عصمت از نسیان: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۱۲: | خط ۱۲: | ||
==== معنای لغوی ==== | ==== معنای لغوی ==== | ||
{{اصلی|عصمت در لغت}} | {{اصلی|عصمت در لغت}} | ||
عصمت، واژهای | عصمت، واژهای عربی و از ماده {{عربی|«عَصِمَ يَعْصِمُ»}} است که در لغت سه معنا برای آن ذکر شده؛ یکی: {{عربی|«مَسَکَ»}} به معنای [[حفظ]] و نگهداری<ref>راغب اصفهانی این معنا را برای واژه «عَصَمَ» آورده و میگوید: {{عربی|العصم: الإمساک و الاعتصام الاستمساک... (وقوله: «وَلَا تُمْسِکُوا بِعِصَمِ الْکَوَافِرِ» والعصام ما یعصم به ای یشد و عصمة الأنبیاء حفظه إیاهم}}؛ راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات، ص۵۶۹ ـ ۵۷۰ و {{عربی|عصم الله فلاناً من المکروه: ای حفظه و وقاه}}؛ یعنی [[خداوند]] فلانی را از [[مکروه]] حفظ کرده ({{عربی|عصمه}}) یعنی او را حفظ کرد و نگه داشت. المنجد، ص۱۵۰.</ref>، دوم: {{عربی|«مَنَعَ»}} به معنای مانع شدن<ref>ر.ک: فراهیدی، خلیل بن احمد، العین ج ۱ ص۳۱۴؛ فیروزآبادی، محمد بن یعقوب، قاموس محیط، ج۴، ص۱۵۱؛ الجوهری، اسماعیل بن حمّاد، الصحاح، ج۵، ص۱۹۸۶، ابن منظور، لسان العرب، ج۱۲، ص۴۰۳.</ref> و سوم به معنای وسیله بازداشتن<ref>ابنمنظور از زجاج نقل میکند: {{عربی|أَصْلُ العِصْمَةِ الحبْلُ. و كلُّ ما أَمْسَكَ شَيئاً فقد عَصَمَهُ}}، لسان العرب، ج۱۲، ص۴۰۵. یعنی، لغت عصمت در اصل به معنای طناب و ریسمان وضع شده است، ولی سپس از این معنا توسعه یافته و برای هر چیزی که موجب امساک و [[حفظ]] چیز دیگری شود، به کار میرود.</ref>. با این وجود واژه «[[عصمت]]»، به معنای «گرفتن» و «نگهداری» مناسبتر از معنای «مانع شدن» است و شاید به همین جهت است که برخی لغویون نیز «اعصم» را به معنای «مَسْک» و «اعتصام» را به «استمساک» معنا کردهاند<ref>ر.ک: راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ص۳۳۶ ـ ۳۳۷.</ref>.<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[عصمت از منظر فریقین (کتاب)|عصمت از منظر فریقین]]، ص۱۴.</ref> | ||
==== در اصطلاح [[متکلمان]] ==== | ==== در اصطلاح [[متکلمان]] ==== | ||
در [[علم کلام]] [[دست]] کم دو معنا برای عصمت ارائه شده است: | در [[علم کلام]] [[دست]] کم دو معنا برای عصمت ارائه شده است: | ||
#'''عصمت به معنای [[لطف]]''': [[شیخ مفید]] نخستین | #'''عصمت به معنای [[لطف]]''': [[شیخ مفید]] نخستین متکلم امامیه است که به تعریف عصمت پرداخته است. از نظر او عصمت از ناحیه [[خداوند متعال]]، همان [[توفیق]] و لطف او برای حجتهای اوست و اعتصام به این عصمت به وسیله [[حجج الهی]] برای [[حفظ دین]] [[خداوند]] از ورود [[گناهان]] و خطاها در آن است<ref>شیخ مفید، تصحیح الاعتقادات الامامیة، ص۱۲۸.</ref>. متکلمان امامیه به تبع شیخ مفید قرنها عصمت را به لطف تعریف کردهاند و بزرگانی همچون [[سید مرتضی]]، [[شیخ طوسی]]، [[نوبختی]]، نباطی<ref>علی بن یونس نباطی، الصراط المستقیم، ج۱، ص۵۰.</ref> و مانند آنها در آثار خود آن را به کار بردهاند. | ||
#'''عصمت به معنای | #'''عصمت به معنای ملکه''': پس از آنکه شیخ مفید عصمت را به لطف تعریف کرد و دیگران نیز آن را پذیرفتند، [[خواجه نصیرالدین طوسی]] آن را به نقل از [[فلاسفه]]، ملکه نامید و گفت: عصمت ملکهای است که با وجود آن، از صاحبش گناهان صادر نمیشود و این بنا بر [[اندیشه]] حکماست<ref>خواجه نصیرالدین طوسی، تلحیص المحصل، ص۳۶۹؛ عضدالدین ایجی نیز این تعریف را به حکما نسبت میدهد. ایجی عضدالدین، شرح المواقف، ج۸، ص۲۸۰ البته خواجه در برخی موارد نیز عصمت را به لطف تعریف کرده است. ر.ک: خواجه نصیرالدین طوسی، تلخیص الحصل، ص۵۲۵.</ref>. پس از خواجه برخی از [[متکلمان]] معاصر و متأخر از او نیز این تعریف را در کتابهای خود ارائه کردند<ref>میثم بن علی بن میثم بحرانی، النجاة فی یوم القیامة، ص۵۵؛ حسن بن یوسف حلی، کشف المراد، ص۴۹۴.</ref>.<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص۳۴ - ۳۵.</ref> | ||
=== [[نسیان]] === | === [[نسیان]] === | ||
==== معنای لغوی ==== | ==== معنای لغوی ==== | ||
نسیان که از مادۀ «نسی» است در لغت به معنای از یاد بردن و فراموش کردن چیزی است که قبلا ً در | نسیان که از مادۀ «نسی» است در لغت به معنای از یاد بردن و فراموش کردن چیزی است که قبلا ً در ذهن بوده است<ref>فراهیدی، خلیل بن احمد، العین، ج۷، ص۳۰۴.</ref>. طبق این معنا نسیان ضد ذکر و [[حفظ]] میباشد<ref>ابن منظور، لسان العرب، ج۱۵، ص۳۲۲.</ref>. | ||
برای نسیان چند معنای مجازی نیز ذکر کردهاند؛ از جمله: | برای نسیان چند معنای مجازی نیز ذکر کردهاند؛ از جمله: «بیاعتنائی» و «ترک کردن»<ref>زمخشری، جارالله، ابیالقاسم محمود بن عمر؛ اساس البلاغه، ص۶۳۱.</ref> که در کلام عرب استعمال نسیان در معنای اخیر شایع است<ref>ابن عاشور، محمد بن طاهر؛ التحریر و التنویر، ج۶، ص۹۷.</ref>. نسیان و «[[فراموشی]]» در اصطلاح [[قرآنی]] غالباً به معنای بیاعنتایی به [[خدا]] و [[اوامر]] او اطلاق میشود<ref>طباطبایی محمد حسین، المیزان، ج۷، ص۸۹.</ref>. | ||
== اختیاری بودن نسیان == | == اختیاری بودن نسیان == | ||
خط ۳۸: | خط ۳۸: | ||
[[خداوند متعال]] نیز به اختیاری بودن [[نسیان]] در [[انسان]] اشاره کردهاند: {{متن قرآن|وَلَقَدْ عَهِدْنَا إِلَى آدَمَ مِن قَبْلُ فَنَسِيَ وَلَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْمًا}}<ref>«و همانا ما پیش از این با آدم عهدی بستیم (که فریب شیطان نخورد) و او فراموش کرد و در آن عهد او را استوار و ثابت قدم نیافتیم». سوره طه، آیه ۱۱۵.</ref>، [[آیه]] دال بر این است که اگر [[آدم]] دارای [[طاقت]] و [[تحمل]] و [[عزم]] بود به آن کار [[اقدام]] نمیکرد و هر چه که [[قدرت]] انسان و عزم و طاقت او زیاد شود به نسبت آن نسیان او به مقتضای آیه کم میشود. | [[خداوند متعال]] نیز به اختیاری بودن [[نسیان]] در [[انسان]] اشاره کردهاند: {{متن قرآن|وَلَقَدْ عَهِدْنَا إِلَى آدَمَ مِن قَبْلُ فَنَسِيَ وَلَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْمًا}}<ref>«و همانا ما پیش از این با آدم عهدی بستیم (که فریب شیطان نخورد) و او فراموش کرد و در آن عهد او را استوار و ثابت قدم نیافتیم». سوره طه، آیه ۱۱۵.</ref>، [[آیه]] دال بر این است که اگر [[آدم]] دارای [[طاقت]] و [[تحمل]] و [[عزم]] بود به آن کار [[اقدام]] نمیکرد و هر چه که [[قدرت]] انسان و عزم و طاقت او زیاد شود به نسبت آن نسیان او به مقتضای آیه کم میشود. | ||
'''دلیل | '''دلیل سوم''' | ||
دلیل آخر بر اختیاری بودن نسیان روایتی است از [[پیامبر خاتم]]{{صل}} که آن حضرت فرمودهاند: {{متن حدیث|رفع عن امتی نسیان حیث انه رفع امتنان و تسهیل}}، به گفته ایشان رفع و از بین رفتن امری زمانی معنا مییابد که در مقابلش مواخذه باشد و مواخذه نیز برای امور اختیاری است<ref>عاملی سید جعفر مرتضی، الصحیح من سیره النبی الاعظم، ج ۶، ص۱۲۲-۱۱۸.</ref>.<ref>فاطمه ملکی طجر، مقاله: نگاه و نقدی بر مسأله سهو النبی.</ref> | دلیل آخر بر اختیاری بودن نسیان روایتی است از [[پیامبر خاتم]]{{صل}} که آن حضرت فرمودهاند: {{متن حدیث|رفع عن امتی نسیان حیث انه رفع امتنان و تسهیل}}، به گفته ایشان رفع و از بین رفتن امری زمانی معنا مییابد که در مقابلش مواخذه باشد و مواخذه نیز برای امور اختیاری است<ref>عاملی سید جعفر مرتضی، الصحیح من سیره النبی الاعظم، ج ۶، ص۱۲۲-۱۱۸.</ref>.<ref>فاطمه ملکی طجر، مقاله: نگاه و نقدی بر مسأله سهو النبی.</ref> | ||
== [[عصمت]] [[معصومان]] از نسیان == | == [[عصمت]] [[معصومان]] از نسیان == | ||
مراد از معصومان در اینجا، [[پیامبران]] و در رأس آنها پیامبر خاتم{{صل}} و [[امامان معصوم]]{{ع}} است. متکلمان امامیه قائل به عصمت همه [[انبیا]] و امامان معصوم{{ع}} از نسیان یا [[فراموشی]] هستند. چه فراموشی در | مراد از معصومان در اینجا، [[پیامبران]] و در رأس آنها پیامبر خاتم{{صل}} و [[امامان معصوم]]{{ع}} است. متکلمان امامیه قائل به عصمت همه [[انبیا]] و امامان معصوم{{ع}} از نسیان یا [[فراموشی]] هستند. چه فراموشی در دریافت وحی و [[ابلاغ]] آن به [[مردم]] و چه فراموشی در سایر امورات شخصی [[زندگی]]. | ||
=== ادله [[عصمت انبیا]] از [[نسیان]] === | === ادله [[عصمت انبیا]] از [[نسیان]] === | ||
==== ادله عقلی ==== | ==== ادله عقلی ==== | ||
برخی نوزده دلیل عقلی بر [[عصمت انبیا]] از [[نسیان]] اقامه کردهاند که این ادله عام بوده و عصمت از سهو و [[خطا]] را نیز در برمیگیرد<ref>شبر، سید عبد الله، حق الیقین فی معرفة أصول الدین، ص۱۴۱ ـ | برخی نوزده دلیل عقلی بر [[عصمت انبیا]] از [[نسیان]] اقامه کردهاند که این ادله عام بوده و عصمت از سهو و [[خطا]] را نیز در برمیگیرد<ref>شبر، سید عبد الله، حق الیقین فی معرفة أصول الدین، ص۱۴۱ ـ ۱۴۳.</ref> که عمده آنها به یک دلیل بر میگردد که همان نقض غرض باشد. | ||
'''نقض غرض''' | '''نقض غرض''' | ||
خط ۵۳: | خط ۵۳: | ||
عدم عصمت [[پیامبران]] از [[سهو]] و [[خطا]] موجب نقض غرض [[بعثت]] است که نقض غرض هم از مولاى [[حکیم]] محال است. پس احتمال سهو و خطا بر [[نبی]]{{صل}} هم محال خواهد بود. | عدم عصمت [[پیامبران]] از [[سهو]] و [[خطا]] موجب نقض غرض [[بعثت]] است که نقض غرض هم از مولاى [[حکیم]] محال است. پس احتمال سهو و خطا بر [[نبی]]{{صل}} هم محال خواهد بود. | ||
توضیح اینکه؛ یکی از هدفهای [[بعثت انبیا]] و [[فرستادن پیامبران]] از سوی [[پروردگار]] حکیم، [[ارشاد]] و [[هدایت مردم]] به [[مصالح]] و [[مفاسد]] واقعى است تا با عمل به دستورهاى [[شرع]]، [[تزکیه]] و [[تربیت]] شده، به کمال | توضیح اینکه؛ یکی از هدفهای [[بعثت انبیا]] و [[فرستادن پیامبران]] از سوی [[پروردگار]] حکیم، [[ارشاد]] و [[هدایت مردم]] به [[مصالح]] و [[مفاسد]] واقعى است تا با عمل به دستورهاى [[شرع]]، [[تزکیه]] و [[تربیت]] شده، به کمال شایسته [[انسانی]] و [[سعادت]] برسند. این [[هدف]] بدون [[عصمت پیامبران]] از سهو و خطا به دست نمیآید؛ زیرا با تجویز سهو و خطا بر [[انبیا]]، هر آینه ممکن است آنان در بیان [[اعمال]] و [[دستورات الهی]] که برای ارشاد و رسیدن [[بشر]] به مصالح [[واقعی]] وضع شدهاند سهو و [[اشتباه]] نمایند و [[انسان]] در متابعت از آنان به مصالح واقعى دست پیدا نکند و همچنین با احتمال سهو و خطا در [[افعال]] و گفتار [[پیامبران]] و لو در امور عادی که به امور شرعی سرایت میکند، [[انسان]] در متابعت کامل از او دچار تردید میگردد و ممکن است برخی از [[دستورات]] او را به جهت تردید به وجود آمده ترک نماید و از رسیدن به سعادت [[محروم]] گردد که این امور، موجب نقض غرض از [[ارسال پیامبران]] و بر خلاف [[حکمت]] است و خلاف حکمت از [[خداوند]] صادر نمىشود»<ref>صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص۳۵۹.</ref>.<ref>[[علی اصغر رضوانی|رضوانی، علی اصغر]]، [[شیعهشناسی و پاسخ به شبهات (کتاب)|شیعهشناسی و پاسخ به شبهات]]، ج۱، ص۲۳۷.</ref> | ||
==== ادله نقلی ==== | ==== ادله نقلی ==== | ||
===== [[آیات]] نافی [[عصمت پیامبران]] از نسیان ===== | ===== [[آیات]] نافی [[عصمت پیامبران]] از نسیان ===== | ||
در بیان داستان و سرگذشت برخی از [[انبیای الهی]] در [[قرآن]]، آیاتی به چشم میخورد که ظاهرشان دلالت بر پدید آمدن نسیان و فراموشی در مورد برخی از آن حضرات دارد. برای مثال درباره حضرت [[حضرت موسی]]{{ع}} میخوانیم: {{متن قرآن|فَلَمَّا بَلَغَا مَجْمَعَ بَيْنِهِمَا نَسِيَا حُوتَهُمَا فَاتَّخَذَ سَبِيلَهُ فِي الْبَحْرِ سَرَبًا}}<ref>«(ولی) هنگامی که به محل تلاقی آن دو دریا رسیدند، ماهی خود را (که برای تغذیه همراه داشتند) فراموش کردند؛ و ماهی راه خود را در دریا پیش گرفت (و روان شد)» سوره کهف، آیه ۶۱.</ref>؛ با ملاحظه چنین آیاتی ممکن است این سؤال به | در بیان داستان و سرگذشت برخی از [[انبیای الهی]] در [[قرآن]]، آیاتی به چشم میخورد که ظاهرشان دلالت بر پدید آمدن نسیان و فراموشی در مورد برخی از آن حضرات دارد. برای مثال درباره حضرت [[حضرت موسی]]{{ع}} میخوانیم: {{متن قرآن|فَلَمَّا بَلَغَا مَجْمَعَ بَيْنِهِمَا نَسِيَا حُوتَهُمَا فَاتَّخَذَ سَبِيلَهُ فِي الْبَحْرِ سَرَبًا}}<ref>«(ولی) هنگامی که به محل تلاقی آن دو دریا رسیدند، ماهی خود را (که برای تغذیه همراه داشتند) فراموش کردند؛ و ماهی راه خود را در دریا پیش گرفت (و روان شد)» سوره کهف، آیه ۶۱.</ref>؛ با ملاحظه چنین آیاتی ممکن است این سؤال به ذهن برسد که آیا امکان پذیر بودن [[فراموشی]] راجع به [[انبیای الهی]]، [[عصمت]] آنها را نقض نمیکند؟! [[مفسران]] [[قرآن]]، توضیحات و تبیینهای مختلفی راجع به چنین آیاتی بیان کرده اند: گروهی از [[مفسرین]] در [[تفسیر آیات]] نسبت دهنده [[نسیان]] به [[پیامبران]] گفتهاند: «نسيان» گاهى به معناى درنگ کردن و یا ترک نمودن چيزى است، هرچند [[انسان]] آن را فراموش نكرده باشد، همان گونه كه در داستان [[حضرت آدم]]{{ع}} مى خوانيم: {{متن قرآن|وَلقَد عَهِدْنَا الى آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِىَ...}}<ref>«پیش از این، از آدم پیمان گرفته بودیم؛ امّا او فراموش کرد؛ و عزم استواری برای او نیافتیم!»، سوره طه، آیه ۱۱۵</ref>. مسلّماً حضرت آدم پيمان الهى را فراموش نكرده بود، ولى در مورد آن درنگ نمود، از این درنگ و تامل تعبير به فراموشى شده است. | ||
همچنین درباره [[آیه]] {{متن قرآن|وَمَا كَانَ رَبُّكَ نَسِيًّا}}<ref>«و پروردگارت هرگز چیزی را فراموش نخواهد کرد». سوره مریم، آیه ۶۴.</ref> که خطاب به [[پیامبر اسلام]] است، گفته شده معنای آن چنین است: «اى [[محمّد]] [[خدا]] تو را به حال خود رها نمى كند». درست همان معنایی که بر آیه: {{متن قرآن|مَا وَدَّعَكَ رَبُّكَ وَمَا قَلَى}}<ref>سوره ضحی، آیه ۳.</ref> نیز منطبق است و چنین مفهومی به آن میبخشد: «پروردگارت تو را وانگذاشت و بر تو [[غضب]] نكرد»<ref>طبرسى فضل بن حسن، ترجمه تفسير جوامع الجامع، ج ۴، ص۵۱.</ref>. | همچنین درباره [[آیه]] {{متن قرآن|وَمَا كَانَ رَبُّكَ نَسِيًّا}}<ref>«و پروردگارت هرگز چیزی را فراموش نخواهد کرد». سوره مریم، آیه ۶۴.</ref> که خطاب به [[پیامبر اسلام]] است، گفته شده معنای آن چنین است: «اى [[محمّد]] [[خدا]] تو را به حال خود رها نمى كند». درست همان معنایی که بر آیه: {{متن قرآن|مَا وَدَّعَكَ رَبُّكَ وَمَا قَلَى}}<ref>سوره ضحی، آیه ۳.</ref> نیز منطبق است و چنین مفهومی به آن میبخشد: «پروردگارت تو را وانگذاشت و بر تو [[غضب]] نكرد»<ref>طبرسى فضل بن حسن، ترجمه تفسير جوامع الجامع، ج ۴، ص۵۱.</ref>. | ||
خط ۶۳: | خط ۶۳: | ||
==== ادله [[عصمت پیامبر خاتم]] و امامان از نسیان ==== | ==== ادله [[عصمت پیامبر خاتم]] و امامان از نسیان ==== | ||
===== ادله عقلی ===== | ===== ادله عقلی ===== | ||
از همان براهینی که [[متکلمان]] از آنها برای [[اثبات]] اصل [[عصمت پیامبران]] استفاده کردهاند، میتوان جهت اثبات گستره این [[عصمت]] که | از همان براهینی که [[متکلمان]] از آنها برای [[اثبات]] اصل [[عصمت پیامبران]] استفاده کردهاند، میتوان جهت اثبات گستره این [[عصمت]] که عصمت از نسیان یکی از شاخههای آن است نیز استفاده نمود. این [[براهین]] عبارتاند از: | ||
# '''[[برهان]] [[وجوب]] [[اطاعت از پیامبران]]:''' اگر از [[پیامبران]] [[خطا]] یا [[فراموشی]] سرزند، [[مخالفت]] و [[انکار]] آنها [[واجب]] خواهد بود که این مسأله با [[دستور خداوند]] بر [[اطاعت]] از آنها مغایرت دارد<ref>علی شیروانی، ترجمه و شرح کشف المراد، ص۲، ص۶۷-۶۸.</ref>. | # '''[[برهان]] [[وجوب]] [[اطاعت از پیامبران]]:''' اگر از [[پیامبران]] [[خطا]] یا [[فراموشی]] سرزند، [[مخالفت]] و [[انکار]] آنها [[واجب]] خواهد بود که این مسأله با [[دستور خداوند]] بر [[اطاعت]] از آنها مغایرت دارد<ref>علی شیروانی، ترجمه و شرح کشف المراد، ص۲، ص۶۷-۶۸.</ref>. | ||
# '''[[برهان حفظ شریعت]]:''' پیامبران، [[حافظ شریعت]] هستند، ( | # '''[[برهان حفظ شریعت]]:''' پیامبران، [[حافظ شریعت]] هستند، (حافظان [[شریعت]] باید [[معصوم]] باشند)، پس واجب است پیامبران، معصوم باشند<ref>علی شیروانی، ترجمه و شرح کشف المراد، ج۲، ص۶۶.</ref>. | ||
# '''برهان خلف یا [[لزوم]] [[اطمینان]]:''' [[پیامبر]] میخواهد [[رضا]] و [[سخط]] ـ شریعت ـ را به ما برسد و اگر | # '''برهان خلف یا [[لزوم]] [[اطمینان]]:''' [[پیامبر]] میخواهد [[رضا]] و [[سخط]] ـ شریعت ـ را به ما برسد و اگر خطاکار باشد ما اطمینان به این مورد نداریم؛ لذا باید معصوم باشد<ref>[[هادی اکبری ملکآبادی|اکبری]] و [[رقیه یوسفی سوته|یوسفی]]، [[ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی (کتاب)| ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی]]، ص۸۰-۸۲.</ref>. | ||
===== [[ادله نقلی]] ===== | ===== [[ادله نقلی]] ===== | ||
خط ۷۳: | خط ۷۳: | ||
'''[[آیه تطهیر]]''' | '''[[آیه تطهیر]]''' | ||
خداوند متعال در شأن پنج تن اصحاب کساء مىفرماید: {{متن قرآن|إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}}<ref>«خدا چنین مىخواهد که هر رجس و پلیدى را از شما خانواده نبوت ببرد و شما را از هر عیب، پاک و منزّه گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.</ref>. «[[رجس]]» در لغت به معنى شىء [[ناپاک]] است، خواه از نظر طبع آدمى [[آلوده]] و منفور باشد يا به حكم [[عقل]] يا [[شرع]] و يا همه اينها. به همين جهت راغب در مفردات بعد از آنكه رجس را به معناى شئ «قَذِر»؛ (آلوده) معنى مى كند؛ چهار صورت براى آن ذكر مى نمايد ـ آلوده از نظر طبع آدمى، يا عقل، يا شرع، و يا همه اينها ـ و اگر در بعضى از كلمات بزرگان، «رجس» به معنى [[گناه]] يا [[شرک]] يا [[اعتقاد]] [[باطل]] يا [[بخل]] و [[حسد]] تفسير شده، در حقيقت بيان مصداق هايى از آن مفهوم وسيع و گسترده است. به هر حال با توجه به «الف و لام جنس» كه بر سر اين كلمه آمده، {{متن قرآن|الرِّجْسَ}} معنى عموم را مى رساند و مفهوم آيه چنين است كه [[خداوند]] [[اراده]] كرده هر گونه و هر نوع از انواع آلودگى را از آنان دور سازد. جمله {{متن قرآن|وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}} با توجه به اينكه معنى «تطهير»، [[پاک]] ساختن است؛ تأكيد مجددى است بر مسأله نفى «رجس» و نفى همه پليدىها كه در جمله قبل آمده است و واژه {{متن قرآن|تَطْهِيرًا}} كه به اصطلاح، مفعول مطلق است تأكيد ديگرى بر اين معنى است. نتيجه اينكه خداوند با انواع تأكيدها اراده فرموده است كه [[اهل | خداوند متعال در شأن پنج تن اصحاب کساء مىفرماید: {{متن قرآن|إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}}<ref>«خدا چنین مىخواهد که هر رجس و پلیدى را از شما خانواده نبوت ببرد و شما را از هر عیب، پاک و منزّه گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.</ref>. «[[رجس]]» در لغت به معنى شىء [[ناپاک]] است، خواه از نظر طبع آدمى [[آلوده]] و منفور باشد يا به حكم [[عقل]] يا [[شرع]] و يا همه اينها. به همين جهت راغب در مفردات بعد از آنكه رجس را به معناى شئ «قَذِر»؛ (آلوده) معنى مى كند؛ چهار صورت براى آن ذكر مى نمايد ـ آلوده از نظر طبع آدمى، يا عقل، يا شرع، و يا همه اينها ـ و اگر در بعضى از كلمات بزرگان، «رجس» به معنى [[گناه]] يا [[شرک]] يا [[اعتقاد]] [[باطل]] يا [[بخل]] و [[حسد]] تفسير شده، در حقيقت بيان مصداق هايى از آن مفهوم وسيع و گسترده است. به هر حال با توجه به «الف و لام جنس» كه بر سر اين كلمه آمده، {{متن قرآن|الرِّجْسَ}} معنى عموم را مى رساند و مفهوم آيه چنين است كه [[خداوند]] [[اراده]] كرده هر گونه و هر نوع از انواع آلودگى را از آنان دور سازد. جمله {{متن قرآن|وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}} با توجه به اينكه معنى «تطهير»، [[پاک]] ساختن است؛ تأكيد مجددى است بر مسأله نفى «رجس» و نفى همه پليدىها كه در جمله قبل آمده است و واژه {{متن قرآن|تَطْهِيرًا}} كه به اصطلاح، مفعول مطلق است تأكيد ديگرى بر اين معنى است. نتيجه اينكه خداوند با انواع تأكيدها اراده فرموده است كه [[اهل بیت]] [[پیامبر اسلام]] {{صل}} را از هر گونه پليدى و آلودگى پاک و مبرّا سازد<ref>ر.ک: [[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[پیام قرآن ج۹ (کتاب)|پیام قرآن ج۹]]، ص۱۳۹.</ref>. | ||
نسيان و [[سهو]] نيز يکی از گونههای رجس است، زيرا ريشه آن به شيطان باز میگردد و قرآن کریم هر چيزی که به شيطان بر میگردد را از اهل بيت {{ع}} دور کرده است<ref>{{متن قرآن|إِنَّهُ لَيْسَ لَهُ سُلْطَانٌ عَلَى الَّذِينَ آمَنُواْ وَعَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ}}، «لبته شیطان را هرگز بر کسانی که به خدا ایمان آورده و بر پروردگارشان توکل و اعتماد میکنند تسلط نخواهد بود» سوره نحل، آیه ۹۹.</ref>.<ref>[https://www.eshia.ir/feqh/archive/text/rabani/morajeat/۹۵/۹۵۱۱۰۶/ ربانی گلپایگانی، علی، درس گفتار امامت: کتاب المراجعات، ۹۵/۱۱/۶]</ref>.<ref>همچنین ر.ک: حق الیقین فی معرفة أصول الدین، ص ۱۳۹؛ [[علی اصغر رضوانی|رضوانی، علی اصغر]]، [[شیعهشناسی و پاسخ به شبهات (کتاب)|شیعهشناسی و پاسخ به شبهات]]، ج ۱، ص ۲۴۱.</ref> | نسيان و [[سهو]] نيز يکی از گونههای رجس است، زيرا ريشه آن به شيطان باز میگردد و قرآن کریم هر چيزی که به شيطان بر میگردد را از اهل بيت {{ع}} دور کرده است<ref>{{متن قرآن|إِنَّهُ لَيْسَ لَهُ سُلْطَانٌ عَلَى الَّذِينَ آمَنُواْ وَعَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ}}، «لبته شیطان را هرگز بر کسانی که به خدا ایمان آورده و بر پروردگارشان توکل و اعتماد میکنند تسلط نخواهد بود» سوره نحل، آیه ۹۹.</ref>.<ref>[https://www.eshia.ir/feqh/archive/text/rabani/morajeat/۹۵/۹۵۱۱۰۶/ ربانی گلپایگانی، علی، درس گفتار امامت: کتاب المراجعات، ۹۵/۱۱/۶]</ref>.<ref>همچنین ر.ک: حق الیقین فی معرفة أصول الدین، ص ۱۳۹؛ [[علی اصغر رضوانی|رضوانی، علی اصغر]]، [[شیعهشناسی و پاسخ به شبهات (کتاب)|شیعهشناسی و پاسخ به شبهات]]، ج ۱، ص ۲۴۱.</ref> | ||
خط ۷۹: | خط ۷۹: | ||
'''[[آیه اذن واعیه]]''' | '''[[آیه اذن واعیه]]''' | ||
[[خداوند متعال]] میفرماید: {{متن قرآن|لِنَجْعَلَهَا لَكُمْ تَذْكِرَةً وَتَعِيَهَا أُذُنٌ وَاعِيَةٌ}}<ref>«تا آن (غرق کفار و نجات مؤمنان) را مایه پند و عبرت شما مردم قرار دهیم و لکن گوش شنواى هوشمندان این پند و تذکر را تواند فرا گرفت»، سوره حاقه، آیه ۱۲».</ref> [[مفسران شیعه]]<ref>ر.ک: مجمع البیان، ج ۱۰، ص۵۱۹؛ ذکاوتى، قراگزلو، علیرضا، ترجمه اسباب النزول، ص۲۳۴، نشر نی، تهران، چاپ اول، ۱۳۸۳ش؛ فیض کاشانى، ملا محسن، تفسیر الصافى، محقق: اعلمی، حسین، ج ۵، ص۲۱۸، انتشارات الصدر، تهران، چاپ دوم، ۱۴۱۵ق؛ شبر، سید عبد الله، تفسیر القرآن الکریم، ص۵۳۰، دار البلاغة للطباعة و النشر، بیروت، چاپ اول، ۱۴۱۲ق؛ طیب، سید عبد الحسین، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج ۱۳، ص۱۶۳، انتشارات اسلام، تهران، چاپ دوم، ۱۳۷۸ش</ref> و [[سنی]]<ref>ثعلبى نیشابورى، احمد بن ابراهیم، الکشف و البیان عن تفسیر القرآن، ج ۱۰، ص۲۸، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ اول، ۱۴۲۲ق؛ ابن عطیه اندلسى، عبدالحق بن غالب، المحرر الوجیز فى تفسیر الکتاب العزیز، تحقیق: عبدالسلام، عبدالشافى، محمد، ج ۵، ص۳۵۸، دارالکتب العلمیه، بیروت، چاپ اول، ۱۴۲۲ق؛ فخرالدین رازى، محمد بن عمر، مفاتیح الغیب، ج ۳۰، ص۶۲۴، دار احیاء التراث العربى، بیروت، چاپ سوم، ۱۴۲۰ق؛ رشیدالدین میبدى، احمد بن ابى سعد، کشف الأسرار و عدة الأبرار، تحقیق: على اصغر حکمت، ج ۱۰، ص۲۰۹، انتشارات امیر کبیر، تهران، چاپ پنجم، ۱۳۷۱ش؛ زمخشرى، محمود، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ج ۴، ص۶۰۰، دار الکتاب العربی، بیروت، چاپ سوم، ۱۴۰۷ق</ref> گفتهاند این [[آیه]] به فرموده [[پیامبر گرامی اسلام]]{{صل}} در [[حق]] حضرت [[امام علی]]{{ع}} نازل شده و مراد از | [[خداوند متعال]] میفرماید: {{متن قرآن|لِنَجْعَلَهَا لَكُمْ تَذْكِرَةً وَتَعِيَهَا أُذُنٌ وَاعِيَةٌ}}<ref>«تا آن (غرق کفار و نجات مؤمنان) را مایه پند و عبرت شما مردم قرار دهیم و لکن گوش شنواى هوشمندان این پند و تذکر را تواند فرا گرفت»، سوره حاقه، آیه ۱۲».</ref> [[مفسران شیعه]]<ref>ر.ک: مجمع البیان، ج ۱۰، ص۵۱۹؛ ذکاوتى، قراگزلو، علیرضا، ترجمه اسباب النزول، ص۲۳۴، نشر نی، تهران، چاپ اول، ۱۳۸۳ش؛ فیض کاشانى، ملا محسن، تفسیر الصافى، محقق: اعلمی، حسین، ج ۵، ص۲۱۸، انتشارات الصدر، تهران، چاپ دوم، ۱۴۱۵ق؛ شبر، سید عبد الله، تفسیر القرآن الکریم، ص۵۳۰، دار البلاغة للطباعة و النشر، بیروت، چاپ اول، ۱۴۱۲ق؛ طیب، سید عبد الحسین، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج ۱۳، ص۱۶۳، انتشارات اسلام، تهران، چاپ دوم، ۱۳۷۸ش</ref> و [[سنی]]<ref>ثعلبى نیشابورى، احمد بن ابراهیم، الکشف و البیان عن تفسیر القرآن، ج ۱۰، ص۲۸، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ اول، ۱۴۲۲ق؛ ابن عطیه اندلسى، عبدالحق بن غالب، المحرر الوجیز فى تفسیر الکتاب العزیز، تحقیق: عبدالسلام، عبدالشافى، محمد، ج ۵، ص۳۵۸، دارالکتب العلمیه، بیروت، چاپ اول، ۱۴۲۲ق؛ فخرالدین رازى، محمد بن عمر، مفاتیح الغیب، ج ۳۰، ص۶۲۴، دار احیاء التراث العربى، بیروت، چاپ سوم، ۱۴۲۰ق؛ رشیدالدین میبدى، احمد بن ابى سعد، کشف الأسرار و عدة الأبرار، تحقیق: على اصغر حکمت، ج ۱۰، ص۲۰۹، انتشارات امیر کبیر، تهران، چاپ پنجم، ۱۳۷۱ش؛ زمخشرى، محمود، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ج ۴، ص۶۰۰، دار الکتاب العربی، بیروت، چاپ سوم، ۱۴۰۷ق</ref> گفتهاند این [[آیه]] به فرموده [[پیامبر گرامی اسلام]]{{صل}} در [[حق]] حضرت [[امام علی]]{{ع}} نازل شده و مراد از «اذن واعیه»<ref>«گوشهای حافظ و نگهدارنده»</ref>، امام علی{{ع}}است. | ||
«اذن واعیه»؛ یعنی گوشهایى که ظرفیت و قابلیت [[حفظ]] و نگاهدارى ـ | «اذن واعیه»؛ یعنی گوشهایى که ظرفیت و قابلیت [[حفظ]] و نگاهدارى ـ پیامهای الهی را ـ داشته باشد و این صلاحیت و قابلیت، اختصاص به [[معصوم]] دارد که [[سهو]] و [[اشتباه]] و [[نسیان]] و [[جهل]] و عدم [[درک]] در او راه نداشته باشد و گرنه واعیه نیست<ref>أطیب البیان، ج ۱۳، ص۱۶۳.</ref>. این [[آیه]] مطلق است و شامل تمام امور چه [[تبلیغ]] چه غیر تبلیغ میشود و به دلالت این آیه [[سهو]] و [[نسیان]] و [[خطا]] از [[امیر المؤمنین علی]]{{ع}} [[نفی]] شده است پس به طریق اولی دلالت بر نفی سهو و نسیان و خطا از [[پیامبر اکرم]]{{صل}} دارد و به طریق اولی باید گفت سهو و نسیان و خطا در [[پیامبر خاتم]]{{صل}} راه ندارد<ref>عبد الرسول، غفار، شبهة الغلو عند الشیعة، ص۲۴۳.</ref>. | ||
'''آیه عدم فراموشی قرآن''' | '''آیه عدم فراموشی قرآن''' | ||
خداوند متعال خطاب به پیامبر خاتم {{صل}} میفرماید: {{متن قرآن|سَنُقْرِؤُكَ فَلا تَنسَى}}<ref>«ما بزودی (قرآن را) بر تو میخوانیم و هرگز فراموش نخواهی کرد» سوره اعلی، آیه ۶</ref>. بر اساس این [[آیه]] [[خدای متعال]] به [[پیامبر خاتم]]{{صل}} [[امر]] نموده که هنگام | خداوند متعال خطاب به پیامبر خاتم {{صل}} میفرماید: {{متن قرآن|سَنُقْرِؤُكَ فَلا تَنسَى}}<ref>«ما بزودی (قرآن را) بر تو میخوانیم و هرگز فراموش نخواهی کرد» سوره اعلی، آیه ۶</ref>. بر اساس این [[آیه]] [[خدای متعال]] به [[پیامبر خاتم]]{{صل}} [[امر]] نموده که هنگام نزول وحی [[عجله]] مکن و هرگز نگران فراموش کردن [[آیات الهی]] مباش، آن کس که این [[آیات]] بزرگ را برای [[هدایت]] [[انسانها]] بر تو فرستاده، هم او حافظ و نگاهبان آنهاست، آری او نقش این آیات را در سینه [[پاک]] تو ثابت میدارد، به طوری که هرگز گرد و غبار [[نسیان]] بر آن نخواهد نشست<ref>[[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[تفسیر نمونه (کتاب)|تفسیر نمونه]]، ج۲۶، ص۳۹۳.</ref> و این همان عصمت از نسیان است. | ||
'''سایر آیات''' | '''سایر آیات''' | ||
خط ۱۰۳: | خط ۱۰۳: | ||
== دیدگاه [[اهل سنت]] == | == دیدگاه [[اهل سنت]] == | ||
=== منشأ انتساب نسیان به پیامبر خاتم{{صل}} === | === منشأ انتساب نسیان به پیامبر خاتم{{صل}} === | ||
[[اکثریت]] اهل سنت صرفا به [[عصمت پیامبران]] از [[نسیان]] در مرحله | [[اکثریت]] اهل سنت صرفا به [[عصمت پیامبران]] از [[نسیان]] در مرحله دریافت وحی و [[ابلاغ]] آن به [[مردم]] [[باور]] دارند، از این رو این گروه عقیدهای به [[عصمت]] آن حضرت نه تنها از فراموشی که از [[اشتباه]]، [[خطا]] و... در امور شخصی [[زندگی]] آن حضرت که مرتبط با وحی نیست ندارند. با این حال برخی [[پیروان]] اهل سنت، اعم از [[متکلمان]]، [[مفسران]] و محدثان، حتی در عصمت پیامبران از نسیان در دریافت وحی از [[خدای تعالی]] و ابلاغ آن به مردم نیز خدشه نموده و آن را نیز لازم نمیدانند. دلیل این مسأله نیز برگرفته از [[روایات]] جعلی یا همان [[اسرائیلیات]] است که در برخی منابع اهل سنت به وفور نقل شده است<ref>صحیح مسلم، مسلم بن الحجاج القشیری، ج۱، ص۵۴۳، ح ۷۸۸؛ صحیح بخاری، محمد بن اسماعیل بخاری، ج۵، ص۲۲۴۹، کتاب الأدب، باب ۴۵، ح۵۷۰۴.</ref>. اعتماد به راویان چنین احادیثی موجب پذیرش این [[احادیث]] از سوی محدثان و دیگر علمای [[اهل سنت]] شده تا جایی که چنین روایاتی در موارد بسیاری مبانی [[اعتقادی]] و [[کلامی]] [[پیروان]] اهل سنت را تشکیل داده است. | ||
=== افسانه غرانیق === | === افسانه غرانیق === | ||
{{اصلی|افسانه غرانیق}} | {{اصلی|افسانه غرانیق}} | ||
از جمله روایات سخیف و جعلی که در پارهای از | از جمله روایات سخیف و جعلی که در پارهای از منابع اهل سنت نقل شده<ref>ر.ک: سیوطی، الدرالمنثور، ۱۴۰۴ق، ج۴، ص۱۹۴و۳۶۶-۳۶۸؛ حلبی، السیرة الحلبیه، بیروت، ج۱، ص۳۲۵-۳۲۶؛ طبری، جامع البیان، ۱۴۱۲ق، ج۱۷، ص۱۳۱-۱۳۴؛ ابنحجر عسقلانی، فتح الباری، ۱۳۷۹ق، ج۸، ص۴۳۹-۴۴۰ و...</ref> و دستمایه تردید در [[عصمت پیامبر]] از فراموشی نیز قرار گرفته، روایتی است که به افسانه غرانیق [[شهرت]] دارد. بر اساس این [[روایت]]، پیامبر حدود دو ماه پس از [[هجرت]] [[مسلمانان]] به [[حبشه]] در جمع [[مشرکان]] بود که [[سوره نجم]] بر وی نازل شد. آن حضرت نیز به [[امر الهی]] این [[سوره]] را بر [[مردم]] [[تلاوت]] کرد اما هنگامی که به [[آیه]] نوزدهم و بیستم رسید، تحتتأثیر [[شیطان]] قرار گرفت و [[آیات]] نازل شده [[الهی]] را فراموش نمود لذا عباراتی را بر آن سوره افزود که مضمونشان [[تأیید]] بتهای بزرگ مشرکان و [[امید]] [[شفاعت]] توسط آنها بود: {{عربی|تِلْکَ الْغَرانیقُ الْعُلی وَإنّ شَفاعَتَهُنَّ لَتُرْتَجی}}؛ آنها (بتهای [[لات]] و عُزّی و منات) پرندگان زیبای بلند مقامیاند و از آنها امید شفاعت میرود». با این وجود شب هنگام که [[جبرئیل]] نزد پیامبر{{صل}} آمده و از آن حضرت خواست تا سوره نجم را قرائت کند. پیامبر آن سوره را با همان آیات مذکور قرائت نمود. هنگامی که جبرئیل عبارات {{عربی|تِلْکَ الْغَرانیقُ الْعُلی وَ اِنّ شَفاعَتَهُنَّ لَتُرْتَجی}} را [[انکار]] کرد، پیامبر فرمود: «آیا چیزی به [[خدا]] نسبت دادم که نفرموده است؟» پس از این [[خداوند]] آیات ۷۳ تا ۷۵ [[سوره اسراء]] را به [[پیامبر]] [[وحی]] کرد که ترجمه آن چنین است: «و نزدیک بود که تو را از آنچه به سوی تو وحی کردهایم [[گمراه]] کنند تا غیر از آن را بر ما ببندی و سپس تو را به [[دوستی]] خود گیرند؛ و اگر تو را [[استوار]] نمیداشتیم، قطعاً نزدیک بود کمی به سوی آنان متمایل شوی؛ در آن صورت، حتما تو را (عذابی) دو برابر (در) [[زندگی]] و دو برابر (پس از) [[مرگ]] میچشانیدیم، آنگاه در برابر ما برای خود [[یاوری]] نمییافتی»<ref>عاملی، سید جعفر مرتضی، الصحیح من سیرة النبی الأعظم، ۱۴۱۵ق، ج۳، ص۱۳۷-۱۳۸.</ref>. | ||
روشن است که این [[روایت]] علاوه بر آنکه به لحاظ سندی مخدوش و مردود است<ref>هیچکدام از روایاتی که به نقل داستان غرانیق پرداختهاند، به صحابه پیامبر نمیرسند و نزدیکترین راویان به دوره پیامبر، تابعان هستند که هیچکدام پیامبر را درک نکرده و در حین رخ دادن ماجرای مذکور حاضر نبودهاند. درباره ابنعباس نیز که یکی از راویان این ماجرا است، گفته شده که او در سال سوم قبل از هجرت متولد شده و نمیتوانسته خود شاهد ماجرا باشد. ر.ک: معرفت، محمدهادی، التمهید، ۱۳۸۶ش، ج۱، ص۱۲۱.</ref>، به لحاظ دلالت و محتوا نیز مخالف | روشن است که این [[روایت]] علاوه بر آنکه به لحاظ سندی مخدوش و مردود است<ref>هیچکدام از روایاتی که به نقل داستان غرانیق پرداختهاند، به صحابه پیامبر نمیرسند و نزدیکترین راویان به دوره پیامبر، تابعان هستند که هیچکدام پیامبر را درک نکرده و در حین رخ دادن ماجرای مذکور حاضر نبودهاند. درباره ابنعباس نیز که یکی از راویان این ماجرا است، گفته شده که او در سال سوم قبل از هجرت متولد شده و نمیتوانسته خود شاهد ماجرا باشد. ر.ک: معرفت، محمدهادی، التمهید، ۱۳۸۶ش، ج۱، ص۱۲۱.</ref>، به لحاظ دلالت و محتوا نیز مخالف نص صریح آیاتی است که [[تسلط]] [[شیطان]] بر [[پیامبران]] را [[انکار]] نموده است<ref>ر.ک: سوره نجم، آیات ۴-۱ و سوره یونس، آیه ۱۵.</ref>؛ ضمن آنکه مورد انکار برخی از بزرگان [[اهل سنت]] نیز قرار گرفته است<ref>ر.ک: ابوحیان، البحر المحیط فی التفسیر، ۱۴۲۰ق، ج۷، ص۵۲۶؛ ابوالفتوح رازی، روض الجنان، ج۱۳، ص۳۴۵-۳۴۹؛ فخر رازی، تفسیر کبیر، ج۲۳، ص۲۳۷.</ref>. | ||
== منابع == | == منابع == |