی برخاست و عرضه داشت: ای [[امیرمؤمنان]]، به [[خدا]] [[سوگند]]، تنها بدگمانان از [[همراهی]] با شما تخطی میکنند و افراد [[منافق]] و دورو در انجام [[فرمان]] تو درنگ مینمایند، بنابراین [[مالک بن حبیب]] را [[مأمور]] کن که متخلفان از [[جنگ]] و کسانی که [[جبهه]] [[جهاد]] را ترک میکنند، [[مجازات]] کند. | [[نصر بن مزاحم]] [[نقل]] میکند: [[امیرمؤمنان]] {{ع}} برای رفتن به [[صفین]] و [[جنگ]] با [[معاویه]] در [[نخیله]] خطبهای خواند و [[مردم]] را به حاضر شدن در [[جنگ صفین]] فراخواند و اجازه نداد کسی از این امر [[سرپیچی]] کند. در همین موقعیت، معقل بن قیس ریاحی برخاست و عرضه داشت: ای [[امیرمؤمنان]]، به [[خدا]] [[سوگند]]، تنها بدگمانان از [[همراهی]] با شما تخطی میکنند و افراد [[منافق]] و دورو در انجام [[فرمان]] تو درنگ مینمایند، بنابراین [[مالک بن حبیب]] را [[مأمور]] کن که متخلفان از [[جنگ]] و کسانی که [[جبهه]] [[جهاد]] را ترک میکنند، [[مجازات]] کند. | ||
[[امام]] {{ع}} در پاسخ او فرمود: | [[امام]] {{ع}} در پاسخ او فرمود: «من دستورهای لازم را به مالک دادهام و او به خواست [[خداوند]]، [[سرپیچی]] نخواهد کرد»<ref>وقعة صفین، ص۱۳۲؛ شرح ابن ابی الحدید، ج۳، ص۲۰۲.</ref>.<ref>[[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۲ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۲، ص۱۳۲۸-۱۳۲۹.</ref> | ||
== معقل بن قیس ریاحی پیشاپیش سپاه امام {{ع}} == | == معقل بن قیس ریاحی پیشاپیش سپاه امام {{ع}} == | ||
معقل بن قیس ریاحی به [[فرمان امام]] {{ع}} در مسیر [[راه]] [[صفین]]، از [[مدائن]] با سه هزار سرباز [[رزمنده]] به عنوان پیش قراولان [[سپاه]] به جانب سرزمین [[رقّه]]<ref>رقه نزدیک مرز شام و همان محلی است که بعد از جنگ صفین فراریان سپاه علی {{ع}} به آن محل وارد میشدند و از آنجا با اجازه معاویه به شام میرفتند.</ref> حرکت کرد و [[امام]] {{ع}} به او [[دستور]] داد، [[راه]] [[موصل]] را در پیش گیرد، و از آنجا به نصیبین برود و در [[رقه]] که نزدیک [[سرزمین]] [[شام]] است، فرود آید و فرمود: | معقل بن قیس ریاحی به [[فرمان امام]] {{ع}} در مسیر [[راه]] [[صفین]]، از [[مدائن]] با سه هزار سرباز [[رزمنده]] به عنوان پیش قراولان [[سپاه]] به جانب سرزمین [[رقّه]]<ref>رقه نزدیک مرز شام و همان محلی است که بعد از جنگ صفین فراریان سپاه علی {{ع}} به آن محل وارد میشدند و از آنجا با اجازه معاویه به شام میرفتند.</ref> حرکت کرد و [[امام]] {{ع}} به او [[دستور]] داد، [[راه]] [[موصل]] را در پیش گیرد، و از آنجا به نصیبین برود و در [[رقه]] که نزدیک [[سرزمین]] [[شام]] است، فرود آید و فرمود: «من هم به [[رقه]] خواهم آمد». گویا [[هدف امام]] {{ع}} از اعزام این گروه از طریق [[موصل]] و نصیبین، تثبیتِ موقعیت [[نظام]] [[حاکم]] در این منطقه بود و لذا به هنگام عزیمت، به معقل چنین توصیه کرد: «ای [[قیس]]، از تو میخواهم که در مسیر [[راه]] و شهرهایی که وارد میشوی، [[مردم]] را [[امنیت]] دهی و با هیچ کس وارد [[جنگ]] مشو جز کسانی که با تو [[جنگ]] کنند»<ref>{{متن حدیث| سَكِّنِ اَلنَّاسَ وَ أَمِّنْهُمْ وَ لاَ تُقَاتِلْ إِلاَّ مَنْ قَاتَلَكَ ...}}</ref> | ||
بعد [[امام]] {{ع}} سفارشهای [[اخلاقی]] و توصیههای ارشادی نمود و خواستار رعایت حال [[رزمندگان]] شد<ref>وقعة صفین، ص۱۴۸؛ شرح ابن ابی الحدید، ج۳، ص۲۰۸.</ref>.<ref>[[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۲ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۲، ص۱۳۲۹-۱۳۳۰.</ref> | بعد [[امام]] {{ع}} سفارشهای [[اخلاقی]] و توصیههای ارشادی نمود و خواستار رعایت حال [[رزمندگان]] شد<ref>وقعة صفین، ص۱۴۸؛ شرح ابن ابی الحدید، ج۳، ص۲۰۸.</ref>.<ref>[[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۲ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۲، ص۱۳۲۹-۱۳۳۰.</ref> | ||
خط ۸۲: | خط ۸۲: | ||
[[خریت بن راشد]] از [[یاران امیرالمؤمنین]] {{ع}} در [[جنگ صفین]] بود، اما پس از ماجرای [[حکمیت]] و [[شکست]] آن، بنای [[مخالفت با امام]] {{ع}} گذاشت و سی نفر از [[بنی ناجیه]] را با خود همراه کرد و به [[بصره]] و از آنجا به [[اهواز]] فرار کرد و جمعی دیگر از همفکرانش نیز به او پیوستند و از آنجا که در [[جنگ]] با [[زیاد بن خصفه]] (از سوی [[امیرالمؤمنین]] {{ع}}) خود را در حال [[شکست]] میدید، شبانه فرار کرد. سپس [[زیاد بن خصفه]] نامهای به [[امام]] {{ع}} نوشت و مراتب را گزارش کرد. | [[خریت بن راشد]] از [[یاران امیرالمؤمنین]] {{ع}} در [[جنگ صفین]] بود، اما پس از ماجرای [[حکمیت]] و [[شکست]] آن، بنای [[مخالفت با امام]] {{ع}} گذاشت و سی نفر از [[بنی ناجیه]] را با خود همراه کرد و به [[بصره]] و از آنجا به [[اهواز]] فرار کرد و جمعی دیگر از همفکرانش نیز به او پیوستند و از آنجا که در [[جنگ]] با [[زیاد بن خصفه]] (از سوی [[امیرالمؤمنین]] {{ع}}) خود را در حال [[شکست]] میدید، شبانه فرار کرد. سپس [[زیاد بن خصفه]] نامهای به [[امام]] {{ع}} نوشت و مراتب را گزارش کرد. | ||
هنگامی که [[نامه]] [[زیاد بن خصفه]] به [[حضرت علی]] {{ع}} رسید و آن را برای [[مردم]] خواند در این موقع معقل بن قیس ریاحی برخاست و عرض کرد: ای [[امیرمؤمنان]]، [[خداوند]] همواره کارت را به [[صلاح]] دارد، [[شایسته]] این بود در مقابل هر یک از آنها ده تن از [[مسلمانان]] را روانه میکردی که چون به آنان برسند، نابودشان کنند و ریشه آنان را از بُن برکنند. [[حضرت]] پیشنهاد معقل را پسندید و به او فرمود: | هنگامی که [[نامه]] [[زیاد بن خصفه]] به [[حضرت علی]] {{ع}} رسید و آن را برای [[مردم]] خواند در این موقع معقل بن قیس ریاحی برخاست و عرض کرد: ای [[امیرمؤمنان]]، [[خداوند]] همواره کارت را به [[صلاح]] دارد، [[شایسته]] این بود در مقابل هر یک از آنها ده تن از [[مسلمانان]] را روانه میکردی که چون به آنان برسند، نابودشان کنند و ریشه آنان را از بُن برکنند. [[حضرت]] پیشنهاد معقل را پسندید و به او فرمود: «ای معقل، خودت مجهز و آماده شو که به سوی آنان بروی» و سپس او را با دو هزار نیرو از [[مردم کوفه]] به تعقیب [[خریت بن راشد]] اعزام نمود. و برای [[ابن عباس]] هم که استاندار [[امام]] {{ع}} در [[بصره]] بود، نوشت که مردی [[شجاع]] و پایدار و معروف به [[صلاح]] با دو هزار نیرو از [[مردم بصره]] را به همراه معقل بن قیس ریاحی گسیل دار و چون آن مرد از [[بصره]] بیرون برود [[امیر]] [[یاران]] خود خواهد بود ولی وقتی به معقل برسد، از او [[اطاعت]] کند و [[فرمانده]] هر دو گروه معقل خواهد بود. سپس [[امام]] {{ع}} نامهای برای [[زیاد بن خصفه]] نوشت و ضمن تشکر از خدمات او، [[دستور]] داد به سوی [[کوفه]] باز گردد. | ||
معقل بن قیس ریاحی به [[دستور امام]] {{ع}} در تعقیب [[خریت بن راشد]] برآمد و همراه با [[لشکر]] خود که از [[مردم کوفه]] و [[بصره]] بودند در تعقیب آنها حرکت کرد و به سواحل دریای [[فارس]] وارد شد و در ساحل دریا فرود آمد، همین که خبر آمدن معقل بن قیس ریاحی به [[خریت بن راشد]] رسید، فورا باً گروههای همراه و [[مردم]] منطقه به گفت و گو پرداخت و همه آنها را به [[جنگ]] با [[نماینده]] [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} متقاعد نمود و با هر گروهی به تناسب افکارشان محرمانه صحبت کرد و به طرفداران [[عثمان]] میگفت: من با شما موافقم که [[عثمان]] مظلومانه کشته شد، به [[شیعیان علی]] که [[عقیده]] خوارجی داشتند میگفت: من با شما هستم و [[علی]] [[حق]] نداشته که مردان را در [[دین خدا]] [[حَکَم]] قرار دهد و به کسانی که [[زکات]] نداده بودند، میگفت: [[زکات]] را نگه دارید و به [[خویشان]] و [[نزدیکان]] خود و یا به [[مستمندان]] محل بدهید و به [[مسیحیان]] که تازه [[مسلمان]] شده بودند، و از این درگیری و [[جنگهای داخلی]] [[رنج]] میبردند و [[آیین]] خود را که [[آرامش]] و [[صلح]] بود بر [[اسلام]] ترجیح میدادند، به آنها میگفت: [[دین]] شما بهتر از [[دین اسلام]] است، زیرا در [[اسلام]] [[خشونت]] است، و با آنها که به [[مسیحیت]] بازگشته بودند، صحبت کرد که اگر [[علی]] بر شما [[پیروز]] شود، مرام او این است که همه شما را میکشد، پس [[پایداری]] و [[استقامت]] کنید تا بر شما [[پیروز]] نشود، با این سخنان آنها را هم [[فریب]] داد خلاصه جمعیت زیادی از [[بنی ناجیه]] و گروههای دیگر را دور خود جمع کرد و آماده [[جنگ]] شد<ref>وقعة صفین، ص۱۱۷.</ref>. | معقل بن قیس ریاحی به [[دستور امام]] {{ع}} در تعقیب [[خریت بن راشد]] برآمد و همراه با [[لشکر]] خود که از [[مردم کوفه]] و [[بصره]] بودند در تعقیب آنها حرکت کرد و به سواحل دریای [[فارس]] وارد شد و در ساحل دریا فرود آمد، همین که خبر آمدن معقل بن قیس ریاحی به [[خریت بن راشد]] رسید، فورا باً گروههای همراه و [[مردم]] منطقه به گفت و گو پرداخت و همه آنها را به [[جنگ]] با [[نماینده]] [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} متقاعد نمود و با هر گروهی به تناسب افکارشان محرمانه صحبت کرد و به طرفداران [[عثمان]] میگفت: من با شما موافقم که [[عثمان]] مظلومانه کشته شد، به [[شیعیان علی]] که [[عقیده]] خوارجی داشتند میگفت: من با شما هستم و [[علی]] [[حق]] نداشته که مردان را در [[دین خدا]] [[حَکَم]] قرار دهد و به کسانی که [[زکات]] نداده بودند، میگفت: [[زکات]] را نگه دارید و به [[خویشان]] و [[نزدیکان]] خود و یا به [[مستمندان]] محل بدهید و به [[مسیحیان]] که تازه [[مسلمان]] شده بودند، و از این درگیری و [[جنگهای داخلی]] [[رنج]] میبردند و [[آیین]] خود را که [[آرامش]] و [[صلح]] بود بر [[اسلام]] ترجیح میدادند، به آنها میگفت: [[دین]] شما بهتر از [[دین اسلام]] است، زیرا در [[اسلام]] [[خشونت]] است، و با آنها که به [[مسیحیت]] بازگشته بودند، صحبت کرد که اگر [[علی]] بر شما [[پیروز]] شود، مرام او این است که همه شما را میکشد، پس [[پایداری]] و [[استقامت]] کنید تا بر شما [[پیروز]] نشود، با این سخنان آنها را هم [[فریب]] داد خلاصه جمعیت زیادی از [[بنی ناجیه]] و گروههای دیگر را دور خود جمع کرد و آماده [[جنگ]] شد<ref>وقعة صفین، ص۱۱۷.</ref>. |