پرش به محتوا

ابن ام‌مکتوم در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'دست' به 'دست')
بدون خلاصۀ ویرایش
 
خط ۱: خط ۱:
{{مدخل مرتبط
{{مدخل مرتبط| موضوع مرتبط = ابن ام‌مکتوم| عنوان مدخل  = ابن ام‌مکتوم| مداخل مرتبط = [[ابن ام‌مکتوم در قرآن]] - [[ابن ام‌مکتوم در تاریخ اسلامی]]| پرسش مرتبط  = }}
| موضوع مرتبط = ابن ام‌مکتوم
| عنوان مدخل  = [[ابن ام‌مکتوم]]
| مداخل مرتبط = [[ابن ام‌مکتوم در قرآن]] - [[ابن ام‌مکتوم در تاریخ اسلامی]]
| پرسش مرتبط  =  
}}


'''عمرو''' یا '''[[عبدالله ابن ام مکتوم قرشی عامری]]'''، [[صحابی]]، [[مؤذن]] نابینای [[پیامبر اکرم]] {{صل}} و فرزند دایی یا خاله [[حضرت خدیجه]] بود. او از [[نخستین مسلمانان]] بود که قبل از [[هجرت پیامبر]] {{صل}} به [[دستور پیامبر|دستور ایشان]] برای [[ارشاد]] [[مردم]] به [[یثرب]] رفت. به گفته برخی [[مفسران]]، [[آیات]] آغازین [[سوره عبس]] درباره او نازل شده است. وی [[جانشین پیامبر]] {{صل}} در [[مدینه]] در برخی [[غزوه‌ها]] برای [[اقامه نماز]] بود. او در [[جنگ قادسیه]] در زمان [[خلیفه دوم]] شرکت کرد و در سال چهاردهم پس از [[هجرت]] در همان [[جنگ]] کشته شد.
«عمرو» یا «[[عبدالله ابن ام مکتوم قرشی عامری]]»، [[صحابی]]، [[مؤذن]] نابینای [[پیامبر اکرم]] {{صل}} و فرزند دایی یا خاله [[حضرت خدیجه]] بود. او از [[نخستین مسلمانان]] بود که قبل از [[هجرت پیامبر]] {{صل}} به [[دستور پیامبر|دستور ایشان]] برای [[ارشاد]] [[مردم]] به [[یثرب]] رفت. به گفته برخی [[مفسران]]، [[آیات]] آغازین [[سوره عبس]] درباره او نازل شده است. وی [[جانشین پیامبر]] {{صل}} در [[مدینه]] در برخی [[غزوه‌ها]] برای [[اقامه نماز]] بود. او در [[جنگ قادسیه]] در زمان [[خلیفه دوم]] شرکت کرد و در سال چهاردهم پس از [[هجرت]] در همان [[جنگ]] کشته شد.


== نام، نسب و کنیه ==
== نام، نسب و کنیه ==
خط ۶۶: خط ۶۱:
[[شیخ طبرسی]] در [[مجمع البیان]] از [[امام صادق]] {{ع}} [[روایت]] کی می‌کند که فرمود: "این [[سوره]] در مورد مردی از [[بنی‌امیه]] نازل شد که نزد [[رسول خدا]] {{صل}} بود و در همین حال ابن امّ مکتوم نزد آن [[حضرت]] آمد. آن مرد از دیدن امّ مکتوم چهره در هم کشید و از او روی برگردانید و برای این که به لباس‌های کهنه ام مکتوم برخورد نکند، خودش را جمع کرد. برای همین، [[خداوند]] این حکایت را [[نقل]] کرد و از آن [[مرد]] [[انتقاد]] و او را ملامت کرد".
[[شیخ طبرسی]] در [[مجمع البیان]] از [[امام صادق]] {{ع}} [[روایت]] کی می‌کند که فرمود: "این [[سوره]] در مورد مردی از [[بنی‌امیه]] نازل شد که نزد [[رسول خدا]] {{صل}} بود و در همین حال ابن امّ مکتوم نزد آن [[حضرت]] آمد. آن مرد از دیدن امّ مکتوم چهره در هم کشید و از او روی برگردانید و برای این که به لباس‌های کهنه ام مکتوم برخورد نکند، خودش را جمع کرد. برای همین، [[خداوند]] این حکایت را [[نقل]] کرد و از آن [[مرد]] [[انتقاد]] و او را ملامت کرد".


اما او بعد از این، خبر دیگری را از آن [[امام]] {{ع}} [[نقل]] می‌کند که [[امام]] فرمودند: وقتی [[رسول خدا]] {{صل}} [[عبدالله]] بن مکتوم را می‌دید، می‌فرمود: "خوش [[آمدی]]، خوش [[آمدی]]، به [[خدا]] قسم که دیگر [[خدا]] هیچ‌گاه مرا به خاطر تو مورد [[عتاب]] و [[گله]] قرار ندهد"، و آن [[قدر]] به او [[لطف]] و [[مرحمت]] می‌کرد که او از [[نبی اکرم]] {{صل}} می‌خواست که این [[قدر]] در [[حق]] او [[لطف]] و [[محبت]] نکند.
اما او بعد از این، خبر دیگری را از آن [[امام]] {{ع}} [[نقل]] می‌کند که [[امام]] فرمودند: وقتی [[رسول خدا]] {{صل}} [[عبدالله]] بن مکتوم را می‌دید، می‌فرمود: «خوش [[آمدی]]، خوش [[آمدی]]، به [[خدا]] قسم که دیگر [[خدا]] هیچ‌گاه مرا به خاطر تو مورد [[عتاب]] و [[گله]] قرار ندهد»، و آن [[قدر]] به او [[لطف]] و [[مرحمت]] می‌کرد که او از [[نبی اکرم]] {{صل}} می‌خواست که این [[قدر]] در [[حق]] او [[لطف]] و [[محبت]] نکند.


این خبر با قول مشهور و معروف در مورد [[شأن نزول]] [[سوره]] مناسبت دارد که ابن امّ مکتوم - [[عبدالله بن شریح عامری]] - نزد [[رسول الله]] {{صل}} آمد، در حالی که آن [[حضرت]] با [[اُبیّ بن خلف]]، [[امیة بن خلف]]، [[ابوجهل بن هشام]]، [[عباس بن عبدالمطلب]] و [[عتبة بن ابی ربیعه]] صحبت می‌کرد و آنها را به [[پذیرش اسلام]] فرا می‌خواند و [[امیدوار]] بود که [[مسلمان]] شوند؛ در این حال ام مکتوم گفت: "ای [[رسول خدا]]! چیزی از آن چه که [[خدا]] به تو [[تعلیم]] داده بر من بخوان و به من یاد بده". او دائماً حرف خودش را تکرار و حرف [[پیامبر]] {{صل}} را قطع می‌کرد و نمی‌دانست که [[رسول خدا]] {{صل}} مشغول [[گفت‌وگو]] با دیگران است. این کار او باعث شد که [[ناراحتی]] در صورت [[رسول خدا]] {{صل}} ظاهر شود و [[سکوت]] کند، آن‌گاه صورتش را از او برگرداند و مشغول [[گفتگو]] با همان افراد شد. به این مناسبت این [[آیات]] نازل شد و بعد از آن [[رسول خدا]] {{صل}} امّ مکتوم را بسیار اکرام می‌کرد و می‌گفت: آفرین بر کسی که [[خدا]] به خاطر او مرا مورد [[عتاب]] قرار داد.
این خبر با قول مشهور و معروف در مورد [[شأن نزول]] [[سوره]] مناسبت دارد که ابن امّ مکتوم - [[عبدالله بن شریح عامری]] - نزد [[رسول الله]] {{صل}} آمد، در حالی که آن [[حضرت]] با [[اُبیّ بن خلف]]، [[امیة بن خلف]]، [[ابوجهل بن هشام]]، [[عباس بن عبدالمطلب]] و [[عتبة بن ابی ربیعه]] صحبت می‌کرد و آنها را به [[پذیرش اسلام]] فرا می‌خواند و [[امیدوار]] بود که [[مسلمان]] شوند؛ در این حال ام مکتوم گفت: «ای [[رسول خدا]]! چیزی از آن چه که [[خدا]] به تو [[تعلیم]] داده بر من بخوان و به من یاد بده». او دائماً حرف خودش را تکرار و حرف [[پیامبر]] {{صل}} را قطع می‌کرد و نمی‌دانست که [[رسول خدا]] {{صل}} مشغول [[گفت‌وگو]] با دیگران است. این کار او باعث شد که [[ناراحتی]] در صورت [[رسول خدا]] {{صل}} ظاهر شود و [[سکوت]] کند، آن‌گاه صورتش را از او برگرداند و مشغول [[گفتگو]] با همان افراد شد. به این مناسبت این [[آیات]] نازل شد و بعد از آن [[رسول خدا]] {{صل}} امّ مکتوم را بسیار اکرام می‌کرد و می‌گفت: آفرین بر کسی که [[خدا]] به خاطر او مرا مورد [[عتاب]] قرار داد.


سپس [[طبرسی]] می‌گوید: "اگر گفته شود بر فرض که این خبر درست باشد، آیا [[عبوس]] شدن و چهره در هم کشیدن [[گناه]] است یا خیر؟ جواب این است که [[عبوس]] یا خندان بودن برای [[نابینا]] فرقی ندارد، زیرا وی آن را نمی‌فهمد و در این صورت، [[گناه]] نیست و ممکن است که [[خداوند]] پیامبرش را به خاطر این کار مورد [[عتاب]] و [[گله]] قرار داده است تا [[بهترین]] [[محاسن اخلاق]] را کسب کند، زیرا [[عظمت]] یک [[مؤمن]] که بر ایمانش [[ثابت قدم]] باشد بهتر از [[مهربانی]] به [[مشرک]] است به این [[امید]] که شاید [[ایمان]] بیاورد"<ref>مجمع البیان فی تفسیر القرآن، طبرسی، ج۱، ص۲۶۵- ۲۶۶.</ref>.
سپس [[طبرسی]] می‌گوید: «اگر گفته شود بر فرض که این خبر درست باشد، آیا [[عبوس]] شدن و چهره در هم کشیدن [[گناه]] است یا خیر؟ جواب این است که [[عبوس]] یا خندان بودن برای [[نابینا]] فرقی ندارد، زیرا وی آن را نمی‌فهمد و در این صورت، [[گناه]] نیست و ممکن است که [[خداوند]] پیامبرش را به خاطر این کار مورد [[عتاب]] و [[گله]] قرار داده است تا [[بهترین]] [[محاسن اخلاق]] را کسب کند، زیرا [[عظمت]] یک [[مؤمن]] که بر ایمانش [[ثابت قدم]] باشد بهتر از [[مهربانی]] به [[مشرک]] است به این [[امید]] که شاید [[ایمان]] بیاورد»<ref>مجمع البیان فی تفسیر القرآن، طبرسی، ج۱، ص۲۶۵- ۲۶۶.</ref>.


البته [[شأن]] نزولی که از [[امام صادق]] {{ع}} [[روایت]] شد، در متن کتاب "التبیان" [[شیخ طوسی]] به این صورت آمده است: عده‌ای گفته‌اند این [[آیات]] در مورد مردی از [[بنی امیه]] که در کنار [[رسول خدا]] {{صل}} [[ایستاده]] بود، نازل شد؛ یعنی هنگامی که ابن امّ مکتوم آمد این شخص از آمدن او متنفّر شد و خودش را جمع کرد و چهره‌اش را در هم کشید. پس [[خداوند]] این واقعه را بیان کرد و روی‌گردانی و چهره در هم کشیدن آن شخص را مورد [[سرزنش]] قرار داد<ref>التبیان، شیخ طوسی، ج۱، ص۲۶۹؛ تاریخ تحقیقی اسلام، یوسفی غروی (ترجمه: عربی)، ج۱، ص۴۱۱- ۴۱۲.</ref><ref>[[پروین حبیبی|حبیبی، پروین]]، [[ابن ام مکتوم - حبیبی (مقاله)|مقاله «ابن ام مکتوم»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۳، ص ۴۱.</ref>.
البته [[شأن]] نزولی که از [[امام صادق]] {{ع}} [[روایت]] شد، در متن کتاب "التبیان" [[شیخ طوسی]] به این صورت آمده است: عده‌ای گفته‌اند این [[آیات]] در مورد مردی از [[بنی امیه]] که در کنار [[رسول خدا]] {{صل}} [[ایستاده]] بود، نازل شد؛ یعنی هنگامی که ابن امّ مکتوم آمد این شخص از آمدن او متنفّر شد و خودش را جمع کرد و چهره‌اش را در هم کشید. پس [[خداوند]] این واقعه را بیان کرد و روی‌گردانی و چهره در هم کشیدن آن شخص را مورد [[سرزنش]] قرار داد<ref>التبیان، شیخ طوسی، ج۱، ص۲۶۹؛ تاریخ تحقیقی اسلام، یوسفی غروی (ترجمه: عربی)، ج۱، ص۴۱۱- ۴۱۲.</ref>.<ref>[[پروین حبیبی|حبیبی، پروین]]، [[ابن ام مکتوم - حبیبی (مقاله)|مقاله «ابن ام مکتوم»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۳، ص ۴۱.</ref>


== ابن امّ مکتوم و [[نقل حدیث]] ==
== ابن امّ مکتوم و [[نقل حدیث]] ==
به فرموده [[امام صادق]] {{ع}} روزی [[ابن ام مکتوم]] از [[پیامبر]] {{صل}} اجازه ورود خواست، در حالی که [[عایشه]] و [[حفصه]] نزد ایشان بودند. [[پیامبر]] {{صل}} به آن دو فرمودند: "بلند شوید و داخل [[خانه]] شوید". آن دو گفتند: او [[کور]] است، [[حضرت]] فرمود: "اگرچه او شما را نمی‌بیند اما شما او را می‌بینید"<ref>فروع کافی، کلینی، ج۵، ص۵۳۴.</ref>.
به فرموده [[امام صادق]] {{ع}} روزی [[ابن ام مکتوم]] از [[پیامبر]] {{صل}} اجازه ورود خواست، در حالی که [[عایشه]] و [[حفصه]] نزد ایشان بودند. [[پیامبر]] {{صل}} به آن دو فرمودند: «بلند شوید و داخل [[خانه]] شوید». آن دو گفتند: او [[کور]] است، [[حضرت]] فرمود: «اگرچه او شما را نمی‌بیند اما شما او را می‌بینید»<ref>فروع کافی، کلینی، ج۵، ص۵۳۴.</ref>.
کسانی که از امّ مکتوم [[روای
 
ت]] [[نقل]] کرده‌اند، عبارتند از: [[عبدالله بن شداد بن الهاد]]، [[عبدالرحمن بن ابی لیلی]] و [[ابو رزین الاسدی]]<ref>الاصابه، ابن حجر، ج۴، ص۴۹۵.</ref><ref>[[پروین حبیبی|حبیبی، پروین]]، [[ابن ام مکتوم - حبیبی (مقاله)|مقاله «ابن ام مکتوم»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۳، ص ۴۳.</ref>.
کسانی که از امّ مکتوم [[روایت]] [[نقل]] کرده‌اند، عبارتند از: [[عبدالله بن شداد بن الهاد]]، [[عبدالرحمن بن ابی لیلی]] و [[ابو رزین الاسدی]]<ref>الاصابه، ابن حجر، ج۴، ص۴۹۵.</ref>.<ref>[[پروین حبیبی|حبیبی، پروین]]، [[ابن ام مکتوم - حبیبی (مقاله)|مقاله «ابن ام مکتوم»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۳، ص ۴۳.</ref>


== سرانجام [[ابن ام مکتوم]] ==
== سرانجام [[ابن ام مکتوم]] ==
از [[محمد بن عمر واقدی]] [[نقل]] شده است که پس از [[جنگ قادسیه]] [[ابن ام مکتوم]] به [[مدینه]] بازگشت و همان جا درگذشت و به روایتی در همان [[جنگ]] به [[قتل]] رسید. [[نقل]] دیگر این است که به [[مدینه]] برگشت و در زمان [[عمر بن خطاب]] درگذشت<ref>الطبقات الکبری، ابن سعد (ترجمه: مهدوی دامغانی)، ج۴، ص۱۸۹؛ ریحانة الادب، مدرس تبریزی، ج۷، ص۳۹۲.</ref>؛ به هر حال درباره او پس از روزگار [[حکومت]] [[عمر بن خطاب]] مطلبی شنیده نشده است<ref>الطبقات الکبری ابن سعد (ترجمه: مهدوی دامغانی)، ج۴، ص۱۹۰؛ الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۳، ص۱۹۹؛ اسد الغابه، ابن اثیر، ج۳، ص۷۶۱؛ الاصابه، ابن حجر، ج۴، ص۴۹۵.</ref><ref>[[پروین حبیبی|حبیبی، پروین]]، [[ابن ام مکتوم - حبیبی (مقاله)|مقاله «ابن ام مکتوم»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۳، ص ۴۳.</ref>.
از [[محمد بن عمر واقدی]] [[نقل]] شده است که پس از [[جنگ قادسیه]] [[ابن ام مکتوم]] به [[مدینه]] بازگشت و همان جا درگذشت و به روایتی در همان [[جنگ]] به [[قتل]] رسید. [[نقل]] دیگر این است که به [[مدینه]] برگشت و در زمان [[عمر بن خطاب]] درگذشت<ref>الطبقات الکبری، ابن سعد (ترجمه: مهدوی دامغانی)، ج۴، ص۱۸۹؛ ریحانة الادب، مدرس تبریزی، ج۷، ص۳۹۲.</ref>؛ به هر حال درباره او پس از روزگار [[حکومت]] [[عمر بن خطاب]] مطلبی شنیده نشده است<ref>الطبقات الکبری ابن سعد (ترجمه: مهدوی دامغانی)، ج۴، ص۱۹۰؛ الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۳، ص۱۹۹؛ اسد الغابه، ابن اثیر، ج۳، ص۷۶۱؛ الاصابه، ابن حجر، ج۴، ص۴۹۵.</ref>.<ref>[[پروین حبیبی|حبیبی، پروین]]، [[ابن ام مکتوم - حبیبی (مقاله)|مقاله «ابن ام مکتوم»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۳، ص ۴۳.</ref>


== منابع ==
== منابع ==
{{منابع}}
{{منابع}}
* [[پرونده:1100352.jpg|22px]] [[پروین حبیبی|حبیبی، پروین]]، [[ابن ام مکتوم - حبیبی (مقاله)|مقاله «ابن ام مکتوم»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|'''دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳''']]
#[[پرونده:1100352.jpg|22px]] [[پروین حبیبی|حبیبی، پروین]]، [[ابن ام مکتوم - حبیبی (مقاله)|مقاله «ابن ام مکتوم»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|'''دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳''']]
{{پایان منابع}}
{{پایان منابع}}


۱۱۵٬۱۸۳

ویرایش