پرش به محتوا

قیس بن سعد بن عباده در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۴۰۵: خط ۴۰۵:
بین محمد بن ابی بکر و قیس [[خویشاوندی]] بود؛ چون [[قریبه]] دختر [[ابی قحافه]]، [[خواهر]] [[ابوبکر]] [[همسر]] قیس بود [[محمد]] گفت: «نه این [[ریاست]] از آن توست». قیس گفت: «نه به [[خدا]] قسم! دیگر حتی یک [[ساعت]] نیز باقی نخواهم ماند» و از اینکه علی{{ع}} او را برکنار کرده، ناراحت شد و از مصر خارج گردید. او به [[مدینه]] رفت و به جانب علی{{ع}} در [[کوفه]] نرفت<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۶، ص۶۳.</ref>.
بین محمد بن ابی بکر و قیس [[خویشاوندی]] بود؛ چون [[قریبه]] دختر [[ابی قحافه]]، [[خواهر]] [[ابوبکر]] [[همسر]] قیس بود [[محمد]] گفت: «نه این [[ریاست]] از آن توست». قیس گفت: «نه به [[خدا]] قسم! دیگر حتی یک [[ساعت]] نیز باقی نخواهم ماند» و از اینکه علی{{ع}} او را برکنار کرده، ناراحت شد و از مصر خارج گردید. او به [[مدینه]] رفت و به جانب علی{{ع}} در [[کوفه]] نرفت<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۶، ص۶۳.</ref>.
استانداری قیس بر مصر چهار ماه و پنج [[روز]] طول کشید و همان گونه که در قبل اشاره شد. اول [[ربیع الاول]] وارد مصر شد و پنج روز گذشته از [[رجب]] از آن خارج گردید<ref>امینی، الغدیر، ج۲، ص۷۱.</ref>.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین (کتاب)|سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین]]، ج۲، ص 57.</ref>
استانداری قیس بر مصر چهار ماه و پنج [[روز]] طول کشید و همان گونه که در قبل اشاره شد. اول [[ربیع الاول]] وارد مصر شد و پنج روز گذشته از [[رجب]] از آن خارج گردید<ref>امینی، الغدیر، ج۲، ص۷۱.</ref>.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین (کتاب)|سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین]]، ج۲، ص 57.</ref>
==نمونه‌ای از [[سخاوت]] [[قیس بن سعد]]==
قیس بن سعد [[ویژگی‌های اخلاقی]] زیادی داشت او از بزرگان [[خزرج]] بود و [[خاندان]] وی در [[اسلام]] و [[جاهلیت]] جزو بزرگان و [[اشراف مدینه]] بودند<ref>امینی، الغدیر، ج۲، ص۶۹.</ref>.
یکی از خصوصیات قیس سخاوت و بخشش‌های او بود، قیس در عین اینکه مردی [[شجاع]] و [[دلیر]] بود از [[جود]] و سخاوت نیز بهره مند بود و به عنوان مردی [[بخشنده]] و با جود [[شهرت]] داشت. در مسیر بازگشت خود از [[مصر]] در در «بلقین» به خانواده‌ای برخورد و در کنار چشمهٔ آنها فرود آمد. صاحب [[منزل]] برای او گوسفندی کشت، [[روز]] دوم نیز به همین ترتیب عمل کرد و چون بر اثر بارندگی قیس نتوانست به راه خود ادامه دهد، برای سومین روز مهمان مرد [[عرب]] بود و وی با کشتن [[حیوانی]] از قیس و همراهانش [[پذیرایی]] کرد. پس از آنکه [[آسمان]] صاف شد و قیس قصد حرکت کرد. ده [[جامه]] از جامه‌های فاخر [[مصری]] همراه چهار هزار در هم نزد [[زن]] مرد عرب نهاد و گفت: وقتی که شوهرت آمد، اینها را به او بده. سپس حرکت کرد. مدت کمی نگذشت که آن مرد عرب سوار بر مرکب، نیزه به دست، همراه با جامه‌ها و درهم‌ها آمد و گفت: ای آقایان پول‌ها و لباس‌هایتان را بگیرید. قیس به او گفت: ای مرد برگرد؛ زیرا ما چیزی را که بخشیده ایم پس نمی‌گیریم، مرد عرب بیابانی گفت: به [[خدا]] قسم باید آنها را بگیرید برای این که ما در برابر [[پذیرایی از مهمان]] چیزی دریافت نمی‌کنیم. قیس گفت: حالا که آنها را نمی‌پذیرد، از او بگیرید؛ به خدا قسم در میان عرب غیر از این مرد کسی در [[بخشش]] بر من [[برتری]] نیافت.
قیس همراه [[ابوبکر]] و [[عمر]] در [[زمان]] [[حیات رسول خدا]]{{صل}} به [[مسافرت]] رفت، [[اموال]] خود را به آنان و سایر همراهان می‌بخشید. ابوبکر به او گفت: [[رفتار]] تو باعث می‌شود که اموال پدرت را از دست بدهی از این کار ([[بخشش]]) [[دست]] بردار. وقتی که قیس و همراهانش از [[مسافرت]] برگشتند و پدر قیس؛ [[سعد بن عباده]] از سخن [[ابوبکر]] اطلاع یافت، به ابوبکر گفت: تو می‌خواهی فرزندم [[بخل]] بورزد؟ نه چنین نیست ما مردمی هستیم که [[توانایی]] [[بخل ورزی]] را نداریم<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۶، ص۶۴؛ و نیز ر.ک: امینی، الغدیر، ج۲.</ref>.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین (کتاب)|سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین]]، ج۲، ص 58 - 59.</ref>
==چرا [[امام علی]]{{ع}} قیس را برکنار کرد؟==
درباره برکناری قیس که گاهی به منزله اشکال بر [[سیاست]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} مطرح می‌شود، به ویژه با توجه به [[شکست]] [[محمد بن ابی بکر]] در [[مصر]]، توجه به چند نکته لازم است:
#مهم‌ترین مسئله‌ای که در یک [[نظام]] و [[حکومت]] مطرح است، این است که [[کارگزاران حکومت]] باید مجری دستورهای [[حاکم]] و [[دولت]] مرکزی باشند و به تعبیر دیگر آن حکومت و نظامی موفق است که سیاست‌های تعیین شده خود را در تمام مراکز تحت [[سلطه]] خود بتواند از طریق کارگزارانش [[اعمال]] کند و به مرحله [[اجرا]] درآورد. در عین اینکه [[کارگزاران]] یک حکومت اعم از [[استاندار]]، [[فرماندار]]، [[مشاوران]] و [[فرماندهان نظامی]] و غیره باید نظرات خود را به حکومت مرکزی ارائه دهند، اما سیاست اجرایی آنها باید بر طبق نظر و سیاست [[رهبر]] و [[حاکم اسلامی]] باشد مگر این که در این زمینه به افراد [[اختیارات]] ویژه‌ای داده باشند. [[حضرت امیر]]{{ع}} در سخنی به [[ابن عباس]] - زمانی که نظری داد که حضرت با آن موافق نبود - چنین فرمود: «این [[وظیفه]] توست که در هنگام [[مشورت]] نظر خود را اعلام داری، اما اگر برخلاف نظر تو عمل کردم، باید از دستور من [[اطاعت]] کنی»
<ref>{{متن حدیث|لَكَ أَنْ تُشِيرَ عَلَيَ وَ أَرَى فَإِنْ عَصَيْتُكَ فَأَطِعْنِي}}نهج البلاغه، فیض الاسلام، حکمت ۳۱۳، ص۱۲۳۹ و صبحی صالح حکمت ۳۲۱. این سخن را در هنگام تأیید پیشنهاد مغیره از سوی ابن عباس مبنی از ابقای معاویه فرموده بود.</ref>؛ حضرت امیر{{ع}} به روشنی بیان می‌فرماید که نظر افراد در [[مقام]] مشورت [[محترم]] است، اما در هنگام عمل، افراد باید نظر خاص خود را کنار گذاشته و به دستور [[رهبر]] و [[امام]] و [[حاکم اسلامی]] عمل کنند. نظر [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} درباره [[مخالفان]] [[مصری]] این بود که یا باید [[بیعت]] کنند و یا این که با [[جنگ]] [[تسلیم]] شوند؛ چراکه آنها در پی [[فرصت]] بودند تا بتوانند علیه حاکم اسلامی [[قیام]] کنند و بنابر آنچه در بعضی از کتاب‌های [[تاریخی]] نقل شده آنها بعد از درگیری با [[محمد بن ابی حذیفه]] به آن منطقه رفته بودند و با [[معاویه]] در [[ارتباط]] بودند. اما نظر قیس بر خلاف نظر و [[رأی]] حضرت بود و می‌‌گفت: چون آنها اکنون با ما کاری ندارند، ما نباید بر آنها سخت گرفته و به بیعت وادار کنیم و با اینکه [[حضرت علی]]{{ع}} برای دومین مرتبه نظر خود را به قیس اعلام کرد، اما وی نظر خود را مناسب‌تر می‌دانست و حاضر نشد نظر حضرت علی{{ع}} را در مورد [[مخالفین]] [[اعمال]] کند و با توجه به این مطلب و شایعاتی که پخش شده بود، حضرت علی{{ع}} قیس را برکنار کرد.
#با اینکه امیرالمؤمنین{{ع}} به قیس [[اعتماد]] داشت [[شایعه]] هم‌کاری او با معاویه به گونه‌ای رواج داشت که حضرت ناچار شد با [[مشاوران]] خود در این زمینه گفت و گو کند. [[عبدالله بن جعفر]] برابر شواهدی که داشت مهر [[تأیید]] بر این هم‌کاری نهاد و مسئله به گونه‌ای مشکوک بود که قابل [[تحمل]] نبود و [[احتیاط]] [[حکم]] می‌کرد که روشن شود و پافشاری دوباره قیس بر نظر خود مهر تأییدی بر این [[شایعات]] زد. قیس می‌توانست با فرستادن نامه‌های معاویه نزد امیرالمؤمنین{{ع}} و کسب [[تکلیف]] از آن حضرت، جلو این شایعات را بگیرد تا دیگران نتوانند از جو نامناسبی که معاویه ایجاد کرده، علیه او بهره گیرند؛ همان‌گونه که [[محمد بن ابی بکر]] [[نامه معاویه]] را برای حضرت فرستاد و [[زیاد بن عبید]] آن [[زمان]] که [[حاکم فارس]] بود و معاویه برای او [[نامه]] نوشت، متن [[نامه معاویه]] را همراه با [[نامه]] خود برای حضرت ارسال داشت<ref>ر.ک به جلد اول همین کتاب، کارگزاران فارس.</ref>. اما از [[أنساب الأشراف]] استفاده می‌شود که به جای قیس، [[معاویه]] این کار را انجام داد و اولین نامه‌ای که قیس برای معاویه نوشته بود، به [[کوفه]] فرستاد. [[بلاذری]] با سند به نقل از [[محمد بن سیرین]] می‌نویسد: زمانی که معاویه از [[فریب دادن]] قیس [[ناامید]] شد دست به [[مکر]] دیگری زده و برای بد جلوه دادن چهره قیس، نامه اول قیس را نزد علی{{ع}} به کوفه فرستاد و زمانی که [[مردم کوفه]] از مضمون آن اطلاع یافتند، به علی{{ع}} گفتند: قیس [[خیانت]] کرده و باید او را برکنار کنی. [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} فرمود: من بهتر از شما قیس را می‌شناسم، او خیانت نکرده بلکه کاری را برابر نظر خود انجام داده است<ref>شاید خطبه ۱۴۱ نهج البلاغه (صبحی صالح، ص۱۹۷) را در این مورد فرموده که در آن آمده است: «از مردم هر کسی که برادر خویش را به استواری و درستی راه شناخت باید به سخنان مردم درباره وی گوش ندهد».</ref>. مردم کوفه گفتند: ما [[راضی]] نمی‌شویم و باید قیس را برکنار کنی. از این رو حضرت، قیس را برکنار کرد<ref>بلاذری، أنساب الأشراف، ج۲، ص۴۰۵.</ref>. در واقع شایعاتی که در [[شام]] بود با فرستادن نامه اول قیس به کوفه [[تأیید]] شد و زمینه را برای برکنار قیس فراهم آورد و حضرت در آن موقعیت چاره‌ای جز برکناری او نداشت.
#[[محمد بن ابی بکر]] فردی لایق و [[شایسته]] و [[تسلیم]] دستورهای [[حضرت علی]]{{ع}} بود و حتی [[مردم مصر]] بعد از محاصره خانۀ [[عثمان]] او را به عنوان [[حاکم مصر]] پذیرفته بودند. او توانست [[مصر]] را اداره کند و به خوبی از عهده [[وظیفه]] خود برآید.
[[شکست]] محمد در مصر بعد از قضیه [[حکمیت]] بود که [[جبهه]] حضرت از لحاظ [[سیاسی]] - به خاطر [[جهل]] و [[ناآگاهی]] یارانش - [[ضعیف]] شده و بین اصحابش [[تفرقه]] و جدایی افتاده بود و [[جنگ نهروان]] به وقوع پیوسته و [[حزب]] [[اموی]] مطمئن شده بود که دیگر از جانب [[جبهه حق]] مورد [[تهدید]] نیست. از این رو [[عمرو عاص]] و [[معاویه]] با [[اطمینان]] خاطر به [[مصر]] [[حمله]] کردند و [[محمد بن ابی بکر]] را [[شکست]] دادند.
با توجه به مطالب ذکر شده، مشخص می‌شود که برکناری قیس با آن شرایط و در آن [[زمان]] بر خلاف [[مصلحت]] و [[سیاست]] نبوده است، و [[امیرالمؤمنین]] مصلحت را در برکناری وی دانسته است.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین (کتاب)|سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین]]، ج۲، ص 59 - 62.</ref>


== منابع ==
== منابع ==
۱۱۵٬۱۸۳

ویرایش