پرش به محتوا

ابوعبدالله جدلی: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - '[[رده:قبیله ' به '[[رده:')
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۵۲: خط ۵۲:
در نام وی که از مخضرمین است، [[اختلاف]] اندکی وجود دارد. بیشتر، نام و [[نسب]] وی را [[عبدة بن عبد بن عبدالله بن ابی عمر]] نوشته‌اند که در انتساب به [[قبیله]] خود جَدِیلَه، به وی جَدَلی می‌گویند<ref>برای اطلاع از نسب کامل وی ر. ک: ابن سعد، ج۶، ص۲۴۸؛ طبری، ج۱۱، ص۶۶۶؛ ابن ماکولا، ج۱، ص۱۶۸.</ref>.
در نام وی که از مخضرمین است، [[اختلاف]] اندکی وجود دارد. بیشتر، نام و [[نسب]] وی را [[عبدة بن عبد بن عبدالله بن ابی عمر]] نوشته‌اند که در انتساب به [[قبیله]] خود جَدِیلَه، به وی جَدَلی می‌گویند<ref>برای اطلاع از نسب کامل وی ر. ک: ابن سعد، ج۶، ص۲۴۸؛ طبری، ج۱۱، ص۶۶۶؛ ابن ماکولا، ج۱، ص۱۶۸.</ref>.


افزون بر آنچه درباره نامش گذشت، او را [[عبده]]<ref>ابن سعد، ج۶، ص۲۴۸؛ طبری، ج۱۱، ص۶۶۴.</ref> [[عبید]]<ref>طوسی، ص۷۱؛ ابن داوود حلی، ص۱۲۶.</ref> عبدالرحمان<ref>خلیفة بن خیاط، ص۲۴۱؛ بخاری، ج۵، ص۳۱۹.</ref> و [[معبد]]<ref>طبرانی، ج۱۹، ص۳۵۹.</ref> نیز گفته‌اند. شرح حال نگاران دیگر، هر کدام یکی از این موارد را ترجیح داده‌اند، ولی بیشتر از وی با نام "عبد" یاد کرده و باقی موارد را با واژه "قیل" آورده‌اند<ref>مزی، ج۳۴، ص۲۴؛ ابن حجر، تهذیب، ج۱۲، ص۱۶۵.</ref>. ابن ماکولا<ref>ابن ماکولا، ج۱، ص۱۶۸.</ref> و برخی دیگر<ref> بلاذری، ج۱۳، ص۲۷۰.</ref>، [[کنیه]] وی را همان اسمش دانسته‌اند. [[شعبی]] گفته است که ابوعبدالله جدلی، [[بنده]] [[ازد]] بود (عبدالأزد) اما ادعای انتساب به قبیله [[جدیلة بن عدوان]] می‌کرد. این ادعا که مورد [[اختلاف]] بود، نزد عمر مطرح شد. عمر در این باره از قبیله عدوان پرسید و آنان وی را دارای نسب بالا و [[برتر]] در میان خود دانستند. عمر نیز [[ابوعبدالله]] را از آنان دانست<ref>ابن شبه، ج۳، ص۱۰۶۵.</ref>.
افزون بر آنچه درباره نامش گذشت، او را [[عبده]]<ref>ابن سعد، ج۶، ص۲۴۸؛ طبری، ج۱۱، ص۶۶۴.</ref> [[عبید]]<ref>طوسی، ص۷۱؛ ابن داوود حلی، ص۱۲۶.</ref> عبدالرحمان<ref>خلیفة بن خیاط، ص۲۴۱؛ بخاری، ج۵، ص۳۱۹.</ref> و [[معبد]]<ref>طبرانی، ج۱۹، ص۳۵۹.</ref> نیز گفته‌اند. شرح حال نگاران دیگر، هر کدام یکی از این موارد را ترجیح داده‌اند، ولی بیشتر از وی با نام «عبد» یاد کرده و باقی موارد را با واژه «قیل» آورده‌اند<ref>مزی، ج۳۴، ص۲۴؛ ابن حجر، تهذیب، ج۱۲، ص۱۶۵.</ref>. ابن ماکولا<ref>ابن ماکولا، ج۱، ص۱۶۸.</ref> و برخی دیگر<ref> بلاذری، ج۱۳، ص۲۷۰.</ref>، [[کنیه]] وی را همان اسمش دانسته‌اند. [[شعبی]] گفته است که ابوعبدالله جدلی، [[بنده]] [[ازد]] بود (عبدالأزد) اما ادعای انتساب به قبیله [[جدیلة بن عدوان]] می‌کرد. این ادعا که مورد [[اختلاف]] بود، نزد عمر مطرح شد. عمر در این باره از قبیله عدوان پرسید و آنان وی را دارای نسب بالا و [[برتر]] در میان خود دانستند. عمر نیز [[ابوعبدالله]] را از آنان دانست<ref>ابن شبه، ج۳، ص۱۰۶۵.</ref>.


در اینکه وی [[صحابی]] نیست، تردیدی وجود ندارد. [[ابن سعد]]<ref>ابن سعد، ج۶، ص۲۴۸.</ref> شرح حال وی را در طبقه اول [[تابعان]] [[کوفه]] آورده که از [[امام علی]] {{ع}} [[روایت]] می‌کنند؛ همانگونه که شرح حال نگاران دیگر چنین کرده‌اند<ref>خلیفة بن خیاط، ص۲۴۱.</ref>. [[ابن حجر]]<ref>الاصابه، ج۷، ص۲۴۸.</ref> نیز در بخش سوم - مخضرمین - به وی اشاره کرده است.
در اینکه وی [[صحابی]] نیست، تردیدی وجود ندارد. [[ابن سعد]]<ref>ابن سعد، ج۶، ص۲۴۸.</ref> شرح حال وی را در طبقه اول [[تابعان]] [[کوفه]] آورده که از [[امام علی]] {{ع}} [[روایت]] می‌کنند؛ همانگونه که شرح حال نگاران دیگر چنین کرده‌اند<ref>خلیفة بن خیاط، ص۲۴۱.</ref>. [[ابن حجر]]<ref>الاصابه، ج۷، ص۲۴۸.</ref> نیز در بخش سوم - مخضرمین - به وی اشاره کرده است.


او [[شیعه]] و از [[اصحاب امام علی]] {{ع}} بود<ref>طوسی، رجال، ص۷۱.</ref>. بر اساس منابع دیگر، وی از [[اصحاب خاص]] و [[مقرب]] نزد آن [[حضرت]] بود<ref>مفید، ص۷.</ref>، ابن سعد<ref>ابن سعد، ج۶، ص۲۴۸.</ref> با وصف "شدید التشیع" از او یاد کرده و [[ابن قتیبه]]<ref>ابن قتیبه، ص۶۲۴.</ref> وی را از [[غالیان]] رافضه دانسته است. [[ذهبی]]<ref>ذهبی، ج۴، ص۵۴۴.</ref> هم وی را "[[شیعی]] بغیض" شیعه‌ای تندرو، معرفی کرده است.
او [[شیعه]] و از [[اصحاب امام علی]] {{ع}} بود<ref>طوسی، رجال، ص۷۱.</ref>. بر اساس منابع دیگر، وی از [[اصحاب خاص]] و [[مقرب]] نزد آن [[حضرت]] بود<ref>مفید، ص۷.</ref>، ابن سعد<ref>ابن سعد، ج۶، ص۲۴۸.</ref> با وصف «شدید التشیع» از او یاد کرده و [[ابن قتیبه]]<ref>ابن قتیبه، ص۶۲۴.</ref> وی را از [[غالیان]] رافضه دانسته است. [[ذهبی]]<ref>ذهبی، ج۴، ص۵۴۴.</ref> هم وی را «[[شیعی]] بغیض» شیعه‌ای تندرو، معرفی کرده است.


او در حوادث دوره پس از [[رسول خدا]] {{صل}} نقشی فعال داشت. در [[شورش]] بر [[ضد]] [[عثمان]]، در حضور وی بر او انتقادهایی کرد که موجب [[خشم]] عثمان شد<ref>ابن شبه، ج۳، ص۱۰۶۵.</ref>. او با [[امام علی]] {{ع}} رابطی نزدیک داشت. وی گزارش می‌کند پس از [[قتل عثمان]]، [[عایشه]] را از رفتن به [[بصره]] منصرف کرده است، ولی [[طلحه]] دوباره توانسته وی را به [[همراهی]] [[راضی]] کند<ref>کوفی، ج۲، ص۳۴۵؛ قاضی نعمان، ج۱، ص۴۰۳.</ref>. ابوعبدالله جدلی [[شاهد]] ضربت خوردن امام علی {{ع}} در [[مسجد کوفه]] و [[وصیت]] آن [[حضرت]] به [[امام حسن]] {{ع}} بود و نقل می‌کرد هنگام حمل [[پیکر امام]] برای [[دفن]]، جلو [[تابوت]]، خود پیش می‌رفت<ref>باعونی، ج۲، ص۱۱۳.</ref>.
او در حوادث دوره پس از [[رسول خدا]] {{صل}} نقشی فعال داشت. در [[شورش]] بر [[ضد]] [[عثمان]]، در حضور وی بر او انتقادهایی کرد که موجب [[خشم]] عثمان شد<ref>ابن شبه، ج۳، ص۱۰۶۵.</ref>. او با [[امام علی]] {{ع}} رابطی نزدیک داشت. وی گزارش می‌کند پس از [[قتل عثمان]]، [[عایشه]] را از رفتن به [[بصره]] منصرف کرده است، ولی [[طلحه]] دوباره توانسته وی را به [[همراهی]] [[راضی]] کند<ref>کوفی، ج۲، ص۳۴۵؛ قاضی نعمان، ج۱، ص۴۰۳.</ref>. ابوعبدالله جدلی [[شاهد]] ضربت خوردن امام علی {{ع}} در [[مسجد کوفه]] و [[وصیت]] آن [[حضرت]] به [[امام حسن]] {{ع}} بود و نقل می‌کرد هنگام حمل [[پیکر امام]] برای [[دفن]]، جلو [[تابوت]]، خود پیش می‌رفت<ref>باعونی، ج۲، ص۱۱۳.</ref>.


از وی [[اخبار]] و [[احادیث]] قابل توجهی درباره امام علی {{ع}} نقل می‌شود؛ چنان که گزارش‌هایی از [[کتمان]] [[فضائل اهل بیت]] از سوی عایشه نقل کرده است<ref>قاضی نعمان، ج۲، ص۳۳۸.</ref>. وی گزارشی از [[شجاعت امام علی]] {{ع}} که مربوط به کندن در [[خیبر]] است، از خود [[امام]] نقل می‌کند<ref>ابن حمزه، ص۲۵۸.</ref>. [[روایت]] دیگر وی، درباره "[[دابه الأرض]]" است که مصداق آن، [[حضرت علی]] {{ع}} معرفی می‌شود<ref>ابن‌شهرآشوب، ج۲، ص۲۹۷.</ref>. امام علی {{ع}} همچنین برای وی، واژه "[[حسنه]]" را در [[آیه]] {{متن قرآن|مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَيْرٌ مِنْهَا وَهُمْ مِنْ فَزَعٍ يَوْمَئِذٍ آمِنُونَ}}<ref>«آنان که کار نیک آورند (پاداشی) بهتر از آن خواهند داشت و آنان در آن روز از هر بیمی در امانند» سوره نمل، آیه ۸۹.</ref>، {{متن قرآن|وَمَنْ جَاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَكُبَّتْ وُجُوهُهُمْ فِي النَّارِ}}<ref>«و کسانی که کار بد آورند (با) چهره‌هایشان در آتش افکنده می‌شوند؛ آیا جز (برای) آنچه انجام می‌دادید کیفر داده می‌شوید؟» سوره نمل، آیه ۹۰.</ref> به [[شناخت]] [[ولایت ائمه]] و [[دوست داشتن]] ایشان، و سینه را [[انکار]] [[ولایت]] و [[بغض]] [[ائمه]] [[تفسیر]] کرده است<ref>کلینی، ج۱، ص۱۸۵؛ برقی، ج۱، ص۱۵۰؛ فرات کوفی، ص۳۱۲؛ قاضی نعمانی، ج۳، ص۲۴۲.</ref>. او از [[ام سلمه]] نقل می‌کند که [[ناسزا]] به [[امام علی]] {{ع}} را چون ناسزا به [[رسول خدا]] {{صل}} می‌دانست<ref>ابن ابی شیبه، ج۷، ص۵۰۳؛ حاکم، ج۳، ص۱۲۱.</ref>؛ چنان که از [[ابوذر]] [[روایت]] می‌کند [[منافقان]] را با [[بغض]] [[علی]] {{ع}} می‌شناخت<ref>حاکم، ج۳، ص۱۲۹.</ref>. با وجود این [[روایات]] که بر مواضع وی دلالت می‌کند، او نقل کرده که پشت سر امام علی {{ع}} [[نماز]] می‌خوانده که شنیده آن [[حضرت]] پس از اتمام [[سوره حمد]]، "آمین" گفته است<ref>سهمی، ص۲۱۴.</ref> که با [[عقاید شیعه]] سازگار نیست. این خبر به احتمال، با خبر دیگری که [[بلاذری]]<ref>بلاذری، ج۶، ص۴۴۸.</ref> گزارش کرده آمیخته و [[اشتباه]] شده است. بر اساس این خبر، ابوعبدالله جدلی پس از [[حمد]] چنین می‌گفته است: {{متن قرآن|َ وَكَفَى بِرَبِّكَ هَادِيًا وَنَصِيرًا}}<ref>«و بدین‌گونه برای هر پیامبری دشمنی از گناهکاران نهادیم و پروردگارت (تو را) رهنما و یاور بس» سوره فرقان، آیه ۳۱.</ref>.
از وی [[اخبار]] و [[احادیث]] قابل توجهی درباره امام علی {{ع}} نقل می‌شود؛ چنان که گزارش‌هایی از [[کتمان]] [[فضائل اهل بیت]] از سوی عایشه نقل کرده است<ref>قاضی نعمان، ج۲، ص۳۳۸.</ref>. وی گزارشی از [[شجاعت امام علی]] {{ع}} که مربوط به کندن در [[خیبر]] است، از خود [[امام]] نقل می‌کند<ref>ابن حمزه، ص۲۵۸.</ref>. [[روایت]] دیگر وی، درباره «[[دابه الأرض]]» است که مصداق آن، [[حضرت علی]] {{ع}} معرفی می‌شود<ref>ابن‌شهرآشوب، ج۲، ص۲۹۷.</ref>. امام علی {{ع}} همچنین برای وی، واژه «[[حسنه]]» را در [[آیه]] {{متن قرآن|مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَيْرٌ مِنْهَا وَهُمْ مِنْ فَزَعٍ يَوْمَئِذٍ آمِنُونَ}}<ref>«آنان که کار نیک آورند (پاداشی) بهتر از آن خواهند داشت و آنان در آن روز از هر بیمی در امانند» سوره نمل، آیه ۸۹.</ref>، {{متن قرآن|وَمَنْ جَاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَكُبَّتْ وُجُوهُهُمْ فِي النَّارِ}}<ref>«و کسانی که کار بد آورند (با) چهره‌هایشان در آتش افکنده می‌شوند؛ آیا جز (برای) آنچه انجام می‌دادید کیفر داده می‌شوید؟» سوره نمل، آیه ۹۰.</ref> به [[شناخت]] [[ولایت ائمه]] و [[دوست داشتن]] ایشان، و سینه را [[انکار]] [[ولایت]] و [[بغض]] [[ائمه]] [[تفسیر]] کرده است<ref>کلینی، ج۱، ص۱۸۵؛ برقی، ج۱، ص۱۵۰؛ فرات کوفی، ص۳۱۲؛ قاضی نعمانی، ج۳، ص۲۴۲.</ref>. او از [[ام سلمه]] نقل می‌کند که [[ناسزا]] به [[امام علی]] {{ع}} را چون ناسزا به [[رسول خدا]] {{صل}} می‌دانست<ref>ابن ابی شیبه، ج۷، ص۵۰۳؛ حاکم، ج۳، ص۱۲۱.</ref>؛ چنان که از [[ابوذر]] [[روایت]] می‌کند [[منافقان]] را با [[بغض]] [[علی]] {{ع}} می‌شناخت<ref>حاکم، ج۳، ص۱۲۹.</ref>. با وجود این [[روایات]] که بر مواضع وی دلالت می‌کند، او نقل کرده که پشت سر امام علی {{ع}} [[نماز]] می‌خوانده که شنیده آن [[حضرت]] پس از اتمام [[سوره حمد]]، «آمین» گفته است<ref>سهمی، ص۲۱۴.</ref> که با [[عقاید شیعه]] سازگار نیست. این خبر به احتمال، با خبر دیگری که [[بلاذری]]<ref>بلاذری، ج۶، ص۴۴۸.</ref> گزارش کرده آمیخته و [[اشتباه]] شده است. بر اساس این خبر، ابوعبدالله جدلی پس از [[حمد]] چنین می‌گفته است: {{متن قرآن|َ وَكَفَى بِرَبِّكَ هَادِيًا وَنَصِيرًا}}<ref>«و بدین‌گونه برای هر پیامبری دشمنی از گناهکاران نهادیم و پروردگارت (تو را) رهنما و یاور بس» سوره فرقان، آیه ۳۱.</ref>.


وی در [[قیام کربلا]]، از طرف [[کوفیان]] همراه وفدی [[خدمت]] [[امام حسین]] {{ع}} در [[مکه]] رسید تا آن حضرت را برای حضور در [[کوفه]] [[دعوت]] کند<ref>ابوالفرج اصفهانی، ص۶۳؛ ابن نما، ص۱۵.</ref>؛ هر چند پیش از آن، امام علی {{ع}} برای وی [[پیش بینی]] کرده بود که [[مردم]]، امام حسین {{ع}} را [[یاری]] نخواهند کرد<ref>ابن قولویه، ص۱۴۹؛ طوسی، اختیار، ج۱، ص۳۰۷.</ref>. او همچنین در [[قیام مختار]]، وی را [[همراهی]] کرد و [[ریاست]] [[شرطه]] مختار را پذیرفت و گاه [[جانشین]] مختار در [[امامت جماعت]] می‌شد<ref>بلاذری، ج۶، ص۴۴۷.</ref>. مختار او را با تعدادی از [[اهل کوفه]] برای یاری [[محمد بن حنفیه]] که از سوی [[عبدالله بن زبیر]] محصور شده بود، گسیل داشت. این [[مأموریت]]، با [[جدیت]] ابوعبدالله مجدلی با [[موفقیت]] انجام شد<ref>طبری، ج۶، ص۷۵؛ أخبار الدولة العباسیه، ص۱۰۳.</ref> و از این پس، [[روابط]] حسنه‌ای میان این دو برقرار گردید؛ چنان که وی، خبر دو زنی را که در کوفه، [[غالیان]] گرد آنان جمع می‌شدند، برای کسب [[تکلیف]] به محمد بن حنفیه داد و او نیز [[شیعیان کوفه]] را از آنان بر [[حذر]] داشت<ref>طبری، ج۶، ص۱۰۳.</ref>. همچنین محمد بن حنفیه پس از [[قتل]] عبدالله بن زبیر، هنگامی که [[حجاج]] وی را به [[بیعت]] با [[عبدالملک بن مروان]] مجبور کرد، ابوعبدالله جدلی را به سوی [[عبدالملک]] فرستاد تا برای وی [[امان]] بگیرد و عبدالملک نیز وی را ستود و بدو امان داد<ref>بلاذری، ج۳، ص۴۸۳.</ref>.
وی در [[قیام کربلا]]، از طرف [[کوفیان]] همراه وفدی [[خدمت]] [[امام حسین]] {{ع}} در [[مکه]] رسید تا آن حضرت را برای حضور در [[کوفه]] [[دعوت]] کند<ref>ابوالفرج اصفهانی، ص۶۳؛ ابن نما، ص۱۵.</ref>؛ هر چند پیش از آن، امام علی {{ع}} برای وی [[پیش بینی]] کرده بود که [[مردم]]، امام حسین {{ع}} را [[یاری]] نخواهند کرد<ref>ابن قولویه، ص۱۴۹؛ طوسی، اختیار، ج۱، ص۳۰۷.</ref>. او همچنین در [[قیام مختار]]، وی را [[همراهی]] کرد و [[ریاست]] [[شرطه]] مختار را پذیرفت و گاه [[جانشین]] مختار در [[امامت جماعت]] می‌شد<ref>بلاذری، ج۶، ص۴۴۷.</ref>. مختار او را با تعدادی از [[اهل کوفه]] برای یاری [[محمد بن حنفیه]] که از سوی [[عبدالله بن زبیر]] محصور شده بود، گسیل داشت. این [[مأموریت]]، با [[جدیت]] ابوعبدالله مجدلی با [[موفقیت]] انجام شد<ref>طبری، ج۶، ص۷۵؛ أخبار الدولة العباسیه، ص۱۰۳.</ref> و از این پس، [[روابط]] حسنه‌ای میان این دو برقرار گردید؛ چنان که وی، خبر دو زنی را که در کوفه، [[غالیان]] گرد آنان جمع می‌شدند، برای کسب [[تکلیف]] به محمد بن حنفیه داد و او نیز [[شیعیان کوفه]] را از آنان بر [[حذر]] داشت<ref>طبری، ج۶، ص۱۰۳.</ref>. همچنین محمد بن حنفیه پس از [[قتل]] عبدالله بن زبیر، هنگامی که [[حجاج]] وی را به [[بیعت]] با [[عبدالملک بن مروان]] مجبور کرد، ابوعبدالله جدلی را به سوی [[عبدالملک]] فرستاد تا برای وی [[امان]] بگیرد و عبدالملک نیز وی را ستود و بدو امان داد<ref>بلاذری، ج۳، ص۴۸۳.</ref>.
۲۴٬۴۶۴

ویرایش