پرش به محتوا

قبیله در فقه سیاسی: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۸٬۶۷۶ بایت اضافه‌شده ،  ‏۶ مارس ۲۰۲۳
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۲۸: خط ۲۸:


مجموعه‌ای از اصطلاحات مربوط به گروه‌های انسانی از جمله ناس، [[امت]]، [[شعب]]، [[عشیره]]، [[طائفه]]، [[فصیله]]، [[رهط]] و... در [[قرآن کریم]] وارد شده‌اند. چگونگی طبقه‌بندی گروه‌های انسانی، نقش اساسی در [[شناخت]] وضعیت توزیع [[قدرت]] و [[فرهنگ]] [[سیاسی]] یک [[سرزمین]] دارد<ref>حسین بشیریه، جامعه‌شناسی سیاسی، ص۱۸.</ref>.<ref>[[عبدالله نظرزاده|نظرزاده، عبدالله]]، [[فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم]]، ص: ۴۵۱.</ref>
مجموعه‌ای از اصطلاحات مربوط به گروه‌های انسانی از جمله ناس، [[امت]]، [[شعب]]، [[عشیره]]، [[طائفه]]، [[فصیله]]، [[رهط]] و... در [[قرآن کریم]] وارد شده‌اند. چگونگی طبقه‌بندی گروه‌های انسانی، نقش اساسی در [[شناخت]] وضعیت توزیع [[قدرت]] و [[فرهنگ]] [[سیاسی]] یک [[سرزمین]] دارد<ref>حسین بشیریه، جامعه‌شناسی سیاسی، ص۱۸.</ref>.<ref>[[عبدالله نظرزاده|نظرزاده، عبدالله]]، [[فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم]]، ص: ۴۵۱.</ref>
==قبیله==
قبیله گروهی از خانواده‌های [[خویشاوندی]] است که به دلیل رابطه نسبی و سببی و [[انگیزه]] [[زندگی]] مشترک، در یک سر [[زمین]] گرد هم آمده و تحت [[ریاست]] شیخ قبیله که معمولا کهنسال‌ترین و یا مقتدرترین عضو قبیله است، بر اساس یک سلسله رسومات و [[سنت‌ها]] و مقررات [[عرفی]] مشترک اداره می‌شوند.
در [[جامعه سیاسی قبیله]] عناصر [[کشور]] و محتوای [[دولت]] وجود دارد: [[سرزمین]]، [[تشکل]] عمومی، [[قدرت سیاسی]]، [[حکومت]]. سرزمین، گاه به صورت شناور و گاه به صورت ثابت است. در مورد اول نیز [[انتخاب]] سرزمین جدید بر اساس [[رسوم]] و مقررات ثابتی انجام می‌پذیرد و تنفیذ آن در چارچوب [[اختیارات]] و اقتدارات شیخ قبیله قرار می‌گیرد.
سرزمین در [[نظام سیاسی]] قبیله، هم جنبه [[حقوق خصوصی]] دارد که با مقررات مربوط به [[مالکیت خصوصی]] تنظیم می‌شود، و هم قلمرو [[حاکمیت]] قبیله، و دارای جنبه [[حقوق عمومی]] است و به همین دلیل کشور قبیله بر آن صادق است.
تشکل در [[نظام قبیله‌ای]] موجب [[همبستگی]] شدید و دایمی در میان [[عرب]] بوده است. هر قبیله‌ای از طبقاتی تشکیل می‌شده و هر طبقه به نوبه خود تقسیمات فرعی داشت و هر کدام از تقسیم‌بندی‌ها فروعی و به همین ترتیب تا دستجات کوچک‌تر که اداره هر کدام از این رده‌ها با سلسله مراتب خاصی انجام می‌شد.
نهایةالعرب، طبقات [[قبایل عرب]] را چنین توضیح می‌دهد: گروه‌بندی‌ها به ترتیب سلسله مراتب از بالا به پایین به نام شعب، قبیله، [[عماره]]، بطن، فخذ، و [[فصیله]] نامیده می‌شدند.
شعب که نام فراگیر همه اعضا و گروه‌ها بود به چند گروه بزرگ تقسیم می‌شد که نام قبیله می‌گرفت، مانند [[قبیله ربیعه]] و [[مضر]] و هر قبیله نیز دارای چند دسته بود که به نام عماره نامیده می‌شد، مانند [[قریش]] و [[کنانه]] و هر عماره نیز به چندین بخش تقسیم می‌شود که هر کدام را بطن می‌گفتند، مانند [[بنی‌عبدمناف]] و [[بنی‌مخزوم]]، و هر بطن نیز تقسیماتی داشت که هر گروه از آن را مانند [[بنی‌هاشم]] و [[بنی‌امیه]] فخذ می‌نامیدند و گروه‌های منشعب از فخذ، [[فصیله]] نامیده می‌شدند، مانند [[بنی‌العباس]] و [[طالبیین]]. در [[معاهده]] [[مدینه]] که [[پیامبر اسلام]] طی آن ایجاد [[امت واحد اسلامی]] را اعلام کرد، اسامی تعدادی از [[طوایف]] و [[قبایل عرب]] که در این [[اتحاد]] و [[جامعه سیاسی]] جدید شرکت کرده بودند، ذکر شده است، از آن جمله: بنی‌عوف، [[بنی‌حارث]]، بنی‌حشم، [[بنی‌نجار]]، بنی‌عمروه، بنی‌النبیت و [[بنی‌اوس]].
هر کدام از قبایل عرب رییسی داشتند که اغلب مردی [[شجاع]]، [[کریم]] و [[ثروتمند]] بود و با صفات برجسته‌ای که داشت بر اساس [[سنت]] قبیله بر [[مردم]] قبیله [[حکم]] می‌راند. شیخ قبیله موقعیت خود را در اثر [[تدبیر]]، [[جوانمردی]] و [[شجاعت]] به دست آورده و بیشتر در زمینه [[اختلافات]] و بروز [[جنگ‌ها]] [[رهبری]] را بر عهده می‌گرفت و در کارهای عمومی قبیله و حل و فصل امور، نظر می‌داد و احیاناً در برخی موارد به ویژه مسائل مهم با جمعی از بزرگان، ریش‌سفیدان و سران [[خانواده]] [[مشورت]] می‌کرد.
[[انتخاب]] شیخ جدید پس از [[مرگ]] و یا به [[قتل]] رسیدن شیخ قبلی [[مراسم]] خاصی داشت که بر اساس سنت‌های قبیله‌ای انجام می‌شد. و [[رأی]] افراد [[کهنسال]] و باتجربه و [[قدرتمند]] و رؤسای گروه‌های کوچک‌تر نقش مؤثری داشت، ولی با وجود همه این [[تدابیر]] سنتی، گاه بین [[فرزندان]] و [[اقارب]] نزدیک شیخ سابق [[اختلاف]] به وجود می‌آمد که گاهی به [[جنگ]] و [[خونریزی]] می‌انجامید.
[[تابعیت]] در [[نظام قبیله‌ای]] به صورت [[خویشاوندی]] و هم‌خونی بوده است و اصولا [[روابط]] نسبی و سببی وضع تابعیت افراد را مشخص می‌کرده، ولی گاه از راه دیگری برای به دست آوردن تابعیت قبیله‌ای استفاده می‌شد. برای مثال [[پناهنده]] شدن به قبیله‌ای موجب می‌شد تا پناهندگانی که به آنها دخیل می‌گفتند از [[حمایت]] و مزایای آن قبیله استفاده کنند و یا در مواردی که فردی در غذای فردی از یک قبیله مشارکت می‌کرد و یا چند قطره از [[خون]] او را می‌مکید به صورت پسرخواندگی به عضویت قبیله درمی‌آمد.
[[قبایل عرب]] با یکدیگر [[پیمان]] می‌بستند و به پیمان‌های خود [[وفادار]] بودند و این [[پیمان‌ها]] در [[امنیت جانی]] و [[مالی]] [[قبایل]] در برابر تعرضات، نقش عمده‌ای داشت.
[[تعصب]] و [[تفاخر]] از خصلت‌های قبیله‌ای بود که بیشترین [[اختلافات]] و [[جنگ‌ها]] را موجب می‌شد، و در همین رابطه گاه فردی از یک قبیله عضویت خود را از دست می‌داد و به‌طور رسمی [[تابعیت]] از وی [[خلع]] می‌شد.
نوع و شکل [[نظام]] خاص [[قبایل عرب]] در [[جزیرةالعرب]] بر خصیصه [[آزادی]] [[استوار]] است.
بسیاری [[زندگی]] [[بادیه‌نشینی]] [[اعراب]] را ناشی از بی‌تمدنی آنها پنداشته‌اند، در صورتی که عامل اصلی این نوع زندگی، آزادی‌طلبی و [[رهایی]] از وابستگی‌های دست و پاگیر بود.
در [[تشکیلات سیاسی]] قبیله، با وجود [[ریاست]]، سلسه‌مراتب، [[اقتدار]] عالی و [[حاکمیت]] که در [[قدرت]] و [[نفوذ]] شیخ و [[رییس قبیله]] خلاصه می‌شود، و با وجود [[حکومت]] [[آداب و سنن]] و مقررات و خاص قبیله، ولی فرد و [[خانواده]] از آزادی کاملی برخوردار است و زندگی افراد، آن‌گونه که در [[جامعه سیاسی]] امروز [[مشاهده]] می‌شود، با [[زندگی اجتماعی]] ادغام و آمیخته نمی‌شود و [[قانون]] به صورتی که در [[جوامع]] پیشرفته حکومت دارد، دست و پاگیر اعضای قبیله نیست و در عین حال اعضای قبایل، سخت به [[سنت‌ها]] و [[عادات]] و [[رسوم]] خود پای‌بندند، ولی [[آزادگی]] خود را بر همه چیز ترجیح می‌دهند.
در نظام [[شهرنشینی]]، افراد به دلیل [[نظام اجتماعی]]، از بسیاری از [[حقوق]] و آزادی‌های خود صرف‌نظر می‌کنند و خود را به دست خویش پای‌بند [[قوانین]] و مقررات می‌کنند و در برابر حکومت و زمامدارانشان به [[اطاعت]] گردن می‌نهند. اما [[انسان]] صحرا و عضو قبیله، که در [[آسایش]] به کمترین اکتفا کرده و [[آرامش]] خاطر را برگزیده، [[فریب]] چیزی را نمی‌خورد و در برابر هیچ چیزی آزادگی خود را از دست نمی‌دهد و آنچه که شهرنشینان را [[راضی]] می‌کند، هرگز او را خوشحال نمی‌کند، اگر به دست آوردن آن به قیمت از دست دادن آزادیش تمام شود. اما در علاقه به [[زندگی]] و فعالیت برای زنده ماندن و [[دفاع]] از زندگی خویش با دیگر همنوعان [[شهرنشین]] خود یکسان است.
[[رشد]] [[احساس]] [[آزادگی]] و [[استقلال]]، در [[طبیعت]] [[قبایل]] [[صحرانشین]] آنها را به نوعی [[تعصب]] و [[خشونت]] وادار کرده بود که بر اساس آن دیگران را به دیده [[بیگانه]] می‌نگریستند و برای آنها [[حقوق]] و احترامی قائل نمی‌شدند. افراد قبیله تنها حامی و تکیه‌گاه خود را قبیله می‌دانستند و بدان [[تفاخر]] می‌کردند و به نوعی [[ناسیونالیزم]] قبیله‌ای پای‌بند بودند.
در [[نظام سیاسی]] قبایل صحرانشین [[عرب]]، استقلال به مفهوم [[واقعی]] دیده می‌شود؛ زیرا با وجود مجاورت با دو [[امپراتوری]] بزرگ [[ایران]] و [[روم]] هرگز تن به [[وابستگی]] و [[اطاعت]] از آنها ندادند و در برابر این دو [[نظام]] [[مقتدر]] [[خاضع]] نشدند. به همین دلیل بود که منطقه [[حجاز]] و واحدهای قبیله‌ای ساکن در این منطقه، از دستبرد کشورگشایان و [[قدرت‌های بزرگ]] مصون ماند.
رؤسا و شیوخ قبایل، [[مسئولیت]] و [[اختیارات]] اجرایی [[رسوم]]، [[عادات]] و مقررات [[حاکم]] بر قبیله را در کنار اقتدارات [[نهاد برتر]]، آن‌گونه که در نظام‌های سلطنتی متعارف بود، بر عهده داشتند. [[عقد]] [[پیمان‌ها]] با قبایل دیگر، [[اعلان]] [[جنگ]] و [[بسیج]] افراد قبیله، [[مجازات متخلفان]]، پذیرائی از تازه‌واردین، استقبال از [[نمایندگان]] قبایل دیگر، و ارسال [[پیام]] و [[مذاکره]] با رؤسای دیگر قبایل بر عهده شیخ قبیله بوده است.
[[فرامین]] رؤسای قبایل مانند مقررات مربوط به رسوم و سنت‌های قبیله، توسط افراد قبیله به مورد [[اجرا]] گذاشته می‌شد. و رؤسای تیره‌های کوچک‌تر قبیله، و مردان در [[خانواده‌ها]]، و دیگر سالخورده‌ها در سراسر قبیله، به صورت مأموران اجرایی در [[اختیار]] [[رییس قبیله]] بودند و با یک شبکه ساده اجرایی، [[قدرت]] و اختیارت اجرایی شیخ قبیله [[اعمال]] می‌شد.
رؤسای قبایل که اغلب سالخورده‌ترین، [[شجاع‌ترین]] و [[سخاوتمندترین]] افراد قبیله بودند و به حد کافی از خصلت‌های قبیله‌ای مانند تعصب، [[مهمان‌نوازی]] و آزادگی برخوردار بوده و به سنت‌های قبیله سخت [[پای‌بندی]] داشتند، کمتر به [[خودکامگی]] و [[استبداد]] به مفهومی که در نظام‌های سلطنتی [[استبدادی]] وجود داشت کشیده می‌شدند.
[[رییس قبیله]] با [[مهربانی]] پدرگونه و با تعصبی که او را به افراد قبیله‌اش سخت وابسته می‌کرد و درایتی که نشانه [[تجربه]] زیاد وی بود، امور قبیله را اداره می‌کرد و به [[دیکتاتوری]] و آزادی‌کشی نیازی نداشت.
در مسائل مهم، [[مشورت]] با سالخوردگان باتجربه قبیله و رؤسای تیره‌های کوچک‌تر قبیله و دانایان و [[خردمندان]] هرگز فراموش نمی‌شد و رییس قبیله در مناسبت‌هایی از نقطه‌نظرهای [[مشاوران]] استفاده می‌کرد.
نهادی که امروز به نام [[قوه مقننه]] نامیده می‌شود به آن‌گونه که در [[حقوق اساسی]] و [[علوم سیاسی]] از آن بحث می‌شود، در [[نظام سیاسی]] قبیله وجود نداشته است، ولی [[قبایل عرب]] از تأسیس و نهاد مشابهی برخوردار بودند که مسئولیتی شبیه [[وظایف]] قوه مقننه را بر عهده داشته است. به‌طور مثال «[[سقیفه بنی‌ساعده]]» که مرکز عمده تصمیم‌گیری‌های اساسی در مسائل بسیار مهم و اختلافی در [[شهر مدینه]] بوده است، کار یک نوع [[مجلس شورا]] و [[پارلمان]] را انجام می‌داده است.
بزرگان [[اوس و خزرج]] در سقیفه بنی‌ساعده جمع می‌شدند و به‌طور شورایی مسائل اختلافی را حل و فصل می‌کردند، و گاه در این شوراها [[اختلاف]] بر سر مسئله [[ریاست]] [[شهر]] و قبیله نیز مورد تبادل نظر قرار می‌گرفت.
مراجعه تعدادی از [[مسلمانان]] در [[مدینه]] - پس از [[رحلت پیامبر اکرم]] - به سقیفه بنی‌ساعده برای تعیین [[تکلیف]] و روشن کردن مسئله [[خلافت]]، در [[حقیقت]] بازتاب این [[عادت]] و رسم قبیله‌ای [[اعراب]] بوده است.
«[[دارالندوه]]» در نظام سیاسی [[مکه]] نقش مهمی را در تصمیم‌گیری‌های مهم داشت و ریاست آن را [[سران قریش]] بر عهده داشتند. در این مرکز که [[حکم]] پارلمان را داشت، سران قبائل [[اجتماع]] می‌کردند و درباره کارهای مهم به مشورت می‌پرداختند. عضویت در اجتماعات دارالندوه شرایط خاص داشت و سن آنها نباید از ۴۰ کمتر می‌بود.
در کنار نهاد اجرایی و نهاد [[تصمیم‌گیری]]، نوعی نهاد [[قضایی]] نیز در میان قبایل عرب وجود داشت که بیشتر به صورت [[حکمیت]] انجام می‌شد. به‌طور مثال، [[حکمیت]] در میان [[قریش]] برای حل و فصل [[اختلافات]]، بر عهده [[طایفه]] «[[بنی‌سهم]]» بود و نیز طایفه «[[خزاعه]]» این [[مسئولیت]] را قبل از طایفه بنی‌سهم بر عهده داشته است.
در دورانی که قبیله «[[جرهم]]» بر [[مکه]] [[حکومت]] می‌کرد، برای [[حفظ حقوق]] افراد و [[کمک به مظلومان]] و نیز تنظیم [[روابط]] [[قبایل]]، پیمانی به نام «[[حلف‌الفضول]]» منعقد کردند که سال‌ها [[پناهگاه]] افتادگان و [[مظلومان]] بود. حلف‌الفضول، خود نوعی منشور [[حقوق بشر]] بود که از [[حقوق]] [[ستمدیدگان]] و [[ضعیفان]] [[دفاع]] می‌کرد. این [[پیمان]] را بدان جهت فضول نامیدند که بنیانگذاران آن ابتدا چهار نفر بودند که نام اول اسم همه آنها فضل بوده است. بعدها هر نوع منشور و پیمانی را که در رابطه با دفاع از حقوق [[ضعفا]] و ستمدیدگان به وجود می‌آمد، پیمان [[فضول]] می‌نامیدند.
[[پیامبر اسلام]] [[قبل از بعثت]]، در [[دوران جوانی]]، در یکی از این [[پیمان‌ها]] شرکت کرد و از آن خاطره بارها به [[نیکی]] یاد می‌کرد و می‌گفت: در [[خانه]] «عبدالله جدعان» [[شاهد]] پیمانی بودم که اگر حالا (بعد از [[بعثت]]) مرا به آن [[دعوت]] می‌کردند، [[اجابت]] می‌کردم: {{متن حدیث|محل قرار دادن حدیث}} لقد شهدت فی دار [[عبدالله بن جدعان]] حلفا لو دعیت به فی الاسلام لاجبت.
[[اقتدار]] و [[ثبات]] [[سیاسی]] مکه تا آن حد بود که با وجود کشمکش‌ها و جنگ‌های [[قبایل عرب]]، کاروان‌های تجارتی قریش با [[امنیت]] و [[اطمینان]] در سراسر [[جزیرةالعرب]] رفت و آمد می‌کردند و کسی متعرض کاروان‌های قریش نمی‌شد. سفرهای زمستانی اغلب به سوی [[یمن]] و [[تجارت تابستانی]] به سوی [[شام]] بود.
به تدریج مرکزیت [[دینی]] و تجارتی مکه به مرکزیت سیاسی تبدیل شد و مکه شاهد [[ملاقات‌ها]] و انعقاد پیمان‌ها بین سران و [[نمایندگان]] قبایل عرب بود<ref>فقه سیاسی، ج۳، ص۱۴۹ – ۱۴۸، ۱۴۶ – ۱۴۵، ۱۴۳ – ۱۴۲ و ۱۵۲ – ۱۴۹.</ref>.<ref>[[عباس علی عمید زنجانی|عمید زنجانی، عباس علی]]، [[دانشنامه فقه سیاسی ج۲ (کتاب)|دانشنامه فقه سیاسی ج۲]]، ص ۳۶۱.</ref>


== منابع ==
== منابع ==
خط ۳۳: خط ۶۹:
* [[پرونده:11677.jpg|22px]] [[اباصلت فروتن|فروتن، اباصلت]]، [[علی اصغر مرادی|مرادی، علی اصغر]]، [[واژه‌نامه فقه سیاسی (کتاب)|'''واژه‌نامه فقه سیاسی''']]
* [[پرونده:11677.jpg|22px]] [[اباصلت فروتن|فروتن، اباصلت]]، [[علی اصغر مرادی|مرادی، علی اصغر]]، [[واژه‌نامه فقه سیاسی (کتاب)|'''واژه‌نامه فقه سیاسی''']]
* [[پرونده:1379779.jpg|22px]] [[عبدالله نظرزاده|نظرزاده، عبدالله]]، [[فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم (کتاب)|'''فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم''']]
* [[پرونده:1379779.jpg|22px]] [[عبدالله نظرزاده|نظرزاده، عبدالله]]، [[فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم (کتاب)|'''فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم''']]
# [[پرونده:1100701.jpg|22px]] [[عباس علی عمید زنجانی|عمید زنجانی، عباس علی]]، [[دانشنامه فقه سیاسی ج۲ (کتاب)|'''دانشنامه فقه سیاسی ج۲''']]
{{پایان منابع}}
{{پایان منابع}}


۷۳٬۳۴۳

ویرایش