مرجعیت دینی: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{اعتقادات شیعه}} | {{اعتقادات شیعه}} | ||
{{مدخل مرتبط | {{مدخل مرتبط| موضوع مرتبط = مرجعیت| عنوان مدخل = مرجعیت دینی| مداخل مرتبط = [[مرجعیت دینی در قرآن]] - [[مرجعیت دینی در حدیث]] - [[مرجعیت دینی در کلام اسلامی]] - [[مرجعیت دینی از دیدگاه اهل سنت]] - [[مقام مرجعیت دینی]]| پرسش مرتبط = }} | ||
| موضوع مرتبط = مرجعیت | |||
| عنوان مدخل = مرجعیت دینی | |||
| مداخل مرتبط = [[مرجعیت دینی در قرآن]] - [[مرجعیت دینی در حدیث]] - [[مرجعیت دینی در کلام اسلامی]] - [[مرجعیت دینی از دیدگاه اهل سنت]] - [[مقام مرجعیت دینی]] | |||
| پرسش مرتبط = | |||
}} | |||
'''مرجعیت دینی''' به معنای محل [[رجوع]] بودن [[پیامبران]] و [[اوصیا]] در [[امور دینی]] است. از آنجا که [[دین اسلام]] آخرین و [[کاملترین]] [[ادیان]] است و با توجه به اینکه در زمان [[حیات پیامبر]] {{صل}}، امکان [[بیان تمام احکام]] وجود نداشت، لذا بعد از ایشان باید [[مرجع]] و راهنمای [[معصوم]] وجود داشته باشد تا [[احکام اسلامی]] را برای [[مردم]] بیان کرده و آنان را [[هدایت]] کند. براساس [[ادلۀ عقلی]] و [[نقلی]] این [[شأن]] برای [[اهل بیت]] {{ع}} ثابت شده است. | '''مرجعیت دینی''' به معنای محل [[رجوع]] بودن [[پیامبران]] و [[اوصیا]] در [[امور دینی]] است. از آنجا که [[دین اسلام]] آخرین و [[کاملترین]] [[ادیان]] است و با توجه به اینکه در زمان [[حیات پیامبر]] {{صل}}، امکان [[بیان تمام احکام]] وجود نداشت، لذا بعد از ایشان باید [[مرجع]] و راهنمای [[معصوم]] وجود داشته باشد تا [[احکام اسلامی]] را برای [[مردم]] بیان کرده و آنان را [[هدایت]] کند. براساس [[ادلۀ عقلی]] و [[نقلی]] این [[شأن]] برای [[اهل بیت]] {{ع}} ثابت شده است. | ||
خط ۱۲: | خط ۶: | ||
از جمله شئونی که برای [[انبیا]] و [[اوصیا]] به ویژه [[پیامبر خاتم]] و [[اهل بیت]] {{ع}} اومطرح شده است، [[مرجع دین]] بودن آنان در [[احکام]] و [[معارف]] است که با [[قطع شدن وحی]] و [[رحلت پیامبر]] به ایشان که [[جانشینان]] آن حضرتند، منتقل شده است<ref>ر. ک: سبحانی، سید محمد جعفر، مرجعیت علمی امامان {{ع}}، صراط، ش۱۱، زمستان ۱۳۹۲.</ref>. این [[شأن]] برای [[نایبان امام]] (خاص یا عام) نیز قابل اثبات است. | از جمله شئونی که برای [[انبیا]] و [[اوصیا]] به ویژه [[پیامبر خاتم]] و [[اهل بیت]] {{ع}} اومطرح شده است، [[مرجع دین]] بودن آنان در [[احکام]] و [[معارف]] است که با [[قطع شدن وحی]] و [[رحلت پیامبر]] به ایشان که [[جانشینان]] آن حضرتند، منتقل شده است<ref>ر. ک: سبحانی، سید محمد جعفر، مرجعیت علمی امامان {{ع}}، صراط، ش۱۱، زمستان ۱۳۹۲.</ref>. این [[شأن]] برای [[نایبان امام]] (خاص یا عام) نیز قابل اثبات است. | ||
یکی از [[شؤون پیغمبر]]، [[ابلاغ وحی]] بود، [[مردم]] متن [[اسلام]] را از پیغمبر میپرسیدند، آنچه در [[قرآن]] نبود از پیغمبر سؤال میکردند، اما مسأله این است که آیا همه [[احکام]] و [[دستورات]] و [[معارف اسلامی]] همان است که در قرآن آمده و پیغمبر به مردم گفته است؟ یا نه، پیغمبر آنچه گفته مقداری از [[دستورات اسلام]] بوده و [[زمان]]، اجازه نداده همه احکام را به عموم مردم برساند؟ قهراً چنین بوده است، و لذا [[پیامبر خدا]] {{صل}} تمام آنچه را که زمان، اجازه گفتن آنها را نداد به علی {{ع}} که [[وصی]] او بود، آموخت و او را به عنوان یک عالم ممتاز و سرآمد همه [[صحابه]] که حتی در گفته و عمل، [[خطا]] و [[اشتباه]] ندارد به مردم معرفی کرد و فرمود: | یکی از [[شؤون پیغمبر]]، [[ابلاغ وحی]] بود، [[مردم]] متن [[اسلام]] را از پیغمبر میپرسیدند، آنچه در [[قرآن]] نبود از پیغمبر سؤال میکردند، اما مسأله این است که آیا همه [[احکام]] و [[دستورات]] و [[معارف اسلامی]] همان است که در قرآن آمده و پیغمبر به مردم گفته است؟ یا نه، پیغمبر آنچه گفته مقداری از [[دستورات اسلام]] بوده و [[زمان]]، اجازه نداده همه احکام را به عموم مردم برساند؟ قهراً چنین بوده است، و لذا [[پیامبر خدا]] {{صل}} تمام آنچه را که زمان، اجازه گفتن آنها را نداد به علی {{ع}} که [[وصی]] او بود، آموخت و او را به عنوان یک عالم ممتاز و سرآمد همه [[صحابه]] که حتی در گفته و عمل، [[خطا]] و [[اشتباه]] ندارد به مردم معرفی کرد و فرمود: {{متن حدیث|مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ...}}؛ «مردم! هر کس را من مولای او هستم علی مولای اوست. هر چه را که درباره اسلام میخواهید از من بپرسید بعد از من از علی سؤال کنید»؛ | ||
{{متن حدیث|مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ...}}؛ | |||
لذا لحظه آخر [[عمر]] مبارکش سر بر گوش علی گذاشت و [[هزار باب علم]] به او آموخت که از هر بابش [[هزار باب]] دیگر [[علم]] گشوده شد. بر همین اساس بود که علی {{ع}} تا آخرین لحظه عمر میفرمود: {{متن حدیث|سَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي}}، «تا من هستم از من [[احکام خدا]] را سؤال کنید». | |||
لذا لحظه آخر [[عمر]] مبارکش سر بر گوش علی گذاشت و [[هزار باب علم]] به او آموخت که از هر بابش [[هزار باب]] دیگر [[علم]] گشوده شد. بر همین اساس بود که علی {{ع}} تا آخرین لحظه عمر میفرمود: | |||
{{متن حدیث|سَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي}}، | |||
«تا من هستم از من [[احکام خدا]] را سؤال کنید». | |||
در [[حقیقت]]، [[امام]] پس از [[پیامبر]]، یک کارشناس و [[اسلام شناس]] کامل، از جانب خداست، البته به او [[وحی]] نمیشود. و پس از او هم [[امامان]] دیگر تا [[امام زمان]] {{ع}} [[جانشین پیامبر]] {{صل}} میباشند، نه این که کارشناسی امام [[معصوم]] مثل یک [[مجتهد]] و یا بهتر از مجتهد باشد بلکه به معنای این که او تمام [[علوم]] اسلام را از پیغمبر گرفته است و بدون هیچ خطا و اشتباهی به مردم [[ابلاغ]] کرده است و این [[مقام]] از هر امامی به امام بعد منتقل شده است. | در [[حقیقت]]، [[امام]] پس از [[پیامبر]]، یک کارشناس و [[اسلام شناس]] کامل، از جانب خداست، البته به او [[وحی]] نمیشود. و پس از او هم [[امامان]] دیگر تا [[امام زمان]] {{ع}} [[جانشین پیامبر]] {{صل}} میباشند، نه این که کارشناسی امام [[معصوم]] مثل یک [[مجتهد]] و یا بهتر از مجتهد باشد بلکه به معنای این که او تمام [[علوم]] اسلام را از پیغمبر گرفته است و بدون هیچ خطا و اشتباهی به مردم [[ابلاغ]] کرده است و این [[مقام]] از هر امامی به امام بعد منتقل شده است. | ||
[[شیعه]] برای [[امام علی]] {{ع}} و یازده فرزندش چنین مقامی را قائل است، ولی [[اهل تسنن]] برای هیچ کس قائل نیستند بلکه آنها هزاران [[اشتباه]] و [[خطا]] برای [[ابوبکر]] و [[عمر]] و [[عثمان]] در کتابهای خودشان نقل کردهاند؛ مثلاً آوردهاند که ابوبکر با [[صراحت]] گفت: {{متن حدیث|إِنَّ لِي شَيْطَاناً يَعْتَرِينِي}}؛ «گاهی [[شیطانی]] بر من مسلط میشود و من اشتباهاتی میکنم». [[هشام بن عروه]] از پدرش نقل کرده که ابوبکر بالای [[منبر]] گفت: {{متن حدیث|أَقِيلوُنِى فَلَسْتُ بِخَيْرِكُمْ وَ عَلِىٌّ فِيكُمْ}}، «مرا رها کنید و [[خلافت]] را از من بگیرید، که تا علی در میان شما هست من از شما بهتر نیستم»<ref>حر عاملی، اثبات الهداة بالنصوص و المعجزات، ج۴، ص۳۹۲.</ref>. عمر هفتاد بار گفت: {{متن حدیث|لَوْ لَا عَلِيٌّ لَهَلَكَ عُمَرُ}}؛ «اگر علی نبود عمر هلاک میشد». که در بحث [[قضاوت]]، به تفصیل اعترافات [[عمر بن خطاب]] به خطاهای خود را آوردهایم. وضع عثمان و سایر [[خلفا]] در امر خطا و [[گناه]]، بسیار روشنتر است و نیازی به بحث ندارد. | [[شیعه]] برای [[امام علی]] {{ع}} و یازده فرزندش چنین مقامی را قائل است، ولی [[اهل تسنن]] برای هیچ کس قائل نیستند بلکه آنها هزاران [[اشتباه]] و [[خطا]] برای [[ابوبکر]] و [[عمر]] و [[عثمان]] در کتابهای خودشان نقل کردهاند؛ مثلاً آوردهاند که ابوبکر با [[صراحت]] گفت: {{متن حدیث|إِنَّ لِي شَيْطَاناً يَعْتَرِينِي}}؛ «گاهی [[شیطانی]] بر من مسلط میشود و من اشتباهاتی میکنم». [[هشام بن عروه]] از پدرش نقل کرده که ابوبکر بالای [[منبر]] گفت: {{متن حدیث|أَقِيلوُنِى فَلَسْتُ بِخَيْرِكُمْ وَ عَلِىٌّ فِيكُمْ}}، «مرا رها کنید و [[خلافت]] را از من بگیرید، که تا علی در میان شما هست من از شما بهتر نیستم»<ref>حر عاملی، اثبات الهداة بالنصوص و المعجزات، ج۴، ص۳۹۲.</ref>. عمر هفتاد بار گفت: {{متن حدیث|لَوْ لَا عَلِيٌّ لَهَلَكَ عُمَرُ}}؛ «اگر علی نبود عمر هلاک میشد». که در بحث [[قضاوت]]، به تفصیل اعترافات [[عمر بن خطاب]] به خطاهای خود را آوردهایم. وضع عثمان و سایر [[خلفا]] در امر خطا و [[گناه]]، بسیار روشنتر است و نیازی به بحث ندارد. | ||
خط ۲۷: | خط ۱۸: | ||
== معناشناسی== | == معناشناسی== | ||
[[مرجعیت]] در لغت به معنای محل [[رجوع]] بودن است. افراد هر [[جامعه]] با توجه به تخصصهایی که دارند محل [[رجوع]] دیگران بوده و گفته ایشان در آن امور مورد قبول همگان است. [[پیامبران]] نیز با توجه به ارتباطشان با [[عالم غیب]] از [[طریق وحی]]، محل [[رجوع]] دیگران در [[امور دینی]] هستند که از آن به مرجعیت دینی تعبیر میشود و گفته ایشان در [[ابلاغ]] و [[تبیین آموزههای دینی]] [[حجت]] بر دیگران است و بعد از ایشان به [[دلیل]] [[جلوگیری از انحراف در دین]] و آموزههای آن کسانی که همچون [[پیامبران]]، [[معصوم]] بوده و همچنان ارتباطشان با [[عالم غیب]] از طریق [[الهام]] و نه [[وحی]]، برقرار است میتوانند عهده دار این مسؤولیت باشند<ref>ر. ک. قدردان قراملکی، محمد حسن، امامت، ص ۴۲؛ فاریاب، محمد حسین، بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت ص: ۲۲۲ ـ ۲۳۵؛ سبحانی، سید محمد جعفر، مرجعیت علمی امامان {{ع}}، صراط، ش۱۱، زمستان ۱۳۹۲؛ رضوانی؛ علی اصغر، مرجعیت دینی اهل بیت و پاسخ به شبهات، ص۱۳.</ref>. | [[مرجعیت]] در لغت به معنای محل [[رجوع]] بودن است. افراد هر [[جامعه]] با توجه به تخصصهایی که دارند محل [[رجوع]] دیگران بوده و گفته ایشان در آن امور مورد قبول همگان است. [[پیامبران]] نیز با توجه به ارتباطشان با [[عالم غیب]] از [[طریق وحی]]، محل [[رجوع]] دیگران در [[امور دینی]] هستند که از آن به مرجعیت دینی تعبیر میشود و گفته ایشان در [[ابلاغ]] و [[تبیین آموزههای دینی]] [[حجت]] بر دیگران است و بعد از ایشان به [[دلیل]] [[جلوگیری از انحراف در دین]] و آموزههای آن کسانی که همچون [[پیامبران]]، [[معصوم]] بوده و همچنان ارتباطشان با [[عالم غیب]] از طریق [[الهام]] و نه [[وحی]]، برقرار است میتوانند عهده دار این مسؤولیت باشند<ref>ر. ک. قدردان قراملکی، محمد حسن، امامت، ص ۴۲؛ فاریاب، محمد حسین، بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت ص: ۲۲۲ ـ ۲۳۵؛ سبحانی، سید محمد جعفر، مرجعیت علمی امامان {{ع}}، صراط، ش۱۱، زمستان ۱۳۹۲؛ رضوانی؛ علی اصغر، مرجعیت دینی اهل بیت و پاسخ به شبهات، ص۱۳.</ref>. | ||
== [[ضرورت]] [[مرجعیت]] [[دینی]] == | == [[ضرورت]] [[مرجعیت]] [[دینی]] == | ||
[[دین]] یعنی [[راه]] و رسم [[زندگی]] که [[مؤمن]] و [[کافر]] همه دارای [[دین]] هستند چراکه هیچ کس از داشتن [[راه]] و روشی برای رسیدن به [[هدف]] خویش بی نیاز نیست و از آنجایی که سازنده، کاملترین [[شناخت]] را نسبت به شیء سازنده دارد، فقط اوست که میتواند برنامه ای [[بی نقص]] را برای آن تهیه کند و در مورد [[انسان]] [[خداوند]] که [[خالق]] اوست برنامه ای ارائه داده که از آن به [[دین]] تعبیر میشود و چون [[ارتباط مستقیم]] میان [[خداوند]] با [[انسانها]] امکانپذیر نیست این [[دستورات]] در قالب [[کتاب آسمانی]] توسط [[پیامبران]] برای [[انسان]] فرستاده شده است و ایشان را به محتویات کتاب [[آگاه]] ساخته تا آن را به [[انسانها]] [[ابلاغ]] کند و بعد از ایشان نیز از روی [[لطف]] این کار را به [[جانشینان]] آنها که همچون خودشان [[معصوم]] و [[آگاه]] به [[تفسیر]] [[کتاب الهی]] هستند سپرده است. لذا [[خلقت]] با [[پیامبر]] آغاز و با [[خلیفه]] وی پایان میپذیرد، تا [[انسان]] در هیچ برهه ای از زمان بدون کتاب و مُبیّن آن نباشد<ref>ر. ک: طباطبایی، سید محمد حسین، قرآن در اسلام؛ رفیعی، محسن؛ شریفی، معصومه؛ مبانی مرجعیت علمی اهل بیت رسول خدا از دیدگاه اهل سنت؛ اندیشه تقریب؛ تابستان ۱۳۹۰؛ ص ۱۸.</ref>. | [[دین]] یعنی [[راه]] و رسم [[زندگی]] که [[مؤمن]] و [[کافر]] همه دارای [[دین]] هستند چراکه هیچ کس از داشتن [[راه]] و روشی برای رسیدن به [[هدف]] خویش بی نیاز نیست و از آنجایی که سازنده، کاملترین [[شناخت]] را نسبت به شیء سازنده دارد، فقط اوست که میتواند برنامه ای [[بی نقص]] را برای آن تهیه کند و در مورد [[انسان]] [[خداوند]] که [[خالق]] اوست برنامه ای ارائه داده که از آن به [[دین]] تعبیر میشود و چون [[ارتباط مستقیم]] میان [[خداوند]] با [[انسانها]] امکانپذیر نیست این [[دستورات]] در قالب [[کتاب آسمانی]] توسط [[پیامبران]] برای [[انسان]] فرستاده شده است و ایشان را به محتویات کتاب [[آگاه]] ساخته تا آن را به [[انسانها]] [[ابلاغ]] کند و بعد از ایشان نیز از روی [[لطف]] این کار را به [[جانشینان]] آنها که همچون خودشان [[معصوم]] و [[آگاه]] به [[تفسیر]] [[کتاب الهی]] هستند سپرده است. لذا [[خلقت]] با [[پیامبر]] آغاز و با [[خلیفه]] وی پایان میپذیرد، تا [[انسان]] در هیچ برهه ای از زمان بدون کتاب و مُبیّن آن نباشد<ref>ر. ک: طباطبایی، سید محمد حسین، قرآن در اسلام؛ رفیعی، محسن؛ شریفی، معصومه؛ مبانی مرجعیت علمی اهل بیت رسول خدا از دیدگاه اهل سنت؛ اندیشه تقریب؛ تابستان ۱۳۹۰؛ ص ۱۸.</ref>. | ||
خط ۸۰: | خط ۷۲: | ||
یکی از اموری که در دوران [[غیبت کبرا]] اهمیت ویژهای دارد، [[تقلید]] از [[مجتهد]] جامع شرایط است. علمای [[شیعه]] [[امامیه]] میگویند: عمل به [[تقلید]]، به [[دلایل عقلی]] و نقلی لازم و [[واجب]] است. [[عقل]]، [[دستور]] میدهد که فرد ناآگاه، از دانشمندی [[آگاه]] و [[دانا]] [[راهنمایی]] بجوید و از او [[تقلید]] کند. | یکی از اموری که در دوران [[غیبت کبرا]] اهمیت ویژهای دارد، [[تقلید]] از [[مجتهد]] جامع شرایط است. علمای [[شیعه]] [[امامیه]] میگویند: عمل به [[تقلید]]، به [[دلایل عقلی]] و نقلی لازم و [[واجب]] است. [[عقل]]، [[دستور]] میدهد که فرد ناآگاه، از دانشمندی [[آگاه]] و [[دانا]] [[راهنمایی]] بجوید و از او [[تقلید]] کند. | ||
[[مرجع تقلید]]، مجتهدی [[عادل]] و وارسته است که [[قوانین]] [[اسلام]] را بر اساس [[قرآن]]، [[سنت]]، [[اجماع]] و [[عقل]] [[استنباط]] میکند. سلسله [[مراجع]] بزرگ [[تقلید]] از [[رحلت]] چهارمین [[نایب]] ویژه "[[ابو الحسن علی بن محمد سمری]]" در سال ۳۲۹ ق به بعد آغاز شد. در این زنجیره، نام [[محمد بن یعقوب کلینی]]، [[محمد بن علی بن بابویه قمی]] و [[ابو جعفر محمد بن حسن طوسی]]، تا [[امام خمینی]] که همه از [[مجتهدان]] [[شیعه]] و [[مراجع تقلید]] میباشند، قابل ذکر است. | [[مرجع تقلید]]، مجتهدی [[عادل]] و وارسته است که [[قوانین]] [[اسلام]] را بر اساس [[قرآن]]، [[سنت]]، [[اجماع]] و [[عقل]] [[استنباط]] میکند. سلسله [[مراجع]] بزرگ [[تقلید]] از [[رحلت]] چهارمین [[نایب]] ویژه "[[ابو الحسن علی بن محمد سمری]]" در سال ۳۲۹ ق به بعد آغاز شد. در این زنجیره، نام [[محمد بن یعقوب کلینی]]، [[محمد بن علی بن بابویه قمی]] و [[ابو جعفر محمد بن حسن طوسی]]، تا [[امام خمینی]] که همه از [[مجتهدان]] [[شیعه]] و [[مراجع تقلید]] میباشند، قابل ذکر است. | ||
[[نجف اشرف]]، از زمان [[شیخ طوسی]]، مرکز علمی [[شیعه]] قرار گرفت و [[مجتهدان]] بزرگ بیشتر، آنجا به تحصیل [[علم]] پرداختند. به نظر نمیرسد که نهاد [[مرجع تقلید]]، تا پیش از زمان [[شیخ]] [[محمد حسن اصفهانی نجفی]] جنبه مرکزیت عام یافته باشد. [[جانشین بلافصل]] او [[شیخ]] [[مرتضی انصاری]] بزرگترین [[مجتهد]] زمان خود به شمار میرفت. از آخرین [[مراجع تقلید]] که به [[رحمت]] ایزدی پیوسته و در زمان خود نزد طبقات مختلف [[جامعه]] [[مقبولیت]] عمومی داشتند، [[سید ابو الحسن اصفهانی]]، حاج آقا [[حسین بروجردی]] و [[امام خمینی|سید روح للّه موسوی خمینی]] را میتوان نام برد<ref>[[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]، [[فرهنگنامه مهدویت (کتاب)|فرهنگنامه مهدویت]]، ص۳۹۰.</ref>. | [[نجف اشرف]]، از زمان [[شیخ طوسی]]، مرکز علمی [[شیعه]] قرار گرفت و [[مجتهدان]] بزرگ بیشتر، آنجا به تحصیل [[علم]] پرداختند. به نظر نمیرسد که نهاد [[مرجع تقلید]]، تا پیش از زمان [[شیخ]] [[محمد حسن اصفهانی نجفی]] جنبه مرکزیت عام یافته باشد. [[جانشین بلافصل]] او [[شیخ]] [[مرتضی انصاری]] بزرگترین [[مجتهد]] زمان خود به شمار میرفت. از آخرین [[مراجع تقلید]] که به [[رحمت]] ایزدی پیوسته و در زمان خود نزد طبقات مختلف [[جامعه]] [[مقبولیت]] عمومی داشتند، [[سید ابو الحسن اصفهانی]]، حاج آقا [[حسین بروجردی]] و [[امام خمینی|سید روح للّه موسوی خمینی]] را میتوان نام برد<ref>[[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]، [[فرهنگنامه مهدویت (کتاب)|فرهنگنامه مهدویت]]، ص۳۹۰.</ref>. | ||
[[امامان معصوم]]، [[پیروان]] خود را در عصر [[غیبت امام زمان]] {{ع}} به فقهای [[عادل]] [[شیعه]] ارجاع دادهاند و فرمودهاند در "[[حوادث واقعه]]" و رخدادها به [[راویان احادیث]] و آشنایان به [[کلام]] و نظر أئمه [[رجوع]] کنند. از این رو به [[فقیه جامع الشرایط]] "مَرجع" گفته میشود. [[مردم]] با مراجعه به [[مرجع تقلید]]، [[احکام دینی]] خود را میشناسند و به آن عمل میکنند. | [[امامان معصوم]]، [[پیروان]] خود را در عصر [[غیبت امام زمان]] {{ع}} به فقهای [[عادل]] [[شیعه]] ارجاع دادهاند و فرمودهاند در "[[حوادث واقعه]]" و رخدادها به [[راویان احادیث]] و آشنایان به [[کلام]] و نظر أئمه [[رجوع]] کنند. از این رو به [[فقیه جامع الشرایط]] "مَرجع" گفته میشود. [[مردم]] با مراجعه به [[مرجع تقلید]]، [[احکام دینی]] خود را میشناسند و به آن عمل میکنند. | ||
مرجعیت، همان [[مقام علمی]] و [[دینی]] است که [[عالمان دین]] دارند و [[دلیل]] آن، [[روایات]] أئمه است. نظر [[فقهی]] و [[دینی]] [[مرجع تقلید]]، برای [[مردم]] [[دیندار]]، [[حجت شرعی]] است و عمل به آن را [[وظیفه]] خود میدانند. از این رو نهاد مرجعیت در طول [[تاریخ شیعه]] به خصوص در صد سال اخیر، موقعیت و حساسیت مهمی یافته و به عنوان پشتوانه [[همبستگی]] [[دینی]] [[مردم]] به شمار میرود و سدی محکم در برابر نقشههای [[دشمنان]] با تحریفهای [[دینی]] با گسترش [[مفاسد اجتماعی]] است. | مرجعیت، همان [[مقام علمی]] و [[دینی]] است که [[عالمان دین]] دارند و [[دلیل]] آن، [[روایات]] أئمه است. نظر [[فقهی]] و [[دینی]] [[مرجع تقلید]]، برای [[مردم]] [[دیندار]]، [[حجت شرعی]] است و عمل به آن را [[وظیفه]] خود میدانند. از این رو نهاد مرجعیت در طول [[تاریخ شیعه]] به خصوص در صد سال اخیر، موقعیت و حساسیت مهمی یافته و به عنوان پشتوانه [[همبستگی]] [[دینی]] [[مردم]] به شمار میرود و سدی محکم در برابر نقشههای [[دشمنان]] با تحریفهای [[دینی]] با گسترش [[مفاسد اجتماعی]] است. | ||
[[مرجع تقلید]]، در نظر مقلدان از [[قداست]] و [[محبوبیت]] خاصی برخوردار است و نظر او را نظر [[امام]] [[معصوم]] میدانند<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگنامه دینی (کتاب)|فرهنگنامه دینی]]، ص۲۰۶.</ref>. | [[مرجع تقلید]]، در نظر مقلدان از [[قداست]] و [[محبوبیت]] خاصی برخوردار است و نظر او را نظر [[امام]] [[معصوم]] میدانند<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگنامه دینی (کتاب)|فرهنگنامه دینی]]، ص۲۰۶.</ref>. | ||