پرش به محتوا

علباء بن هیثم سدوسی: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۵۳: خط ۵۳:
در هنگامه [[جنگ]] شخصی به نام [[عمرو بن یثربی]] که از دلاوران [[قبیله]] ضبه و در [[سپاه]] [[ناکثین]] بود، لگام شتر [[عایشه]] را به پسرش داد و خود به میدان آمد و هماورد‌ طلبید، [[علباء بن هیثم]] به [[جنگ]] او آمد و [[جنگ]] [[سختی]] بین او و عمرو انجام شد و [[عاقبت]] علباء به دست [[عمرو بن یثربی]] به [[شهادت]] رسید. پس از او [[هند بن عمرو جملی]] و [[زید بن صوحان]] را به [[شهادت]] رساند و باز هم هماورد ‌طلبید. سرانجام [[عمار یاسر]] برای [[جنگ]] با او به میدان آمد، در حالی که ضعیف‌ترین کسی بود که به میدان رفت چون در سن نود سالگی بود و شمشیرش کوتاه و نیزه‌اش از همه باریک‌تر و ساق پایش از همه لاغرتر بود در حالی که [[سپاهیان]] [[علی]] {{ع}} {{متن قرآن|إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ}} می‌گفتند، او [[توکل بر خدا]] کرد و به محض این که مقابل [[عمرو بن یثربی]] قرار گرفت چنان ضربه‌ای بر سر او زد که نقش بر [[زمین]] شد و فوراً پای او را گرفت و کشان کشان بر روی [[خاک]] به حضور [[حضرت علی]] {{ع}} آورد.
در هنگامه [[جنگ]] شخصی به نام [[عمرو بن یثربی]] که از دلاوران [[قبیله]] ضبه و در [[سپاه]] [[ناکثین]] بود، لگام شتر [[عایشه]] را به پسرش داد و خود به میدان آمد و هماورد‌ طلبید، [[علباء بن هیثم]] به [[جنگ]] او آمد و [[جنگ]] [[سختی]] بین او و عمرو انجام شد و [[عاقبت]] علباء به دست [[عمرو بن یثربی]] به [[شهادت]] رسید. پس از او [[هند بن عمرو جملی]] و [[زید بن صوحان]] را به [[شهادت]] رساند و باز هم هماورد ‌طلبید. سرانجام [[عمار یاسر]] برای [[جنگ]] با او به میدان آمد، در حالی که ضعیف‌ترین کسی بود که به میدان رفت چون در سن نود سالگی بود و شمشیرش کوتاه و نیزه‌اش از همه باریک‌تر و ساق پایش از همه لاغرتر بود در حالی که [[سپاهیان]] [[علی]] {{ع}} {{متن قرآن|إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ}} می‌گفتند، او [[توکل بر خدا]] کرد و به محض این که مقابل [[عمرو بن یثربی]] قرار گرفت چنان ضربه‌ای بر سر او زد که نقش بر [[زمین]] شد و فوراً پای او را گرفت و کشان کشان بر روی [[خاک]] به حضور [[حضرت علی]] {{ع}} آورد.


[[عمرو بن یثربی]] از [[ترس]] جانش گفت: ای [[امیرمؤمنان]]، مرا زنده نگه دار تا در رکاب تو بجنگم و این بار از آنان همان گونه که از شما کشتم، بکشم! [[امام علی]] {{ع}} فرمود: "پس از این که [[زید]] و [[هند]] و علباء را کشته‌ای تو را زنده نگه دارم؟ هرگز [[خدا]] نخواهد".
[[عمرو بن یثربی]] از [[ترس]] جانش گفت: ای [[امیرمؤمنان]]، مرا زنده نگه دار تا در رکاب تو بجنگم و این بار از آنان همان گونه که از شما کشتم، بکشم! [[امام علی]] {{ع}} فرمود: «پس از این که [[زید]] و [[هند]] و علباء را کشته‌ای تو را زنده نگه دارم؟ هرگز [[خدا]] نخواهد».
[[عمرو بن یثربی]] گفت: ای [[علی]]، اکنون که قصد کشتن مرا داری، بگذار رازی را نزدیک صورتت بگویم.
[[عمرو بن یثربی]] گفت: ای [[علی]]، اکنون که قصد کشتن مرا داری، بگذار رازی را نزدیک صورتت بگویم.
[[امام]] {{ع}} فرمود: "تو [[سرکش]] هستی و [[پیامبر]] {{صل}} [[اخبار]] سرکشان را به من فرموده است و تو را در میان آنها نام برده است".
[[امام]] {{ع}} فرمود: «تو [[سرکش]] هستی و [[پیامبر]] {{صل}} [[اخبار]] سرکشان را به من فرموده است و تو را در میان آنها نام برده است».
[[عمرو بن یثربی]] گفت: به [[خدا]] قسم، اگر به من نزدیک می‌شدی، بینی‌ات را چنان با دندان گاز می‌گرفتم که از جا کنده شود! [[حضرت]] دیگر به او مهلت نداد و [[دستور]] داد گردن او را زدند و به [[جهنم]] روانه شد<ref>ر. ک: شرح ابن ابی الحدید، ج۱، ص۲۵۹؛ تاریخ طبری، ج۴، ص۵۱۹؛ و ر. ک: کامل ابن اثیر، ج۲، ص۳۴۰.</ref>.<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۲ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۲، ص۱۰۱۵-۱۰۱۷.</ref>
[[عمرو بن یثربی]] گفت: به [[خدا]] قسم، اگر به من نزدیک می‌شدی، بینی‌ات را چنان با دندان گاز می‌گرفتم که از جا کنده شود! [[حضرت]] دیگر به او مهلت نداد و [[دستور]] داد گردن او را زدند و به [[جهنم]] روانه شد<ref>ر. ک: شرح ابن ابی الحدید، ج۱، ص۲۵۹؛ تاریخ طبری، ج۴، ص۵۱۹؛ و ر. ک: کامل ابن اثیر، ج۲، ص۳۴۰.</ref>.<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۲ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۲، ص۱۰۱۵-۱۰۱۷.</ref>


۲۴٬۴۴۲

ویرایش