جز
جایگزینی متن - 'دست' به 'دست'
جز (جایگزینی متن - 'تاویل' به 'تأویل') |
جز (جایگزینی متن - 'دست' به 'دست') |
||
خط ۲۰۲: | خط ۲۰۲: | ||
[[متکلمان]] و [[مفسران]] [[امامیه]] با استناد به جملۀ {{متن قرآن|لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}} بر [[عصمت امام]] استدلال کردهاند<ref>التبیان فی تفسیر القرآن، ج ۱، ص۴۴۹؛ الشافی فی الامامة، ج ۳، ص۱۳۹؛ مجمع البیان، ج ۱، ص۲۰۲؛ دلائل الصدق، ج ۲، ص۱۶.</ref>؛ [[وجه]] استدلال این است که [[خداوند]] فرموده است عهد او یعنی [[امامت]] نصیب [[ظالم]] نمیشود و کسی که مرتکب گناه گردد، خواه در آشکار یا پنهان، [[ظلم]] کرده است؛ زیرا فرد [[گناهکار]] [[حدود الهی]] را نقض کرده و کسی که حدود الهی را نقض کند، ظالم است: {{متن قرآن|وَمَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ}}<ref>«و آنان که از حدود خداوند تجاوز کنند ستمگرند» سوره بقره، آیه ۲۲۹.</ref>. | [[متکلمان]] و [[مفسران]] [[امامیه]] با استناد به جملۀ {{متن قرآن|لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}} بر [[عصمت امام]] استدلال کردهاند<ref>التبیان فی تفسیر القرآن، ج ۱، ص۴۴۹؛ الشافی فی الامامة، ج ۳، ص۱۳۹؛ مجمع البیان، ج ۱، ص۲۰۲؛ دلائل الصدق، ج ۲، ص۱۶.</ref>؛ [[وجه]] استدلال این است که [[خداوند]] فرموده است عهد او یعنی [[امامت]] نصیب [[ظالم]] نمیشود و کسی که مرتکب گناه گردد، خواه در آشکار یا پنهان، [[ظلم]] کرده است؛ زیرا فرد [[گناهکار]] [[حدود الهی]] را نقض کرده و کسی که حدود الهی را نقض کند، ظالم است: {{متن قرآن|وَمَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ}}<ref>«و آنان که از حدود خداوند تجاوز کنند ستمگرند» سوره بقره، آیه ۲۲۹.</ref>. | ||
بنابراین، هر کس در برههای از [[زندگی]] خود به [[خدا]] [[شرک]] ورزد، یا مرتکب گناهی شود، مصداق ظالم بوده و [[شایستگی]] [[منصب امامت]] را نخواهد داشت. یعنی [[امام]] نه تنها پس از آنکه عهدهدار منصب امامت میشود باید [[معصوم]] باشد، بلکه قبل از آن نیز باید معصوم باشد؛ زیرا کلمه {{متن قرآن|الظَّالِمِينَ}} در آیه ۱۲۴ سوره بقره، همانگونه که از نظر افراد [[عمومیت]] دارد، از نظر [[زمان]] نیز مطلق است، یعنی به محض اینکه فردی در زمانی مصداق «[[ظالم]]» باشد (به [[خدا]] [[شرک]] ورزیده، یا گناهی مرتکب شده باشد)، [[شایستگی]] احراز [[مقام امامت]] از او [[سلب]] میشود. هر کس معصوم نباشد، | بنابراین، هر کس در برههای از [[زندگی]] خود به [[خدا]] [[شرک]] ورزد، یا مرتکب گناهی شود، مصداق ظالم بوده و [[شایستگی]] [[منصب امامت]] را نخواهد داشت. یعنی [[امام]] نه تنها پس از آنکه عهدهدار منصب امامت میشود باید [[معصوم]] باشد، بلکه قبل از آن نیز باید معصوم باشد؛ زیرا کلمه {{متن قرآن|الظَّالِمِينَ}} در آیه ۱۲۴ سوره بقره، همانگونه که از نظر افراد [[عمومیت]] دارد، از نظر [[زمان]] نیز مطلق است، یعنی به محض اینکه فردی در زمانی مصداق «[[ظالم]]» باشد (به [[خدا]] [[شرک]] ورزیده، یا گناهی مرتکب شده باشد)، [[شایستگی]] احراز [[مقام امامت]] از او [[سلب]] میشود. هر کس معصوم نباشد، دست کم، ستمی به خود کرده است و از این رو، [[شایسته]] مقام امامت نمیشود<ref>رک: [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت در بینش اسلامی (کتاب)|امامت در بینش اسلامی]]، ص۲۴۸-۲۵۱؛ [[مهدی یوسفیان|یوسفیان، مهدی]]، [[درسنامه کلیات امامت (کتاب)|درسنامه کلیات امامت]]، ص۲۵۳.</ref>. | ||
از جمله {{متن قرآن|لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}} نکات زیر به دست میآید: | از جمله {{متن قرآن|لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}} نکات زیر به دست میآید: | ||
خط ۳۰۶: | خط ۳۰۶: | ||
# این [[آیه]] دلالت دارد که [[منصب ولایت]] و [[رهبری]] در [[جامعه]]، عهدی [[الهی]] است که [[خدای سبحان]] آن را در آنجا که خود بخواهد، قرار میدهد و هرگز این [[منصب]]، گزینشی بشری نیست؛ وگرنه نیازی نبود که [[حضرت ابراهیم]] از [[خداوند متعال]] درخواست کند که [[امامت]] را در [[فرزندان]] وی نیز قرار دهد. در آن صورت [[ابراهیم]] میتوانست به جای آنکه از [[خداوند]] چنین درخواستی کند، با [[تعیین]] از سوی خودش، [[امامت]] و [[رهبری]] [[جامعه]] را در فرزندانش قرار دهد یا مثلاً به مؤمنینی که از او [[اطاعت]] میکردند [[وصیت]] کند که آنها [[فرزندان]] و [[نسل]] وی را برای این [[منصب]] [[انتخاب]] کنند؛ اما او میدانست که [[امامت]]، عهدی [[الهی]] است که راهی برای رسیدن به آن جز با [[تعیین]] و [[گزینش]] صریح [[خدای سبحان]] نیست. | # این [[آیه]] دلالت دارد که [[منصب ولایت]] و [[رهبری]] در [[جامعه]]، عهدی [[الهی]] است که [[خدای سبحان]] آن را در آنجا که خود بخواهد، قرار میدهد و هرگز این [[منصب]]، گزینشی بشری نیست؛ وگرنه نیازی نبود که [[حضرت ابراهیم]] از [[خداوند متعال]] درخواست کند که [[امامت]] را در [[فرزندان]] وی نیز قرار دهد. در آن صورت [[ابراهیم]] میتوانست به جای آنکه از [[خداوند]] چنین درخواستی کند، با [[تعیین]] از سوی خودش، [[امامت]] و [[رهبری]] [[جامعه]] را در فرزندانش قرار دهد یا مثلاً به مؤمنینی که از او [[اطاعت]] میکردند [[وصیت]] کند که آنها [[فرزندان]] و [[نسل]] وی را برای این [[منصب]] [[انتخاب]] کنند؛ اما او میدانست که [[امامت]]، عهدی [[الهی]] است که راهی برای رسیدن به آن جز با [[تعیین]] و [[گزینش]] صریح [[خدای سبحان]] نیست. | ||
# بنا بر این [[آیه]]، اینکه [[امامت]] عهدی [[الهی]] است که [[خداوند]] هر که را بخواهد برای آن برمیگزیند، تنها به دوران [[ابراهیم]] {{ع}} اختصاص ندارد. [[دلیل]] این سخن آن است که [[ابراهیم]] {{ع}} [[امامت]] را برای "ذریه"اش که [[فرزندان]] و [[نسل]] او در طول زمان هستند، درخواست کرد و گفت: {{متن قرآن|وَمِنْ ذُرِّيَّتِي}} پاسخ این خواسته منفی نبود و [[خداوند متعال]] در جواب او نفرمود که [[امامت]] تنها به تو و زمان تو اختصاص دارد، بلکه پاسخ دربردارندۀ این معنا بود که خواسته او برای ادامه یافتن [[امامت]] تنها در [[نسل]] [[صالح]] و [[شایسته]]اش، پذیرفته شده است و ستمکاران [[نسل]] او از این [[اجابت]] و رسیدن به [[مقام امامت]] استثنا شدهاند. پس [[آیه]] دلالت دارد که [[امامت]] در [[فرزندان]] [[صالح]] از [[نسل ابراهیم]] و با عهدی از جانب [[خداوند متعال]] ادامه خواهد داشت. | # بنا بر این [[آیه]]، اینکه [[امامت]] عهدی [[الهی]] است که [[خداوند]] هر که را بخواهد برای آن برمیگزیند، تنها به دوران [[ابراهیم]] {{ع}} اختصاص ندارد. [[دلیل]] این سخن آن است که [[ابراهیم]] {{ع}} [[امامت]] را برای "ذریه"اش که [[فرزندان]] و [[نسل]] او در طول زمان هستند، درخواست کرد و گفت: {{متن قرآن|وَمِنْ ذُرِّيَّتِي}} پاسخ این خواسته منفی نبود و [[خداوند متعال]] در جواب او نفرمود که [[امامت]] تنها به تو و زمان تو اختصاص دارد، بلکه پاسخ دربردارندۀ این معنا بود که خواسته او برای ادامه یافتن [[امامت]] تنها در [[نسل]] [[صالح]] و [[شایسته]]اش، پذیرفته شده است و ستمکاران [[نسل]] او از این [[اجابت]] و رسیدن به [[مقام امامت]] استثنا شدهاند. پس [[آیه]] دلالت دارد که [[امامت]] در [[فرزندان]] [[صالح]] از [[نسل ابراهیم]] و با عهدی از جانب [[خداوند متعال]] ادامه خواهد داشت. | ||
# یکی از طرفههای ظریف این [[آیه]]، آن است که توهمی را که چه بسا در خیالها [[راه]] یابد پس میزند و پاسخ میگوید. ممکن است برخی بپندارند که قرار داده شدن [[امامت]] در [[فرزندان]] [[ابراهیم]] به این معناست که [[امامت]] نیز همچون پادشاهیهای موروثی که [[فرزندان]] بیهیچ قید و شرط ویژهای [[جانشین]] [[پدران]] میشوند، امری ارثی و نسلی است. اما [[آیه]] [[کریم]] در پاسخ به این [[گمان]] [[نادرست]] به تفاوت ذاتی میان این دو اشاره میکند و بیان میدارد که ادامه یافتن [[امامت]] در [[نسل ابراهیم]] یک میراثبری نَسَبی نیست، بلکه وراثتی [[دینی]] و رسالتی است و به همین [[دلیل]] است که [[فرزندان]] [[ستم]] کار [[ابراهیم]] به این [[مقام]] | # یکی از طرفههای ظریف این [[آیه]]، آن است که توهمی را که چه بسا در خیالها [[راه]] یابد پس میزند و پاسخ میگوید. ممکن است برخی بپندارند که قرار داده شدن [[امامت]] در [[فرزندان]] [[ابراهیم]] به این معناست که [[امامت]] نیز همچون پادشاهیهای موروثی که [[فرزندان]] بیهیچ قید و شرط ویژهای [[جانشین]] [[پدران]] میشوند، امری ارثی و نسلی است. اما [[آیه]] [[کریم]] در پاسخ به این [[گمان]] [[نادرست]] به تفاوت ذاتی میان این دو اشاره میکند و بیان میدارد که ادامه یافتن [[امامت]] در [[نسل ابراهیم]] یک میراثبری نَسَبی نیست، بلکه وراثتی [[دینی]] و رسالتی است و به همین [[دلیل]] است که [[فرزندان]] [[ستم]] کار [[ابراهیم]] به این [[مقام]] دست نخواهند یافت؛ بنابراین [[امامت]] نه با معیار "پیوند نَسَبی" که بنا بر "شایستگی دینی" به [[فرزندان]] [[ابراهیم]] داده شد؛ زیرا این [[خاندان]] [[نبوی]] [[پاک]] در طول [[تاریخ]] سرشار از [[هدایت]] میماند و توان آن را خواهد داشت که رهبرانی [[صالح]] و لایق بپروراند؛ کسانی که [[خداوند متعال]] در برابر این [[پاکی]] و شایستگیِ ادامه یافته در نسلشان، ایشان را به [[لطف]] [[امامت]] ویژه گرداند. این همان معنایی است که آیۀ [[شریف]] بدان اشاره دارد؛ آنجا که میفرماید: {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى آدَمَ وَنُوحًا وَآلَ إِبْرَاهِيمَ وَآلَ عِمْرَانَ عَلَى الْعَالَمِينَ * ذُرِّيَّةً بَعْضُهَا مِنْ بَعْضٍ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ}}<ref>«خداوند، آدم و نوح و آل ابراهیم و آل عمران را بر جهانیان برگزید. دودمانی از جنس یکدیگر [از نظر پاکی و تقوا و فضیلت] و خداوند، شنوا و داناست» سوره آل عمران، آیه ۳۳-۳۴.</ref>. | ||
در این آیۀ [[شریف]] مقصود از عبارت {{متن قرآن|بَعْضُهَا مِنْ بَعْضٍ}} این است که هر یک از [[فرزندان]] این [[نسل]] در [[شایستگی]] و سزاواری [[رهبری]] و [[گزینش الهی]] همانند دیگری هستند و مقصود از این عبارت، [[پیوستگی]] نَسَبی نیست، که اگر بود اصلاً نیازی به بیان و تصریح بر عبارت {{متن قرآن|بَعْضُهَا مِنْ بَعْضٍ}} وجود نداشت<ref>[[محسن اراکی| اراکی، محسن]]، [[گفتگوی دو مذهب (کتاب)| گفتگوی دو مذهب]]، ص۴۷-۵۰.</ref>. | در این آیۀ [[شریف]] مقصود از عبارت {{متن قرآن|بَعْضُهَا مِنْ بَعْضٍ}} این است که هر یک از [[فرزندان]] این [[نسل]] در [[شایستگی]] و سزاواری [[رهبری]] و [[گزینش الهی]] همانند دیگری هستند و مقصود از این عبارت، [[پیوستگی]] نَسَبی نیست، که اگر بود اصلاً نیازی به بیان و تصریح بر عبارت {{متن قرآن|بَعْضُهَا مِنْ بَعْضٍ}} وجود نداشت<ref>[[محسن اراکی| اراکی، محسن]]، [[گفتگوی دو مذهب (کتاب)| گفتگوی دو مذهب]]، ص۴۷-۵۰.</ref>. | ||
خط ۳۲۶: | خط ۳۲۶: | ||
حال اگر این همه را ـ با [[چشمپوشی]] از [[روایات]] رسیده از [[رسول خدا]] {{صل}} دربارۀ این موضوع ـ تنها به همان مباحثی که دربارۀ آیۀ شریفه {{متن قرآن|وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}} و دیگر [[آیات]] گذشت بیفزاییم، جای هیچ [[شک]] و تردیدی باقی نخواهد ماند که دلالت آیۀ کریمه این است که [[امامت]] و [[حکومت]] عهدی [[الهی]] است که [[خداوند متعال]] آن را برای گروه مشخصی از [[مردم]] قرار داده است و آنها را با صفاتی توصیف نموده و شخص آنان را نیز معیّن فرموده است. | حال اگر این همه را ـ با [[چشمپوشی]] از [[روایات]] رسیده از [[رسول خدا]] {{صل}} دربارۀ این موضوع ـ تنها به همان مباحثی که دربارۀ آیۀ شریفه {{متن قرآن|وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}} و دیگر [[آیات]] گذشت بیفزاییم، جای هیچ [[شک]] و تردیدی باقی نخواهد ماند که دلالت آیۀ کریمه این است که [[امامت]] و [[حکومت]] عهدی [[الهی]] است که [[خداوند متعال]] آن را برای گروه مشخصی از [[مردم]] قرار داده است و آنها را با صفاتی توصیف نموده و شخص آنان را نیز معیّن فرموده است. | ||
افزون بر این در [[تفسیر]] این [[آیه]] [[روایات معتبر]] پرشماری از سوی [[امامان]] [[خاندان وحی]] - که به مقاصد [[وحی]] و معانی [[تنزیل]]، از همه [[آگاه]] ترند - به | افزون بر این در [[تفسیر]] این [[آیه]] [[روایات معتبر]] پرشماری از سوی [[امامان]] [[خاندان وحی]] - که به مقاصد [[وحی]] و معانی [[تنزیل]]، از همه [[آگاه]] ترند - به دست ما رسیده است که همین معنا را [[تأیید]] میکند. در این میان تنها یکی از آن بسیار را بیان میکنیم: | ||
[[کلینی]] با سندی صحیح از [[ابوجعفر محمد بن علی الباقر]] {{ع}} دربارۀ آیۀ {{متن قرآن|فَقَدْ آتَيْنَا آلَ إِبْرَاهِيمَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَآتَيْنَاهُمْ مُلْكًا عَظِيمًا}} [[نقل]] میکند که ایشان فرمود: مقصود از این [[آیه]] آن است که برخی از [[خاندان ابراهیم]] را [[رسول]] و [[نبی]] و [[امام]] قرار داد. حال چگونه است که برخی [[امامت]] را برای [[خاندان ابراهیم]] {{ع}} میپذیرند، اما برای [[دودمان]] [[محمد]] {{صل}} [[انکار]] میکنند؟! [[راوی]] میگوید: گفتم: مقصود از {{متن قرآن|آتَيْنَاهُمْ مُلْكًا عَظِيمًا}} چیست؟ فرمود: [[مُلک]] [[عظیم]] این است که امامانی را در میان ایشان قرار داد که هر که از آنان [[اطاعت]] کند، [[خداوند]] را [[اطاعت]] کرده و هر کس از ایشان [[سرپیچی]] نماید از [[اطاعت خداوند]] سر باز زده است. این، آن [[مُلک]] [[عظیم]] است<ref>اصول کافی، ج١، ص٢٠۶.</ref><ref>[[محسن اراکی| اراکی، محسن]]، [[گفتگوی دو مذهب (کتاب)| گفتگوی دو مذهب]]، ص۵۰-۵۵.</ref> | [[کلینی]] با سندی صحیح از [[ابوجعفر محمد بن علی الباقر]] {{ع}} دربارۀ آیۀ {{متن قرآن|فَقَدْ آتَيْنَا آلَ إِبْرَاهِيمَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَآتَيْنَاهُمْ مُلْكًا عَظِيمًا}} [[نقل]] میکند که ایشان فرمود: مقصود از این [[آیه]] آن است که برخی از [[خاندان ابراهیم]] را [[رسول]] و [[نبی]] و [[امام]] قرار داد. حال چگونه است که برخی [[امامت]] را برای [[خاندان ابراهیم]] {{ع}} میپذیرند، اما برای [[دودمان]] [[محمد]] {{صل}} [[انکار]] میکنند؟! [[راوی]] میگوید: گفتم: مقصود از {{متن قرآن|آتَيْنَاهُمْ مُلْكًا عَظِيمًا}} چیست؟ فرمود: [[مُلک]] [[عظیم]] این است که امامانی را در میان ایشان قرار داد که هر که از آنان [[اطاعت]] کند، [[خداوند]] را [[اطاعت]] کرده و هر کس از ایشان [[سرپیچی]] نماید از [[اطاعت خداوند]] سر باز زده است. این، آن [[مُلک]] [[عظیم]] است<ref>اصول کافی، ج١، ص٢٠۶.</ref><ref>[[محسن اراکی| اراکی، محسن]]، [[گفتگوی دو مذهب (کتاب)| گفتگوی دو مذهب]]، ص۵۰-۵۵.</ref> | ||
خط ۳۳۶: | خط ۳۳۶: | ||
# مقصود از "مُلک" در [[آیه]]، بنا بر معنای لغوی آن، [[حکومت]] و [[سلطنت]] است و این مطلب در نهایت روشنی است. | # مقصود از "مُلک" در [[آیه]]، بنا بر معنای لغوی آن، [[حکومت]] و [[سلطنت]] است و این مطلب در نهایت روشنی است. | ||
# مقصود از مفهوم "ایتاء؛ عطا کردن" در عبارت {{متن قرآن|تُؤْتِي الْمُلْكَ مَنْ تَشَاءُ}}، اعطای [[تشریعی]] است و منظور از اعطای [[تشریعی]] این است که [[خداوند سبحان]] گروهی از [[بندگان]] [[صالح]] و [[شایسته]]اش را به عنوان [[رهبران]] و [[حاکمان]] [[مردم]] برمیگزیند و به ایشان[[حق]] [[امر و نهی]] و [[حکومت]] و [[فرمانروایی]] بر [[جامعۀ انسانی]] را میدهد؛ اما اعطای [[تکوینی]]، حکمرانیهایی است که تاکنون در [[جوامع انسانی]] روی داده - و پس از این نیز روی خواهد داد - و بنا بر وقایع [[تاریخی]] در بیشتر موارد و به استثنای بازههایی بسیار اندک، حکومتهای ناحقی بوده که تنها [[طاغوتها]] را بر [[ملّتها]] مسلط کرده است؛ بنابراین مقصود از اعطا در این [[آیه]]، اعطای [[تکوینی]] نیست که به معنای مطلق [[حکومت]] به هر شکل ممکن است، حتی اگر به ناحق باشد، بلکه مقصود اعطای [[تشریعی]] است؛ یعنی [[واجب]] ساختن [[شرعی]] [[اطاعت]] و [[پیروی]]. این سخن چنین [[دلایل]] و قرائنی دارد: | # مقصود از مفهوم "ایتاء؛ عطا کردن" در عبارت {{متن قرآن|تُؤْتِي الْمُلْكَ مَنْ تَشَاءُ}}، اعطای [[تشریعی]] است و منظور از اعطای [[تشریعی]] این است که [[خداوند سبحان]] گروهی از [[بندگان]] [[صالح]] و [[شایسته]]اش را به عنوان [[رهبران]] و [[حاکمان]] [[مردم]] برمیگزیند و به ایشان[[حق]] [[امر و نهی]] و [[حکومت]] و [[فرمانروایی]] بر [[جامعۀ انسانی]] را میدهد؛ اما اعطای [[تکوینی]]، حکمرانیهایی است که تاکنون در [[جوامع انسانی]] روی داده - و پس از این نیز روی خواهد داد - و بنا بر وقایع [[تاریخی]] در بیشتر موارد و به استثنای بازههایی بسیار اندک، حکومتهای ناحقی بوده که تنها [[طاغوتها]] را بر [[ملّتها]] مسلط کرده است؛ بنابراین مقصود از اعطا در این [[آیه]]، اعطای [[تکوینی]] نیست که به معنای مطلق [[حکومت]] به هر شکل ممکن است، حتی اگر به ناحق باشد، بلکه مقصود اعطای [[تشریعی]] است؛ یعنی [[واجب]] ساختن [[شرعی]] [[اطاعت]] و [[پیروی]]. این سخن چنین [[دلایل]] و قرائنی دارد: | ||
## [[آیه]] دربردارندۀ [[سپاس]] و [[ستایش]] [[خداوند متعال]] برای این ویژگیها است و آنچه با [[سپاسگزاری]] از [[خداوند متعال]] و [[ستایش]] او هماهنگ است بیان [[رحمت]] و یاد کرد نعمتهای او بر [[بندگان]] است. در این میان تنها اعطای [[تشریعی]] [[مُلک]]، نعمتی [[الهی]] و رحمتی از سوی او بر [[بندگان]] است؛ زیرا [[رهبری الهی]] [[صالح]] را در پی دارد که از بزرگترین [[نعمتهای خداوند سبحان]] بر [[بندگان]] است و در این امر میان آنان که خود به این [[تکریم]] [[الهی]] مشرَّف شده، [[منصب]] [[رهبری]] را به | ## [[آیه]] دربردارندۀ [[سپاس]] و [[ستایش]] [[خداوند متعال]] برای این ویژگیها است و آنچه با [[سپاسگزاری]] از [[خداوند متعال]] و [[ستایش]] او هماهنگ است بیان [[رحمت]] و یاد کرد نعمتهای او بر [[بندگان]] است. در این میان تنها اعطای [[تشریعی]] [[مُلک]]، نعمتی [[الهی]] و رحمتی از سوی او بر [[بندگان]] است؛ زیرا [[رهبری الهی]] [[صالح]] را در پی دارد که از بزرگترین [[نعمتهای خداوند سبحان]] بر [[بندگان]] است و در این امر میان آنان که خود به این [[تکریم]] [[الهی]] مشرَّف شده، [[منصب]] [[رهبری]] را به دست آوردهاند، با دیگر مردمانی که از [[نعمت]] این [[رهبری]] برخوردار میشوند و در سایۀ [[عدالت]] گستردهاش آرام میگیرند و از زلال گوارای حکومتش بهره میگیرند، تفاوتی نیست. [[آیات]] بسیاری از [[قرآن]] [[حکیم]] اشاره دارد که [[امامت]] و [[رهبری الهی]] نعمتی بزرگ از سوی [[خداوند]] است؛ از جمله آیاتی که در اُم الکتاب، سورۀ مبارکۀ [[حمد]]، آمده است: {{متن قرآن|اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ * صِرَاطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ}}<ref>«ما را به راه راست هدایت کن * راه کسانی که آنان را مشمول نعمت خود ساختی» سوره فاتحه، آیه ۶-۷.</ref>. اما اعطای [[تکوینی]] با [[مقام]] [[سپاس]] و [[ستایش]] مناسبتی ندارد؛ زیرا بیشتر مصداقهای آن، هم برای [[حاکمان]] [[سلطه]] یافته و هم برای [[مردمان]] تحت [[سلطه]]، [[عذاب]] و [[عقاب الهی]] است. از آن رو برای [[سلطه]] یافتگان [[عقاب]] و [[عذاب]] است که باعث افزایش [[گمراهی]] و [[خسران]] ایشان میشود. برای [[مردم]] نیز [[عذاب]] است؛ چرا که [[حکومت]] [[طاغوتها]] آنها را از [[سعادت دنیا]] [[محروم]] میکند و [[راه خدا]] را بر ایشان میبندد و آنها را از دست یافتن به رضای [[خدای سبحان]] و برخورداری از آن نعمتهای [[دنیوی]] و [[اخروی]] که [[خداوند متعال]] برای [[نیکان]] فراهم آورده، باز میدارد؛ مگر شماری اندک از آنان که بتوانند بهطور کامل جانب [[حق]] را نگه دارند و در "صراط مستقیم" پایدار بمانند. | ||
## این بخش از سخن [[خداوند متعال]] که فرمود: {{متن قرآن|تُعِزُّ مَنْ تَشَاءُ وَتُذِلُّ مَنْ تَشَاءُ}} نیز [[گواه]] مدعا است؛ زیرا یکسانی [[سیاق]] [[سخن]]، بایسته میدارد که بین "عزت بخشیدن و [[ذلیل]] نمودن" با "اعطای [[مُلک]] و گرفتن آن" به این شکل [[ارتباط]] و همانندی وجود داشته باشد که اعطای [[مُلک]]، [[عزت]] و ستاندن آن، [[ذلت]] قلمداد شود. و بیشک همانسان که [[خداوند متعال]] تنها [[کافران]] و سرکشان را [[خوار]] میکند، [[عزت]] بخشی او نیز جز به [[بندگان]] مؤمنش نمیرسد. این مطلبی است که [[آیات]] پرشماری از [[قرآن مجید]] بر آن تصریح میکند؛ از جمله:{{متن قرآن|يَقُولُونَ لَئِنْ رَجَعْنَا إِلَى الْمَدِينَةِ لَيُخْرِجَنَّ الْأَعَزُّ مِنْهَا الْأَذَلَّ وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِينَ وَلَكِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَا يَعْلَمُونَ}}<ref>«آنها میگویند: اگر به مدینه بازگردیم، عزیزتر، ذلیلتر را بیرون میکند، در حالی که عزت مخصوص خدا و رسول او و مؤمنان است؛ ولی منافقان نمیدانند» سوره منافقون، آیه ۸.</ref>؛ {{متن قرآن|بَشِّرِ الْمُنَافِقِينَ بِأَنَّ لَهُمْ عَذَابًا أَلِيمًا * الَّذِينَ يَتَّخِذُونَ الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ أَيَبْتَغُونَ عِنْدَهُمُ الْعِزَّةَ فَإِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَمِيعًا}}<ref>«به منافقان بشارت ده که مجازات دردناکی در انتظار آنهاست * همانها که کافران را به جای مؤمنان، به عنوان ولی خود انتخاب میکنند. آیا با اینکه همۀ عزتها از آن خداست، عزت و آبرو نزد آنان میجویند؟» سوره نساء، آیه ۱۳۸-۱۳۹.</ref>. این مطلب، قرینهای روشن است بر اینکه اعطای [[مُلک]] که در [[آیه]] از آن سخن رفته است، اعطای [[تشریعی]] و به معنای [[واجب]] ساختن [[اطاعت]] و [[پیروی]] است که از بزرگترین مصداقهای [[عزت]] بخشی [[الهی]] است. پس مقصود، اعطای [[تکوینی]] نیست؛ چرا که بیشتر مصادیق اعطای [[تکوینی]] "سرکشی" و "کفر" و "عصیان" و "اعتداء" است که بنا بر این [[آیه قرآن]] موجب [[خوار]] گشتن از سوی [[خداوند متعال]] است: {{متن قرآن|وَضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ وَالْمَسْكَنَةُ وَبَاءُوا بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ كَانُوا يَكْفُرُونَ بِآيَاتِ اللَّهِ وَيَقْتُلُونَ النَّبِيِّينَ بِغَيْرِ الْحَقِّ ذَلِكَ بِمَا عَصَوْا وَكَانُوا يَعْتَدُونَ}}<ref>«و [مهر] ذلت و نیاز، بر پیشانی آنها زده شد؛ و گرفتار خشم خدا شدند؛ چرا که آنان نسبت به آیات الهی، کفر میورزیدند؛ و پیامبران را به ناحق میکشتند. اینها به خاطر آن بود که گناهکار و متجاوز بودند» سوره بقره، آیه ۶۱.</ref>. بنا بر این [[آیه]]، گناهکاری، [[تجاوز]]، [[کفر]] ورزیدن نسبت به [[آیات الهی]] و کشتن به ناحق [[صالحان]] و فراخوانندگان به [[عدالت]] که در صدر همۀ ایشان [[انبیا]] هستند، سبب آن شد که [[خداوند متعال]] آن مهر [[ذلت]] را بر پیشانی [[یهودیان]] بنشاند و ایشان را دچار [[خشم]] خویش کند. این ویژگیها معمولاً در حکومتهای طاغوتی وجود دارد و بنابراین مهر [[ذلت]] از سوی [[خداوند متعال]] بر پیشانی این [[طاغوتها]] که در ویژگی هایشان همانند [[یهودیان]] هستند نیز زده شده است و ایشان هم گرفتار [[خشم]] [[خداوند سبحان]] هستند و بیاندازه از آن [[عزت]] [[الهی]] و [[رحمت]] خدای [[کریم]] به دورند. با وجود این، چگونه ممکن است مقصود از اعطای [[مُلک]] که [[عزت]] بخشی [[الهی]] است، همان اعطای [[تکوینی]] باشد که بیشتر مصداق هایش حکومتهای [[طاغوت]] است؟ | ## این بخش از سخن [[خداوند متعال]] که فرمود: {{متن قرآن|تُعِزُّ مَنْ تَشَاءُ وَتُذِلُّ مَنْ تَشَاءُ}} نیز [[گواه]] مدعا است؛ زیرا یکسانی [[سیاق]] [[سخن]]، بایسته میدارد که بین "عزت بخشیدن و [[ذلیل]] نمودن" با "اعطای [[مُلک]] و گرفتن آن" به این شکل [[ارتباط]] و همانندی وجود داشته باشد که اعطای [[مُلک]]، [[عزت]] و ستاندن آن، [[ذلت]] قلمداد شود. و بیشک همانسان که [[خداوند متعال]] تنها [[کافران]] و سرکشان را [[خوار]] میکند، [[عزت]] بخشی او نیز جز به [[بندگان]] مؤمنش نمیرسد. این مطلبی است که [[آیات]] پرشماری از [[قرآن مجید]] بر آن تصریح میکند؛ از جمله:{{متن قرآن|يَقُولُونَ لَئِنْ رَجَعْنَا إِلَى الْمَدِينَةِ لَيُخْرِجَنَّ الْأَعَزُّ مِنْهَا الْأَذَلَّ وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِينَ وَلَكِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَا يَعْلَمُونَ}}<ref>«آنها میگویند: اگر به مدینه بازگردیم، عزیزتر، ذلیلتر را بیرون میکند، در حالی که عزت مخصوص خدا و رسول او و مؤمنان است؛ ولی منافقان نمیدانند» سوره منافقون، آیه ۸.</ref>؛ {{متن قرآن|بَشِّرِ الْمُنَافِقِينَ بِأَنَّ لَهُمْ عَذَابًا أَلِيمًا * الَّذِينَ يَتَّخِذُونَ الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ أَيَبْتَغُونَ عِنْدَهُمُ الْعِزَّةَ فَإِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَمِيعًا}}<ref>«به منافقان بشارت ده که مجازات دردناکی در انتظار آنهاست * همانها که کافران را به جای مؤمنان، به عنوان ولی خود انتخاب میکنند. آیا با اینکه همۀ عزتها از آن خداست، عزت و آبرو نزد آنان میجویند؟» سوره نساء، آیه ۱۳۸-۱۳۹.</ref>. این مطلب، قرینهای روشن است بر اینکه اعطای [[مُلک]] که در [[آیه]] از آن سخن رفته است، اعطای [[تشریعی]] و به معنای [[واجب]] ساختن [[اطاعت]] و [[پیروی]] است که از بزرگترین مصداقهای [[عزت]] بخشی [[الهی]] است. پس مقصود، اعطای [[تکوینی]] نیست؛ چرا که بیشتر مصادیق اعطای [[تکوینی]] "سرکشی" و "کفر" و "عصیان" و "اعتداء" است که بنا بر این [[آیه قرآن]] موجب [[خوار]] گشتن از سوی [[خداوند متعال]] است: {{متن قرآن|وَضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ وَالْمَسْكَنَةُ وَبَاءُوا بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ كَانُوا يَكْفُرُونَ بِآيَاتِ اللَّهِ وَيَقْتُلُونَ النَّبِيِّينَ بِغَيْرِ الْحَقِّ ذَلِكَ بِمَا عَصَوْا وَكَانُوا يَعْتَدُونَ}}<ref>«و [مهر] ذلت و نیاز، بر پیشانی آنها زده شد؛ و گرفتار خشم خدا شدند؛ چرا که آنان نسبت به آیات الهی، کفر میورزیدند؛ و پیامبران را به ناحق میکشتند. اینها به خاطر آن بود که گناهکار و متجاوز بودند» سوره بقره، آیه ۶۱.</ref>. بنا بر این [[آیه]]، گناهکاری، [[تجاوز]]، [[کفر]] ورزیدن نسبت به [[آیات الهی]] و کشتن به ناحق [[صالحان]] و فراخوانندگان به [[عدالت]] که در صدر همۀ ایشان [[انبیا]] هستند، سبب آن شد که [[خداوند متعال]] آن مهر [[ذلت]] را بر پیشانی [[یهودیان]] بنشاند و ایشان را دچار [[خشم]] خویش کند. این ویژگیها معمولاً در حکومتهای طاغوتی وجود دارد و بنابراین مهر [[ذلت]] از سوی [[خداوند متعال]] بر پیشانی این [[طاغوتها]] که در ویژگی هایشان همانند [[یهودیان]] هستند نیز زده شده است و ایشان هم گرفتار [[خشم]] [[خداوند سبحان]] هستند و بیاندازه از آن [[عزت]] [[الهی]] و [[رحمت]] خدای [[کریم]] به دورند. با وجود این، چگونه ممکن است مقصود از اعطای [[مُلک]] که [[عزت]] بخشی [[الهی]] است، همان اعطای [[تکوینی]] باشد که بیشتر مصداق هایش حکومتهای [[طاغوت]] است؟ | ||
## بخش سوم سخن [[خدای سبحان]] {{متن قرآن|بِيَدِكَ الْخَيْرُ}} نشان روشن دیگری است بر [[درستی]] آنچه گفته شد. [[سیاق]] [[سخن]] و [[قوانین]] عرفی [[حاکم]] بر [[کلام]]، حاکی از آن است که "خیر"ی که در [[آیه]] بیان شده با [[مُلک]] و عزتی که در همان [[آیه]] است، منطبق بوده، عبارت {{متن قرآن|بِيَدِكَ الْخَيْرُ}} بیان مفهوم کلی بعد از مصداق جزئی است و بر این اساس مقصود [[آیه]] چیزی جز این نیست: [[مُلک]] و [[عزت]] و همۀ خیرها به | ## بخش سوم سخن [[خدای سبحان]] {{متن قرآن|بِيَدِكَ الْخَيْرُ}} نشان روشن دیگری است بر [[درستی]] آنچه گفته شد. [[سیاق]] [[سخن]] و [[قوانین]] عرفی [[حاکم]] بر [[کلام]]، حاکی از آن است که "خیر"ی که در [[آیه]] بیان شده با [[مُلک]] و عزتی که در همان [[آیه]] است، منطبق بوده، عبارت {{متن قرآن|بِيَدِكَ الْخَيْرُ}} بیان مفهوم کلی بعد از مصداق جزئی است و بر این اساس مقصود [[آیه]] چیزی جز این نیست: [[مُلک]] و [[عزت]] و همۀ خیرها به دست [[خداوند متعال]] است و او خیر را به هر که بخواهد میدهد؛ که او بر هر کاری توانا است. | ||
بنابراین از آنجا که مقتضای این قرینه آن است که [[مُلک]] و عزتی که در [[آیه]] آمده در قلمرو مفهوم "خیر" باشد، تنها احتمال ممکن در مورد اعطای [[مُلک]]، اعطای [[تشریعی]] خواهد بود که به معنای [[واجب]] بودن [[اطاعت]] و [[پیروی]] است؛ چرا که فقط همین معنا "خیر" است، نه اعطای [[تکوینی]] که بیشتر مصداقهای آن [[شر]] و [[عذاب]] است. | بنابراین از آنجا که مقتضای این قرینه آن است که [[مُلک]] و عزتی که در [[آیه]] آمده در قلمرو مفهوم "خیر" باشد، تنها احتمال ممکن در مورد اعطای [[مُلک]]، اعطای [[تشریعی]] خواهد بود که به معنای [[واجب]] بودن [[اطاعت]] و [[پیروی]] است؛ چرا که فقط همین معنا "خیر" است، نه اعطای [[تکوینی]] که بیشتر مصداقهای آن [[شر]] و [[عذاب]] است. | ||
افزون بر این، در [[آیات]] پیشین و پسین نیز قرینههایی وجود دارد که مقصود بودن اعطای [[تشریعی]] را [[تأیید]] میکند، اما همین قرینهها و شاهدهایی که بیان کردیم، بس است. | افزون بر این، در [[آیات]] پیشین و پسین نیز قرینههایی وجود دارد که مقصود بودن اعطای [[تشریعی]] را [[تأیید]] میکند، اما همین قرینهها و شاهدهایی که بیان کردیم، بس است. | ||
# شکی در این نیست که [[آیه]] با عبارت {{متن قرآن|مَالِكَ الْمُلْكِ}} در ابتدا، که نشان از مخصوص بودن [[مُلک]] به [[خداوند متعال]] است، و نیز جمله {{متن قرآن|بِيَدِكَ الْخَيْرُ}} در انتها، که بیان میدارد خیر جز به [[دست خدا]] نیست، و دیگر قرینههایی از این | # شکی در این نیست که [[آیه]] با عبارت {{متن قرآن|مَالِكَ الْمُلْكِ}} در ابتدا، که نشان از مخصوص بودن [[مُلک]] به [[خداوند متعال]] است، و نیز جمله {{متن قرآن|بِيَدِكَ الْخَيْرُ}} در انتها، که بیان میدارد خیر جز به [[دست خدا]] نیست، و دیگر قرینههایی از این دست، بر انحصار دلالت میکند و به روشنی و صراحت بیان میدارد که زمام [[سلطه]] و [[حکومت]] تنها به دست [[خداوند متعال]] است و هیچ کس در آن [[شریک]] او نیست و فقط اوست که [[مُلک]] و [[سلطنت]] را به هر کس بخواهد میدهد و از هر که [[اراده]] کند باز میدارد و [[مردم]] نمیتوانند [[مُلک]] و [[عزت]] را به هر کس میلشان باشد بدهند، بلکه این [[اختیار]] تنها به دست [[خداوند متعال]] است و نه هیچ کس جز او. اگر زمام [[حکومت]] به دست [[مردم]] بود و آنان هر که را میخواستند برای آن [[انتخاب]] میکردند، درست نبود که در آیه بر این انحصار تأکید شود که [[اختیار]] اعطای [[مُلک]] و [[عزت]] تنها از آن [[خداوند متعال]] است و هیچ کس در این مسأله با او شراکتی ندارد<ref>[[محسن اراکی| اراکی، محسن]]، [[گفتگوی دو مذهب (کتاب)| گفتگوی دو مذهب]]، ص۵۵-۶۱.</ref> | ||
== [[شئون]] و [[کمالات]] [[امام]] == | == [[شئون]] و [[کمالات]] [[امام]] == |