مقاومت: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = [[مقاومت در لغت]] - [[مقاومت در قرآن]] - [[مقاومت در سیره معصوم]]| پرسش مرتبط = }} | {{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = [[مقاومت در لغت]] - [[مقاومت در قرآن]] - [[مقاومت در سیره معصوم]]| پرسش مرتبط = }} | ||
== مفهوم مقاومت == | == مفهوم مقاومت == | ||
=== معنای لغوی مقاومت === | === معنای لغوی مقاومت === | ||
خط ۲۵: | خط ۲۴: | ||
# '''[[عدالت]]''': یکی از مهمترین مبانی مقاومت بعد از توحید «عدالت» است. برخی [[اعتقاد]] و [[باور]] به «[[خدا]]» در [[اندیشه]] را [[توحید نظری]] و فردی، و «[[عدالت اجتماعی]]» را تجلی خدا در [[زندگی]] و توحید [[اجتماعی]] میدانند<ref>مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲، ص۱۷۴.</ref>. ابنعاشور با [[فطری]] دانستن عدالت مینویسد: «خداوند از ایجاد تا [[ختم رسالت]] [[پیامبران]]، [[هدف]] واحدی را دنبال میکرد و آن [[حفظ نظام]] این عالم و تأمین [[مصالح]] و احوال [[اهل]] عالم بوده است و آن را تحت آن چه عدالت و [[استقامت]] نامیده است در [[نفوس]] پیروانش آنها را علاقمند میکند و بهسمت عدالت و استقامت میکشاند»<ref>ابنعاشور، محمد طاهر، اصول النظام الاجتماعی فی الاسلام، ص۸.</ref>. [[مطهری]] «عدالت» را معیار [[اسلام]] و [[منشأ دین]] و [[قانون]] میداند؛ بدینمعنا که عدالت بهمثابه اصلی است که [[دین]] و قانون براساس آن ایجاد میگردد و مینویسد: «[[عدل]] [[قرآن]]، همدوش توحید، رکن معاد، هدف [[تشریع]] [[نبوّت]]، [[فلسفه]] [[زعامت]] و [[امامت]]، معیار کمال فرد، و مقیاس [[سلامت]] [[اجتماع]] است»<ref>مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۱، ص۶۱.</ref>. جوادیآملی مینویسد: «نادیدهانگاشتن [[قسط و عدل]]، [[مخالفت]] با [[نظام طبیعی]] و اهتمام به آن، [[هماهنگی]] با [[نظام هستی]] است»<ref>جوادیآملی، عبدالله، تفسیر تسنیم، ج۱۷، ص۱۹۲-۱۹۳.</ref>. عدالت مفهومی مشترک در میان [[مکتبهای الهی]] و بشری است. ازاینرو اگر نظریه عدالت در درون پارادایم خودش؛ یعنی با [[جهانبینی دینی]] تعریف نشود، همه چیز بههم میریزد<ref>سیدباقری، سید کاظم، عدالت سیاسی در قرآن کریم، ص۳۴۹.</ref>. قرآن همگان را به عدالت و [[احسان]] [[امر]] میکند: {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ}}<ref>«به راستی خداوند به دادگری و نیکی کردن فرمان میدهد» سوره نحل، آیه ۹۰.</ref>. [[پیامبر]] نیز [[رسالت]] خود را اقامه [[عدالت]] در [[جامعه]] برمیشمارد: {{متن قرآن|وَأُمِرْتُ لِأَعْدِلَ بَيْنَكُمُ}}<ref>«و فرمان یافتهام که میان شما دادگری کنم» سوره شوری، آیه ۱۵.</ref>. [[آیات]] متعدد بیانگر آن است بین توحید، [[عدل]] و [[احسان]] رابطه [[تکوینی]] وجود دارد و این رابطه معنایی بهخاطر [[جامعیت]] مفهوم «عدالت» است<ref>طیب، سید عبدالحسین، تفسیر أطیب البیان، ج۱۱، ص۴۶۹.</ref>. و از سوی دیگر تنظیمکننده [[روابط]] و تأمینکننده نیازمندیهای بشری نیز هست. با این بیان «مقاومت» از منظر [[قرآن]]، همچون امور تکوینی، بر اساس عدالت یا [[تابعی]] از عدالت است، ازاینرو همه فعالیتهای [[اجتماعی]] و هرگونه [[اقدام]] و [[برنامهریزی]] و وضع [[قوانین]] در حوزههای مختلف نیز باید برآمده از عدالت و تأمینکننده نیازها و ایفای [[حقوق]] طبیعی [[انسانها]] و [[جوامع انسانی]] باشد، در غیر این صورت خروج از مقاومت تلقی میشود. | # '''[[عدالت]]''': یکی از مهمترین مبانی مقاومت بعد از توحید «عدالت» است. برخی [[اعتقاد]] و [[باور]] به «[[خدا]]» در [[اندیشه]] را [[توحید نظری]] و فردی، و «[[عدالت اجتماعی]]» را تجلی خدا در [[زندگی]] و توحید [[اجتماعی]] میدانند<ref>مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲، ص۱۷۴.</ref>. ابنعاشور با [[فطری]] دانستن عدالت مینویسد: «خداوند از ایجاد تا [[ختم رسالت]] [[پیامبران]]، [[هدف]] واحدی را دنبال میکرد و آن [[حفظ نظام]] این عالم و تأمین [[مصالح]] و احوال [[اهل]] عالم بوده است و آن را تحت آن چه عدالت و [[استقامت]] نامیده است در [[نفوس]] پیروانش آنها را علاقمند میکند و بهسمت عدالت و استقامت میکشاند»<ref>ابنعاشور، محمد طاهر، اصول النظام الاجتماعی فی الاسلام، ص۸.</ref>. [[مطهری]] «عدالت» را معیار [[اسلام]] و [[منشأ دین]] و [[قانون]] میداند؛ بدینمعنا که عدالت بهمثابه اصلی است که [[دین]] و قانون براساس آن ایجاد میگردد و مینویسد: «[[عدل]] [[قرآن]]، همدوش توحید، رکن معاد، هدف [[تشریع]] [[نبوّت]]، [[فلسفه]] [[زعامت]] و [[امامت]]، معیار کمال فرد، و مقیاس [[سلامت]] [[اجتماع]] است»<ref>مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۱، ص۶۱.</ref>. جوادیآملی مینویسد: «نادیدهانگاشتن [[قسط و عدل]]، [[مخالفت]] با [[نظام طبیعی]] و اهتمام به آن، [[هماهنگی]] با [[نظام هستی]] است»<ref>جوادیآملی، عبدالله، تفسیر تسنیم، ج۱۷، ص۱۹۲-۱۹۳.</ref>. عدالت مفهومی مشترک در میان [[مکتبهای الهی]] و بشری است. ازاینرو اگر نظریه عدالت در درون پارادایم خودش؛ یعنی با [[جهانبینی دینی]] تعریف نشود، همه چیز بههم میریزد<ref>سیدباقری، سید کاظم، عدالت سیاسی در قرآن کریم، ص۳۴۹.</ref>. قرآن همگان را به عدالت و [[احسان]] [[امر]] میکند: {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ}}<ref>«به راستی خداوند به دادگری و نیکی کردن فرمان میدهد» سوره نحل، آیه ۹۰.</ref>. [[پیامبر]] نیز [[رسالت]] خود را اقامه [[عدالت]] در [[جامعه]] برمیشمارد: {{متن قرآن|وَأُمِرْتُ لِأَعْدِلَ بَيْنَكُمُ}}<ref>«و فرمان یافتهام که میان شما دادگری کنم» سوره شوری، آیه ۱۵.</ref>. [[آیات]] متعدد بیانگر آن است بین توحید، [[عدل]] و [[احسان]] رابطه [[تکوینی]] وجود دارد و این رابطه معنایی بهخاطر [[جامعیت]] مفهوم «عدالت» است<ref>طیب، سید عبدالحسین، تفسیر أطیب البیان، ج۱۱، ص۴۶۹.</ref>. و از سوی دیگر تنظیمکننده [[روابط]] و تأمینکننده نیازمندیهای بشری نیز هست. با این بیان «مقاومت» از منظر [[قرآن]]، همچون امور تکوینی، بر اساس عدالت یا [[تابعی]] از عدالت است، ازاینرو همه فعالیتهای [[اجتماعی]] و هرگونه [[اقدام]] و [[برنامهریزی]] و وضع [[قوانین]] در حوزههای مختلف نیز باید برآمده از عدالت و تأمینکننده نیازها و ایفای [[حقوق]] طبیعی [[انسانها]] و [[جوامع انسانی]] باشد، در غیر این صورت خروج از مقاومت تلقی میشود. | ||
# '''[[فطرت]]''': در [[قرآن کریم]] و [[روایات]] بر وجود فطرت مشترک میان [[آدمیان]] تأکید شده است که از [[حقیقت]] خود مبدل نخواهد شد: {{متن قرآن|فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ}}<ref>«بنابراین با درستی آیین روی (دل) را برای این دین راست بدار! بر همان سرشتی که خداوند مردم را بر آن آفریده است؛ هیچ دگرگونی در آفرینش خداوند راه ندارد؛ این است دین استوار اما بیشتر مردم نمیدانند» سوره روم، آیه ۳۰.</ref>. مطابق فرمایش [[پیامبر اکرم]] {{صل}} هر [[انسانی]] بر [[فطرت توحیدی]] [[آفریده]] شده است: {{متن حدیث|كُلُّ مَوْلُودٍ يُولَدُ عَلَى الْفِطْرَةِ}}<ref>کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۲، ص۱۳.</ref> از [[فطرت بشر]]، هم اصول مشترک [[الهی]] بر میآید و هم اصول مشترک انسانی<ref>جوادیآملی، عبدالله، روابط بین الملل در اسلام، ص۲۳.</ref>. [[ایمان به خدا]] و [[نفی]] [[شرک]] و [[طاغوت]] و [[وحدت]] [[هدف]]، نشانههای [[فطرت انسانی]] است و هرگونه شرک و [[ستمگری]] و هرگونه [[اختلاف]] و تفرقه، [[انحراف]] از فطرت قلمداد میشود<ref>صدر، سید محمدباقر، اسلام راهبر زندگی، ص۱۷۲.</ref>. [[انسان]] به [[حکم]] [[فطرت]]، [[عدول]] از [[حق]]، [[عدالت]] و [[انسانیت]] را، فارغ از [[اعتقاد]] به [[باورهای دینی]] نمیپسندد. [[تاریخ]] [[گواهی]] میدهد در [[جوامع بشری]] تلاش برای اقامه عدالت و دستیابی به [[حقوق انسانی]] از سوی آگاهان [[جامعه]] همواره وجود داشته و با [[ظلم]]، [[تجاوز]]، [[ستمگری]] و [[سلطه]] به مقابله و [[مبارزه]] برخاستهاند و برهمیناساس است که [[مطهری]] انسانهایی را که بر اساس فطرت، [[اهل]] [[احسان]]، [[جود]] و عدالت باشند، را به [[خداپرستی]] [[فطری]] تعبیر نموده است و نزد [[خدا]] ماْجور میداند حتی اگر [[مشرک]] باشند<ref>مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲، ص۱۷۷.</ref>. همه [[تمایلات]] و [[سنن]] فطری [[بشر]] را میتوان بهطور خلاصه [[استقامت]] در [[دعوت]] به [[عدل]] و بازداشتن از ظلم و [[انحراف از حق]] بیان داشت که هرانسانی به فطرت [[سلیم]] خود آن را عدالت میداند<ref>طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان، ج۷، ص۷۳.</ref>. براساس رویکرد [[جهانشمولی اسلام]]، در [[قرآن]] امر به «مقاومت» با تبیین عدالت، [[آزادی]]، [[حقوق]] طبیعی و [[کرامت]] [[انسان در قرآن]] مبتنی بر فطرت مشترک [[انسانی]] بنا نهاده شده است و برهمیناساس [[تشریع احکام]] و وضع [[قوانین]] و دستورالعملهای فردی و [[اجتماعی]] بر مبنای فطرت [[الهی]] در قرآن مورد تاکید قرار گرفته است. | # '''[[فطرت]]''': در [[قرآن کریم]] و [[روایات]] بر وجود فطرت مشترک میان [[آدمیان]] تأکید شده است که از [[حقیقت]] خود مبدل نخواهد شد: {{متن قرآن|فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ}}<ref>«بنابراین با درستی آیین روی (دل) را برای این دین راست بدار! بر همان سرشتی که خداوند مردم را بر آن آفریده است؛ هیچ دگرگونی در آفرینش خداوند راه ندارد؛ این است دین استوار اما بیشتر مردم نمیدانند» سوره روم، آیه ۳۰.</ref>. مطابق فرمایش [[پیامبر اکرم]] {{صل}} هر [[انسانی]] بر [[فطرت توحیدی]] [[آفریده]] شده است: {{متن حدیث|كُلُّ مَوْلُودٍ يُولَدُ عَلَى الْفِطْرَةِ}}<ref>کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۲، ص۱۳.</ref> از [[فطرت بشر]]، هم اصول مشترک [[الهی]] بر میآید و هم اصول مشترک انسانی<ref>جوادیآملی، عبدالله، روابط بین الملل در اسلام، ص۲۳.</ref>. [[ایمان به خدا]] و [[نفی]] [[شرک]] و [[طاغوت]] و [[وحدت]] [[هدف]]، نشانههای [[فطرت انسانی]] است و هرگونه شرک و [[ستمگری]] و هرگونه [[اختلاف]] و تفرقه، [[انحراف]] از فطرت قلمداد میشود<ref>صدر، سید محمدباقر، اسلام راهبر زندگی، ص۱۷۲.</ref>. [[انسان]] به [[حکم]] [[فطرت]]، [[عدول]] از [[حق]]، [[عدالت]] و [[انسانیت]] را، فارغ از [[اعتقاد]] به [[باورهای دینی]] نمیپسندد. [[تاریخ]] [[گواهی]] میدهد در [[جوامع بشری]] تلاش برای اقامه عدالت و دستیابی به [[حقوق انسانی]] از سوی آگاهان [[جامعه]] همواره وجود داشته و با [[ظلم]]، [[تجاوز]]، [[ستمگری]] و [[سلطه]] به مقابله و [[مبارزه]] برخاستهاند و برهمیناساس است که [[مطهری]] انسانهایی را که بر اساس فطرت، [[اهل]] [[احسان]]، [[جود]] و عدالت باشند، را به [[خداپرستی]] [[فطری]] تعبیر نموده است و نزد [[خدا]] ماْجور میداند حتی اگر [[مشرک]] باشند<ref>مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲، ص۱۷۷.</ref>. همه [[تمایلات]] و [[سنن]] فطری [[بشر]] را میتوان بهطور خلاصه [[استقامت]] در [[دعوت]] به [[عدل]] و بازداشتن از ظلم و [[انحراف از حق]] بیان داشت که هرانسانی به فطرت [[سلیم]] خود آن را عدالت میداند<ref>طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان، ج۷، ص۷۳.</ref>. براساس رویکرد [[جهانشمولی اسلام]]، در [[قرآن]] امر به «مقاومت» با تبیین عدالت، [[آزادی]]، [[حقوق]] طبیعی و [[کرامت]] [[انسان در قرآن]] مبتنی بر فطرت مشترک [[انسانی]] بنا نهاده شده است و برهمیناساس [[تشریع احکام]] و وضع [[قوانین]] و دستورالعملهای فردی و [[اجتماعی]] بر مبنای فطرت [[الهی]] در قرآن مورد تاکید قرار گرفته است. | ||
# '''[[آخرتگرایی]]''': یکی دیگر از مبانی مقاومت در قرآن، [[حقیقت]] [[معاد]] است که از [[اعتقاد به توحید]] ریشه میگیرد. انسان [[معتقد]] به معاد، در همه عرصهها با [[جهاد]] و مبارزه و بذل [[مال]] و [[جان]] تا مرز [[شهادت]] | # '''[[آخرتگرایی]]''': یکی دیگر از مبانی مقاومت در قرآن، [[حقیقت]] [[معاد]] است که از [[اعتقاد به توحید]] ریشه میگیرد. انسان [[معتقد]] به معاد، در همه عرصهها با [[جهاد]] و مبارزه و بذل [[مال]] و [[جان]] تا مرز [[شهادت]] {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَيَقْتُلُونَ وَيُقْتَلُونَ وَعْدًا عَلَيْهِ حَقًّا فِي التَّوْرَاةِ وَالْإِنْجِيلِ وَالْقُرْآنِ وَمَنْ أَوْفَى بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَيْعِكُمُ الَّذِي بَايَعْتُمْ بِهِ وَذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ}} <ref>«همانا خداوند از مؤمنان، خودشان و داراییهاشان را خریده است در برابر اینکه بهشت از آن آنها باشد؛ در راه خداوند کارزار میکنند، میکشند و کشته میشوند بنا به وعدهای راستین که بر عهده او در تورات و انجیل و قرآن است و وفادارتر از خداوند به پیمان خویش کیست؟ پس به داد و ستدی که کردهاید شاد باشید و آن است که رستگاری سترگ است» سوره توبه، آیه ۱۱۱.</ref>، خود را در مسیر [[اطاعت]] و برخورداری از [[نصرت]] و [[فلاح]] و [[رستگاری]] [[حقیقی]] میبیند و به احدی الحسنیین میاندیشد {{متن قرآن|قُلْ هَلْ تَرَبَّصُونَ بِنَا إِلَّا إِحْدَى الْحُسْنَيَيْنِ وَنَحْنُ نَتَرَبَّصُ بِكُمْ أَنْ يُصِيبَكُمُ اللَّهُ بِعَذَابٍ مِنْ عِنْدِهِ أَوْ بِأَيْدِينَا فَتَرَبَّصُوا إِنَّا مَعَكُمْ مُتَرَبِّصُونَ}} <ref>«بگو آیا برای ما جز یکی از دو نکویی را انتظار دارید؟ و ما برای شما انتظار داریم که خداوند شما را از سوی خویش یا به دست ما به عذابی دچار فرماید پس چشم به راه باشید که ما نیز با شما چشم به راهیم» سوره توبه، آیه ۵۲.</ref>. یکی از عمدهترین تفاوت حامیان [[اندیشهها]] و مکتبهای مادی و غیرمادی، [[باور]] یا عدم باور آنان به [[معاد]] و به [[جهان آخرت]] است. [[اعتقاد]] به معاد، [[بینش]] [[انسان]] را از تنگنای [[دنیا]] به فراخنای [[جهان]] باقی پیوند میدهد، و [[همّت]] او را بلندمرتبهتر از آن میگرداند که بخواهد به تعلّقات [[دنیوی]] و [[مادّی]] و تضییع [[حقوق]] دیگران [[خشنود]] گردد و بدان [[رضایت]] دهد. [[حضرت علی]] {{ع}} [[هدف]] نهایی از [[خلقت]] را [[قیامت]] میداند. {{متن حدیث|فَإِنَّ الْغَايَةَ، الْقِيَامَةُ}}<ref>نهجالبلاغه، خطبه ۱۹۰.</ref>. این اصل در حوزه [[اندیشه]] و نظر و عملکرد منشأ اثر است، یکی از آثار اعتقاد به معاد، توجه به عواقب [[اعمال]] است که موجب میشود انسان به [[عدالت]] [[رفتار]] کند و [[آزادی]] منطبق بر [[فرمان الهی]] را در نظر بگیرد و در محدوده [[حکم خداوند]] عمل کند و بیمبالاتی و [[بیبندوباری]] که در [[آخرت]] موجب [[عذاب]] میشود، نداشته باشد<ref>سیدباقری، سید کاظم، عدالت سیاسی در قرآن کریم، ص۱۸۲.</ref>. جوادیآملی مینویسد: «[[فراموشی]] معاد موجب [[تبهکاری]] و [[ستمگری]] فردی و [[اجتماعی]] است» <ref>جوادیآملی، عبدالله، تفسیر موضوعی قرآن کریم، ج۴ (معاد در قرآن)، ص۲۲.</ref>. اعتقاد به معاد، موجب [[اطاعتپذیری]] از [[خدا]] و [[عامل مقاومت]] و [[پایداری]] در برابر [[ولایت کافران]] {{متن قرآن|فَلَمَّا فَصَلَ طَالُوتُ بِالْجُنُودِ قَالَ إِنَّ اللَّهَ مُبْتَلِيكُم بِنَهَرٍ فَمَن شَرِبَ مِنْهُ فَلَيْسَ مِنِّي وَمَن لَّمْ يَطْعَمْهُ فَإِنَّهُ مِنِّي إِلاَّ مَنِ اغْتَرَفَ غُرْفَةً بِيَدِهِ فَشَرِبُواْ مِنْهُ إِلاَّ قَلِيلاً مِّنْهُمْ فَلَمَّا جَاوَزَهُ هُوَ وَالَّذِينَ آمَنُواْ مَعَهُ قَالُواْ لاَ طَاقَةَ لَنَا الْيَوْمَ بِجَالُوتَ وَجُنُودِهِ قَالَ الَّذِينَ يَظُنُّونَ أَنَّهُم مُّلاقُوا اللَّهِ كَم مِّن فِئَةٍ قَلِيلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً كَثِيرَةً بِإِذْنِ اللَّهِ وَاللَّهُ مَعَ الصَّابِرِينَ}} <ref>«و چون طالوت با سپاه (از شهر) بیرون رفت گفت: خداوند شما را به (آب) جویباری میآزماید، هر که از آن بنوشد از من نیست و هر که نخورد با من است مگر آنکه تنها کفی از آن برگیرد. باری، همه جز اندکی از آن نوشیدند و چون طالوت و مؤمنان همراه وی از آن گذشتند (همراهان سست ایمان طالوت که از آب نوشیده بودند) گفتند: امروز ما را تاب جالوت و سپاه وی نیست اما آنان که میدانستند خداوند را دیدار خواهند کرد گفتند: بسا گروهی اندک بر گروهی بسیار به اذن خداوند، پیروز شده است و خداوند با شکیبایان است» سوره بقره، آیه ۲۴۹.</ref> و موجب [[استقامت]] و [[نصرت الهی]] {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلَائِكَةُ أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ}} <ref>«فرشتگان بر آنان که گفتند: پروردگار ما خداوند است سپس پایداری کردند، فرود میآیند که نهراسید و اندوهناک نباشید و شما را به بهشتی که وعده میدادند مژده باد!» سوره فصلت، آیه ۳۰.</ref>، آخرتاندیشی و [[وارستگی]] [[مجاهدان]] {{متن قرآن|فَلْيُقَاتِلْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ الَّذِينَ يَشْرُونَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا بِالْآخِرَةِ}} <ref>«آری، کسانی باید در راه خدا نبرد کنند که زندگی این جهان را به جهان واپسین میفروشند» سوره نساء، آیه ۷۴.</ref> و سالمسازی [[اقتصاد]]{{متن قرآن|وَيْلٌ لِلْمُطَفِّفِينَ * الَّذِينَ إِذَا اكْتَالُوا عَلَى النَّاسِ يَسْتَوْفُونَ * وَإِذَا كَالُوهُمْ أَوْ وَزَنُوهُمْ يُخْسِرُونَ * أَلَا يَظُنُّ أُولَئِكَ أَنَّهُمْ مَبْعُوثُونَ * لِيَوْمٍ عَظِيمٍ * يَوْمَ يَقُومُ النَّاسُ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ * كَلَّا إِنَّ كِتَابَ الْفُجَّارِ لَفِي سِجِّينٍ}} <ref>«وای بر کمفروشان! * آنان که چون از مردم پیمانه گیرند تمام پیمایند * و چون پیمانه دهند یا وزن کنند کم نهند * آیا آنان نمیدانند که برانگیخته خواهند شد * در روزی بزرگ؟ * روزی که مردم نزد پروردگار جهانیان بپا میایستند * نه چنین است، کارنامه بدکاران در «سجّین» است» سوره مطففین، آیه ۱-۷.</ref> میگردد. [[قرآن]] [[حیات]] [[حقیقی]] را [[زندگی اخروی]] دانسته و در [[آیه]] {{متن قرآن|وَإِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِيَ الْحَيَوَانُ}}<ref>«و بیگمان زندگی سرای واپسین است که زندگی (راستین) است» سوره عنکبوت، آیه ۶۴.</ref> به آن [[اذعان]] نموده است<ref>[[اصغر زاهدیتیر|زاهدیتیر، اصغر]]، [[محمد هادی امین ناجی|امین ناجی، محمد هادی]]، [[بررسی مفهوم مقاومت با رویکرد اجتماعی در آیات قرآن (مقاله)|بررسی مفهوم مقاومت با رویکرد اجتماعی در آیات قرآن]]، [[مطالعات تفسیری (نشریه)|فصلنامه تفسیری]]، ص227</ref>. | ||
=== مبانی و [[اصول اعتقادی]] === | === مبانی و [[اصول اعتقادی]] === | ||
خط ۱۲۰: | خط ۱۱۹: | ||
* در یک نگاه کلی، [[امر]] به [[استقامت]] در [[آیه]] {{متن قرآن|فَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ...}}<ref>«پس چنان که فرمان یافتهای پایداری کن»... سوره هود، آیه ۱۱۲.</ref> و نیز آیه {{متن قرآن|أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ}}<ref>«خداوند را بپرستید و از طاغوت دوری گزینید» سوره نحل، آیه ۳۶.</ref> و {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ}}<ref>«به راستی خداوند به دادگری و نیکی کردن فرمان میدهد» سوره نحل، آیه ۹۰.</ref> را میتوان بهعنوان اصول، عناصر و [[استراتژی]] اصلی و اساسی "مقاومت" با رویکرد [[اجتماعی]] بهحساب آورد. مقاومت با رویکرد اجتماعی در [[قرآن]]، در دو بعد کلی ایجابی و سلبی مورد تأکید قرار گرفته است؛ لذا تحقق بعد ایجابی مقاومت در کنار بعد سلبی آن در چهارچوب مبانی، [[حیات طیبه]] را فراهم میسازد که به [[اجمال]] به ابعاد آن پرداخته میشود: | * در یک نگاه کلی، [[امر]] به [[استقامت]] در [[آیه]] {{متن قرآن|فَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ...}}<ref>«پس چنان که فرمان یافتهای پایداری کن»... سوره هود، آیه ۱۱۲.</ref> و نیز آیه {{متن قرآن|أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ}}<ref>«خداوند را بپرستید و از طاغوت دوری گزینید» سوره نحل، آیه ۳۶.</ref> و {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ}}<ref>«به راستی خداوند به دادگری و نیکی کردن فرمان میدهد» سوره نحل، آیه ۹۰.</ref> را میتوان بهعنوان اصول، عناصر و [[استراتژی]] اصلی و اساسی "مقاومت" با رویکرد [[اجتماعی]] بهحساب آورد. مقاومت با رویکرد اجتماعی در [[قرآن]]، در دو بعد کلی ایجابی و سلبی مورد تأکید قرار گرفته است؛ لذا تحقق بعد ایجابی مقاومت در کنار بعد سلبی آن در چهارچوب مبانی، [[حیات طیبه]] را فراهم میسازد که به [[اجمال]] به ابعاد آن پرداخته میشود: | ||
=== بُعد ایجابی مقاومت با رویکرد اجتماعی === | === بُعد ایجابی مقاومت با رویکرد اجتماعی === | ||
# '''اصل [[مالکیت خدا]] بر [[سرنوشت انسان]]''': در [[جهانبینی اسلامی]]، [[جهان]] در [[مالکیت مطلق خدا]] است. آیه {{متن قرآن|أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ}}<ref>«خداوند را بپرستید و از طاغوت دوری گزینید» سوره نحل، آیه ۳۶.</ref> بیان [[بعثت]] [[رسول]] است<ref>طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان، ج۲، ص۳۵۳.</ref>. که به [[پرستش خدا]] و اجتناب از [[طاغوت]] [[دعوت]] نمودهاند؛ چراکه [[پرستش]] غیر [[خدا]] و اتخاذ ارباب و پذیرش [[اراده]] و [[سلطه]] دیگران با [[توحید]] ناسازگار است و [[انسان]] را به [[شرک]] [[مبتلا]] میسازد | # '''اصل [[مالکیت خدا]] بر [[سرنوشت انسان]]''': در [[جهانبینی اسلامی]]، [[جهان]] در [[مالکیت مطلق خدا]] است. آیه {{متن قرآن|أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ}}<ref>«خداوند را بپرستید و از طاغوت دوری گزینید» سوره نحل، آیه ۳۶.</ref> بیان [[بعثت]] [[رسول]] است<ref>طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان، ج۲، ص۳۵۳.</ref>. که به [[پرستش خدا]] و اجتناب از [[طاغوت]] [[دعوت]] نمودهاند؛ چراکه [[پرستش]] غیر [[خدا]] و اتخاذ ارباب و پذیرش [[اراده]] و [[سلطه]] دیگران با [[توحید]] ناسازگار است و [[انسان]] را به [[شرک]] [[مبتلا]] میسازد{{متن قرآن|قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ تَعَالَوْا إِلَى كَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَلَا نُشْرِكَ بِهِ شَيْئًا وَلَا يَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنَّا مُسْلِمُونَ}} <ref>«بگو: ای اهل کتاب! بیایید بر کلمهای که میان ما و شما برابر است همداستان شویم که: جز خداوند را نپرستیم و چیزی را شریک او ندانیم و یکی از ما، دیگری را به جای خداوند، به خدایی نگیرد پس اگر روی گرداندند بگویید: گواه باشید که ما مسلمانیم» سوره آل عمران، آیه ۶۴.</ref>. [[سید محمدباقر صدر]] مینویسد: این اصل هرگونه [[زورگویی]] و بهرهکشی و [[سلطه]] [[انسان]] را بر انسان نابود میسازد تا زمانی که "[[الله]]" اساس حاکمیتها و [[نظام اسلامی]] جلوهگاه آن [[حکومت]] باشد، خودبهخود همه فرمانرواییها و حاکمیتهای [[ظالمانه]]، بهوسیله این [[آیین]] از میان میرود<ref>صدر، سید محمدباقر، همراه با تحول اجتهاد، ترجمه: اکبر ثبوت و... ، ص۱۶۶.</ref>. به شرطی که انسان در عالم [[تشریع]] با [[اطاعت از خدا]] در چهارچوب مبانی و [[سنتهای الهی]] عمل کند. | ||
# '''[[تشکیل حکومت]]''': [[اقدام]] مهم [[پیامبر]] بعد از [[دعوت به توحید]]، تشکیل حکومت بود. [[امام خمینی]] مینویسد: نهاد حکومت در [[اسلام]] آن قدر اهمیت دارد که نه تنها در اسلام وجود دارد بلکه اسلام چیزی جز حکومت نیست<ref>خمینی، سید روحالله، صحیفه امام، ج۵، ص۴۷۲.</ref>. امام خمینی [[قیام]] به تشکیل حکومت را شعبهای از [[ولایت پیامبر]] {{صل}} و [[امامان]] {{عم}} دانسته و مینویسد: "اگر فرد لایقی که دارای دو [[خصلت]]، [[علم]] به [[قوانین]] و [[عدالت]]، بهپا خاست و تشکیل حکومت داد، همان [[ولایتی]] را که [[حضرت رسول اکرم]] {{صل}} در امر [[اداره جامعه]] داشت دارا است و بر همه [[مردم]] لازم است که از او [[اطاعت]] کنند. این توهم که [[اختیارات حکومتی]] [[رسول اکرم]] {{صل}} بیشتر از [[حضرت امیر]] {{ع}} بود، یا اختیارات حکومتی حضرت امیر {{ع}} بیش از [[فقیه]] است، [[باطل]] و غلط است<ref>خمینی، سید روحالله، صحیفه امام، ج۵، ص۵۰.</ref>. و هر ولایتی بهجز [[ولایت خدا]] و جانشینانش، [[ولایت شیطان]] و [[طاغوت]] است که [[مؤمن]] را با هزار پیوند و رابطه، به [[قدرت]] طاغوت وابسته میسازد<ref>خامنهای، سیدعلی، طرح کلی اندیشه اسلامی، ص۱۲۶-۱۳۱.</ref>. اسلام با اصل قرار دادن [[حاکمیت مطلق]] [[خدا]]، [[مقام خلافت]] و [[جانشینی]] و امر [[مدیریت]] و [[آبادانی زمین]]، تأمین متوازن نیازهای مادی و [[روحی]] و هر آن چه که برای معاش در [[زندگی]] و ادامه [[حیات]] نیاز است را به انسان سپرد تا مبادی [[تمدن]] [[راستین]] را مهیا و اصول [[حاکم]] بر [[روابط]] داخلی و خارجی را تبیین کند<ref>جوادیآملی، عبدالله، ولایت فقیه، تحقیق: محمد محرابی، ص۹۹؛ فضلالله، سید محمدحسین، تفسیر من وحی القرآن، ج۱۰، ص۵.</ref>. لازمه آن وضع و [[اجرای قوانین]] و [[تشکیل حکومت]] است. از آنجا که [[حاکمیت]] از آن خداست و به برگزیدگانش [[اذن]] داده و [[تفویض]] نموده است. در [[غیبت]] [[پیامبران]]، [[جانشینان]] و اوصیای آنها هستند و در غیبت [[اوصیا]]، فقهای [[امت]]، [[دینشناسان]]، آگاهان، آنکسانیکه [[منصب ولایت]] را و [[امامت]] را به [[ارث]] بردند<ref>خامنهای، سیدعلی، بصیرت و استقامت (مجموعه سخنرانی)، ص۲۳۹.</ref>. که از آن به [[نظام امامت]] یاد میشود و اجازه دارند اقامه حاکمیت کنند. در این نظریه [[قدرت]] حاکمیت، ناشی از [[اراده خدا]] است و [[زمامداران]] [[دستورات]] [[خدا]] را به [[اجرا]] در میآورند<ref>هاشمی، سید محمد، حقوق اساسی جمهوری اسلامی، ص۱.</ref>. بین ماهیت [[حکومتهای الهی]] با حکومتهای بشری فاصلهای زیاد وجود دارد. برای اینکه وقتی مبنای تشکیل حکومت متفاوت باشد، بالطبع حکومتهای متفاوت با اهداف متفاوت شکل میگیرد. | # '''[[تشکیل حکومت]]''': [[اقدام]] مهم [[پیامبر]] بعد از [[دعوت به توحید]]، تشکیل حکومت بود. [[امام خمینی]] مینویسد: نهاد حکومت در [[اسلام]] آن قدر اهمیت دارد که نه تنها در اسلام وجود دارد بلکه اسلام چیزی جز حکومت نیست<ref>خمینی، سید روحالله، صحیفه امام، ج۵، ص۴۷۲.</ref>. امام خمینی [[قیام]] به تشکیل حکومت را شعبهای از [[ولایت پیامبر]] {{صل}} و [[امامان]] {{عم}} دانسته و مینویسد: "اگر فرد لایقی که دارای دو [[خصلت]]، [[علم]] به [[قوانین]] و [[عدالت]]، بهپا خاست و تشکیل حکومت داد، همان [[ولایتی]] را که [[حضرت رسول اکرم]] {{صل}} در امر [[اداره جامعه]] داشت دارا است و بر همه [[مردم]] لازم است که از او [[اطاعت]] کنند. این توهم که [[اختیارات حکومتی]] [[رسول اکرم]] {{صل}} بیشتر از [[حضرت امیر]] {{ع}} بود، یا اختیارات حکومتی حضرت امیر {{ع}} بیش از [[فقیه]] است، [[باطل]] و غلط است<ref>خمینی، سید روحالله، صحیفه امام، ج۵، ص۵۰.</ref>. و هر ولایتی بهجز [[ولایت خدا]] و جانشینانش، [[ولایت شیطان]] و [[طاغوت]] است که [[مؤمن]] را با هزار پیوند و رابطه، به [[قدرت]] طاغوت وابسته میسازد<ref>خامنهای، سیدعلی، طرح کلی اندیشه اسلامی، ص۱۲۶-۱۳۱.</ref>. اسلام با اصل قرار دادن [[حاکمیت مطلق]] [[خدا]]، [[مقام خلافت]] و [[جانشینی]] و امر [[مدیریت]] و [[آبادانی زمین]]، تأمین متوازن نیازهای مادی و [[روحی]] و هر آن چه که برای معاش در [[زندگی]] و ادامه [[حیات]] نیاز است را به انسان سپرد تا مبادی [[تمدن]] [[راستین]] را مهیا و اصول [[حاکم]] بر [[روابط]] داخلی و خارجی را تبیین کند<ref>جوادیآملی، عبدالله، ولایت فقیه، تحقیق: محمد محرابی، ص۹۹؛ فضلالله، سید محمدحسین، تفسیر من وحی القرآن، ج۱۰، ص۵.</ref>. لازمه آن وضع و [[اجرای قوانین]] و [[تشکیل حکومت]] است. از آنجا که [[حاکمیت]] از آن خداست و به برگزیدگانش [[اذن]] داده و [[تفویض]] نموده است. در [[غیبت]] [[پیامبران]]، [[جانشینان]] و اوصیای آنها هستند و در غیبت [[اوصیا]]، فقهای [[امت]]، [[دینشناسان]]، آگاهان، آنکسانیکه [[منصب ولایت]] را و [[امامت]] را به [[ارث]] بردند<ref>خامنهای، سیدعلی، بصیرت و استقامت (مجموعه سخنرانی)، ص۲۳۹.</ref>. که از آن به [[نظام امامت]] یاد میشود و اجازه دارند اقامه حاکمیت کنند. در این نظریه [[قدرت]] حاکمیت، ناشی از [[اراده خدا]] است و [[زمامداران]] [[دستورات]] [[خدا]] را به [[اجرا]] در میآورند<ref>هاشمی، سید محمد، حقوق اساسی جمهوری اسلامی، ص۱.</ref>. بین ماهیت [[حکومتهای الهی]] با حکومتهای بشری فاصلهای زیاد وجود دارد. برای اینکه وقتی مبنای تشکیل حکومت متفاوت باشد، بالطبع حکومتهای متفاوت با اهداف متفاوت شکل میگیرد. | ||
# '''اصل [[عدالت]]''': در [[قرآن]] اقامه عدالت بهعنوان [[وظایف اجتماعی]] [[مسلمانان]] مورد تأکید قرار گرفته است: {{متن قرآن|لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ}}<ref>«ما پیامبرانمان را با برهانها (ی روشن) فرستادیم و با آنان کتاب و ترازو فرو فرستادیم تا مردم به دادگری برخیزند» سوره حدید، آیه ۲۵.</ref> و {{متن قرآن|اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى}}<ref>«دادگری ورزید که به پرهیزگاری نزدیکتر است» سوره مائده، آیه ۸.</ref>. [[قرآن کریم]] اقامه [[عدالت اجتماعی]] را در مقیاس با دیگر ارزشهای فردی و [[اجتماعی]]، با ارزشتر و آن را به [[فضیلت]] [[تقوا]] نزدیکتر میداند. [[امام خمینی]] با [[نفی]] حکومتهای غیر عادلانه، برخی راههای اساسی عملی کردن عدالت اجتماعی را اجرای قوانین و مقررات اسلام<ref>خمینی، سید روحالله، صحیفه امام، ج۴، ص۱۷۶-۱۷۷.</ref>، حذف فاصله طبقاتی، [[حفظ]] [[منافع]] [[محرومان]] و گسترش مشارکت عمومی و محرومیتزدایی<ref>خمینی، سید روحالله، صحیفه امام، ج۸، ص۳۶-۳۷.</ref>، نفی [[نفوذ]] [[سرمایهداران]] در [[حکومت]] و [[مبارزه]] با زراندوزان و رفاهطلبان<ref>خمینی، سید روحالله، صحیفه امام، ج۲۰، ص۱۲۸-۱۳۰.</ref>، توجه به [[عمران]] و آبادانی<ref>خمینی، سید روحالله، صحیفه امام، ج۱۰، ص۱۴۴.</ref> و تدوین [[قانون]] به نفع محرومان [[جامعه]]<ref>خمینی، سید روحالله، صحیفه امام، ج۲۱، ص۳۸.</ref> میداند که تحقق آنها، [[وظیفه]] [[جامعه اسلامی]] و [[حاکمان]] آن است<ref>بجنوردی، حسن، القواعد الفقهیه، تحقیق: مهدی مهریزی و محمدحسین درایتی، ج۱، ص۱۹۰.</ref>. [[آیتالله]] [[خامنهای]] آرمانهای ایجابی را اجرای [[عدالت اجتماعی]]، [[ایستادگی]] در راه [[پیشرفت]] و [[آبادانی]] مادی و [[معنوی]]، پناهدادن به [[مظلوم]] و مقابله با [[ظالم]] میداند<ref>خامنهای، سیدعلی، سخنرانی در دیدار با مردم آذربایجان شرقی، ۲۸/۱۱/۱۳۹۲؛ دسترسی از طریق: ۲۵۳۶۳=http: //farsi.khamenei.ir/speech-content?id.</ref>. قهراً [[هدف]] [[قرآن]] از [[عدالت]]، [[نجات]] [[محرومان]] و [[مستضعفان]] و [[نبرد]] و [[ستیز]] با ستمپیشگان است. [[مطهری]] [[اقامه عدل]] و [[قسط]] در [[جامعه]] را برقراری [[توحید عملی اجتماعی]] میداند<ref>مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲، ص۱۷۴.</ref>. و از عدالت بهعنوان معیار [[سلامتی]] و [[رضایت]] [[اجتماع]] یاد میکند و مینویسد: "آن اصلی که میتواند [[تعادل]] [[اجتماعی]] را [[حفظ]] کند و همه را [[راضی]] نگه دارد، به پیکر اجتماع [[سلامت]] و به [[روح]] اجتماع [[آرامش]] بدهد، عدالت است"<ref>مطهری، مرتضی، سیری در نهجالبلاغه، ص۱۱۹.</ref>. براساس دلالتهای [[قرآن کریم]]، "مقاومت ایجابی" در تحقق عدالت؛ یعنی پایفشردن بر تمام چیزهایی است که [[خدا]]، وجود و تحقق آنها را در [[زندگی فردی]] و اجتماعی ضروری میشمارد، همچون: [[کرامت انسان]] | # '''اصل [[عدالت]]''': در [[قرآن]] اقامه عدالت بهعنوان [[وظایف اجتماعی]] [[مسلمانان]] مورد تأکید قرار گرفته است: {{متن قرآن|لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ}}<ref>«ما پیامبرانمان را با برهانها (ی روشن) فرستادیم و با آنان کتاب و ترازو فرو فرستادیم تا مردم به دادگری برخیزند» سوره حدید، آیه ۲۵.</ref> و {{متن قرآن|اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى}}<ref>«دادگری ورزید که به پرهیزگاری نزدیکتر است» سوره مائده، آیه ۸.</ref>. [[قرآن کریم]] اقامه [[عدالت اجتماعی]] را در مقیاس با دیگر ارزشهای فردی و [[اجتماعی]]، با ارزشتر و آن را به [[فضیلت]] [[تقوا]] نزدیکتر میداند. [[امام خمینی]] با [[نفی]] حکومتهای غیر عادلانه، برخی راههای اساسی عملی کردن عدالت اجتماعی را اجرای قوانین و مقررات اسلام<ref>خمینی، سید روحالله، صحیفه امام، ج۴، ص۱۷۶-۱۷۷.</ref>، حذف فاصله طبقاتی، [[حفظ]] [[منافع]] [[محرومان]] و گسترش مشارکت عمومی و محرومیتزدایی<ref>خمینی، سید روحالله، صحیفه امام، ج۸، ص۳۶-۳۷.</ref>، نفی [[نفوذ]] [[سرمایهداران]] در [[حکومت]] و [[مبارزه]] با زراندوزان و رفاهطلبان<ref>خمینی، سید روحالله، صحیفه امام، ج۲۰، ص۱۲۸-۱۳۰.</ref>، توجه به [[عمران]] و آبادانی<ref>خمینی، سید روحالله، صحیفه امام، ج۱۰، ص۱۴۴.</ref> و تدوین [[قانون]] به نفع محرومان [[جامعه]]<ref>خمینی، سید روحالله، صحیفه امام، ج۲۱، ص۳۸.</ref> میداند که تحقق آنها، [[وظیفه]] [[جامعه اسلامی]] و [[حاکمان]] آن است<ref>بجنوردی، حسن، القواعد الفقهیه، تحقیق: مهدی مهریزی و محمدحسین درایتی، ج۱، ص۱۹۰.</ref>. [[آیتالله]] [[خامنهای]] آرمانهای ایجابی را اجرای [[عدالت اجتماعی]]، [[ایستادگی]] در راه [[پیشرفت]] و [[آبادانی]] مادی و [[معنوی]]، پناهدادن به [[مظلوم]] و مقابله با [[ظالم]] میداند<ref>خامنهای، سیدعلی، سخنرانی در دیدار با مردم آذربایجان شرقی، ۲۸/۱۱/۱۳۹۲؛ دسترسی از طریق: ۲۵۳۶۳=http: //farsi.khamenei.ir/speech-content?id.</ref>. قهراً [[هدف]] [[قرآن]] از [[عدالت]]، [[نجات]] [[محرومان]] و [[مستضعفان]] و [[نبرد]] و [[ستیز]] با ستمپیشگان است. [[مطهری]] [[اقامه عدل]] و [[قسط]] در [[جامعه]] را برقراری [[توحید عملی اجتماعی]] میداند<ref>مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲، ص۱۷۴.</ref>. و از عدالت بهعنوان معیار [[سلامتی]] و [[رضایت]] [[اجتماع]] یاد میکند و مینویسد: "آن اصلی که میتواند [[تعادل]] [[اجتماعی]] را [[حفظ]] کند و همه را [[راضی]] نگه دارد، به پیکر اجتماع [[سلامت]] و به [[روح]] اجتماع [[آرامش]] بدهد، عدالت است"<ref>مطهری، مرتضی، سیری در نهجالبلاغه، ص۱۱۹.</ref>. براساس دلالتهای [[قرآن کریم]]، "مقاومت ایجابی" در تحقق عدالت؛ یعنی پایفشردن بر تمام چیزهایی است که [[خدا]]، وجود و تحقق آنها را در [[زندگی فردی]] و اجتماعی ضروری میشمارد، همچون: [[کرامت انسان]]{{متن قرآن|وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً قَالُوا أَتَجْعَلُ فِيهَا مَنْ يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ}}<ref> «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارت به فرشتگان فرمود: میخواهم جانشینی در زمین بگمارم، گفتند: آیا کسی را در آن میگماری که در آن تباهی میکند و خونها میریزد در حالی که ما تو را با سپاس، به پاکی میستاییم و تو را پاک میشمریم؛ فرمود: من چیزی میدانم که شما نمیدانید» سوره بقره، آیه ۳۰؛ {{متن قرآن|مِنْ أَجْلِ ذَلِكَ كَتَبْنَا عَلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ أَنَّهُ مَنْ قَتَلَ نَفْسًا بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِي الْأَرْضِ فَكَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِيعًا وَمَنْ أَحْيَاهَا فَكَأَنَّمَا أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعًا وَلَقَدْ جَاءَتْهُمْ رُسُلُنَا بِالْبَيِّنَاتِ ثُمَّ إِنَّ كَثِيرًا مِنْهُمْ بَعْدَ ذَلِكَ فِي الْأَرْضِ لَمُسْرِفُونَ}} «به همین روی بر بنی اسرائیل مقرر داشتیم که هرکس تنی را -جز به قصاص یا به کیفر تبهکاری در روی زمین- بکشد چنان است که تمام مردم را کشته است و هر که آن را زنده بدارد چنان است که همه مردم را زنده داشته است؛ و بیگمان پیامبران ما برای آنان برهانها (ی روشن) آوردند آنگاه بسیاری از ایشان از آن پس، در زمین گزافکارند» سوره مائده، آیه ۳۲؛ {{متن قرآن|وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُمْ مِنَ الطَّيِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَى كَثِيرٍ مِمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِيلًا}} «و به راستی ما فرزندان آدم را ارجمند داشتهایم و آنان را در خشکی و دریا (بر مرکب) سوار کردهایم و به آنان از چیزهای پاکیزه روزی دادهایم و آنان را بر بسیاری از آنچه آفریدهایم، نیک برتری بخشیدهایم» سوره اسراء، آیه ۷۰.</ref>، [[آزادی]]{{متن قرآن|قُلْ يَا قَوْمِ اعْمَلُوا عَلَى مَكَانَتِكُمْ إِنِّي عَامِلٌ فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ}} <ref>«بگو: ای قوم من! در خور یارایی خویش هر چه میخواهید انجام دهید من نیز انجام خواهم داد و به زودی خواهید دانست» سوره انعام، آیه ۱۳۵.</ref>، [[آبادانی زمین]]{{متن قرآن|وَاذْكُرُوا إِذْ جَعَلَكُمْ خُلَفَاءَ مِنْ بَعْدِ عَادٍ وَبَوَّأَكُمْ فِي الْأَرْضِ تَتَّخِذُونَ مِنْ سُهُولِهَا قُصُورًا وَتَنْحِتُونَ الْجِبَالَ بُيُوتًا فَاذْكُرُوا آلَاءَ اللَّهِ وَلَا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ}} <ref>«و یاد کنید آنگاه را که شما را جانشینانی پس از (قوم) عاد قرار داد و در این سرزمین جای داد که در هامون آن کاخها میسازید و کوهها را برای خانهسازی میتراشید پس نعمتهای خداوند را به یاد آورید و در این سرزمین تبهکارانه آشوب نورزید» سوره اعراف، آیه ۷۴؛ {{متن قرآن|وَإِلَى ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُمْ مِنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ هُوَ أَنْشَأَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَاسْتَعْمَرَكُمْ فِيهَا فَاسْتَغْفِرُوهُ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ إِنَّ رَبِّي قَرِيبٌ مُجِيبٌ}} «و به سوی (قوم) ثمود برادر آنان صالح را (فرستادیم)، گفت: ای قوم من! خداوند را بپرستید که خدایی جز او ندارید، او شما را از زمین پدیدار کرد و شما را در آن به آبادانی گمارد پس، از او آمرزش بخواهید سپس به درگاه وی توبه کنید که پروردگار من، پاسخ دهندهای است» سوره هود، آیه ۶۱.</ref>، [[صلح]]{{متن قرآن|وَإِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَهَا وَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ}} <ref>«و اگر به سازش گرایند، تو نیز بدان گرای و بر خداوند توکّل کن که او شنوای داناست» سوره انفال، آیه ۶۱</ref>؛ {{متن قرآن|إِلَّا الَّذِينَ يَصِلُونَ إِلَى قَوْمٍ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَهُمْ مِيثَاقٌ أَوْ جَاءُوكُمْ حَصِرَتْ صُدُورُهُمْ أَنْ يُقَاتِلُوكُمْ أَوْ يُقَاتِلُوا قَوْمَهُمْ وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَسَلَّطَهُمْ عَلَيْكُمْ فَلَقَاتَلُوكُمْ فَإِنِ اعْتَزَلُوكُمْ فَلَمْ يُقَاتِلُوكُمْ وَأَلْقَوْا إِلَيْكُمُ السَّلَمَ فَمَا جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ عَلَيْهِمْ سَبِيلًا}}<ref>«مگر آنان را که با گروهی وابستگی دارند که میان شما و ایشان پیمانی است یا آنکه با دلتنگی از نبرد با شما و یا نبرد با قوم خویش، نزد شما آمدهاند- و اگر خداوند میخواست آنان را بر شما چیرگی میداد و با شما به نبرد میپرداختند- باری، اگر اینان از شما کنارهجویی کردند و با شما نبرد نکردند و از در سازش درآمدند، خداوند برای شما (در تجاوز) بر آنان راهی ننهاده است» سوره نساء، آیه ۹۰.</ref> و [[همزیستی مسالمتآمیز]]{{متن قرآن|قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ تَعَالَوْا إِلَى كَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَلَا نُشْرِكَ بِهِ شَيْئًا وَلَا يَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنَّا مُسْلِمُونَ}} <ref>«بگو: ای اهل کتاب! بیایید بر کلمهای که میان ما و شما برابر است همداستان شویم که: جز خداوند را نپرستیم و چیزی را شریک او ندانیم و یکی از ما، دیگری را به جای خداوند، به خدایی نگیرد پس اگر روی گرداندند بگویید: گواه باشید که ما مسلمانیم» سوره آل عمران، آیه ۶۴</ref>؛ {{متن قرآن|لَا يَنْهَاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ لَمْ يُقَاتِلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَلَمْ يُخْرِجُوكُمْ مِنْ دِيَارِكُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَتُقْسِطُوا إِلَيْهِمْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ}} <ref>«خداوند شما را از نیکی ورزیدن و دادگری با آنان که با شما در کار دین جنگ نکردهاند و شما را از خانههایتان بیرون نراندهاند باز نمیدارد؛ بیگمان خداوند دادگران را دوست میدارد» سوره ممتحنه، آیه ۸.</ref>، که [[مسلمانان]] باید بهعنوان [[عبودیت]] [[اجتماعی]] در تحقق این امور تلاش نماید و کلیه [[قوانین]] و دستورالعملهای اجتماعی باید [[تابعی]] از [[عدالت]] [[تکوینی]] باشد. | ||
=== بُعد سلبی مقاومت با رویکرد اجتماعی === | === بُعد سلبی مقاومت با رویکرد اجتماعی === | ||
[[قرآن]] در [[آیات]] متعددی متعرض این موضوع شده است و مسلمانان را از هرگونه اقدامی که زمینه [[وابستگی]] را فراهم کند باز داشته است. جنبه سلبی مقاومت ناظر به [[نفی]] [[سلطه بیگانگان]] بر [[سرنوشت]] [[سیاسی]] و اجتماعی مسلمانان است<ref>بجنوردی، حسن، القواعد الفقهیه، تحقیق: مهدی مهریزی و محمدحسین درایتی، ج۱، ص۱۹۰.</ref>. بعد سلبی مقاومت را میتوان از [[آیه]] {{متن قرآن|وَلَنْ يَجْعَلَ اللَّهُ لِلْكَافِرِينَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ سَبِيلًا}}<ref>«و هرگز خداوند برای کافران به زیان مؤمنان راهی نمیگشاید» سوره نساء، آیه ۱۴۱.</ref> و دیگر آیات مرتبط مبنی بر [[نپذیرفتن سلطه کفار]] برداشت کرد. نمونههایی از مقاومت سلبی که در قرآن بهصراحت به آنها اشاره شده است عبارتاند از: | |||
# '''[[نهی]] از [[پذیرش ربوبیت غیر خدا]] و [[مبارزه با طاغوت]]''': از دیدگاه [[اسلام]] [[انسان]] [[آزاد]] [[آفریده]] شده است و هیچکس و هیچ طبقه و هیچ گروه بر وی [[سلطه]] ندارد و [[سیادت]] و [[ربوبیت]]، ویژه [[خدا]] است<ref>صدر، سید محمدباقر، همراه با تحول اجتهاد، ترجمه اکبر ثبوت و... ، ص۱۶۶.</ref>. براساس آیه {{متن قرآن|أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ}}<ref>«خداوند را بپرستید و از طاغوت دوری گزینید» سوره نحل، آیه ۳۶.</ref> و {{متن قرآن|وَلَا يَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ}}<ref>«و یکی از ما، دیگری را به جای خداوند، به خدایی نگیرد» سوره آل عمران، آیه ۶۴.</ref> حتی [[آزادی سیاسی]] و [[حق اطاعت]] از [[نظامهای سیاسی]] و نهاد [[قدرت]]، مشروط به آن است که موجب "اتخاذ ارباب" نشود و در برابر [[ربوبیّت]] [[تشریعی]] خدا نباشد. در [[تفسیر فی ظلال القرآن]] آمده است: "در این جهت تفاوتی میان نظامهای [[دیکتاتوری]] با نظامهای [[دموکراسی]] نیست و همگی ارباب زمینیاند که [[انسان]] را به رقّیت و [[عبودیّت]] خویش میخوانند و تنها [[نظام اسلامی]] و [[توحیدی]] است که میتواند [[بشر]] را رهانیده و به او [[آزادی]] [[واقعی]] ببخشد"<ref>سید قطب، فی ظلال القرآن، ج۱، ص۴۷.</ref>. منظور از [[طاغوت]] در هر چیزی است که [[اطاعت]] آن منافی با [[ایمان به خدا]] است<ref>طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۲، ص۶۳۱-۶۳۳.</ref>. [[قرآن]] ایمان به خدا را مساوی با [[کفر به طاغوت]] به حساب آورده است | # '''[[نهی]] از [[پذیرش ربوبیت غیر خدا]] و [[مبارزه با طاغوت]]''': از دیدگاه [[اسلام]] [[انسان]] [[آزاد]] [[آفریده]] شده است و هیچکس و هیچ طبقه و هیچ گروه بر وی [[سلطه]] ندارد و [[سیادت]] و [[ربوبیت]]، ویژه [[خدا]] است<ref>صدر، سید محمدباقر، همراه با تحول اجتهاد، ترجمه اکبر ثبوت و... ، ص۱۶۶.</ref>. براساس آیه {{متن قرآن|أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ}}<ref>«خداوند را بپرستید و از طاغوت دوری گزینید» سوره نحل، آیه ۳۶.</ref> و {{متن قرآن|وَلَا يَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ}}<ref>«و یکی از ما، دیگری را به جای خداوند، به خدایی نگیرد» سوره آل عمران، آیه ۶۴.</ref> حتی [[آزادی سیاسی]] و [[حق اطاعت]] از [[نظامهای سیاسی]] و نهاد [[قدرت]]، مشروط به آن است که موجب "اتخاذ ارباب" نشود و در برابر [[ربوبیّت]] [[تشریعی]] خدا نباشد. در [[تفسیر فی ظلال القرآن]] آمده است: "در این جهت تفاوتی میان نظامهای [[دیکتاتوری]] با نظامهای [[دموکراسی]] نیست و همگی ارباب زمینیاند که [[انسان]] را به رقّیت و [[عبودیّت]] خویش میخوانند و تنها [[نظام اسلامی]] و [[توحیدی]] است که میتواند [[بشر]] را رهانیده و به او [[آزادی]] [[واقعی]] ببخشد"<ref>سید قطب، فی ظلال القرآن، ج۱، ص۴۷.</ref>. منظور از [[طاغوت]] در هر چیزی است که [[اطاعت]] آن منافی با [[ایمان به خدا]] است<ref>طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۲، ص۶۳۱-۶۳۳.</ref>. [[قرآن]] ایمان به خدا را مساوی با [[کفر به طاغوت]] به حساب آورده است {{متن قرآن|لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى لَا انْفِصَامَ لَهَا وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ}} <ref>«در (کار) دین هیچ اکراهی نیست که رهیافت از گمراهی آشکار است پس، آنکه به طاغوت کفر ورزد و به خداوند ایمان آورد، بیگمان به دستاویز استوراتر چنگ زده است که هرگز گسستن ندارد و خداوند شنوای داناست» سوره بقره، آیه ۲۵۶.</ref>. که [[مسلمانان]] موظفاند از هر نظامی که بهجای [[ربوبیت خدا]] نشسته است، چه [[حاکم]] [[مسلمان]] داشته باشد و چه غیر مسلمان، دوری کنند. | ||
# '''[[نهی]] از [[پذیرش ولایت کفار]]''': در مقاومت سلبی قرآن، برای [[حفظ]] [[استقلال]] و [[آزادی اجتماعی]] مسلمانان، آنان را از [[پذیرش ولایت کافران]] نهی کرده است؛ از جمله: در [[آیه]] {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ}}<ref>«ای مؤمنان! کافران را به جای مؤمنان دوست نگیرید» سوره نساء، آیه ۱۴۴.</ref> و آیه {{متن قرآن|لَا يَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ}}<ref>«مؤمنان نباید کافران را به جای مؤمنان دوست گیرند» سوره آل عمران، آیه ۲۸.</ref> مسلمانان را از [[اتحاد]] و امتزاج با [[کفار]] بر [[حذر]] داشته است و در ادامه همین آیه با لحن [[انذار]] و [[تهدید]] میفرماید: {{متن قرآن|وَمَنْ يَفْعَلْ ذَلِكَ فَلَيْسَ مِنَ اللَّهِ فِي شَيْءٍ}}<ref>«و هر که چنین کند با خداوند هیچ رابطهای ندارد» سوره آل عمران، آیه ۲۸.</ref> اگر کسی چنین کند در هیچ مأْمنی از [[خدا]] قرار ندارد<ref>طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان، ج۳، ص۱۵۱-۱۵۲.</ref>. و در مقابل بر [[پذیرش ولایت خدا]] و [[پیامبر]] و [[اولی الامر]] در [[آیه]] {{متن قرآن|إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا}}<ref>«سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آوردهاند» سوره مائده، آیه ۵۵.</ref> و [[پیروی]] از آنان در آیه {{متن قرآن|أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ}}<ref>«از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.</ref> تأکید نموده است. | # '''[[نهی]] از [[پذیرش ولایت کفار]]''': در مقاومت سلبی قرآن، برای [[حفظ]] [[استقلال]] و [[آزادی اجتماعی]] مسلمانان، آنان را از [[پذیرش ولایت کافران]] نهی کرده است؛ از جمله: در [[آیه]] {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ}}<ref>«ای مؤمنان! کافران را به جای مؤمنان دوست نگیرید» سوره نساء، آیه ۱۴۴.</ref> و آیه {{متن قرآن|لَا يَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ}}<ref>«مؤمنان نباید کافران را به جای مؤمنان دوست گیرند» سوره آل عمران، آیه ۲۸.</ref> مسلمانان را از [[اتحاد]] و امتزاج با [[کفار]] بر [[حذر]] داشته است و در ادامه همین آیه با لحن [[انذار]] و [[تهدید]] میفرماید: {{متن قرآن|وَمَنْ يَفْعَلْ ذَلِكَ فَلَيْسَ مِنَ اللَّهِ فِي شَيْءٍ}}<ref>«و هر که چنین کند با خداوند هیچ رابطهای ندارد» سوره آل عمران، آیه ۲۸.</ref> اگر کسی چنین کند در هیچ مأْمنی از [[خدا]] قرار ندارد<ref>طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان، ج۳، ص۱۵۱-۱۵۲.</ref>. و در مقابل بر [[پذیرش ولایت خدا]] و [[پیامبر]] و [[اولی الامر]] در [[آیه]] {{متن قرآن|إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا}}<ref>«سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آوردهاند» سوره مائده، آیه ۵۵.</ref> و [[پیروی]] از آنان در آیه {{متن قرآن|أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ}}<ref>«از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.</ref> تأکید نموده است. | ||
# '''عدم [[اعتماد]] و برقراری [[ارتباط صمیمی با کافران]] و [[مشرکان]]''': یکی از اصول مقاومت در بعد سلبی از دیدگاه قرآن، عدم اعتماد و [[دوستی]] و [[روابط]] نزدیک با [[جبهه]] [[باطل]] است؛ یعنی [[مسلمانان]] نباید بر [[ستمگران]] تکیه و اعتماد کنند {{متن قرآن|وَلَا تَرْكَنُوا إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّكُمُ النَّارُ}}<ref>«و به ستمگران مگرایید که آتش (دوزخ) به شما رسد» سوره هود، آیه ۱۱۳.</ref>. تکیه و اعتماد بر ستمگران باعث [[وابستگی]] میگردد و وابستگی به هر شکل آن، چه [[فرهنگی]]، [[سیاسی]] یا [[اقتصادی]] نتیجهای جز [[اسارت]] و [[استثمار]] و نابودی [[استقلال]] مسلمانان ندارد<ref>مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۹، ص۲۶۰؛ فضلالله، سید محمدحسین، تفسیر من وحی القرآن، ج۱۲، ص۱۴۰-۱۴۲.</ref>. در [[آیات]] ناظر به [[نهی]] از دوستی [[کفار]]، [[تهدید]] شدیدی هم شده است، مثلاً در آیه {{متن قرآن|مَنْ يَتَوَلَّهُمْ مِنْكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ}}<ref>«و هر کس از شما آنان را دوست بگیرد از آنان است» سوره مائده، آیه ۵۱.</ref> میفرماید: "و هر که از شما، آنان را [[دوست]] بدارد، او خود از ایشان است". و در آیه {{متن قرآن|وَيُحَذِّرُكُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ}}<ref>«و خداوند، شما را از خویش پروا میدهد» سوره آل عمران، آیه ۲۸.</ref> فرمود: "خدا شما را از خودش [[بیم]] میدهد". و در آیه {{متن قرآن|أَتُرِيدُونَ أَنْ تَجْعَلُوا لِلَّهِ عَلَيْكُمْ سُلْطَانًا مُبِينًا}}<ref>«آیا برآنید تا برای خداوند بر خویش حجّتی روشن قرار دهید؟» سوره نساء، آیه ۱۴۴.</ref> آیا میخواهید برای خدا علیه خود حجتی واضح درست کنید، ([[دست خدا]] را در [[عذاب]] به روی خود باز کنید)<ref>طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان، ج۹، ص۲۰۷.</ref>. از ابعاد مقاومت و [[ایستادگی]] بر [[حق]]، عدم برقراری [[روابط دوستانه]] با [[کفار]] و [[مشرکین]] است که در [[جبهه]] مقابل [[اسلام]] قرار دارند<ref>[[اصغر زاهدیتیر|زاهدیتیر، اصغر]]، [[محمد هادی امین ناجی|امین ناجی، محمد هادی]]، [[بررسی مفهوم مقاومت با رویکرد اجتماعی در آیات قرآن (مقاله)|بررسی مفهوم مقاومت با رویکرد اجتماعی در آیات قرآن]]، [[مطالعات تفسیری (نشریه)|فصلنامه تفسیری]]، ص229-233</ref> | # '''عدم [[اعتماد]] و برقراری [[ارتباط صمیمی با کافران]] و [[مشرکان]]''': یکی از اصول مقاومت در بعد سلبی از دیدگاه قرآن، عدم اعتماد و [[دوستی]] و [[روابط]] نزدیک با [[جبهه]] [[باطل]] است؛ یعنی [[مسلمانان]] نباید بر [[ستمگران]] تکیه و اعتماد کنند {{متن قرآن|وَلَا تَرْكَنُوا إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّكُمُ النَّارُ}}<ref>«و به ستمگران مگرایید که آتش (دوزخ) به شما رسد» سوره هود، آیه ۱۱۳.</ref>. تکیه و اعتماد بر ستمگران باعث [[وابستگی]] میگردد و وابستگی به هر شکل آن، چه [[فرهنگی]]، [[سیاسی]] یا [[اقتصادی]] نتیجهای جز [[اسارت]] و [[استثمار]] و نابودی [[استقلال]] مسلمانان ندارد<ref>مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۹، ص۲۶۰؛ فضلالله، سید محمدحسین، تفسیر من وحی القرآن، ج۱۲، ص۱۴۰-۱۴۲.</ref>. در [[آیات]] ناظر به [[نهی]] از دوستی [[کفار]]، [[تهدید]] شدیدی هم شده است، مثلاً در آیه {{متن قرآن|مَنْ يَتَوَلَّهُمْ مِنْكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ}}<ref>«و هر کس از شما آنان را دوست بگیرد از آنان است» سوره مائده، آیه ۵۱.</ref> میفرماید: "و هر که از شما، آنان را [[دوست]] بدارد، او خود از ایشان است". و در آیه {{متن قرآن|وَيُحَذِّرُكُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ}}<ref>«و خداوند، شما را از خویش پروا میدهد» سوره آل عمران، آیه ۲۸.</ref> فرمود: "خدا شما را از خودش [[بیم]] میدهد". و در آیه {{متن قرآن|أَتُرِيدُونَ أَنْ تَجْعَلُوا لِلَّهِ عَلَيْكُمْ سُلْطَانًا مُبِينًا}}<ref>«آیا برآنید تا برای خداوند بر خویش حجّتی روشن قرار دهید؟» سوره نساء، آیه ۱۴۴.</ref> آیا میخواهید برای خدا علیه خود حجتی واضح درست کنید، ([[دست خدا]] را در [[عذاب]] به روی خود باز کنید)<ref>طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان، ج۹، ص۲۰۷.</ref>. از ابعاد مقاومت و [[ایستادگی]] بر [[حق]]، عدم برقراری [[روابط دوستانه]] با [[کفار]] و [[مشرکین]] است که در [[جبهه]] مقابل [[اسلام]] قرار دارند<ref>[[اصغر زاهدیتیر|زاهدیتیر، اصغر]]، [[محمد هادی امین ناجی|امین ناجی، محمد هادی]]، [[بررسی مفهوم مقاومت با رویکرد اجتماعی در آیات قرآن (مقاله)|بررسی مفهوم مقاومت با رویکرد اجتماعی در آیات قرآن]]، [[مطالعات تفسیری (نشریه)|فصلنامه تفسیری]]، ص229-233</ref> | ||
خط ۱۴۰: | خط ۱۳۹: | ||
# '''[[اشغالگران]]''': تفاوت مقاومت در برابر [[تجاوزگر]] با مقاومت در برابر اشغالگر آشکار است. در حالت نخست، مقاومتکنندگان در [[سرزمین]] خویش [[زندگی]] میکنند و در برابر هر تجاوزی، مقاومت مینمایند، ولی در حالت دوم، کسانی بر اثر [[ستم]] و [[بیداد]] طغیاننگرایان از دیار خویش بیرون رانده شدهاند و سرزمینشان اشغال شده است، سپس جهت باز پس گرفتن آن سرزمین با اشغالگران به پیکار برمیخیزند و در برابرشان مقاومت مینمایند. نمونه بارز پدیده اشغال و مقاومت، [[اقدام]] [[رژیم]] [[صهیونیستی]] و مقاومت [[مردم]] ستمدیده [[فلسطین]] است. [[خداوند]] در [[قرآن]]، [[بیتفاوتی]] [[قوم بنیاسرائیل]] را در عدم مقاومت در برابر اشغالگران، [[نکوهش]] میکند، آنجا که [[قرآن]] از زبان ایشان میگوید: {{متن قرآن|قَالُوا وَمَا لَنَا أَلَّا نُقَاتِلَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَقَدْ أُخْرِجْنَا مِنْ دِيَارِنَا وَأَبْنَائِنَا}}<ref>«گفتند: چرا در راه خداوند جنگ نکنیم در حالی که ما از سرزمینمان رانده و از فرزندانمان ماندهایم» سوره بقره، آیه ۲۴۶.</ref>. در جای دیگر، [[خداوند]] کسانی را که از دیارشان بیرون [[رانده شده]] و در [[راه خدا]] [[عذاب]] کشیده و مقاومت کرده و در این راه کشته شدهاند، مورد [[رحمت]] فراگیر خود قرار میدهد: {{متن قرآن|فَالَّذِينَ هَاجَرُوا وَأُخْرِجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ وَأُوذُوا فِي سَبِيلِي وَقَاتَلُوا وَقُتِلُوا لَأُكَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَيِّئَاتِهِمْ وَلَأُدْخِلَنَّهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ ثَوَابًا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَاللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الثَّوَابِ}}<ref>«آنگاه پروردگارشان به آنان پاسخ داد که: من پاداش انجام دهنده هیچ کاری را از شما چه مرد و چه زن -که همانند یکدیگرید- تباه نمیگردانم بنابراین بیگمان از گناه آنان که مهاجرت کردند و از دیار خود رانده شدند و در راه من آزار دیدند و کارزار کردند یا کشته شدند چشم میپوشم و آنان را به بوستانهایی در خواهم آورد که از بن آنها جویباران روان است، به پاداشی از نزد خداوند؛ و پاداش نیک (تنها) نزد خداوند است» سوره آل عمران، آیه ۱۹۵.</ref>. در [[آیه]] دیگر، [[خداوند متعال]] به کسانی که به ناحق از دیارشان بیرون رانده شدهاند [[اذن]] مقاومت و [[پیکار]] و نوید [[یاری]] و [[پشتیبانی]] میدهد: {{متن قرآن|أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَإِنَّ اللَّهَ عَلَى نَصْرِهِمْ لَقَدِيرٌ * الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ بِغَيْرِ حَقٍّ إِلَّا أَنْ يَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ...}}<ref>«به کسانی که بر آنها جنگ تحمیل میشود اجازه (ی جهاد) داده شد زیرا ستم دیدهاند و بیگمان خداوند بر یاری آنان تواناست * همان کسانی که ناحق از خانههای خود بیرون رانده شدند و جز این نبود که میگفتند: پروردگار ما خداوند است»... سوره حج، آیه ۳۹-۴۰.</ref>. | # '''[[اشغالگران]]''': تفاوت مقاومت در برابر [[تجاوزگر]] با مقاومت در برابر اشغالگر آشکار است. در حالت نخست، مقاومتکنندگان در [[سرزمین]] خویش [[زندگی]] میکنند و در برابر هر تجاوزی، مقاومت مینمایند، ولی در حالت دوم، کسانی بر اثر [[ستم]] و [[بیداد]] طغیاننگرایان از دیار خویش بیرون رانده شدهاند و سرزمینشان اشغال شده است، سپس جهت باز پس گرفتن آن سرزمین با اشغالگران به پیکار برمیخیزند و در برابرشان مقاومت مینمایند. نمونه بارز پدیده اشغال و مقاومت، [[اقدام]] [[رژیم]] [[صهیونیستی]] و مقاومت [[مردم]] ستمدیده [[فلسطین]] است. [[خداوند]] در [[قرآن]]، [[بیتفاوتی]] [[قوم بنیاسرائیل]] را در عدم مقاومت در برابر اشغالگران، [[نکوهش]] میکند، آنجا که [[قرآن]] از زبان ایشان میگوید: {{متن قرآن|قَالُوا وَمَا لَنَا أَلَّا نُقَاتِلَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَقَدْ أُخْرِجْنَا مِنْ دِيَارِنَا وَأَبْنَائِنَا}}<ref>«گفتند: چرا در راه خداوند جنگ نکنیم در حالی که ما از سرزمینمان رانده و از فرزندانمان ماندهایم» سوره بقره، آیه ۲۴۶.</ref>. در جای دیگر، [[خداوند]] کسانی را که از دیارشان بیرون [[رانده شده]] و در [[راه خدا]] [[عذاب]] کشیده و مقاومت کرده و در این راه کشته شدهاند، مورد [[رحمت]] فراگیر خود قرار میدهد: {{متن قرآن|فَالَّذِينَ هَاجَرُوا وَأُخْرِجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ وَأُوذُوا فِي سَبِيلِي وَقَاتَلُوا وَقُتِلُوا لَأُكَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَيِّئَاتِهِمْ وَلَأُدْخِلَنَّهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ ثَوَابًا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَاللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الثَّوَابِ}}<ref>«آنگاه پروردگارشان به آنان پاسخ داد که: من پاداش انجام دهنده هیچ کاری را از شما چه مرد و چه زن -که همانند یکدیگرید- تباه نمیگردانم بنابراین بیگمان از گناه آنان که مهاجرت کردند و از دیار خود رانده شدند و در راه من آزار دیدند و کارزار کردند یا کشته شدند چشم میپوشم و آنان را به بوستانهایی در خواهم آورد که از بن آنها جویباران روان است، به پاداشی از نزد خداوند؛ و پاداش نیک (تنها) نزد خداوند است» سوره آل عمران، آیه ۱۹۵.</ref>. در [[آیه]] دیگر، [[خداوند متعال]] به کسانی که به ناحق از دیارشان بیرون رانده شدهاند [[اذن]] مقاومت و [[پیکار]] و نوید [[یاری]] و [[پشتیبانی]] میدهد: {{متن قرآن|أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَإِنَّ اللَّهَ عَلَى نَصْرِهِمْ لَقَدِيرٌ * الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ بِغَيْرِ حَقٍّ إِلَّا أَنْ يَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ...}}<ref>«به کسانی که بر آنها جنگ تحمیل میشود اجازه (ی جهاد) داده شد زیرا ستم دیدهاند و بیگمان خداوند بر یاری آنان تواناست * همان کسانی که ناحق از خانههای خود بیرون رانده شدند و جز این نبود که میگفتند: پروردگار ما خداوند است»... سوره حج، آیه ۳۹-۴۰.</ref>. | ||
# '''[[خرافهها]]''': خرافهها یکی از امور [[ناپسند]] است که [[قرآن کریم]] مقاومت در برابر آن را لازم میداند، [[قرآن]] به خرافههای فراوان اشاره مینماید و با توجه به تنوع و تطوّر آن، شیوههای مقاومت [[پیامبران الهی]] و [[بندگان]] [[صالح]] [[خداوند]] را متناسب با آن مطرح میکند. در این جا نخست به یکیک مورد جزئی [[خرافات]]، اشاره و یک جریان کلی از آن بررسی میشود. یکی از موارد جزئی خرافهپرستی در قرآن، داستان [[گوساله سامری]] است که در [[آیات]] ۸۵ تا ۹۸ [[سوره طه]]، بازگو شده است. پس از این که خداوند در این [[سوره]] به تلاش [[فرعون]] در [[گمراهی]] [[قوم]] خود و فرجام آن، اشاره مینماید، به [[بنیاسرائیل]] گوشزد میکند که ما به شما نعمتهای زیادی دادیم تا از آنها استفاده کنید و سپاسگزار باشید، سپس خطاب به موسی {{ع}} میگوید: چه چیز موجب شد تو جلوتر از قومت به وعدهگاه بشتابی؟ موسی {{ع}} فرمود: اینک آنان پشت سر من هستند و من به حضورت شتافتم تا [[خشنود]] شوی. خداوند میفرماید: {{متن قرآن|قَالَ فَإِنَّا قَدْ فَتَنَّا قَوْمَكَ مِنْ بَعْدِكَ وَأَضَلَّهُمُ السَّامِرِيُّ}}<ref>«فرمود: ما در نبود تو قومت را آزمودیم و سامری آنان را گمراه کرد» سوره طه، آیه ۸۵.</ref>. بعد از آن [[حضرت موسی]] {{ع}} [[خشمگین]] و اندوهناک به سوی قوم خود بازگشت و گفت: ای قوم من آیا پروردگارتان به شما [[وعده]] [[نیکو]] نداده بود؟ آیا مدت درنگ من در [[کوه طور]] بر شما طولانی شد؟ آیا خواستید خشمی از پروردگارتان بر شما فرود آید که به وعده من [[وفا]] نکردید؟ گفتند: {{متن قرآن|قَالُوا مَا أَخْلَفْنَا مَوْعِدَكَ بِمَلْكِنَا وَلَكِنَّا حُمِّلْنَا أَوْزَارًا مِنْ زِينَةِ الْقَوْمِ فَقَذَفْنَاهَا فَكَذَلِكَ أَلْقَى السَّامِرِيُّ}}<ref>«گفتند: ما در وعده تو به خودی خود خلاف نورزیدیم بلکه بارهایی (گران) از زیورهای قوم (فرعون) بر دوش ما نهاده شد (ه بود) که (در آتش) انداختیم آنگاه سامری (نیز) این چنین (طرح) افکند» سوره طه، آیه ۸۷.</ref>. سپس برای آنان، پیکر گوسالهای ساخت که صدای گاو داشت، پس او و پیروانش گفتند: خدای شما و خدای موسی همین است. هارون [[برادر]] [[حضرت موسی]] از این کار آنان سخت نگران شد و گفت: که شما در [[حقیقت]] با این گوساله مورد [[امتحان]] قرار گرفتهاید و [[پروردگار]] [[حقیقی]] شما همان خدای یکتاست. گفتند: ما همچنان بر [[پرستش]] آن خواهیم ماند تا موسی برگردد. آن گاه که حضرت موسی {{ع}} باز گشت و قومش را بر آن حال دید، بر آشفت و نسبت به برادر خود نیز [[خشم]] گرفت. گفت: ای [[سامری]] این چه کاری بود که انجام دادی؟ سامری گفت: من چیزی دیدم که آنان ندیدند، پس مشتی از ردّ پای آن فرستاده ([[جبرئیل]]) برداشتم و آن را در [[آتش]] انداختم و نفس من این گونه برایم بیاراست. [[حضرت]] فرمود: {{متن قرآن|قَالَ فَاذْهَبْ فَإِنَّ لَكَ فِي الْحَيَاةِ أَنْ تَقُولَ لَا مِسَاسَ وَإِنَّ لَكَ مَوْعِدًا لَنْ تُخْلَفَهُ وَانْظُرْ إِلَى إِلَهِكَ الَّذِي ظَلْتَ عَلَيْهِ عَاكِفًا لَنُحَرِّقَنَّهُ ثُمَّ لَنَنْسِفَنَّهُ فِي الْيَمِّ نَسْفًا}}<ref>«(موسی) گفت: برو که تو را در زندگی (کیفر) این است که بگویی: (به من) دست نزنید! و تو را موعدی است که در آن با تو خلاف نمیورزند و (اینک) در خدایت که پیوسته در خدمتش بودی بنگر که آن را میسوزانیم سپس (خاکستر) آن را در دریا به هر سو میپاشیم» سوره طه، آیه ۹۷.</ref>. در پایان این داستان، در [[آیه]] ۹۸ همین [[سوره]] به [[یگانگی]] پروردگار و [[علم]] [[واسع]] و فراگیر او اشاره شده است. در پایان از حکایت این خرافهپرستی، این نتیجه حاصل میشود که مقاومت حضرت موسی {{ع}} و بردارش [[حضرت هارون]] {{ع}} متناسب با نوع پدیده منفی است. آنان به طور نرم و با [[حکمت]] و [[استوار]] با آن پدیده روبهرو شدند و مرحله به مرحله آن را از میان بردند تا [[بندگان خدا]] از آن آسیب نپذیرند. پدیده خرافهپرستی عامتر از جریان سابق، [[بتپرستی]] است. در [[قرآن کریم]] در پنج آیه، کلمه “اصنام” به شکل جمع به کار رفته، بیآنکه، ذکری از مفرد آن به میان آید و [[خداوند]] در پنج [[سوره]] به طور رسمی از [[بتها]] و پدیده [[بتپرستی]] [[سخن]] گفته است. در این [[سورهها]] از یکسو پدیده بتپرستی با گونههای مختلف آن ترسیم شده و از دیگر سو، مقاومت [[انبیای الهی]] به ویژه [[حضرت موسی]] {{ع}} و [[حضرت ابراهیم]] {{ع}} را که متناسب با آن پدیده میباشد، به نمایش گذاشته شده است. | # '''[[خرافهها]]''': خرافهها یکی از امور [[ناپسند]] است که [[قرآن کریم]] مقاومت در برابر آن را لازم میداند، [[قرآن]] به خرافههای فراوان اشاره مینماید و با توجه به تنوع و تطوّر آن، شیوههای مقاومت [[پیامبران الهی]] و [[بندگان]] [[صالح]] [[خداوند]] را متناسب با آن مطرح میکند. در این جا نخست به یکیک مورد جزئی [[خرافات]]، اشاره و یک جریان کلی از آن بررسی میشود. یکی از موارد جزئی خرافهپرستی در قرآن، داستان [[گوساله سامری]] است که در [[آیات]] ۸۵ تا ۹۸ [[سوره طه]]، بازگو شده است. پس از این که خداوند در این [[سوره]] به تلاش [[فرعون]] در [[گمراهی]] [[قوم]] خود و فرجام آن، اشاره مینماید، به [[بنیاسرائیل]] گوشزد میکند که ما به شما نعمتهای زیادی دادیم تا از آنها استفاده کنید و سپاسگزار باشید، سپس خطاب به موسی {{ع}} میگوید: چه چیز موجب شد تو جلوتر از قومت به وعدهگاه بشتابی؟ موسی {{ع}} فرمود: اینک آنان پشت سر من هستند و من به حضورت شتافتم تا [[خشنود]] شوی. خداوند میفرماید: {{متن قرآن|قَالَ فَإِنَّا قَدْ فَتَنَّا قَوْمَكَ مِنْ بَعْدِكَ وَأَضَلَّهُمُ السَّامِرِيُّ}}<ref>«فرمود: ما در نبود تو قومت را آزمودیم و سامری آنان را گمراه کرد» سوره طه، آیه ۸۵.</ref>. بعد از آن [[حضرت موسی]] {{ع}} [[خشمگین]] و اندوهناک به سوی قوم خود بازگشت و گفت: ای قوم من آیا پروردگارتان به شما [[وعده]] [[نیکو]] نداده بود؟ آیا مدت درنگ من در [[کوه طور]] بر شما طولانی شد؟ آیا خواستید خشمی از پروردگارتان بر شما فرود آید که به وعده من [[وفا]] نکردید؟ گفتند: {{متن قرآن|قَالُوا مَا أَخْلَفْنَا مَوْعِدَكَ بِمَلْكِنَا وَلَكِنَّا حُمِّلْنَا أَوْزَارًا مِنْ زِينَةِ الْقَوْمِ فَقَذَفْنَاهَا فَكَذَلِكَ أَلْقَى السَّامِرِيُّ}}<ref>«گفتند: ما در وعده تو به خودی خود خلاف نورزیدیم بلکه بارهایی (گران) از زیورهای قوم (فرعون) بر دوش ما نهاده شد (ه بود) که (در آتش) انداختیم آنگاه سامری (نیز) این چنین (طرح) افکند» سوره طه، آیه ۸۷.</ref>. سپس برای آنان، پیکر گوسالهای ساخت که صدای گاو داشت، پس او و پیروانش گفتند: خدای شما و خدای موسی همین است. هارون [[برادر]] [[حضرت موسی]] از این کار آنان سخت نگران شد و گفت: که شما در [[حقیقت]] با این گوساله مورد [[امتحان]] قرار گرفتهاید و [[پروردگار]] [[حقیقی]] شما همان خدای یکتاست. گفتند: ما همچنان بر [[پرستش]] آن خواهیم ماند تا موسی برگردد. آن گاه که حضرت موسی {{ع}} باز گشت و قومش را بر آن حال دید، بر آشفت و نسبت به برادر خود نیز [[خشم]] گرفت. گفت: ای [[سامری]] این چه کاری بود که انجام دادی؟ سامری گفت: من چیزی دیدم که آنان ندیدند، پس مشتی از ردّ پای آن فرستاده ([[جبرئیل]]) برداشتم و آن را در [[آتش]] انداختم و نفس من این گونه برایم بیاراست. [[حضرت]] فرمود: {{متن قرآن|قَالَ فَاذْهَبْ فَإِنَّ لَكَ فِي الْحَيَاةِ أَنْ تَقُولَ لَا مِسَاسَ وَإِنَّ لَكَ مَوْعِدًا لَنْ تُخْلَفَهُ وَانْظُرْ إِلَى إِلَهِكَ الَّذِي ظَلْتَ عَلَيْهِ عَاكِفًا لَنُحَرِّقَنَّهُ ثُمَّ لَنَنْسِفَنَّهُ فِي الْيَمِّ نَسْفًا}}<ref>«(موسی) گفت: برو که تو را در زندگی (کیفر) این است که بگویی: (به من) دست نزنید! و تو را موعدی است که در آن با تو خلاف نمیورزند و (اینک) در خدایت که پیوسته در خدمتش بودی بنگر که آن را میسوزانیم سپس (خاکستر) آن را در دریا به هر سو میپاشیم» سوره طه، آیه ۹۷.</ref>. در پایان این داستان، در [[آیه]] ۹۸ همین [[سوره]] به [[یگانگی]] پروردگار و [[علم]] [[واسع]] و فراگیر او اشاره شده است. در پایان از حکایت این خرافهپرستی، این نتیجه حاصل میشود که مقاومت حضرت موسی {{ع}} و بردارش [[حضرت هارون]] {{ع}} متناسب با نوع پدیده منفی است. آنان به طور نرم و با [[حکمت]] و [[استوار]] با آن پدیده روبهرو شدند و مرحله به مرحله آن را از میان بردند تا [[بندگان خدا]] از آن آسیب نپذیرند. پدیده خرافهپرستی عامتر از جریان سابق، [[بتپرستی]] است. در [[قرآن کریم]] در پنج آیه، کلمه “اصنام” به شکل جمع به کار رفته، بیآنکه، ذکری از مفرد آن به میان آید و [[خداوند]] در پنج [[سوره]] به طور رسمی از [[بتها]] و پدیده [[بتپرستی]] [[سخن]] گفته است. در این [[سورهها]] از یکسو پدیده بتپرستی با گونههای مختلف آن ترسیم شده و از دیگر سو، مقاومت [[انبیای الهی]] به ویژه [[حضرت موسی]] {{ع}} و [[حضرت ابراهیم]] {{ع}} را که متناسب با آن پدیده میباشد، به نمایش گذاشته شده است. | ||
خداوند [[بنیاسرائیل]] را از دریا میگذراند آنان به قومی میرسند که [[بتپرست]] هستند [[قوم موسی]] به آن [[حضرت]] میگویند: {{متن قرآن|...يَا مُوسَى اجْعَلْ لَنَا إِلَهًا كَمَا لَهُمْ آلِهَةٌ قَالَ إِنَّكُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ}}<ref>«ای موسی! برای ما خدایی بگمار چنان که آنان خدایانی دارند، (موسی) گفت: به راستی که شما قومی نادانید» سوره اعراف، آیه ۱۳۸.</ref>. گویا که این سخن قوم موسی {{ع}} آغاز دوباره پدیده بتپرستی در میان آن [[قوم]] و پاسخ آن حضرت شروع مقاومت در برابر آن پدیده است. مقاومت حضرت ابراهیم {{ع}} در چهار سوره از [[قرآن]] بر اساس مراتب مقاومت ایشان مطرح شود. در [[سوره شعرا]]، حکایت حضرت ابراهیم {{ع}} و [[آزر]] اینگونه آغاز میگردد: {{متن قرآن|إِذْ قَالَ لِأَبِيهِ وَقَوْمِهِ مَا تَعْبُدُونَ * قَالُوا نَعْبُدُ أَصْنَامًا فَنَظَلُّ لَهَا عَاكِفِينَ}}<ref>«هنگامی که به پدر و قومش گفت: چه میپرستید؟ * گفتند: بتهایی را میپرستیم و در کنارشان (به خدمت) ماندگاریم» سوره شعراء، آیه ۷۰-۷۱.</ref> حضرت ابراهیم {{ع}} با شنیدن این پاسخ، مقاومت خویش را با [[استدلالهای عقلی]] که مربوط به به بیاثر بودن بتها در [[زندگی]] است، به پیش میبرد تا این [[یگانهپرستی]] را به عنوان [[آیین حق]] به آنان ارائه مینماید. در [[سوره مبارکه انعام]]، مرحلهای دیگر از [[رویارویی]] آن حضرت با پدیده بتپرستی حکایت میشود. حضرت إبراهیم {{ع}} پرسشی متفاوت با [[پرسش]] گذشته، از آزر میپرسد: {{متن قرآن|وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ لِأَبِيهِ آزَرَ أَتَتَّخِذُ أَصْنَامًا آلِهَةً إِنِّي أَرَاكَ وَقَوْمَكَ فِي ضَلَالٍ مُبِينٍ}}<ref>«و یاد کن که ابراهیم به پدرش آزر گفت: آیا بتها را به خدایی میگزینی؟ من، تو و قوم تو را در گمراهی آشکاری مییابم» سوره انعام، آیه ۷۴.</ref>. به دنبال این [[آیه]]، [[حضرت ابراهیم]] {{ع}} برای [[اثبات وجود]] [[خداوند یکتا]]، [[استدلالهای عقلی]] عرضه میکند. در [[سوره ابراهیم]]، آن [[حضرت]] از [[خداوند]] میخواهد که برایش سرزمینی [[امن]] قرار دهد و او و فرزندانش را از [[پرستش]] [[بتها]] دور کند | خداوند [[بنیاسرائیل]] را از دریا میگذراند آنان به قومی میرسند که [[بتپرست]] هستند [[قوم موسی]] به آن [[حضرت]] میگویند: {{متن قرآن|...يَا مُوسَى اجْعَلْ لَنَا إِلَهًا كَمَا لَهُمْ آلِهَةٌ قَالَ إِنَّكُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ}}<ref>«ای موسی! برای ما خدایی بگمار چنان که آنان خدایانی دارند، (موسی) گفت: به راستی که شما قومی نادانید» سوره اعراف، آیه ۱۳۸.</ref>. گویا که این سخن قوم موسی {{ع}} آغاز دوباره پدیده بتپرستی در میان آن [[قوم]] و پاسخ آن حضرت شروع مقاومت در برابر آن پدیده است. مقاومت حضرت ابراهیم {{ع}} در چهار سوره از [[قرآن]] بر اساس مراتب مقاومت ایشان مطرح شود. در [[سوره شعرا]]، حکایت حضرت ابراهیم {{ع}} و [[آزر]] اینگونه آغاز میگردد: {{متن قرآن|إِذْ قَالَ لِأَبِيهِ وَقَوْمِهِ مَا تَعْبُدُونَ * قَالُوا نَعْبُدُ أَصْنَامًا فَنَظَلُّ لَهَا عَاكِفِينَ}}<ref>«هنگامی که به پدر و قومش گفت: چه میپرستید؟ * گفتند: بتهایی را میپرستیم و در کنارشان (به خدمت) ماندگاریم» سوره شعراء، آیه ۷۰-۷۱.</ref> حضرت ابراهیم {{ع}} با شنیدن این پاسخ، مقاومت خویش را با [[استدلالهای عقلی]] که مربوط به به بیاثر بودن بتها در [[زندگی]] است، به پیش میبرد تا این [[یگانهپرستی]] را به عنوان [[آیین حق]] به آنان ارائه مینماید. در [[سوره مبارکه انعام]]، مرحلهای دیگر از [[رویارویی]] آن حضرت با پدیده بتپرستی حکایت میشود. حضرت إبراهیم {{ع}} پرسشی متفاوت با [[پرسش]] گذشته، از آزر میپرسد: {{متن قرآن|وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ لِأَبِيهِ آزَرَ أَتَتَّخِذُ أَصْنَامًا آلِهَةً إِنِّي أَرَاكَ وَقَوْمَكَ فِي ضَلَالٍ مُبِينٍ}}<ref>«و یاد کن که ابراهیم به پدرش آزر گفت: آیا بتها را به خدایی میگزینی؟ من، تو و قوم تو را در گمراهی آشکاری مییابم» سوره انعام، آیه ۷۴.</ref>. به دنبال این [[آیه]]، [[حضرت ابراهیم]] {{ع}} برای [[اثبات وجود]] [[خداوند یکتا]]، [[استدلالهای عقلی]] عرضه میکند. در [[سوره ابراهیم]]، آن [[حضرت]] از [[خداوند]] میخواهد که برایش سرزمینی [[امن]] قرار دهد و او و فرزندانش را از [[پرستش]] [[بتها]] دور کند{{متن قرآن|وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّ اجْعَلْ هَذَا الْبَلَدَ آمِنًا وَاجْنُبْنِي وَبَنِيَّ أَنْ نَعْبُدَ الْأَصْنَامَ}} <ref> «و (یاد کن) آنگاه را که ابراهیم گفت: پروردگارا! این شهر را امن گردان و مرا و فرزندانم را از پرستیدن بتها دور بدار» سوره ابراهیم، آیه ۳۵.</ref>. اوج مقاومت حضرت ابراهیم {{ع}} با پدیده [[بتپرستی]] در [[سوره انبیاء]]، آمده است. برنامه [[بتشکنی]] این [[پیامبر الهی]] از آیه ۵۲ شروع میشود که به [[آزر]] و قومش میگوید: این مجسمهها چیست که همواره میپرستید؟ و آنان پاسخ میدهند: پدرانمان این گونه [[عبادت]] میکردند. آن حضرت در جواب میفرماید: شما و پدرانتان در [[گمراهی]] اشکار هستید. آنان گفتند: مطلبی [[حق]] برای ما آوردهای یا [[شوخی]] میکنی؟ حضرت فرمود: خدای یکتاست و من بر یکتایی او [[گواهی]] میدهم: به دنبال این سخن، [[سوگند]] یاد کرد که برای نابودی بتها، طرحی درافکند: {{متن قرآن|فَجَعَلَهُمْ جُذَاذًا إِلَّا كَبِيرًا لَهُمْ لَعَلَّهُمْ إِلَيْهِ يَرْجِعُونَ}}<ref>«آنگاه آنها را ریزریز کرد جز (بت) بزرگی که داشتند، باشد که آنان به سوی او باز آیند» سوره انبیاء، آیه ۵۸.</ref>. دنباله داستان روشن است، آن حضرت پس از [[اعتراض]] [[بتپرستان]] نسبت به بتشکنی او، استدلالی روشن و ساده میآورد. پس از این که تقصیر را به گردن [[بت]] بزرگ میاندازد، آنان در اعتراض میگویند: بت بزرگ ارادهای ندارد، حضرت از اعتراف آنها به [[بیارادگی]] بتها، برای [[نفی]] مطلق آنها بهره میبرد. گلستان شدن [[آتش]] بر حضرت ابراهیم {{ع}} پایان باشکوه و نتیجه شگفتانگیز و معجزهآسای این جریان است که مقاومتهای گونهگون [[خلیل]] [[الرحمان]] {{ع}} آن را به بار میآورد<ref>[[سید فضلالله میرقادری|میرقادری، سید فضلالله]]، [[حسین کیانی|کیانی، حسین]]، [[بنمایههای ادبیات مقاومت در قرآن (مقاله)|بنمایههای ادبیات مقاومت در قرآن]]</ref>. | ||
== مصادیق مقاومت == | == مصادیق مقاومت == | ||
# '''[[مهاجرت]]''': یکی از شکلهای مقاومت در [[قرآن کریم]]، مهاجرت کردن برای [[جهاد]] در راه [[خداوند]] است. [[خداوند متعال]] در آیههای فراوان به [[ثواب]] مهاجرت در [[راه خدا]] اشاره کرده و به [[مهاجرین]] [[وعده]] [[رحمت]] و [[بخشش گناهان]] داده و برای ایشان جایگاهی [[عظیم]] نزد خود برپا نموده است | # '''[[مهاجرت]]''': یکی از شکلهای مقاومت در [[قرآن کریم]]، مهاجرت کردن برای [[جهاد]] در راه [[خداوند]] است. [[خداوند متعال]] در آیههای فراوان به [[ثواب]] مهاجرت در [[راه خدا]] اشاره کرده و به [[مهاجرین]] [[وعده]] [[رحمت]] و [[بخشش گناهان]] داده و برای ایشان جایگاهی [[عظیم]] نزد خود برپا نموده است{{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَالَّذِينَ هَاجَرُوا وَجَاهَدُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أُولَئِكَ يَرْجُونَ رَحْمَتَ اللَّهِ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ}} <ref>«بیگمان کسانی که ایمان آوردند و در راه خداوند هجرت و جهاد کردند، به بخشایش خداوند امید دارند و خداوند آمرزندهای بخشاینده است» سوره بقره، آیه ۲۱۸</ref>؛ {{متن قرآن|الَّذِينَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَةً عِنْدَ اللَّهِ وَأُولَئِكَ هُمُ الْفَائِزُونَ * يُبَشِّرُهُمْ رَبُّهُمْ بِرَحْمَةٍ مِنْهُ وَرِضْوَانٍ وَجَنَّاتٍ لَهُمْ فِيهَا نَعِيمٌ مُقِيمٌ * خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا إِنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ أَجْرٌ عَظِيمٌ}}<ref> «آنان که ایمان آوردهاند و هجرت کردهاند و در راه خداوند با مال و جان خود، جهاد ورزیدهاند، نزد خداوند بلند پایگاهترند و آنانند که رستگارند * پروردگارشان آنان را به بخشایش و خشنودی از سوی خویش و بوستانهایی که ایشان را در آنها نعمتی پایدار است نوید میدهد * در حالی که هماره در آن جاودانند؛ بیگمان خداوند است که پاداشی سترگ نزد اوست» سوره توبه، آیه ۲۰-۲۲</ref>؛ {{متن قرآن|لَقَدْ تَابَ اللَّهُ عَلَى النَّبِيِّ وَالْمُهَاجِرِينَ وَالْأَنْصَارِ الَّذِينَ اتَّبَعُوهُ فِي سَاعَةِ الْعُسْرَةِ مِنْ بَعْدِ مَا كَادَ يَزِيغُ قُلُوبُ فَرِيقٍ مِنْهُمْ ثُمَّ تَابَ عَلَيْهِمْ إِنَّهُ بِهِمْ رَءُوفٌ رَحِيمٌ}} <ref>«خداوند بر پیامبر و مهاجران و انصاری که از او هنگام دشواری پیروی کردند- پس از آنکه نزدیک بود دل گروهی از ایشان بگردد- بخشایش آورد سپس توبه آنان را پذیرفت که او نسبت به آنها مهربانی بخشاینده است» سوره توبه، آیه ۱۱۷</ref>؛ {{متن قرآن|وَالْخَيْلَ وَالْبِغَالَ وَالْحَمِيرَ لِتَرْكَبُوهَا وَزِينَةً وَيَخْلُقُ مَا لَا تَعْلَمُونَ * وَعَلَى اللَّهِ قَصْدُ السَّبِيلِ وَمِنْهَا جَائِرٌ وَلَوْ شَاءَ لَهَدَاكُمْ أَجْمَعِينَ * هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً لَكُمْ مِنْهُ شَرَابٌ وَمِنْهُ شَجَرٌ فِيهِ تُسِيمُونَ}} <ref>«و نیز اسبان و استران و درازگوشان را (آفرید) تا سوارشان شوید و تا مایه آراستگی (باشند) و چیزهایی میآفریند که نمیدانید * و (راهنمایی به) راه راست با خداوند است و برخی از آن (راه)ها کژ راه است و اگر میخواست همه شما را راهنمایی میکرد * اوست که از آسمان برای شما آبی فرو فرستاد که آشامیدنی (شما) و گیاهی که در آن (چارپایانتان را) میچرانید از آن است» سوره نحل، آیه ۸-۱۰</ref>؛ {{متن قرآن|وَالَّذِينَ هَاجَرُوا فِي اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مَا ظُلِمُوا لَنُبَوِّئَنَّهُمْ فِي الدُّنْيَا حَسَنَةً وَلَأَجْرُ الْآخِرَةِ أَكْبَرُ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ}} «و کسانی را که پس از ستم دیدن در راه خداوند هجرت کردند در این جهان در جایی نیکو جا میدهیم و پاداش دنیای واپسین بزرگتر است اگر میدانستند» سوره نحل، آیه ۴۱.</ref>. و در سورهای دیگر [[پاداش]] آنان را، رزقی [[نیکو]] در [[آخرت]] میداند: {{متن قرآن|وَالَّذِينَ هَاجَرُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ ثُمَّ قُتِلُوا أَوْ مَاتُوا لَيَرْزُقَنَّهُمُ اللَّهُ رِزْقًا حَسَنًا وَإِنَّ اللَّهَ لَهُوَ خَيْرُ الرَّازِقِينَ}}<ref>«و آنان که در راه خداوند هجرت گزیدند سپس کشته شدند یا درگذشتند خداوند به آنان روزی نیکویی خواهد داد و بیگمان خداوند بهترین روزیدهندگان است» سوره حج، آیه ۵۸.</ref>. در جای دیگر، [[خداوند]] [[مهاجرت]] در [[راه خدا]] را [[شرط ایمان]] دانسته و کسانی را که [[ایمان]] آورده و در راه خدا مهاجرت کرده و [[جهاد]] کردهاند، [[مؤمنان]] [[حقیقی]]، دانسته است. {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالَّذِينَ آوَوْا وَنَصَرُوا أُولَئِكَ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ وَالَّذِينَ آمَنُوا وَلَمْ يُهَاجِرُوا مَا لَكُمْ مِنْ وَلَايَتِهِمْ مِنْ شَيْءٍ حَتَّى يُهَاجِرُوا وَإِنِ اسْتَنْصَرُوكُمْ فِي الدِّينِ فَعَلَيْكُمُ النَّصْرُ إِلَّا عَلَى قَوْمٍ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَهُمْ مِيثَاقٌ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ * وَالَّذِينَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالَّذِينَ آوَوْا وَنَصَرُوا أُولَئِكَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ كَرِيمٌ}}<ref>«کسانی که ایمان آورده و هجرت گزیدهاند و در راه خداوند با مال و جانشان جهاد کردهاند و کسانی که (به آنان) پناه داده و یاری رساندهاند دوستان یکدیگرند و کسانی که ایمان آورده و هجرت نکردهاند شما را با آنان هیچ پیوندی نیست تا آنکه هجرت گزینند و اگر از شما در دین یاری بجویند باید یاری کنید مگر در برابر گروهی که میان شما و آنان پیمانی است و خداوند به آنچه انجام میدهید بیناست * و کسانی که ایمان آورده و هجرت گزیده و در راه خداوند جهاد کردهاند و کسانی که (به آنان) پناه داده و یاری رساندهاند به راستی مؤمناند؛ آنان آمرزش و روزی ارجمندی دارند» سوره انفال، آیه ۷۲ و ۷۴. </ref>. | ||
# '''[[مقاومت با گفتار]] و موضعگیری مناسب''': مقاومت در [[قرآن]]، تنها مقاومت در برابر تهاجم به [[سرزمین]] نیست بلکه شامل [[پایداری]] در برابر تکذیبها، سخریهها، تخریبها و شایعهپراکنیها نیز میشود. [[خداوند]] برای هر یک از موارد پیشگفته، شکل یا شکلهایی از مقاومت را بیان کرده، به عنوان نمونه به مسأله [[تکذیب]] [[پیامبران]] از جانب [[مخالفان]] در قرآن، بارها اشاره شده است: تکذیب [[نوح]] | # '''[[مقاومت با گفتار]] و موضعگیری مناسب''': مقاومت در [[قرآن]]، تنها مقاومت در برابر تهاجم به [[سرزمین]] نیست بلکه شامل [[پایداری]] در برابر تکذیبها، سخریهها، تخریبها و شایعهپراکنیها نیز میشود. [[خداوند]] برای هر یک از موارد پیشگفته، شکل یا شکلهایی از مقاومت را بیان کرده، به عنوان نمونه به مسأله [[تکذیب]] [[پیامبران]] از جانب [[مخالفان]] در قرآن، بارها اشاره شده است: تکذیب [[نوح]]{{متن قرآن|كَذَّبَتْ قَوْمُ نُوحٍ الْمُرْسَلِينَ}} <ref>«قوم نوح پیامبران را دروغگو شمردند» سوره شعراء، آیه ۱۰۵</ref>؛ {{متن قرآن|كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ فَكَذَّبُوا عَبْدَنَا وَقَالُوا مَجْنُونٌ وَازْدُجِرَ}} <ref>«پیش از ایشان، قوم نوح (پیامبران را) دروغگو شمردند و بنده ما نوح را دروغزن دانستند و گفتند: دیوانه است و (نوح از تبلیغ آن قوم) بازداشته شد» سوره قمر، آیه ۹</ref>؛ {{متن قرآن|إِنْ هُوَ إِلَّا رَجُلٌ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ كَذِبًا وَمَا نَحْنُ لَهُ بِمُؤْمِنِينَ}} <ref>«او جز مردی نیست که بر خداوند دروغی میبندد و ما به او ایمان نمیآوریم» سوره مؤمنون، آیه ۳۸.</ref>، تکذیب موسی {{متن قرآن|وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مُوسَى بِآيَاتِنَا وَسُلْطَانٍ مُبِينٍ * إِلَى فِرْعَوْنَ وَهَامَانَ وَقَارُونَ فَقَالُوا سَاحِرٌ كَذَّابٌ}} <ref>«و بیگمان ما موسی را با نشانههای خویش و با حجّتی روشن فرستادیم * به سوی فرعون و هامان و قارون و آنان گفتند جادوگری بسیار دروغگوست» سوره غافر، آیه ۲۳-۲۴</ref>؛ {{متن قرآن|وَقَالَ فِرْعَوْنُ يَا أَيُّهَا الْمَلَأُ مَا عَلِمْتُ لَكُمْ مِنْ إِلَهٍ غَيْرِي فَأَوْقِدْ لِي يَا هَامَانُ عَلَى الطِّينِ فَاجْعَلْ لِي صَرْحًا لَعَلِّي أَطَّلِعُ إِلَى إِلَهِ مُوسَى وَإِنِّي لَأَظُنُّهُ مِنَ الْكَاذِبِينَ}} <ref>«و فرعون گفت: ای سرکردگان! من خدایی جز خویشتن برای شما نمیشناسم پس ای هامان! برای من آجر بساز و کاخی (بلند) برایم برآور شاید من به خدای موسی آگاهی یابم و من او را از دروغگویان میپندارم» سوره قصص، آیه ۳۸</ref>؛ {{متن قرآن|وَأَصْحَابُ مَدْيَنَ وَكُذِّبَ مُوسَى فَأَمْلَيْتُ لِلْكَافِرِينَ ثُمَّ أَخَذْتُهُمْ فَكَيْفَ كَانَ نَكِيرِ}} «و «اصحاب مدین» و (نیز) موسی دروغگو شمرده شد و به کافران مهلت دادم سپس آنان را فرو گرفتم پس (بنگر) کیفر من چگونه بود» سوره حج، آیه ۴۴.</ref> و [[تکذیب]] دیگر [[پیامبران]] {{متن قرآن|كَذَّبَتْ قَوْمُ نُوحٍ الْمُرْسَلِينَ}}<ref> «قوم نوح پیامبران را دروغگو شمردند» سوره شعراء، آیه ۱۰۵</ref>؛ {{متن قرآن|كَذَّبَتْ ثَمُودُ الْمُرْسَلِينَ}}<ref>«(قوم) ثمود پیامبران را دروغگو شمردند» سوره شعراء، آیه ۱۴۱</ref>؛ {{متن قرآن|كَذَّبَتْ قَوْمُ لُوطٍ الْمُرْسَلِينَ}}<ref> «قوم لوط، پیامبران را دروغگو شمردند» سوره شعراء، آیه ۱۶۰</ref>؛ {{متن قرآن|كَذَّبَ أَصْحَابُ الْأَيْكَةِ الْمُرْسَلِينَ}}<ref>«اصحاب ایکه پیامبران را دروغگو شمردند» سوره شعراء، آیه ۱۷۶</ref>؛ {{متن قرآن|كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَأَصْحَابُ الرَّسِّ وَثَمُودُ}} <ref>«پیش از آنان قوم نوح و اصحاب رسّ و ثمود دروغانگاری کردند» سوره ق، آیه ۱۲</ref>؛ {{متن قرآن|وَلَقَدْ كَذَّبَ أَصْحَابُ الْحِجْرِ الْمُرْسَلِينَ}}<ref> «و «اصحاب حجر» پیامبران را دروغگو میشمردند» سوره حجر، آیه ۸۰.</ref> از جمله این موارد است که [[خداوند]] پیامبران را به [[صبر]] و [[پایداری]] در برابر آنها فرا میخواند: {{متن قرآن|وَلَقَدْ كُذِّبَتْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِكَ فَصَبَرُوا عَلَى مَا كُذِّبُوا وَأُوذُوا حَتَّى أَتَاهُمْ نَصْرُنَا وَلَا مُبَدِّلَ لِكَلِمَاتِ اللَّهِ وَلَقَدْ جَاءَكَ مِنْ نَبَإِ الْمُرْسَلِينَ}}<ref>«و به یقین پیش از تو (نیز) پیامبرانی دروغگو شمرده شدند پس، هر چه دروغگو شمرده شدند و آزار دیدند شکیبایی ورزیدند تا آنکه یاری ما به ایشان رسید؛ و برای کلمات خداوند هیچ دگرگونکنندهای نیست و بیگمان (برخی) از خبر (های) پیامبران به تو رسیده است» سوره انعام، آیه ۳۴.</ref>. یکی از شکلهای مقاومت که [[خداوند متعال]] در [[قرآن کریم]] به آن اشاره دارد، بیتوجهی به سخن دروغگویان و کم اهمیت دانستن گفتار آنان است، با این اسلوب، طرف مقابل در مییابد که نظر او ارزشی ندارد و با این کار [[خوار]] و [[ذلیل]] میشود: {{متن قرآن|وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبِينَ * كُلُوا وَتَمَتَّعُوا قَلِيلًا إِنَّكُمْ مُجْرِمُونَ}}<ref>«در آن روز، وای بر دروغانگاران! *(اینک، ای کافران در این جهان) بخورید و اندکی برخوردار گردید که شما گناهکارید» سوره مرسلات، آیه ۴۵-۴۶.</ref> واضح است که خوردن بدون [[هدف]] در [[دنیا]] از ویژگیهای حیوانات است و [[خداوند]] با این بیان کار آنان را، بیاهمیت قرار داده است<ref>دردساوی، نعیم رزق، أسالیب القرآن فی الرد علی الحملات الإعلامیه، ص۴۷.</ref>. زمانی که [[دشمنان]]، [[پیامبران]] را مسخره میکردند خداوند شکلهای گوناگون را برای مقابله با آنان، ارائه میدهد، به عنوان نمونه، بیتوجهی به سخن مسخرهکنندگان و [[همنشینی]] نکردن با آنان و ترک نمودن مجلس آنان، از اشکال مقاومت است. {{متن قرآن|بَشِّرِ الْمُنَافِقِينَ بِأَنَّ لَهُمْ عَذَابًا أَلِيمًا * الَّذِينَ يَتَّخِذُونَ الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ أَيَبْتَغُونَ عِنْدَهُمُ الْعِزَّةَ فَإِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَمِيعًا * وَقَدْ نَزَّلَ عَلَيْكُمْ فِي الْكِتَابِ أَنْ إِذَا سَمِعْتُمْ آيَاتِ اللَّهِ يُكْفَرُ بِهَا وَيُسْتَهْزَأُ بِهَا فَلَا تَقْعُدُوا مَعَهُمْ حَتَّى يَخُوضُوا فِي حَدِيثٍ غَيْرِهِ إِنَّكُمْ إِذًا مِثْلُهُمْ إِنَّ اللَّهَ جَامِعُ الْمُنَافِقِينَ وَالْكَافِرِينَ فِي جَهَنَّمَ جَمِيعًا}}<ref>«به منافقان نوید ده که عذابی دردناک خواهند داشت! * همان کسانی که به جای مؤمنان، کافران را دوست میگزینند؛ آیا عزّت را نزد آنان میجویند با آنکه بیگمان عزّت همه از آن خداوند است * و (خداوند) در این کتاب بر شما (پیشتر آیهای) فرو فرستاده است که چون شنیدید آیات خداوند (از سوی کسانی) انکار و ریشخند میشود با آنان منشینید تا در گفت و گویی جز آن درآیند که در آن صورت بیگمان شما (نیز) مانند آنان خواهید بود؛ به راستی خداوند همه منافقان و کافران را یک جا در دوزخ فراهم میآورد» سوره نساء، آیه ۱۳۸-۱۴۰.</ref>. این [[آیات]] با استعاره تهکمیه شروع میشود و از همان ابتدا [[خداوند]] با قرار دادن کلمه {{متن قرآن|بَشِّر}} به جای {{متن قرآن|أَنْذِرْ}} عذابی دردناک را که در [[انتظار]] [[منافقین]] است [[بشارت]] داده، سپس به بیان علت این [[عذاب]] پرداخته و سبب آن را بد گمانی آنان به [[خدا]] دانسته است<ref>سید قطب، فی ظلال القرآن، ج۲، ص۵۵۶.</ref>. | ||
# '''[[مقاومت مسلحانه]]''': این شکل مقاومت در صورتی انجام میشود که فردی یا گروهی به [[حریم]]، [[شهر]]، منطقه و یا [[خاک]] [[کشور]] [[حمله]] کنند. در این حالت، مسأله [[دفاع]] [[شرعی]] پیش میآید که با توجه به [[آیات قرآنی]]، باید [[تدابیر]] لازم از طریق به کار بردن توان [[دفاعی]]، اندیشیده شود تا کشور در معرض خطر قرار نگیرد: {{متن قرآن|وَقَاتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ الَّذِينَ يُقَاتِلُونَكُمْ وَلَا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ}}<ref>«و در راه خداوند با آنان که با شما جنگ میکنند، جنگ کنید اما تجاوز نکنید که خداوند تجاوزکاران را دوست نمیدارد» سوره بقره، آیه ۱۹۰.</ref>. همین موضوع در [[سوره حج]] چنین بیان شده است: {{متن قرآن|أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَإِنَّ اللَّهَ عَلَى نَصْرِهِمْ لَقَدِيرٌ}}<ref>«به کسانی که بر آنها جنگ تحمیل میشود اجازه (ی جهاد) داده شد زیرا ستم دیدهاند و بیگمان خداوند بر یاری آنان تواناست» سوره حج، آیه ۳۹.</ref>. بنابر آیات قرآنی، [[حکومت اسلامی]] در صورتی که مورد [[تجاوز]] واقع شود باید از خود دفاع کند و این دفاع از اولین [[حقوقی]] است که هر موجودی از آن برخوردار است و [[اسلام]] این [[حق]] را به [[مسلمانان]] داده است که از خود دفاع کنند. آیههای فراوان در [[قرآن]] به این نوع مقاومت اشاره دارد، مانند [[آیه]] پیشگفته در سوره حج و آیه: {{متن قرآن|وَاقْتُلُوهُمْ حَيْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَأَخْرِجُوهُمْ مِنْ حَيْثُ أَخْرَجُوكُمْ...}}<ref>«و هر جا بر آنان دست یافتید، بکشیدشان و از همانجا که بیرونتان راندند بیرونشان برانید» سوره بقره، آیه ۱۹۱.</ref><ref>[[سید فضلالله میرقادری|میرقادری، سید فضلالله]]، [[حسین کیانی|کیانی، حسین]]، [[بنمایههای ادبیات مقاومت در قرآن (مقاله)|بنمایههای ادبیات مقاومت در قرآن]]</ref>. | # '''[[مقاومت مسلحانه]]''': این شکل مقاومت در صورتی انجام میشود که فردی یا گروهی به [[حریم]]، [[شهر]]، منطقه و یا [[خاک]] [[کشور]] [[حمله]] کنند. در این حالت، مسأله [[دفاع]] [[شرعی]] پیش میآید که با توجه به [[آیات قرآنی]]، باید [[تدابیر]] لازم از طریق به کار بردن توان [[دفاعی]]، اندیشیده شود تا کشور در معرض خطر قرار نگیرد: {{متن قرآن|وَقَاتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ الَّذِينَ يُقَاتِلُونَكُمْ وَلَا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ}}<ref>«و در راه خداوند با آنان که با شما جنگ میکنند، جنگ کنید اما تجاوز نکنید که خداوند تجاوزکاران را دوست نمیدارد» سوره بقره، آیه ۱۹۰.</ref>. همین موضوع در [[سوره حج]] چنین بیان شده است: {{متن قرآن|أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَإِنَّ اللَّهَ عَلَى نَصْرِهِمْ لَقَدِيرٌ}}<ref>«به کسانی که بر آنها جنگ تحمیل میشود اجازه (ی جهاد) داده شد زیرا ستم دیدهاند و بیگمان خداوند بر یاری آنان تواناست» سوره حج، آیه ۳۹.</ref>. بنابر آیات قرآنی، [[حکومت اسلامی]] در صورتی که مورد [[تجاوز]] واقع شود باید از خود دفاع کند و این دفاع از اولین [[حقوقی]] است که هر موجودی از آن برخوردار است و [[اسلام]] این [[حق]] را به [[مسلمانان]] داده است که از خود دفاع کنند. آیههای فراوان در [[قرآن]] به این نوع مقاومت اشاره دارد، مانند [[آیه]] پیشگفته در سوره حج و آیه: {{متن قرآن|وَاقْتُلُوهُمْ حَيْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَأَخْرِجُوهُمْ مِنْ حَيْثُ أَخْرَجُوكُمْ...}}<ref>«و هر جا بر آنان دست یافتید، بکشیدشان و از همانجا که بیرونتان راندند بیرونشان برانید» سوره بقره، آیه ۱۹۱.</ref><ref>[[سید فضلالله میرقادری|میرقادری، سید فضلالله]]، [[حسین کیانی|کیانی، حسین]]، [[بنمایههای ادبیات مقاومت در قرآن (مقاله)|بنمایههای ادبیات مقاومت در قرآن]]</ref>. | ||