پرش به محتوا

زکات در معارف و سیره علوی: تفاوت میان نسخه‌ها

برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۴۴: خط ۴۴:


بنابر آن‌چه گذشت می‌توان گفت [[حضرت]] به این اصل [[حقوقی]] [[اعتقاد]] داشته که مشمولان [[زکات]] تا آنجا که [[فقیران]] مانند بقیه [[مردم]] [[بی‌نیاز]] شوند، باید زکات بپردازند. [[اثبات]] این اصل، به [[ولی امر]] امکان می‌دهد که در موارد عدم [[کفاف]] مالیات‌های ثابت، با استفاده از اختیارات قانونی خود در [[منطقة الفراغ]]، مالیات‌های بیش‌تری وضع کند. این نوع [[مالیات]] را در اصطلاح امروزی [[مالیات حکومتی]] می‌نامند<ref>ر. ک: صدر، سیدمحمدباقر، اقتصاد ما، ترجمه عبدالعلی اسپهبدی، ج۲، ص۳۴۰-۳۵۰.</ref>.<ref>[[سید رضا حسینی|حسینی، سید رضا]]، [[بیت المال (مقاله)| مقاله «بیت المال»]]، [[دانشنامه امام علی ج۷ (کتاب)|دانشنامه امام علی]]، ج۷، ص ۴۰۱.</ref>
بنابر آن‌چه گذشت می‌توان گفت [[حضرت]] به این اصل [[حقوقی]] [[اعتقاد]] داشته که مشمولان [[زکات]] تا آنجا که [[فقیران]] مانند بقیه [[مردم]] [[بی‌نیاز]] شوند، باید زکات بپردازند. [[اثبات]] این اصل، به [[ولی امر]] امکان می‌دهد که در موارد عدم [[کفاف]] مالیات‌های ثابت، با استفاده از اختیارات قانونی خود در [[منطقة الفراغ]]، مالیات‌های بیش‌تری وضع کند. این نوع [[مالیات]] را در اصطلاح امروزی [[مالیات حکومتی]] می‌نامند<ref>ر. ک: صدر، سیدمحمدباقر، اقتصاد ما، ترجمه عبدالعلی اسپهبدی، ج۲، ص۳۴۰-۳۵۰.</ref>.<ref>[[سید رضا حسینی|حسینی، سید رضا]]، [[بیت المال (مقاله)| مقاله «بیت المال»]]، [[دانشنامه امام علی ج۷ (کتاب)|دانشنامه امام علی]]، ج۷، ص ۴۰۱.</ref>
==[[گردآوری زکات]] در دوران امام علی{{ع}}==
با در گذشت [[رسول خدا]]{{صل}}، [[خلفاء]] به گردآوری زکات پرداختند و به مناطق گوناگون [[مأمور]] [[زکات]] فرستادند. با کسانی که [[زکات]] نمی‌دادند [[جنگ]] نمودند. با [[فتح ایران]]، [[عراق]] و [[روم]]، منابع درآمد [[مسلمانان]] افزایش یافت و درآمد زکات در برابر درآمد [[خراج]] [[ایران]]، عراق و [[مصر]] ناچیز می‌نمود. [[امیرالمؤمنین]]؛ مانند دیگران در [[زمان]] [[خلافت]] خویش به گردآوری [[صدقات]] پرداخت و آن را میان [[نیازمندان]] تقسیم می‌نمود و دستورهای مهمی در بهتر شدن وضع دریافت زکات صادر کرد. آن گاه که [[معاویه]] گروهی را برای گردآوری زکات مناطق تحت نظر [[حکومت علی]]{{ع}} فرستاد و از آنان خواست زکات [[مردم]] را بگیرند و طرفداران علی{{ع}} را [[آزار]] دهند. امیرالمؤمنین، شماری را برای مقابله با آنان اعزام فرموده از آنان خواست زکات [[اموال]] آن مناطق را از [[کارگزاران معاویه]] پس گرفته به [[کوفه]] بیاورند. و این موضع درباره زکات سماوه، [[تیماء]] و [[دومة الجندل]] رخ داد<ref>الغارات، ص۳۱۸؛ أنساب الأشراف، ج۲، ص۴۶۵ - ۴۴۹.</ref>.
امیرالمؤمنین علت آن را در سفارش‌های خود به [[مخنف بن سلیم]] آن گاه که او را برای دریافت زکات [[بکر بن وائل]] اعزام کرد این گونه بیان کرد که نیروهای ما از آنان [[حمایت]] می‌کنند، پس نباید زکات خود را به مأموران معاویه بدهند. در بخشی از [[نامه]] علی{{ع}} به [[مخنف]] چنین آمده است: «پس هر کسی از [[پیروان]] ما، از [[مردمان]] جزیره و آنچه بین کوفه و [[شام]] می‌باشد، ادعا کند زکات خود را به [[کارگزاران شام]] داده است و حال آن‌که او در حوزه و منطقه ماست. از این کار منع می‌شود؛ زیرا نیروهای سواره و پیاده ما از او حمایت کرده‌اند (و [[امنیت]] او را برقرار نموده‌اند)، پس برای او دادن زکات (به کارگزاران معاویه) جایز نمی‌باشد؛ گرچه [[حق]] آن گونه باشد که او [[گمان]] کرده است (واقعاً زکات مالش را به کارگزاران معاویه داده است)؛ زیرا برای او نیست که در [[سرزمین]] ما باشد و [[زکات]] مالش را به [[دشمن]] ما بدهد»<ref>سیمای کارگزاران، ج۱، «فصل یازدهم»، ص۳۹۸؛ دعائم الاسلام، ج۱، ص۱۵۹؛ نهج السعاده، ج۴، ص۱۳۹.</ref>.
از این [[نامه]] به روشنی استفاده می‌شود که [[پرداخت زکات]] و [[مالیات]] در برابر خدماتی است که [[حکومت اسلامی]] انجام می‌دهد و [[امنیتی]] که برقرار می‌نماید و چنین افرادی اگر مالیات و [[وجوه شرعی]] خود را به [[دشمنان]] حکومت اسلامی بدهند از آنان پذیرفته نیست.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین (کتاب)|سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین]]، ج3، ص 219 - 220.</ref>
==توصیه‌های علی{{ع}} به مأموران زکات==
[[امیرالمؤمنین]]{{ع}} در هنگام اعزام [[کارگزاران زکات]]، توصیه‌های لازم را به آنها می‌نمود که مبادا به [[مردم]] [[ظلم و ستم]] نمایند. در عین حال اگر شکایتی از آنان به علی{{ع}} می‌رسید آنان را [[عزل]] می‌کرد. داستان [[سوده همدانیه]] و حکایت عزل [[کارگزار علی]]{{ع}} به خاطر [[شکایت]] سوده مربوط به [[مأمور]] زکات بوده است<ref>سیمای کارگزاران، ج۱، ص۸۸؛ بحار الأنوار، ج۴۱، ص۱۱۹؛ معادن الحکمه، ج۱، ص۴۲۰.</ref>.
توصیه‌های علی{{ع}} در دو محور بود: دستورهای لازم برای خود [[کارگزاران]] که با مردم با [[روی خوش]] و [[تواضع]] [[رفتار]] کنند و [[انصاف]] در دریافت زکات.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین (کتاب)|سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین]]، ج3، ص 220.</ref>
==توصیه به [[مخنف بن سلیم ازدی]] [[کارگزار زکات]]==
در نامه امیرالمؤمنین{{ع}} به مخنف بن سلیم ازدی، نکات جالبی درباره [[تقوا]] و انصاف دیده می‌شود: «او را به تقوای [[خداوند]]، پروردگارش در امور پنهانی و [[اعمال]] مخفیانه‌اش امر کرد و این که با مردم با [[گشاده‌رویی]] و [[نرمی]] برخورد کند و او را [[فرمان]] داد که تواضع را پیشه کند و از [[تکبر]] اجتناب ورزد؛ زیرا خداوند، متواضعان را بالا می‌برد و [[متکبران]] را [[ذلیل]] و [[خوار]] می‌گرداند. آن‌گاه افزود: در این [[صدقه]]، برای تو [[حق]] و [[نصیبی]] معین است؛ اما تو شریکانی داری که عبارتند از: [[فقرا]]، [[مساکین]]، ورشکستگان، [[مجاهدان]]، [[در راه ماندگان]]، [[بندگان]] و [[الفت]] پذیران و ما حق تو را می‌دهیم، پس تو نیز حق، آنها را بده (و از [[صدقات]] کم میاور) و اگر چنین نکنی، تو بیشترین دشمن را در [[روز قیامت]] خواهی داشت و [[بدا]] به حال مردی که دشمنش مانند اینها باشد»<ref>سیمای کارگزاران، ج۱، «فصل یازدهم»، ص۳۹۷ به نقل از دعائم الاسلام، ج۱، ص۲۵۲.</ref>.
این [[نامه]] را [[سیدرضی]] در [[نهج البلاغه]] مفصل‌تر آورده و یاد می‌کند: آن را به برخی از کارگزارانش نوشت که آنها را برای [[جمع‌آوری زکات]] فرستاده بود. از آنجا که نقل نهج البلاغه افزون است آن را ذکر می‌کنیم: « او را به [[تقوای الهی]] [[فرمان]] می‌دهد در کارهای نهانش و کرده‌های پنهانش، آنجا که جز [[خدا]] کسی [[گواه]] نیست و نماینده‌ای جز خدا حضور ندارد. و نیز فرمان می‌دهد که مبادا [[اطاعت خدا]] در آنچه آشکار است بنماید و در [[خلوت]] خلاف همان را انجام دهد. و آن کسی که [[نهان]] و آشکار و [[کردار]] و گفتار او دوگانه نباشد، از عهده [[امانت]] برآمده و [[عبادت]] را [[خالص]] به جای آورده است. و او را می‌فرماید که [[مردم]] پرداخت کننده [[زکات]] را نرنجاند و دروغگوشان نداند (و نظر آنها را در مقدار اموالشان بپذیرد) و به خاطر [[امارت]] و مقامی که دارد روی از ایشان برنگرداند؛ که آنان [[برادر]] دینی‌اند و در به دست آوردن [[حقوق]] (و دریافت زکات) همکار.
و تو را در این زکات سهمی معین است و حقی شناخته شده و روشن، و شریکان [[مردم]] [[درویش]] و زمین‌گیر و مردم [[ناتوان]] و [[تنگدست]]. ما حقوق تو را به تمام و کمال می‌پردازیم، پس باید تو هم حقوق آنان را برسانی (و به طور کامل و صحیح زکات را دریافت و به ما منتقل کنی) وگرنه در [[روز قیامت]] تو دارای بیشترین دشمنانی، و [[بدا]] به حال کسی که [[خصم]] او نزد [[خدا]] [[مستمندان]]، زمین‌گیر شدگان، گدایان، رانده شدگان، ورشکستگان و [[در راه ماندگان]] باشند. و آن‌که کار [[امانت]] را سبک شمارد و [[خیانت]] را چراگاه خویش قرار دهد و [[دل]] و [[دین]] خود را از خیانت [[پاک]] ننماید، در این [[جهان]] در [[خواری]] و [[رسوایی]] را به روی خویش گشاید و در [[آخرت]] خوارتر و رسواتر باشد؛ و بزرگ‌ترین خیانت، خیانت به [[امت مسلمان]] است و زشت‌ترین دغل‌کاری و ناراستی‌ها، [[ناراستی]] با [[رهبران]] است. والسلام.<ref>{{متن حدیث|أَمَرَهُ بِتَقْوَى اللَّهِ فِي سَرَائِرِ أَمْرِهِ وَ خَفِيَّاتِ عَمَلِهِ حَيْثُ لَا شَهِيدَ غَيْرُهُ وَ لَا وَكِيلَ دُونَهُ وَ أَمَرَهُ أَلَّا يَعْمَلَ بِشَيْءٍ مِنْ طَاعَةِ اللَّهِ فِيمَا ظَهَرَ فَيُخَالِفَ إِلَى غَيْرِهِ فِيمَا أَسَرَّ وَ مَنْ لَمْ يَخْتَلِفْ سِرُّهُ وَ عَلَانِيَتُهُ وَ فِعْلُهُ وَ مَقَالَتُهُ فَقَدْ أَدَّى الْأَمَانَةَ وَ أَخْلَصَ الْعِبَادَةَ. وَ أَمَرَهُ أَلَّا يَجْبَهَهُمْ وَ لَا يَعْضَهَهُمْ وَ لَا يَرْغَبَ عَنْهُمْ تَفَضُّلًا بِالْإِمَارَةِ عَلَيْهِمْ فَإِنَّهُمُ الْإِخْوَانُ فِي الدِّينِ وَ الْأَعْوَانُ عَلَى اسْتِخْرَاجِ الْحُقُوقِ. وَ إِنَّ لَكَ فِي هَذِهِ الصَّدَقَةِ نَصِيباً مَفْرُوضاً وَ حَقّاً مَعْلُوماً وَ شُرَكَاءَ أَهْلَ مَسْكَنَةٍ وَ ضُعَفَاءَ ذَوِي فَاقَةٍ وَ إِنَّا مُوَفُّوكَ حَقَّكَ فَوَفِّهِمْ حُقُوقَهُمْ وَ إِلَّا تَفْعَلْ فَإِنَّكَ مِنْ أَكْثَرِ النَّاسِ خُصُوماً يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ بُؤْسَى لِمَنْ خَصْمُهُ عِنْدَ اللَّهِ الْفُقَرَاءُ وَ الْمَسَاكِينُ وَ السَّائِلُونَ وَ الْمَدْفُوعُونَ وَ الْغَارِمُونَ وَ ابْنُ السَّبِيلِ وَ مَنِ اسْتَهَانَ بِالْأَمَانَةِ وَ رَتَعَ فِي الْخِيَانَةِ وَ لَمْ يُنَزِّهْ نَفْسَهُ وَ دِينَهُ عَنْهَا فَقَدْ أَحَلَّ بِنَفْسِهِ الذُّلَّ وَ الْخِزْيَ فِي الدُّنْيَا وَ هُوَ فِي الآْخِرَةِ أَذَلُّ وَ أَخْزَى وَ إِنَّ أَعْظَمَ الْخِيَانَةِ خِيَانَةُ الْأُمَّةِ وَ أَفْظَعَ الْغِشِّ غِشُّ الْأَئِمَّةِ وَ السَّلَامُ}}؛ نهج البلاغه، نامه ۲۶، ترجمه شهیدی، ص۲۸۸.</ref>.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین (کتاب)|سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین]]، ج3، ص 220 - 223.</ref>
==دریافت زکات==
محور دوم توصیه‌های حضرت مربوط به شیوه دریافت زکات و [[احکام]] مربوط به آن بود. در نامه‌ای که حضرت برای [[کارگزار]] [[صدقات]] خود [[عبدالله بن زمعه]] نگاشت نصاب شتر را بیان فرمود و در نامه‌ای که برای [[عثمان بن حنیف]] ([[کارگزار بصره]]) فرستاد، دستور داد که از بچه‌های گوسفند و شتر زکات نگیرد. در سخنی دیگر از علی{{ع}} می‌خوانیم که: «[[مأمور]] زکات، [[حیوان]] ماده پیر و معیوب و [[کور]] نمی‌گیرد و همچنین بز یک ساله مگر این که [[مصدق]] [[زکات]] بخواهد»<ref>{{متن حدیث|وَ لَا يَأْخُذِ الْمُصَدِّقُ هَرِمَةً وَ لَا ذَاتَ عَوَارٍ وَ لَا عَمْيَاءَ وَ لَا تَيْساً إِلَّا أَنْ يَشَاءَ الْمُصَدِّقُ}}</ref>
به نظر می‌رسد در مواردی ممکن است مأمور زکات، [[صلاح]] را در گرفتن حیوانات لاغر بداند. و ممکن است استثنا به مورد اخیر بخورد و منظور از خواست این باشد که وی [[حق]] خود را از اینها [[انتخاب]] کند. در فرازی دیگر از [[نامه]] حضرت به [[عثمان بن حنیف]] که در کتاب‌های لغت نقل شده است می‌فرماید: «از بچه گوسفند و شتر یا گاو کارکن چیزی نگیر!»<ref>{{متن حدیث|لَا تَأْخُذَنَّ مِنَ الزُّخَّةِ وَ النُّخَّةِ شَيْئاً}}؛ ابن اثیر، النهایه فی غریب الحدیث و الأثر، ج۲، ص۲۹۸؛ لسان العرب، ج۶، ص۳۰؛ تاج العروس، ج۷، ص۲۶۳ و ۳۵۴، «دار الهدایه».</ref>؛
«زخّه» را بچه گوسفند دانسته‌اند که دنبال مادرش راه می‌رود و ماه‌های اول تولدش می‌باشد و «نخّه»، هم به معنای بچه شتر آمده و هم به معنای گاوی که کار می‌کند و از عوامل است. برخی نوشته‌اند این نامه را علی{{ع}} به [[عثمان]] نوشته<ref>الفائق، ج۲، ص۷۹؛ مکاتیب الرسول، ج۲، ص۲۱۳ به نقل از خطابی.</ref> و گویا بخشی از نامه‌ای است که علی{{ع}} از [[پیامبر]]{{صل}} در نزد خود داشته است<ref>مکاتیب الرسول، ج۲، ص۲۱۳.</ref>. گویا همین نامه است که علی{{ع}} آن را توسط [[محمد بن حنفیه]] نزد [[عثمان خلیفه سوم]] میفرستد تا با عمل به آن به گونه‌ای درست به [[گردآوری زکات]] بپردازد و از انتقاداتی که از وی میشده بکاهد؛ ولی عثمان نمی‌پذیرد و نامه را رد می‌کند<ref> مکاتیب الرسول، ج۲، ص۲۱۱.</ref>.
در نامه‌ای که به گفته [[سید رضی]] آن را برای مأموران [[زکات]] نگاشت بر [[آداب]] دریافت زکات توجه نموده است. این نامه در [[نهج البلاغه]] و [[کتاب کافی]] آمده که تفاوت‌های اندکی با هم دارند. ما نقل نهج البلاغه را انتخاب کرده‌ایم و در پایان اضافات نقل کافی را یاد می‌کنیم. سید رضی بخشی از آن را آورده است و درباره آن می‌نویسد: «ما بخشی از آن نامه را آوردیم تا دانسته شود [[امام]]{{ع}} بنیان حق را برپا می‌داشت و نمونه‌های داد و [[عدل]] را در کارهای کوچک و بزرگ پنهان و آشکار بیان می‌کرد».<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین (کتاب)|سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین]]، ج3، ص 223 - 224.</ref>
==دریافت زکات در نامه به [[کارگزاران]]==
این نامه یکی از سندهای [[افتخار]] [[جامعه اسلامی]] است و از فرمان‌های [[زیبا]] و حکمت‌آمیز علی{{ع}} که حکایت از [[لزوم]] رعایت [[عدالت]] و [[انصاف]] در [[گردآوری زکات]] و [[مالیات]] دارد. مأموران و ممیزهای مالیاتی باید در هنگام دریافت و برآورد مالیات، آن را مطالعه و با دقت و [[وسواس]] به آن عمل نمایند. ما این [[نامه]] را در چند عنوان ارائه می‌کنیم:
#دوری از ایجاد [[ترس]]: کسانی که [[حرفه]] آنان در [[ارتباط با مردم]] است، تلاش می‌کنند برای خود موقعیت و ابهّت [[اجتماعی]] ویژه‌ای فراهم سازند و دیگران را وادار به [[تعظیم]] خویش نمایند. [[تکبر]] و [[خود بزرگ بینی]] از ویژگی‌های این اشخاص است. بدین منظور از ایجاد جوّ [[رعب]] و [[وحشت]] نیز بهره می‌برند. به تعبیر دیگر معتقدند دیگران باید از آنها که [[مأمور]] مالیات یا زکاتند حساب ببرند. [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} در این نامه، [[کارگزاران]] را از ایجاد چنین فضایی و [[ترساندن]] صاحبان [[مال]] به دور می‌دارد و در آغاز نامه می‌نویسد: «با [[تقوای الهی]] حرکت کن که [[خداوند]] یگانه و بی‌همتاست و [[مسلمانی]] را مترسان و با [[کراهت]] بر وی وارد مشو و بیش از [[حق خدا]] از مال او مستان!»<ref>{{متن حدیث|انْطَلِقْ عَلَى تَقْوَى اللَّهِ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ وَ لَا تُرَوِّعَنَّ مُسْلِماً وَ لَا تَجْتَازَنَّ عَلَيْهِ كَارِهاً وَ لَا تَأْخُذَنَّ مِنْهُ أَكْثَرَ مِنْ حَقِّ اللَّهِ فِي مَالِهِ}}</ref>
#برخورد [[انسانی]]: « چون به قبیله‌ای برسی، بر سر آب آنان فرود آی و به خانه‌هاشان وارد مشو! پس آهسته و آرام به سوی ایشان رو تا در جمع آنان در آیی و سلامشان نما و در [[درود]] گفتن به آنان کوتاهی مکن!پس بگو: [[بندگان خدا]]! آیا [[خدا]] را در مال‌های شما حقی است تا آن را به [[ولیّ]] او بپردازید؟ اگر کسی گفت: نه متعرّض او مشو<ref>این بخش از نامه با سندی معتبر از امام باقر{{ع}} نقل شده است: {{متن حدیث|كَانَ عَلِيٌّ{{ع}} إِذَا بَعَثَ مُصَدِّقَهُ قَالَ لَهُ: إِذَا أَتَيْتَ عَلَى رَبِّ الْمَالِ فَقُلْ لَهُ: تَصَدَّقْ رَحِمَكَ اللَّهُ مِمَّا أَعْطَاكَ اللَّهُ فَإِنْ وَلَّى عَنْكَ فَلَا تُرَاجِعْهُ}}؛ (الکافی، ج۳، ص۵۳۸، ح۴، باب أدب المصدق»).</ref>؛ و اگر کسی گفت: آری با او برو بی‌آن‌که او را بترسانی یا بیمش دهی یا بر او [[سخت‌گیری]] نمایی یاکار بر او سخت گردانی! آنچه از زر یا سیم به تو دهد بگیر!<ref>{{متن حدیث|فَإِذَا قَدِمْتَ عَلَى الْحَيِّ فَانْزِلْ بِمَائِهِمْ مِنْ غَيْرِ أَنْ تُخَالِطَ أَبْيَاتَهُمْ ثُمَّ امْضِ إِلَيْهِمْ بِالسَّكِينَةِ وَ الْوَقَارِ حَتَّى تَقُومَ بَيْنَهُمْ فَتُسَلِّمَ عَلَيْهِمْ وَ لَا تُخْدِجْ بِالتَّحِيَّةِ لَهُمْ ثُمَّ تَقُولَ عِبَادَ اللَّهِ أَرْسَلَنِي إِلَيْكُمْ وَلِيُّ اللَّهِ وَ خَلِيفَتُهُ لآِخُذَ مِنْكُمْ حَقَّ اللَّهِ فِي أَمْوَالِكُمْ فَهَلْ لِلَّهِ فِي أَمْوَالِكُمْ مِنْ حَقٍّ فَتُؤَدُّوهُ إِلَى وَلِيِّهِ فَإِنْ قَالَ قَائِلٌ لَا فَلَا تُرَاجِعْهُ وَ إِنْ أَنْعَمَ لَكَ مُنْعِمٌ فَانْطَلِقْ مَعَهُ مِنْ غَيْرِ أَنْ تُخِيفَهُ أَوْ تُوعِدَهُ أَوْ تَعْسِفَهُ أَوْ تُرْهِقَهُ فَخُذْ مَا أَعْطَاكَ مِنْ ذَهَبٍ أَوْ فِضَّةٍ}}</ref>. تا اینجا علی{{ع}} [[زکات]] طلا و [[نقره]] را که [[اموال]] باطنه نامیده میشوند ذکر نموده و بیان مینماید آنچه از زر و سیم به عنوان زکات به تو دادند بپذیر!
#وارد نشدن میان اموال: «اگر او را گاو و گوسفند و شتر است بی‌رخصت او میان آنها [[مرو]] که بیشتر آن رمه از آن اوست و چون به رمه رسیدی چونان کسی به میانشان مرو که بر رمه [[چیرگی]] دارد یا خواهد آنها را بیازارد، و چهارپایان را از جای مگریزان و مترسان و با صاحبان آنها در گرفتن [[حق خدا]] بد [[رفتاری]] مکن!»<ref>{{متن حدیث|فَإِنْ كَانَ لَهُ مَاشِيَةٌ أَوْ إِبِلٌ فَلَا تَدْخُلْهَا إِلَّا بِإِذْنِهِ فَإِنَّ أَكْثَرَهَا لَهُ فَإِذَا أَتَيْتَهَا فَلَا تَدْخُلْ عَلَيْهَا دُخُولَ مُتَسَلِّطٍ عَلَيْهِ وَ لَا عَنِيفٍ بِهِ وَ لَا تُنَفِّرَنَّ بَهِيمَةً وَ لَا تُفْزِعَنَّهَا وَ لَا تَسُوءَنَّ صَاحِبَهَا فِيهَا}}؛</ref>
#دریافت عادلانه: «و [[مال]] را دو بخش نما و صاحب مال را مخیر گردان و هر بخش را برگزید، بپذیر، پس هنگامی که پذیرفت، بر [[انتخاب]] او خُرده مگیر. آن گاه مانده آن را دو بخش کن و او را مخیر گردان و هر بخش را که برداشت مانع او مشو! پس پیوسته چنین کن تا آنچه از مال او باقی می‌ماند کافی به [[حق خدا]] در مال او باشد. پس حق خدا را از او بگیر. (و اگر [[گمان]] زیادی پرداخت [[مالی]] را کند) و خواهد آنچه را که قسمت او شده به هم زَنَد بپذیر! سپس هر دو بخش را درهم آمیز و مانند بار اول قسمت کن، تا [[حقّ]] [[خدا]] را از مال او [[بستانی]]»<ref>{{متن حدیث|وَ اصْدَعِ الْمَالَ صَدْعَيْنِ ثُمَّ خَيِّرْهُ فَإِذَا اخْتَارَ فَلَا تَعْرِضَنَّ لِمَا اخْتَارَهُ ثُمَّ اصْدَعِ الْبَاقِيَ صَدْعَيْنِ ثُمَّ خَيِّرْهُ فَإِذَا اخْتَارَ فَلَا تَعْرِضَنَّ لِمَا اخْتَارَهُ فَلَا تَزَالُ كَذَلِكَ حَتَّى يَبْقَى مَا فِيهِ وَفَاءٌ لِحَقِّ اللَّهِ فِي مَالِهِ فَاقْبِضْ حَقَّ اللَّهِ مِنْهُ فَإِنِ اسْتَقَالَكَ فَأَقِلْهُ ثُمَّ اصْنَعْ مِثْلَ الَّذِي صَنَعْتَ أَوَّلًا حَتَّى تَأْخُذَ حَقَّ اللَّهِ فِي مَالِهِ}}</ref>
#نگرفتن مال معیوب: «و آنچه کلانسال، پیر و فرسوده است یا شکسته پا و پشت و یا بیماری‌اش [[ناتوان]] نموده و یا عیبی در او بود مگیر!»<ref>{{متن حدیث|وَ لَا تَأْخُذَنَّ عَوْداً وَ لَا هَرِمَةً وَ لَا مَكْسُورَةً وَ لَا مَهْلُوسَةً وَ لَا ذَاتَ عَوَارٍ}}</ref>. این سخنان شبیه سخنانی است که از آن حضرت نقل کردیم.
#گماردن محافظان [[امین]]: و چون مال [[مسلمانان]] را با کس روانه نمودی به شخصی (محافظی) بسپار که به [[دین‌داری]] او [[اطمینان]] داری، در حالی که نسبت به [[دارایی]] مسلمانان، [[دل]] بسوزاند تا آن را به دست ولی مسلمانان برساند و او میان آنان بخش کند و کسی را [[وکالت]] و [[نمایندگی]] مده جز آن‌که خیراندیش، [[مهربان]] و [[امانت‌دار]] [[حافظ]] [[اموال]] باشد، نه [[ستم]] نماید و نه برنجاند و نه مانده‌شان سازد و نه خسته گرداند (حیوانات را).<ref>{{متن حدیث|وَ لَا تَأْمَنَنَّ عَلَيْهَا إِلَّا مَنْ تَثِقُ بِدِينِهِ رَافِقاً بِمَالِ الْمُسْلِمِينَ حَتَّى يُوَصِّلَهُ إِلَى وَلِيِّهِمْ فَيَقْسِمَهُ بَيْنَهُمْ وَ لَا تُوَكِّلْ بِهَا إِلَّا نَاصِحاً شَفِيقاً وَ أَمِيناً حَفِيظاً غَيْرَ مُعْنِفٍ وَ لَا مُجْحِفٍ وَ لَا مُلْغِبٍ وَ لَا مُتْعِبٍ}}</ref>
#[[مهربانی]] با حیوان‌ها: «پس آنچه فراهم گشته، شتابان نزد ما روانه دار تا چنان که [[خدا]] فرمود، بخش گردانیم و به مستحقان برسانیم. پس اگر [[امین]] تو آن را گرفت و رساندنش را [[تعهد]] نمود به او سفارش کن که میان ماده شتر و بچه شیر خوارش جدایی نیفکند و ماده را چندان ندوشاند که شیرش اندک ماند و بچه‌اش را [[زیان]] رساند و در [[سوار شدن]]، به خستگی‌اش نیندازد و میان آن و دیگر اشتران [[عدالت]] را برقرار سازد و باید شتر خسته را [[آسوده]] گرداند و آنکه کمتر آسیب دیده یا از رفتن [[ناتوان]] گردیده آرام براند و چون بر آبگیرها و چشمه‌ها گذرد به آبشان در آرد و راهشان را از زمین‌های گیاه‌دار به جاده‌ها نگرداند و در ساعت‌هایی آنها را آسوده گذارد و به هنگام خوردن آب و چریدن [[گیاه]] مهلتشان دهد تا به [[اذن خدا]] فربه و تناور، نه خسته و نه از [[بیماری]] لاغر، نزد ما رسند».<ref>{{متن حدیث|ثُمَّ احْدُرْ إِلَيْنَا مَا اجْتَمَعَ عِنْدَكَ نُصَيِّرْهُ حَيْثُ أَمَرَ اللَّهُ بِهِ فَإِذَا أَخَذَهَا أَمِينُكَ فَأَوْعِزْ إِلَيْهِ أَلَّا يَحُولَ بَيْنَ نَاقَةٍ وَ بَيْنَ فَصِيلِهَا وَ لَا يَمْصُرَ لَبَنَهَا فَيَضُرَّ ذَلِكَ بِوَلَدِهَا وَ لَا يَجْهَدَنَّهَا رُكُوباً وَ لْيَعْدِلْ بَيْنَ صَوَاحِبَاتِهَا فِي ذَلِكَ وَ بَيْنَهَا وَ لْيُرَفِّهْ عَلَى اللَّاغِبِ وَ لْيَسْتَأْنِ بِالنَّقِبِ وَ الظَّالِعِ وَ لْيُورِدْهَا مَا تَمُرُّ بِهِ مِنَ الْغُدُرِ وَ لَا يَعْدِلْ بِهَا عَنْ نَبْتِ الْأَرْضِ إِلَى جَوَادِّ الطُّرُقِ وَ لْيُرَوِّحْهَا فِي السَّاعَاتِ وَ لْيُمْهِلْهَا عِنْدَ النِّطَافِ وَ الْأَعْشَابِ حَتَّى تَأْتِيَنَا بِإِذْنِ اللَّهِ بُدَّناً مُنْقِيَاتٍ غَيْرَ مُتْعَبَاتٍ وَ لَا مَجْهُودَاتٍ}}</ref>
#تقسیم برابر دستور [[اسلام]]: «تا این که ما به دستور [[کتاب خدا]] و [[سنت پیامبر]] او، آن را پخش کنیم که این کار [[پاداش]] تو را بسیار گرداند و رستگاری‌ات نزدیک‌تر است. اگر [[خدا]] بخواهد»<ref>{{متن حدیث|لِنَقْسِمَهَا عَلَى كِتَابِ اللَّهِ وَ سُنَّةِ نَبِيِّهِ{{صل}} فَإِنَّ ذَلِكَ أَعْظَمُ لِأَجْرِكَ وَ أَقْرَبُ لِرُشْدِكَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ}}؛ نهج البلاغه، صبحی صالح، نامه ۲۵، ص۳۸۰ و ترجمه شهیدی، ص۲۸۶.</ref>؛
#[[پاداش]] [[مأمور]] [[زکات]]: در نقل [[کافی]] که [[امام صادق]]{{ع}} همین [[نامه]] را از [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} نقل کرده نکته‌هایی اضافی دیده می‌شود. پس از کلمات {{متن حدیث|حَتَّى يَأْتِيَنَا بِإِذْنِ اللَّهِ سِحَاحاً سِمَاناً غَيْرَ مُتْعَبَاتٍ وَ لَا مُجْهَدَاتٍ}} چنین آمده: پس آنها به [[اذن خدا]] برابر دستور [[قرآن]] و [[سنت پیامبر]] او بر [[دوستان]] خدا تقسیم شود. این روش، [[پاداش]] تو را بزرگ‌تر گرداند و به [[رستگاری]] و صلاحت نزدیک‌تر است. [[خداوند]] به آنها و به تو و به تلاش و [[خیرخواهی]] تو برای کسی که تو را فرستاده و کاری که به سوی آن رفته نظر می‌نماید؛ زیرا [[پیامبر]]{{صل}} فرمود: هر بنده‌ای که خود را در راه [[طاعت خدا]] و [[اخلاص]] او و رهبرش به [[زحمت]] اندازد، خداوند به او نظر کند و مورد [[لطف]] و [[مرحمت]] خود قرار دهد و با ما در [[رفیق]] [[اعلی]] باشد.<ref>{{متن حدیث|فَيُقْسَمْنَ بِإِذْنِ اللَّهِ عَلَى كِتَابِ اللَّهِ وَ سُنَّةِ نَبِيِّهِ{{صل}} عَلَى أَوْلِيَاءِ اللَّهِ فَإِنَّ ذَلِكَ أَعْظَمُ لِأَجْرِكَ وَ أَقْرَبُ لِرُشْدِكَ يَنْظُرُ اللَّهُ إِلَيْهَا وَ إِلَيْكَ وَ إِلَى جُهْدِكَ وَ نَصِيحَتِكَ لِمَنْ بَعَثَكَ وَ بُعِثْتَ فِي حَاجَتِهِ فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ{{صل}} قَالَ مَا يَنْظُرُ اللَّهُ إِلَى وَلِيٍّ لَهُ يَجْهَدُ نَفْسَهُ بِالطَّاعَةِ وَ النَّصِيحَةِ لَهُ وَ لِإِمَامِهِ إِلَّا كَانَ مَعَنَا فِي الرَّفِيقِ الْأَعْلَى}}؛ کافی، ج۳، ص۵۳۷.</ref>
#[[اطمینان]] به صاحبان [[مال]]: از توصیه‌های دیگری که درباره چگونگی [[گردآوری زکات]] نقل شده [[سوگند]] ندادن صاحبان مال است. علی{{ع}} می‌فرماید: « [[رسول خدا]]{{صل}} [[نهی]] فرمود که [[مردم]] برای زکات اموالشان سوگند داده شوند و فرمود: آنان در این موضوع مورد اطمینان هستند»<ref>{{متن حدیث|أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ{{صل}} نَهَى أَنْ يُحْلَفَ النَّاسُ عَلَى صَدَقَاتِهِمْ وَ قَالَ هُمْ فِيهَا مَأْمُونُونَ}}؛ دعائم الاسلام، ج۱، ص۲۵۲؛ مستدرک الوسائل، ج۱۷، ص۷۰.</ref>.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین (کتاب)|سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین]]، ج3، ص 224 - 229.</ref>
==مکان و [[زمان]] [[جمع‌آوری زکات]]==
همان‌گونه که گذشت برای تخمین زکات [[غلات]]، از سوی [[حاکم اسلامی]] مأمورانی اعزام می‌شدند؛ از این رو زمان برداشت محصول غلات و مکان آن مشخص بود؛ بنابراین، سخن درباره زمان و مکان زکات چهارپایان و حیوانات است. صاحبان [[چهار پایان]] چه بدوی‌ها و چه گله‌دارها، به [[حکم]] اوضاع [[طبیعت]] مجبور بودند که در [[بهار]] از پی آب و [[گیاه]] در حرکت باشند. آن‌گاه در کنار چاه‌های پر آب گرد آیند. [[بدیهی]] است در بهار و تابستان بیابان‌ها برای چرای حیوانات، مناسب و هوا نیز قابل [[تحمل]] است. در این ایام کسانی که برای گردآوری [[صدقات]] می‌رفتند باید خود را به میان صاحبان [[چهار پایان]] برسانند نه این که از آنها بخواهند در جای معینی گرد آیند؛ زیرا چه بسا آنجا برای حیوانات مناسب نباشد و به آنها ضرر وارد گردد. و در این باره، [[نصوص]] گوناگونی وارد شده است. از [[پیامبر]]{{صل}} [[روایت]] شده که فرمودند: «صدقات [[مسلمانان]] را یا بر سر آب‌هایشان بگیرید و یا بر درگاه خانه‌هایشان»<ref>بیهقی، سنن الکبری، ج۴، ص۱۱۰ {{متن حدیث|تؤخذ صدقات المسلمين من أموالهم على مياههم و أفنيتهم}}.</ref>.
[[عثمان]]، [[کارگزاران زکات]] را هنگامی که [[مردم]] بر سر آب‌ها جمع می‌شدند می‌فرستاد<ref>حجاز در صدر اسلام، ص۲۷۳.</ref>.
از علی{{ع}} نیز این چنین روایت شده که فرمود: «[[زکات]] مردم [[بادیه]] در کنار آبهایشان گرفته می‌شود و به جای دیگر برده نمی‌شوند»<ref>{{متن حدیث|تُؤْخَذُ صَدَقَاتُ أَهْلِ الْبَادِيَةِ عَلَى مِيَاهِهِمْ وَ لَا يُسَاقُونَ}}؛ دعائم الاسلام، ج۱، ص۲۵۲.</ref>؛
[[زمان]] جمع‌آوری صدقات، آغاز تابستان برابر با تقویم شمسی بوده است که با اوضاع طبیعت هم تناسب دارد؛ زیرا صاحب چهار پایان پیش از تابستان بر سر آب‌های خود گرد می‌آمده‌اند و چنان بر می‌آید که هر قبیله‌ای در منطقه‌ای معین بوده و بر چاه‌های خود گرد می‌آمده‌اند که آنها را از [[تجاوز]] و [[غصب]] [[محافظت]] نمایند.
[[حفاظت]] این چاه‌ها یا [[تصرف]] آنها پیش از [[اسلام]] از عوامل مهم [[جنگ]] و [[ستیز]] [[صحرانشینان]] بوده است؛ ولی در اسلام برای هر [[قبیله]] چراگاه و آبی معین شد و باعث کاهش [[جنگ‌ها]] و ستیزهای قبیله‌ای گردید <ref>حجاز در صدر اسلام، ص۲۷۴.</ref>.
[[مالک بن انس]] می‌گفت: کارگزاران زکات را باید پیش از تابستان و هنگامی که [[ستاره]] ثریا طلوع می‌کند برای [[گرفتن زکات]] فرستاد؛ زیرا در این هنگام است که [[مردم]] با [[چهار پایان]] خود بر سر آب‌ها گرد میآیند و این بیشتر به [[صلاح]] مردم است<ref>حجاز در صدر اسلام، ص۲۷۳.</ref>.
رفتن به سر آب‌ها و دریافت [[زکات]] بر اساس روشی است که از [[زمان رسول خدا]]{{صل}} بوده که [[حاکم اسلامی]] به [[جمع‌آوری زکات]] می‌پرداخته و دستور و روش اولیه نیز چنین بوده است. و متولی دریافت زکات حاکم اسلامی بوده است؛ از این رو [[شیخ مفید]] در کتاب مقنعه بر این نظر است که در مرحله اول، [[واجب]] است که زکات را به [[پیامبر]] یا [[امام]] [[جانشین]] وی بدهند و هنگامی که پیامبر نبود [[خلیفه]] وی و هرگاه او نبود [[سفیر]] امام و در صورت نبود وی واجب است زکات را نزد [[فقها]] ببرند<ref>مقنعه، ص۲۵۲.</ref>.
و بر همین اساس [[ابوبکر]] با کسانی که زکات ندادند جنگید و در [[زمان]] علی{{ع}} که مردم [[قبیله]] [[بنی ناجیه]] و [[عبدالقیس]] از [[پرداخت زکات]] خود در سال وقوع [[جنگ صفین]] خودداری نمودند، زکات دو سال آنها را گرفت<ref>حجاز در صدر اسلام، ص۲۷۰، ۲۷۶ و ۲۸۰.</ref>. آنان به [[پیروی]] از [[خریت بن راشد]] دست به [[شورش]] زدند و پس از [[سرکوب]] شورش توسط [[معقل بن قیس ریاحی]] فرستاده علی{{ع}}، وی مردم را جمع کرد و گفت: بپردازید آنچه در این دو سال بر عهده شماست از زکات، پس از [[مسلمانان]] [[زکات]] دو سال را گرفت.<ref>{{متن حدیث|أَدُّوا مَا عَلَيْكُمْ فِي هَذِهِ السِّنِينَ مِنَ الصَّدَقَةِ فَأَخَذَ مِنَ الْمُسْلِمِينَ عِقَالَيْنِ}}؛ الغارات، ص۲۴۴.</ref>؛
[[ابن منظور]] گوید: «عِقال» [[صدقه]] و زکات یک سال از شتر و گوسفند است، کسائی گوید: عِقال صدقه یک سال است<ref>حجاز در صدر اسلام، ص۲۸۰.</ref>. و {{عربی|عقل المصدق الصدقة}} به معنای دریافت و اخذ آن است و می‌گویند:
{{عربی|لا تشتر الصدقة حتى يعقلها المصدق}}<ref>حجاز در صدر اسلام، ص۲۸۱؛ لسان العرب، ج۹، ص۳۳۰ - ۳۳۱.</ref>؛
زکات را مخر تا عامل زکات آن را [[قبض]] و دریافت کند. و مشابه آن از علی{{ع}} نقل شده است: «[[زکات]] فروخته نمی‌شود تا دریافت شود»<ref>{{متن حدیث|لَا تُبَاعُ الصَّدَقَةُ حَتَّى تُعْقَلْ}}؛ وسائل الشیعه، ج۶، ص۹۰.</ref>؛
اما چنانچه شخص بخواهد زکات [[اموال]] خودش را بدهد در صورتی که [[حاکم شرع]] از او نخواهد، باید [[زمان]] زکات هر [[مالی]] را در رأس سال آن بدهد و [[دین]] [[شرعی]] خود را در مصارف تعیین شده به [[مصرف]] برساند. در [[دعائم الاسلام]] روایتی از [[امام صادق]]{{ع}} نقل شده که فرمودند: «[[امام]]، [[مردم]] را بر [[پرداخت زکات]] اموالشان مجبور می‌کند؛ زیرا [[خداوند]] فرموده: «از اموال آنها زکات بگیر».<ref>{{متن حدیث|يَجْبُرُ الْإِمَامُ النَّاسَ عَلَى أَخْذِ الزَّكَاةِ مِنْ أَمْوَالِهِمْ لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ قَالَ: {{متن قرآن|خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً}}}}؛ دعائم الاسلام، ج۱، ص۲۵۳.</ref>.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین (کتاب)|سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین]]، ج3، ص 230 - 232.</ref>
==[[عزل]] [[کارگزار زکات]]==
داستان عزل [[کارگزار]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} که [[سوده همدانی]] آن را برای [[معاویه]] نقل می‌کند و از حضرت [[تجلیل]] می‌نماید، مربوط به کارگزار [[صدقات]] است و ما آن را در جلد اول این کتاب نقل کردیم و در این جا تنها بخش پایانی آن را از منبعی دیگر گزارش می‌کنیم. سوده، داستان را برای معاویه این گونه گزارش می‌کند: نزد علی{{ع}} رفتم تا درباره کارگزار زکاتی که از جانب وی آمده بود سخن بگویم. به [[خدا]] قسم که میان من و آن کارگزار، نبود جز لاغر و چاق، یعنی او گوسفندان و حیوانات فربه را به عنوان زکات برمی‌داشت و حیوانات لاغر را وا مینهاد؛ از این رو نزد علی{{ع}} آمدم تا از آنچه با ما انجام داده [[شکایت]] کنم. دیدم او به [[نماز]] ایستاده است. هنگامی که مرا دید از نماز خود منصرف شد<ref>در متن عربی {{متن حدیث|انْفَتَلَ مِنْ صَلَاتِهِ}} آمده که در کتاب‌های لغت «انفتل» را به «انصرف» معنا کرده‌اند (لسان العرب، ج۱۰، ص۱۷۷)؛ یعنی آن قدر رسیدگی به کار مردم مهم است که حضرت نماز را رها می‌کند.</ref>. آن گاه با [[مهربانی]] و [[عطوفت]] به من فرمود: آیا حاجتی داری؟ خبری که داشتم به وی گفتم. فرمود: بار الها! تو بر من و آنان [[گواهی]] که من آنها را به [[ستم]] بر بندگانت [[فرمان]] نداده‌ام و نه هم به ترک حقت.<ref>{{متن حدیث|اَللَّهُمَّ أَنْتَ الشَّاهِدُ عَلَيَّ وَ عَلَيْهِمْ وَ أَنِّي لَمْ آمُرْهُمْ بِظُلْمِ خَلْقِكَ وَ لَا بِتَرْكِ حَقِّكَ}}</ref> آن‌گاه قطعه پوستی از جیب خود بیرون آورد و بر آن نوشت: «به [[نام خداوند]] [[بخشاینده]] [[مهربان]]، پس تمام کنید [[پیمان]] و تراز و را به [[عدل]]. هرگاه [[نامه]] مرا خواندی آنچه در دست تو می‌باشد از جهت [[کارگزاری]] ما ([[زکات]]) [[حفظ]] نما تا به سوی تو بیاید کسی که آن را از تو تحویل بگیرد. والسلام»<ref>التذکرة الحمدونیه، ج۳، ص۲۰ - ۲۱، ح۱۷.</ref>.
از این گزارش به خوبی استفاده می‌شود که علی{{ع}} به هیچ روی ستم بر [[مردم]] را در دریافت زکات روا ندانسته و همیشه بر کار [[کارگزاران]] خویش [[نظارت]] می‌کرد و هر گونه اجحافی را پی‌گیری می‌نمود؛ از این رو [[کارگزار]] [[خطا]] کار خود را که زکات را برابر ضوابط اعلام شده گردآوری نکرده بود به سرعت برکنار فرمود.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین (کتاب)|سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین]]، ج3، ص 233 - 234.</ref>
==[[پرداخت زکات]]==
زکات بر [[انسان]] بالغ و [[عاقل]]، با گذشت یک سال بر [[مال]]، آن‌گاه که به حد نصاب [[شرعی]] یاد شده برسد لازم است و مال قرضی زکات ندارد و زکات آن بر صاحب مال است<ref>موسوعة فقه علی بن ابی طالب{{ع}}، ص۲۹۳.</ref>، آن هم هنگامی که دریافت می‌کند.
در [[منابع اهل سنّت]]، [[روایات]] گوناگونی آورده شده که علی{{ع}} در [[اموال]] [[یتیمان]]، زکات را [[واجب]] می‌دانست و مستند تمام اینها داستان [[فرزندان]] [[آل ابی‌رافع]] است. [[ابن حزم]] در کتاب محلی از سفیان ثوری از [[حبیب بن ابی ثابت]] از [[عبیدالله بن ابی رافع]] نقل می‌کند که گفت: [[علی بن ابی طالب]]{{ع}} [[زمین]] ما را به ۸۰ هزار درهم فروخت و ما یتیمانی بودیم که در [[منزل]] او [[زندگی]] می‌‌کردیم، پس هنگامی که اموال خود را دریافت کردیم کم آمد. گفت: من سالیانه [[زکات]] آن را می‌دادم<ref>المحلی، ج۵، ص۲۰۸؛ الاموال، ص۵۴۹، ح۱۳۰۶.</ref>.
این [[روایت]] به نظر درست نمی‌آید و با [[فقه شیعه]] که زکات را در [[اموال]] [[یتیم]] روا نمی‌داند مخالف است<ref>ر.ک: کافی، ج۳، ص۵۴۰، «باب زکاة مال الیتیم».</ref>. آن هم اموالی که تجارتی با آن نشود. افزون بر این:
#[[ابورافع]] در [[زمان]] [[حکومت علی]]{{ع}} [[زندگی]] می‌کرد و خزانه‌دار حضرت بوده است و فوت او را در [[مدینه]] در زمان [[امامت امام حسن]]{{ع}} دانسته‌اند<ref>رجال نجاشی، ص۵.</ref>.
#بر فرض که پیش از علی{{ع}} از [[دنیا]] رفته باشد، [[فرزندان]] وی؛ مانند [[علی بن ابی رافع]] و عبیدالله یتیم نبوده، بلکه بالغ و [[عاقل]]، و کاتب علی{{ع}} بوده‌اند.
#در صورتی این ادعا درست است که درگذشت ابورافع را در زمان خلفای گذشته بدانیم و بر فرض [[صحت]]، [[زکات]] آن را باید به [[دستگاه خلافت]] می‌داد و این امر بر کسی پوشیده نمی‌ماند.
شاید نقل این روایت ساختگی به خاطر این باشد که ابورافع، [[زمین]] خود را در [[خیبر]] و منزلش را در مدینه فروخت و همراه علی{{ع}} به [[کوفه]] رفت و پس از بازگشت به مدینه، [[امام حسن]]{{ع}} نیمی از [[منزل]] علی{{ع}} در مدینه را به وی داد<ref>رجال نجاشی، ص۵ - ۶.</ref>. جاعلان این داستان خواسته‌اند [[فداکاری]] ابورافع و کمک امام حسن{{ع}} را با این نقل از میان ببرند و [[واقعیت]] را وارونه جلوه دهند.
از علی{{ع}} درباره زکات [[مال یتیم]] نقل شده که فرمودند: «مال یتیم، نزد [[وصی]] است با آن کاری ندارد تا یتیم بالغ شود، و بر او زکاتی نیست تا بالغ گردد»<ref>مستدرک الوسائل، ج۷، ص۴۹.</ref>.
جالب توجه است که [[قرضاوی]] در کتاب [[فقه]] الزکاة در [[نقد]] زکات در اموال یتیم، از قول علی{{ع}} می‌گوید: عجیب است که زید، صادق و [[یحیی]] منکر زکات بر اموال یتیم هستند<ref>فقه الزکاة، ج۱، ص۱۰۶.</ref>.
پس چگونه می‌‌توان این ادعا را پذیرفت.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین (کتاب)|سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین]]، ج3، ص 234 - 235.</ref>
==مصرف‌های زکات==
برخی در تقسیمی که از [[بیت المال]] در [[دولت اسلامی]] دارند به جهت [[مصرف]] متفاوت [[زکات]] با [[خراج]] و دیگر منابع [[بیت المال]]، بخش زکات را جداگانه قرار داده که در بیت المال ویژه زکات، زکات حیوانات، زمین‌های عشری؛ یعنی زکات [[غلات]] چهارگانه و یک دهمی که از تاجران [[مسلمان]] دریافت می‌شده جمع و به [[مصرف]] ویژه خود می‌رسیده است<ref>قرضاوی، فقه الزکاة، ج۲، ص۷۵۷.</ref>.
در [[قرآن کریم]] هشت مصرف برای زکات یاد شده: {{متن قرآن|إِنَّمَا الصَّدَقَاتُ لِلْفُقَرَاءِ وَالْمَسَاكِينِ وَالْعَامِلِينَ عَلَيْهَا وَالْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ وَفِي الرِّقَابِ وَالْغَارِمِينَ وَفِي سَبِيلِ اللَّهِ وَابْنِ السَّبِيلِ}}<ref>«زکات، تنها از آن تهیدستان و بیچارگان و مأموران (دریافت) آنها و دلجویی‌شدگان و در راه (آزادی) بردگان و از آن وامداران و (هزینه) در راه خداوند و از آن در راه‌ماندگان است که از سوی خداوند واجب گردیده است و خداوند دانایی فرزانه است» سوره توبه، آیه ۶۰.</ref>.
در چگونگی این [[موارد مصرف]]، روایاتی از [[امام علی]]{{ع}} رسیده است. از دیدگاه [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} لازم نیست که زکات در هشت مورد مصرف شود، بلکه ممکن است در یکی از این هشت صنف به مصرف برسد. آن حضرت فرمود: «اشکال ندارد که مرد زکات را برای یکی از مصارف بفرستد»<ref>{{متن حدیث|لا بأس أن یبعث الرجل الزکاة فی صنف واحد}}؛ بیهقی، سنن الکبری، ج۸، ص۷۶۰؛ موسوعة فقه علی طالب{{ع}}، ص۳۰۷.</ref>.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین (کتاب)|سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین]]، ج3، ص 235 - 236.</ref>
===مؤلفة [[قلوب]]===
در کتاب [[موسوعه فقه علی بن ابی طالب]]{{ع}} از [[ابن قدامه]] نقل می‌کند که: از [[عمر]] و [[عثمان]] و [[علی]]{{ع}} گزارشی نرسیده که زکات را در [[تألیف قلوب]] مصرف کرده باشند<ref>موسوعة فقه علی بن أبی طالب{{ع}}، ص۳۰۸.</ref>. اگر این نقل را درست بدانیم به این معنا است که چنین اتفاقی در دوران حضرت نیفتاده نه این که این گروه، [[استحقاق]] دریافت زکات را ندارند و نباید زکات در این راه به مصرف برسد.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین (کتاب)|سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین]]، ج3، ص 236.</ref>
===[[فقرا]] و [[مساکین]]===
آن‌گاه که امیرالمؤمنین{{ع}} در [[خطبه قاصعه]] به توضیح درباره [[احکام اسلامی]] می‌پردازد و از [[نماز]] و [[روزه]] و زکات یاد می‌کند در اهمیت زکات می‌فرماید: «افزون بر آنچه یاد شد، [[زکات]] باعث می‌شود که داده‌های [[زمین]] و جز آن به [[مصرف]] [[مردم]] [[مسکین]] و [[فقیر]] برسد»<ref>{{متن حدیث|مَعَ مَا فِي الزَّكَاةِ مِنْ صَرْفِ ثَمَرَاتِ الْأَرْضِ وَ غَيْرِ ذَلِكَ إِلَى أَهْلِ الْمَسْكَنَةِ وَ الْفَقْرِ}}؛ نهج البلاغه خطبه ۱۹۲، در این زمینه ر.ک: وسائل، ج۶، ص۱۴۴، روایت تفسیر نعمائی.</ref>؛
در [[سخنان علی]]{{ع}} شرایطی برای مصرف آن توسط فقرا آورده شده است:
#انسان‌های نیازمند [[قوی]]، توانا و سالم نباید زکات دریافت کنند، بلکه باید با کار، مخارج خویش را تأمین نمایند. آن حضرت فرمود: «زکات برای انسان‌های [[بی‌نیاز]] و افراد قوی سالم، [[حلال]] نیست»<ref>{{متن حدیث|لَا تَحِلُّ الصَّدَقَةُ لِغَنِيٍّ، وَ لَا لِذِي مِرَّةٍ سَوِيٍّ}}؛ وسائل الشیعه، ج۶، ص۱۶۱.</ref> این [[روایت]] از [[رسول خدا]]{{صل}} با همین عبارت نقل شده است<ref>وسائل الشیعه، ج۶، ص۱۶۵.</ref>.
#[[امیرالمؤمنین]]{{ع}} برابر روایاتی که از ایشان نقل شده، [[مرز]] [[فقر]] و [[غنی]] را مشخص کرده‌اند و به تعبیر امروز «[[خط فقر]]» از نظر علی{{ع}} ۵۰ درهم است. کسانی که درآمد آنها به پنجاه درهم و بالاتر می‌رسید مستحقّ دریافت زکات نبودند و چنانچه کمتر از آن بوده به آنها زکات می‌داده و در نتیجه، [[پرداخت زکات]] به فقرا به [[میزان]] پنجاه درهم بوده است. آن حضرت فرمود: «زکات برای کسی که پنجاه درهم یا قیمت آن را از طلا دارد حلال نیست»<ref>{{متن حدیث|لَا تَحِلُّ الزَّكَاةُ لِمَنْ لَهُ خَمْسُونَ دِرْهَماً أَوْ قِيمَتَهَا مِنَ الذَّهَبِ}}؛ ابن زنجویه، الاموال، ج۳، ص۱۲۰، ح۲۳۶۸؛ وسائل الشیعه، ج۶، ص۱۸۰؛ المحلی، ج۶، ص۱۵۶؛ موسوعة فقه علی بن ابی طالب{{ع}}، ص۳۰۸ به نقل از مسند زید، ج۲، ص۶۰۱؛ المغنی، ج۶، ص۶۶.</ref>؛ تعیین سقفی معین برای [[شناخت]] مرز فقر و غنی برای این بوده که زکات به همه افراد برسد و به گونه‌ای نباشد که برخی مقدار زیادی زکات دریافت کنند و شماری به نان شب نیازمند باشند. تعیین ۵۰ درهم مربوط به [[زمان]] آن حضرت بوده و متناسب با وضعیت [[مردم]]، [[خط فقر]] تفاوت می‌کند. از [[امام صادق]]{{ع}} روایتی نقل شده که ایشان فرمودند: [[زکات]] برای کسی که ۷۰۰ درهم دارد؛ اما کار ندارد [[حلال]] است؛ ولی برای کسی که پنجاه درهم و نیز شغلی دارد که مخارج [[خانواده]] خود را می‌دهد حلال نیست<ref>بحارالأنوار، ج۹۳، ص۶۴، ح۲۶.</ref>. از این [[روایت]] استفاده می‌شود که [[فقیر]] کسی بوده که درآمد سالیانه او کمتر از ۷۰۰ درهم بوده است.
#دادن زکات به کسانی که [[واجب]] النفقه [[انسان]] هستند جایز نیست: نباید پدر به فرزند و برعکس زکات بدهند. از آن حضرت نقل شده که فرمودند: «برای پسر و پدر حقی در زکات واجب نیست و کسی که پدر یا پسر دارد و به او کمک نکند، عاق است»<ref>{{متن حدیث|ليس لولد و لا لوالد حق في صدقة مفروضة، و من كان له والد أو ولد فلم يصله فهو عاق}}؛ بیهقی، سنن الکبری، ج۷، ص۲۸؛ موسوعة فقه علی بن أبی طالب{{ع}}، ص۳۰۷.</ref>؛ این معنا برابر با [[فقه شیعه]] است و [[روایات]] گوناگونی در [[وسائل الشیعه]] در این باره نقل شده است<ref>وسائل الشیعه، ج۶، ص۱۶۵، باب سیزدهم از ابواب مستحقین زکات.</ref>.
#از دیگر شرایط [[مصرف زکات]]، این است که گیرنده آن نباید از [[بنی هاشم]] باشد. [[فقها]]، مصرف زکات بنی هاشم را در [[خاندان]] [[بنی هاشمی]] جایز دانسته‌اند؛ اما مصرف زکات دیگران توسط بنی هاشم جایز نیست. از [[رسول خدا]]{{صل}} و علی{{ع}} روایات گوناگونی در این زمینه رسیده است. در [[بحارالأنوار]] می‌‌توان نمونه‌های آن را مطالعه کرد<ref>بحارالأنوار، ج۹۳، ص۷۴ - ۷۶.</ref>.
در [[نهج البلاغه]] نیز آن‌گاه که داستان [[عقیل]] را مطرح می‌کند به جریان دیگری اشاره می‌نماید که شخصی شبانه حلوایی به [[منزل]] حضرت آورده حضرت می‌فرماید: آیا این [[صله]] یا زکات یا [[صدقه]] است که همه اینها بر ما [[اهل بیت]] [[حرام]] است<ref>نهج البلاغه، خطبه ۲۲۴.</ref>.
در تفاوت فقیر و [[مسکین]] نوشته‌اند: فقیر کسی است که سؤال نمی‌کند و مسکین سؤال می‌کند. اصمعی گفته است: فقیر کسی است که [[مالی]] دارد تا از آن استفاده کند؛ اما [[مسکین]] کسی است که چیزی ندارد<ref>ابن میثم، شرح نهج البلاغه، ج۴، ص۴۱۸.</ref> و در واقع زمین‌گیر است.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین (کتاب)|سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین]]، ج3، ص 237 - 239.</ref>
===ورشکستگان و [[قرض]] داران===
برابر روایتی که از [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} نقل شده، افراد ورشکسته و مدیون باید به مقدار [[دینی]] که دارند به آنان [[زکات]] داده شود. در صورتی که در دریافت قرض [[اسراف]] نکرده باشند: «همه قرض افراد مقروض از [[صدقه]] و زکات داده می‌شود [البته] هر قدر که برسد در صورتی که در راه غیر اسراف قرض کرده باشند»<ref>{{متن حدیث|يُعْطَى الْمُسْتَدِينُونَ مِنَ الصَّدَقَةِ وَ الزَّكَاةِ دَيْنَهُمْ كُلَّهُ مَا بَلَغَ إِذَا اسْتَدَانُوا فِي غَيْرِ سَرَفٍ}}؛ وسائل الشیعه، ج۶، ص۱۸۰ و ۲۰۸؛ قرب الاسناد، ص۱۰۹، ح۳۷۴.</ref>.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین (کتاب)|سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین]]، ج3، ص 239 - 240.</ref>
===[[بردگان]]===
علی{{ع}} برای [[آزادی بردگان]] [[اولویت]] را به برده‌های مکاتب می‌داد؛ یعنی آنان که با بستن [[قرارداد]] با ارباب خود در صدد [[آزاد]] ساختن خویش بودند و زکات را در راه [[آزادی]] آنان به کار می‌برد، سپس آزادی دیگر بردگان<ref>موسوعة فقه علی بن ابی طالب{{ع}}، ص۳۰۸.</ref>.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین (کتاب)|سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین]]، ج3، ص 240.</ref>
===[[کارگزاران زکات]]===
از [[موارد مصرف زکات]]، عاملان و گردآورندگان آن هستند. برابر [[آیه قرآن]]، آنان حقی در زکات دارند و علی{{ع}} در نامه‌ای که برای گردآورندگان زکات نوشت بر داشتن [[حق]] آنها تصریح نمود که از این بابت نگران نباشند و توجه داشته باشند که دیگران نیز حقی دارند که توسط [[مسئول]] زکات باید ادا شود. [[شریک بن نمله]]، یکی از ساعیان زکات می‌گوید: در هنگام [[گردآوری زکات]]، برادرم با من بود، پس از این که زکات را جمع کردم، برادرم را بر شتری سوار کردم و گفتم: اگر علی{{ع}} [[اجازه]] دهد وگرنه از [[مال]] خودم مخارج [و کرایه] آن را می‌پردازم، چون نزد علی{{ع}} رفتم داستان برادرم را تعریف کردم، علی{{ع}} فرمود: «برای تو در آن بهره‌ای است»<ref>{{متن حدیث|لك فيه نصيب}}؛ موسوعة فقه علی بن ابی طالب{{ع}}، ص۳۰۸.</ref>.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین (کتاب)|سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین]]، ج3، ص 240.</ref>
===[[سبیل الله]] و [[ابن السبیل]]===
«سبیل الله»؛ یعنی در [[راه خدا]] راه [[خدا]] در [[فقه]] به [[جهاد]]، همه راه‌های خیر، عمارت [[مسجد]]، [[اصلاح]] پل‌ها و کمک به [[حاجی]] و [[زائر]] [[تفسیر]] شده است<ref>مختلف الشیعه، ج۳، ص۷۹.</ref>. [[ابن سبیل]]؛ یعنی [[در راه مانده]] و به کسی گفته می‌شود که در [[سفر]] هزینه [[مسافرت]] خود را نداشته باشد گرچه در [[وطن]] خود ثروت‌مند باشد.
[[حضرت علی]]{{ع}} در [[نامه]] ۲۶ [[نهج البلاغه]] برابر شرح [[ابن ابی الحدید]] به هفت [[مصرف زکات]] اشاره کرده است. وی [[معتقد]] است {{متن قرآن|مُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ}} در [[زمان رسول خدا]]{{صل}} لازم بوده است که [[اسلام]] هنوز [[ضعیف]] بوده است؛ اما این [[حقّ]]، پس از آن حضرت ساقط شده است؛ از این رو در نامه ۲۶ به آن اشاره نشده است. حضرت به [[کارگزار]] خود می‌نویسد: تو را در این [[زکات]]، حقی است و دیگران نیز [[شریک]] تو هستند و ما [[حق]] تو را خواهیم داد تا این که می‌فرماید: «و [[بدا]] به حال کسی که [[دشمن]] او نزد [[خدا]] [[فقرا]]، مسکین‌ها، سؤال کنندگان، پرداخت شدگان، ورشکستگان و [[در راه ماندگان]] باشد»<ref>{{متن حدیث|وَ بُؤْسَى لِمَنْ خَصْمُهُ عِنْدَ اللَّهِ الْفُقَرَاءُ وَ الْمَسَاكِينُ وَ السَّائِلُونَ وَ الْمَدْفُوعُونَ وَ الْغَارِمُونَ وَ ابْنُ السَّبِيلِ}}</ref>
[[ابن ابی الحدید]] با اشاره به مصارف هشتگانه زکات که در [[قرآن]] آمده و [[سقوط]] سهم مؤلفه پس از [[پیامبر]] و بیان سهم عامل زکات در فرازهای پیشین نامه بر این [[باور]] است حضرت، شش [[مصرف]] دیگر آن را یاد نموده است. وی سائلان را همان [[بردگان]] می‌داند که در [[آیه قرآن]] آمده و آنان [[بندگان]] مکاتبی هستند که نمی‌توانند [[حق مال]] الکتابه خود را بپردازند و از [[مردم]] برای [[آزادی]] خود [[درخواست کمک]] مینمایند. برخی گفته‌اند منظور از رقاب در [[آیه]]، بردگانی هستند که از [[ثروتمندان]] می‌خواهند آنها را خریده و [[آزاد]] کنند. ابن ابی الحدید، مدفوعون را در این [[کلام]]، [[سبیل الله]] می‌داند و می‌گوید: مراد [[مجاهدان]] [[فقیری]] هستند که از آنان به خاطر فقرشان تعبیر به مدفوعون شده؛ یعنی پرداخت شدگان. مدفوع و مدفَّع به معنای [[فقیر]] است؛ زیرا هر کس، آن را از خود دفع می‌کند و گفته شده آنان حاجیانی هستند که در [[حج]] مانده‌اند؛ چون از اتمام حج آنها [[دفاع]] شده است یا از بازگشت آنها به وطنشان [[حمایت]] شده است<ref>شرح نهج البلاغة ابن ابی الحدید، ج۱۵، ص۱۶۱.</ref>.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین (کتاب)|سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین]]، ج3، ص 240 - 242.</ref>


== منابع ==
== منابع ==
۱۱۵٬۱۹۰

ویرایش