قدرت در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی: تفاوت میان نسخهها
←پیشینه
(←پیشینه) |
|||
خط ۴: | خط ۴: | ||
== پیشینه == | == پیشینه == | ||
«قدرت» به مثابه یک میل طبیعی در نهاد [[انسان]]، از قدمتی به درازای [[تاریخ]] [[بشر]] برخوردار است و همواره در طول [[تاریخ]] در [[روابط]] و مسائل [[اجتماعی]] دارای نقشی اثرگذار و جایگاهی مهم بودهاست.<ref>راسل، قدرت، ۲۸.</ref> در طول تاریخ، [[انسانها]] همواره بر سر [[قدرت]] با یکدیگر در [[کشمکش]] و [[جنگ]] بودهاند و این [[سنت الهی]] است که [[پیروزی]] و [[شکست]] و روزهای [[اقتدار]] همیشه میان [[مردم]] دست به دست میشدهاست.<ref>آل عمران، ۱۴۰.</ref> در روند [[زندگی اجتماعی]] انسانها به این [[خودآگاهی]] [[دست]] یافتهاند که برای استیفای [[منافع]] خود، نیازمند بهرهبرداری از ابزار قدرتاند.<ref>عمید زنجانی، فقه سیاسی، ۱/۶۶.</ref> | |||
روی آوردن [[بشر]] به زندگی اجتماعی خواه برآمده از اقتضای [[طبیعت]] وی باشد<ref>ابنخلدون، تاریخ ابنخلدون، ۱/۵۴؛ خواجهنصیر، اخلاق ناصری، ۲۱۴–۲۱۵.</ref> و خواه آن یک توافق اجتماعی برآمده از [[انتخاب]]<ref>روسو، قرارداد اجتماعی یا اصول حقوق سیاسی، ۵ و ۲۴–۲۵.</ref> یا [[اضطرار]]<ref>هابز، لویاتان، ۱۳۸.</ref> دانسته شود، از آنجاکه به بهرهگیری متقابل انسانها،<ref>جوادی آملی، شریعت در آینه معرفت، ۳۸۵.</ref> در چارچوب بهکارگیری قدرت میانجامد، نیازمند [[سازماندهی]] است. این خودآگاهی دربارهٔ [[لزوم]] وجود کسانی که در [[جامعه]]، قدرت را به کار میگیرند، در فرایند [[جامعهپذیری]] از نسلی به [[نسل]] دیگر منتقل میشود. در [[اندیشه]] پیشینیان عموماً بر نقش ابزاری قدرت برای دستیابی به [[عدالت]] و [[فضیلت]] تأکید شدهاست؛<ref>افلاطون، جمهور، ۴۰۶–۴۰۷؛ فارابی، احصاء العلوم، ۷۹–۸۱.</ref> اما در سدههای اخیر، به قدرت به عنوان یک مفهوم تحلیلی مستقل توجه شده و دانشهایی همچون [[علوم سیاسی]] با محوریت آن فراهم آمدهاست. در این رویکرد، به قدرت به شکل یک [[هدف]] و مفهوم عام و دارای ساختار منسجم نگاه میشود که باید [[نظم]] [[سیاسی]] و اجتماعی را پدیدآورده، [[حفظ]] کند<ref>کلگ، چارچوبهای قدرت، ۶۸–۸۸.</ref>.<ref>[[حمید فاضل قانع|فاضل قانع، حمید]]، [[قدرت (مقاله)|مقاله «قدرت»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۸ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی]]، ج۸، ص۱۳۰-۱۳۶.</ref> | روی آوردن [[بشر]] به زندگی اجتماعی خواه برآمده از اقتضای [[طبیعت]] وی باشد<ref>ابنخلدون، تاریخ ابنخلدون، ۱/۵۴؛ خواجهنصیر، اخلاق ناصری، ۲۱۴–۲۱۵.</ref> و خواه آن یک توافق اجتماعی برآمده از [[انتخاب]]<ref>روسو، قرارداد اجتماعی یا اصول حقوق سیاسی، ۵ و ۲۴–۲۵.</ref> یا [[اضطرار]]<ref>هابز، لویاتان، ۱۳۸.</ref> دانسته شود، از آنجاکه به بهرهگیری متقابل انسانها،<ref>جوادی آملی، شریعت در آینه معرفت، ۳۸۵.</ref> در چارچوب بهکارگیری قدرت میانجامد، نیازمند [[سازماندهی]] است. این خودآگاهی دربارهٔ [[لزوم]] وجود کسانی که در [[جامعه]]، قدرت را به کار میگیرند، در فرایند [[جامعهپذیری]] از نسلی به [[نسل]] دیگر منتقل میشود. در [[اندیشه]] پیشینیان عموماً بر نقش ابزاری قدرت برای دستیابی به [[عدالت]] و [[فضیلت]] تأکید شدهاست؛<ref>افلاطون، جمهور، ۴۰۶–۴۰۷؛ فارابی، احصاء العلوم، ۷۹–۸۱.</ref> اما در سدههای اخیر، به قدرت به عنوان یک مفهوم تحلیلی مستقل توجه شده و دانشهایی همچون [[علوم سیاسی]] با محوریت آن فراهم آمدهاست. در این رویکرد، به قدرت به شکل یک [[هدف]] و مفهوم عام و دارای ساختار منسجم نگاه میشود که باید [[نظم]] [[سیاسی]] و اجتماعی را پدیدآورده، [[حفظ]] کند<ref>کلگ، چارچوبهای قدرت، ۶۸–۸۸.</ref>.<ref>[[حمید فاضل قانع|فاضل قانع، حمید]]، [[قدرت (مقاله)|مقاله «قدرت»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۸ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی]]، ج۸، ص۱۳۰-۱۳۶.</ref> |