پرش به محتوا

اثبات عصمت پیامبران: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۳۸: خط ۳۸:
برخی از متکلمان از این برهان بر اثبات عصمت امام نیز استفاده کرده‌ و در تقریر خود از این برهان امام را محور قرار داده‌اند هر چند بر پیامبران هم صادق است. در توضیح این [[برهان]] چنین آمده است: "از آنجا که پیامبر طریق وصول عباد به [[رحمت]] رحیمیّه [[پروردگار]] است، او می‌باید [[منزّه]] از همه آلودگی‌ها باشد. در غیر این صورت، [[امّت]] محتاج پیامبری دیگر برای [[اصلاح]] خطاهای اوّلی خواهد بود و اگر دومی هم [[معصوم]] نباشد، [[تسلسل]] لازم می‌آید که [[باطل]] است<ref>{{عربی|انه یجب أن یکون الإمام معصوما، و یدل علیه وجهان: (احدهما) لولم یکن معصوما للزم وجوب اثبات ائمة لا نهایه لها، لکن اللازم باطل فالملزوم کذلک. بیان الملازمة: انه لولم یکن معصوما فبتقدیر صدور المعصیه عنه نفتقر الی امام آخر یؤد به علیها و یثقفه عند الاعوجاج عن سبیل الله، و الا لم یکن ملطوفا له، و هو باطل علی ما مر، و یکون الکلام فی ذلک الأمام کالکلام فیه، و یلزم التسلسل. و اما بطلان اللازم فظاهر}}، بحرانی، ابن میثم، قواعد المرام فی علم الکلام، ص۱۷۸.</ref>.<ref>[[ابن‌میثم بحرانی]] در اثبات عصمت امام چنین موضعی اتخاذ نموده است: از آنجا که امام طریق وصول عباد به رحمت رحیمیّه پروردگار است، او می‌باید منزّه از همه آلودگی‌ها باشد. در غیر این صورت، امّت محتاج امامی دیگر برای اصلاح خطاهای اوّلی خواهد بود و اگر دومی هم معصوم نباشد، تسلسل لازم می‌آید که باطل است. در نتیجه، امامت بر امّت می‌باید به شخصی معصوم ختم شود. عبارت ابن‌میثم بحرانی چنین است: {{عربی|انه يجب أن يكون الإمام معصوما، و يدل عليه وجهان: (احدهما) لولم يكن معصوما للزم وجوب اثبات ائمة لا نهایه لها، لكن اللازم باطل فالملزوم كذلك. بيان الملازمة: انه لولم يكن معصوما فبتقدير صدور المعصيه عنه نفتقر الی امام آخر یؤد به عليها و يثقفه عند الاعوجاج عن سبیل الله، و الا لم یكن ملطوفا له، و هو باطل على ما مر، و يكون الكلام في ذلك الأمام كالكلام فيه، و يلزم التسلسل. و اما بطلان اللازم فظاهر}}، قواعد المرام فی علم الکلام، ص۱۷۸.</ref>.<ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۱، ص۱۹۲-۲۰۳.</ref>
برخی از متکلمان از این برهان بر اثبات عصمت امام نیز استفاده کرده‌ و در تقریر خود از این برهان امام را محور قرار داده‌اند هر چند بر پیامبران هم صادق است. در توضیح این [[برهان]] چنین آمده است: "از آنجا که پیامبر طریق وصول عباد به [[رحمت]] رحیمیّه [[پروردگار]] است، او می‌باید [[منزّه]] از همه آلودگی‌ها باشد. در غیر این صورت، [[امّت]] محتاج پیامبری دیگر برای [[اصلاح]] خطاهای اوّلی خواهد بود و اگر دومی هم [[معصوم]] نباشد، [[تسلسل]] لازم می‌آید که [[باطل]] است<ref>{{عربی|انه یجب أن یکون الإمام معصوما، و یدل علیه وجهان: (احدهما) لولم یکن معصوما للزم وجوب اثبات ائمة لا نهایه لها، لکن اللازم باطل فالملزوم کذلک. بیان الملازمة: انه لولم یکن معصوما فبتقدیر صدور المعصیه عنه نفتقر الی امام آخر یؤد به علیها و یثقفه عند الاعوجاج عن سبیل الله، و الا لم یکن ملطوفا له، و هو باطل علی ما مر، و یکون الکلام فی ذلک الأمام کالکلام فیه، و یلزم التسلسل. و اما بطلان اللازم فظاهر}}، بحرانی، ابن میثم، قواعد المرام فی علم الکلام، ص۱۷۸.</ref>.<ref>[[ابن‌میثم بحرانی]] در اثبات عصمت امام چنین موضعی اتخاذ نموده است: از آنجا که امام طریق وصول عباد به رحمت رحیمیّه پروردگار است، او می‌باید منزّه از همه آلودگی‌ها باشد. در غیر این صورت، امّت محتاج امامی دیگر برای اصلاح خطاهای اوّلی خواهد بود و اگر دومی هم معصوم نباشد، تسلسل لازم می‌آید که باطل است. در نتیجه، امامت بر امّت می‌باید به شخصی معصوم ختم شود. عبارت ابن‌میثم بحرانی چنین است: {{عربی|انه يجب أن يكون الإمام معصوما، و يدل عليه وجهان: (احدهما) لولم يكن معصوما للزم وجوب اثبات ائمة لا نهایه لها، لكن اللازم باطل فالملزوم كذلك. بيان الملازمة: انه لولم يكن معصوما فبتقدير صدور المعصيه عنه نفتقر الی امام آخر یؤد به عليها و يثقفه عند الاعوجاج عن سبیل الله، و الا لم یكن ملطوفا له، و هو باطل على ما مر، و يكون الكلام في ذلك الأمام كالكلام فيه، و يلزم التسلسل. و اما بطلان اللازم فظاهر}}، قواعد المرام فی علم الکلام، ص۱۷۸.</ref>.<ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۱، ص۱۹۲-۲۰۳.</ref>


==== برهان لزوم هدایت بشر ====
==== دوم: برهان لزوم هدایت بشر ====
[[پیامبران]] برای [[هدایت]] و [[ارشاد]] [[مردم]] [[مبعوث]] می‌شوند، به همین دلیل، باید مردم آنها را [[باور]] داشته و به عنوان [[هادی]] بپذیرند، و برای این امر باید [[پیغمبر]] مورد [[وثوق]] و [[اطمینان]] مردم باشد، تا به حرف او گوش فرادهند و به آن عمل کنند. حال اگر پیامبر [[مرتکب گناه]] یا [[اشتباه]] شود، اعتماد مردم از او سلب می‌شود و هر چه بگوید، احتمال می‌دهند اشتباه باشد و هر کار کند، [[گمان]] می‌کنند [[گناه]] و [[انحراف]] است، در این صورت، دیگر برای وجود پیامبر حکمتی باقی نمی‌ماند، و غرض از [[ارسال رسل]] منتفی می‌شود. خلاصه اگر در [[انبیا]] عصمت نباشد، [[نقض غرض]] پیش می‌آید.
[[پیامبران]] برای [[هدایت]] و [[ارشاد]] [[مردم]] [[مبعوث]] می‌شوند، به همین دلیل، باید مردم آنها را [[باور]] داشته و به عنوان [[هادی]] بپذیرند، و برای این امر باید [[پیغمبر]] مورد [[وثوق]] و [[اطمینان]] مردم باشد، تا به حرف او گوش فرادهند و به آن عمل کنند. حال اگر پیامبر [[مرتکب گناه]] یا [[اشتباه]] شود، اعتماد مردم از او سلب می‌شود و هر چه بگوید، احتمال می‌دهند اشتباه باشد و هر کار کند، [[گمان]] می‌کنند [[گناه]] و [[انحراف]] است، در این صورت، دیگر برای وجود پیامبر حکمتی باقی نمی‌ماند، و غرض از [[ارسال رسل]] منتفی می‌شود. خلاصه اگر در [[انبیا]] عصمت نباشد، [[نقض غرض]] پیش می‌آید.


==== برهان نقض غرض ====
==== سوم: برهان نقض غرض ====
[[نصب پیامبر]] و [[جانشین]] او [[عبث]] نیست؛ بلکه [[خداوند متعال]] از این کار [[هدف]] و غرض مهمی دارد. این غرض تنها با [[عصمت]] [[حجت‌های خدا]] تأمین می‌شود و اگر [[نبی]] و [[امام]] [[معصوم]] نباشند، هدف حاصل نمی‌شود و این از [[باری تعالی]] محال است. پس نبی یا امام باید معصوم باشد.
[[نصب پیامبر]] و [[جانشین]] او [[عبث]] نیست؛ بلکه [[خداوند متعال]] از این کار [[هدف]] و غرض مهمی دارد. این غرض تنها با [[عصمت]] [[حجت‌های خدا]] تأمین می‌شود و اگر [[نبی]] و [[امام]] [[معصوم]] نباشند، هدف حاصل نمی‌شود و این از [[باری تعالی]] محال است. پس نبی یا امام باید معصوم باشد.
[[خواجه نصیرالدین طوسی]] در تجرید، در این باره می‌نویسد:
[[خواجه نصیرالدین طوسی]] در تجرید، در این باره می‌نویسد:
خط ۴۷: خط ۴۷:
عصمت در نبی [[واجب]] است تا اینکه [[اطمینان]] [[مردم]] به او حاصل شود و در نتیجه، غرض از [فرستاده شدن] او حاصل گردد.<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[عصمت از منظر فریقین (کتاب)|عصمت از منظر فریقین]]، ص ۶۳.</ref>
عصمت در نبی [[واجب]] است تا اینکه [[اطمینان]] [[مردم]] به او حاصل شود و در نتیجه، غرض از [فرستاده شدن] او حاصل گردد.<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[عصمت از منظر فریقین (کتاب)|عصمت از منظر فریقین]]، ص ۶۳.</ref>


==== [[برهان]] وجوب اطاعت از معصوم ====
==== چهارم: [[برهان]] وجوب اطاعت از معصوم ====
اگر از پیامبران [[خطا]] سرزند، [[مخالفت]] و [[انکار]] آنها [[واجب]] خواهد بود و این با [[دستور خداوند]] بر [[اطاعت]] از آنها مغایرت دارد: {{متن قرآن|أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ}}<ref>«ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.</ref>.<ref>علی شیروانی، ترجمه و شرح کشف المراد، ص۲، ص۶۷-۶۸.</ref>.<ref>[[هادی اکبری ملک‌آبادی|اکبری]] و [[رقیه یوسفی سوته|یوسفی]]، [[ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی (کتاب)| ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی]]، ص۸۰-۸۲.</ref>
اگر از پیامبران [[خطا]] سرزند، [[مخالفت]] و [[انکار]] آنها [[واجب]] خواهد بود و این با [[دستور خداوند]] بر [[اطاعت]] از آنها مغایرت دارد: {{متن قرآن|أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ}}<ref>«ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.</ref>.<ref>علی شیروانی، ترجمه و شرح کشف المراد، ص۲، ص۶۷-۶۸.</ref>.<ref>[[هادی اکبری ملک‌آبادی|اکبری]] و [[رقیه یوسفی سوته|یوسفی]]، [[ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی (کتاب)| ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی]]، ص۸۰-۸۲.</ref>


==== [[برهان حفظ شریعت]] ====
==== پنجم: [[برهان حفظ شریعت]] ====
پیامبران حافظان شریعتند، (حافظ شریعت باید معصوم باشد)، پس [[واجب]] است  معصوم باشند<ref>علی شیروانی، ترجمه و شرح کشف المراد، ج۲، ص۶۶.</ref>.<ref>[[هادی اکبری ملک‌آبادی|اکبری]] و [[رقیه یوسفی سوته|یوسفی]]، [[ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی (کتاب)| ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی]]، ص۸۰-۸۲.</ref>
پیامبران حافظان شریعتند، (حافظ شریعت باید معصوم باشد)، پس [[واجب]] است  معصوم باشند<ref>علی شیروانی، ترجمه و شرح کشف المراد، ج۲، ص۶۶.</ref>.<ref>[[هادی اکبری ملک‌آبادی|اکبری]] و [[رقیه یوسفی سوته|یوسفی]]، [[ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی (کتاب)| ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی]]، ص۸۰-۸۲.</ref>


خط ۶۱: خط ۶۱:
برخی از متکلمان از این برهان بر اثبات عصمت امام نیز استفاده کرده‌اند، تقریر آنها از این برهان در آن بحث را می‌توان در اثبات عصمت پیامبران نیز تطبیق نمود. چنانچه برخی از [[متکلمین]] در تحلیل صغرای این [[استدلال]] می‌نویسند: "هرگز نمی‌توان [[کتاب خدا]] ـ [[قرآن]] ـ را [[حافظ شرع]] دانست، چون همه [[احکام]] را به تفصیل در بر ندارد، [[اجماع]] و [اتفاق] [[امت]] بر یک مسئله نیز حافظ شرع نیست؛ زیرا هریک از امت با فرضِ نبود معصوم در بین آنها، خطاپذیرند؛ بنابراین، مجموع امت هم خطاپذیر خواهد بود. به علاوه، هیچ دلالت و نشانه‌ای از اجماع و اتفاق امت گزارش نشده است... بدین‌سان، راهی جز [[عصمت امام]] برای [[حفظ شرع]] باقی نمی‌ماند. اگر امام نیز خطاپذیر باشد، [[اطمینان]] و وثوقی برای [[عبادت خدا]] و انجام درست [[تکالیف الهی]] نخواهد بود و این با غَرَض ارسال [[دین]] و [[پیامبری]] تناقض آشکار دارد<ref>علی شیروانی، ترجمه و شرح کشف المراد، ج۲، ص۶۶.</ref>.<ref>[[هادی اکبری ملک‌آبادی|اکبری]] و [[رقیه یوسفی سوته|یوسفی]]، [[ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی (کتاب)| ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی]]، ص۸۰-۸۲.</ref>
برخی از متکلمان از این برهان بر اثبات عصمت امام نیز استفاده کرده‌اند، تقریر آنها از این برهان در آن بحث را می‌توان در اثبات عصمت پیامبران نیز تطبیق نمود. چنانچه برخی از [[متکلمین]] در تحلیل صغرای این [[استدلال]] می‌نویسند: "هرگز نمی‌توان [[کتاب خدا]] ـ [[قرآن]] ـ را [[حافظ شرع]] دانست، چون همه [[احکام]] را به تفصیل در بر ندارد، [[اجماع]] و [اتفاق] [[امت]] بر یک مسئله نیز حافظ شرع نیست؛ زیرا هریک از امت با فرضِ نبود معصوم در بین آنها، خطاپذیرند؛ بنابراین، مجموع امت هم خطاپذیر خواهد بود. به علاوه، هیچ دلالت و نشانه‌ای از اجماع و اتفاق امت گزارش نشده است... بدین‌سان، راهی جز [[عصمت امام]] برای [[حفظ شرع]] باقی نمی‌ماند. اگر امام نیز خطاپذیر باشد، [[اطمینان]] و وثوقی برای [[عبادت خدا]] و انجام درست [[تکالیف الهی]] نخواهد بود و این با غَرَض ارسال [[دین]] و [[پیامبری]] تناقض آشکار دارد<ref>علی شیروانی، ترجمه و شرح کشف المراد، ج۲، ص۶۶.</ref>.<ref>[[هادی اکبری ملک‌آبادی|اکبری]] و [[رقیه یوسفی سوته|یوسفی]]، [[ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی (کتاب)| ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی]]، ص۸۰-۸۲.</ref>


==== [[پیروی]] [[پیشوا]] از پیروانش!====
==== ششم: [[پیروی]] [[پیشوا]] از پیروانش!====
تردیدی نیست که [[نهی از منکر]] و پذیرش آن بر تمامی [[مسلمانان]] [[واجب]] است و اگر پیشوا و [[رهبر]] [[مردم]] معصوم نباشد و [[مرتکب گناه]] و خطا شود، باید او را [[نهی]] کرد و او نیز باید این نهی را بپذیرد؛ در نتیجه پیشوا خود پیرو کسانی می‌شود که باید از او پیروی کنند. و بدین ترتیب [[جایگاه امام]] و [[مأموم]] عوض می‌گردد؛ یعنی امام، مأموم و مأموم، امام می‌شود، در حالی که پیشوا برای [[امامت]] و [[پیشوایی]] [[نصب]] شده است.<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[عصمت از منظر فریقین (کتاب)|عصمت از منظر فریقین]]، ص ۷۲.</ref>
تردیدی نیست که [[نهی از منکر]] و پذیرش آن بر تمامی [[مسلمانان]] [[واجب]] است و اگر پیشوا و [[رهبر]] [[مردم]] معصوم نباشد و [[مرتکب گناه]] و خطا شود، باید او را [[نهی]] کرد و او نیز باید این نهی را بپذیرد؛ در نتیجه پیشوا خود پیرو کسانی می‌شود که باید از او پیروی کنند. و بدین ترتیب [[جایگاه امام]] و [[مأموم]] عوض می‌گردد؛ یعنی امام، مأموم و مأموم، امام می‌شود، در حالی که پیشوا برای [[امامت]] و [[پیشوایی]] [[نصب]] شده است.<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[عصمت از منظر فریقین (کتاب)|عصمت از منظر فریقین]]، ص ۷۲.</ref>


==== برهان لزوم اطمینان ====
==== هفتم: برهان لزوم اطمینان ====
پیامبران  می‌خواهند [[رضا]] و [[سخط]] ـ شریعت ـ را به ما برسانند لذا اگر خطاکار باشند ما اطمینان به این مورد نداریم، پس باید معصوم باشند<ref>علی شیروانی، ترجمه و شرح کشف المراد، ج۲، ص۶۷-۶۸.</ref>.
پیامبران  می‌خواهند [[رضا]] و [[سخط]] ـ شریعت ـ را به ما برسانند لذا اگر خطاکار باشند ما اطمینان به این مورد نداریم، پس باید معصوم باشند<ref>علی شیروانی، ترجمه و شرح کشف المراد، ج۲، ص۶۷-۶۸.</ref>.


فرق این [[برهان]] با برهان حفظ شریعت در این است که [[انسان‌ها]] باید در اینجا اطمینان کنند به رسیدن شریعت، اگر پیامبر یا امام دچار [[معصیت]] شود، مستلزم نقض غرض از نصب او خواهد بود. برخی از متکلمین در توضیح این عبارت می‌افزایند: "غرض از [[نصب]] و اقامه [[پیامبر]]، [[پیروی]] [[امت]] از او، اِمتثال [[اوامر]] او و پیروی از [[افعال]] اوست و در صورت [[خطا]] و معصیت، هیچ یک از موارد مزبور [[واجب]] نخواهد بود و این با [[نصب نبی]] منافات دارد"<ref>علی شیروانی، ترجمه و شرح کشف المراد، ج۲، ص۶۷-۶۸.</ref>.<ref>مرحوم شیخ مفید همانند اکثر [[علمای شیعه]]، قول اول ([[عصمت]] به قول مطلق) را قبوال داشته و در کتاب "تصحیح الاعتقاد" خود به [[صراحت]] این مطلب را بیان می‌کنند: {{عربی|الأنبیاء و الأئمة{{عم}} من بعدهم معصومون فی حال نبوتهم و إمامتهم من الکبائر کلها و الصغائر و العقل یجوز علیهم ترک مندوب إلیه علی غیر التعمد للتقصیر و العصیان و لا یجوز علیهم ترک مفترض إلاّ أن نبیّنا{{صل}} و الأئمة{{عم}} من بعده کانوا سالمین من ترک المندوب و المفترض قبل حال إمامتهم و بعدها}}؛ مفید، محمد بن محمد. محقق حسین درگاهی، تصحیح إعتقادات الإمامیة، ص۱۲۹. ایشان در کتاب دیگر خود، به سه محذور برای عدم [[عصمت امام]] اشاره می‌کند: اوّل آنکه [[امّت]] محتاج امامی دیگر برای [[اصلاح]] خطای امام می‌شود تا درست از نادرست تفکیک گردد؛ دوم، [[ضرورت]] برخورد امّت با امام از باب [[امر به معروف و نهی از منکر]] است که در این صورت، او دیگر جایگاهی برای ارشاد و اصلاح در میان [[مردم]] ندارد و سوم، از بین رفتن اصل [[قاعده لطف]] در [[ضرورت امامت]] است؛ از آن جهت که امام باید [[حافظ شریعت]] [[الهی]] باشد و با عدم عصمت، وی [[قادر]] نیست این [[مسئولیت]] را انجام دهد": {{عربی|یشترط العصمة فی الإمام کما تشترط فی النبی. فإن قیل: ما الدلیل علی ان الإمام یجب ان یکون معصوماً؟ فالجواب: الدلیل علی ذلک من وجوه: الأول: انه لو جاز علیه الخطأ لافتقر إلی امام آخر یسدده وننقل الکلام إلیه ویتسلسل أو یثبت المطلوب. الثانی: انه لو فعل الخطیئة فاما ان یجب الانکار علیه أو لا فان وجب الانکار علیه سقط محله من القلوب ولم یتبع والغرض من نصبه اتباعه. وان لم یجب الانکار علیه سقط وجوب النهی عن المنکر وهو باطل. الثالث: انه حافظ للشرع فلو لم یکن معصوما لم یؤمن علیه الزیادة فیه والنقصان منه}}، شیخ المفید، النکت الاعتقادیه، ص۴۰. بعد از [[شیخ مفید]]، [[شاگرد]] ایشان سید مرتضی علم الهدی، در توضیح بیانات استادش می‌گوید: "پس از [[پذیرفتن]] آنکه [[وصیّ رسول خدا]]{{صل}} در امر [[هدایت]] و [[حفاظت از دین]] جایگزین اوست، [[عقل]] به عنوان امری [[بدیهی]] به عصمت امام [[حکم]] می‌کند". ایشان سپس ادلّه خود را به این ترتیب بیان می‌نماید: {{عربی|قد ثبت أنه حافظ الشرع و حجه فیه و أن الأمر ربما انتهی فی الشریعة أو بعضها الی أن یکون هو المؤدی لها عن النبی و من کان بهذه الصفة فلا بدّ عندنا و عند محصّلی خصومنا من وجوب عصمته و کیف یحفظ الشرع بمن لیس بمعصوم أو یثق بأداء من لیس بمأمون}}. الذخیره فی علم الکلام، ص۴۳۲. ماحصل بیان [[سید مرتضی]]، در ادامه همان بیانات استادش است؛ به این ترتیب که [[امام]] [[حافظ شریعت اسلام]] و [[حجّت الهی]] بر خلایق است؛ او همچنین [[مبین]] [[امور دینی]] از طرف آخرین [[رسول خدا]]{{صل}} است و چگونه ممکن است کسی که چنین مسؤلیّت خطیری برعهده دارد، [[معصوم]] نباشد.</ref>.<ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۱، ص۱۹۲-۲۰۳؛ [[هادی اکبری ملک‌آبادی|اکبری]] و [[رقیه یوسفی سوته|یوسفی]]، [[ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی (کتاب)| ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی]]، ص۸۰-۸۲.</ref>
فرق این [[برهان]] با برهان حفظ شریعت در این است که [[انسان‌ها]] باید در اینجا اطمینان کنند به رسیدن شریعت، اگر پیامبر یا امام دچار [[معصیت]] شود، مستلزم نقض غرض از نصب او خواهد بود. برخی از متکلمین در توضیح این عبارت می‌افزایند: "غرض از [[نصب]] و اقامه [[پیامبر]]، [[پیروی]] [[امت]] از او، اِمتثال [[اوامر]] او و پیروی از [[افعال]] اوست و در صورت [[خطا]] و معصیت، هیچ یک از موارد مزبور [[واجب]] نخواهد بود و این با [[نصب نبی]] منافات دارد"<ref>علی شیروانی، ترجمه و شرح کشف المراد، ج۲، ص۶۷-۶۸.</ref>.<ref>مرحوم شیخ مفید همانند اکثر [[علمای شیعه]]، قول اول ([[عصمت]] به قول مطلق) را قبوال داشته و در کتاب "تصحیح الاعتقاد" خود به [[صراحت]] این مطلب را بیان می‌کنند: {{عربی|الأنبیاء و الأئمة{{عم}} من بعدهم معصومون فی حال نبوتهم و إمامتهم من الکبائر کلها و الصغائر و العقل یجوز علیهم ترک مندوب إلیه علی غیر التعمد للتقصیر و العصیان و لا یجوز علیهم ترک مفترض إلاّ أن نبیّنا{{صل}} و الأئمة{{عم}} من بعده کانوا سالمین من ترک المندوب و المفترض قبل حال إمامتهم و بعدها}}؛ مفید، محمد بن محمد. محقق حسین درگاهی، تصحیح إعتقادات الإمامیة، ص۱۲۹. ایشان در کتاب دیگر خود، به سه محذور برای عدم [[عصمت امام]] اشاره می‌کند: اوّل آنکه [[امّت]] محتاج امامی دیگر برای [[اصلاح]] خطای امام می‌شود تا درست از نادرست تفکیک گردد؛ دوم، [[ضرورت]] برخورد امّت با امام از باب [[امر به معروف و نهی از منکر]] است که در این صورت، او دیگر جایگاهی برای ارشاد و اصلاح در میان [[مردم]] ندارد و سوم، از بین رفتن اصل [[قاعده لطف]] در [[ضرورت امامت]] است؛ از آن جهت که امام باید [[حافظ شریعت]] [[الهی]] باشد و با عدم عصمت، وی [[قادر]] نیست این [[مسئولیت]] را انجام دهد": {{عربی|یشترط العصمة فی الإمام کما تشترط فی النبی. فإن قیل: ما الدلیل علی ان الإمام یجب ان یکون معصوماً؟ فالجواب: الدلیل علی ذلک من وجوه: الأول: انه لو جاز علیه الخطأ لافتقر إلی امام آخر یسدده وننقل الکلام إلیه ویتسلسل أو یثبت المطلوب. الثانی: انه لو فعل الخطیئة فاما ان یجب الانکار علیه أو لا فان وجب الانکار علیه سقط محله من القلوب ولم یتبع والغرض من نصبه اتباعه. وان لم یجب الانکار علیه سقط وجوب النهی عن المنکر وهو باطل. الثالث: انه حافظ للشرع فلو لم یکن معصوما لم یؤمن علیه الزیادة فیه والنقصان منه}}، شیخ المفید، النکت الاعتقادیه، ص۴۰. بعد از [[شیخ مفید]]، [[شاگرد]] ایشان سید مرتضی علم الهدی، در توضیح بیانات استادش می‌گوید: "پس از [[پذیرفتن]] آنکه [[وصیّ رسول خدا]]{{صل}} در امر [[هدایت]] و [[حفاظت از دین]] جایگزین اوست، [[عقل]] به عنوان امری [[بدیهی]] به عصمت امام [[حکم]] می‌کند". ایشان سپس ادلّه خود را به این ترتیب بیان می‌نماید: {{عربی|قد ثبت أنه حافظ الشرع و حجه فیه و أن الأمر ربما انتهی فی الشریعة أو بعضها الی أن یکون هو المؤدی لها عن النبی و من کان بهذه الصفة فلا بدّ عندنا و عند محصّلی خصومنا من وجوب عصمته و کیف یحفظ الشرع بمن لیس بمعصوم أو یثق بأداء من لیس بمأمون}}. الذخیره فی علم الکلام، ص۴۳۲. ماحصل بیان [[سید مرتضی]]، در ادامه همان بیانات استادش است؛ به این ترتیب که [[امام]] [[حافظ شریعت اسلام]] و [[حجّت الهی]] بر خلایق است؛ او همچنین [[مبین]] [[امور دینی]] از طرف آخرین [[رسول خدا]]{{صل}} است و چگونه ممکن است کسی که چنین مسؤلیّت خطیری برعهده دارد، [[معصوم]] نباشد.</ref>.<ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۱، ص۱۹۲-۲۰۳؛ [[هادی اکبری ملک‌آبادی|اکبری]] و [[رقیه یوسفی سوته|یوسفی]]، [[ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی (کتاب)| ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی]]، ص۸۰-۸۲.</ref>


==== [[برهان لطف]] ====
==== هشتم: [[برهان لطف]] ====
چنان‌که وجود پیامبران [[لطف]] است، عصمت آنها نیز لطف است. بلکه لطف بودن متحقّق نشود مگر به عصمت؛ زیرا پیامبران غیر معصوم، از حیف و میل که موجب وقوع خلل و فتن در امر [[دین]] و [[دنیا]] شود مصون نیستند و این لامحاله منافی‌ لطف است. ایضاً غرض از نصب پیامبران حصول [[اطاعت]] و [[انقیاد]] است و هرگاه [[معصوم]] نباشند و [[خطا]] و [[معصیت]] بر آنها روا باشد، اطاعتشان واجب نیست، بلکه مخالفتشان واجب بوده و این مناقض لطف و غرض [[نبوت]] است<ref>سرمایه ایمان در اصول اعتقادات، ص۱۱۵.</ref>.<ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۱، ص۱۹۲-۲۰۳.</ref>
چنان‌که وجود پیامبران [[لطف]] است، عصمت آنها نیز لطف است. بلکه لطف بودن متحقّق نشود مگر به عصمت؛ زیرا پیامبران غیر معصوم، از حیف و میل که موجب وقوع خلل و فتن در امر [[دین]] و [[دنیا]] شود مصون نیستند و این لامحاله منافی‌ لطف است. ایضاً غرض از نصب پیامبران حصول [[اطاعت]] و [[انقیاد]] است و هرگاه [[معصوم]] نباشند و [[خطا]] و [[معصیت]] بر آنها روا باشد، اطاعتشان واجب نیست، بلکه مخالفتشان واجب بوده و این مناقض لطف و غرض [[نبوت]] است<ref>سرمایه ایمان در اصول اعتقادات، ص۱۱۵.</ref>.<ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۱، ص۱۹۲-۲۰۳.</ref>


==== تلازم [[عصمت وحی]] با [[عصمت پیامبر]] ====
==== نهم: تلازم [[عصمت وحی]] با [[عصمت پیامبر]] ====
عده ای معتقدند همانطور که وجود پیدا کردن [[انسان‌ها]] [[امر تکوینی]] است، [[هدایت]] آنها هم امر [[تکوینی]] است، بنابراین باید وسیله [[هدایت]] که همان [[وحی]] است [[تکوینی]] باشد، یعنی هیچگونه خلل و خطایی در آن وجود نداشته باشد و لازمۀ [[عصمت]] [[وحی الهی]] به معنای [[عصمت پیامبران]] نیز هست چراکه اگر [[پیامبران]] [[معصوم]] نباشند [[خطا]] و [[اشتباه]] آنان به سبب اینکه حامل و مبلغ [[وحی الهی]] هستند موجب می‌‌شود [[عصمت وحی]] نیز زیر سوال برود<ref>ر. ک: [[رحمت‌الله احمدی|احمدی، رحمت‌الله]]، [[پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبایی (کتاب)|پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبایی]]، ص ۲۱۱ و ۲۱۲. </ref>.  
عده ای معتقدند همانطور که وجود پیدا کردن [[انسان‌ها]] [[امر تکوینی]] است، [[هدایت]] آنها هم امر [[تکوینی]] است، بنابراین باید وسیله [[هدایت]] که همان [[وحی]] است [[تکوینی]] باشد، یعنی هیچگونه خلل و خطایی در آن وجود نداشته باشد و لازمۀ [[عصمت]] [[وحی الهی]] به معنای [[عصمت پیامبران]] نیز هست چراکه اگر [[پیامبران]] [[معصوم]] نباشند [[خطا]] و [[اشتباه]] آنان به سبب اینکه حامل و مبلغ [[وحی الهی]] هستند موجب می‌‌شود [[عصمت وحی]] نیز زیر سوال برود<ref>ر. ک: [[رحمت‌الله احمدی|احمدی، رحمت‌الله]]، [[پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبایی (کتاب)|پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبایی]]، ص ۲۱۱ و ۲۱۲. </ref>.  


==== ضعیف الاراده نبودن پیامبران ====
==== دهم: ضعیف الاراده نبودن پیامبران ====
عدم [[عصمت پیامبران]] مساوی با [[ضعف]] وجودی آنان است: [[گناه]] کردن هر [[انسانی]]، زاییدۀ [[ضعف]] وجودی اوست، چراکه تمام قوای [[نفسانی]]، [[مطیع]] و تابع عقلند و [[عقل]] به هیچ عنوان ارادۀ [[گناه]] و [[معصیت]] را بر قوای [[نفسانی]] صادر نمی‌کند. بنابراین اگر شخصی دچار [[گناه]] و [[معصیت]] شد یعنی از نظر [[عقلی]] فردی ضعیف و ناقص است، با این وجود آیا می‌‌توان قائل شد [[پیامبران]] [[معصوم]] نیستند و آلودۀ به [[گناه]] می‌‌شوند<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[کلام تطبیقی (کتاب)|کلام تطبیقی]]، ص ۱۰۰. </ref>.
عدم [[عصمت پیامبران]] مساوی با [[ضعف]] وجودی آنان است: [[گناه]] کردن هر [[انسانی]]، زاییدۀ [[ضعف]] وجودی اوست، چراکه تمام قوای [[نفسانی]]، [[مطیع]] و تابع عقلند و [[عقل]] به هیچ عنوان ارادۀ [[گناه]] و [[معصیت]] را بر قوای [[نفسانی]] صادر نمی‌کند. بنابراین اگر شخصی دچار [[گناه]] و [[معصیت]] شد یعنی از نظر [[عقلی]] فردی ضعیف و ناقص است، با این وجود آیا می‌‌توان قائل شد [[پیامبران]] [[معصوم]] نیستند و آلودۀ به [[گناه]] می‌‌شوند<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[کلام تطبیقی (کتاب)|کلام تطبیقی]]، ص ۱۰۰. </ref>.


۲۱۸٬۱۴۸

ویرایش