پرش به محتوا

ربیع بن زیاد حارثی: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۵۳: خط ۵۳:
[[ربیع]] با وجود [[تواضع]] و [[فروتنی]]، مردی [[شجاع]] و [[دلاور]] بود لذا [[ابوموسی اشعری]] در سال ۱۷ [[هجری]] در زمان [[حکومت]] [[عمر بن خطاب]] او را به [[سرپرستی]] لشکری به مناذر<ref>مناذر، از بلاد عربی و پایتخت آن شهر «حیره» محل سکونت قبیله «بنو لحم» بوده است</ref> فرستاد و او آنجا را [[فتح]] کرد و برادرش [[مهاجر بن زیاد]] در آن [[جنگ]] کشته شد. بعد از استقرار [[حکومت معاویه]]، وی به استانداری سیستان [[منصوب]] شد در آنجا هم بر مغول‌ها و افغانستان غالب شد و آنجا را فتح نمود. وقتی [[مغیره]] از [[دنیا]] رفت و [[زیاد]] [[حاکم کوفه]] و بصره گردید، [[ربیع]] از سیستان معزول و به استانداری [[خراسان]] [[منصوب]] گردید<ref>اسد الغابه، ج۲، ص۱۶۴.</ref>.
[[ربیع]] با وجود [[تواضع]] و [[فروتنی]]، مردی [[شجاع]] و [[دلاور]] بود لذا [[ابوموسی اشعری]] در سال ۱۷ [[هجری]] در زمان [[حکومت]] [[عمر بن خطاب]] او را به [[سرپرستی]] لشکری به مناذر<ref>مناذر، از بلاد عربی و پایتخت آن شهر «حیره» محل سکونت قبیله «بنو لحم» بوده است</ref> فرستاد و او آنجا را [[فتح]] کرد و برادرش [[مهاجر بن زیاد]] در آن [[جنگ]] کشته شد. بعد از استقرار [[حکومت معاویه]]، وی به استانداری سیستان [[منصوب]] شد در آنجا هم بر مغول‌ها و افغانستان غالب شد و آنجا را فتح نمود. وقتی [[مغیره]] از [[دنیا]] رفت و [[زیاد]] [[حاکم کوفه]] و بصره گردید، [[ربیع]] از سیستان معزول و به استانداری [[خراسان]] [[منصوب]] گردید<ref>اسد الغابه، ج۲، ص۱۶۴.</ref>.


او نزد [[عمر]] [[نفوذ]] کلمه داشت و توجه او را به سوی خود جلب کرد. [[ربیع]] با اینکه دارای [[قدرت]] و [[شوکت]] بود، اما مردی با گذشت بود. روزی شخصی نزد او آمد و گفت: ای [[ابو عبدالرحمان]]، فلانی [[غیبت]] تو را می‌کرد و در آرزوی نابودی تو بود! [[ربیع]] در پاسخ گفت: "به [[خدا]] [[سوگند]]، [[کینه]] و [[دشمنی]] کسی را دارم که به او [[دستور]] داده [[غیبت]] مرا بکند". مرد گفت: چه کسی به او گفته است؟ [[ربیع]] گفت: [[شیطان]] که [[دشمن]] خداست او را فریفته تا [[گناه]] و [[نافرمانی خدا]] کند و خواسته من هم همین است که بر [[شیطان]] [[خشم]] گیرم و او را مکافات نمایم.
او نزد [[عمر]] [[نفوذ]] کلمه داشت و توجه او را به سوی خود جلب کرد. [[ربیع]] با اینکه دارای [[قدرت]] و [[شوکت]] بود، اما مردی با گذشت بود. روزی شخصی نزد او آمد و گفت: ای [[ابو عبدالرحمان]]، فلانی [[غیبت]] تو را می‌کرد و در آرزوی نابودی تو بود! [[ربیع]] در پاسخ گفت: «به [[خدا]] [[سوگند]]، [[کینه]] و [[دشمنی]] کسی را دارم که به او [[دستور]] داده [[غیبت]] مرا بکند». مرد گفت: چه کسی به او گفته است؟ [[ربیع]] گفت: [[شیطان]] که [[دشمن]] خداست او را فریفته تا [[گناه]] و [[نافرمانی خدا]] کند و خواسته من هم همین است که بر [[شیطان]] [[خشم]] گیرم و او را مکافات نمایم.
[[ربیع]] در پایان گفت: "به [[خدا]] قسم چیزی که او ([[شیطان]]) [[دوست]] دارد به او نمی‌دهم، [[خداوند]] ما و او را بیامرزد"<ref>شرح ابن ابی الحدید، ج۱۰، ص۱۵۸.</ref>.<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۱ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۱، ص۵۱۷-۵۱۸.</ref>
[[ربیع]] در پایان گفت: «به [[خدا]] قسم چیزی که او ([[شیطان]]) [[دوست]] دارد به او نمی‌دهم، [[خداوند]] ما و او را بیامرزد»<ref>شرح ابن ابی الحدید، ج۱۰، ص۱۵۸.</ref>.<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۱ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۱، ص۵۱۷-۵۱۸.</ref>


== [[ربیع]] و [[نفوذ]] در [[مدیریت]] [[خلیفه دوم]] ==
== [[ربیع]] و [[نفوذ]] در [[مدیریت]] [[خلیفه دوم]] ==
۲۴٬۴۳۰

ویرایش