پرش به محتوا

اشعث بن قیس کندی: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{مدخل مرتبط
{{مدخل مرتبط
| موضوع مرتبط = اصحاب امام علی
| موضوع مرتبط = صحابه
| عنوان مدخل  = اشعث بن قیس کندی
| عنوان مدخل  = اشعث بن قیس کندی
| مداخل مرتبط = [[اشعث بن قیس کندی در قرآن]] - [[اشعث بن قیس کندی در رجال و تراجم]] - [[اشعث بن قیس کندی در تاریخ اسلامی]] - [[اشعث بن قیس کندی در نهج البلاغه]] - [[اشعث بن قیس کندی در حدیث]]
| مداخل مرتبط = [[اشعث بن قیس کندی در قرآن]] - [[اشعث بن قیس کندی در رجال و تراجم]] - [[اشعث بن قیس کندی در تاریخ اسلامی]] - [[اشعث بن قیس کندی در نهج البلاغه]] - [[اشعث بن قیس کندی در حدیث]]
خط ۵۸: خط ۵۸:
== دوران خلافت [[خلفای سه گانه]] ==
== دوران خلافت [[خلفای سه گانه]] ==
=== دوران خلافت [[ابوبکر]] ===
=== دوران خلافت [[ابوبکر]] ===
اشعث بن قیس بعد از [[وفات پیامبر اسلام]] {{صل}} [[مرتد]] شد؛ سبب [[ارتداد]] او و عده‌ای دیگر چگونگی دریافت [[زکات]] از آنها توسط [[زیاد بن لبید بیاضی]] عامل [[ابوبکر]] بوده است. اما بعد از نبردی که میان آنها و [[لشکر]] [[ابوبکر]] صورت گرفت اشعث دستگیر شده و او را نزد [[ابوبکر]] بردند. وقتی اشعث را نزد [[ابوبکر]] آوردند، [[ابوبکر]] از اشعث پرسید: می‌دانی با تو چه خواهم کرد؟ او گفت: “نمی‌دانم”. [[ابوبکر]] گفت: “تو را خواهم کشت”. اشعث چون ترسیده بود گفت: “آیا هیچ [[گمان]] خیری درباره من نداری تا [[اسیران]] را رها‌سازی و [[اسلام]] مرا پذیرفته و با من همان کنی که با امثال من روا داشته‌ای و [[خواهر]] خود را به [[ازدواج]] من در آوری<ref>الکامل، ابن اثیر، ج۲، ص۴۹.</ref>. به [[خدا]] قسم، من پس از [[مسلمان]] شدن، [[کافر]] نشدم ولی در پرداخت [[مال]] [[بخل]] ورزیدم”<ref>بغیة الطلب فی تاریخ حلب، عمر بن احمد بن ابی جواده، ج۴، ص۱۹۰۷؛ آفرینش و تاریخ، مطهر بن طاهر مقدسی (ترجمه: شفیعی کدکنی)، ج۲، ص۸۴۱.</ref>. اشعث، مرد [[زیرک]] و فرصت‌طلبی بوده و در هر [[گرفتاری]] از هر موقعیتی برای [[نجات]] خویش بهره جسته و به هر [[حیله]] و نیرنگی [[متوسل]] می‌شد؛ شاید به همین خاطر است که [[ابوبکر]]، هنگام [[مرگ]]، از [[عفو]] او اظهار [[پشیمانی]] می‌نماید و می‌گوید: “ای کاش! هنگامی که اشعث را نزد من آوردند، گردنش را می‌زدم، زیرا هیچ شرّی را نمی‌بیند جز آنکه به [[یاری]] آن بر می‌خیزد”<ref>تاریخ الیعقوبی، یعقوبی (ترجمه: آیتی)، ج۲، ص۱۲؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۱، ص۱۸۲.</ref><ref>[[محمد تقی افشار|افشار، محمد تقی]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ص ۳۳۱؛ [[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۱ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۱، ص۱۸۷؛ [[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۸۲۹؛ [[ابوالقاسم زرگر |زرگر، ابوالقاسم]]، [[اشعث بن قیس - زرگر (مقاله)|مقاله «اشعث بن قیس»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۳.</ref>.
اشعث بن قیس بعد از [[وفات پیامبر اسلام]] {{صل}} [[مرتد]] شد؛ سبب [[ارتداد]] او و عده‌ای دیگر چگونگی دریافت [[زکات]] از آنها توسط [[زیاد بن لبید بیاضی]] عامل [[ابوبکر]] بوده است. اما بعد از نبردی که میان آنها و [[لشکر]] [[ابوبکر]] صورت گرفت اشعث دستگیر شده و او را نزد [[ابوبکر]] بردند. وقتی اشعث را نزد [[ابوبکر]] آوردند، [[ابوبکر]] از اشعث پرسید: می‌دانی با تو چه خواهم کرد؟ او گفت: «نمی‌دانم». [[ابوبکر]] گفت: «تو را خواهم کشت». اشعث چون ترسیده بود گفت: «آیا هیچ [[گمان]] خیری درباره من نداری تا [[اسیران]] را رها‌سازی و [[اسلام]] مرا پذیرفته و با من همان کنی که با امثال من روا داشته‌ای و [[خواهر]] خود را به [[ازدواج]] من در آوری<ref>الکامل، ابن اثیر، ج۲، ص۴۹.</ref>. به [[خدا]] قسم، من پس از [[مسلمان]] شدن، [[کافر]] نشدم ولی در پرداخت [[مال]] [[بخل]] ورزیدم»<ref>بغیة الطلب فی تاریخ حلب، عمر بن احمد بن ابی جواده، ج۴، ص۱۹۰۷؛ آفرینش و تاریخ، مطهر بن طاهر مقدسی (ترجمه: شفیعی کدکنی)، ج۲، ص۸۴۱.</ref>. اشعث، مرد [[زیرک]] و فرصت‌طلبی بوده و در هر [[گرفتاری]] از هر موقعیتی برای [[نجات]] خویش بهره جسته و به هر [[حیله]] و نیرنگی [[متوسل]] می‌شد؛ شاید به همین خاطر است که [[ابوبکر]]، هنگام [[مرگ]]، از [[عفو]] او اظهار [[پشیمانی]] می‌نماید و می‌گوید: «ای کاش! هنگامی که اشعث را نزد من آوردند، گردنش را می‌زدم، زیرا هیچ شرّی را نمی‌بیند جز آنکه به [[یاری]] آن بر می‌خیزد»<ref>تاریخ الیعقوبی، یعقوبی (ترجمه: آیتی)، ج۲، ص۱۲؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۱، ص۱۸۲.</ref><ref>[[محمد تقی افشار|افشار، محمد تقی]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ص ۳۳۱؛ [[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۱ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۱، ص۱۸۷؛ [[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۸۲۹؛ [[ابوالقاسم زرگر |زرگر، ابوالقاسم]]، [[اشعث بن قیس - زرگر (مقاله)|مقاله «اشعث بن قیس»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۳.</ref>.


=== دوران خلافت [[عمر بن خطاب|عمر]] ===
=== دوران خلافت [[عمر بن خطاب|عمر]] ===
خط ۷۳: خط ۷۳:
=== نقش او در [[جنگ صفین]] ===
=== نقش او در [[جنگ صفین]] ===
==== [[تصرف]] [[شریعه]] [[فرات]] ====
==== [[تصرف]] [[شریعه]] [[فرات]] ====
اشعث به دور از حالت [[نفاق]] و دو چهره‌گی، مردی [[شجاع]] و [[جنگ]] جو بود لذا [[امیرمؤمنان]] {{ع}} او را در [[جنگ صفین]] به [[فرماندهی]] قسمتی از [[سپاه]] خود [[منصوب]] کرد. [[جنگ صفین]] در [[سال ۳۷ هجری]] روی داد و چهل روز ادامه داشت. در این [[جنگ]]، [[معاویه]] و لشکریانش زودتر از [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} به [[صفین]] رسیدند و [[شریعه]] [[فرات]] را [[تصرف]] کردند و آب را بر [[لشکریان]] [[عراق]] بستند. [[علی]] {{ع}} از [[گرفتاری]] [[مردم]]، سخت [[اندوهگین]] و از [[تشنگی]] ایشان افسرده بود و طاقتش تمام شده بود<ref>الاخبار الطوال، دینوری (ترجمه: مهدوی دامغانی)، ص۲۰۹.</ref>. لذا در یک [[سخنرانی]] آتشین همه نیروها را برای [[فتح]] [[شریعه]] و دور کردن [[لشکریان]] [[معاویه]] از اطراف آن آماده نمود<ref>ر. ک: وقعه صفین، ص۱۶۰-۱۶۷.</ref>. در این هنگام اشعث فریاد زد: “هر که طالب آب یا [[مرگ]] است در فلان محل [[اجتماع]] کند، من در آنجا ایستاده‌ام”. در این موقع، اشعث و [[مالک اشتر]] از اسب پیاده شدند و به [[پیروی]] از ایشان، دوازده هزار نفر پیاده شدند و چنان حمله‌ای کردند که [[لشکر]] [[شام]] را از [[فرات]] رانده و آن را [[تصرف]] نمودند<ref>پیکار صفین، نصر بن مزاحم (ترجمه: اتابکی)، ص۲۲۷-۲۲۹ (با اندکی تصرف).</ref><ref>[[محمد تقی افشار|افشار، محمد تقی]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ص ۳۳۸؛ [[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۱ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۱، ص۱۹۱-۱۹۲.</ref>.
اشعث به دور از حالت [[نفاق]] و دو چهره‌گی، مردی [[شجاع]] و [[جنگ]] جو بود لذا [[امیرمؤمنان]] {{ع}} او را در [[جنگ صفین]] به [[فرماندهی]] قسمتی از [[سپاه]] خود [[منصوب]] کرد. [[جنگ صفین]] در [[سال ۳۷ هجری]] روی داد و چهل روز ادامه داشت. در این [[جنگ]]، [[معاویه]] و لشکریانش زودتر از [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} به [[صفین]] رسیدند و [[شریعه]] [[فرات]] را [[تصرف]] کردند و آب را بر [[لشکریان]] [[عراق]] بستند. [[علی]] {{ع}} از [[گرفتاری]] [[مردم]]، سخت [[اندوهگین]] و از [[تشنگی]] ایشان افسرده بود و طاقتش تمام شده بود<ref>الاخبار الطوال، دینوری (ترجمه: مهدوی دامغانی)، ص۲۰۹.</ref>. لذا در یک [[سخنرانی]] آتشین همه نیروها را برای [[فتح]] [[شریعه]] و دور کردن [[لشکریان]] [[معاویه]] از اطراف آن آماده نمود<ref>ر. ک: وقعه صفین، ص۱۶۰-۱۶۷.</ref>. در این هنگام اشعث فریاد زد: «هر که طالب آب یا [[مرگ]] است در فلان محل [[اجتماع]] کند، من در آنجا ایستاده‌ام». در این موقع، اشعث و [[مالک اشتر]] از اسب پیاده شدند و به [[پیروی]] از ایشان، دوازده هزار نفر پیاده شدند و چنان حمله‌ای کردند که [[لشکر]] [[شام]] را از [[فرات]] رانده و آن را [[تصرف]] نمودند<ref>پیکار صفین، نصر بن مزاحم (ترجمه: اتابکی)، ص۲۲۷-۲۲۹ (با اندکی تصرف).</ref><ref>[[محمد تقی افشار|افشار، محمد تقی]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ص ۳۳۸؛ [[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۱ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۱، ص۱۹۱-۱۹۲.</ref>.


==== نقش اصلی در [[فتنه صفین]] ====
==== نقش اصلی در [[فتنه صفین]] ====
پس از آنکه در [[لیلة الهریر]] افراد زیادی از طرفین کشته شد، [[شب]] هنگام، اشعث برای افراد [[قبیله]] خود [[سخنرانی]] کرد و گفت: “امروز از جمعیت [[عرب]] چه تعداد کشته شدند؟ به [[خدا]] قسم، تا به این سن رسیده‌ام چنین روزی را ندیده بودم. حاضرین به غائبین برسانند اگر بنا باشد فردا نیز به این نحو به [[جنگ]] ادامه دهیم، [[عرب]] نابود خواهد شد”. گفتار اشعث به [[معاویه]] رسید، گفت: “راست می‌گوید، اگر فردا [[جنگ]] کنیم، [[رومیان]] به [[زن]] و [[فرزند]] شامی‌ها حمله خواهند کرد، دهقانان [[ایرانی]] به [[زن]] و [[فرزند]] عراقی‌ها حمله خواهند کرد و این موضوع را فقط [[خردمندان]] در می‌یابند”، و [[دستور]] داد قرآن‌ها را بالای نیزه نمایند<ref>الاخبار الطوال، دینوری (ترجمه: مهدوی دامغانی)، ص۲۳۲؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۱، ص۲۵۲.</ref>
پس از آنکه در [[لیلة الهریر]] افراد زیادی از طرفین کشته شد، [[شب]] هنگام، اشعث برای افراد [[قبیله]] خود [[سخنرانی]] کرد و گفت: «امروز از جمعیت [[عرب]] چه تعداد کشته شدند؟ به [[خدا]] قسم، تا به این سن رسیده‌ام چنین روزی را ندیده بودم. حاضرین به غائبین برسانند اگر بنا باشد فردا نیز به این نحو به [[جنگ]] ادامه دهیم، [[عرب]] نابود خواهد شد». گفتار اشعث به [[معاویه]] رسید، گفت: «راست می‌گوید، اگر فردا [[جنگ]] کنیم، [[رومیان]] به [[زن]] و [[فرزند]] شامی‌ها حمله خواهند کرد، دهقانان [[ایرانی]] به [[زن]] و [[فرزند]] عراقی‌ها حمله خواهند کرد و این موضوع را فقط [[خردمندان]] در می‌یابند»، و [[دستور]] داد قرآن‌ها را بالای نیزه نمایند<ref>الاخبار الطوال، دینوری (ترجمه: مهدوی دامغانی)، ص۲۳۲؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۱، ص۲۵۲.</ref>


[[اهل شام]] قرآن‌ها را بر سر نیزه‌ها کردند، در این حال، اشعث بن قیس [[خدمت]] [[امیر المؤمنین]] {{ع}} آمد و گفت: “این [[قدر]] [[عجله]] نکن ای [[امیرالمؤمنین]] و دست از [[خون‌ریزی]] و [[کشتار]] بردار و سخن من را بشنو. اگر سخن من را نشنوی به [[خدا]] که هیچ کمانداری تیری به اشاره تو نمی‌اندازد و هیچ مبارزی شمشیری از نیام بیرون نمی‌آورد”<ref>الفتوح، ابن اعثم (ترجمه: مستوفی هروی)، ج۲، ص۶۷۰؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۱، ص۲۵۴.</ref> و این گونه [[علی]] {{ع}} را مجبور به متوقف ساختن [[جنگ]] و فراخواندن [[مالک اشتر]] از میدان [[جنگ]] ـ در حالی که اندکی تا [[پیروزی]] باقی مانده بود ـ کردند. اشعث بن قیس شادمانه به استقبال [[معاویه]] رفت و گفت: “خواهش شما را [[اجابت]] کردم و [[جنگ]] را متوقف نمودم”<ref>الفتوح، ابن اعثم کوفی (ترجمه: مستوفی هروی)، ج۲، ص۶۸۳.</ref><ref>[[محمد تقی افشار|افشار، محمد تقی]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ص ۳۴۲.</ref>
[[اهل شام]] قرآن‌ها را بر سر نیزه‌ها کردند، در این حال، اشعث بن قیس [[خدمت]] [[امیر المؤمنین]] {{ع}} آمد و گفت: «این [[قدر]] [[عجله]] نکن ای [[امیرالمؤمنین]] و دست از [[خون‌ریزی]] و [[کشتار]] بردار و سخن من را بشنو. اگر سخن من را نشنوی به [[خدا]] که هیچ کمانداری تیری به اشاره تو نمی‌اندازد و هیچ مبارزی شمشیری از نیام بیرون نمی‌آورد»<ref>الفتوح، ابن اعثم (ترجمه: مستوفی هروی)، ج۲، ص۶۷۰؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۱، ص۲۵۴.</ref> و این گونه [[علی]] {{ع}} را مجبور به متوقف ساختن [[جنگ]] و فراخواندن [[مالک اشتر]] از میدان [[جنگ]] ـ در حالی که اندکی تا [[پیروزی]] باقی مانده بود ـ کردند. اشعث بن قیس شادمانه به استقبال [[معاویه]] رفت و گفت: «خواهش شما را [[اجابت]] کردم و [[جنگ]] را متوقف نمودم»<ref>الفتوح، ابن اعثم کوفی (ترجمه: مستوفی هروی)، ج۲، ص۶۸۳.</ref><ref>[[محمد تقی افشار|افشار، محمد تقی]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ص ۳۴۲.</ref>


مجبور کردن [[علی]] {{ع}} به دست کشیدن از [[جنگ]]، باعث ایجاد دو حادثه شد؛ اولین حادثه جریان [[حکمیت]] و مورد دوم که در [[حقیقت]] ثمره واقعه اول بود، حادثه [[خوارج]] بود. در جریان [[حکمیت]] با [[اصرار]] اشعث، [[علی]] {{ع}} اجباراً تن به [[حکمیت]] [[ابوموسی]] داده و او را از نواحی [[شام]] فرا خواند و [[پیمان]] [[صلح]] به مدت یک سال تحت شرایطی خاص تنظیم شد<ref>برای اطلاع یافتن از متن صلح نامه، ر. ک: البدایة و النهایه، ابن کثیر، ج۷، ص۲۷۶-۲۷۷.</ref><ref>[[محمد تقی افشار|افشار، محمد تقی]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ص ۳۴۳؛ [[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۱ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۱، ص193-195؛ [[ابوالقاسم زرگر |زرگر، ابوالقاسم]]، [[اشعث بن قیس - زرگر (مقاله)|مقاله «اشعث بن قیس»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۳.</ref>
مجبور کردن [[علی]] {{ع}} به دست کشیدن از [[جنگ]]، باعث ایجاد دو حادثه شد؛ اولین حادثه جریان [[حکمیت]] و مورد دوم که در [[حقیقت]] ثمره واقعه اول بود، حادثه [[خوارج]] بود. در جریان [[حکمیت]] با [[اصرار]] اشعث، [[علی]] {{ع}} اجباراً تن به [[حکمیت]] [[ابوموسی]] داده و او را از نواحی [[شام]] فرا خواند و [[پیمان]] [[صلح]] به مدت یک سال تحت شرایطی خاص تنظیم شد<ref>برای اطلاع یافتن از متن صلح نامه، ر. ک: البدایة و النهایه، ابن کثیر، ج۷، ص۲۷۶-۲۷۷.</ref><ref>[[محمد تقی افشار|افشار، محمد تقی]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ص ۳۴۳؛ [[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۱ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۱، ص193-195؛ [[ابوالقاسم زرگر |زرگر، ابوالقاسم]]، [[اشعث بن قیس - زرگر (مقاله)|مقاله «اشعث بن قیس»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۳.</ref>


=== [[مشارکت]] در [[قتل امام علی]] {{ع}} ===
=== [[مشارکت]] در [[قتل امام علی]] {{ع}} ===
در شبی که [[عبدالرحمان بن ملجم]] [[تصمیم]] داشت [[امام علی]] {{ع}} را به [[قتل]] برساند، اشعث بن قیس تا نزدیک [[طلوع فجر]] در [[مسجد]] با وی مشغول [[گفتگو]] بود. نزدیک صبح، اشعث به عبدالرحمان رو کرد و گفت: “تا سپیده صبح تو را رسوا نکرده است برخیز”؛ عبدالرحمان و شبیب در مقابل کوچه‌ای که [[علی بن ابی‌طالب]] از آن خارج می‌شد، کمین کردند<ref>[[محمد تقی افشار|افشار، محمد تقی]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ص ۳۴۸؛ [[ابوالقاسم زرگر |زرگر، ابوالقاسم]]، [[اشعث بن قیس - زرگر (مقاله)|مقاله «اشعث بن قیس»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۳.</ref>.
در شبی که [[عبدالرحمان بن ملجم]] [[تصمیم]] داشت [[امام علی]] {{ع}} را به [[قتل]] برساند، اشعث بن قیس تا نزدیک [[طلوع فجر]] در [[مسجد]] با وی مشغول [[گفتگو]] بود. نزدیک صبح، اشعث به عبدالرحمان رو کرد و گفت: «تا سپیده صبح تو را رسوا نکرده است برخیز»؛ عبدالرحمان و شبیب در مقابل کوچه‌ای که [[علی بن ابی‌طالب]] از آن خارج می‌شد، کمین کردند<ref>[[محمد تقی افشار|افشار، محمد تقی]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ص ۳۴۸؛ [[ابوالقاسم زرگر |زرگر، ابوالقاسم]]، [[اشعث بن قیس - زرگر (مقاله)|مقاله «اشعث بن قیس»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۳.</ref>.


== [[انحراف اخلاقی]] و [[ایمانی]] ==
== [[انحراف اخلاقی]] و [[ایمانی]] ==
اشعث همان‌گونه که در [[امور سیاسی]] مرتکب انحراف‌های مختلف گردید، در امور [[اخلاقی]] و [[ایمانی]] نیز مرتکب انحراف‌هایی شده است مانند:
اشعث همان‌گونه که در [[امور سیاسی]] مرتکب انحراف‌های مختلف گردید، در امور [[اخلاقی]] و [[ایمانی]] نیز مرتکب انحراف‌هایی شده است مانند:
# [[اسراف‌کاری]]: اشعث در [[زندگی شخصی]] خویش مردی مسرف بوده است. نواده او [[قیس بن محمد بن اشعث]] گوید: “او زمانی که به امر [[عثمان]]، [[استاندار آذربایجان]] بود یکبار بر چیزی قسم خورد و بعد از آن پانزده هزار [[درهم]] برای [[کفاره]] قسم خویش پرداخت”<ref>سیر أعلام النبلاء، ذهبی، ص۴۱.</ref><ref>[[محمد تقی افشار|افشار، محمد تقی]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ص ۳۵۱.</ref>.
# [[اسراف‌کاری]]: اشعث در [[زندگی شخصی]] خویش مردی مسرف بوده است. نواده او [[قیس بن محمد بن اشعث]] گوید: «او زمانی که به امر [[عثمان]]، [[استاندار آذربایجان]] بود یکبار بر چیزی قسم خورد و بعد از آن پانزده هزار [[درهم]] برای [[کفاره]] قسم خویش پرداخت»<ref>سیر أعلام النبلاء، ذهبی، ص۴۱.</ref><ref>[[محمد تقی افشار|افشار، محمد تقی]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ص ۳۵۱.</ref>.
# [[نفاق]]: اشعث بن قیس با آنکه در زمره [[اصحاب امام علی]] {{ع}} بود، از جمله [[منافقان]] در دوران [[خلافت]] آن [[حضرت]] به شمار می‌رفت؛ همانند [[عبدالله بن ابی بن سلول]] که هر دو از سرکردگان [[نفاق]] در دوران خویش بودند<ref>شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۱، ص۱۳۸.</ref><ref>[[محمد تقی افشار|افشار، محمد تقی]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ص ۳۵۳.</ref>.
# [[نفاق]]: اشعث بن قیس با آنکه در زمره [[اصحاب امام علی]] {{ع}} بود، از جمله [[منافقان]] در دوران [[خلافت]] آن [[حضرت]] به شمار می‌رفت؛ همانند [[عبدالله بن ابی بن سلول]] که هر دو از سرکردگان [[نفاق]] در دوران خویش بودند<ref>شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۱، ص۱۳۸.</ref><ref>[[محمد تقی افشار|افشار، محمد تقی]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ص ۳۵۳.</ref>.


خط ۱۱۹: خط ۱۱۹:


{{یاران امام علی}}
{{یاران امام علی}}
 
[[رده:اصحاب پیامبر]]
[[رده:اصحاب امام علی]]
[[رده:اصحاب امام علی]]
[[رده:اعلام]]
[[رده:اعلام]]
[[رده:اصحاب پیامبر]]
[[رده:دشمنان اهل بیت]]
[[رده:دشمنان اهل بیت]]
[[رده:قبیله کنده]]
[[رده:قبیله کنده]]
[[رده:کارگزاران حکومت امام علی]]
[[رده:کارگزاران حکومت امام علی]]
۲۴٬۴۷۸

ویرایش