پرش به محتوا

قیس بن سعد بن عباده در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۴۱۵: خط ۴۱۵:
==چرا [[امام علی]]{{ع}} قیس را برکنار کرد؟==
==چرا [[امام علی]]{{ع}} قیس را برکنار کرد؟==
درباره برکناری قیس که گاهی به منزله اشکال بر [[سیاست]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} مطرح می‌شود، به ویژه با توجه به [[شکست]] [[محمد بن ابی بکر]] در [[مصر]]، توجه به چند نکته لازم است:
درباره برکناری قیس که گاهی به منزله اشکال بر [[سیاست]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} مطرح می‌شود، به ویژه با توجه به [[شکست]] [[محمد بن ابی بکر]] در [[مصر]]، توجه به چند نکته لازم است:
#مهم‌ترین مسئله‌ای که در یک [[نظام]] و [[حکومت]] مطرح است، این است که [[کارگزاران حکومت]] باید مجری دستورهای [[حاکم]] و [[دولت]] مرکزی باشند و به تعبیر دیگر آن حکومت و نظامی موفق است که سیاست‌های تعیین شده خود را در تمام مراکز تحت [[سلطه]] خود بتواند از طریق کارگزارانش [[اعمال]] کند و به مرحله [[اجرا]] درآورد. در عین اینکه [[کارگزاران]] یک حکومت اعم از [[استاندار]]، [[فرماندار]]، [[مشاوران]] و [[فرماندهان نظامی]] و غیره باید نظرات خود را به حکومت مرکزی ارائه دهند، اما سیاست اجرایی آنها باید بر طبق نظر و سیاست [[رهبر]] و [[حاکم اسلامی]] باشد مگر این که در این زمینه به افراد [[اختیارات]] ویژه‌ای داده باشند. [[حضرت امیر]]{{ع}} در سخنی به [[ابن عباس]] - زمانی که نظری داد که حضرت با آن موافق نبود - چنین فرمود: «این [[وظیفه]] توست که در هنگام [[مشورت]] نظر خود را اعلام داری، اما اگر برخلاف نظر تو عمل کردم، باید از دستور من [[اطاعت]] کنی»
#مهم‌ترین مسئله‌ای که در یک [[نظام]] و [[حکومت]] مطرح است، این است که [[کارگزاران حکومت]] باید مجری دستورهای [[حاکم]] و [[دولت]] مرکزی باشند و به تعبیر دیگر آن حکومت و نظامی موفق است که سیاست‌های تعیین شده خود را در تمام مراکز تحت [[سلطه]] خود بتواند از طریق کارگزارانش [[اعمال]] کند و به مرحله [[اجرا]] درآورد. در عین اینکه [[کارگزاران]] یک حکومت اعم از [[استاندار]]، [[فرماندار]]، [[مشاوران]] و [[فرماندهان نظامی]] و غیره باید نظرات خود را به حکومت مرکزی ارائه دهند، اما سیاست اجرایی آنها باید بر طبق نظر و سیاست [[رهبر]] و [[حاکم اسلامی]] باشد مگر این که در این زمینه به افراد [[اختیارات]] ویژه‌ای داده باشند. [[حضرت امیر]]{{ع}} در سخنی به [[ابن عباس]] زمانی که نظری داد که حضرت با آن موافق نبود چنین فرمود: «این [[وظیفه]] توست که در هنگام [[مشورت]] نظر خود را اعلام داری، اما اگر برخلاف نظر تو عمل کردم، باید از دستور من [[اطاعت]] کنی»
<ref>{{متن حدیث|لَكَ أَنْ تُشِيرَ عَلَيَ وَ أَرَى فَإِنْ عَصَيْتُكَ فَأَطِعْنِي}}؛ نهج البلاغه، فیض الاسلام، حکمت ۳۱۳، ص۱۲۳۹ و صبحی صالح حکمت ۳۲۱. این سخن را در هنگام تأیید پیشنهاد مغیره از سوی ابن عباس مبنی از ابقای معاویه فرموده بود.</ref>[[حضرت امیر]]{{ع}} به روشنی بیان می‌فرماید که نظر افراد در [[مقام]] مشورت [[محترم]] است، اما در هنگام عمل، افراد باید نظر خاص خود را کنار گذاشته و به دستور [[رهبر]] و [[امام]] و [[حاکم اسلامی]] عمل کنند. نظر [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} درباره [[مخالفان]] [[مصری]] این بود که یا باید [[بیعت]] کنند و یا این که با [[جنگ]] [[تسلیم]] شوند؛ چراکه آنها در پی [[فرصت]] بودند تا بتوانند علیه حاکم اسلامی [[قیام]] کنند و بنابر آنچه در بعضی از کتاب‌های [[تاریخی]] نقل شده آنها بعد از درگیری با [[محمد بن ابی حذیفه]] به آن منطقه رفته بودند و با [[معاویه]] در [[ارتباط]] بودند. اما نظر قیس بر خلاف نظر و [[رأی]] حضرت بود و می‌‌گفت: چون آنها اکنون با ما کاری ندارند، ما نباید بر آنها سخت گرفته و به بیعت وادار کنیم و با اینکه [[حضرت علی]]{{ع}} برای دومین مرتبه نظر خود را به قیس اعلام کرد، اما وی نظر خود را مناسب‌تر می‌دانست و حاضر نشد نظر حضرت علی{{ع}} را در مورد [[مخالفین]] [[اعمال]] کند و با توجه به این مطلب و شایعاتی که پخش شده بود، حضرت علی{{ع}} قیس را برکنار کرد.
<ref>{{متن حدیث|لَكَ أَنْ تُشِيرَ عَلَيَ وَ أَرَى فَإِنْ عَصَيْتُكَ فَأَطِعْنِي}}؛ نهج البلاغه، فیض الاسلام، حکمت ۳۱۳، ص۱۲۳۹ و صبحی صالح حکمت ۳۲۱. این سخن را در هنگام تأیید پیشنهاد مغیره از سوی ابن عباس مبنی از ابقای معاویه فرموده بود.</ref>[[حضرت امیر]]{{ع}} به روشنی بیان می‌فرماید که نظر افراد در [[مقام]] مشورت [[محترم]] است، اما در هنگام عمل، افراد باید نظر خاص خود را کنار گذاشته و به دستور [[رهبر]] و [[امام]] و [[حاکم اسلامی]] عمل کنند. نظر [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} درباره [[مخالفان]] [[مصری]] این بود که یا باید [[بیعت]] کنند و یا این که با [[جنگ]] [[تسلیم]] شوند؛ چراکه آنها در پی [[فرصت]] بودند تا بتوانند علیه حاکم اسلامی [[قیام]] کنند و بنابر آنچه در بعضی از کتاب‌های [[تاریخی]] نقل شده آنها بعد از درگیری با [[محمد بن ابی حذیفه]] به آن منطقه رفته بودند و با [[معاویه]] در [[ارتباط]] بودند. اما نظر قیس بر خلاف نظر و [[رأی]] حضرت بود و می‌‌گفت: چون آنها اکنون با ما کاری ندارند، ما نباید بر آنها سخت گرفته و به بیعت وادار کنیم و با اینکه [[حضرت علی]]{{ع}} برای دومین مرتبه نظر خود را به قیس اعلام کرد، اما وی نظر خود را مناسب‌تر می‌دانست و حاضر نشد نظر حضرت علی{{ع}} را در مورد [[مخالفین]] [[اعمال]] کند و با توجه به این مطلب و شایعاتی که پخش شده بود، حضرت علی{{ع}} قیس را برکنار کرد.
#با اینکه امیرالمؤمنین{{ع}} به قیس [[اعتماد]] داشت [[شایعه]] هم‌کاری او با معاویه به گونه‌ای رواج داشت که حضرت ناچار شد با [[مشاوران]] خود در این زمینه گفت و گو کند. [[عبدالله بن جعفر]] برابر شواهدی که داشت مهر [[تأیید]] بر این هم‌کاری نهاد و مسئله به گونه‌ای مشکوک بود که قابل [[تحمل]] نبود و [[احتیاط]] [[حکم]] می‌کرد که روشن شود و پافشاری دوباره قیس بر نظر خود مهر تأییدی بر این [[شایعات]] زد. قیس می‌توانست با فرستادن نامه‌های معاویه نزد امیرالمؤمنین{{ع}} و کسب [[تکلیف]] از آن حضرت، جلو این شایعات را بگیرد تا دیگران نتوانند از جو نامناسبی که معاویه ایجاد کرده، علیه او بهره گیرند؛ همان‌گونه که [[محمد بن ابی بکر]] [[نامه معاویه]] را برای حضرت فرستاد و [[زیاد بن عبید]] آن [[زمان]] که [[حاکم فارس]] بود و معاویه برای او [[نامه]] نوشت، متن [[نامه معاویه]] را همراه با [[نامه]] خود برای حضرت ارسال داشت<ref>ر.ک به جلد اول همین کتاب، کارگزاران فارس.</ref>. اما از [[أنساب الأشراف]] استفاده می‌شود که به جای قیس، [[معاویه]] این کار را انجام داد و اولین نامه‌ای که قیس برای معاویه نوشته بود، به [[کوفه]] فرستاد. [[بلاذری]] با سند به نقل از [[محمد بن سیرین]] می‌نویسد: زمانی که معاویه از [[فریب دادن]] قیس [[ناامید]] شد دست به [[مکر]] دیگری زده و برای بد جلوه دادن چهره قیس، نامه اول قیس را نزد علی{{ع}} به کوفه فرستاد و زمانی که [[مردم کوفه]] از مضمون آن اطلاع یافتند، به علی{{ع}} گفتند: قیس [[خیانت]] کرده و باید او را برکنار کنی. [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} فرمود: من بهتر از شما قیس را می‌شناسم، او خیانت نکرده بلکه کاری را برابر نظر خود انجام داده است<ref>شاید خطبه ۱۴۱ نهج البلاغه (صبحی صالح، ص۱۹۷) را در این مورد فرموده که در آن آمده است: «از مردم هر کسی که برادر خویش را به استواری و درستی راه شناخت باید به سخنان مردم درباره وی گوش ندهد».</ref>. مردم کوفه گفتند: ما [[راضی]] نمی‌شویم و باید قیس را برکنار کنی. از این رو حضرت، قیس را برکنار کرد<ref>بلاذری، أنساب الأشراف، ج۲، ص۴۰۵.</ref>. در واقع شایعاتی که در [[شام]] بود با فرستادن نامه اول قیس به کوفه [[تأیید]] شد و زمینه را برای برکنار قیس فراهم آورد و حضرت در آن موقعیت چاره‌ای جز برکناری او نداشت.
#با اینکه امیرالمؤمنین{{ع}} به قیس [[اعتماد]] داشت [[شایعه]] هم‌کاری او با معاویه به گونه‌ای رواج داشت که حضرت ناچار شد با [[مشاوران]] خود در این زمینه گفت و گو کند. [[عبدالله بن جعفر]] برابر شواهدی که داشت مهر [[تأیید]] بر این هم‌کاری نهاد و مسئله به گونه‌ای مشکوک بود که قابل [[تحمل]] نبود و [[احتیاط]] [[حکم]] می‌کرد که روشن شود و پافشاری دوباره قیس بر نظر خود مهر تأییدی بر این [[شایعات]] زد. قیس می‌توانست با فرستادن نامه‌های معاویه نزد امیرالمؤمنین{{ع}} و کسب [[تکلیف]] از آن حضرت، جلو این شایعات را بگیرد تا دیگران نتوانند از جو نامناسبی که معاویه ایجاد کرده، علیه او بهره گیرند؛ همان‌گونه که [[محمد بن ابی بکر]] [[نامه معاویه]] را برای حضرت فرستاد و [[زیاد بن عبید]] آن [[زمان]] که [[حاکم فارس]] بود و معاویه برای او [[نامه]] نوشت، متن [[نامه معاویه]] را همراه با [[نامه]] خود برای حضرت ارسال داشت<ref>ر.ک به جلد اول همین کتاب، کارگزاران فارس.</ref>. اما از [[أنساب الأشراف]] استفاده می‌شود که به جای قیس، [[معاویه]] این کار را انجام داد و اولین نامه‌ای که قیس برای معاویه نوشته بود، به [[کوفه]] فرستاد. [[بلاذری]] با سند به نقل از [[محمد بن سیرین]] می‌نویسد: زمانی که معاویه از [[فریب دادن]] قیس [[ناامید]] شد دست به [[مکر]] دیگری زده و برای بد جلوه دادن چهره قیس، نامه اول قیس را نزد علی{{ع}} به کوفه فرستاد و زمانی که [[مردم کوفه]] از مضمون آن اطلاع یافتند، به علی{{ع}} گفتند: قیس [[خیانت]] کرده و باید او را برکنار کنی. [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} فرمود: من بهتر از شما قیس را می‌شناسم، او خیانت نکرده بلکه کاری را برابر نظر خود انجام داده است<ref>شاید خطبه ۱۴۱ نهج البلاغه (صبحی صالح، ص۱۹۷) را در این مورد فرموده که در آن آمده است: «از مردم هر کسی که برادر خویش را به استواری و درستی راه شناخت باید به سخنان مردم درباره وی گوش ندهد».</ref>. مردم کوفه گفتند: ما [[راضی]] نمی‌شویم و باید قیس را برکنار کنی. از این رو حضرت، قیس را برکنار کرد<ref>بلاذری، أنساب الأشراف، ج۲، ص۴۰۵.</ref>. در واقع شایعاتی که در [[شام]] بود با فرستادن نامه اول قیس به کوفه [[تأیید]] شد و زمینه را برای برکنار قیس فراهم آورد و حضرت در آن موقعیت چاره‌ای جز برکناری او نداشت.
۱۱۵٬۱۸۳

ویرایش