قیس بن سعد بن عباده در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخهها
←منابع
(←منابع) برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
(←منابع) برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
||
خط ۲۷۱: | خط ۲۷۱: | ||
برابر آنچه [[الغارات]] نقل کرده، شتر سواری نزد عبدالله آمد. عبدالله که نگران اوضاع بود، متوجه شد که شتر سواری از منطقه [[حجاز]] میآید، گفت: ای [[بنده خدا]] در پشت سر خود چه دیدی؟ گزارش کار مردم را به ما بده. مرد سوار گفت: بر جای خود بنشین که [[مسلمانان]] عثمان را کشتند. ابن ابی سرح گفت: {{متن قرآن|إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ}}<ref>«ما از آن خداوندیم و به سوی او باز میگردیم» سوره بقره، آیه ۱۵۶.</ref>؛ ای بنده خدا از آن پس چه کردند؟ گفت: با [[پسر عم رسول خدا]]{{صل}}، [[علی بن ابی طالب]] [[بیعت]] کردند. گفت: {{متن قرآن|إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ}}. آن مرد گفت: گویا [[ولایت علی]] نزد تو برابر است با [[کشته شدن عثمان]]؟ عبدالله گفت: آری! آن مرد بادقت به عبدالله نگاه کرد و درباره او اندیشید، او را [[شناخت]] و گفت: گویا [[عبدالله بن ابی سرح]]، [[کارگزار مصر]] میباشی؟ گفت: آری. آن مرد گفت: اگر جانت را [[دوست]] داری خود را [[نجات]] ده؛ زود در نجات خود بکوش؛ زیرا نظر [[امیرالمؤمنین]] درباره تو و یارانت بد است و اگر شما را به چنگ آورد، خواهد کشت و یا از بلاد [[مسلمانان]] [[تبعید]] خواهد کرد. فردی که پس از من میآید، [[امیر]] شماست. ابن ابی سرح گفت: امیر کیست؟ گفت: [[قیس بن سعد بن عباده انصاری]]. ابن ابی سرح گفت: [[خدا]] ابن ابی حذیفه را از [[رحمت]] خود دور کند که بر [[عمو زاده]] خود ([[عثمان]]) شورید و بر [[زیان]] او کوشید با اینکه عثمان وی را [[کفالت]] کرد و پرورش داد و به او [[نیکی]] کرد. اما او [[بدی]] کرد و بر سر کارگزارش تاخت و [[مردم]] را علیه وی [[بسیج]] کرد، تا کشته شد. ابن ابی سرح نیز از [[مصر]] نزد [[معاویه]] به [[دمشق]] رفت<ref>ثقفی، الغارات، ص۱۲۵؛ منهاج البراعه فی شرح نهج البلاغه، ج۵، ص۱۰۵؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۶، ص۵۷.</ref>.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین (کتاب)|سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین]]، ج۲، ص 34 - 35.</ref> | برابر آنچه [[الغارات]] نقل کرده، شتر سواری نزد عبدالله آمد. عبدالله که نگران اوضاع بود، متوجه شد که شتر سواری از منطقه [[حجاز]] میآید، گفت: ای [[بنده خدا]] در پشت سر خود چه دیدی؟ گزارش کار مردم را به ما بده. مرد سوار گفت: بر جای خود بنشین که [[مسلمانان]] عثمان را کشتند. ابن ابی سرح گفت: {{متن قرآن|إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ}}<ref>«ما از آن خداوندیم و به سوی او باز میگردیم» سوره بقره، آیه ۱۵۶.</ref>؛ ای بنده خدا از آن پس چه کردند؟ گفت: با [[پسر عم رسول خدا]]{{صل}}، [[علی بن ابی طالب]] [[بیعت]] کردند. گفت: {{متن قرآن|إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ}}. آن مرد گفت: گویا [[ولایت علی]] نزد تو برابر است با [[کشته شدن عثمان]]؟ عبدالله گفت: آری! آن مرد بادقت به عبدالله نگاه کرد و درباره او اندیشید، او را [[شناخت]] و گفت: گویا [[عبدالله بن ابی سرح]]، [[کارگزار مصر]] میباشی؟ گفت: آری. آن مرد گفت: اگر جانت را [[دوست]] داری خود را [[نجات]] ده؛ زود در نجات خود بکوش؛ زیرا نظر [[امیرالمؤمنین]] درباره تو و یارانت بد است و اگر شما را به چنگ آورد، خواهد کشت و یا از بلاد [[مسلمانان]] [[تبعید]] خواهد کرد. فردی که پس از من میآید، [[امیر]] شماست. ابن ابی سرح گفت: امیر کیست؟ گفت: [[قیس بن سعد بن عباده انصاری]]. ابن ابی سرح گفت: [[خدا]] ابن ابی حذیفه را از [[رحمت]] خود دور کند که بر [[عمو زاده]] خود ([[عثمان]]) شورید و بر [[زیان]] او کوشید با اینکه عثمان وی را [[کفالت]] کرد و پرورش داد و به او [[نیکی]] کرد. اما او [[بدی]] کرد و بر سر کارگزارش تاخت و [[مردم]] را علیه وی [[بسیج]] کرد، تا کشته شد. ابن ابی سرح نیز از [[مصر]] نزد [[معاویه]] به [[دمشق]] رفت<ref>ثقفی، الغارات، ص۱۲۵؛ منهاج البراعه فی شرح نهج البلاغه، ج۵، ص۱۰۵؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۶، ص۵۷.</ref>.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین (کتاب)|سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین]]، ج۲، ص 34 - 35.</ref> | ||
== ورود قیس به [[مصر]] و قرائت [[نامه]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}}== | |||
قیس بعد از ورود به مصر در جمع [[مردم]] بالای [[منبر]] رفت و در ابتدا دستور داد نامهای که همراه او بود و امیرالمؤمنین{{ع}} آن را برای [[مردم مصر]] نوشته بود، بخوانند: | |||
به [[نام خداوند]] بخشایندهٔ [[مهربان]]؛ از [[بنده خدا]] [[علی]] [[امیر مؤمنان]] به هر کس از [[مسلمانان]] که این [[نامه]] من بدو رسد. [[سلام]] بر شما. | |||
[[حمد]] و [[ستایش]] میکنم همراه با شما خدایی را که معبودی به [[حق]] جز او نیست. اما بعد: [[خدا]] با [[خلقت]] نیکویش و تقدیر و تدبیرش [[اسلام]] را به عنوان [[دین]] خود و [[فرشتگان]] و پیامبرانش [[انتخاب]] کرده و برای [[ابلاغ]] آن (دین) پیامبرانش را به سوی بندگانش فرستاد. از جمله چیزهایی که [[خداوند]] این [[امت]] را به واسطه آن گرامی داشت و به فضل خود اختصاص داده، این است که محمد{{صل}} را (در میان آنان) برانگیخت. پس او به [[مردم]] و [[امت اسلامی]] کتاب و [[حکمت]]، [[فرائض]] و [[سنت]] آموخت و آن امت را [[تأدیب]] و [[تربیت]] کرد؛ تا [[هدایت]] شوند و آنان را جمع کرد؛ تا متفرق نگردند و آنان را [[تزکیه]] کرد تا [[پاک]] شوند. پس از انجام آنچه وظیفۀ وی بود، خداوند او را [[قبض روح]] نمود - [[صلوات]] و [[درود خدا]] و [[رحمت]] و [[رضوان]] وی بر او باد - مسلمانان بعد از او از میان خود دو [[امیر]] به [[خلافت]] برگزیدند. که [[صالح]] و دارای [[سیره]] و روش [[نیکو]] بودند و از سنت [[تجاوز]] نکردند، چون آن دو از [[دنیا]] رفتند، کسی بعد از آن دو به [[خلافت]] رسید، که بدعتهایی به وجود آورد؛ [[امت اسلامی]] بر وی انتقادهایی داشتند. آنان گفتند و ایراد گرفته و بر وی خورده گرفتند و (چون نتیجه نبخشید)، او را بر کنار کردند. پس از آن نزد من آمده و با من [[بیعت]] کردند. من از [[خداوند]] [[هدایت]] میطلبم و بر [[تقوا]] از او [[یاری]] میخواهم. [[آگاه]] باشید که وظیفۀ ما عمل برابر [[کتاب خدا]] و [[سنت پیامبر]] او و [[قیام]] به [[حق]] او ([[خدا]]) است و [[خیرخواهی]] برای شما در غیابتان. خداوند یاری دهنده است و او ما را کافی و بهترین [[وکیل]] است. | |||
من [[قیس بن سعد]] [[انصاری]] را به امیری شما فرستادم؛ به او کمک کنید و در [[اجرای حق]] از او [[حمایت]] نمایید. به او دستور دادهام که به [[نیکان]] شما خوبی نموده و به افراد مشکوک سخت بگیرد و با افراد خاص و عام شما [[مدارا]] بنماید. او از جمله افرادی است که روشش مورد [[رضایت]] من و [[امید]] به [[صلاح]] و خیرخواهی او دارم. برای خودمان و شما از خداوند [[عمل پاک]] و [[ثواب]] فراوان و [[نیکو]] و [[رحمت]] درخواست مینمایم. [[سلام]] و [[رحمت خدا]] و برکاتش بر شما باد. این [[نامه]] را [[عبیدالله بن ابی رافع]] در صفر سال سی و شش نوشت<ref>{{متن حدیث|بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ مِنْ عَبْدِ اللَّهِ عَلِيٍّ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ إِلَى مَنْ بَلَغَهُ كِتَابِي هَذَا مِنَ الْمُسْلِمِينَ سَلَامٌ عَلَيْكُمْ فَإِنِّي أَحْمَدُ اللَّهَ إِلَيْكُمُ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ. | |||
أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ اللَّهَ بِحُسْنِ صُنْعِهِ وَ تَقْدِيرِهِ وَ تَدْبِيرِهِ اخْتَارَ الْإِسْلَامَ دِيناً لِنَفْسِهِ وَ مَلَائِكَتِهِ وَ رُسُلِهِ وَ بَعَثَ بِهِ الرُّسُلَ إِلَى عِبَادِهِ وَ خَصَّ مَنِ انْتَجَبَ مِنْ خَلْقِهِ فَكَانَ مِمَّا أَكْرَمَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ الْأُمَّةَ وَ خَصَّهُمْ بِهِ مِنَ الْفَضِيلَةِ أَنْ بَعَثَ مُحَمَّداً{{صل}} إِلَيْهِمْ فَعَلَّمَهُمُ الْكِتَابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ السُّنَّةَ وَ الْفَرَائِضَ وَ أَدَّبَهُمْ لِكَيْمَا يَهْتَدُوا وَ جَمَعَهُمْ لِكَيْمَا لَا يَتَفَرَّقُوا وَ زَكَّاهُمْ لِكَيْمَا يَتَطَهَّرُوا. | |||
فَلَمَّا قَضَى مِنْ ذَلِكَ مَا عَلَيْهِ قَبَضَهُ اللَّهُ إِلَيْهِ فَعَلَيْهِ صَلَوَاتُ اللَّهِ وَ سَلَامُهُ وَ رَحْمَتُهُ وَ رِضْوَانُهُ. | |||
ثُمَّ إِنَّ الْمُسْلِمِينَ مِنْ بَعْدِهِ اسْتَخْلَفُوا امْرَءَيْنِ مِنْهُمْ صَالِحَيْنِ عَمِلَا بِالْكِتَابِ وَ أَحْسَنَا السِّيرَةَ وَ لَمْ يَتَعَدَّيَا السُّنَّةَ ثُمَّ تَوَفَّاهُمَا اللَّهُ فَرَحِمَهُمَا اللَّهُ ثُمَّ وَلِيَ مِنْ بَعْدِهِمَا وَالٍ أَحْدَثَ أَحْدَاثاً فَوَجَدَتِ الْأُمَّةُ عَلَيْهِ مَقَالًا فَقَالُوا ثُمَّ نَقَمُوا عَلَيْهِ فَغَيَّرُوا ثُمَّ جَاءُونِي فَبَايَعُونِي فَأَسْتَهْدِى اللَّهَ الْهُدَى وَ أَسْتَعِينُهُ عَلَى التَّقْوَى. | |||
أَلَا وَ إِنَّ لَكُمْ عَلَيْنَا الْعَمَلَ بِكِتَابِ اللَّهِ وَ سُنَّةِ رَسُولِهِ وَ الْقِيَامَ بِحَقِّهِ وَ النُّصْحَ لَكُمْ بِالْغَيْبِ وَ اللَّهُ الْمُسْتَعانُ {{متن قرآن|حَسْبُنَا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ}}( سوره آل عمران، آیه ۱۷۳). | |||
وَ قَدْ بَعَثْتُ إِلَيْكُمْ قَيْسَ بْنَ سَعْدٍ الْأَنْصَارِيَ أَمِيراً فَوَازِرُوهُ وَ أَعِينُوهُ عَلَى الْحَقِّ وَ قَدْ أَمَرْتُهُ بِالْإِحْسَانِ إِلَى مُحْسِنِكُمْ وَ الشِّدَّةِ عَلَى مُرِيبِكُمْ وَ الرِّفْقِ بِعَوَامِّكُمْ وَ خَوَاصِّكُمْ وَ هُوَ مِمَّنْ أَرْضَى هَدْيَهُ وَ أَرْجُو صَلَاحَهُ وَ نَصِيحَتَهُ نَسْأَلُ اللَّهَ لَنَا وَ لَكُمْ عَمَلًا زَاكِياً وَ ثَوَاباً جَزِيلًا وَ رَحْمَةً وَاسِعَةً وَ السَّلَامُ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ. | |||
وَ كَتَبَ عُبَيْدُ اللَّهِ بْنُ أَبِي رَافِعٍ فِي صَفَرٍ سَنَةَ سِتٍّ وَ ثَلَاثِينَ}}؛ (ثقفی، الغارات، ص۱۲۸ و دو جلدی، ج۱، ص۲۱۱؛ محمودی، نهج السعاده، ج۴، ص۲۵؛ خویی، منهاج البراعه، ج۵، ص۱۰۶؛ شیرازی، درجات الرفیعه، ص۳۳۶؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۶، ص۵۸؛ زکی صفوت، جمهرة رسائل العرب، ج۱، ص۵۲۲؛ تاریخ طبری (یازده جلدی)، ج۴، ص۵۴۸؛ بحار الأنوار، ج۸ قدیم، ص۶۴۳ و جدید، ج۳۳، ص۵۳۴؛ سپهر، ناسخ التواریخ، ج۵، ص۲۶۲، چاپ امیر کبیر و چاپ دیگر، زندگانی حضرت علی{{ع}}، ج۲، ص۲۲۲، مضمون این نامه را بلاذری نیز آورده است؛ أنساب الأشراف، ج۲، ص۳۸۹؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۱۳۷، حاشیه).</ref>. | |||
این نامه در کتاب [[الغارات]] و [[تاریخ طبری]]، از [[هشام بن محمد کلبی]] نقل شده و بیشتر [[مورخان]] مطالب نامه را از این دو کتاب نقل کردهاند و آنچه در متن نقل شد از [[نهج السعاده]] است. در [[منهاج البراعه]] درباره سخن [[حضرت امیر]]{{ع}} پیرامون [[خلیفه اول]] و دوم {{متن حدیث|أَمِيرَيْنِ مِنْهُمْ صَالِحَيْنِ}} دو توجیه ذکر کرده است: توجیه اول اینکه آن چه ذکر شده، نظر خود حضرت نیست، بلکه تلقی [[مردم]]، از [[حکومت]] خلیفه اول و دوم این گونه بوده است. توجیه دیگری که ذکر میکند این است که ممکن است این سخنان در متن نبوده و عدهای آن را افزودهاند<ref>خویی، منهاج البراعه، ج۵، ص۱۰۶.</ref>. | |||
بنابر آنچه کتاب [[درجات الرفیعه]] از [[الغارات]] نقل کرده، متن [[نامه]] در این قسمت به گونهای دیگر بوده که اگر نقل این کتاب را ملاک قرار دهیم، احتمال دوم تقویت خواهد شد. در آن کتاب آمده: سپس [[مسلمانان]] دو [[امیر]] از میان خود برگزیدند که دارای روش [[نیکو]] بودند. بعد از این که آن دو از [[دنیا]] رفتند، کسی به [[حکومت]] رسید که مسائل (و بدعتهایی) را در [[جامعه اسلامی]] به وجود آورد...؛<ref>{{متن حدیث|ثُمَّ إِنَّ اَلْمُسْلِمِينَ مِنْ بَعْدِهِ اِسْتَخْلَفُوا أَمِيرَيْنِ مِنْهُمْ صَالِحَيْنِ أَحْيَيَا اَلسِّيرَةَ وَ لَمْ يَعْدُوَا اَلسُّنَّةَ ثُمَّ تَوَفَّيَا فَوُلِّيَ بَعْدَهُمَا مَنْ أَحْدَثَ أَحْدَاثاً ...}}</ref> | |||
ممکن است گفته شود چگونه سخن [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} در یکی از کتب [[شیعه]] به نام الغارات[[تحریف]] شده و به آن چیزی افزوده گردیده است؟ | |||
باید گفت برخی از نسخههای غارات که اینک در دست ماست، در برخی موارد دیگر نیز که مربوط به مسائل اختلافی میان شیعه و [[اهل سنت]] است، تحریف شده؛ از جمله در [[عهدنامه]] محمدبن ابی بکر مسائل مربوط به وضوء، برابر مذاق اهل سنت ذکر شده است<ref>ثقفی، الغارات، ص۱۵۵.</ref>، با این که نقل [[شیخ مفید]] در کتاب [[امالی]]<ref>مفید، امالی، ص۲۶۷.</ref> با نظر شیعه مطابقت دارد و به نظر میرسد که این [[اختلاف]] به وسیلۀ استنساخ کنندگان پدید آمده و [[عقیده]] خود را در سخن حضرت جای دادهاند<ref>مؤید این نظر سخنی است، مشابه که از حضرت در نامهای که در اوایل خلافت به حذیفه نوشته است. در موارد دیگر نیز این دو نامه مشابه هستند و در آن تعبیر «صالحین» نیست، و در این باره میفرماید: {{متن حدیث|ثُمَّ إِنَّ بَعْضَ الْمُسْلِمِينَ أَقَامُوا بَعْدَهُ رَجُلَيْنِ رَضُوا بِهُدَاهُمَا وَ سِيرَتِهِمَا قَامَا مَا شَاءَ اللَّهُ ثُمَّ تَوَفَّاهُمَا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ ثُمَّ وَلَّوْا بَعْدَهُمَا الثَّالِثَ فَأَحْدَثَ أَحْدَاثاً...}}؛ پس از مرگ پیامبر عدهای از مسلمانان دو نفر را برگزیدند که راضی به روش و سیره آنها بودند. عمل کردند آنچه خدا خواست. پس خداوند آنها را میراند و بعد از آن دو، سومی را به حکومت رساندند و مسائلی را در دین به وجود آورد... (ر.ک: جلد اول این کتاب، کارگزاران مدائن؛ محمودی، نهج السعاده، ج۴، ص۲۳).</ref>. | |||
در [[تاریخ]] [[طبری]] و [[جمهرة رسائل العرب]] و [[الدرجات الرفیعه]] به جای {{عربی|"أحییا السیرة"}}؛ «آن دو، [[سیره]] را [[احیا]] کردند»، {{عربی|"أحسنا السیرة"}} نقل شده، یعنی دارای سیره و روش [[نیکو]] بودند. به هر حال حتی اگر این سخنان را به عنوان [[نص]] سخنان حضرت بدانیم، به معنای [[حقانیت]] [[خلافت]] [[خلیفۀ اول]] و دوم نیست، بلکه حضرت تنها در مقابل سیره خلاف [[عثمان]]، روش و سیره آن دو را [[ستوده]] است.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین (کتاب)|سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین]]، ج۲، ص 36 - 40.</ref> | |||
== منابع == | == منابع == |