عکبر بن جدیر اسدی: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۵۵: خط ۵۵:
طبق [[نقل]] [[شیخ مفید]]؛ وی در [[جنگ جمل]] در رکاب [[حضرت علی]] {{ع}} با [[ناکثین]] جنگید و در همین [[نبرد]] [[فرماندهی]] پیاده [[نظام]] [[قبیله]] اسد را عهده‌دار بود و [[محمد بن طلحه]] را به [[هلاکت]] رسانید<ref>الجمل، ص۳۲۱.</ref>.
طبق [[نقل]] [[شیخ مفید]]؛ وی در [[جنگ جمل]] در رکاب [[حضرت علی]] {{ع}} با [[ناکثین]] جنگید و در همین [[نبرد]] [[فرماندهی]] پیاده [[نظام]] [[قبیله]] اسد را عهده‌دار بود و [[محمد بن طلحه]] را به [[هلاکت]] رسانید<ref>الجمل، ص۳۲۱.</ref>.
عکبر این [[مرد]] [[پارسا]] و سخنور، روزی در [[صفین]] در برابر [[حضرت علی]] {{ع}} برخاست و گفت: ای [[امیرمؤمنان]]، ما را از [[خداوند]] عهدی در دست است که با وجود آن به [[مردمان]] نیازی نداریم، ما بر [[شامیان]] [[گمان]] [[پایداری]] داشتیم و ایشان نیز از ما [[انتظار]] پافشاری داشتند، ما پافشاری کردیم و آنان نیز [[پایداری]] نمودند. من از [[پایداری]] دنیادوستان در برابر پافشاری [[آخرت]] جویان و نیز از [[شکیبایی]] [[اهل حق]] در برابر [[اهل باطل]] و دلدادگان به [[دنیا]] در شگفت شدم، بعد نگاه کردم و چیزی که بیشتر مرا به [[عجب]] وامی‌داشت [[جهل]] و نادانی‌ام به این آیۀ شریفه است: {{متن قرآن|الم * أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لَا يُفْتَنُونَ * وَلَقَدْ فَتَنَّا الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَيَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِينَ صَدَقُوا وَلَيَعْلَمَنَّ الْكَاذِبِينَ}}<ref>«الف لام میم * آیا مردم پنداشته‌اند همان بگویند ایمان آورده‌ایم وانهاده می‌شوند و آنان را نمی‌آزمایند؟ * و بی‌گمان پیشینیان آنان را (نیز) آزموده‌ایم، و همانا خداوند راستگویان را خوب می‌شناسد و دروغگویان را (نیز) نیک می‌شناسد» سوره عنکبوت، آیه ۱-۳.</ref>. پس از این [[سخنان امیرالمؤمنین]] [[علی]] {{ع}} در [[حق]] وی [[دعا]] کرد و او را [[ستایش]] نمود <ref>وقعة صفین، ص۴۵۰.</ref>.
عکبر این [[مرد]] [[پارسا]] و سخنور، روزی در [[صفین]] در برابر [[حضرت علی]] {{ع}} برخاست و گفت: ای [[امیرمؤمنان]]، ما را از [[خداوند]] عهدی در دست است که با وجود آن به [[مردمان]] نیازی نداریم، ما بر [[شامیان]] [[گمان]] [[پایداری]] داشتیم و ایشان نیز از ما [[انتظار]] پافشاری داشتند، ما پافشاری کردیم و آنان نیز [[پایداری]] نمودند. من از [[پایداری]] دنیادوستان در برابر پافشاری [[آخرت]] جویان و نیز از [[شکیبایی]] [[اهل حق]] در برابر [[اهل باطل]] و دلدادگان به [[دنیا]] در شگفت شدم، بعد نگاه کردم و چیزی که بیشتر مرا به [[عجب]] وامی‌داشت [[جهل]] و نادانی‌ام به این آیۀ شریفه است: {{متن قرآن|الم * أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لَا يُفْتَنُونَ * وَلَقَدْ فَتَنَّا الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَيَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِينَ صَدَقُوا وَلَيَعْلَمَنَّ الْكَاذِبِينَ}}<ref>«الف لام میم * آیا مردم پنداشته‌اند همان بگویند ایمان آورده‌ایم وانهاده می‌شوند و آنان را نمی‌آزمایند؟ * و بی‌گمان پیشینیان آنان را (نیز) آزموده‌ایم، و همانا خداوند راستگویان را خوب می‌شناسد و دروغگویان را (نیز) نیک می‌شناسد» سوره عنکبوت، آیه ۱-۳.</ref>. پس از این [[سخنان امیرالمؤمنین]] [[علی]] {{ع}} در [[حق]] وی [[دعا]] کرد و او را [[ستایش]] نمود <ref>وقعة صفین، ص۴۵۰.</ref>.
[[نصر بن مزاحم]] [[نقل]] می‌کند: یکی از روزهای [[جنگ صفین]] [[عوف بن مجزأة]] از [[شجاعان]] [[سپاه معاویه]] به صحنۀ [[جنگ]] آمد و فریاد زد: [[اهل عراق]]! آیا کسی هست که شمشیرش به او [[عصیان]] کرده باشد و به [[جنگ]] من بیاید؟ کسی حاضر نشد با وی [[نبرد]] کند، از این‌رو عراقی‌ها فریاد برآوردند عکبر مرد میدان اوست و با او بجنگد، لذا عکبر این پارسای [[دلاور]] به [[تنهایی]] به میدان او رفت و با او جنگید و [[مردم]] نظاره می‌کردند و این دو [[دلاور]] به همدیگر نیزه می‌زدند و [[جنگ]] می‌کردند، ولی ناگهان عکبر چنان ضربه‌ای به عوف زد که نقش بر [[زمین]] شد و به [[هلاکت]] رسید و بلافاصله یکه و تنها به [[جایگاه]] [[معاویه]] پیش روی کرد. در این هنگام محافظان و اطرافیان [[معاویه]] شمشیرها و نیزه‌ها را کشیدند و دور [[معاویه]] حلقه زدند و از پیشروی عکبر جلوگیری نمودند. عکبر از دور صدا زد: "ای پسر [[هند]]! من [[غلام]] اسدی‌ام و تو سزاوار [[مرگ]] و [[هلاکت]] هستی". اما دیگر نتوانست جلو برود و به [[سپاه امام]] {{ع}} بازگشت.
[[نصر بن مزاحم]] [[نقل]] می‌کند: یکی از روزهای [[جنگ صفین]] [[عوف بن مجزأة]] از [[شجاعان]] [[سپاه معاویه]] به صحنۀ [[جنگ]] آمد و فریاد زد: [[اهل عراق]]! آیا کسی هست که شمشیرش به او [[عصیان]] کرده باشد و به [[جنگ]] من بیاید؟ کسی حاضر نشد با وی [[نبرد]] کند، از این‌رو عراقی‌ها فریاد برآوردند عکبر مرد میدان اوست و با او بجنگد، لذا عکبر این پارسای [[دلاور]] به [[تنهایی]] به میدان او رفت و با او جنگید و [[مردم]] نظاره می‌کردند و این دو [[دلاور]] به همدیگر نیزه می‌زدند و [[جنگ]] می‌کردند، ولی ناگهان عکبر چنان ضربه‌ای به عوف زد که نقش بر [[زمین]] شد و به [[هلاکت]] رسید و بلافاصله یکه و تنها به [[جایگاه]] [[معاویه]] پیش روی کرد. در این هنگام محافظان و اطرافیان [[معاویه]] شمشیرها و نیزه‌ها را کشیدند و دور [[معاویه]] حلقه زدند و از پیشروی عکبر جلوگیری نمودند. عکبر از دور صدا زد: «ای پسر [[هند]]! من [[غلام]] اسدی‌ام و تو سزاوار [[مرگ]] و [[هلاکت]] هستی». اما دیگر نتوانست جلو برود و به [[سپاه امام]] {{ع}} بازگشت.


[[امیرمؤمنان]] {{ع}} از این همه جرئت و [[همت]] عکبر در تعجب شد لذا به او فرمود: "این چه کاری بود که کردی و خود را به سراپرده [[خیمه]] [[معاویه]] نزدیک ساختی؟ دیگر خودت را به [[هلاکت]] نینداز". او پاسخ داد: [[یا علی]]! قصدم [[هلاکت]] و نابودی پسر [[هند]] بود.
[[امیرمؤمنان]] {{ع}} از این همه جرئت و [[همت]] عکبر در تعجب شد لذا به او فرمود: «این چه کاری بود که کردی و خود را به سراپرده [[خیمه]] [[معاویه]] نزدیک ساختی؟ دیگر خودت را به [[هلاکت]] نینداز». او پاسخ داد: [[یا علی]]! قصدم [[هلاکت]] و نابودی پسر [[هند]] بود.
آری، در رکاب [[امیرمؤمنان]] این چنین شیردلان با [[ایمان]] و [[عاشقان]] به [[راه]] [[اهل‌بیت پیامبر]] بودند و جنگیدند اما در آخر امر جمعی ظاهر بین و یا افراد دودل و دنیاپرست [[فریب]] [[حیله]] و [[مکر]] [[معاویه]] را خوردند و نگذاشتند [[یاران]] [[راستین]] [[علی]] {{ع}} کار [[معاویه]] را یکسره نمایند و [[اسلام محمدی]] را از [[شرّ]] این [[حاکم]] دغل باز و به ظاهر [[مسلمان]] [[نجات]] دهند.<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۲ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۲، ص۱۰۱۲-۱۰۱۴.</ref>
آری، در رکاب [[امیرمؤمنان]] این چنین شیردلان با [[ایمان]] و [[عاشقان]] به [[راه]] [[اهل‌بیت پیامبر]] بودند و جنگیدند اما در آخر امر جمعی ظاهر بین و یا افراد دودل و دنیاپرست [[فریب]] [[حیله]] و [[مکر]] [[معاویه]] را خوردند و نگذاشتند [[یاران]] [[راستین]] [[علی]] {{ع}} کار [[معاویه]] را یکسره نمایند و [[اسلام محمدی]] را از [[شرّ]] این [[حاکم]] دغل باز و به ظاهر [[مسلمان]] [[نجات]] دهند.<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۲ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۲، ص۱۰۱۲-۱۰۱۴.</ref>


۲۴٬۵۵۵

ویرایش