برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
خط ۱: |
خط ۱: |
| [[امامت]] از جمله اموری است که به [[دلیل]] اهمیت و [[عظمت]] جایگاه آن مورد اهتمام [[امام امیرالمؤمنین]] {{ع}} بوده و آن [[حضرت]] در خطبههای متعدد خود که در [[نهج البلاغه]] جمعآوری شده است، به اهمیت و [[ضرورت امامت]] و موضوعات مرتبط با آن از جمله [[شرایط امام]]، [[جایگاه اهل بیت]] [[رسول خدا]]{{صل}} و پایمال شدن این [[حق]] از خویش تاکید کردهاند.آن [[حضرت]] [[امامت]]، را منصبی [[الهی]] و آسمانی معرفی کرده و اصل وجود [[خلیفه]] و [[فرمانروا]] برای [[مردم]] را ضروری میداند چه [[نیکوکار]] باشد و چه [[ستمکار]]. آن [[حضرت]] با اشاره به [[زعامت سیاسی]] [[امام]]، علاوه بر بعد [[سیاسی]][[ امامت]] به ابعاد [[اعتقادی]] آن نیز اشاره مینماید. در بحث [[اثبات امامت]] خود و [[اهل بیت]] [[رسول خدا]] {{صل}} نیز، انحصار [[امامت]] در [[طایفه]] [[بنی هاشم]] از [[قریش]] تاکید کرده و در مواضع متعددی به پایمال شدن و [[غصب حق]] [[مسلم]] خویش توسط [[خلفا]] تصریح میکند. [[امام]] در جای جای [[نهج البلاغه]]، اوصافی همچون [[علم الهی]]، [[عصمت]] و [[افضلیت]] را از [[شرایط امام]] دانسته که در [[اهل بیت پیامبر]] جمع است.
| | == مقدمه == |
| | [[امام علی]] {{ع}} از موضع کسی که [[حق]] او پایمال شده در وضعیتی که [[جمهور]] [[مردم]] به سوی او روی آوردهاند، چنین سخن میگوید: |
| | «به [[خدا]] قسم از [[زمان]] [[رحلت پیامبر]] {{صل}} پیوسته حق من پایمال شده و تا دوره این [[نسل]] جدید نیز ادامه داشته است»<ref>{{متن حدیث|فَوَاللَّهِ مَا زِلْتُ مَدْفُوعاً عَنْ حَقِّي مُسْتَأْثَراً عَلَيَّ مُنْذُ قَبَضَ اللَّهُ نَبِيَّهُ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ حَتَّى يَوْمِ النَّاسِ هَذَا}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۶، ص۵۳.</ref>. |
|
| |
|
| == معناشناسی ==
| | بیان این سخن و با این درجه از تأکید در زمانی که مردم [[زعامت سیاسی]] را به او واگذار کردهاند، نشان از این دارد که [[جایگاه امامت]] فراتر از صرف زعامت سیاسی است، به گونهای که زعامت سیاسی تنها شأنی از [[شئون امامت]] است. |
| === امام در لغت ===
| |
| اهل لغت برای امام معانی مختلفی [[ذکر]] کرده و گفتهاند: امام در معانی [[پیشوا]]، پیشرو، [[مقتدا]]، قیِّم، [[مصلح]]، [[الگو]]، طریق و راه اصلی، [[راهنما]]<ref>ابن فارس، احمد، معجم مقاییس اللغة، ج۱، ص۲۱؛ ابن منظور، محمد، لسان العرب، ج۱، ص۲۱۳-۲۱۵؛ راغب، حسین بن محمد، المفردات، ص۸۷.</ref> و کسی که همواره مقصود و [[هدف]] حرکت و [[تلاش]] دیگران قرار گیرد، آمده است<ref>مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۱، ص۱۳۶-۱۳۷.</ref>. همچنین به معنای مصلح و [[سرپرست]]<ref>ابن منظور، محمد، لسان العرب، ج ۱۲، ص۲۵.</ref> و شاقول و ریسمان بنّایی نیز به کار رفته است<ref>ابن فارس، محمد، معجم مقاییس اللغة، ج ۱ ص۲۹؛ ابن منظور، محمد، لسان العرب، ج ۱۲ ص۲۵ و ۲۶؛ صاحب ابن عباد، المحیط فی اللغة، ج ۱۰، ص۴۶۱.</ref>.<ref>ر.ک: [[سید محمد عالمی|عالمی، سید محمد]]، [[بررسی تعریف امامت در مدرسه بغداد (مقاله)|بررسی تعریف امامت در مدرسه بغداد]]، ص۱۲؛ [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت در بینش اسلامی (کتاب)|امامت در بینش اسلامی]]، ص۲۳.</ref>. صرف نظر از [[اختلافات]] معنایی واژۀ «امام»، اغلب لغت شناسان (لغویین) امام را از مصدر ائتمام به معنای تقدم و [[پیشوایی]] و به معنای چیزی که مورد [[اقتدا]] و [[پیروی]] قرار گیرد، دانستهاند.<ref>نک: طریحی، فخرالدین بن محمدعلی، مجمع البحرین، ج۶، ص۱۴؛ راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات ألفاظ القرآن، ص۸۷؛ ابنمنظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج۱۲، ص۲۴؛ ابن فارس، معجم مقاییس اللغة، ص۳۳</ref>.<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [https://www.aparat.com/v/FYjv0?playlist=376197 درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»]</ref>.
| |
|
| |
|
| === امامت در اصطلاح کلامی ===
| | [[امام علی]] برای نشان دادن جایگاه امامت و [[رهبری]] در [[دولت نبوی]]، روش خاصی را در نظر میگیرد که بر پایه آن ابهامها به تدریج از همه ساحتها برطرف شود. او میفرماید: «امروز هر آنچه را که دارای ابهام بوده به زبان در میآورم»<ref>{{متن حدیث|الْيَوْمَ أُنْطِقُ لَكُمُ الْعَجْمَاءَ ذَاتَ الْبَيَانِ}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۴، ص۵۱.</ref>. |
| متکلمان شیعه و اهل سنت با اندک تفاوتهایی در قیود تعریف، امامت را به [[ریاست عامه]] در امر [[دین]] و [[دنیا]] از باب [[جانشینی پیامبر]] {{صل}} تعریف کردهاند<ref>نک: عضدالدین ایجی، المواقف فی علم کلام، ص۶۰۳؛ قوشچی، شرح تجرید، ص۴۷۲؛ میثم بن علی بن البحرانی، قواعد المرام فی علم الکلام، ص۱۷۴</ref>.<ref>محمدحسین مختاری مازندرانی، امامت و رهبری، ص۳۰؛ [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت در بینش اسلامی (کتاب)|امامت در بینش اسلامی]]، ص۲۵-۳۳.</ref>.
| | «آن [[قرآن]] [[عظیم]] الشأن را به زبان بیاورید و آن هرگز به زبان نمیآید، ولی من میتوانم از آن به شما خبر دهم، بدانید در قرآن [[علم]] آنچه خواهد و خبر از آنچه گذشته، دوای درد شما و [[نظام]] [[زندگی]] و [[روابط]] فی ما بین شما، مندرج است»<ref>{{متن حدیث|ذَلِكَ الْقُرْآنُ فَاسْتَنْطِقُوهُ وَ لَنْ يَنْطِقَ وَ لَكِنْ أُخْبِرُكُمْ عَنْهُ أَلَا إِنَّ فِيهِ عِلْمَ مَا يَأْتِي وَ الْحَدِيثَ عَنِ الْمَاضِي وَ دَوَاءَ دَائِكُمْ وَ نَظْمَ مَا بَيْنَكُمْ}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۵۸، ص۲۲۳.</ref>. |
|
| |
|
| == حقیقت امامت ==
| | برای نشان دادن این که [[خداوند]] چون [[خالق]] [[حقیقی]] است پس [[حاکمیت مطلق]] از اوست و برای نشان دادن ابهام زبانی که برای [[خوارج]] پیش آمده و [[اثبات]] این که اینان کلمه را بیرون از [[خانه]] خودش که در آن معنا دارد به کار میبرند، میفرماید: «گفته آنان خوارج که میگویند، هیچ کس غیر از خدا [[حاکمیت]] ندارد، درست است، ولی آنان این کلمه [[حق]] را در بستری دیگر به کار میبرند و میگویند هیچ کس جز [[خدا]] [[زعامت سیاسی]] ندارد. [[آگاه]] باشید که [[مردم]] به هر روی نیازمند [[فرماندهی]] هستند چه متصف به نیکویی باشد و یا متصف به گناهکاری»<ref>{{متن حدیث|كَلِمَةُ حَقٍّ يُرَادُ بِهَا بَاطِلٌ نَعَمْ إِنَّهُ لَا حُكْمَ إِلَّا لِلَّهِ وَ لَكِنَّ هَؤُلَاءِ يَقُولُونَ لَا إِمْرَةَ إِلَّا لِلَّهِ وَ إِنَّهُ لَا بُدَّ لِلنَّاسِ مِنْ أَمِيرٍ بَرٍّ أَوْ فَاجِرٍ يَعْمَلُ فِي إِمْرَتِهِ الْمُؤْمِنُ...}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۴۰، ص۸۲.</ref>. |
| آن حضرت در باب [[حقیقت امامت]] نیز چنین میفرمایند: | |
|
| |
|
| «همانا [[امامان]]، از جانب [[خداوند]] تدبیرکننده امور [[مردم]] و مراقبان [[حق]] بر بندگانند. به [[بهشت]] وارد نمى شود مگر کسى که آنان را بشناسد و آنان هم او را بشناسند و به [[جهنّم]] وارد نمیگردد مگر کسی که آنان را [[انکار]] نماید و آنان هم او را از خود ندانند». <ref>نهج البلاغه، خطبۀ 152.</ref>.
| | [[علی]] {{ع}} در وضعیتی قرار گرفته بود که ابهام زبانی دو دسته را در مقابل هم قرار میداد از یک سو عدهای آن چنان امر [[سیاست]] را نازل در نظر میگرفتند که هر کس توان اداره آن را دارد و از طرفی عدهای آن چنان امر سیاست را ارتقا میدادند که فقط [[خداوند]] را [[شایسته]] اداره امر سیاست میدانستند. او به اقتضای این که [[امامان]] [[معیار حق]] هستند، بر این است که هر امر [[دینی]] باید در پرتو آن معیارها سنجیده شود، چنان که فرمودهاند: «آنان [[اساس دین]] و پایه [[یقین]] هستند که [[افراط]] گر باید خود را ملازم با آنان قرار دهد و تفریطگرا باید به آنها ملحق شود»<ref>{{متن حدیث|هُمْ أَسَاسُ الدِّينِ وَ عِمَادُ الْيَقِينِ إِلَيْهِمْ يَفِيءُ الْغَالِي وَ بِهِمْ يُلْحَقُ التَّالِي}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۲، ص۴۷.</ref>. |
|
| |
|
| این فراز از [[خطبه]] [[دلالت]] بر آن دارد که [[امامت]]، منصبی [[الهی]] و آسمانی است.
| | برای ابهامزدایی از مفهوم [[امامت]]، [[منطق]] [[زبان دین]] را بیان میکند و [[دین]] نیز با [[معرفت خداوند]] شروع میشود. این [[معرفت]] باید درجه به درجه کمال یابد. در گام اول [[تصدیق]] به وجود خداست، گام دوم یگانه دانستن اوست، گام سوم [[اخلاص]] برای او و گام چهارم جاری نکردن صفات [[مخلوقات]] بر خداست. |
|
| |
|
| == ضرورت امامت ==
| | آن خدایی که یکتای بیهمتاست و [[قادر]] به [[خلق]] موجودات است، در مرحله اول، آسمانهای هفتگانه را [[آفریده]] است، در مرحله دوم، ملایکه را پدید آورده تا امر و [[فرمان]] او را در [[آسمانها]] [[اجرا]] کنند. ملایکه انواع کارکردها را دارند و در [[شناخت خدا]] به عالیترین مرحله رسیدهاند، یعنی علاوه بر [[تصدیق]]، [[توحید]] و [[اخلاص]]، به مرحله [[نفی]] صفات [[مخلوقات]] از [[خداوند]] رسیدهاند. چنان که [[امیرمؤمنان]] فرمودهاند: «ملایکه به مرتبهای رسیدهاند که [[پروردگار]] خود را در قالب تصاویر محدود نمیکنند و صفات مصنوعات و مخلوقات را بر او حمل نمیکنند»<ref>{{متن حدیث|لَا يَتَوَهَّمُونَ رَبَّهُمْ بِالتَّصْوِيرِ وَ لَا يُجْرُونَ عَلَيْهِ صِفَاتِ الْمَصْنُوعِينَ}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۱، ص۴۱ - ۴۲.</ref>.<ref>[[عباس حیدری بهنوئیه|حیدری بهنوئیه، عباس]]، [[جایگاه رهبری در دولت اسلامی (مقاله)|جایگاه رهبری در دولت اسلامی]]، [[سیره سیاسی پیامبر اعظم (کتاب)|سیره سیاسی پیامبر اعظم]] ص ۳۳۷.</ref> |
| [[امام امیرالمؤمنین]] {{ع}} وقتى شنيد كه [[خوارج]] مىگويند، «لا حكم الا للّه»، فرمود: این [[سخن]] حقّى است كه به آن باطلى خواسته شده، آرى، حكم جز از آن [[خدا]] نيست، ولى اينان مىگويند كه [[امارت]] و حكومت ويژه [[خداوند]] است و بس و حال آنكه [[مردم]] را امير و فرمانروايى بايد، خواه نيكوكار و خواه بدكار، كه [[مؤمن]] در سايه حكومت او به كار خود پردازد و كافر از زندگى خود تمتّع گيرد تا [[زمان]] هر يك به سر آيد،[[ حق]] بيت المال [[مسلمانان]] گرد آورده شود و با [[دشمن]] [[پيكار]] كنند و راهها [[امن]] گردد و [[حق]] ضعيف را از قوى بستانند و نيكوكار بياسايد و از [[شر]] بدكار [[آسوده]] ماند.<ref>نهج البلاغه، خطبۀ 40.</ref>. | |
|
| |
|
| == فلسفه امامت == | | == رهبری الهی == |
| امام امیرالمومنین {{ع}} درباره فلسفه امامت چنین میفرماید: [[هدایت الهی]] از طریق [[رهبران]] شایستهای که [[خدا]] آنان را برای [[هدایت]] بندگانش [[برگزیده]]، [[سنّت]] همیشگی [[خداوند]] در مورد آن دسته از [[آفریدگان]] خویش بوده است که از [[اندیشه]] و [[دانش]] بهرهمند و به [[اراده]] و [[اختیار]] مسلّحشان ساخته است.
| | [[هدایت الهی]] از طریق [[رهبران]] شایستهای که [[خدا]] آنان را برای [[هدایت]] بندگانش [[برگزیده]]، [[سنّت]] همیشگی [[خداوند]] در مورد آن دسته از [[آفریدگان]] خویش بوده است که از [[اندیشه]] و [[دانش]] بهرهمند و به [[اراده]] و [[اختیار]] مسلّحشان ساخته است. |
|
| |
|
| این [[سنّت الهی]] برای [[بشر]] با [[گزینش]] [[حضرت آدم]] به عنوان برگزیدهترین آفریدههای او، آغاز میگردد: "... خداوند او [آدم] را پس از [[توبه]] از [[بهشت]] به [[زمین]] فرستاد تا با [[نسل]] خود زمین را آباد سازد و بدین وسیله [[حجت]] را بر [[بندگان]] تمام کرد. پس از [[مرگ]] حضرت آدم، زمین را خالی از [[حجّت]] نگذاشت و میان [[فرزندان]] آن [[حضرت]] و [[شناسایی]] خود پیوندی برقرار کرد. حجّتها و دلیلهای خود را قرن به قرن بر زبان [[پیامبران برگزیده]] و [[حاملان رسالت]] خویش برای آنان اقامه نمود... ذریّه [[پاک]] آنها را در بهترین جایگاه به [[ودیعه]] نهاد، و در بهترین مکان مستقر ساخت از صلب کریمانه [[پدران]] به رحمهای پاک [[مادران]] منتقل نمود... و [[پیامبر]] ما [[حضرت محمد]] {{صل}} را به عنوان [[آخرین پیامبر]] از اصیلترین و عزیزترین [[خاندانها]] و از همان درختی که [[پیامبران]] و امینان درگاه خود را [[آفریده]] بود، به وجود آورد". | | این [[سنّت الهی]] برای [[بشر]] با [[گزینش]] [[حضرت آدم]] به عنوان برگزیدهترین آفریدههای او، آغاز میگردد: "... خداوند او [آدم] را پس از [[توبه]] از [[بهشت]] به [[زمین]] فرستاد تا با [[نسل]] خود زمین را آباد سازد و بدین وسیله [[حجت]] را بر [[بندگان]] تمام کرد. پس از [[مرگ]] حضرت آدم، زمین را خالی از [[حجّت]] نگذاشت و میان [[فرزندان]] آن [[حضرت]] و [[شناسایی]] خود پیوندی برقرار کرد. حجّتها و دلیلهای خود را قرن به قرن بر زبان [[پیامبران برگزیده]] و [[حاملان رسالت]] خویش برای آنان اقامه نمود... ذریّه [[پاک]] آنها را در بهترین جایگاه به [[ودیعه]] نهاد، و در بهترین مکان مستقر ساخت از صلب کریمانه [[پدران]] به رحمهای پاک [[مادران]] منتقل نمود... و [[پیامبر]] ما [[حضرت محمد]] {{صل}} را به عنوان [[آخرین پیامبر]] از اصیلترین و عزیزترین [[خاندانها]] و از همان درختی که [[پیامبران]] و امینان درگاه خود را [[آفریده]] بود، به وجود آورد". |
خط ۲۷: |
خط ۲۵: |
| روند هدایت الهی طی روزگاران تا [[قیامت]] ادامه خواهد داشت و زمین از [[حجت خدا]] خالی نخواهد ماند یا آشکار است و شناخته شده و یا بیمناک و پنهان، تا [[حجتهای الهی]] و نشانههای او به [[تباهی]] نگراید... با پایان یافتن [[نبوّت]] به وجود [[مقدس]] [[خاتم الانبیاء]] {{صل}} [[مسئولیت]] [[هدایت]] و [[ارشاد]] [[مردم]] به [[عترت پاک پیامبر]] که [[برترین]] عترتهایند، موکول گردید. آنان که اگر سخن گویند به [[راستی]] سخن گویند و اگر [[سکوت]] کنند، کسی بر آنان پیشی نگیرد، [[شجره]] نبوّت و خاستگاه [[رسالت]] و جایگاه آمد و شد [[فرشتگان]] و [[معادن]] [[علم]] و [[دانش]] و چشمههای حکمتاند و در پیشگاه [[خدا]] از پرارجترین [[مقام]] و رتبه برخوردارند. | | روند هدایت الهی طی روزگاران تا [[قیامت]] ادامه خواهد داشت و زمین از [[حجت خدا]] خالی نخواهد ماند یا آشکار است و شناخته شده و یا بیمناک و پنهان، تا [[حجتهای الهی]] و نشانههای او به [[تباهی]] نگراید... با پایان یافتن [[نبوّت]] به وجود [[مقدس]] [[خاتم الانبیاء]] {{صل}} [[مسئولیت]] [[هدایت]] و [[ارشاد]] [[مردم]] به [[عترت پاک پیامبر]] که [[برترین]] عترتهایند، موکول گردید. آنان که اگر سخن گویند به [[راستی]] سخن گویند و اگر [[سکوت]] کنند، کسی بر آنان پیشی نگیرد، [[شجره]] نبوّت و خاستگاه [[رسالت]] و جایگاه آمد و شد [[فرشتگان]] و [[معادن]] [[علم]] و [[دانش]] و چشمههای حکمتاند و در پیشگاه [[خدا]] از پرارجترین [[مقام]] و رتبه برخوردارند. |
|
| |
|
| [[خداوند]] به وسیله آنان [[حجتها]] و نشانههای آشکار خود را [[حفظ]] میکند... به وسیله آنان [[کتاب الهی]] دانسته میشود و آنان به وسیله [[قرآن]] شناخته میشوند، [[آیات]] کریمهای در [[حق]] آنان نازل شده است و گنجهای [[علوم]] [[خدای رحمان]] و [[راسخان در علم]] و دانشاند.<ref>معجم موضوعی نهج البلاغه، ص۸۷- ۱۱۶ و ۳۷۴- ۴۴۵.</ref>.<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۲ (کتاب)|پیشوایان هدایت ج۲]] ص ۳۲۸.</ref>. | | [[خداوند]] به وسیله آنان [[حجتها]] و نشانههای آشکار خود را [[حفظ]] میکند... به وسیله آنان [[کتاب الهی]] دانسته میشود و آنان به وسیله [[قرآن]] شناخته میشوند، [[آیات]] کریمهای در [[حق]] آنان نازل شده است و گنجهای [[علوم]] [[خدای رحمان]] و [[راسخان در علم]] و دانشاند. |
| | |
| == جایگاه امامت ==
| |
| [[امام علی]]{{ع}} با اشاره به [[غصب خلافت]] توسط [[ابوبکر]]، جایگاه خود به عنوان [[حاکم]] و [[خلیفه]] را چنین [[تشبیه]] کرده و میفرمایند:
| |
| | |
| هان! به [[خدا]] قسم [[ابوبکر]] [[پسر ابوقحافه]] جامۀ [[حکومت]] را پوشید؛ در حالی که میدانست جایگاه من در [[حکومت]] چون محور سنگ [[آسیا]] به آسیاست». <ref>نهج البلاغه، خطبۀ 100.</ref>.
| |
| | |
| آن حضرت در موضعی دیگر میفرمایند: [[آگاه]] باشد و بدانيد كه مثل [[آل محمد]] {{صل}} مانند مثل [[ستارگان]] [[ آسمان]] است كه هرگاه ستارهاى [[نهان]] گردد، ستارهاى ديگر طلوع مىكند. پس گويى كه نعمتهاى [[خدا]] درباره شما كامل گرديده و آنچه را [[آرزو]] داشتهايد [[خداوند]] به شما نشان داده است.<ref>نهج البلاغه، خطبۀ 3.</ref>.
| |
| | |
| == ابعاد امامت ==
| |
| === بعد سیاسی ===
| |
| امام علی{{ع}} با اشاره به یکی از ابعاد امامت که همان بعد سیاسی آن است، در کلامی میفرماید: [[امام علی]] {{ع}} از موضع کسی که [[حق]] او پایمال شده در وضعیتی که [[جمهور]] [[مردم]] به سوی او روی آوردهاند، چنین سخن میگوید:
| |
| «به [[خدا]] قسم از [[زمان]] [[رحلت پیامبر]] {{صل}} پیوسته حق من پایمال شده و تا دوره این [[نسل]] جدید نیز ادامه داشته است»<ref>{{متن حدیث|فَوَاللَّهِ مَا زِلْتُ مَدْفُوعاً عَنْ حَقِّي مُسْتَأْثَراً عَلَيَّ مُنْذُ قَبَضَ اللَّهُ نَبِيَّهُ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ حَتَّى يَوْمِ النَّاسِ هَذَا}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۶، ص۵۳.</ref>.
| |
| | |
| بیان این سخن و با این درجه از تأکید در زمانی که مردم [[زعامت سیاسی]] را به او واگذار کردهاند، نشان از این دارد که [[جایگاه امامت]] فراتر از صرف زعامت سیاسی است، به گونهای که زعامت سیاسی تنها شأنی از [[شئون امامت]] است.<ref> نهج البلاغه، خطبه ۱، ص۴۱ - ۴۲.</ref>.<ref>[[عباس حیدری بهنوئیه|حیدری بهنوئیه، عباس]]، [[جایگاه رهبری در دولت اسلامی (مقاله)|جایگاه رهبری در دولت اسلامی]]، [[سیره سیاسی پیامبر اعظم (کتاب)|سیره سیاسی پیامبر اعظم]] ص ۳۳۷.</ref>.
| |
| | |
| === بعد اعتقادی ===
| |
| امیرالمومنین{{ع}} در موضعی میفرماید: به [[خاندان]] پيامبرتان بنگريد و همراه آنان باشيد به هر سمتى كه گام بر مىدارند، شما هم به همان سمت گام برداريد؛ زيرا آنها هرگز شما را از [[راه راست]] خارج نمىكنند و به سستى باز نمىگردانند. پس اگر سكوت كردند شما هم سكوت كنيد و اگر قيام كردند شما هم قيام كنيد و از آنها پيشى نگيريد كه [[گمراه]] خواهيد شد و از آنان عقب نمانيد كه هلاك خواهيد شد.<ref> نهج البلاغه، خطبه 97</ref>.
| |
| | |
| آن حضرت در یکی دیگر از خطبههای خویش میفرمایند: آنان ([[خاندان نبوت]]) [[نگهدارنده]] [[اسرار خدا]] و ملجاء و [[پناه]] [[دستورات]] اويند، آنان خزينه [[علم]] و [[مرجع]] احكام و [[پناهگاه]] كتابها و كوه هاى [[استوار]] دينند، به وسيله آنان خميدگى كمر دين راست و لرزش هاى اندام [[اسلام]] زايل مى گردد.<ref> نهج البلاغه، خطبه 2.</ref>.
| |
| | |
| [[خاندان محمد]] {{صل}} تكيه گاههاى [[اسلام]] و پناهگاههاى آن هستند.<ref> نهج البلاغه، خطبه 239.</ref>.
| |
| | |
| نیز در موضعی دیگر میفرمایند: آنان [[زمامداران]][[ حق]] و پيشتازان دين و زبانهاى صدقاند، آنان را در بهترين و مناسبترين [[مقام]] قرآنى كه دارند تلقى نماييد و وارد شويد به آنان مانند ورود شتران [[تشنه]] به چشمه سارهاى گوارا<ref>نهج البلاغه، خطبۀ 87.</ref>.
| |
| | |
| == اثبات امامت ==
| |
| «بیشک [[امامان]] از [[قریش]] هستند، که درخت وجودشان در این تیره از [[خاندان هاشم]] غرس شده، این [[منزلت]] شایسته دیگران نیست، و [[والیان]] دیگر صلاحیت این [[مقام]] را ندارند... این [[امامان]] متعلق به یک تیرۀ خاص از [[بنیهاشم]] هستند». <ref>نهج البلاغه، خطبه 144.</ref>.
| |
| | |
| [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} در این فراز،[[ امامت]] و [[خلافت]] را در [[طایفه]] [[بنی هاشم]] از [[قبیله]] بزرگ [[قریش]] منحصر نموده که همان [[طایفه]] [[امامان اهل بیت]] {{عم}} بوده و خود [[حضرت]] نیز از آنها است. بنابراین سایر افراد [[قریش]] بنا بر فرمودۀ [[امیرالمؤمنین]] نه [[امام]] هستند و نه [[صلاحیت امامت]] را دارند.
| |
| | |
| آن حضرت در خطبهای دیگر پیرامون خود و اهل بیت پیامبر{{صل}}، میفرمایند: ماييم خاصان و [[اصحاب رسول خدا]] {{صل}} و [[خزانه]] داران و درها. به هر خانهاى جز از در آن نشايد وارد شد و هر كه جز از آن درها وارد گردد دزد ناميده شود. <ref>نهج البلاغه، خطبه 154.</ref>.
| |
| | |
| امام در موضعی دیگر به خلافت خود تصریح نموده و همگان را به اطاعت از خویش به عنوان خلیفه پیامبر دعوت نموده و میفرماید: [[انسان]] [[عاقل]] با چشم [[دل]]، غايت و [[هدف]] نهايى خود را مى بيند و فراز و نشيب زندگى خود را مىشناسد، [[دعوت]] کنندهای ([[پیامبر]]) [[دعوت]] کرد و امیری ([[امام علی]]) [[حکومت]] کرد؛ پس [[استجابت]] کنید [[دعوت]] كننده را و پيروى كنيد از پيشوایتان.<ref>نهج البلاغه، خطبۀ 154.</ref>.
| |
| | |
| == شرایط امام ==
| |
| [[امام علی]] {{ع}} شرایط و اوصاف [[امامان از اهل بیت]] [[پیامبر]] صلّیاللّهعليهوآله را اینگونه شرح میدهد:
| |
| | |
| «آنها جایگاه [[راز]] [[خدا]]، [[ پناهگاه]] [[ دین]] او، صندوق [[علم]] او، [علم ویژه] ، [[مرجع]] [[حکم]] او، گنجیینههای کتابهای او، [علم ویژه]، و کوههای [[دین]] او میباشند. به وسیله آنها پشت [[دین]] را راست کرد و تزلزلش را مرتفع ساخت... احدی از [[امت]] با [[آل محمد]] قابل [[قیاس]] نیست.[افضلیت] کسانی را که از [[نعمت]] آنها متنعمند، با خود آنها نتوان هم ترازو کرد، آنان رکن [[دین]] و پایۀ یقینند، تند روان باید به آنان (که میانه روند) برگردند و کند روان باید [[سعی]] کنند به آنان برسند [عصمت]، شرایط [[ولایت]] امور [[مسلمین]] در آنها جمع است و [[وصیت پیامبر]] دربارۀ آنها است و آنان [[کمالات نبوی]] را به [[ارث]] بردهاند. اکنون [[حق]] به حقدار رسـیده، و [[حق]] به جایگاه خودش بازگشته است».<ref>نهج البلاغه ، خطبه دوم.</ref>.
| |
| | |
| بر اساس این فرمایش، [[نصب الهی]]، [[علم ویژه]]، [[عصمت]]، [[عدالت]] و [[افضلیت]] از جمله شرایط [[امامان اهل بیت]] {{ع}} است که در کتب [[کلامی]] نیز بر آنها تاکید شده است.
| |
|
| |
|
| آن [[حضرت]] در موضعی دیگر ملاکی را برای [[حاکم]] [[تعیین]] میکند که طبق آن، هیچ کسی جز خودشان، بعد از [[پیامبر]]، سزاوار [[حکمرانی]] نیست. | | [[حلم]] و [[بردباری]] آنان حاکی از علم و دانش آنها و ظاهرشان گویای [[باطن]] آنان و سکوتشان حاکی از [[حکمت]] [[منطق]] آنهاست. هرگز با حق [[مخالفت]] نمیورزند و در آن [[اختلاف]] ندارند، پایه و ارکان اسلاماند و [[پناهگاه]] تمسّک مردماند به وسیله آنان حق به نصاب خود رسید و [[باطل]] ریشهکن گردید، [[اساس دین]] و ارکان یقیناند، غلّوکننده باید به سوی آنان باز گردد، و عقب مانده باید بدانان بپیوندد، ویژگیهای [[ولایت]] و [[حکومت]] از آن [[عترت]] و [[وصیّت]] [[پیامبر]] و [[وراثت]] وی میان آن بزرگواران است. |
|
| |
|
| «سزاوارترین [[مردم]] به امر [[حکمرانی]] تواناترین آنها در این امر و عالمترین آنها به [[دستور خداوند]] در مورد [[حکمرانی]] است». <ref>نهج البلاغه، خطبۀ 173.</ref>.
| | [[امام علی]] {{ع}} با تأکید بر موقعیت [[رهبری فکری]] و [[سیاسی]] [[اهل بیت]]، جابهجا کردن [[رهبری]] را از جایگاهی که [[رسول خدا]] {{صل}} معیّن فرموده بود، محکوم نمود و با اینکه ناگزیر شد از حق خویش بگذرد، خط و مشی [[خلفا]] را مختصر و مشروح مورد [[اعتراض]] قرار داد، طرحهای [[نبوی]] را در امر رهبری پس از رسول خدا {{صل}} خالصانه ارائه داد و برای [[احقاق حق]] مردم به گونهای حکیمانه و به شیوهای تلاش کرد که با حساسیّت شرایط و اوضاعی که بر [[دولت]] و [[امّت اسلامی]] در آن دوران، حکمفرما بود، سازگاری داشت و توانست در این زمینه نظریه کاملی ارائه دهد و برای اجرای آن در صورت به وجود آمدن شرایط، [[تدارک]] لازم را ببیند<ref>معجم موضوعی نهج البلاغه، ص۸۷- ۱۱۶ و ۳۷۴- ۴۴۵.</ref>.<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۲ (کتاب)|پیشوایان هدایت ج۲]] ص ۳۲۸.</ref> |
|
| |
|
| == پانویس == | | == پانویس == |
| {{پانویس}} | | {{پانویس}} |